تحصیلات محمدرضا پهلوی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
محمدرضا پهلوی در ۴ آبان؛ در بیمارستان احمدیه تهران به [[|دنیا]] آمد.
مادش تاجالملوک همسر دوم
رضاخان بود.وی زندگیاش را در
خانه کوچک اجارهای در کوچه نان روغنیها؛ خیابان جلیل آباد سابق آغاز و کمی
بعد به خانهای بزرگتر در خیابان حسن آباد انتقال یافت.
پس
از انتصاب رضاخان به فرماندهی فوج، زمین وسیعی در چهار راه
امیریه خریداری و ساختمانی در آن بنا گردید.
در شانزدهمین ماه
تولد محمدرضا، رضاخان طی کودتایی ابتدا
وزیر جنگ و سپس رئیسالوزاء شد. محمدرضا تا شش سالگی تحت مراقبت مادرش بود.
در آذر ۱۳۰۴ با خلع
قاجاریه و تشکیل مجلس موسسان، رضاخان در ۴ اریبهشت ۱۳۰۵ش.تاجگذاری و محمدرضا در شش سالگی ولیعهد ایران شد.
در شش سالگی وارد مدرسهای به نام،
دبستان نظام شد که به دستور رضاشاه در
قصر سعدآباد بر روی تپههای غیرمسکونی شمال شهر بر پا شد و هدف آن
تعلیم ولیعهد دریک محیط نظامی بود.
تعلیمات مدرسه نظام؛ اگر چه دشوار و رمقگیر بود؛ اما نیروی مقاومتش را افزود. او همچنین
سوارکاری،
ژیمناستیک و
بوکس را فرا گرفت.
محمدرضا که
از محبت مادری محروم شده بود، به دوستان مدرسهای روی آورد که اغلب فرزندان امرای ارتش یا مقامات مهم دولتی بودند.
محمدرضا در خاطراتش
فردوست را صمیمیترین دوست دوران کودکی و نوجوانیاش میخواند. وی
از ۸ سالگی وارد
مدرسه نظام شد و علیرغم این که پدرش
از مقامات دون پایه
ارتش بود، به دلیل ابراز لیاقت در
تحصیل به این مدرسه و کلاس مخصوص
ولیعهد راه یافت و در امتحانات پایان سال اول، شاگرد اول شد، در حالی که ولیعهد خارج
از رده قرار داده شد.
سال
بعد کلاس به ساختمانی معروف به خوابگاه در کاخ گلستان منتقل شد، تا ولیعهد به محل زندگیاش نزدیک باشد. در این کلاس بود که رضاشاه فردوست را به عنوان دوست و همراه همیشگی پسرش برگزید، تا حتی در روزهای تعطیل نیز تا هنگام خواب با او باشد.
محمدرضا همزمان با ورودش به مدرسه آموزش زبان فرانسه را به وسیله معلمی فرانسوی به نام سیلوستر آغاز کرد.
خانم ارفع (این معلمه فرانسوی به نام خانوادگی همسر ایرانیاش، ارفع نام گرفت.) نیز نظارت بر
امور داخلی او را عهدهدار شد.
در این مدرسه علاوه بر دروس روزانه، کاربرد
اسلحه و تعلیمات صحرایی انجام میشد.
ولیعهد
از ۸ سالگی میبایست با شاه
ناهار میخورد و در جلسات مشورتی
وزراء، بازدید واحدها و رژهها شرکت میکرد.
رفتار او به خاطر ولیعهد بودنش طی شش سال حضورش در دبستان نظام با شاگردان بسیار ظالمانه بود و برخی را خیلی
آزار میداد
و اولین درسهای
قدرت را
از پدرش آموخت.
در درس
ریاضیات بسیار ضعیف بود و اصولا" حوصله
فکر کردن نداشت و
از همان کودکی اهل
تفکر عمیق و همه جانبه نبود و پیشنهادات را بدون بررسی و در نظر داشتن دور نمای آن میپذیرفت. این ویژگی در
زندگی آینده و شیوه کشورداریاش تاثیر عمیق گذارد. در زمینه
تاریخ و
ادبیات و مسائلی که نیاز به فکر کردن نداشت، نمرات خوبی میآورد. در تهران معلمان مراعات او را میکردند؛ اما در سوییس بدون در نظر گرفتن موقعیتش با او برخورد میشد، به همین دلیل در حل مسائل ریاضی در میماند، با این وجود هیچ تلاشی برای یادگیری آن نمیکرد. در
علوم طبیعی همچون
فیزیک و
شیمی، آن چه را در آزمایشگاه میدید، فرا میگرفت و آن بخش را که مربوط به
درک مطلب میشد؛ مثل چگونگی ترکیبات و فرمولهای شیمیایی، کاملا"در میماند.
در دوازده سالگی پس
از اتمام تحصیلات دبستان در شهریور ماه ۱۳۱۰ به اتفاق برادرش
علیرضا، فردوست،
مهرپور پسر
تیمورتاش (وزیردربار)، خود تیمورتاش،
دکتر مودب نفیسی (وی
پزشک معالج روزگار کودکی ولیعهد بود که بیماریهای سخت او را معالجه کرده بود وبه عنوان طبیب مخصوص تعیین و کلیه
امور تحصیلی وشخصی او را در سوییس بر عهده گرفت.) و آقای مستشار که قبلا"
معلم ادبیات فارسی او بود و میبایست، در سوییس نیز به درس ادبیات ولیعهد رسیدگی میکرد، به سوییس اعزام شدند.
رضاشاه ابتدا فرانسه را به برای تحصیل پسرش در نظر گرفت؛ اما پس
از مطالعه سوییس را برگزید که کشور کوچکی بود. وی در کشمکشهای میان کشورهای اروپایی جنبه بیطرفی را رعایت میکرد.
محمدرضا ابتدا در شهر لوزان و در مدرسهای معمولی به طور موقتی ثبت نام شد و در منزل پروفسوری (دوویلیه درکتابش ازاین خانواده به عنوان خوانواده خرازی فروشی نام میبرد.)
سوییسی اقامت گزید.
تا سال
بعد به مدرسه «له روزه» که مشهورترین
موسسه فرهنگی خصوصی سوییس و در شهر رول بین ژنو و لوزان بود، منتقل شود. این موسسه توسط بلژیکی به نام کارناک در سال ۱۸۸۰ تاسیس شد و تا مدتها شاگردانش صرفا بلژیکی بودند؛ اما زمان ورود پهلوی به این مدرسه هانری (پسر کارناک) آن را اداره میکرد و بیشتر شاگردانش غیرسوییسی و
از فرزندان
اشراف و دولتمردان سایر کشورها بودند،
آموزگاران نیز دستچین شده بودند و تشکیلات عالی ورزشی داشت و شاگردانش در زمستان برای اسکی به کوهستان
مهاجرت میکردند. هزینههای شبانه روزی این مدرسه بسیار بالا بود.
اتاق رزرو شده برای پهلوی وسیع و زیبا بود که بر روی دیوارهایش تصاویر ورزشکاران و یادگاریهایی
از پیروزیهای تیمهای فوتبال بود.
پهلوی در طول ۴ سال تحصیل در روزای
از نظر درسی متوسط بود و علاقه چندانی به مطالعه کردن نداشت. دو درس ریاضی و فرانسه برایش
از همه مشکلتر بود. تمرینات ریاضی را به فردوست میسپرد. ادبیات فرانسهاش نیز پس
از آشنایش با پرون کمی بهتر شد.
پرون پسر خدمتکار مدرسه بود و در کارهای
نظافت و باغبانی به پدرش کمک میکرد. آشنایی آن دو بدین قرار بود که طی چند بار
اذیت و آزار توسط محصلین، محمدرضا به یاریاش شتافت و همین موجب علاقه پرون به ولیعهد شد. او بارها اتاق ولیعهد را مرتب و نظافت کرد؛ اگر چه ده سال
از محمدرضا بزرگتر بود و به دلیل موقعیت پایین اجتماعی نمیتوانست، دوست مناسبی برای او باشد، با این وجود ظرافت و طبع
شعر و معلوماتی که در زبان فرانسه داشت، توجه ولیعهد را به خود جلب کرد و دیگر نه برای نظافت که برای خواندن شعر و بحثهای ادبی نزد او میرفت و کمکم بهترین
مونس ولیعهد شد.
آنچنان که فردوست میگوید؛ احتمالا" فردوست چند ماه قبل
از ورود محمدرضا به مدرسه توسط سرویس اطلاعاتی انگلیس و با هماهنگی مدیر بلژیکی مدرسه که با انگلیسیها روابط خوبی داشت، در مدرسه گذاشته شده بود، تا
بعدها به موثرترین و مرموزترین چهره پشت پرده دربار تبدیل شود.
ولیعهد در اوایل ورودش به دبیرستان روزای درگیریهایی با محصلین پیدا کرد و حتی یکبار با یک آمریکایی کارش به کتککاری و بهداری مدرسه کشید؛ ولی
بعدا منزوی و آرام شد و بیشتر اوقات در اتاقش به صفحات گرامافون و رادیو یا پذیرایی
از دوستان معدودش میپرداخت. چون دیگر خبری
از سر خم کردنهای مدرسه نظام نبود و شاگردان مدرسه او را یکی چون خود به حساب میآوردند.
و برخوردهای قلدر مابانه کارساز نبود،
از این رو
از روابط دوستانهای با شاگردان آن جا و
از جمله شاگردی آمریکایی به نام پیرسن و سوییسی به نام هوبرپیکته که
بعدها روزنامه نگار و سپس بانکدار شد، طرح دوستی ریخت و آنها اغلب در اتاقش بودند.
دوستانش نیز او را پسری خوب و دوست داشتنی توصیف میکردند.
در آب و هوای سوییس او بسیار زود به سن
بلوغ رسید و تنومند و ورزشکار شد.
از این رو بزرگترین رضایتنامه دبیرستانی محمد، پیشرفتش در فوتبال و دیگر رشتههای ورزشی بود و به شکرانه وجود او روزای ۴ سال پیاپی جام پیروزی لمان که بالاترین ارزش را در سوییس داشت، به خود اختصاص داد.
او علاوه بر کاپیتانی تیم فوتبال
در اسکی وهاکی روی یخ نیز مقام اول بود.
در سال ۱۳۱۴ سه هفته قبل
از اتمام تحصیلاتش به تهران فراخوانده شد و پس
از تعطیلات تابستانی، به دانشکده افسری که پدرش با مشورت نظامیان فرانسوی تاسیس کرده بود، وارد شد و با سی تن
از پسران افسران عالی رتبه که با دقت انتخاب شده بودند، هم کلاس شد. او در ارتش برای اولین بار استقلال نسبی را تجربه کرد و به تدریج بر کمرویی مادرزادیاش غلبه کرد.
در این دانشکده مقررات بسیار سختی اجرا میشد، ساعت ۰۳/ ۵ بیدار باش، تعلیمات بدنی
از ساعت ۷ تا ۹، درس
از ۹ تا ۱۲، تمرینات ۱۴ تا ۱، ۱۷ تا ۱۹ قدم آهسته.بعلاوه تمرین و عملیات شبانه و کماندویی که ولیعهد، فردوست و
علی قوام (که
بعدها همسر اشرف شد.)
جز نظارت کاری انجام نمیدادند. در فواصل بین آموزشهای نظامی پدرش او را به سفرهای درون ایران میبرد، با مردمی که در آینده بر آنان
حکومت میکند، آشنا شود.
در سال ۱۳۱۷ش. در سن ۱۸ سالگی گواهینامه دانشکده افسری را دریافت کرد و به درجه ستوان دومی نائل شد.
و در استخدام ارتش به سمت بازرس نظامی منصوب شد. رضاشاه اغلب او را احضار و درباره کارهایش ازاو پرسش میکرد. نیم ساعت قبل و یک ساعت
بعد از ناهار، رضاشاه با او صحبت میکرد و او را در جریان
امور قرار میداد و پیوسته نگران آینده
تاج و تخت محمد رضا بود؛ زیرا کم جرات و محافظهکار بود؛
حتی رضاشاه در این اندیشه بود که متممی برای
قانون اساسی تهیه کند که جانشین شاه به ناچار نباید، پسر ارشد باشد.
در مجموع شاه علیرغم علاقه ویژهاش به محمدرضا او را شایسته حکومت نمیدانست.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «تحصیلات محمدرضا پهلوی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۵/۲۸.