خذلان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خِذلان، اصطلاحی در
کلام اسلامی، مقابل
توفیق میباشد.
خذلان در لغت عبارت است از ترک یاریِ کسی که انتظار یاری دارد.
در اصطلاح یعنی
خدا بنده را به نحوی بیرون از اختیار او از امور ناشایست و شبهها باز ندارد.
تعریف دیگر خذلان باتوجه به مفاهیم مشابه آن همچون طبع و ختم عبارت است از مخذول نامیده شدن بنده از جانب خدا یا حکم به مخذول بودن او میباشد.
به گفته
شهرستانی از نظر
قدریه، خذلان الهی آن است که خدا بنده را به خود واگذارد.
واژه خذلان و مشتقات آن، سه بار در
قرآن کریم آمده است. در آیه ۱۶۰
سوره آل عمران، خذلان از جانب
خدا و در مقابل نصرت به کار رفته است.
هدف این
آیه تشویق بندگان به
طاعت و
توکل و برحذر داشتن آنان از
معصیت و نافرمانی است، زیرا کسی که در راه بندگی خدا گام بردارد از نصرتی خلل ناپذیر برخوردار میشود و به عکس، کسی که به معاصی روی آورد گرفتار خذلانی چاره ناپذیر خواهد شد
فضل
بن حسن طبرسی، ذیل آیه۱۶۰ سوره آل عمران.
این آیه از مستندات اشاعره در زمینه ایمان و کفر بوده است و براساس آن معتقدند که ایمان تنها به اعانت الهی و کفر تنها به خذلان الهی حاصل میشود.
در آیه ۲۲
سوره اسراء،
فردی که به خدا شرک بورزد مخذول معرفی شده است. طبق این آیه، خذلان از جانب خدا و نتیجه عمل اختیاری انسان (شرک) است
در آیه ۲۹
سوره فرقان،
صیغه مبالغه خذلان ــ خذول ــ درباره
شیطان به کار رفته است (... وَکانَ الشَّیطانُ لِلْاِنْسانِ خَذُولا).
در تفسیر این آیه آمده است که شیطان در
دنیا به
انسان وعده یاری میدهد ولی در قیامت از وی
تبری میجوید و او را تسلیم
عذاب الهی مینماید
فضل
بن حسن طبرسی، ذیل آیه۲۹ سوره فرقان.
با توجه به آیات فوق، خذلان همچون برخی مفاهیم معادلش، از جمله
ضلالت و
اضلال، از سویی منسوب به خدا، از سویی منسوب به انسان و از سوی دیگر منسوب به شیطان است.
در
حدیث، خذلان در مقابل توفیق، از جانب خدا و نتیجه
عمل اختیاری انسان، از مظاهر
شقاوت و مددرسان
جهل معرفی شده است.
از اعمالی که خذلان و سلب توفیق الهی برای انسان در پی دارد، اینهاست: تعلق خاطر به غیر خدا
ارتکاب گناه
و آشکار کردن آن
ترک یاری
امیرمؤمنان علیهالسلام
نیز دعای
رسول اکرم صلی اللّه علیه وآله و سلم در
روز غدیر پس از معرفی
امام علی برای جانشینی خود که فرمودند... وَآخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ
ترک یاری مؤمن در صورت قدرت بر آن
ترک امر به معروف و نهی از منکر
خُلف وعده
و سپری کردن عمر در طلب دنیا
در روایتی از علی علیه السلام نیز آمده است که
خیر، به توفیق خدا و
شر، به خذلان خدا حاصل میشود و
علم خدا مقدّم بر آنهاست
خذلان همچون مفهوم مقابل آن، توفیق، به سبب پیوند خاص آن با مسئله
ایمان اهمیت یافته است و هر گروه باتوجه به مبانی خود، آن را به صورتی تعریف و تبیین کردهاند. در مباحث
کلامی، خذلان با مفاهیمی چون ضلالت و طَبع و خَتم مرتبط یا حتی با آنها یکی دانسته شده است، به گونهای که در فهم آرای فرق گوناگون درباره خذلان توجه به این مفاهیم ضروری است و تفکیک دقیق میان آنها ممکن نیست
این مفهوم که در اصل مأخوذ از آیه ۱۶۰ سوره آلعمران است، مباحث کلامی گوناگونی ایجاد کرده، از جمله معنا و مصادیق خذلان، ارتباط آن با عمل اختیاری انسان و نیز اینکه آیا خذلان خدا نسبت به بنده به معنای آسان کردن اسباب شر برای فاسق است یا به معنای خلق قدرت معصیت یا فراتر از آن، خلق قدرت کفر یا حتی خلق کفر از جانب خدا؟ اگر گمراه کردن و
اغوا را خذلان بر بنده بدانیم، مکلف بودن بندگان چگونه توجیه خواهد شد؟
اشاعره که برای گریز از محدود شدن
قدرت الهی، نظریه کسب و خلق افعال را مطرح کردند و معتقد بودند هر فعل انسانی براساس قدرتی است که خداوند برای آن فعل به انسان داده است، خذلان را خلق قدرتی که با آن
معصیت میشود
یا استطاعت گناهکار مخذول
تعریف کردهاند. گاه نیز آن را خلق قدرت یا قوه یا استطاعت کفر یا حتی خلق کفر دانستهاند.
ابن فورَک
تأکید کرده که تنها قدرت بر کفر خذلان است نه قدرت بر سایر معاصی و شرور. این تأکید با رأی اشاعره درباره ایمان و کفر نیز سازگار است.
از نظر آنها،
کفر و ایمان از جانب خداست و خدا میتواند در عین آفریدن کفر کافر یا قدرت بر آن، وی را به ایمان مکلف نماید. اشاعره در شرح رابطه خذلان با اضلال و ضلالت، اضلال را قوه کفر یا خلق ضلالت تعریف کردهاند.
ابن حزم
نیز خذلان را قوهای از جانب خدا برای بنده دانسته است که به وسیله آن مرتکب معصیت میشود. وی
همچنین خذلان را آسان کردن اسباب شر برای فاسق
یا مددرسانی قوه شهویه به اضلال
تعریف کرده است.
مخالفان رأی اشاعره، خذلان و اضلال به معنای گمراه کردن و اغوا را برای خداوند ناممکن خوانده و آن را مستلزم بطلان
تکلیف و بطلان
عِقاب کافران دانستهاند.
آنان چنانکه توفیق را از مقوله لطف دانستهاند، خذلان را به منع لطف تعریف کردهاند.
متکلمان، به ویژه متکلمان شیعی و معتزلی، گاهی خذلان را بهمعنای هلاکت یا عقاب یا جاری مجرای عقاب دانستهاند. به این معنا که خدا به مؤمنان امر کرده که کفار را لعنت کنند و با آنان بستیزند و این همه زیانی است که به کفار میرسد.
همچنین یاری نکردن کافران و
فاسقان در امر دین از جانب خدا یا مغلوب شدن آنها در جنگها، از دیگر مصادیق خذلان دانسته شده است.
پیروزی کفار در نبرد با مؤمنان نیز، به سبب زیانی که برای کفار دارد، یعنی قتل مؤمنان و عقاب اخروی به سبب آن، برای کافران خذلان است.
اما القای
رعب در قلب کفار الزامآ از مصادیق خذلان نیست، بلکه ممکن است لطف هم باشد، زیرا مانع قتل مؤمنان میشود و ازاینرو منفعت زیادی برای کافران به دنبال دارد.
گاهی خذلان را همچون
توفیق بر دو قسم دانسته و گفتهاند که ممکن است کافر یا به سبب نداشتن حجت یا به سبب گناهانش دچار خذلان باشد. در هر دو صورت خذلان به منزله عقاب برای کافر است.
مفهوم خذلان و مباحث وابسته به آن گاه در آثار فلاسفه اسلامی نیز دیده میشود. برای مثال
صدرالدین شیرازی در الحکمةالمتعالیة
ضمن بحث از درجات سلوک و درکات بُعد، با استناد به آیه ۱۶۰
سوره آل عمران از درکه خذلان در مقابل درجه توکل یاد کرده است. همو، در المبدأ و المعاد
به مفهوم خذلان، در مقابل مفهوم توفیق، و به معنای آنچه قلب را برای پذیرش وسواس شیطان آماده میکند، اشاره کرده است.
(۱) قرآن.
(۲) محمود
بن عبداللّه آلوسی، روح المعانی، بیروت: داراحیاء التراث العربی، بیتا.
(۳) عبدالواحد
بن محمد آمدی، غررالحکم و دررالکلم آمدی، با شرح و ترجمه فارسی هاشم رسولی محلاتی، تهران ۱۳۸۰ش.
(۴) ابن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، چاپ اسعد محمد طیّب، صیدا ۱۴۱۹/۱۹۹۹.
(۵) ابن بابویه، الامالی، قم ۱۴۱۷.
(۶) ابن بابویه، کتاب الخصال، چاپ علی اکبر غفاری، قم ۱۳۶۲ش.
(۷) ابن بابویه، کتاب من لایَحضُرهُ الفقیه، چاپ علی اکبر غفاری، تهران ۱۳۹۲.
(۸) ابن حاج، حزالغلاصم فی افحام المخاصم عند جریان النظر فی احکام القدر، چاپ عبدالّله عمر بارودی، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۹) ابن حزم، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۱۰) ابن فورک، مجرد مقالات الشیخ ابی الحسن الاشعری، چاپ دانیل ژیماره، بیروت ۱۹۸۷.
(۱۱) ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت ۱۴۱۲.
(۱۲) ابن منظور، لسان العرب.
(۱۳) ابونعیم اصفهانی، امالی الحافظ ابی نعیم احمد
بن عبداللّه الاصبهانی، چاپ ساعد
بن عمر، طنطا ۱۴۱۰/۱۹۸۹.
(۱۴) علی
بن اسماعیل اشعری، الابانة عن اصول الدیانة، چاپ بشیر محمد عیون، دمشق ۱۴۲۰/۱۹۹۹.
(۱۵) علی
بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
(۱۶) هاشم
بن سلیمان بحرانی، غایةالمرام و حجةالخصام فی تعیین الامام من طریق الخاص و العام، چاپ علی عاشور، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۱.
(۱۷) احمد
بن محمد برقی، کتاب المحاسن، چاپ جلال الدین محدث ارموی، تهران ۱۳۳۰ش.
(۱۸) علی
بن محمد بیاضی، الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم، چاپ محمدباقر بهبودی،) تهران ۱۳۸۴.
(۱۹) عبداللّه
بن عمر بیضاوی، انوار التنزیل و اسرار التأویل، المعروف بتفسیرالبیضاوی، مصر ۱۳۳۰، چاپ افست بیروت بیتا.
(۲۰) مسعود
بن عمر تفتازانی، شرح المقاصد، چاپ عبدالرحمان عمیره، قاهره ۱۴۰۹/۱۹۸۹، چاپ افست قم ۱۳۷۰ـ۱۳۷۱ش.
(۲۱) عبدالرحمان
بن محمد ثعالبی، تفسیر الثعالبی، المسمی بالجواهر الحسان فی تفسیر القرآن، چاپ علی محمد معوض و عادل احمد عبدالموجود، بیروت ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
(۲۲) احمد
بن محمد ثعلبی، الکشف و البیان، المعروف تفسیرالثعلبی، چاپ علی عاشور، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲.
(۲۳) علی
بن محمد جرجانی، شرح المواقف، چاپ محمد بدرالدین نعسانی حلبی، مصر ۱۳۲۵/۱۹۰۷، چاپ افست قم ۱۳۷۰ش.
(۳۴) اسماعیل
بن حماد جوهری، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، قاهره ۱۳۷۶، چاپ افست بیروت ۱۴۰۷.
(۲۵) عبدالملک
بن عبداللّه جوینی، کتاب الارشاد الی قواطع الادلة فی اصول الاعتقاد، چاپ محمدیوسف موسی و علی عبدالمنعم عبدالحمید، مصر ۱۳۶۹/۱۹۵۰.
(۲۶) محمد
بن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، و بذیله التلخیص للحافظ الذهبی، بیروت: دارالمعرفة،) بیتا.
(۲۷) عبدعلی
بن جمعه حویزی، تفسیر نورالثقلین، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم ۱۳۷۰ش.
(۲۸) خلیل
بن احمد، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و
ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۹.
(۲۹) حسین
بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت) بیتا.
(۳۰) زمخشری.
(۳۱) محمد
بن ابی بکر زین الدین رازی، مختارالصحاح، بیروت ۱۹۸۸.
(۳۲) سعید شرتونی، اقرب الموارد فی فُصح العربیة و الشوارد، قم ۱۴۰۳.
(۳۳) محمد
بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب الملل و النحل، چاپ محمد
بن فتح اللّه بدران، قاهره) ۱۳۷۵/ ۱۹۵۶، چاپ افست قم ۱۳۶۷ش.
(۳۴) محمد
بن عبدالکریم شهرستانی، کتاب نهایةالاقدام فی علم الکلام، چاپ آلفرد گیوم، قاهره) بیتا.
(۳۵) محمد
بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (
ملاصدرا)، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، بیروت ۱۹۸۱.
(۳۶) محمد
بن ابراهیم صدرالدین شیرازی (
ملاصدرا)، المبدأ و المعاد، چاپ جلال الدین آشتیانی، قم ۱۳۸۰ش.
(۳۷) طباطبائی،المیزان.
(۳۸)احمد
بن علی طبرسی، الاحتجاج، چاپ محمدباقر موسوی خرسان، نجف ۱۳۸۶/۱۹۶۶.
(۳۹)حسن
بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، قم ۱۳۹۲/۱۹۷۲.
(۴۰)فضل
بن حسن (۳۷) طبرسی، تفسیر مجمع البیان.
(۴۱) طبری، جامع.
(۴۲) طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن.
(۴۳) حسن
بن یوسف علامه حلّی، کشف المراد فی شرح تجریدالاعتقاد (قسم الالهیات)، چاپ جعفر سبحانی، قم ۱۳۷۵ش.
(۴۴) علی
بن حسین علم الهدی، الذخیرة فی علم الکلام، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۱۱.
(۴۵) محمد
بن عمر فخررازی، التفسیرالکبیر، او، مفاتیح الغیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
(۴۶) محمد
بن شاه مرتضی فیض کاشانی، الأصفی فی تفسیرالقرآن، قم ۱۳۷۶ـ۱۳۷۸ش.
(۴۷) قاضی عبدالجبار
بن احمد، متشابه القرآن، چاپ عدنان محمد زرزور، قاهره ۱۹۶۹.
(۴۸) قاضی عبدالجبار
بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج ۱۳، چاپ ابوالعلاء عفیفی، قاهره ۱۳۸۲/۱۹۶۲.
(۴۹)
ابراهیم بن علی کفعمی، محاسبةالنفس، چاپ فارس حسون، قم ۱۴۱۳.
(۵۰) کلینی، اصول الکافی.
(۵۱) علی
بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، چاپ حسین حسنی بیرجندی، قم ۱۳۷۶ش.
(۵۲) علی
بن حسام الدین متقی، کنزالعُمّال فی سنن الاقوال و الافعال، چاپ بکری حیّانی و صفوة سقا، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۵۳) مجلسی، بحارالانوار.
(۵۴) محمد محمدی گیلانی، تکملة شوارق الالهام للمولی عبدالرزاق اللاهیجی، قم ۱۳۷۹ش.
(۵۵) محمد
بن محمد مفید، اوائل المقالات، چاپ
ابراهیم انصاری، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
(۵۶) قاسم
بن محمد منصورباللّه، کتاب الاساس لعقائد الاکیاس فی معرفة رب العالمین و عدله فی المخلوقین و ما یتصل بذلک من اصول الدین، علق علیه (۵۴) محمدقاسم عبداللّه هاشمی، صعده ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
(۵۷)مسعود
بن عیسی ورّام، تنبیه الخواطر و نزهةالنواظر المعروف بمجموعة ورّام، چاپ علی اصغر حامد، تهران ۱۳۷۶
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «خذلان»، شماره۶۹۵۲.