• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بی‌تقوایی قابیل (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



از صفاتی که قابیل داشت و باعث قتل برادرش هابیل شد بی‌تقوایی او بود.



قابیل، انسانی بی تقوا بود:
واتل علیهم نبا ابنی ءادم بالحق اذ قربا قربانـا فتقبل من احدهما ولم یتقبل من الاخر قال لاقتلنک قال انما یتقبل الله من المتقین.
و داستان دو فرزند آدم را به حق بر آنها بخوان: هنگامی که هر کدام، کاری برای تقرب (به پروردگار) انجام دادند اما از یکی پذیرفته شد، و از دیگری پذیرفته نشد (برادری که عملش مردود شده بود، به برادر دیگر) گفت: «به خدا سوگند تو را خواهم کشت! » (برادر دیگر) گفت: « (من چه گناهی دارم؟ زیرا) خدا، تنها از پرهیزگاران می‌پذیرد!

می‌دانیم که قربان به معنی چیزی است که باعث تقرب به پروردگار می‌شود، اما درباره کاری که آن دو برادر انجام داده‌اند در قرآن ذکری به میان نیامده ولی طبق بعضی از روایات اسلامی و آنچه در تورات سفر تکوین باب چهار آمده است هابیل، چون دامداری داشت یکی از بهترین گوسفندان و فراورده‌های آن را برای این کار انتخاب نمود، و قابیل که مردی کشاورز بود از بدترین قسمت زراعت خود خوشه‌ها یا آردی برای این منظور تهیه کرد. در اینکه فرزندان آدم از کجا فهمیدند که عمل یکی در پیشگاه پروردگار پذیرفته شده و عمل دیگری مردود، باز در قرآن توضیحی داده نشده،
تنها در بعضی از روایات اسلامی می‌خوانیم که آن دو فراورده‌های خود را به بالای کوهی بردند، صاعقه‌ای به نشانه قبولی به فراورده هابیل خورد و آن را سوزاند اما دیگری به حال خود باقی ماند و این نشانه سابقه نیز داشته است.
اما بعضی از مفسران معتقدند که قبولی عمل یکی، و رد عمل دیگری، از طریق وحی به آدم به آنها اعلام گشت و علت آن هم چیزی جز این نبود که هابیل مردی با صفا و فداکار و با گذشت در راه خدا بود ولی قابیل مردی تاریکدل و حسود و لجوج بود، و سخنانی که قرآن در همین آیات بعد از این دو برادر نقل می‌کند بخوبی روشنگر چگونگی روحیه آنها است.


بی تقوایی قابیل، سبب عدم پذیرش قربانی او نزد خداوند شد:
واتل علیهم نبا ابنی ءادم بالحق اذ قربا قربانـا فتقبل من احدهما ولم یتقبل من الاخر قال لاقتلنک قال انما یتقبل الله من المتقین.
و داستان دو فرزند آدم را به حق بر آنها بخوان: هنگامی که هر کدام، کاری برای تقرب (به پروردگار) انجام دادند اما از یکی پذیرفته شد، و از دیگری پذیرفته نشد (برادری که عملش مردود شده بود، به برادر دیگر) گفت: «به خدا سوگند تو را خواهم کشت! » (برادر دیگر) گفت: « (من چه گناهی دارم؟ زیرا) خدا، تنها از پرهیزگاران می‌پذیرد!

۲.۱ - دیدگاه علامه طباطبایی

اذ قربا قربانا فتقبل من احدهما و لم یتقبل من الآخر، از ظاهر سیاق بر می‌آید که این دو پسر هر یک برای خاطر خدا یک قربانی تقدیم داشته‌اند، تا به آن وسیله تقربی حاصل کنند و اگر کلمه قربان را تثنیه نیاورد و نفرمود: قربا قربانین، برای اینکه اصل این کلمه مصدر است، و مصدر تثنیه و جمع نمی‌شود.
قال لاقتلنک قال انما یتقبل الله من المتقین، گوینده اول که گفت: بطور یقین تو را خواهم کشت، قاتل و گوینده دوم که گفت: خدای تعالی قربانی را تنها از پرهیزکاران قبول می‌کند، مقتول بوده، و سیاق کلام و زمینه گفتار دلالت دارد بر اینکه این دو برادر فهمیده بودند که قربانی یکی از آن دو قبول و از دیگری رد شده، و اما اینکه از کجا این معنا را فهمیده بودند؟ و از چه راهی پی برده بودند؟ آیه شریفه از آن ساکت است.
مطلب دیگر اینکه باز از سیاق بر می‌آید که گوینده: حتما تو را خواهم کشت، همان کسی بوده که قربانیش قبول نشده و انگیزه‌اش بر این گفتار و انجام این گفتار حسدی بوده که در دلش زبانه کشیده، چون هیچ سبب دیگری در کار نبوده و مقتول هیچ جرمی را به اختیار خودش مرتکب نشده که مستوجب مثل چنین سخنی و تهدید به کشته شدن باشد.
پس اینکه قاتل گفته: حتما تو را خواهم کشت، تهدید به قتل به انگیزه حسد بوده، چون قربانی مقتول قبول شده، و از او قبول نشده، پس اینکه مقتول گفته: خدای تعالی قربانی را تنها از متقیان می‌پذیرد، تا آخر گفتاری که خدای تعالی از او حکایت کرده پاسخی است که وی به گفتار قاتل داده، بنابراین مقتول اول به وی می‌گوید که مساله قبول شدن قربانی و قبول نشدنش هیچ ربطی به من ندارد، و من در آن هیچگونه دخالتی و جرمی ندارم، تنها جرمی که هست از ناحیه تو است که تقوا نداری و از خدا نمی‌ترسی و خدای تعالی به کیفر بی تقوائیت قربانیت را قبول نکرد.


۱. مائده/سوره۵، آیه۲۷.    
۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۳۴۸-۳۴۹.    
۳. مائده/سوره۵، آیه۲۷.    
۴. علامه طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه المیزان، ج۵، ص۴۸۸-۴۹۰.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «قابیل‌».    



جعبه ابزار