• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

استعانت از مردم (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ذوالقرنین برای ساخت سد، از نيروهاى انسانى استمداد می‌جست. ایشان به مردم گفتند که من از شما خرج نمى‌خواهم، اما سدى را که خواستید، اگر بخواهید بسازم، باید مرا از نظر نیروی انسانی کمک کنید؛ یعنى کارگر داشته باشید تا مصالح ساختمانى بیاورد و من آن را بسازم.
بر اساس این معنا، روشن مى‌شود که مراد آنها از پیشنهاد خرج دادن، اجرت بر سدسازى بوده و در حقیقت خواسته‌اند به ذوالقرنین مزد بدهند که او هم قبول نکرده است.



جایز است ستم‌ديده براى دفاع از حق و رفع ستم، از مردم استعانت بجوید:

• « إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ؛ مگر کسانى که ایمان آورده و کارهاى شايسته انجام مى‌دهند و خدا را بسيار ياد مى‌کنند، و به هنگامى که مورد ستم واقع مى‌شوند، به دفاع از خويشتن (و مؤمنان) برمى‌خيزند (و از شعر در اين راه کمک مى‌گيرند)؛ آنها که ستم کردند به‌زودى مى‌دانند که بازگشتشان به کجاست!».

۱.۱ - تفسیر آبه



۱.۱.۱ - مراد از استثنا در آیه

این استثنا، استثنای عده‌ای از شعراست که فرمود: پایه کارشان غوایت و گمراهی است و آن عده عبارتند از: شعرایی که ایمان دارند؛ چون ایمان و عمل صالح آدمی را طبعا از ترک حق و پیروی باطل، جلوگیری می‌کند و اینکه فرموده: خدا را بسیار ذکر می‌کنند، برای این است که ذکر کثیر خدا، آدمی را همواره به یاد خدا می‌اندازد و او را به سوی حق، آن حقی که مایه رضایت اوست می‌برد و از باطل که او دوست نمی‌دارد بندگان به آن مشغول باشند، برمی‌گرداند، در نتیجه چنین کسان دچار آن گمراهی‌ها نمی‌شوند، که آن دسته دیگر دچارش ‌می‌باشند.
با این بیان روشن می‌شود که چرا جمله استثنا را مقید به ایمان و عمل صالح کرده، سپس جمله (و ذکروا اللّه کثیرا) را بر آن عطف نمود.

۱.۱.۲ - مراد از انتصار

(و انتصروا من بعد ما ظلموا) - کلمه (انتصار) به معنای انتقام است، بعضی از مفسرین گفته‌اند: مراد از شعرایی که بعد از مظلومیت انتقام می‌گیرند، آن شعرایی می‌باشند که با اشعار خود، اشعاری را که مشرکین سروده‌اند و در آن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را هجو کرده یا در دین او طعن زده و از اسلام و مسلمین بدگویی کرده‌اند، پاسخ داده‌اند و رد کرده‌اند، و این تفسیر خوبی است که مقام آیه آن را تأیید می‌کند.

۱.۱.۳ - معنای منقلب

(و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون) - کلمه (منقلب) اسم مکان و یا مصدر میمی از انقلاب است و معنای جمله این است که کسانی که ستم کرده‌اند - به‌طوری‌که از سیاق برمی‌آید، مراد مشرکین هستند - به‌زودی خواهند فهمید که به چه بازگشتگاهی برمی‌گردند و آن بازگشتگاه همان آتش است و یا این است که به‌زودی خواهند فهمید که به چه نحو برمی‌گردند.
در این جمله مشرکین را تهدید می‌کند و در عین حال در این جمله که آخرین آیه سوره است، به مضمون اول سوره بازگشت شده، چون در اول سوره فرمود: (فقد کذبوا فسیاتیهم انبوء ما کانوا به یستهزؤن).

• «وَالَّذِينَ إِذَا أَصَابَهُمُ الْبَغْيُ هُمْ يَنتَصِرُونَ؛ و کسانى که هرگاه ستمى به آنها رسد، (تسليم ظلم نمى‌شوند و) يارى مى‌طلبند!».

۱.۲ - بیان آیه



۱.۲.۱ - دیدگاه تفسیر نمونه

ناگفته پیداست که در برابر وظیفه انتصار در مقابل ستم، دیگران نیز وظیفه یاری کردن دارند؛ چراکه یاری طلبیدن بدون یاری کردن لغو و بیهوده است. در حقیقت هم مظلوم موظف به مقاومت در برابر ظالم و فریاد بر آوردن است، و هم مؤمنان دیگر موظف به پاسخ‌گویی او هستند؛ همان‌گونه که در آیه ۷۲ سوره انفال می‌خوانیم: و ان استنصروکم فی الدین فعلیکم النصر: (هرگاه آنها از شما برای حفظ دین خود یاری بطلبند بر شما است که آنها را یاری کنید).
این برنامه مثبت و سازنده به ظالمان هشدار می‌دهد که اگر دست به ستم بیالایند، مؤمنان ساکت نمی‌نشینند، و در برابر آنها بپا می‌خیزند، و هم به مظلومان اعتماد می‌بخشد که اگر استغاثه کنند دیگران به یاری آنها می‌شتابند.

(ینتصرون) از ماده (انتصار) به معنی یاری طلبیدن است؛ ولی بعضی آن را به معنی (تناصر) (به یاری یک‌دیگر شتافتن) تفسیر کرده‌اند؛ ولی نتیجه هر دو با توجه به توضیحی که دادیم یکی است.
به هر حال وظیفه هر مظلومی این است که اگر به‌تنهایی قادر بر دفع ظلم و ستم نیست سکوت نکند، و با استفاده از نیروی دیگران به مقابله با ظلم قیام نماید، و وظیفه همه مسلمانان است که به ندای او پاسخ مثبت دهند.

۱.۲.۲ - دیدگاه تفسیر المیزان

برای رفع ظلم مقاومت می‌کنند. پس این آیه با جمله قبلی که می‌فرمود: (و چون خشم می‌گیرند عفو می‌کنند (منافات ندارد، برای اینکه مقاومت در برابر ظلم و جلوگیری از اینکه در اجتماع رخنه یابد، بر هر کسی که قدرت بر آن داشته باشد، به حکم فطرت واجب است؛ هم‌چنان که فرموده: (و ان استنصروکم فی الدین فعلیکم النصر) و نیز فرموده: فقاتلوا التی تبغی حتی تفی ء الی امر اللّه).

• «وَلَمَنِ انتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُوْلَئِكَ مَا عَلَيْهِم مِّن سَبِيلٍ؛ و کسى که بعد از مظلوم ‌شدن يارى طلبد، ايرادى بر او نيست».

۱.۳ - مراد از آیه



۱.۲.۲ - دیدگاه تفسیر المیزان

ضمیر در کلمه (ظلمه) به مظلوم برمی‌گردد، و اضافه ظلم به این ضمیر از باب اضافه مصدر به مفعول خودش است.
مظلوم حق مقابله به مثل دارد؛ گو اینکه صبر و گذشت فضیلتی برتر است.
این سه آیه (۴۰، ۴۱ و ۴۲) توضیح و پیش‌گیری از شبهه‌ای است که ممکن است از آیه قبلی که فرمود: (فمن عفا و اصلح فاجره علی اللّه) به ذهن آید؛ چون ممکن بود کسی که بر او ظلم شده توهم کند: این دستور حق انتصار او را ضایع کرده، و خلاصه اجازه داده همه مظلومین از حق خود صرف‌نظر کنند؛ لذا برای دفع این شبهه فرمود: (کسانی که بعد از ستم دیدن در مقام گرفتن حق خود برآیند، هیچ مانعی جلوگیرشان نیست) و در شرع الهی هیچ مجوزی نیست که حق آنان را باطل کند.

۱.۲.۱ - دیدگاه تفسیر نمونه

نه کسى حق دارد مانع از این کار شود، و نه او را ملامت و سرزنش و مجازات کند، و نه در یارى کردن چنین مظلومى تردید به خود راه دهد؛ چراکه انتصار و استمداد حق مسلم هر مظلومى است، و یارى مظلومان وظیفه هر انسان آزاده و بیدارى است.


ذوالقرنين برای ساخت سد، از نيروهاى انسانى استمداد می‌جست:

• «قَالُوا يَا ذَا الْقَرْنَيْنِ إِنَّ يَأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجًا عَلَى أَن تَجْعَلَ بَيْنَنَا وَبَيْنَهُمْ سَدًّا؛ (آن گروه به او) گفتند: «اى ذو القرنين يأجوج و مأجوج در اين سرزمين فساد مى‌کنند؛ آيا ممکن است ما هزينه‌اى براى تو قرار دهيم، که ميان ما و آنها سدّى ايجاد کنى؟!».

۲.۱ - تفسیر آیه



۱.۲.۲ - دیدگاه تفسیر المیزان

ظاهر این است که گویندگان این حرف همان قومی باشند که ذوالقرنین آنان را در نزدیکی دو کوه بیافت؛ و یأجوج و مأجوج دو طائفه از مردم بودند که از پشت آن کوه به این مردم حمله می‌کردند، و قتل عام و غارت راه انداخته اسیر می‌نمودند. دلیل بر همه اینها سیاق آیه است که تماما ضمیر عاقل به آنان برگردانده شده و (نیز) عمل سد کشیدن بین دو کوه، و غیر از اینها.

(فهل نجعل لک خرجا) - کلمه (خرج) به معنای آن چیزی است که برای مصرف شدن در حاجتی از حوایج، از مال انسان خارج می‌گردد. قوم مذکور پیشنهاد کردند که مالی را از ایشان بگیرد و میان آنان و یأجوج و مأجوج سدی ببندد که مانع از تجاوز آنان بشود.

۱.۲.۱ - دیدگاه تفسیر نمونه

در این هنگام آن جمعیت که از ناحیه دشمنان خونخوار و سرسختی به نام یاجوج و ماجوج در عذاب بودند، مقدم ذوالقرنین را که دارای قدرت و امکانات عظیمی بود، غنیمت شمردند، دست به دامن او زدند و (گفتند: ای ذو القرنین! یاجوج و ماجوج در این سرزمین فساد می‌کنند، آیا ممکن است ما هزینه‌ای در اختیار تو بگذاریم که میان ما و آنها سدی ایجاد کنی) (قالوا یا ذا القرنین ان یاجوج و ماجوج مفسدون فی الارض فهل نجعل لک خرجا علی ان تجعل بیننا و بینهم سدا).

این گفتار آنها، با اینکه حداقل زبان ذو القرنین را نمی‌فهمیدند، ممکن است از طریق علامت و اشاره بوده باشد، و یا لغت بسیار ناقصی که نمی‌توان آن را به حساب آورد. این احتمال را نیز داده‌اند که تفاهم میان آنها به‌وسیله بعضی از مترجمین یا به الهام الهی، همچون سخن گفتن بعضی از پرندگان با سلیمان، بوده است.
به هر حال از این جمله استفاده می‌شود که آن جمعیت از نظر امکانات اقتصادی وضع خوبی داشتند؛ اما از نظر صنعت و فکر و نقشه ناتوان بودند؛ لذا حاضر شدند هزینه این سد مهم را بر عهده گیرند؛ مشروط بر اینکه ذوالقرنین طرح و ساختمان آن را پذیرا گردد.

• «قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيْرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ رَدْمًا؛ (ذو القرنين) گفت: «آنچه پروردگارم در اختیار من گذارده، بهتر است (از آنچه شما پيشنهاد مى‌کنيد)! مرا با نيرويى يارى دهيد، تا ميان شما و آنها سد محکمى قرار دهم!

۲.۱ - تفسیر آیه


(ردم) (بـر وزن مـرد) در اصل به معنى پرکردن شکاف به‌وسیله سنگ است؛ ولى بعدا بـه مـعـنـى وسـیـع‌ـتـرى کـه شـامـل هـرگـونـه سـد، و حـتـى شامل وصله کردن لباس مى‌شود گفته شده است.
جـمـعـى از مفسران مـعـتقدند که (ردم) به سد محکم و نیرومند گفته مى‌شود و طبق این تفسیر ذو القرنین به آنها قول داد که بیش از آنچه انتظار دارند بنا کند.
ضـمنا باید توجه داشت که سد (بر وزن قد) و سد (بر وزن خود) به یک معنى است و آن حـائلى اسـت که میان دو چیز ایجاد مى‌کنند؛ ولى به گفته راغب در مفردات بعضى میان این دو فرق گذاشته‌اند، اولى را مصنوع انسان و دومى را حائل‌هاى طبیعى دانسته‌اند.


۱. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۲۷.    
۲. ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۵، ص۴۷۰، ذیل آیه.    
۳. ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۵، ص۴۷۱، ذیل آیه.    
۴. ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۵، ص۴۷۱، ذیل آیه.    
۵. شوری/سوره۴۲، آیه۳۹.    
۶. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۲۰، ص۴۶۴، ذیل آیه.    
۷. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۲۰، ص۴۶۴، ذیل آیه.    
۸. شوری/سوره۴۲، آیه۴۱.    
۹. ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۸، ص۹۵، ذیل آیه.    
۱۰. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۲۰، ص۴۶۹، ذیل آیه.    
۱۱. کهف/سوره۱۸، آیه۹۴.    
۱۲. ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۳، ص۵۰۳، ذیل آیه.    
۱۳. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۱۲، ص۵۳۴ ۵۳۳، ذیل آیه.    
۱۴. کهف/سوره۱۸، آیه۹۵.    
۱۵. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ج۱۲، ص۵۳۴، ذیل آیه.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «استعانت از مردم».    



جعبه ابزار