• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بهمن جادویه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بهمن جادویه، از سرداران مشهور ساسانی در آستانه ورود اسلام به ایران می‌باشد.



آگاهی‌های اندک درباره احوال او منحصر به مطالبی است که مورخان عصر اسلامی، تنها درباره پیکارهایش با مسلمانان آورده‌اند. این اندک هم خالی از خلط و اشتباه نیست. پیش از همه، بحث درباره نام و لقب این سردار می‌تواند توجه‌برانگیز باشد؛ چه، برخی از مورخان نام او را مردان‌شاه و لقبش را ذوالحاجب آورده، و گفته‌اند: چون ابروان انبوهش را می‌بست تا بر چشمانش فرو نیفتند، به ذوالحاجب ملقب شد. اما این دلیل چندان قانع‌کننده نیست، زیرا ظاهراً در همان دوره کسان دیگری هم به ذوالحاجب و ذوالحاجبین نام بُردار بوده‌اند که شاید به سبب مقام و عنوانی بوده است که در دستگاه ساسانیان داشته‌اند.
[۸] Geschichte der Perser und Araber zur Zeit der Sasaniden، Leiden، ۱۹۷۳، ص۲۲۶، Nöldeke، The، Geschichte der Perser und Araber zur Zeit der Sasaniden، Leiden، ۱۹۷۳.


۱.۱ - تحقیق تاریخی

افزون براین، در این‌که مردان‌شاه و ذوالحاجب نام و لقب بهمن بوده است، با تکیه برهمان روایات مورخان مسلمان می‌توان تردید کرد، زیرا نه تنها طبری هیچ‌گاه او را مردان‌شاه نخوانده است، بلکه در برخی از گزارش‌ها مردان‌شاه و ذوالحاجب به مثابه دوتن ـ اما معاصر و همراه هم ـ مطرح شده‌اند. در بعضی از روایت‌ها نیز مردان‌شاه را ذوالحاجب یا ذوالحاجبین، ولی او را غیر از بهمن جادویه دانسته‌اند. همچنین طبری در روایتی مربوط به جنگ نهاوند آورده است که چون ذوالحاجب کشته شد، بهمن جادویه جای او را گرفت.

۱.۱.۱ - ذوالحاجب

با توجه به این نکات و نیز این نکته بس مهم که در هیچ‌یک از گزارش‌های مربوط به پیش از جنگ جسر، بهمن جادویه را ذوالحاجب نخوانده‌اند (مثلاً در تاریخ طبری ۶ مورد و در الکامل ابن اثیر ۴ مورد)، شاید بتوان گفت که ذوالحاجب مردان‌شاه یا ذوالحاجب و مردان‌شاه، غیر از بهمن‌اند، ولی هر دو یا هرسه در برخی حوادثِ پایانیِ دوره ساسانی انباز و و همراه بوده‌اند و نقش‌ها و نامهایشان با یکدیگر خلط شده است. اشاره مورخان به قتل ذوالحاجب در پیکار عذیب، و حضور دوباره او و بهمن در پیکار نهاوند می‌تواند مؤید این خلط باشد. از سوی دیگر، بهار آورده است که چون بهمن دارای مرتبه «سربند»ی بود ـ مرتبه‌ای که با استناد به فردوسی شاه اعطا می‌کرد ـ و سربندی به پیشانی می‌بست، او را چار ابرویه می‌خواندند و عرب‌ها به همین سبب ذوالحاجبش نامیدند. به عقیده او «چار ابرویه» به صورت «چاربرویه»، و به تدریج به صورت «جادویه» تحریف شده است.
[۱۹] محمدتقی بهار، حواشی بر مجمل التواریخ و القصص، ج۱، ص۹۷، تهران، ۱۳۱۸ش.
[۲۰] محمدتقی بهار، حواشی بر مجمل التواریخ و القصص، ج۱، ص۲۷۵-۲۷۶، تهران، ۱۳۱۸ش.
آنچه وی درباره عنوان سربند و ذوالحاجب آورده است، ـ به ویژه اگر به روایت بلاذری و نویسندگان متأخرتر توجه کنیم که بستن ابروان بهمن را به بزرگی‌جویی او تعبیر کرده‌اند ـ بی‌وجه نیست، اما تحریفِ چاربرویه به جادویه پذیرفتنی نمی‌نماید.

۱.۱.۲ - جادویه

دقت در برخی گزارشهای مورخان و بررسی واژه جادویه می‌تواند تفسیری قانع‌کننده به دست دهد: بلاذری که نام او را رستم آورده، تصریح کرده که لقبِ «بهمن» را خسرو انوشیروان به او داده بوده است، که نام پدر بهمن را افرنداد آورده است.
[۲۲] Iranisches Namenbuch، Hildesheim، ۱۹۶۳، ص۳۷۴، Justi، F، Iranisches Namenbuch، Hildesheim، ۱۹۶۳.
از یک روایت گنگ و ناقص طبری هم برمی‌آید که بهمن، قائم‌مقام و نمایندۀ شاه ایران یا ایرانیان در بهمن روز و البته در بهمن‌گاه بود و لقب بهمن هم از این‌روست؛ اما مرتبط ساختن واژه جادویه به جادو به کلی نامحتمل است. این واژه می‌تواند مرکب از «جاد» (در اوستایی yāta-، در پهلوی yāt و yād، به معنی نصیب و بهره)
[۲۴] Altiranisches Wörterbuch، Berlin ۱۹۶۱، ص۱۲۸۳، Bartholomae، Ch، Altiranisches Wörterbuch، Berlin ۱۹۶۱.
[۲۵] A Manual of Pahlavi، Wiesbaden، ۱۹۷۴، ص۲۲۵، Nyberg، H S، A Manual of Pahlavi، Wiesbaden، ۱۹۷۴.
[۲۶] A Concise Pahlavi Dictionary، London، ۱۹۷۱، ص۹۷، MacKenzie، DN، A Concise Pahlavi Dictionary، London، ۱۹۷۱.
و پسوندِ دارندگی «- ویه» به معنیِ «بهره‌مند» باشد. کسان دیگری از مردان بلندپایه ایرانی هم در همین دوره از این انتساب برخوردار بوده‌اند، مانند هرمز جادویه.


به هرحال، نخستین بار در حوادث سال ۱۲ق/۶۳۳م در پیکار ولجه از بهمن به عنوان فرمانده یک سپاه ایرانی یاد شده است که به دستور شاه به مدد اندرزغر (گویا: اندرزگر) رفت و ظاهراً به میدان جنگ نرسید. در همین سال، در پی اتحاد مسیحیان سواد و ایرانیان برضد عرب‌ها، بهمن جادویه که در قُسیانا بود، از سوی اردشیر دستور یافت که برای جنگ به اُلیس رَوَد، اما او جابان را به آن‌جا گسیل کرد و خود برای اظهار وفاداری و تجدید عهد به نزد اردشیر رفت. به هر روی، بهمن به پیکار نرسید و جابان شکست خورد. از این روایات و برخی گزارش‌های دیگر درباره جنگ‌های منطقه سواد عراق پیداست که وی نسبت به بسیاری از امیران و حاکمان ایرانی این منطقه برتری و فرماندهی داشته است.


شهرت بهمن جادویه در تاریخ این دوره به سبب پیکار جسر است که به جنگ قَرقس، قُسّ‌الناطف و مَروحه نیز نام‌بردار است. در رمضان ۱۳/نوامبر۶۳۴، پس از سقوط باروسما و جنگ سقاطیه در کسکر، بهمن جادویه به دستور رستم فرخزاد، سپاه به جنگ عرب‌ها برد. وجود درفش کاویان در این لشکرکشی، نشانه بلندپایگی بهمن و اهمیتی است که ایرانیان برای این جنگ قائل بوده‌اند. بهمن بریک سوی کرانه فرات، و ابوعبید ثقفی و مثنی‌ بن حارثه بر دیگر سو در محلی به نام مروحه فرود آمدند. بهمن آن‌ها را مخیر گردانید که برای پیکار به این سوی آیند، یا خود به آن سوی رَوَد. عرب‌ها از فرات عبور کردند و پس از جنگی شدید، به سختی شکست خوردند (پایان همان ماه). ابوعبید به قتل رسید و مثنیٰ زخمی برداشت که بعداً بر اثر آن مُرد. بهمن برای آن‌که کار مهاجمان را یکسره کند، خواست به تعقیب آن‌ها بپردازد، ولی از مداین خبر رسید که میان ایرانیان پارتی و پارسی تفرقه افتاده است و پارسی‌ها بر ضد رستم هم‌داستان شده‌اند. بهمن نیز عرب‌ها را رها کرد و به مداین بازگشت.


در وقایع بعدی، یعنی سلسله جنگ‌های قادسیه، تنها از ذوالحاجب، بدون ذکر بهمن، یاد شده است: وی منطقه‌ای در سواد را تحت اختیار داشت و به دستور رستم فرماندهی جلوداران یا چابک سواران را برعهده گرفت. تنها در ذکر واقعه اغواث ـ از پیکارهای مقدم بر قادسیه اصلی ـ در یکی از روایاتِ طبری، و گزارشِ ابوعلی مسکویه از بهمن به این شکل یاد شده است که چون ذوالحاجب به جنگ تن به تن با قعقاع‌ بن عمرو رفت، خود را بهمن جادویه خواند و آن‌گاه درهمان جنگ کشته شد.


در روایتِ کشته شدن بهمن در اغواث به دو دلیل می‌توان تردید کرد: ۱. بلاذری و خلیفة بن خیاط در شرح جنگ قادسیه، و طبری در یک روایت دیگر از همین واقعه، و سپس ابن‌اثیر در ذکر جنگ اغواث فقط از ذوالحاجب نام برده‌اند و از این‌که وی خود را بهمن خوانده است، یادی نکرده‌اند. ۲. این هردو آورده‌اند که در جنگ نهاوند ـ حدود ۶ سال بعد از قادسیه ـ پس از قتل ذوالحاجب، بهمن جادویه جای او را گرفت، یعنی در نظر آنان کسی که در اغواث کشته شده، بهمن نبوده است.
بهار برای حل این تناقض، با مسلّم دانستن قتل بهمن در اغواث، به تصحیح قیاسی روایت طبری روی آورده، و گفته است: مراد از ذوالحاجب در نهاوند، پسر بهمن، یعنی زردق بن بهمن بوده که پس از پدر لقب ذوالحاجب یافته است.
[۵۲] محمدتقی بهار، حواشی بر مجمل التواریخ و القصص، ج۱، ص۲۷۶، تهران، ۱۳۱۸ش.
افزون بر آن‌که دلیلی برای اثبات این نظر در دست نیست، بلاذری و مقدسی هر دو به صراحت این ذوالحاجب را مردان‌شاه ذوالحاجب خوانده‌اند.
از مجموع گزارش‌های یاد شده این احتمال برمی‌آید که مورخان میان بهمن جادویه که گویا ذوالحاجب هم خوانده می‌شده، با ذوالحاجب مردانشاه، و ذوالحاجب دیگری که همه در این جنگ‌ها حضور داشته‌اند، خلط کرده، و نه تنها نام و لقب یکی را به دیگری داده‌اند، بلکه نتوانسته‌اند نقش‌های آنان را در این وقایع متمایز گردانند. بنابراین، می‌توان احتمال داد که بهمن تا پیکار نهاوند زنده باشد؛ چه در جنگ اصفهان فقط از شهریار بن جادویه به عنوان یکی از فرماندهان ایرانی یاد شده است.


(۱) عزالدین علی ابن اثیر، الکامل فی التاریخ.
(۲) احمد ابن اعثم کوفی، الفتوح، به کوشش عبدالمعیدخان، حیدرآباددکن، ۱۹۶۸م.
(۳) عبدالرحمان ابن جوزی، المنتظم، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفیٰ عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۲ق.
(۴) اسماعیل بن عمر ابن کثیر، البدایة و النهایة.
(۵) احمد ابوعلی مسکویه، تجارب‌الامم، به کوشش ابوالقاسم امامی، تهران، ۱۳۶۶ش/۱۹۸۷م.
(۶) احمد بلاذری، فتوح‌البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۶م.
(۷) محمدتقی بهار، حواشی بر مجمل التواریخ و القصص، تهران، ۱۳۱۸ش.
(۸) خلیفة بن خیاط، تاریخ، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۸م.
(۹) احمد دینوری، الاخبارالطوال، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۹۶۰م.
(۱۰) محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری.
(۱۱) مطهر مقدسی، البدء و التاریخ، به کوشش کلمان هوار، پاریس، ۱۹۱۶م.
(۱۲) Bartholomae، Ch، Altiranisches Wörterbuch، Berlin ۱۹۶۱.
(۱۳) Justi، F، Iranisches Namenbuch، Hildesheim، ۱۹۶۳.
(۱۴) MacKenzie، DN، A Concise Pahlavi Dictionary، London، ۱۹۷۱.
(۱۵) Nöldeke، The، Geschichte der Perser und Araber zur Zeit der Sasaniden، Leiden، ۱۹۷۳.
(۱۶) Nyberg، H S، A Manual of Pahlavi، Wiesbaden، ۱۹۷۴.


۱. احمد بلاذری، فتوح‌البلدان، ج۱، ص۲۴۸، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۶م.    
۲. محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۴۵۵.    
۳. احمد ابوعلی مسکویه، تجارب‌الامم، ج۱، ص۱۸۷، به کوشش ابوالقاسم امامی، تهران، ۱۳۶۶ش/۱۹۸۷م.    
۴. عزالدین علی ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۳۸.    
۵. محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۴، ص۱۲۸.    
۶. مطهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۸۱، به کوشش کلمان هوار، پاریس، ۱۹۱۶م.    
۷. عزالدین علی ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۴۱.    
۸. Geschichte der Perser und Araber zur Zeit der Sasaniden، Leiden، ۱۹۷۳، ص۲۲۶، Nöldeke، The، Geschichte der Perser und Araber zur Zeit der Sasaniden، Leiden، ۱۹۷۳.
۹. احمد ابوعلی مسکویه، تجارب‌الامم، ج۱، ص۳۱۵، به کوشش ابوالقاسم امامی، تهران، ۱۳۶۶ش/۱۹۸۷م.    
۱۰. محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۴۵۹.    
۱۱. محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۴۶۵.    
۱۲. عزالدین علی ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۴۱.    
۱۳. عزالدین علی ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۳۵.    
۱۴. عزالدین علی ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۴۲.    
۱۵. عزالدین علی ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۹.    
۱۶. مطهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۸۱، به کوشش کلمان هوار، پاریس، ۱۹۱۶م.    
۱۷. محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۴، ص۱۱۴- ۱۱۶.    
۱۸. محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۴، ص۱۲۸.    
۱۹. محمدتقی بهار، حواشی بر مجمل التواریخ و القصص، ج۱، ص۹۷، تهران، ۱۳۱۸ش.
۲۰. محمدتقی بهار، حواشی بر مجمل التواریخ و القصص، ج۱، ص۲۷۵-۲۷۶، تهران، ۱۳۱۸ش.
۲۱. احمد بلاذری، فتوح‌البلدان، ج۱، ص۲۴۸، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۶م.    
۲۲. Iranisches Namenbuch، Hildesheim، ۱۹۶۳، ص۳۷۴، Justi، F، Iranisches Namenbuch، Hildesheim، ۱۹۶۳.
۲۳. محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۳۵۵.    
۲۴. Altiranisches Wörterbuch، Berlin ۱۹۶۱، ص۱۲۸۳، Bartholomae، Ch، Altiranisches Wörterbuch، Berlin ۱۹۶۱.
۲۵. A Manual of Pahlavi، Wiesbaden، ۱۹۷۴، ص۲۲۵، Nyberg، H S، A Manual of Pahlavi، Wiesbaden، ۱۹۷۴.
۲۶. A Concise Pahlavi Dictionary، London، ۱۹۷۱، ص۹۷، MacKenzie، DN، A Concise Pahlavi Dictionary، London، ۱۹۷۱.
۲۷. محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۴۱۱.    
۲۸. عبدالرحمان ابن جوزی، المنتظم، ج۴، ص۱۲۳-۱۲۴، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفیٰ عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۲ق.    
۲۹. محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۳۵۳.    
۳۰. اسماعیل بن عمر ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج۶، ص۳۴۵.    
۳۱. محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۳۵۵-۳۵۶.    
۳۲. محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۳۶۹.    
۳۳. محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۳۷۴.    
۳۴. احمد بلاذری، فتوح‌البلدان، ج۱، ص۲۴۸-۲۴۹، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۶م.    
۳۵. احمد دینوری، الاخبارالطوال، ج۱، ص۱۱۳، به کوشش عبدالمنعم عامر، قاهره، ۱۹۶۰م.    
۳۶. محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۴۵۴-۴۵۹.    
۳۷. احمد ابوعلی مسکویه، تجارب‌الامم، ج۱، ص۱۸۷-۱۹۰، به کوشش ابوالقاسم امامی، تهران، ۱۳۶۶ش/۱۹۸۷م.    
۳۸. عزالدین علی ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۳۸.    
۳۹. احمد ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۱، ص۱۳۴، به کوشش عبدالمعیدخان، حیدرآباددکن، ۱۹۶۸م.    
۴۰. محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۵۱۰.    
۴۱. محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۵۱۴-۵۱۵.    
۴۲. محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۵۴۲-۵۴۳.    
۴۳. احمد ابوعلی مسکویه، تجارب‌الامم، ج۱، ص۲۰۲، به کوشش ابوالقاسم امامی، تهران، ۱۳۶۶ش/۱۹۸۷م.    
۴۴. خلیفة بن خیاط، تاریخ، ج۱، ص۸۹، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۸م.    
۴۵. احمد بلاذری، فتوح‌البلدان، ج۱، ص۲۵۲، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۶م.    
۴۶. خلیفة بن خیاط، تاریخ، ج۱، ص۸۹، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۸م.    
۴۷. محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۳، ص۵۱۰.    
۴۸. عزالدین علی ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۷۳-۴۷۴.    
۴۹. محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۴، ص۱۱۴- ۱۱۶.    
۵۰. محمد بن جریر طبری، تاریخ طبری، ج۴، ص۱۲۸.    
۵۱. عزالدین علی ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۰.    
۵۲. محمدتقی بهار، حواشی بر مجمل التواریخ و القصص، ج۱، ص۲۷۶، تهران، ۱۳۱۸ش.
۵۳. احمد بلاذری، فتوح‌البلدان، ج۱، ص۳۰۳، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۶م.    
۵۴. مطهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۸۱-۱۸۲، به کوشش کلمان هوار، پاریس، ۱۹۱۶م.    
۵۵. عزالدین علی ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۹.    



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «بهمن جادویه»، شماره۵۲۸۳.    



جعبه ابزار