بحر عروضی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بحر (اصطلاح
عروض)، هر کیفیت وزنیِ حاصل از
تکرار یا
ترکیب یک یا چند
پایه عروضی را گویند.
خواجه نصیر طوسی ،
بحر را حاصل از تکرار
ارکان میداند.
شمس قیس رازی در
وجه تسمیه بحر عروضی به بحر،
سعت و
کَثْرَت آن را در
اشتمال بر
اوزان مختلف و انواع متفاوت، گوشزد میکند، زیرا «تحت هر یک، به واسطه ازاحیفی که به
اجزاء آن لاحق میگردد، انواع
شعر حاصل میگردد».
گروهی،
بحور را اوزانی میدانند که
عرب مدار شعرش را بر آنها قرار داده است.
عروضیان قدیم ،
خلیل بن احمد (
بنیانگذار عروض عرب) و پیروان او، هشت
پایه اصلی در نظر گرفتهاند.
این پایهها که به
زبان سنت ،
افاعیل نامیده میشوند، عبارتاند از:
مفاعیلن ،
مستفعلن ،
فاعلاتن ،
مفاعَلَتن ،
متفاعلن ،
فعولن ،
فاعلن ،
مفعولاتُ .
از ترکیب این افاعیل یا تکرار هر یک، آهنگهای گوناگونی به نام
بحر پدید میآید.
اگر افاعیل مزبور بدون
تغییر ،
تکرار یا
ترکیب شود، بحور حاصل را
سالم ، و اگر تغییراتی یافت آن بحور را
مُزاحَف مینامند.
هر تغییری، اعمّ از
زیادت یا
نقصان ، نامی دارد و هر رکنی بنا به تغییراتی که مییابد،
لقب یا
القابی پیدا میکند.
افاعیل، خود از اجزای کوچکتری تشکیل شدهاند که
سبب و
وتد و
فاصله یا
ارکان عروض ، نامیده میشوند.
عروضیان ،
اسباب و
اوتاد را کوچکترین اجزای شعری میانگاشتند و بحث از نفْس
حروف متحرک و
ساکن را، هرچند اجزای اولیّه و سازنده سخن است، خارج از بحث عروض میدانستند.
آنان ترکیباتی خاص از حروف متحرک و ساکن را، اجزای اصلی و سازنده
افاعیل هشتگانه میشمردند.
آن ترکیبات عبارتاند از: سببِ
خفیف و
ثقیل ، و وتد
مجموع و
مفروق .
قدما ،
آهنگهایی را که از ارکان سالم پدید آمده،
اصلی و دیگر آهنگها را
فرعی میانگاشتند.
بعضی از
محققان معاصر عروض سنتی را مورد
انتقاد قرار دادهاند.
خانلری در
تعریف بحر میگوید: «در
علم عروض ، اجناس
وزن را بحر مینامند».
به نظر خانلری،
وزنهایی را میتوان
همجنس خواند که دارای دو
شرط باشند:
۱) نسبت میان
هجاهای کوتاه و بلند آنها در قطعات مساوی همانند باشد؛ ۲) نظم این هجاها در سلسلهای که از آن جدا شدهاند، یکسان باشد.
مثلاً در
وزن هزج ، چهار بار مفاعیلن (U - - -)، در
وزن رَجَز، چهار بار مستفعلن (- - U -)، و در
وزن رَمَل چهار بار فاعلاتن (- U - -)، نسبت هجاهای
کوتاه و
بلند ،
مساوی است؛ یعنی هر یک شانزده هجا دارد و در هر یک چهار هجای کوتاه و دوازده هجای بلند وجود دارد.
اما، وزنِ فعلاتن چهار بار با فاعلاتن چهار بار که در
عروض قدیم از یک
جنس شمرده شده، از دو جنس مختلفاند و جامعی میان آنها نیست.
اساس بحر و تشکیل
بحور از نظر خانلری،
ده
پایه است :
۱) U - ۲) - U ۳) U U ۴) - - ۵) U - - ۶) U U - ۷) - - - ۸) U - U ۹) - U - ۱۰) - U U.
از نظر نگارنده، پایههای ۲، ۳، ۸ و ۱۰ صحیح نیستند، زیرا به
هجای کوتاه ختم شدهاند.
در حالیکه، همانطور که وزیری و فرزاد نیز گفتهاند، پایه باید به هجای بلند ختم شود تا کیفیت
موسیقایی پیدا کند.
خود خانلری
در تعریف پایه میگوید: «مجموعه چند هجا که به وسیله یک
تکیه یا یک
ضرب قوی به هم متّصل شوند».
این ضرب قوی از ویژگیهای
ایقاع است و در
شعر ،
هجای بلند جایگزین آن میشود.
خانلری
همه
اوزان بحور فارسی را نتیجه تکرار یک یا چند پایه میداند.
وی، پانزده جنس وزن، یعنی پانزده
سلسله ، در
اوزان شعر فارسی یافته است.
خانلری اوزان را
تام یا
ناقص میداند.
در
اوزان تام ، شماره هجاها درست به اندازه شماره هجاهای
دایره است و
اوزان ناقص اوزانی است که یک یا چند هجا، کمتر از دایره دارد.
وی اوزان تامّ را نوع مستقل شمرده و اوزان ناقص را از متفرّعات اوزان دیگر قرار داده است.
از هر بحر تامّی، بر حسب اینکه یک یا چند هجا از آخر وزن کم شود، فروعی چند به دست میآید.
فرزاد ،
بحور شعری را براساس ۲۳ پایه میداند که همه آنها، با دگرگونیهایی، از یک پایه که پدر پدرهای ارکان نامیده میشود، یعنی
مفعولاتن (- - - -) گرفته شده است.
او گروههای متمایزی را که از هجاهای عروضی تشکیل شده باشد ارکان مینامد و مانند
وزیری معتقد است که پایه حتماً باید به هجای بلند ختم شده باشد.
فرزاد
هر وزن کامل
فارسی را مرکّب از چهار
رکن کامل میداند.
در
بحرسازی ، گاهی فقط یک رکن چهار بار تکرار میشود، مثل مفاعیلن چهار بار.
در بعضی موارد نیز دو رکن مختلف، یکی پس از دیگری میآید و هر دو رکن، به همان ترتیب نیمه اول، در نیمه دوم تکرار میشود، مثل مفاعلن فعلاتن دو بار.
فرزاد،
اشتقاق وزنی از وزنی دیگر را به یکی از این طرق ممکن میشمارد:
اشتقاق رکن اساسی وزن دوم از رکن اساسی وزن
پدر ؛ آمدن رکن متفاوتی به جای رکن اول (و سوم) یا دوم (و چهارم) وزن پدر؛
حذف هجای آخر از وزن پدر؛ حذف رکن اول و هجای آخر از
وزن پدر ؛ حذف قسمتی از نیمه اول وزن پدر.
از روش خانلری و فرزاد در
طبقهبندی بحور نقد شده است.
حمیدی ،
از ترکیب
اسباب و
اوتاد و
فواصل ،
ترکیب لفظی «
متفاعلاتان » را
پی ریخته و آن را «حلقه مفقوده» نامیده است.
به
اعتقاد او، با تکرار ارکان مختلف آن به گونههای مختلف (تکرار یک رکن یا ترکیب دو رکن مختلف با هم)،
بحور گوناگونی پدید میآید.
گاه ترکیب دو یا سه جزء از دو یا سه بحر، ترکیبی تازه و بحری نو پدید میآورد.
علی نقی وزیری، که سالها قبل از
خانلری و حمیدی و فرزاد
نظریات علمی خود را بیان کرد،
تکرار پایهها را (چه تکرار یک رکن و چه ترکیب رکنی با ارکان دیگر) به مقداری که
لِنگه شعری را تشکیل دهد، بحر میشمارد.
وزیری چهارده پایه موسیقایی بکرْ را
اساس بحرسازی شعر فارسی قرار داده است.
روش فرزاد و حمیدی از این نظر با وزیری متفاوت است که آنان، با تغییراتی از خود، که در اجزای مختلف یک رکن پدر و یا یک عبارت ترکیبی مثل «
متفاعلاتان » (که خود
مرکّب از چند جزء مختلف است) پدید میآورند، آنها را به ارکانی مستعمل برای بحرسازی، تبدیل میکنند.
اما وزیری، نیازی به اینگونه تغییرات نمیبیند.
خانلری نیز، هرچند اشتباهات فرزاد و حمیدی را، در تغییر رکن به دلخواه، مرتکب نشده، اما در تشخیص
پایه ،
شرط مختوم بودن پایه به
هجای بلند را نادیده گرفته و در
نتیجه ، اساس بحرسازی او خدشهدار شده است.
وزیری، نخستین کسی است که پایه را درست تشخیص داده و دو
شرط اصولی برای آن درنظر گرفته است:
۱) از دو
هجا کمتر نباشد؛ ۲) مختوم به هجای بلند باشد.
با این دو شرط پایههای دو تا پنج هجایی، تحقق میپذیرد.
امتیاز بحرسازی وزیری این است که هریک از ترکیبات گوناگون از پایههای چهاردهگانه را مستقل شمرده و درنتیجه مُعْضَل گروهبندی را، حل کرده است.
او به پیدا کردن گروه برای
آهنگ یا دادن
القاب به بحور، نیازی ندیده است.
امتیاز دیگر وزیری این است که
عروضیان دیگر براساس
اشعار موجود، بحوری را شناخته و تعیین کردهاند، درصورتی که وزیری برای بحرسازی، اساسی را
پیشنهاد کرده است که بیش از دو هزار
بحر ، اعم از آنچه گفته شده یا بعدها گفته خواهد شد، میتوان بر پایه آن بنا کرد.
ارکان چهاردهگانه وزیری که اساس بحرسازی او را تشکیل میدهد به ترتیب عبارتاند از: دوهجایی: فَعَل، فاعِل؛ سه هجایی: فَعَلُن، فَعُولُنْ، فاعِلُنْ، مفعولُن؛ چهارهجایی: فَعَلاتُنْ، مُفْتَعِلُنْ، فَعَلَتُنْ، فاعلاتن؛ پنج هجایی: مُتَفَعُولُنْ، مُفْتَعِلَتُنْ، مُفْتَعِلاتُنْ، مُفَتَعِلُن.
ترکیبات گوناگون این پایهها بحور را پدید میآورند.
در این بخش از
مقاله به بررسی بحر در پیش از
اسلام پرداخته میشود.
به گفته
ابوریحان بیرونی عروض عرب از
عروض آریایی پیش از اسلام
اقتباس شده است.
صفاء خلوصی ،
محقق معاصر عراقی، نیز در مقدّمه کتاب
القِسطاسُ المستقیم اثرِ
جاراللّه زمخشری ، دلایل اقتباس عروض عرب از عروض آریایی را بیان میدارد.
به نظر این محققان، بیشتر بحور عروضی مستعمل پس از اسلام، اصلی
ایرانی داشته است.
اوزانی چون
رباعی ،
قریب ، و
مُشاکل ، محققاً پیش از اسلام،
نشأت گرفتهاند.
اصطلاحات عروضی، سبب و وتد، از اصطلاحات عروضی
قدیم آریایی «Sabola»، «Varta» گرفته شده و نیز «أرْل» یا «أرْی»، به معنی جزء آخر نیمه اول
بیت ، اصطلاحی آریایی است.
شعر عروضی در
ایران قبل از اسلام وجود داشته باشد و برای اثبات آن شواهدی در دست میباشد.
وجود
اشعار هجایی و
کمّی ، همچون
کتیبه سنگی حاجی آباد (یک قطعه
شعر به
زبان پهلوی)،
یادگار زریران ،
درخت آسوریک ،
چامه شاه بهرام ،
سرود کَرْکُوی و
شعر بهرام گور ، همه
مؤیّد وجودِ
شعر موزون ، و به
احتمالِ قریب به
یقین ، شعر عروضی با کمیّت هجاییِ پیش از اسلام در ایران است.
گاهان (
گاثهها ) یا
سرودهای زردشت نیز تماماً شعر است.
هرچند
قرائن و شواهدی دالِّ بر وجود
وزن کمّی در پیش از اسلام در دست است اما هنوز نمیتوانیم با قاطعیّت نحوه بحرسازی و عناصر سازنده بحر و کیفیّت آن را در آن دوران بیان داریم.
اما بدون
تردید ، پیش از اسلام در بحور خاصی شعر سروده شده که منشأ پیدایش بحور عروضی بعد از اسلام و الهامبخش
خلیل بن احمد بوده است.
به گفته
علی اشرف صادقی ، در
زبان فارسی ، همانند دو
زبان دیگر
هند و
اروپایی ، یعنی
یونانی و
سنسکریت ، امتداد مصوّت نقش ممیّز داشته و این ویژگی پس از
قرن نهم
هجری از میان رفته است.
به عبارت دیگر، در زبان فارسی تا قبل از قرن نهم، مانند
زبان عربی ، تفاوت مصوّتهای بلند و کوتاه تنها ناشی از امتداد مصوّت بوده است.
بنابراین، وزن شعر پیش از اسلام وزن کمّی بوده است نه هجایی، زیرا وزن کمّی، خاصّ زبانهایی است که تفاوت مصوّتهای کوتاه و بلند آنها بر مبنای کشش باشد.
طبقهبندی
بحور شعر از زمان خلیل بن احمد مورد نظر
عروضیان بوده است.
خلیل بن احمد پانزده
بحر را در پنج
گروه یا
دایره قرار داد:
بحور طویل و
مدید و
بسیط در
دایره مختلفه ؛ بحور
وافر و
کامل در
دایره مؤتلفه ؛ بحور
هزج و
رجز و
رمل در
دایره مُجْتَلِبه ؛ بحور
منْسَرِح و
خفیف و
مضارع و
مُقْتَضَب و
سریع و
مُجْتَث در
دایره مشتبهه ؛
بحر متقارب در
دایره مُتَّفقه .
بعدها
اخفش اوسط (متوفی ۲۲۰ یا ۲۲۱)،
شاگرد خلیل و
استاد سیبویه ، بحر متدارک را نیز از دایره متفقه بیرون آورد.
بعدها
عروضیان ایرانی دوایر دیگری برای بحور خاص فارسی یا بحور مشترکی که به گونهای خاص و متفاوت با گونههای عربی
سروده شده،
وضع کردند.
گونههای
شعری ایرانیان با گونههای
شعر عرب ، تفاوت دارد.
بعضی آهنگها، مانند قریب و مشاکل و غریب (جدید)، خاص
شعر فارسی است و در
عربی کاربردی ندارد، و بعضی دیگر میان شعر فارسی و عربی
مشترک است همچون هزج و رجز و رمل و مُنْسَرح و مضارع و خفیف و مُقْتَضَب و مُجْتَث و سریع و
متقارب و
متدارک ، و بعضی خاص شعر عرب است مانند طویل و مدید و بسیط.
این
اختلاف ، ناشی از ویژگیهای زبانی، شعری و احساسی دو
زبان آریایی فارسی و
سامی عربی است.
ازینرو عروضیان ایرانی، متناسب با ویژگیهای زبان و شعر فارسی، چهار دایره، ویژه شعر فارسی،
ابداع کردند.
از جمله
شمس قیس رازی بحور هزج و رجز و رمل را در دایره مؤتلفه؛ بحور منسرح، مضارع، مقتضب، مجتث را در دایره مختلفه؛ بحور سریع، غریب، قریب، خفیف و مشاکل را در دایره منتزعه؛ و بحور متقارب و متدارک را در دایره متفقه قرار میدهد.
خواجه نصیرالدین طوسی ،
بحور هزج و رجز و رمل را در دایره مُجْتَلبه؛ بحور سریع، قریب، منسرح و خفیف، مضارع، مقتضب و مجتث را در
دایره مشتبهه ؛ بحور وافر و کامل را در دایره مؤتلفه؛ و بحور طویل و مدید و بسیط را در دایره مختلفه قرار میدهد.
(۱) محمد بن احمد ابوریحان بیرونی، تحقیق ماللهند، ج ۱، ترجمه منوچهر صدوقی سها، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۲) محمدتقی بهار، سبک شناسی، چاپ علینقی محمودی بختیاری، تهران ۱۳۴۲ ش.
(۳) مهدی حمیدی شیرازی، عروض حمیدی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۴) پرویز خانلری، وزن شعر فارسی، تهران ۱۳۶۷ ش.
(۵) محمد بن ابی بکر دمامینی، العیون الغامزة علی خبایا الرامزة، قاهره (بی تا).
(۶) محمود بن عمر زمخشری، القسطاس المستقیم فی علم العروض، بغداد ۱۹۶۹.
(۷) محمد بن
قیس شمس قیس، کتاب المعجم فی معاییرالاشعارالعجم، تصحیح محمد بن عبدالوهاب قزوینی، چاپ مدرس رضوی، تهران (۱۳۳۸ ش).
(۸) علی اشرف صادقی، تکوین زبان فارسی، تهران ۱۳۵۷ ش.
(۹) مسعود فرزاد، مبنای ریاضی عروض فارسی، (تهران، بی تا).
(۱۰) آرتور امانوئل کریستن سن، کارنامه شاهان در روایات ایران باستان، ترجمه باقر امیرخانی و بهمن سرکاراتی، تبریز ۱۳۵۰ ش.
(۱۱) ابوالحسن نجفی، «درباره طبقه بندی وزن های شعر فارسی»، آشنائی با دانش، ش ۷ (۱۳۵۹ ش).
(۱۲) محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، معیارالاشعار در عروض و قوافی، چاپ محمد فشارکی و جمشید مظاهری، چاپ عکسی، اصفهان ۱۳۶۳ ش.
(۱۳) تقی وحیدیان کامیار، بررسی منشأ وزن شعر فارسی، مشهد ۱۳۷۰ ش.
(۱۴) علینقی وزیری، «اصلاحات ادبی»، مهر، ش ۱۰، سال ۵ (اسفند ۱۳۱۶)، ص ۹۵۲ـ۹۶۴.
(۱۵) علینقی وزیری، «اصلاحات ادبی»، مهر، ش ۱۱، سال ۵ (فروردین ۱۳۱۷)، ص ۱۰۸۷-۱۰۹۹؛
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «بحر (عروض)»، شماره۵۲۶.