• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ابن مسعود (جایگاه تفسیری)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



عبداللّه بن مسعود شاگرد پیامبر (صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله) و بخصوص امیرالمومنین علی (علیه‌السلام) بوده است.
وی تفسیری به شیوه روائی دارد و اکثر مفسران شیعه و سنی آن را طی تفسیرهای خود هنگام تفسیر آیات قرآن کریم نقل نموده‌اند از جمله فرات کوفی در تفسیر خویش.
و نیز پس از ابن عباس اکثر روایات در تفسیر قرآن کریم از ابن مسعود است. اشـهر شاگردان و روات تفسیر از ابن مسعود مسروق بن الاجدع همدانی و اسود بن یزید و علقمة بن قیس نخعی می‌باشند.



عبداللّه بن مسعود از نخستین ایمان آورندگان و اولین کسی است که پس از پیامبر (صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله) آشکارا و با صدایی بلند در مکه، تلاوت قرآن می‌نمود و آن را به گوش قریش می‌رسانید و در این راه آزار و شکنجه‌های فراوان دید.
پیامبر او را به خود جذب نموده بود به‌طوری که در اکثر کارها به پیامبر خدمت می‌کرد. وی آب وضو و مسواک و کفش‌های پیامبر را نگه می‌داشت و هر گاه بلند می‌شد کفش‌های پیامبر را به وی می‌پوشانید و هر گاه می‌نشست آنها را از پای پیامبر در آورده، با خود برمی‌داشت.
به هنگام راه رفتن، پیشاپیش حضرت راه می‌افتاد. به هنگام حمام گرفتن پیامبر را می‌پوشانید. هر گاه می‌خوابید بیدارش می‌کرد و بدون هیچ مانعی وارد خانه پیامبر می‌شد؛ به گونه‌ای که گمان می‌رفت وی از اهل بیت پیامبر است.
او در هر دو هجرت (به حبشه و به مدینه) شرکت جست، به هر دو قبله (مسجد الاقصی و کعبه) نماز خوانده و در تمام جنگ‌ها همراه پیامبر حضور داشته است. از همه مردم بر حفظ قرآن بیشتر مواظبت می‌نمود و پیامبر خوش می‌داشت که قرآن را از زبان وی و با تلاوت او بشنود.
پیامبر (صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله) می‌فرمود: «هر کس بخواهد از تلاوت قرآن -تر و تازه همان‌طور که نازل شده- لذت برد، قرآن را به قرائت ابن‌ ام عبد (ابن مسعود) تلاوت کند».


ابن مسعود بر فراگیری دانش خصوصا معانی قرآن، بسیار همت می‌گماشت. او می‌گوید: «هر کدام از ما اصحاب که ده آیه از قرآن را می‌آموختیم، از آن نمی‌گذشتیم مگر اینکه مفاهیم آنها و نحوه عمل کردن بدان مفاهیم را نیز بیاموزیم».
و به همین دلیل می‌گوید: «سوگند به پروردگاری که جز او خدایی نیست! آیه‌ای از قرآن نیست مگر اینکه می‌دانم درباره چه کسی و در چه مکانی نازل گردیده است». وی همچنین علاقه زیادی به گسترش دانش در میان مردم داشت.
مسروق بن اجدع می‌گوید: «عبداللّه بن مسعود سوره‌ای بر ما تلاوت می‌نمود و سپس درباره آن به سخن گفتن می‌پرداخت و در تمامی طول روز برایمان تفسیر می‌کرد».


همه اصحاب پیامبر (صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله) به فضل و دانش او نسبت به کتاب و سنت اذعان دارند. لذا در جهان تفسیر جایگاهی برجسته دارد، آوازه‌اش به همه رسیده، از او در تفسیر، مطالب فراوان بر جای مانده است و سندهای منتهی به وی متقن و خلل‌ناپذیر است.

۳.۱ - قول خلیلی در مورد عبدالله

خلیلی در کتاب «ارشاد» می‌گوید: «اسماعیل سدّی تفسیری دارد که آن را از ابن عباس و ابن مسعود نقل کرده است و همه پیشگامان تفسیر همچون ثوری و شعبه و... در تفسیر از سدّی روایت نموده‌اند -وی اضافه می‌کند- تفسیر سدّی، بهترین تفاسیر است».

۳.۲ - قول سیوطی

سیوطی در ادامه سخن صاحب «ارشاد» می‌افزاید: «تفسیر سدّی که بدان اشاره رفت، یکی از منابع اصلی ابن جریر طبری در تفسیر است. وی در تفسیر خود از طریق سدّی از ابو مالک و از طریق ابو صالح از ابن عباس و از طریق مرّه از ابن مسعود و عده‌ای دیگر از صحابه، احادیث فراوانی در تفسیر نقل می‌نماید. -وی می‌گوید:- حاکم نیشابوری در المستدرک خود از سدّی احادیث زیادی نقل کرده و آنها را صحیح شمرده است، ولی آنها را فقط از طریق مرّه از ابن مسعود و عده کمی از صحابه نقل نموده و از طریق دیگر -طریق ابو صالح از ابن عباس- مطلبی نقل ننموده است».


ابن مسعود بعد از پیامبر (صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله) تنها نزد علی (علیه‌السّلام) دانش‌ اندوخت و از کس دیگری نکته‌ای نیاموخت. در صفحات پیش، حدیث علقمه را در این باب ذکر کردیم.


خوارزمی و شمس الدین جزری در «اسنی المطالب» وی را از جمله صحابه‌ای می‌دانند که حدیث غدیر را نقل نموده‌اند.
جلال الدین سیوطی شان نزول آیه تبلیغ را که درباره علی (علیه‌السّلام) در روز غدیر است از او نقل نموده است.
وی می‌گوید: «ابن مردویه از ابن مسعود نقل نموده: ما در زمان پیامبر (صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله) این آیه را بدین شکل تلاوت می‌نمودیم: «یا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ -انّ علیّا مولی المؤمنین- وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ».
آری، ابن مسعود از جمله کسانی بود که پیوند خود را با اهل بیت (علیهم‌السّلام) محکم ساخته بود و از روش راستین آنان تا واپسین دوران زندگی دست بر نداشت.


مرحوم صدوق از سلیمان کوفی: ««ترجمه نویسان وی را ثقه شمرده‌اند. اعمش می‌گوید: «هر گاه زید بن وهب از شخصی برای تو حدیث نقل کند گویا که از خود آن فرد شنیده‌ای». در اواخر زمان حیات پیامبر (صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله) اسلام آورد و برای ملاقات پیامبر هجرت آغاز کرد، ولی در مسیر راه بود که خبر وفات پیامبر بدو رسید.» «لذا از بزرگان تابعان به شمار می‌رود. در کوفه ساکن شد و در جنگ با خوارج در لشکر علی (علیه‌السّلام) حضور داشت. وی نخستین کسی است که خطبه‌های امیر مؤمنان را که در جمعه‌ها و عیدها و سایر مناسبت‌ها ایراد می‌نموده جمع‌آوری کرد. او پس از عمری طولانی، به سال ۹۶ وفات یافت.»»
نقل می‌کند که گفت: «دوازده نفر از صحابه پیامبر ابوبکر را در پیشی گرفتنش بر علی در مساله خلافت نکوهش کرده‌اند که از جمله آنان عبداللّه بن مسعود بود».
همو بود که نام اهل بیت را زنده نگه داشت و حدیث «الخلفاء اثنا عشر» را در کوفه و پیرامون آن رواج داد.


سید مرتضی علم الهدی درباره وی می‌گوید: «در پاکی و فضل و ایمان ابن مسعود اختلافی میان مسلمانان نیست و پیامبر او را ستوده است. وی در حالتی پسندیده و با ایمانی ثابت از دنیا رفت».
در آینده از ابی الصلاح حلبی نقل خواهیم کرد که او و ابیّ بن کعب را از دوست داران برجسته اهل بیت ‌(علیهم‌السّلام) می‌شمارد.


ابن طاووس (متوفای ۶۶۴) از کتاب ابوعبداللّه محمد بن علی سرّاج در تاویل آیه «وَ اتَّقُوا فِتْنَةً لا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّةً». «از فتنه‌ای که تنها به ستمکاران شما نمی‌رسد بپرهیزید.»
از ابن مسعود نقل می‌کند که گفت: پیامبر فرمود: «ای ابن مسعود! بر من آیه «وَ اتَّقُوا فِتْنَةً...» نازل شده است و من آن را نزد تو به ودیعت می‌سپارم، به آنچه می‌گویم نیک گوش فرا ده و پس از من برای مردم بازگو کن؛ هر کس نسبت به علی در جانشینی من ظلم روا دارد گویا نبوت من و پیامبران پیش از مرا انکار کرده است».
راوی از وی پرسید: ‌ای ابو عبد الرحمان، آیا این حدیث را از پیامبر شنیده‌ای؟ گفت: آری؛ گفت: پس چگونه ولایت ستمکاران بر علی را پذیرفتی؟ گفت: ناچار کیفر عمل خویش را نیز دیدم. آری، جندب و عمار و سلمان از امام خود اجازه می‌گرفتند، ولی من اجازه نگرفتم؛ لذا استغفار نموده از کار خود توبه می‌نمایم.


قابل توجه است که بیشتر مردم کوفه -اعم از مفسران و فقیهان و اهل حدیث- از این امتیاز برخوردار بودند که نشانه مهر و محبت اهل بیت ‌(علیهم‌السّلام) بر پیشانی آنان نقش بسته بود. در این میان پیروان ابن مسعود در ابراز محبت نسبت به امیر مؤمنان ممتاز بودند.
البته این پدیده دور از انتظار هم نبود، بلکه شرایط خاص حاکم بر کوفه و حضور کم‌نظیر تعداد زیادی از دانشمندان صحابه در آن شهر چنین ویژگی‌ای را ایجاب می‌کرد؛ زیرا دانشمندان جایگاه و منزلت اهل بیت (علیهم‌السّلام) مخصوصا سرور بزرگ این خاندان، امیر مؤمنان (علیه‌السّلام) را نزد پیامبر (صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله) نیک می‌دانستند و از سفارش فراوان پیامبر درباره آنان و چنگ زدن به ذیل محبتشان و گام برداشتن در پرتو نور هدایتشان آگاهی کامل داشتند.


کوفه به این دلیل همواره و در مسیر تاریخ، در قله عظمت و اوج احترام قرار گرفته است که هجرت‌گاه دانشمندان برجسته صحابه و چهره‌های بارز و بزرگوار مسلمان بوده و این نکته هنگام هجرت امیر مؤمنان (علیه‌السّلام) به اوج خود رسید.
محمد بن سعد از ابراهیم نقل می‌کند که: «در کوفه سیصد نفر از اصحاب پیامبر (صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله) -که در بیعت شجره حضور داشتند- و هفتاد نفر از اصحاب بدر سکنی گزیدند.
ابن عمرو هم به این نکته اشاره دارد؛ می‌گوید: روزی نمی‌گذرد مگر اینکه در کنار رود فرات وزنه‌هایی از برکت بهشت فرود می‌آید. این عبارت کنایه از مهاجرت گروه گروه از اصحاب پیامبر به کوفه است».
کوفه همچنین در دوران رونق و درخشش اسلام، خاستگاه دانش و معارف گردید و از آنجا بود که همه دانش‌ها و معارف اسلامی تا دورترین نقطه جهان گسترش یافت و مسافران نیز علم را -در مدت زمان طولانی- از کوفه به شهرهای دور و نزدیک بردند.


ابن سعد از عبیداللّه بن موسی نقل می‌کند که: «عبد الجبار بن عباس از پدرش برای ما نقل کرد: با عطاء همنشین شدم و به پرسیدن آغاز نمودم. وی گفت: اهل کجا هستی؟ پاسخ دادم: کوفی‌ام. گفت: ما دانشی جز آن که از نزد شما برایمان رسیده در دست نداریم».
علاوه بر این، کوفه زمینه‌ای مناسب برای رشد محبت خاندان پیامبر (صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله) در جان و دل مؤمنان راستین بود؛ آنان که اجر و پاداش رسالت را -که همان مودت اهل بیت است- ادا نمودند و کرامت رسول خدا را برای خاندانش نیز قائل شدند و آن را پاس داشتند و دانستند که اینان کشتی نجات و همتای قرآن و ریسمان ناگسستنی الهی‌اند.
ابن سعد به این دلیل روایت می‌کند که «اهل کوفه خوشبخت‌ترین مردم در دوران ظهور مهدی خواهند بود». به ویژه پیروان ابن مسعود، صحابی گرانقدر پیامبر (صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله) و دوست‌دار خاندان پاک او -چنان‌که ابن سعد از ابو بکر بن عیاش از مغیره نقل کرده است- راستگوترین مردم درباره فضائل علی بودند؛ نه در حق وی زیاده‌روی داشتند و نه از قدرت و منزلت او ذره‌ای می‌کاستند و شاید به همین دلیل است که از آن حضرت روایتی نقل شده که بیانگر خشنودی آن حضرت از این موضع‌گیری شرافتمندانه آنان است. می‌فرماید: «شاگردان عبداللّه بن مسعود، چراغ‌های فروغ‌بخش این دیار (کوفه) هستند».
آری، شایستگی و ثبات قدم یک فرد در راه دین، تنها به پروا از محرمات الهی و سر سپردگی به فرامین و نواهی خداوند است. همچنین به پیروی از پیامبر و عمل به سنت و سفارش‌های اوست؛ نه اینکه از پیش خود و در برابر دستور خداوند و پیامبر اعمال رای کند و خودپسند باشد، چون اقتضای ایمان راستین، واگذار نمودن امور به خداوند است.


از جمله مهمترین سفارش‌های پیامبر (صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله) که آن را پاداش رسالت خویش نیز قرار داده است، راه پیمودن در زیر پرچم اهل بیت و چنگ زدن به ریسمان ناگسستنی آنان در تمام مراحل زندگی است.
امیر مؤمنان چهره برجسته و ممتاز این خانواده به شمار می‌رفت؛ لذا هر که با او بود با حق همراه بود و هر که بر محور او می‌چرخید بر محور حق دور می‌زد. آنکه از او فاصله گرفت از اسلام دور شد و سفارش مؤکد پیامبر را پشت سر‌ انداخت و از حقیقت آشکار، روی گردانید. پس چگونه ممکن است بر چنین فردی اعتماد کرد، در حالی که از راه راست بسی دور مانده و در گمراهی قدم برداشته است.
چنین کسی که خود راه را نیافته است. هرگز نشاید که راهبر باشد. به همین دلیل، علی (علیه‌السّلام) را محور اصلی دین به شمار می‌آوریم و او را میزان سنجش صحابه و تابعان -فقها و مفسران و محدثان- شایسته از ناشایست قرار می‌دهیم و بر این باوریم که این شیوه کار، درست‌ترین راه است؛ زیرا پیامبر (صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله) او را دروازه دانش خویش و کشتی نجات و عدل قرآن (ثقل دوم) شمرده است که آن دو، تا روز قیامت و ورود به محشر از یک‌دیگر جداناپذیرند و فرموده است: «اگر امت مسلمان به آن دو چنگ زنند هرگز گمراه نخواهند شد»؛ از این‌رو ما دانش را جز از طریق کسی که شایستگی و ایمان راستینش بر ایمان به اثبات نرسیده باشد، نمی‌آموزیم؛ زیرا امام باقر (علیه‌السّلام) در ذیل آیه «فَلْیَنْظُرِ الْاِنْسانُ اِلی طَعامِهِ». می‌فرماید: «منظور از طعام، دانش است. انسان باید به هوش باشد تا دانش را از چه کسی فرا می‌گیرد».


۱. ابونعیم اصفهانی، احمد بن عبدالله، حلیة الاولیاء، ج۱، ص۱۳۹- ۱۲۴.    
۲. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسد الغابه، ج۳، ص۲۶۰- ۲۵۶.    
۳. ابن عبدالبر، یوسف‌ بن‌ عبدالله، الاستیعاب، ج۳، ص ۹۹۰، چاپ شده در حاشیه الاصابه.    
۴. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابه، ج۴، ص۲۰۰.    
۵. سیوطی، جلال‌الدین، الاتقان، ج۴، ص۲۳۸.    
۶. حلی، سیدعلی بن طاووس، سعد السعود، ص۲۸۵.    
۷. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۸۹، ص۱۰۵.    
۸. امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۱، ص۵۳، شماره ۷۹.    
۹. مائده/سوره۵، آیه۶۷.    
۱۰. سیوطی، جلال‌الدین، الدر المنثور، ج۳، ص۱۱۷.    
۱۱. آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعانی، ج۳، ص۳۵۹.    
۱۲. صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج۲، ص۴۶۹.    
۱۳. صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج۲، ص۴۶۷.    
۱۴. صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج۲، ص۴۶۸، باب اثنی عشر.    
۱۵. ر. ک:مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۶، ص۲۲۹.    
۱۶. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۶، ص۲۳۰.    
۱۷. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۶، ص۲۳۴- ۲۳۳.    
۱۸. تستری، محمدتقی، قاموس الرجال، ج۶، ص۶۰۰، به نقل از شافی.    
۱۹. علم‌الهدی، سیدمرتضی، شافی، ج۴، ص۲۸۳.    
۲۰. حلبی، تقی‌الدین بن نجم‌الدین، تقریب المعارف، ص۲۳۴.    
۲۱. انفال/سوره۸، آیه۲۵.    
۲۲. حسنی، سید بن طاووس، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ص۳۶، شماره ۲۵.    
۲۳. تستری، محمدتقی، قاموس الرجال، ج۶، ص۶۰۷.    
۲۴. ابن منیع، محمد بن سعد، الطبقات، ج۶، ص۵.    
۲۵. ابن منیع، محمد بن سعد، الطبقات، ج۶، ص۱۱.    
۲۶. ابن منیع، محمد بن سعد، الطبقات، ج۶، ص۱۰.    
۲۷. ابن منیع، محمد بن سعد، الطبقات، ج۶، ص۱۰.    
۲۸. ابن منیع، محمد بن سعد، الطبقات، ج۶، ص۱۰.    
۲۹. عبس/سوره۸۰، آیه۲۴.    
۳۰. حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۶۵، شماره ۱۰.    



محمدهادی معرفت، تفسیر و مفسران، ج۱، ص۲۰۱-۲۰۷.    






جعبه ابزار