بی طرفی اخلاقی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
فیلسوفان اخلاق علی رغم این که تبیین روشنی از بی طرفی اخلاقی ارائه نکردهاند اما آن را یکی از ویژگیهای اصلی
اخلاق به حساب آوردهاند. آنها سه معادل یا آزمون برای سنجش این که شخص در موقعیتهای اخلاقی بی طرفانه رفتار میکند یا نه پیشنهاد کردهاند.
بسیاری از اوقات پیش آمده به کسی که نسبت به ما رفتاری غیر اخلاقی داشته است گفتهایم: اگر تو به جای ما بودی و همین برخورد با تو صورت میگرفت ناراحت نمیشدی؟ اگر پاسخ شخص منفی باشد و بگوید اگر تو هم چنین شرایطی داشتی کاملا به تو حق میدادم که با من چنین رفتار کنی؛ این شخص بر اساس معیار عکس پذیری کاملا بی طرفانه رفتار کرده است. برخی از
فیلسوفان اخلاق مانند «کرت بایر» معیار تشخیص بی طرفی اخلاقی را چنین معیاری دانستهاند. به این بیان که انسان، تنها و تنها در صورتی بی طرفانه عمل میکند که از آن عمل منحصرا به همان شکل
دفاع کند، حتی اگر نقش طرفین آن عمل، معکوس شده باشد.
این معنا از بی طرفی، در واقع، الهام گرفته از دیدگاهی است که قاعده زرین لقب گرفته است؛ یعنی با دیگران چنان رفتار کن که میخواهی آنان با تو رفتار کنند. مثلا دروغ گویی الف به ب در موضوع خاصی را تنها زمانی میتوان بی طرفانه، و در نتیجه اخلاقی، دانست که الف حاضر باشد از دروغ گویی ب به خودش در مورد همان موضوع دفاع کند. یعنی اگر خودش را به جای او بگذارد، حاضر باشد که در آن موضوع به او
دروغ گفته شود.
معیار دیگری که برای بی طرفی اخلاقی مطرح شده معیاری است که از سوی ار. ام. هیر با عنوان «تعمیم پذیری» مطرح شده است. بر خلاف دیدگاه عکس پذیری که معیار بی طرفی را جابجایی طرفین میدانست. در تعمیم پذیری سخن از هرکس دیگری در هرگونه موقعیت مشابه است. بر اساس این معیار،
انسان تنها زمانی بی طرفانه عمل میکند که از عمل مشابه دیگران در شرایط مشابه دفاع کند.
مثلا الف در دروغ به ب بی طرفانه عمل کرده است در صورتی که از عمل مشابه دیگران در شرایط مشابه دفاع کند. میتوان گفت تفاوت میان نظریه عکس پذیری با تعمیم پذیری در این نکته است که عکس پذیری از معیاری شخصی در آزمون بی طرفی بهره میگیرد و تعمیم پذیری بر اساس معیاری نوعی به سنجش بی طرفی فاعل اخلاقی میپردازد. بسیاری معتقدند این معیار، ریشه در تقریری از امر مطلق کانت دارد که میگوید «تنها طبق قاعدهای عمل کن که در همان حال بتوانی بخواهی که آن قاعده در همان
زمان قانونی عام گردد».
سومین آزمون بی طرفی اخلاقی از سوی «جان رالز» مطرح شده است. وی برای تبیین بی طرفی اخلاقی، از اصطلاح «پرده جهل» استفاده میکند. بر اساس این دیدگاه انسان فقط و فقط در صورتی بی طرفانه عمل میکند که عملش به گونهای باشد که گویی هیچ شناختی از خود ندارد؛ شناختی که او را از دیگران متمایز میکند. بر این اساس عمل الف در دروغ گویی به ب در صورتی بی طرفانه است که اگر هیچ شناختی از خود و عواطف مثبت و منفی خویش نداشت، نیز به همان گونه عمل میکرد. رالز از همین رهگذر تبیینی از
عدالت به دست میدهد و پرده جهل در واقع برای اشاره به بی طرفی و
چشم بسته بوده عدالت دارد.
توضیح آنکه، رالز در پی برقراری برابری و عدالت در
جامعه به تبیینی از بی طرفی میرسد. براساس رای رالز، قرارداد اجتماعی، روش مناسبی برای تعیین معنای دقیق عدالت است. اما، از آنجا که قراردادها لزوما میان موجودات برابر و آزاد منعقد نمیشوند و شاید نیازهای افراد ضعیف را برآورده نکنند. زیرا قراردادها توافقهایی هستند میان گروهی از افراد که هر کدام از آنان به دنبال تامین منافع خود و در اندیشه منافع و مزایای خویش هستند. برای حل این مشکل و تامین بی طرفی اخلاقی، باید به بررسی و کنترل آن شرایطی پرداخت که
قرارداد در تحت آنها صورت میگیرد. او میگوید قراردادها در صورتی میتوانند به هر کدام از طرفین قرارداد یکسان بنگرند که منافع و مزایای همه قراردادکنندهها رایکسان در نظربگیرند. از اینجاست که رالز به سراغ ایده «پرده جهل» میرود. انسانها باید در پشت پرده جهل بر اصول عدالت توافق کنند. به این صورت که افراد باید به طور کلی از هر چیزی که موجب جدایی و تمایز آنان از یکدیگر میشود، غافل فرض شوند؛ از جنسیت، شخصیت و همه ویژگیهای خود خلع شوند؛ از استعدادها یا ضعفهای طبیعی شان آگاهی نداشته باشند؛ از موقعیت و پایگاه اجتماعیای که در
آینده در جامعه اشغال میکنند، بی اطلاع فرض شوند و اگر صفتی دارند، باید صفتی
عام و کلی باشد؛ به گونهای که همه افراد
بشر را شامل شود. در چنین موقعیتی که به تعبیر رالز: همه تمایزات میان افراد برداشته میشود. در پس پرده جهل، فرض خودخواهی با فرض خیرخواهی و دیگرخواهی تفاوتی ندارد؛ زیرا من خواه نا خواه هر فردی را به منزله خودم در نظر میگیرم و
خیر و
شر او را به منزله خیر و شر خودم به شمار میآورم.
به طور طبیعی این پرسش پیش میآید که چه تفاوتی میان معیارهای پیش گفته در بی طرفی اخلاقی وجود دارد؟ با تامل در سه معیار پرده جهل، عکس پذیری و تعمیم پذیری، میتوان دریافت که براساس معیار عکس پذیری و تعمیم پذیری، دو انسان عاقل ممکن است در یک مورد، به گونههای متفاوتی عمل کنند. و هردو نیز بی طرفانه عمل کرده باشند. مثلا الف و ب ممکن است با این که هر دو، معیار عکس پذیری را پذیرفته باشند، اما نتیجه و حاصل رفتارشان دو کار متفاوت باشد؛ زیرا ممکن است الف برای جلوگیری از ناراحتی عصبی ب، درباره کار خاصی
دروغ بگوید و در ضمن، براساس معیار عکس پذیری نیز بی طرفانه عمل کند؛ یعنی حاضر باشد که ب یا دیگران نیز در آن مورد همین رفتار را درباره او داشته باشند. اما ب ضمن پذیرش معیار عکس پذیری، در آن مورد خاص راست بگوید و حاضر نباشد که به او دروغ گفته شود. و همین طور است در مورد تعمیم پذیری: ممکن است الف بخواهد که دروغ گویی در چنان شرایطی قانونی عام شود و بنابراین دروغ بگوید لکن ب نخواهد که دروغ گویی در چنان شرایطی به قانون عام بدل شود و بنابراین دروغ نگوید. اما بر اساس معیار پرده جهل، همه عاقلان، در همه موارد به یک روش عمل خواهند کرد. بنابراین، بی طرفی اخلاقی بر اساس معیار عکس پذیری و تعمیم پذیری، مستلزم اتفاق آراء و رفع اختلافات اخلاقی نیست؛ اما بر اساس معیار پرده
جهل ، مقتضی اتفاق آراء و برچیده شدن همه اختلافات اخلاقی است.
شاید سر این تفاوت در این نکته نهفته باشد که در دو معیار تعمیم پذیری و عکس پذیری بیطرفانه عمل کردن، ریشهای در خواست فاعل اخلاقی دارد. و این وابستگی نفسانی باعث میشود در این دو معیار به نحوی نسبیت رسوخ کند. اما در معیار پرده
جهل رالز اساسا بی طرفی اخلاقی از جایی آغاز میشود که فاعلهای اخلاقی خود را فراموش میکنند و نفسانیات خود را در پس پرده جهل قرار میدهند. و این سر تحقق اتفاق آراء در این معیار از بی طرفی است. البته گفتنی است که برخی منتقدان مدعیاند قرارگرفتن در چنین خودفراموشی ناممکن است ولذا این معیار، معیاری اساسا امکان ناپذیر و فرضی است.
بی طرفی اخلاقی مستلزم توجه به دو نکته است. اول گروهی که بی طرفی در قبال آنها معنا مییابد. و دیگر جهتی که نسبت به آن جهت باید بی طرفی لحاظ شود. به این معنا که نسبت به چه اموری باید بی طرف بود. به عنوان مثال هنگامی که گفته میشود
داور مسابقه در یک بازی باید کاملا بی طرفانه
قضاوت کند. منظور این است که او باید به دو نکته توجه داشته باشد اول این که مسئولیت او در قبال دو تیم شرکت کننده است و دیگر این که گستره این مسئولیت رعایت صحیح قوانین و مقررات بازی است. پس در تصمیم گیری در باره نتیجه و چگونگی بازی نباید به یک تیم التفات بیشتری داشته باشد. براین پایه هنگامی که میخواهیم بی طرفی را تعریف کنیم باید به این دو مؤلفه در تعریف توجه داشته باشیم. بنابراین صرف انجام عمل بی طرفانه برای اخلاقی بودن عمل کفایت نمیکند. زیرا در این صورت مثلا یک
قاضی ، میتواند بی طرفانه به قوانین کاملا غیر اخلاقی حکم کند. یا یک نژاد پرست، بی طرفانه میتواند درد و رنج همه اعضای نژادی را که به ناحق با آنان دشمنی دارد را نادیده بگیرد.
در این که بی طرفی اخلاقی در قبال چه کسانی باید رعایت شود میان فیلسوفان اختلاف نظر به چشم میخورد. پرسش اصلی در این زمینه این است که گروهی که شخص اخلاقا باید در قبال آنها بی طرف باشد شامل چه کسانی است؟ دیدگاههای متفاوتی در این جا وجود دارد. تقریبا اجماعی است که این گروه شامل تمام عاملهای اخلاقی بالفعل میشود. اما گروهی دیگر این دایره را به عاملهای بالفعل منحصر نمیکنند وفاعلهای اخلاقی بالقوه را نیز به لیست گروه میافزایند. دستهای دیگر تمایل دارند این گروه را شامل همه موجودات دارای ادراک بدانند. یعنی تمام
حیوانات زنده اعم از
انسان و غیر انسان.
اما نسبت به جهت بی طرفی فیلسوفان کمتر توجه نمودهاند. بی تردید نمیتوان این جهت را کاملا جامع و گسترده در نظر گرفت و آنرا شامل جلوگیری از درد و رنج همه اعضای گروه و بالا بردن بیطرفانه خوشی و لذت اعضای گروه دانست. زیرا
اخلاق نمیتواند از انسانها بخواهد که نسبت به تمام انسانها و از جهت تمام نتایج اعمالشان بی طرفانه عمل کنند. این چنین خواستهای کاملا غیر
مقدور است. براین اساس حداقل جهتی که میتوان در نظر گرفت این است که شخص نسبت به اعمال ضد اخلاقی بی طرفانه عمل کند. براین پایه میتوان بی طرفی اخلاقی را چنین تعریف کرد که : «برای اخلاقی بودن آدمی باید در برابر گروهی که دست کم شامل همه فاعلهای اخلاقی بالفعل میشود از جهت پیروی قواعد اخلاقی نهی کننده از اعمال ضد اخلاقی، بی طرف باشد».
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله«بی طرفی اخلاقی».