گمراهی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
امام علی (علیهالسّلام) در نهج البلاغه میفرماید: «از گروهی که در
جهل و نادانی زندگی میکنند و در گمراهی جان میدهند به
خدا شکایت میبرد.»
«الی الله اشکو من معشر یعیشون جهالا و یموتون ضلالا؛
از گروهی که در
جهل و نادانی زندگی میکنند و در گمراهی جان میدهند به خدا
شکایت میبرم.»
«لا ترخصوا لانفسکم؛ فتذهب بکم الرخص مذاهب الظلمه و لا تداهنوا فیهجم بکم الادهان علی المعصیه؛
به نفسهای خود
رخصت (و امان) ندهید که این رخصتها شما را به گمراهی میکشاند و سهل انگاری و
مسامحه نکنید که مسامحه کردن شما را به سوی معصیت میبرد.»
«قال علیهالسّلام و قد مر بقتلی الخوارج یوم النهروان: یوسا لکم! لقد ضرکم من غرکم، فقیل له: من غرهم یا امیرالمومنین؟ فقال: الشیطان المضل، و الانفس الاماره بالسوء، غرنهم بالامانی، و فسحت لهم بالمعاصی، و وعدتهم الاظهار، فاقتحمت بهم النار؛
در هنگام گذر بر کشتگان
خوارج در روز
نهروان فرمود: ای تیره بختان! آن کس که فریبتان داد به شما زیان رساند.
عرض شد: ای
امیرالمؤمنین ! چه کسی فریبشان داد؟
فرمود:
شیطان گمراه کننده و نفسهای فرمان دهنده به بدی آنان را به آرزوهای خام فریب داد و میدان نافرمانی و گناه را برای آنان گسترد و نوید پیروزیشان داد و سپس در
آتش فروفکندشان.»
«من لا یستقیم به الهدی، یجربه الضلال الی الردی؛
کسی که هدایت او را از
انحراف باز ندارد، گمراهی او را به رذالت میاندازد.»
«زرعوا الفجور، و سقوه الغرور، و حصدوا الثبور؛
تخم گناه کاشتند و با آب
غفلت و فریب آبیاری اش کردند و هلاکت درویدند.»
۶. شوربخت واقعی
«یالها حسره علی کل ذی غفله ان یکون عمره علیه حجه، و ان تودیه ایامه الی الشقوه!؛
ای دریغا بر هر غافلی که عمرش بر ضد او حجت باشد و روزهای عمرش، او را به سوی شوربختی کشاند.»
«لم یوجس موسی علیهالسّلام خیفه علی نفسه، بل اشفق من غلبه الجهال و دول الضلال؛
موسی (علیهالسّلام) هرگز بر خود نترسید؛ بلکه از چیره گشتن نادانان و پیروز شدن گمراهان ترسید.»
«و قال علیهالسّلام لما سئل عن اشعر الشعرا: ان القوم لم یخرجوا فی حلبه تعرف الغایه عند قصبتها، فان کان و لابد فالملک الضلیل؛
امام علی (علیه السلام) ، در پاسخ به این پرسش که قویترین شاعران کیست، فرمود: این جماعت در میدان مسابقهای که خط پایانش معلوم باشد نتاختهاند، اما اگر ناچار بخواهیم قویترین شاعران را معلوم سازیم، او آن پادشاه بسیار گمراه (
امروا القیس ) است.»
«هو فی مهله من الله یهوی مع الغافلین، و یغدو مع المذنبین، بلا سبیل قاسد و لا امام قائد، حتی اذا کشف لهم عن جزا معصیتهم، و استخرجهم من جلابیب غفلتهم، استقبلوا مدبرا، و استدبروا مقبلا، فلم ینتفعوا بما ادرکوا من طلبتهم، و لا بما قضوا من وطرهم؛
(در وصف شخص غافل میفرماید: ) او در این چند صباحی که
خداوند مهلتش داده است، با غافلان سرگرم و روز خود را با گناهکاران سپری میکند، بی آنکه راه راستی را بپیماید و پیشوایی راهنما داشته باشد... تا آن که خداوند
کیفر گناهانشان را به آنان نشان داد و از پس پردههای غفلت بیرونشان آورد، به آن چه بدان پشت کرده بودند (
مرگ و آخرت) روی نهادند و به آن چه بدان روی آورده بودند (دنیا) پشت کردند و نه از آن چه طلبیدند و بدان رسیدند سودی بردند و نه از خواستههای خود که به آنها دست یافتند بهرهای یافتند.»
«اقمت لکم علی سنن الحق، فی جواد المضله، حیث تلتقون و لا دلیل، و تحتفرون و لا تمیهون؛
در آن وقت که در جادههای گوناگون گمراهی گام برمی داشتید، من نشانههای راه راست و واضح
حق را برای شما به پا داشتم و این در حالی بود که همه سرگردان به یکدیگر برخورد میکردید و از این سوی به آن سوی میرفتید، اما راهنمایی نمییافتید.
زمین را میکندید، اما آبی پیدا نمیکردید.»
«من کتابه الی معاویه: اردیت جیلا من الناس کثیرا؛ خدعتهم بغیک، و القیتهم فی موج بحرک، تغشاهم الظلمات، و تتلاطم بهم الشبهات، فجازوا عن وجهتهم، و نکصوا علی اعقابهم، و تولوا علی ادبارهم؛
در نامه خود به
معاویه میفرماید: گروهی از مردم را (مقصود مردم شام است) فراوان هلاک ساختی و با گمراه ساختن ایشان فریبشان دادی و آنها را در امواج دریای فساد و
نفاق خویش افکندی که تاریکیهای فریبکاری تو چشم
بصیرت آنها را فرو میگیرد و موجهای شبهه به آنان پهلو میزند. پس (در اثر شبهههایی که به ایشان القا کردی) از راه راست و درست حق برکنار گردیدند و به عقب برگشتند.»
«کفاک من عقلک ما اوضح لک سبل غیک من رشدک؛
برای تو از عقلت همین بس است که راههای گمراهی ات را از راه درست و حق، روشن سازد.»
«احذرکم اهل النفاق، فانهم الضالون المضلون، و الزالون المزلون؛
از
اهل نفاق برحذر میدارم؛ زیرا آنان هستند گمراهان و گمراه کنندگان و لغزندگان و عوامل لغزش.»
«و آخر قد تسمی عالما و لیس به، فاقتبس جهائل من جهال، و اضالیل من ضلال و نصب للناس اشراکا من خبائل غرور، و قول زور؛
انسانی دیگر نیز وجود دارد که نام عالم به خود گرفته و عالم نیست، (این نابخرد) نادانیهایی را از نادانان و گمراهیهایی از گمراهان کسب کرده، دامهایی از طنابهای
فریب و گفتار بی اساس پیش پای مردم گسترده است.»
«... المعلن لحق بالحق، و الدافع جیشات الا باطیل، و الدامع صولات الاضالیل؛
پیامبر ، حق را بر مبنای حق
اعلان نمود و جوششها و غلیان باطلها را دفع و خاموش و هیبت شدید و حملات گمراهیها را محو و نابود ساخت.»
«ان شر الناس عند الله امام جائر ضل و ضل به، فامات سنه ماخوذه، و احیا بدعه متروکه؛
بدترین مردم در نزد خدا، امامی است ستمکار که گمراه است و مردم به وسیله او گمراه میشوند که
سنت گرفته شده از منبعش را بکشد و زنده کند
بدعت کنار گذاشته شده را.»
«الیمین و الشمال مضله، و الطریق الوسطی هی الجاده، علیها باقی الکتاب و آثار النبوه، و منها منفذ السنه، و الیها مصیر العاقبه؛
چپ و راست گمراهی است و راه وسط، طریق اصلی قرآن و روایات خاندان
رسالت و علامتهای آنان موجود است و سرانجام آنان میباشند.»
«انظروا اهل بیت نبیکم فالزموا سمتهم... و لا تسبقوهم فتضلوا، و لا تتاخروا عنهم فتهلکوا؛
بنگرید به دودمان پیامبرتان، و به جهتی که در حیات انتخاب کردهاند ملتزم باشید و از اثر آنان پیروی کنید. از آنان سبقت مگیرید که گمراه میشوید و از آنان عقب نمانید که به هلاکت میافتید.»
«قد خاضوا بحار الفتن، و اخذوا بالبدع دون السنن. و ارز المومنون، و نطق الضالون المکذبون؛
آنان در دریاهای فتنهها و آشوبها غوطه ور گشته و به بدعتها گراییده و اصول و قوانین را رها کردند. مردم با
ایمان افسردند و پژمردند و خاموش گشتند و گمراهان و تکذیب کنندگان دهان باز کردند (و به حرکت درآمدند).»
«من اخذ بها لحق و غنم، و من وقف عنها ضل و ندم؛
هر کس راههای
دین را پیش بگیرد و در آن مسیر گام بردارد به حقیقت و حمایت گران آن ملحق گردد و به غنیمت برسد و هر کس که توقف کند و از حرکت در آن راهها
امتناع بورزد، گمراه گردد و عاقبت کار پشیمان شود.»
«لکل ضله عله، و لکل ناکث شبهه؛
برای هر گمراهی علتی است و برای هر پیمان شکنی شبههای است.»
«فی صفه اهل الضلال: آثروا عاجلا و اخروا آجلا، و ترکوا صافیا و شربوا آجنا؛ کانی انظر الی فاسقهم و قد صحب المنکر فالفه، و بسی به و وافقه، حتی شابت علیه مفارقه، و صبغت به خلائقه؛
گمراهان دنیای گذران را مقدم داشتند و
آخرت باقی را رها کردند. شربت زلال حیات با ایمان را کنار گذاشتند و
آب ناگوار و مخلوط با کثافت را نوشیدند. گویی به تبهکاری از آنان مینگرم که همدم کار زشت گردیده و با آن الفتی پیدا کرده است و با آن کار زشت
انس گرفته و با آن هماهنگ گشته است تا موهای سرش با آن ناشایستیها سفید شده و اخلاقش رنگ آن منکر را گرفته است.»
«فی صفه اهل الضلال: دعاهم ربهم فنفروا و ولوا، و دعاهم الشیطان فاستجابوا و اقبلوا!؛
در توصیف گمراهان میفرماید: پروردگارشان دعوت کرد، از آن
دعوت رمیدند و پشت گرداندند و شیطان آنان را خواند، اجابتش کردند و به آن روی آوردند.»
«حتی اذا قبض الله رسوله صلی الله علیه و آله، رجع قوم علی الاعقاب، و غالتهم السبل، و اتکلوا علی الولائج؛
پس از آن که
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رحلت کرد، گروهی به عقب برگشتند و راههای ناهموار، آنان را به هلاکت افکند و بر افکار نادرست خویش تکیه کردند.»
«من کتابه الی معاویه: اما بعد فقد اتتنی منک موعظه موصله، و رساله محبره، نمقتها بضلالت، و امضیتها بسوء رایک، و کتاب امری لیس له بصر یهدیه، و لا قائد یرشده، قد دعاه الهوی فاجابه، وقاده الضلال فاتبعه، فهجر لاغطا، و ضل خابطا؛
در
نامه خود به معاویه میفرماید: بعد از حمد الهی، اندرزی که از اینجا و آن جا به هم ردیف کرده بودی و نامهای که آن را با الفاظ
زینت داده بودی به دستم رسید. با گمراهی خود آن را آراسته، و به خاطر بد بودن فکرت آن را فرستاده بودی، نامه را کسی فرستاده که نه بینایی دارد که وی را هدایت کند و نه رهبری دارد که او را به راه راست بکشاند. هوای
نفس او را تحریک کرده، وی هم پذیرفته است. گمراهی جلودارش شده او هم پیروی نموده است و نتیجه این شده که هذیان گفته، غلط اندازی کرده گمراه شده و اشتباه نموده است.»
«فی ذکر النبی صلی الله علیه و آله: اللهم! اعل علی بنا البانین بناه!. .. و احشرنا فی زمرته غیر خزایا، و لا نادمین، و ال ناکبین، و لا ناکثین، و لا ضالین، و لا مضلین، و لا مفتونین!؛
امام علی (علیهالسّلام )در یادکرد از
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میفرماید: خداوندا! بنای او را بالاتر از بنای همه بنا کنندگان قرار بده و ما را در گروه او محشور فرما، بدون ابتلا به رسوایی و بدون گرفتاری به
ندامت و انحراف و عهدشکنی و گمراهی و گمراه کنندگی و غوطه وری در فتنهها.»
«استعینوا به علی لاوائکم، فان فیه شفا من اکبر الدا: و هو الکفر و النفاق، و الغی و الضلال؛
در مشقتها از آن (
قرآن ) یاری بخواهید؛ زیرا درمان بزرگترین دردها که کفر و نفاق و
انحراف و گمراهی است، در آن است.»
«من کثر نزاعه بالجهل دام عماه عن الحق؛ و من زاغ سات عنده الحسنه؛ و حسنت عنده السیئه، و سکر سکر الضلاله؛
کسی که بر اثر نادانی زیاد
نزاع کند، در بی اطلاعی از حق دوام میآورد و کسی که دست از حق کشید، کارهای خوب در نظرش ناپسند آید و کارهای بد برای او جلوه کند و به مستی گمراهی مست شود.»
«ان هذا الاسلام دین الله الذی اصطفاه لنفسه... و هدم ارکان الضلاله برکنه؛
این
اسلام آن دین خداوندی است که برای خود برگزید... و ارکان گمراهی را ویران نمود.»
«من کتابه الی معاویه: فقد سلکت مدارج اسلافک بادعائک الا باطیل... فرارا من الحق، و جحودا لما هو الزم لک من لحمک و دمک؛ مما قد وعاه سمعک، و ملی به صدرک، فماذا بعد الحق الا الضلال المبین، و بعد البیان الا اللبس؟؛
امام علی (علیهالسّلام) در نامه خود به معاویه میفرماید: به
دروغ طالب چیزی (خلافت) هستی که شایسته آن نیستی. میخواهی از این راه از حق فرار کنی و منکر چیزی بشوی (ریاست امام علی (علیه السلام) ) که از گوشت و خون تو برای تو ثابت تر است؛ زیرا گوش تو مطالب (
خلافت علی (علیه السلام) ) را شنیده، مغز تو از آن مطالب پر است. پس از درک حق و ترک آن، چیزی غیر از گمراهی نیست و بعد از واضح بودن مطلب و راه کج را پیش گرفتن موضوع غیر از انحراف نخواهد بود.»
«اخذوا یمینا و شمالا ظعنا طعنا فی مسالک الغی، و ترکا لمذاهب الرشد؛
گمراهان برای حرکت در مسیرهای گمراهی و رها کردن طرق رشد و کمال به راست و چپ زدند.»
«ان اعظم الخیانه خیانه الامه، و افظع الغش غش الائمه؛
به راستی که بزرگترین خیانت،
خیانت به ملت و رسواترین غش و فریب، فریب به رهبر و پیشوای مسلمانان است.»
«اللهم انی اعوذ بک ان افتقر فی غناک، او اضل فی هداک؛
پروردگارا! به تو پناه میبرم از آن که در بی نیازی مطلق تو، نیازمند گردم یا با
هدایت تو گمراه شوم.»
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «شتاب».