• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بحرالروم

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بحرالروم، (دریای یونانیان) یا البحرالرومی، نامهای دیگر مدیترانه است که از دورانهای قدیم مخصوصاً به شرق مدیترانه، یعنی جایی که احتمال تلاقی با بحریه روم شرقی می‌رفت، اطلاق می‌شده است.
با گسترش فتوحات مسلمانان ، این نامها بر سراسر مدیترانه اطلاق شد و هنوز هم بحرالروم نام متداول این دریاست که آن را البحرالشامی یا بحرالشام و بحرالمغرب نیز نامیده اند.
دریایی که به اینهمه نام خوانده شده است، به زعم جغرافیدانان مسلمان، در مسافتی دور از مغرب تنگه جبل طارق (زُقاق) آغاز می‌شد؛ و آن را خلیجی از دریای مغرب (البحر المحیط المغربی) نیز می‌دانستند.




افسانه های رایج حاکی از آن بود که بحرالروم بر اثر حفر تنگه جبل طارق به وسیله بَنْودَلوُکَه در سرزمینی که قبلاً خشکی بوده به وجود آمده است.
بنودلوکه از اخلاف ملکه دَلوُکه بوده‌اند که بر اساس این افسانه‌ها پس از فرعون و خروج بنی اسرائیل در مصر حکومت می‌کرده است
[۱] علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۳۹۸، چاپ باربیه دمینار و پاوه دکورتل، پاریس ۱۸۶۱ـ۱۸۷۷.
و برای ایجاد سد میان خود و شاه یونان ، به حفر تنگه اقدام کرد.
[۲] زکریابن محمد قزوینی، عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات، ج۱، ص۱۲۳، چاپ فردیناند ووستنفلد، ویسبادن ۱۹۶۷، ص۱۲۳ـ۱۲۷.

به موجب افسانه ای دیگر، حفر تنگه و اتصال بحرالروم به بحرالمحیط به دستور اسکندر و به درخواست اسپانیاییهای قدیم (اِشْبان) که می‌خواستند از بربرها جدا باشند، ایجاد شده است.
[۳] احمدبن عبدالوهاب نویری، نهایه الارب فی فنون الادب، ج۱، ص۲۳۱ـ۲۳۲، قاهره (۱۹۲۳ـ۱۹۵۵)، ج۱، ص۲۳۳ـ۲۳۶.

دمشقی
[۴] محمدبن ابی طالب دمشقی، کتاب نخبه الدهر فی عجائب البر و البحر، ج۱، ص۱۳۷، چاپ مرن، سن پطرزبورگ ۱۸۶۵.
از پلی افسانه ای که گویند اسکندر به همین مناسبت بنا نهاده شرح مفصّلی، همراه با نقشه آن، آورده است.



وصفهای بحرالروم بترتیب از مغرب آغاز می‌شود و معمولاً، در امتداد ساحل جنوب، به سمت مشرق پیش می‌رود؛ بدین ترتیب از سَلا یا حتی السُوس الاَقصی ' و پس از طَنْجَه و سَبْتَه (سوتا) به طَرَابُلُس و اسکندریه و دهانه های نیل و بعد به سمت شمال در طول ساحل شام به اَنطاکیه و بندرگاهش موسوم به سُوَیْدِیَّه تا ثُغور (مرزها) و از آن‌جا به سمت مغرب در طول ساحلِ بلاد روم (آسیای صغیر) به قسطنطنیه و الارض الصغیره (خاک اصلی یونان) و بَلْبُونُس و قَلَّورِیَه و اَنکُوَرْدَه و افْرَنْجَه (فرانسه) و مجدداً به سمت جنوب به طرف اَنْدَلُس ( اسپانیا ).
[۵] ابن حوقل، صوره الارض، ج۱، ص۱۹۰ـ ۱۹۱، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۳، ص۱۲۸ـ۱۳۷، چاپ کرامرس، لیدن ۱۹۶۷، ص۱۹۰ ـ ۲۰۵، با نقشه در ص۸، ۶۶، ۱۹۳.

البته چنین می‌پنداشتند که هرکس می‌تواند، لااقل نظراً، بحرالروم را دور بزند تا به نقطه ای در اسپانیا مقابل جایی که از آن حرکت کرده برسد؛ و دیگر این‌که تمام کشورهای جنوب آن، مسلمان و ممالک شمال آن مسیحی اند.



درباره ابعاد دریای روم، اقوال مختلف است؛ مسعودی طول آن را حدود ۰۰۰، ۸ و عرض آن را ۹۶۵ تا ۲۹۰، ۱ کیلومتر دانسته، ولی از تخمین دیگری که به کِندی و شاگردش سرخسی نسبت داده اند، یعنی طول ۶۵۰، ۹ و عرض ۶۴۳ کیلومتر، نیز اطلاع داشته است.
[۶] علی بن حسین مسعودی، کتاب التنبیه و الاشراف، ج۱، ص۵۶، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
[۷] علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۱، ص۲۵۹، چاپ باربیه دمینار و پاوه دکورتل، پاریس ۱۸۶۱ـ۱۸۷۷.

ابن فقیه
[۸] ابن فقیه، مختصر کتاب البلدان، ج۱، ص۷، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
طول دریای روم را از انطاکیه تا جزایر سعادت (جزایر قناری) ۵۰۰، ۲ فرسخ و عرض آن را ۵۰۰ فرسخ دانسته و مقدسی نیز
[۹] محمدبن احمد مقدسی، کتاب احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، ج۱، ص۱۴، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷، ص۱۷ـ۱۹.
همین ابعاد را از او نقل کرده است.
مسعودی
[۱۰] علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۱، ص۲۸۲، چاپ باربیه دمینار و پاوه دکورتل، پاریس ۱۸۶۱ـ۱۸۷۷.
متذکر شده است که دریانوردان در این باره با فلاسفه اختلاف عقیده داشته و ابعاد بحرالروم را بیش‌تر می‌دانسته اند (طول واقعی دریای روم حدود ۹۰۰، ۳ کیلومتر و بیشترین عرض آن حدود ۶۰۰، ۱ کیلومتر است).
مراکشی ، منجم قرن هفتم، برآورد تقریباً دقیقی از طول دریای روم به عمل آورده است.
[۱۱] اسماعیل بن علی ابوالفداء، کتاب تقویم البلدان، ج۱، ص۲۷، چاپ رینود و دیسلان، پاریس ۱۸۴۰.




دریای روم همواره از دریاهای اصلی به شمار آمده است.
مقدسی، به تصریح خودش، فقط دو دریا می‌شناسد: یکی در غرب یعنی مدیترانه و دیگری در شرق یعنی اقیانوس هند که آن را البحرالصینی (دریای چین ) می نامد، و متذکر می‌شود که بلخی دریای محیط و جَیْهانی دریاهای چهارم و پنجمی نیز به نام بحر خزر و خلیج قسطنطنیه در سواحل دریای سیاه می‌شناخته اند.
مقدسی نظر خود را با قرآن («مَرَجَ البَحْرَیْنِ یَلْتَقِی'انِ، بَیْنَهُم'ا بَرْزَخٌ لا'یَبْغِی'انِ») مطابق دانسته و به گفته او
[۱۳] محمدبن احمد مقدسی، کتاب احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، ج۱، ص۱۶، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷، ص۱۷ـ۱۹.
«برزخ» مذکور باریکه میان فَرَما (پلوسیوم) و قُلْزُم (سوئز جدید) است که دریای روم را از دریای چین جدا می‌کند.
همچنین ذکر می‌کند که برخی، نصّ دیگری از قرآن را که می‌فرماید: وَلَوْ اَنَّ ما' فیِ الاْرَضِ مِنْ شَجَرَه اَقْلا'مٌ وَ الْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَه اَبْحُرٍ...اشاره به آن پنج دریا بعلاوه مقلوبه (دریای واژگون یا بحرالمیت ) و خَوارَزِمیّه ( دریای آرال ) دانسته اند.
فهرست معقولتر دیگری از هفت دریا چنین است: بحراخضر یا اقیانوس شرقی، اقیانوس غربی، دریای کبیر یا اقیانوس هند، بحرالروم، بحر خزر، دریای سیاه، دریای آرال.
[۱۵] حدودالعالم، ج۱، ص۵۱ ـ ۵۳.

مسعودی
[۱۶] علی بن حسین مسعودی، کتاب التنبیه و الاشراف، ج۱، ص۵۰ـ۷۷، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
به پیروی از جیهانی ، این پنج دریا را ذکر می‌کند: اقیانوس هند، بحرالروم، بحر خزر، دریای سیاه ، بحر محیط و در جای دیگر می‌گوید که بیش‌تر مردم از چهار دریا سخن می‌گویند،
[۱۷] علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۱، ص۲۷۱، چاپ باربیه دمینار و پاوه دکورتل، پاریس ۱۸۶۱ـ۱۸۷۷.
و ظاهراً دریای سیاه و خزر را یکی به شمار می‌آورند.
ولی ابن فقیه
[۱۸] ابن فقیه، مختصر کتاب البلدان، ج۱، ص۴ ـ ۸، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
نظر دیگری دارد.
با اینهمه، تعداد دریاها را هر چه دانسته باشند، نظر کلی بر این بوده است که منظور قرآن از «مَجْمَعَ البَحْرَین» برزخ سوئز است، گواینکه بعضی نیز آن را زُقاق ( تنگه جبل طارق ) دانسته اند.



قسمتهای مختلف بحرالروم اسامی گوناگون داشته است؛ مانند بحرتیران (رازی) و جُون البنَادِ قِیِّین (خلیج ونیزیها، به گفته ابن حوقل) یا خلیج بَنادقِی (خلیج ونیز، به گفته ادریسی) که در واقع تمام دریای آدریاتیک را در برمی گیرد؛ خلیج قسطنطنیه (جوانب دریای سیاه ) دریای سیاه، نیطَس خوانده می‌شد که تحریف شده بُنْطُس بود و احتمالاً ضبط برخی از نسخه‌ها بوده است.
دریای آزوف، مایُطِسْ خوانده می‌شد، و این مطلب بدرستی تشخیص داده شده بود که دو دریای اخیر به یکدیگر و به بحرالروم متصل اند، ولی کوشش قدما برای تعریف موضع نسبی دریای سیاه و بحرخزر با تردید و اشتباه همراه بود و به طریق اولی آشناییشان با دریای سیاه و دریای بالتیک (بحر الوَرَنْک، دریای وَرَنْگِیان) یا اقیانوس منجمدشمالی نیز، که مسلمانان نمی‌توانستند اطلاعات وسیع و مستقیمی از آن داشته باشند، از همین قرار بود.
گرایش به این‌که دریاهای اخیر را متصل به بحرالروم بدانند، در نقشه های ابن حوقل مشهود است.



جزایر مختلف دریای روم از قدیم شناخته شده بود.
قبرس و اَرْواد (جزیره کوچکی در ساحل شام ) اولین جزایری بود که در زمان معاویه مسخّر شد و به جزایر رودس و کرت (اقریطش) و حتی سیسیل قبل از مرگ او (۶۰/۶۸۰) چند بار حمله شد.
ابن خرداذبه
[۲۰] ابن خرداذبه، کتاب المسالک و الممالک، ج۱، ص۱۱۲، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
از چندین جزیره دیگر نیز نام می‌برد، اما جغرافیدانان پیرو مکتب بلخی فقط نام چند جزیره را در بحرالروم ذکر می‌کنند و مقدسی
[۲۱] محمدبن احمد مقدسی، کتاب احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، ج۱، ص۱۵، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷، ص۱۷ـ۱۹.
در ۳۷۵/۹۸۵ تنها از جزایر بزرگ سیسیل و کرت و قبرس یاد می‌کند.
اصطخری
[۲۲] ابراهیم بن محمد اصطخری، کتاب مسالک الممالک، ج۱، ص۷۰، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷، ص۶۸ـ۷۱.
قبل از مقدسی، علاوه بر این سه جزیره به جزیره چهارمی نیز اشاره می‌کند به نام جبل القِلال
[۲۳] یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۳۹۲، چاپ ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، ج۱، ص۵۰۴ ـ ۵۰۵.
که رنو آن را با فراکسینتوم (امروزه گارد ـ فرنه نامیده می‌شود و در سواحل فرانسه در شرق مارسی قرار دارد) یکی دانسته
[۲۴] ابن عبدالحق، مراصد الاطلاع، ج۵، ص۲۷، چاپ یونبول.
و از همین‌جا بوده است که مسلمانان در فاصله سالهای ۲۸۱/۸۹۴ و ۳۶۱/۹۷۲ به خاک سویس نیز حمله می‌کردند.
روایت ابن حوقل
[۲۵] ابن حوقل، صوره الارض، ج۱، ص۲۰۴، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۳، ص۱۲۸ـ۱۳۷، چاپ کرامرس، لیدن ۱۹۶۷، ص۱۹۰ ـ ۲۰۵، با نقشه در ص۸، ۶۶، ۱۹۳.
انطباق این نام را بر آن جزیره تأیید می‌کند.
او می‌نویسد که این محل «در سرزمین فرانسه قرار داشته و در دست مجاهدان مسلمان بوده است» (بِنَواحی افرَنجَه بأَیدی المُجاهدین).
در نقشه ابن حوقل به صورت جزیره ای
[۲۶] ابن عبدالحق، مراصد الاطلاع، ج۱، ص۹۹، چاپ یونبول.
مقابل رودخانه بزرگی، که قطعاً رود رُن بوده، نشان داده شده است (در همان نقشه جنووا نیز به صورت جزیره ای آمده است).
قزوینی
[۲۷] زکریابن محمد قزوینی، عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات، ج۱، ص۱۲۴ ـ ۱۲۵، چاپ فردیناند ووستنفلد، ویسبادن ۱۹۶۷، ص۱۲۳ـ۱۲۷.
از جزایر دیگری نام می‌برد، ولی متن و نقشه های ادریسی بهترین وصف موجود از جزایر بحرالروم است.
از خصوصیات جالب توجه بحرالروم، فقدان نسبی جزر و مد و عقب نشینی سواحل بود که مسعودی
[۲۸] علی بن حسین مسعودی، ج۱، ص۷۰، کتاب التنبیه و الاشراف، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
[۲۹] علی بن حسین مسعودی، ج۱، ص۱۳۳، کتاب التنبیه و الاشراف، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
به هر دو پدیده اشاره کرده و پدیده اخیر را به ساحل افسس نسبت داده (که تأیید نشده است).
مسعودی به فعالیت آتشفشانی کوه اتنا (جبل البُرکان، اَطْمَه صِقِلّیَه)
[۳۰] علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۶، چاپ باربیه دمینار و پاوه دکورتل، پاریس ۱۸۶۱ـ۱۸۷۷.
[۳۱] علی بن حسین مسعودی، کتاب التنبیه و الاشراف، ج۱، ص۵۹، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
اشاره کرده است.

۶.۱ - زمان هارون الرشید


همچنین می‌گوید که هارون الرشید قصد داشت بحرالروم را به بحرقلزم ( بحر احمر ) متصل کند، ولی یحیی بن خالد برمکی او را از این کار بازداشت و عنوان کرد که اگر چنین امری صورت پذیرد یونانیان از آبراه عبور کرده برای زائران مکه مزاحمت ایجاد خواهند کرد.
[۳۲] علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۴، ص۹۸ ـ ۹۹، چاپ باربیه دمینار و پاوه دکورتل، پاریس ۱۸۶۱ـ۱۸۷۷.

با این‌که در بدو امر یونانیان سلطه خود را بردریا، حتی پس از شکست در خشکی، حفظ کردند، طولی نکشید که این سلطه را بر اثر فتوحات دریایی مسلمانان از دست دادند.
معروفترین این فتوحات نبرد دَکَلها (ذات الصَواری) بود که در ۳۴/۶۵۵ در نزدیکی سواحل لیسیه (لوکیا، لیکیه) به وقوع پیوست.
چنین به نظر می‌رسد که تأسیسات بندری سابق روم شرقی در شام و مصر همراه با افراد آموزش یافته بر ضد آن‌ها به کار گرفته شد و در نتیجه تسلط مسلمانان بر شرق بحرالروم محرز شد.
مسلمانان این تسلط را در زمان امویها و حتی اوایل دوران عباسی نیز حفظ کردند و در این دوره چندین بار به قسطنطنیه حمله شد.
احتمالاً در زمان هارون الرشید در نیروی دریایی یونان تجدیدقوایی صورت گرفته است، چون هنگامی که در ۱۸۹/۸۰۵ کشتیهای جنگی روم شرقی اسیران مسلمان را برای معاوضه به لامِسْ (لامُس، کیلیکیه) آوردند مردم را سخت تحت تأثیر قرار دادند.
[۳۳] علی بن حسین مسعودی، کتاب التنبیه و الاشراف، ج۱، ص۱۸۹، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.


۶.۲ - در قرن چهارم


در ۳۱۱/ ۹۲۳ یا ۳۱۲/۹۲۴ ناوگان دریایی مسلمانان مرکب از واحدهایی از بصره و شام تحت فرماندهی «متولّی الغزو فی البحر» از طرسوس حرکت کردند و با موفقیت در آبهای شمال بحرالروم به عملیاتی دست زدند و تا آبهای ونیز پیش رفتند و با دسته ای از بلغارها روبرو شدند و عده ای از بلغارها با ایشان به طرسوس مراجعت کردند.
[۳۴] علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۱۶ـ۱۷، چاپ باربیه دمینار و پاوه دکورتل، پاریس ۱۸۶۱ـ۱۸۷۷.
[۳۵] ابن اثیر، کتاب الکامل، ذیلِ سنه ۳۱۱، چاپ ترنبرگ، لیدن ۱۸۵۱ـ۱۸۷۶.


۶.۳ - در زمان مقتدر عباسی


اما بعدها در زمان خلافت مقتدر عباسی (حک: ۲۹۵ـ۳۲۰) کشتیهای یونانی مرتباً به سواحل شام حمله می‌کردند و در همان زمان بود که سلطه مسلمانان بر شرق دریای روم بکلی از دست رفت
[۳۶] ابن حوقل، صوره الارض، ج۱، ص۱۳۱ـ۱۳۲، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۳، ص۱۲۸ـ۱۳۷، چاپ کرامرس، لیدن ۱۹۶۷، ص۱۹۰ ـ ۲۰۵، با نقشه در ص۸، ۶۶، ۱۹۳.
[۳۷] ابن حوقل، صوره الارض، ج۱، ص۱۹۷، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۳، ص۱۲۸ـ۱۳۷، چاپ کرامرس، لیدن ۱۹۶۷، ص۱۹۰ ـ ۲۰۵، با نقشه در ص۸، ۶۶، ۱۹۳.
و در ۳۴۵/۹۵۶ ظاهراً مسلمانان در آن نواحی بحریه ای نداشتند.
[۳۸] علی بن حسین مسعودی، کتاب التنبیه و الاشراف، ج۱، ص۱۴۱، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.


۶.۴ - وقوع غزوات مهم در منطقه


در مغرب بحرالروم، پس از حمله به اسپانیا (۹۲/۷۱۱) در زمان نسبتاً متأخر، بعضی از درخشانترین غزوات مسلمانان به وقوع پیوست.
به اشغال ممتد فراکسینتوم قبلاً اشاره شد؛ برده آزاد شده ای از اغالبه شمال افریقا ـ که در آن زمان فعالیت فراوانی داشتند ـ جزیره باری در جنوب ایتالیا را تصرف کرد (۲۲۶/۸۴۰) که تا چندین سال عملاً حکومتی مستقل به شمار می‌رفت.
[۳۹] احمدبن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ج۱، ص۲۳۴ـ۲۳۵، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۶۶.

در ۲۲۸/۸۴۲ در زمان محاصره مَسِّینی (مسینا) به وسیله یکی از فرماندهان اغلبیه، مردمان نَابَل یا نابُل (ناپل) درخواست حمایت کردند و به قوای مسلمانان ملحق شدند و کمی بعد از آن شهرهای رُم و ونیز تهدید شد و رُم چند بار به مخاطره افتاد.
در ۲۵۵/۸۶۹ مالت سقوط کرد.
[۴۰] ابن خلدون، کتاب العبر و دیوان المبتدا و الخبر، ج۴، ص۲۰۱، بولاق ۱۲۸۴.

همچنین در ۳۲۳/۹۳۴ به جنووا حمله شد و قوای اعزامی از سیسیل، که در آن زمان تحت تسلط فاطمیان بود، آن را تصرف کردند، ولی بعد از آن نفوذ مسلمانان در ایتالیا کاهش یافت.
بحرالروم هرگز به صورت دریایی عربی در نیامد، چون مسلمانان حتی در اوج قدرت، بر سواحل شمالی آن تسلطی نداشتند.
از زمان شارلمانی به بعد، شواهدی از فعالیتهای دریایی مسیحیان در دست است.
با این‌که روم شرقی رو به افول نهاد و در قرن دهم/ شانزدهم، ترکان عثمانی سواحل دریای روم را که بدان دریای سفید (آق دنیز) می گفتند، از پُلوپونز تا الجزایر در اختیار داشتند، و در نتیجه مسلمانان پیشرفتهای خود را از سر گرفتند، بتدریج و با گذشت قرون، بر فعالیتهای مسیحیان افزوده شد.



در عهد عثمانی بحرالروم به آق دنیز یا بحر ابیض معروف بود و اصطلاح فارسی دریای سفید یا بحر سفید و احتمالاً عنوان عوامانه یونانیِ l a s s a ¨ s p r h q a ¯ h a از همان آمده است.
به نظر می‌رسد که این نام در اصطلاح عثمانیها گاهی منحصراً شامل دریای اژه می‌شده است و جزایر آن را «جزایر بحر سعید» می نامیدند.
این نام، که ظاهراً نه سابقه یونانی و رومی و نه اسلامی دارد و ریشه آن نامعلوم است، ممکن است که از تقابل با قره دنیز ( دریای سیاه ) که در طرف دیگر استانبول قرار دارد، پدید آمده باشد.
از نظر نقشه برداری کاملترین شرح دریای روم را می‌توان در اطلس معروفی دید که پیری رئیس در ۹۳۰/۱۵۲۳ به سلطان سلیمان تقدیم کرد.
علاوه بر این، شروحی نیز در سفرنامه اولیاچلبی ،
[۴۱] محمدظلی بن درویش اولیاچلبی، اولیاچلبی سیاحتنامه سی، ج۱، ص۴۰، ج ۱، چاپ احمدجودت، استانبول ۱۳۱۴، ج۸، استانبول ۱۹۲۸.
[۴۲] محمدظلی بن درویش اولیاچلبی، اولیاچلبی سیاحتنامه سی، ج۸، صمختلف، ج ۱، چاپ احمدجودت، استانبول ۱۳۱۴، ج۸، استانبول ۱۹۲۸.
تاریخ مناسبات دریایی حاجی خلیفه
[۴۳] مصطفی بن عبداللّه حاجی خلیفه، تحفة الکبار، ج۱، ص۳ به بعد.
و کتاب جهان نمای او
[۴۴] مصطفی بن عبداللّه حاجی خلیفه، جهان نما، ج۱، ص۷۶، استانبول ۱۱۴۵/ ۱۷۳۲.
آمده است.



(۱) علاوه بر قرآن.
(۲) ابن اثیر، کتاب الکامل، چاپ ترنبرگ، لیدن ۱۸۵۱ـ۱۸۷۶.
(۳) ابن حوقل، صوره الارض، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۳، ص۱۲۸ـ۱۳۷، چاپ کرامرس، لیدن ۱۹۶۷، ص۱۹۰ ـ ۲۰۵، با نقشه در ص۸، ۶۶، ۱۹۳.
(۴) ابن خرداذبه، کتاب المسالک و الممالک، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
(۵) ابن خلدون، کتاب العبر و دیوان المبتدا و الخبر، بولاق ۱۲۸۴.
(۶) ابن عبدالحق، مراصد الاطلاع، چاپ یونبول.
(۷) ابن فقیه، مختصر کتاب البلدان، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
(۸) اسماعیل بن علی ابوالفداء، کتاب تقویم البلدان، چاپ رینود و دیسلان، پاریس ۱۸۴۰.
(۹) ابراهیم بن محمد اصطخری، کتاب مسالک الممالک، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷، ص۶۸ـ۷۱.
(۱۰) احمدبن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۶۶.
(۱۱) محمدبن ابی طالب دمشقی، کتاب نخبه الدهر فی عجائب البر و البحر، چاپ مرن، سن پطرزبورگ ۱۸۶۵.
(۱۲) محمدبن احمد ذهبی، دول الاسلام، حیدرآباد ۱۳۳۷.
(۱۳) زکریابن محمد قزوینی، عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات، چاپ فردیناند ووستنفلد، ویسبادن ۱۹۶۷، ص۱۲۳ـ۱۲۷.
(۱۴) علی بن حسین مسعودی، کتاب التنبیه و الاشراف، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
(۱۵) علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، چاپ باربیه دمینار و پاوه دکورتل، پاریس ۱۸۶۱ـ۱۸۷۷.
(۱۶) محمدبن احمد مقدسی، کتاب احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷، ص۱۷ـ۱۹.
(۱۷) احمدبن عبدالوهاب نویری، نهایه الارب فی فنون الادب، قاهره (۱۹۲۳ـ۱۹۵۵)، ج۱، ص۲۳۳ـ۲۳۶.
(۱۸) یاقوت حموی، معجم البلدان، چاپ ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، ج۱، ص۵۰۴ ـ ۵۰۵.
(۱۹) محمدظلی بن درویش اولیاچلبی، اولیاچلبی سیاحتنامه سی، ج ۱، چاپ احمدجودت، استانبول ۱۳۱۴، ج۸، استانبول ۱۹۲۸.
(۲۰) مصطفی بن عبداللّه حاجی خلیفه، تحفة الکبار.
(۲۱) مصطفی بن عبداللّه حاجی خلیفه، جهان نما، استانبول ۱۱۴۵/ ۱۷۳۲.
(۲۲) حدودالعالم.
(۲۳) لِوی پرووانسال.


 
۱. علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۳۹۸، چاپ باربیه دمینار و پاوه دکورتل، پاریس ۱۸۶۱ـ۱۸۷۷.
۲. زکریابن محمد قزوینی، عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات، ج۱، ص۱۲۳، چاپ فردیناند ووستنفلد، ویسبادن ۱۹۶۷، ص۱۲۳ـ۱۲۷.
۳. احمدبن عبدالوهاب نویری، نهایه الارب فی فنون الادب، ج۱، ص۲۳۱ـ۲۳۲، قاهره (۱۹۲۳ـ۱۹۵۵)، ج۱، ص۲۳۳ـ۲۳۶.
۴. محمدبن ابی طالب دمشقی، کتاب نخبه الدهر فی عجائب البر و البحر، ج۱، ص۱۳۷، چاپ مرن، سن پطرزبورگ ۱۸۶۵.
۵. ابن حوقل، صوره الارض، ج۱، ص۱۹۰ـ ۱۹۱، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۳، ص۱۲۸ـ۱۳۷، چاپ کرامرس، لیدن ۱۹۶۷، ص۱۹۰ ـ ۲۰۵، با نقشه در ص۸، ۶۶، ۱۹۳.
۶. علی بن حسین مسعودی، کتاب التنبیه و الاشراف، ج۱، ص۵۶، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
۷. علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۱، ص۲۵۹، چاپ باربیه دمینار و پاوه دکورتل، پاریس ۱۸۶۱ـ۱۸۷۷.
۸. ابن فقیه، مختصر کتاب البلدان، ج۱، ص۷، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
۹. محمدبن احمد مقدسی، کتاب احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، ج۱، ص۱۴، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷، ص۱۷ـ۱۹.
۱۰. علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۱، ص۲۸۲، چاپ باربیه دمینار و پاوه دکورتل، پاریس ۱۸۶۱ـ۱۸۷۷.
۱۱. اسماعیل بن علی ابوالفداء، کتاب تقویم البلدان، ج۱، ص۲۷، چاپ رینود و دیسلان، پاریس ۱۸۴۰.
۱۲. رّحمن/سوره۵۵، آیه۱۹۲۰.    
۱۳. محمدبن احمد مقدسی، کتاب احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، ج۱، ص۱۶، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷، ص۱۷ـ۱۹.
۱۴. لقمان/سوره۳۱، آیه۲۷.    
۱۵. حدودالعالم، ج۱، ص۵۱ ـ ۵۳.
۱۶. علی بن حسین مسعودی، کتاب التنبیه و الاشراف، ج۱، ص۵۰ـ۷۷، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
۱۷. علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۱، ص۲۷۱، چاپ باربیه دمینار و پاوه دکورتل، پاریس ۱۸۶۱ـ۱۸۷۷.
۱۸. ابن فقیه، مختصر کتاب البلدان، ج۱، ص۴ ـ ۸، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
۱۹. کهف/سوره۱۸، آیه۶۰.    
۲۰. ابن خرداذبه، کتاب المسالک و الممالک، ج۱، ص۱۱۲، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
۲۱. محمدبن احمد مقدسی، کتاب احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، ج۱، ص۱۵، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷، ص۱۷ـ۱۹.
۲۲. ابراهیم بن محمد اصطخری، کتاب مسالک الممالک، ج۱، ص۷۰، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷، ص۶۸ـ۷۱.
۲۳. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۳۹۲، چاپ ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، ج۱، ص۵۰۴ ـ ۵۰۵.
۲۴. ابن عبدالحق، مراصد الاطلاع، ج۵، ص۲۷، چاپ یونبول.
۲۵. ابن حوقل، صوره الارض، ج۱، ص۲۰۴، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۳، ص۱۲۸ـ۱۳۷، چاپ کرامرس، لیدن ۱۹۶۷، ص۱۹۰ ـ ۲۰۵، با نقشه در ص۸، ۶۶، ۱۹۳.
۲۶. ابن عبدالحق، مراصد الاطلاع، ج۱، ص۹۹، چاپ یونبول.
۲۷. زکریابن محمد قزوینی، عجایب المخلوقات و غرایب الموجودات، ج۱، ص۱۲۴ ـ ۱۲۵، چاپ فردیناند ووستنفلد، ویسبادن ۱۹۶۷، ص۱۲۳ـ۱۲۷.
۲۸. علی بن حسین مسعودی، ج۱، ص۷۰، کتاب التنبیه و الاشراف، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
۲۹. علی بن حسین مسعودی، ج۱، ص۱۳۳، کتاب التنبیه و الاشراف، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
۳۰. علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۶، چاپ باربیه دمینار و پاوه دکورتل، پاریس ۱۸۶۱ـ۱۸۷۷.
۳۱. علی بن حسین مسعودی، کتاب التنبیه و الاشراف، ج۱، ص۵۹، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
۳۲. علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۴، ص۹۸ ـ ۹۹، چاپ باربیه دمینار و پاوه دکورتل، پاریس ۱۸۶۱ـ۱۸۷۷.
۳۳. علی بن حسین مسعودی، کتاب التنبیه و الاشراف، ج۱، ص۱۸۹، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
۳۴. علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۱۶ـ۱۷، چاپ باربیه دمینار و پاوه دکورتل، پاریس ۱۸۶۱ـ۱۸۷۷.
۳۵. ابن اثیر، کتاب الکامل، ذیلِ سنه ۳۱۱، چاپ ترنبرگ، لیدن ۱۸۵۱ـ۱۸۷۶.
۳۶. ابن حوقل، صوره الارض، ج۱، ص۱۳۱ـ۱۳۲، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۳، ص۱۲۸ـ۱۳۷، چاپ کرامرس، لیدن ۱۹۶۷، ص۱۹۰ ـ ۲۰۵، با نقشه در ص۸، ۶۶، ۱۹۳.
۳۷. ابن حوقل، صوره الارض، ج۱، ص۱۹۷، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۷۳، ص۱۲۸ـ۱۳۷، چاپ کرامرس، لیدن ۱۹۶۷، ص۱۹۰ ـ ۲۰۵، با نقشه در ص۸، ۶۶، ۱۹۳.
۳۸. علی بن حسین مسعودی، کتاب التنبیه و الاشراف، ج۱، ص۱۴۱، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
۳۹. احمدبن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ج۱، ص۲۳۴ـ۲۳۵، چاپ دخویه، لیدن ۱۸۶۶.
۴۰. ابن خلدون، کتاب العبر و دیوان المبتدا و الخبر، ج۴، ص۲۰۱، بولاق ۱۲۸۴.
۴۱. محمدظلی بن درویش اولیاچلبی، اولیاچلبی سیاحتنامه سی، ج۱، ص۴۰، ج ۱، چاپ احمدجودت، استانبول ۱۳۱۴، ج۸، استانبول ۱۹۲۸.
۴۲. محمدظلی بن درویش اولیاچلبی، اولیاچلبی سیاحتنامه سی، ج۸، صمختلف، ج ۱، چاپ احمدجودت، استانبول ۱۳۱۴، ج۸، استانبول ۱۹۲۸.
۴۳. مصطفی بن عبداللّه حاجی خلیفه، تحفة الکبار، ج۱، ص۳ به بعد.
۴۴. مصطفی بن عبداللّه حاجی خلیفه، جهان نما، ج۱، ص۷۶، استانبول ۱۱۴۵/ ۱۷۳۲.




دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بحرالروم»، شماره۵۴۰.    



جعبه ابزار