تاریخ بلعمی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تاریخِ بَلْعَمی، کتابی به
زبان فارسی در تاریخ عمومی
اثر ابوعلی محمد بلعمی (د ۳۶۳ق/۹۷۴م) که در واقع،
ترجمه و خلاصهای است از
تاریخ طبری اثر
محمد بن جریر طبری (د ۳۱۰ق/۹۲۳م). ابوعلی در ۳۵۲ق به دستور منصور بن نوح سامانی ترجمۀ تاریخ طبری را آغاز کرد.
تاریخ بلعمی را به لحاظ موضوع میتوان به دو بخش کلی تقسیم کرد: بخش اول که با آغاز آفرینش
عالَم شروع میشود و با داستان خلقت
آدم، سرگذشت سلسلۀ پادشاهان در
ایران و
روم ، زندگی
پیامبران الهی و آغاز
مسیحیت ادامه مییابد و با پادشاهی
یزدگرد شهریار پایان میپذیرد. در تألیف این بخش وقایع مهم، سلسلههای پادشاهی و شخصیتها موردتوجه بوده است. بخش دوم با ذکر انساب
پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) آغاز میشود و دوران
بعثت،
هجرت،
غزوههای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم)، خلفای راشدین، دورۀ
بنیامیه و
دوران عباسیان را در برمیگیرد. در این بخش، پس از هجرت پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) روش تألیف برخلاف بخش نخست، بر مبنای تسلسل سنوات (سالشمار) است و وقایع تاریخی
سال به سال روایت میشود.
این کتاب هم از نظر تاریخی و هم از نظر ادبی ارزشی ویژه دارد. به لحاظ تاریخی بخش اول این کتاب از منابع مهم تاریخ اساطیری ایران به شمار میآید. برطبق مندرجات این بخش، دوران اساطیری با پادشاهی کیومرث آغاز میشود و با پادشاهی هوشنگ، طهمورث، جمشید، ضحاک و فریدون ادامه مییابد. میتوان این بخش از تاریخ بلعمی را تاریخی توصیفی به شمار آورد که از مجموعۀ دادههای فرهنگ شفاهی و کتبی مردم ایران فراهم آمده است.
در بخش تاریخی نیز این کتاب از منابع عمدۀ تاریخ
ساسانیان است. کریستنسن در تألیف
کتاب ایران در زمان ساسانیان از این کتاب استفادۀ بسیار کرده است.
بخش دوم کتاب از منابع درجۀ اول تاریخ
اسلام محسوب میشود. وجود نسخههای خطی بسیار و ترجمههای متعدد از این کتاب در دورههای مختلف، بیانگر توجه به این اثر و گویای اهمیت آن در طول تاریخ اسلام است.
محمدتقی بهار معتقد است که ترجمۀ تاریخ و تفسیر
طبری مهمترین آثاری است که در زمینۀ تحول و پیشرفت نثر فارسی در دولت سامانیان نوشته شده است.
این کتاب یکی از نخستین کتابهای مفصل بازماندۀ فارسی است و به همین سبب، از منابع اصلی مطالعه و پژوهش در تاریخ زبان فارسی نیز محسوب میشود. اهمیت
نثر این کتاب تا بدانجا ست که در تقسیمبندی دورههای نثر فارسی، گاه به نثر دورۀ سامانی نثر بلعمی میگویند.
با وجود شباهت نثر کتاب به نثر
پهلوی و نیز با وجود تأثیر مستقیم نثر عربی در آن، نثر بلعمی دارای ویژگیها و مزایایی است که آنرا از هر دو نثر پهلوی و عربی کاملاً ممتاز میسازد.
بلعمی کوشیده است که در ترجمه اسلوب نگارش فارسی را از دست ندهد و برای واژگان عربی معادلهای فارسی بیابد و به همین سبب، لغات عربی متن اندک، و نثر کتاب در نهایتِ سادگی و
فصاحت است.
داستان بهرام چوبین که از افزودههای بلعمی است، به لحاظ شمار اندک لغات عربی، سادگی و شیوایی درخور توجه است و از این جهات بر سایر فصلهای کتاب رجحان دارد.
ویژگیهای بارز نثر بلعمی عبارتاند از سادگی و روانی، تفصیل و اطناب در ذکر وقایع، کوتاه بودن جملهها، استفاده نکردن از
سجع و موازنه، به کار بردن نوادر لغات و ترکیبات کهن، آوردن مترادفات، جمع بستن کلمات عربی با نشانههای جمع فارسی مانند ندیمان، اسیران، خلیفتان، مَلِکان، عاملان و جز آنها به جای ندما، اسرا، خلفا، ملوک و عمال….
ترجمۀ بلعمی با تاریخ طبری تفاوتهای بسیار دارد. هرمان اته بر آن است که تصرفات بلعمی در تاریخ طبری بیش از حد مجاز است.
اما باید گفت که روش بیشتر مترجمان دورههای اول اسلامی چنین بوده است که به ترجمۀ تحتاللفظی پایبند نبودهاند و ترجمۀ آنها آزاد، و همراه با افزودن شواهد و امثال گوناگون بوده است.
تفاوتهای عمدۀ ترجمۀ بلعمی با تاریخ طبری را میتوان چنین طبقهبندی کرد:
۱. روش طبری در نگارش تاریخ روش محدثان است که بر طبق آن، اسناد هر واقعه ذکر میشود تا سرانجام، به ناقل اصلی برسد،
اما بلعمی نام راویان و سلسله اسناد را حذف کرده، و از روایتهای مختلف فقط یک
روایت مرجح را برگزیده است و هر جا که روایتی را ناقص یافته، آن را از مآخذ دیگر نقل کرده، و متذکر شده است که این افزودگی از مترجم است، و در واقع با این عمل، شیوۀ روایی طبری را به شیوۀ ترکیبی تغییر داده است.
۲. تاریخ طبری از آغاز آفرینش تا حوادث سال ۳۰۲ق را شامل میشود، اما بلعمی ذکر حوادث تاریخی را تا
سال ۳۵۵ق ادامه داده است.
۳. مقدمۀ مفصل دربارۀ آغاز تاریخ و گزارش داستان بهرام چوبین در
سلطنت هرمز که کاملترین گزارشِ برجای مانده در این زمینه است، از افزودههای بلعمی است و در تاریخ طبری مذکور نیست.
۴. بلعمی به ویژه در تفسیر آیات، گاه به نرمی و گاه به شدت به طبری اعتراض میکند و آن تفسیری را میآورد که خود آنرا مرجح میداند.
۵. بلعمی درپارهای موارد، وقایع تاریخی را که به ترتیب نیامده است، مرتب میکند و یا اخباری را که در تاریخ طبری به صورت پراکنده ذکر شده است، با افزودن مطالبی از منابع دیگر به صورت فصلی مستقل در آورده است
همچنین اخبار و قصصی را که طبری نیاورده، یا به ایجاز آورده است، به تفصیل گزارش میکند.
۶. بلعمی نامها و حوادثی را که به وقایع تاریخی لطمهای نمیزند، حذف کرده است.
۷. از مقایسۀ تاریخ بلعمی و تاریخ طبری روشن میشود که در بسیاری از موارد، بلعمی بدون کمترین اشاره، مطالبی را که نادرست دانستـه، تغییر داده است، مثـل تاریخ درگذشت خلیفۀ دوم،
عمر، نسبِ
ابوبکر، و نامهای دبیران، بندگان و
زنان پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم).
کارا دو وو معتقد است که دو عامل موجب توفیق و رواج تاریخ بلعمی شده است:
نخست، اختصار و اجمال در برابر تفصیل تاریخ طبری که نسخهبرداری از آن را دشوار میسازد؛ دوم، تغییراتی که بلعمی در شکل و شیوۀ حکایات داده است. نیز به نظر وی، توفیق تاریخ بلعمی موجب شد که تاریخ طبری، حداقل نزد ایرانیان، تا حد زیادی به فراموشی سپرده شود و نسخهبرداری و ترجمه از تاریخ بلعمی رواج بیشتری پیدا کند.
برخی از محققان برآناند که ابوعلی بلعمی نه مترجمِ تاریخ بلعمی، بلکه سرپرست مترجمان این اثر بود. نخستینبار قزوینی در تعلیقات چهار مقاله
این احتمال را مطرح کرد و پس از آن، روشن در
مقدمۀ تاریخنامۀ طبری بر این اساس که نسخهها و روایتهای موجودِ تاریخ بلعمی یکدست نیست و اختلافات بسیار فاحش دارد، انتساب این اثر را به بلعمی نادرست شمرد.
اما به عقیدۀ برخی دیگر که استوارتر به نظر میرسد، مترجم تاریخ بلعمی، ابوعلی بلعمی است و اختلافات فاحش نسخهها نتیجۀ تصرفات بیرویۀ ناسخان و حاشیهنویسان است. بهار که در پی بررسی نسخههای متعدد ترجمۀ تاریخ بلعمی به نتیجۀ مذکور رسیده است، میگوید: این نظر که ترجمۀ کتاب از سوی چند مترجم به سرپرستی بلعمی صورت پذیرفته، معقول به نظر نمیرسد.
گزارش محققان از نسخ خطی این کتاب نشانگر کثرت نسخههای خطی، و اختلاف بسیار عمیق آنهاست.
ظاهراً کهنترین نسخۀ موجود تاریخ بلعمی متعلق به نیمۀ محرم ۵۸۶ است که در سلسله انتشارات نسخههای عکسی بنیاد فرهنگ ایران با مقدمه و
معرفی مجتبی مینوی در ۱۳۴۵ش، منتشر شده است
در ۹۲۷ق واحدی بلخی این کتاب را به ترکی جغتایی، و در ۹۳۵-۹۳۷ق خضر بن خضر آمِدی آن را به عربی
ترجمه کرد. زُتنبرگ (د ۱۹۱۴م) و دوبو۱ این اثر را به فرانسه برگرداندند و بین سالهای ۱۸۶۷-۱۸۷۴م در پاریس در ۴ جلد منتشر کردند.
این کتاب در ۱۲۹۱ق، در
لکهنو چاپ سنگی شد که بسیار مغلوط و مشوش است.
در ۱۳۳۷ش منتخبی از این کتاب که شامل بخشهایی از تاریخ ایران است، بهکوشش محمدجواد مشکور در
تهران به چاپ رسید
و سرانجام، بخش اول آن ــ کـه شامل آغاز آفـرینش تا پادشاهـی یزدگرد شهـریار است ــ به تصحیح محمدتقی بهار و به کوشش محمد پروین گنابادی از سوی وزارت فرهنگ منتشر شد (۱۳۴۱ش). بخش دوم این کتاب که با ذکر انساب پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) آغاز میشود و با خلافت
المسترشد بالله پایان مییابد، با عنوان
تاریخنامۀ طبری بهکوشش محمدروشن در ۳ مجلد در ۱۳۶۶ش انتشار یافت.
(۱) هرمان اته، تاریخ ادبیات فارسی، ترجمۀصادق رضازاده شفق، تهران، ۱۳۳۷ش.
(۲) استوری، چ ا، ادبیات فارسی، ترجمه به روسی: یو ا برگل، ترجمۀ یحیی آرینپور و دیگران، تحریر احمد منزوی، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۳) ادوارد براون، تاریخ ادبی ایران، ترجمۀ علی پاشا صالح، تهران، ۱۳۵۶ش.
(۴) محمد بلعمی، تاریخ، به کوشش محمدتقی بهار و محمد پروینگنابادی، تهران، ۱۳۴۱ش.
(۵) محمد بلعمی، تاریخنامۀ طبری، به کوشش محمدروشن، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۶) علی بلوکباشی، نقد و نظر، تهران، ۱۳۷۷ش.
(۷) محمدتقی بهار، سبکشناسی، تهران، ۱۳۵۳ش.
(۸) محمدتقی بهار، مقدمه بر تاریخ، (نک : هم، بلعمی).
(۹) محمد پروین گنابادی، مقدمه بر تاریخ (نک : هم، بلعمی).
(۱۰) مهدی درخشان، سبک نثر بلعمی، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۱۱) محمد روشن، مقدمه بر تاریخنامۀ طبری (نک : هم، بلعمی).
(۱۲) برات زنجانی، تاریخ طبری از دیدگاه بلعمی، تهران، ۱۳۶۹ش.
(۱۳) صادق سجادی و هادی
عالمزاده، تاریخنگاری در اسلام، تهران، ۱۳۸۰ش.
(۱۴) سیروس شمیسا، سبکشناسی نثر، تهران، ۱۳۷۹ش.
(۱۵) علیاکبر شهابی، «خاندان بلعمیان»، یغما، ۱۳۵۱ش، س ۲۵، شم ۸.
(۱۶) احمد طاهریعراقی، «بلعمی، ابوعلی»، نامۀ انجمن کتابداران ایران، ۱۳۵۳ش، دورۀ ۷، شم ۲.
(۱۷) محمد قزوینی، تعلیقات بر چهار مقالۀ نظامی عروضی، به کوشش محمد قزوینی و محمدمعین، تهران، ۱۳۳۳ش.
(۱۸) برنار کارا دو وو، متفکران اسلام، ترجمۀ محمدرضا شجاع رضوی، تهران، ۱۳۷۴ش.
(۱۹) آرتور کریستنسن، ایران در زمان ساسانیان، ترجمۀ رشید یاسمی، تهران، ۱۳۳۲ش.
(۲۰) مجمل التواریخ و القصص، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، ۱۳۱۸ش.
(۲۱) خانبابا مشار، فهرست کتابهای چاپی فارسی، تهران، ۱۳۵۰ش.
(۲۲) منزوی، خطی.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تاریخ بلعمی»، ج۱۴، ص۵۶۹۸.