• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اسْتَعْمَرَ (لغات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





اسْتَعْمَرَ: (وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فيها)
اسْتَعْمَرَ: واژه «استعمار» و «اعمار» در لغت عرب در اصل به معنى تفويض آبادى زمين به كسى است و طبيعى است كه لازمه آن اين است كه وسايل لازم را در اختيار او بگذارند؛ اين چيزى است كه ارباب لغت مانند «راغب» در مفردات و بسيارى از مفسران در تفسير آيه مورد بحث گفته‌اند.
اين احتمال نيز در معنى آيه داده شده است كه منظور آن است كه خداوند عمر طولانى به شما داده، ولى البته معنى اول با توجه به متون لغت صحيح‌تر به نظر مى‌رسد.



به موردی از کاربرد اسْتَعْمَرَ در قرآن، اشاره می‌شود:

۱.۱ - اسْتَعْمَرَ (آیه ۶۱ سوره هود)

(وَ إِلَى ثَمودَ أَخاهُمْ صالِحًا قالَ يا قَوْمِ اعْبُدواْ اللّهَ ما لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنشأَكُم مِّنَ الأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فيها فَاسْتَغْفِروهُ ثُمَّ توبواْ إِلَيْهِ إِنَّ رَبّی قَريبٌ مُّجيبٌ)
(و به سوى قوم «ثمود»، برادرشان «صالح» را فرستاديم؛ گفت: «اى قوم من! خدا را پرستش كنيد، كه هيچ معبودى جز او براى شما نيست! اوست كه شما را از زمين آفريد و آباد كردن آن را به شما سپرد! از او آمرزش بطلبيد، سپس به سوى او باز گرديد، كه پروردگارم به بندگان خود نزديک و اجابت كننده خواسته‌هاى آن‌ها است!»)

۱.۲ - اسْتَعْمَرَ در المیزان و مجمع‌ البیان

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می‌فرماید:
كلمه عمارت (بر خلاف كلمه خراب كه به معناى از اثر انداختن چيزى است)، به معناى آباد كردن چيزى است تا اثر مطلوب را دارا شود، مثلا مى‌گويند: عمر ارضه يعنى فلانى زمين خود را آباد كرد و مضارع آن يعمر و مصدرش عمارة است، قرآن كريم مى‌فرمايد: (وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ) و گفته مى‌شود: عمرته فهو معمور من آن را آباد كردم پس معمور شد، باز در قرآن كريم مى‌خوانيم: (وَ عَمَروها أَكْثَرَ مِمّا عَمَروها) «آنچه اينان زمين را آباد كردند پيشينيان بيش از اين‌ها آباد كردند» و نيز در قرآن كريم از مشتقات اين ماده نام بيت المعمور را مى‌خوانيم و وقتى گفته مى‌شود: اعمرته الارض و همچنين اگر گفته شود: استعمرته الارض معنايش اين است كه من زمين را به دست فلانى سپردم تا آبادش كند، در اين معنا نيز در قرآن كريم مى‌خوانيم: (و استعمركم فيها)
پس بنابراين، كلمه عمارت به معناى آن است كه زمين را از حال طبيعيش برگردانى و وضعى به آن بدهى كه بتوان آن فوايدى كه مترقب از زمين است را استفاده كرد، مثلا خانه خراب و غير قابل سكونت را طورى كنى كه قابل سكونت شود و در مسجد طورى تحول ايجاد كنى كه شايسته براى عبادت شود و زراعت را به نحوى متحول سازى كه آماده كشت و زرع گردد و باغ را به صورتى در آورى كه ميوه بدهد و يا قابل تنزه و سير و گشت گردد و كلمه استعمار به معناى طلب عمارت است به اين معنى كه از انسانى بخواهی زمين را آباد كند به طورى كه آماده بهره بردارى شود، بهره‌اى كه از آن زمين توقع مى‌رود.

۱.۳ - اسْتَعْمَرَ در تفسیر نمونه

كلمه «استعمار» با آن زيبايى خاص و كشندگى مفهوم كه هم عمران و آبادى را در بر دارد و هم تفويض اختيارات و هم تهيه وسايل و ابزار، آن‌چنان مفهومش در عصر ما مسخ شده كه درست در نقطه مقابل مفهوم قرآنى قرار گرفته است! تنها واژه استعمار نيست كه به اين سرنوشت شوم گرفتار شده است، كلمات زيادى چه در فارسى و چه در عربى و چه در لغات ديگر مى‌يابيم كه گرفتار همين مسخ و تحريف و واژگونى شده است، مانند «حضارت» و «ثقافت» و «حريت» در عربى و كلماتى، مانند تمدن، روشنفكرى، آزادى و آزادگى، هنر و هنرمندى در فارسى و در سايه اين تحريف‌ها امكان هرگونه از خود بيگانگى و ماده‌پرستى و اسارت انسان‌ها و انكار هرگونه واقعيت و توسعه هرگونه فساد و انجام هر كار شتاب‌زده و بى‌مطالعه موجود است.
به هر حال مفهوم واقعى استعمار در عصر ما، استيلاى قدرت‌هاى بزرگ سياسى و صنعتى بر ملت‌هاى مستضعف و كم‌قدرت است، كه محصول آن غارت و چپاولگرى و مكيدن خون آن‌ها و به يغما بردن منابع حياتى آنان است.
اين استعمار كه چهره‌هاى شوم گوناگونى دارد گاهى در شكل فرهنگى، گاهى فكرى، گاه اقتصادى و گاه سياسى و نظامى مجسّم مى‌شود و همان است كه چهره دنياى امروز ما را تاريک و سياه كرده، اقليتى در اين جهان داراى همه چيز و اكثريت عظيمى فاقد همه چيزند، اين استعمار سرچشمه جنگ‌ها و ويرانی‌ها و تبهكارى‌ها و مسابقه كمرشكن تسليحاتى است.
واژه‌اى را كه قرآن براى اين مفهوم به كار برده واژه استضعاف است كه درست قالب اين معنى است، يعنى ضعيف ساختن به مفهوم وسيع كلمه، ضعيف ساختن فكر و سياست و اقتصاد و هر چيز ديگر. دامنه استعمار در عصر ما آن‌چنان گسترده است كه خود واژه استعمار نيز استعمارى شده است، چرا كه مفهوم لغوى آن كاملا واژگونه است.


۱. هود/سوره۱۱، آیه۶۱.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، ص۵۸۶.    
۳. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت-الحسینی، ج۳، ص۴۱۲-۴۱۳.    
۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ط-دار الکتب الاسلامیه‌، ج۹، ص۱۵۰.    
۵. هود/سوره۱۱، آیه۶۱.    
۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۲۸.    
۷. توبه/سوره۹، آیه۱۹.    
۸. روم/سوره۳۰، آیه۹.    
۹. راغب اصفهانی، حسین، المفردات فی غریب القرآن، ص۵۸۶.    
۱۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۰، ص۴۶۱.    
۱۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۳۰۹-۳۱۰.    
۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۲، ص۸۳-۸۴.    
۱۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۲۶۴.    
۱۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ط-دار الکتب الاسلامیه‌، ج۹، ص۱۵۰-۱۵۲.    



• شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «اسْتَعْمَرَ»، ج۳، ص۲۳۹-۲۴۰.






جعبه ابزار