ابوشجاع ظهیرالدین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابوشجاع ظهیرالدین وزیر شیعی دولت عباسیان، مقیم
مدینه ، مدفون در
قبرستان بقیع است.
ابوشجاع محمد بن حسین، ملقب به ظهیر الدین، به
سال ۴۳۷ق. در منطقه
اهواز زاده شد.
اصل او از رودراور، از توابع
همدان بود.
فقه را نزد شیخ ابو اسحاق شیرازی فراگرفت. او را ادیب و شاعر،
عادل ، نیکو سیرت و بسیار خیر و نیکوکار خواندهاند. تصانیفی به او نسبت دادهاند که از آن جمله میتوان به کتاب ذیل
تجارب الامم ابن مسکویه اشاره کرد.
پس از عزل عمید الدوله ابومنصور بن جهیر در سال ۴۷۶ق. به وزارت خلیفه مقتدی بالله عباسی رسید و از سوی خلیفه به ظهیر الدین ملقب شد.
آقا بزرگ تهرانی او را هفتمین ایرانی
شیعه امامی میداند که به وزارت دولت عباسی راه یافت.
در بیان ویژگیهای اخلاقی او گفتهاند: در امور
دین بسیار سختگیر و در امور
دنیا سهل گیر بود.
در دوران وزارت خود، ضمن
احترام به مردم و فروتنی در برابر علما، پیوسته در مجالست با فقها از فتوای آنان بهره میبرد
و به کارهای خیر همچون
وقف برای امور عام المنفعه، ساختن مساجد، و دستگیری و اطعام فقیران و
ایتام میپرداخت و حتی همه اموال خود را که حدود ۰۰۰/۶۰۰
دینار بود، در دوران وزارتش
صدقه داد. وی خطی زیبا داشت و درآمد حاصل از راه
خطاطی و فروش تابلوهای خط خود را در راه
خدا انفاق میکرد. ابوشجاع
خط نیکو و دینار را محبوبترین چیزهایی میدانست که در راه خدا انفاق میکرد.
او از معدود وزیران عباسی بود که در دوران تصدی وزارت خود
حج گزارد.
دوره وزارت او از بهترین دورههای وزارت ارزیابی شده است. آوردهاند که در میان وزرا کسی مانند وی امور دینی و شرعی را رعایت نکرده است.
او پس از
نماز ظهر تا هنگام
نماز عصر در مصلای خود مینشست و به مشکلات و شکایات مردم رسیدگی میکرد. حاجبانش در میان مردم ندا میدادند که هر کس حاجتی دارد پیش آید و به عرض وزیر برساند.
از دیگر
مناقب او دانایی و مدیریتش در مهار
فتنه بغداد بود. چشم پوشی و
احتراز ظهیر الدین از برخورد خشونت آمیز در جریان درگیری میان
شیعیان و
اهل سنت محلات کرخ بغداد، باعث شد تا مورد
اعتراض خلیفه قرار گیرد و وظیفه یافت تا با
تخریب خانههای برخی از بزرگان شهر
شورش را مهار کند.
وی در
سال ۴۸۴ق. پس از هشت سال وزارت، به درخواست ملکشاه سلجوقی و نظام الملک و با موافقت خلیفه مقتدی بامر الله، از وزارت برکنار شد. برخی سختگیری او را در رویارویی با
اهل ذمه سبب برکناری وی دانستهاند، در حالی که به احتمال، رقابتهای مذهبی
شیعه و
سنی زمینه پیشنهاد ملکشاه و وزیر سنی او برای
عزل ابوشجاع بوده است.
ابوشجاع پس از برکناری با پای پیاده به سوی
مسجد جامع رفت و جماعتی بسیار همراه دانشمندان او را همراهی کردند و به وی
لطف ورزیدند. این حرکت خلیفه را بر آن داشت تا به
حصر خانگی او فرمان دهد. وی مسجدی در دهلیز خانه خود بنا کرد و در آن جا به
عبادت پرداخت تا هنگامی که به دستور نظام الملک از بغداد اخراج شد. او پس از اخراج به زادگاه اصلی خود رودراور رفت
و پس از درگذشت نظام الملک، خلیفه و سلطان ملکشاه، در سال ۴۸۷ق. عازم
سفر حج شد و سپس تا پایان عمر در
مدینه اقامت گزید. هنگام حضورش در
مدینه به خدمت
مسجد و حرم
رسول خدا (صلی الله علیه و اله) مشغول گشت. او همان جا
بیمار شد و چون مرگش نزدیک گشت، در
مسجدالنبی (صلی الله علیه و اله) با
چشم گریان ضمن خواندن
آیه ۶۴
سوره نساء از
پیامبر شفاعت خواست و سرانجام به سال ۴۸۸ق. در مدینه درگذشت. او را در
قبرستان بقیع کنار
قبر ابراهیم، پسر پیامبر (صلی الله علیه و اله) به
خاک سپردند.
(۱) الاعلام، الزرکلی (م. ۱۳۹۶ق.)، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۹۷م.
(۲) البدایة و النهایه، ابن کثیر (م. ۷۷۴ق.)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ق.
(۳) تاریخ الاسلام، الذهبی (م. ۷۴۸ق.)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۳ق.
(۴) دولة السلاجقه، علی محمد الصلابی، بیروت، المکتبة العصریه، ۱۴۲۸ق.
(۵) الذریعة الی تصانیف الشیعه، آقا بزرگ تهرانی (م. ۱۳۸۹ق.)، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۰۳ق.
(۶) سیر اعلام النبلاء، الذهبی (م. ۷۴۸ق.)، به کوشش شعیب الارنؤوط، بیروت، الرساله، ۱۴۰۶ق.
(۷) طبقات الشافعیة الکبری، تاج الدین السبکی (م. ۷۷۱ق.)، به کوشش الحلو و الطناجی، بیروت، دار الکتب العربی.
(۸) الکامل فی التاریخ، ابن اثیر الجزری (م. ۶۳۰ق.)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
(۹) الکنی و الالقاب، شیخ عباس القمی (م. ۱۳۵۹ق.)، تهران، مکتبة الصدر، ۱۳۶۸ق.
(۱۰) وفیات الاعیان، ابن خلکان (م. ۶۸۱ق.)، به کوشش احسان عباس، بیروت، دار صادر.
حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، برگرفته از مقاله «ابوشجاع ظهیرالدین».