خشیت (الفاظ قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خَشْیَت،
بیم همراه با آگاهی انسانی از عظمت و هیبت
خداوند و نقصان خود و قصور بندگیاش در برابر او است. خشیت از جمله صفاتی که برای
مومنان در
قرآن بیان شده است که واژه خشیت هشت بار و مشتقات آن ۴۸ بار در قرآن بکار رفته است و این نشان از جایگاه اهمیت این صفت دارد. در این نوشتار این صفت را از جایگاه قرآن بررسی خواهیم کرد.
خشیت در نزد اهل
لغت به معنای
خوف و
ترس است.
و برخی آن را به معنای ترس شدید گرفتهاند.
خشیت در اصطلاح قرآنی به معنای ترس همراه با
تعظیم است، از همین جهت در بسیاری از
آیات قرآن خشیت به عالمان اختصاص داده شده است.
مانند
آیه: «إِنَّمَا یخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء؛
حقیقت چنین است، از میان
بندگان خدا تنها دانشمندان از او میترسند.»
خشیت نوعی بیم و
خوف توأم با معرفت و تعظیم، از کسی است که به او خشیت ابراز میشود و نیز آگاهی به نقصان
بنده و قصور بندگی، یا گمان ترک ادب عبودیت یا اخلال در انجام دادن واجبی از واجبات.
به عبارت دیگر، خشیت تألمِ
قلب است بهسبب اینکه انتظار امر مکروهی را میکشد که در آینده رخ خواهد داد، که گاه ناشی از کثرت گناهان بنده است و گاه ناشی از آگاهی وی به جلال و عظمت الهی.
بنابراین خشیت نوعی خوف خاص است.
از بررسی کاربردهای مختلف واژه خشیت در قرآن به دست میآید که در پارهای موارد، متعلَّق آن اموری غیر از
خدا و شئون الهی است،
ولی کاربرد اصلی و متعلَّق خاص آن خدا و شئون الهی است که از آن به کاربرد دینی این واژه تعبیر میشود.
بر اساس آیات قرآن
مؤمنان سزاوارند که فقط از خداوند خشیت پیشه کنند،
به
کفار نباید خشیت ورزید،
اهل خشیت در زمره کسانیاند که امید هدایتشدنشان هست،
قرآن،
ذکر و یادکردی برای آنان است،
چنانکه پوستشان از خواندن آن به لرزه میافتد،
و چون خشیت ثمره
معرفت است،
این اهل خشیتاند که تذکار به یکتایی خدای آفریننده و مخلوقیت عالم را میپذیرند،
و
پیامبر آنان را هشدار میدهد،
آمرزش و پاداشی بزرگ نصیب اهل خشیت خواهد شد،
آنان رستگار شده،
و در
بهشت جاودان خواهند آرمید.
بهجز خداوند، از
روز قیامت هم باید خشیت پیشه کرد.
تکبر،
صفت و خصلت مقابل خشیت است لذا در قصصِ راجع به
موسی و
فرعون، موسی فرعون را به خشیتورزیدن دعوت میکند
و حتی خدا به موسی و برادرش هارون فرمان میدهد که با فرعون به نرمی سخن بگویند شاید وی تذکار پذیرد یا خشیت پیشه کند.
حیری بر آن است که خشیت به سه وجه و معنی در قرآن کریم به کار رفته است: به معنای خوف،
به معنای
علم،
و به معنای
عبادت.
گفته شده است خشیت از سه جهت با خوف فرق دارد:
۱. خوف به معنای تأثر عملی
انسان به اینکه از ترس در مقام اقدام برآمده و وسائل گریز از
شر و محذور را هم فراهم سازد، هر چند که در دل متأثر نگشته، دچار هراس نشده باشد، اما خشیت ترس در دل است.
۲. خشیت خوفی است که همراه با
تعظیم و بیشتر اوقات از روی دانایی ناشی شود برخلاف خوف.
۳. خوف هم از ناحیه
مکروه (هر آنچه ناخوشایند انسان است) حاصل میشود و هم از ناحیه کسی که ممکن است این مکروه را به آدمی برساند، هم گفته میشود: من از مرض خوف دارم، و هم گفته میشود من خوف دارم از اینکه فلان چیز مریضم کند، به خلاف خشیت که تنها از آورنده
مکروه و شر است، نه از خود مکروه.
بنابر آنچه که گذشت درباره حقیقت خشیت در اصطلاح قرآنی باید بگوئیم خشیت به معنای ترس از مسئولیتهایی است که انسان در برابر
خداوند دارد، ترس از اینکه در ادای
رسالت و وظیفه خویش کوتاهی کند.
ماده خشی ۴۸ بار در
قرآن کریم به کار رفته است که گاهی در خشیتهای مذموم مانند:
«فَتَرَی الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ یسَارِعُونَ فِیهِمْ یقُولُونَ نَخْشَی أَن تُصِیبَنَا دَآئِرَةٌ؛
کسانی را که در دلهایشان
بیماری است، میگویند: میترسیم حادثهای برای ما اتفاق بیفتد.»
و گاهی در خشیتهای ممدوح مانند: «إِلَّا تَذْکرَةً لِّمَن یخْشَی؛
آنرا فقط برای یادآوری کسانی که (خدا) میترسند نازل ساختیم.» استفاده شده است.
در برخی از
آیات نیز ار هر دو خشیت یاد شده است، تعداد این آیات به ۷ عدد میرسد، مانند آیه: «الْیوْمَ یئِسَ الَّذِینَ کفَرُواْ مِن دِینِکمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْن؛
امروز،
کافران از (زوال)
آیین شما، مأیوس شدند. بنابراین، از آنها نترسید! و از (مخالفت) من بترسید!»
قرآن کریم میفرماید: «سَیذَّکرُ مَن یخْشَی؛
و بزودی کسی که از خدا میترسد متذکر میشود.»
خداوند در این آیه به همراه آیات قبل و بعدش معیار پند گرفتن از قرآن و
رستگاری و عدم آنها را خشیت قرار میدهد و آنچه معیار بین
سعادت و
شقاوت انسان باشد پر اهمیتترین مسئله زندگی اوست.
بنابراین اهمیت خشیت به این است که در مسیر سعادت قرار گرفته است، به عبارت دیگر خشیت پیامد علم به خداوند است و مقدمه تکانخوردن
قلب انسان برای تصمیمگیری جدی در جهت زندگی الهی.
برای خشیت (البته به معنای ممدوحش) عوامل زمینهساز بسیار ذکر شده است که برای نمونه به برخی از آنها اشاره میکنیم.
«إِنَّمَا یخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاء؛
حقیقت چنین است، از میان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او میترسند.»
خداوند در این آیه و آیات مشابه عامل اصلی خشیت را علم میداند و خشیت را نتیجه علم و شناخت خداوند میشمارد.
«لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَی جَبَلٍ لَّرَأَیتَهُ خَاشِعًا؛
اگر این قرآن را بر کوهی نازل میکردیم، میدیدی که در برابر آن خاشع میشود.»
این آیه نشان میدهد که رسیدن به حدّ خشیت و پروا داشتن از خدا منوط به
تلاوت و فهمیدن
آیات قرآن است، پس اگر این آیات بر کوه نازل میشد میهراسید و میشکافت.
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ... ذَلِک لِمَنْ خَشِی رَبَّهُ؛
کسانی که
ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند،... و این (مقام اولا) برای کسی است که از پروردگارش بترسد»!
در این آیات خداوند ایمان و
عمل صالح را جزء اسباب خشیت میداند و سعادت اخروی را نتیجه آن میشمارد.
ایزوتسو در بررسی خود در باب کاربردهای واژه خشیت، مخصوصآ آیه ۴۹
سوره انبیاء،
به این نتیجه رسیده که این واژه دقیقآ مترادف
تقوا بهکار رفته است.
مفسران، ذیل آیات راجع به خشیت، به بررسی ابعاد مختلف این صفت و حالت پرداختهاند. درباره آیه ۲۸
سوره فاطر مبنی بر اینکه از میان بندگانِ خدا فقط عالمان به او خشیت میورزند (اِنّما یَخْشَی اللّهَ مِنْ عبادِهِ العُلَماءُ)، گفته شده منظور این است که هیچکس، چنانکه سزاوار است، از خداوند بیمناک نمیشود و از معاصی پرهیز نمیکند بهجز عالمان که حقیقتآ به این مطلب وقوف دارند اما جاهلان و کسانی که خدا را نمیشناسند از او بیمناک هم نمیشوند، همچنین تنها عالمان به حجتها و دلایل الهی نظر میکنند و در آنچه آنان را به معرفت وی رهنمون میشود به تفکر میپردازند.
طبرسی یادآور شده است که خداوند عالمان را بهطور خاص ذکر کرده چون بیش از جاهلان از عقوبت الهی
حذر میکنند چرا که آنان به
توحید و
عدل معرفت دارند و
بعث و
نشور و بهشت و
دوزخ را تصدیق میکنند.
به گفته
علامه طباطبائی مراد از علما در این آیه خداشناسان (العُلَماءُ باللّهِ) است یعنی کسانی که به خداوند از حیث اسما و صفات و افعال معرفت دارند و این امر دلهای آنان را آرام میکند و
شک و ناآرامی را میزداید و آثار آن در اعمال آنان پیداست، منظور از خشیت در این آیه نیز خشیت کامل و حقیقی است که به تبع آن درون آنان خاشع و برونشان خاضع میگردد.
قرطبی مراد از علما در این آیه را کسانی میداند که از
قدرت الهی میهراسند به این معنی که هرکس به قدرت خداوند علم داشته باشد، به عقوبت وی بر معاصی یقین پیدا میکند.
فخررازی ذیل آیه ۳۱
سوره بقره، ضمن بحث درباره فضل علم، به آیه ۲۸
سوره فاطر نیز پرداخته است، به نوشته وی در این آیه به چند وجه فضیلت علم
استدلال شده است:
پاداش اهل خشیت، بنابر آیه ۸
سوره بیّنه، بهشت است و علما اهل خشیتاند. از جمع این دو آیه به دست میآید که اهل علم بهشتیاند و خشیت از خدا حاصل نمیگردد، جز پس از علم به اینکه خدا عالم به جمیع معلومات و قادر بر کل مقدورات و ناخشنود از منکرات و
محرّمات است. بدینگونه ثابت میشود که خوف از لوازم علم به خداست.
فخررازی
از کلمه «انّما» در این آیه این نکته را استفاده میکند که فقط عالمان اهل بهشتاند. نکته دیگر این آیه آن است که عدم خشیت مستلزم عدم علم به خداست و بنابراین علمی که سبب قرب به خدا میشود خشیت را در پی دارد و انواع مجادلات علمی، هرچند دقیق و پیچیده، اگر به خشیت نینجامند در زمره علم مذموم محسوب میشوند.
شیخ طوسی ذیل آیه ۱۸
سوره فاطر یادآور شده که منظور آیه این است که تنها کسانی که در خلوت خود از خداوند میهراسند و به او خشیت میورزند و از معاصی اجتناب میکنند، از بیم دادن
حضرت رسول بهره میبرند.
طبرسی
«بالغیب» را در آیه ۱۸ سوره فاطر به این معنی گرفته است که خشیت این خشیتورزندگان در ظرفِ غیبت از احکام و اهوال
آخرت صورت میگیرد، یعنی پیش از ظهور قیامت و دیدن علایم آن به خداوند خشیت میورزند.
در معنای آیه ۱۲
سوره ملک گفته شده که خشیت ورزیدن این کسان در نهان است تا به دور از
ریا و
نفاق باشد و خشیتِ در نهان مستحق
ثواب است. برخی هم «بِالغَیب» را در این آیه به این معنا گرفتهاند که این کسان در حالی که خدا را نمیبینند به او خشیت میورزند.
فخررازی در
تفسیر آیه ۳۳
سوره ق، نسبت خشیت با صفت رحمانیت خداوند را اینگونه توضیح داده است که وصف
رحمت هرچند غالبآ در مقابل خشیت قرار میگیرد، خداوند این دو را کنار هم آورده و این دلالت بر
مدح فرد
باتقوا دارد به این صورت که رحمت خدا مانع نمیشود که متقی به سبب عظمت
خدا از او بیمناک باشد، تعبیر «وجاء بِقَلبٍ مُنیبٍ» در ادامه آیه هم مدح دیگری است در حق شخص خشیتورزنده، به این بیان که خشیتورزنده گاهی از «مَخشیٌمِنه» (در اینجا خداوند) میگریزد و قُرب او را ترک میکند و از این کار سودی نمیبرد، اما اگر بداند که در قلمرو حکم اوست خواهد دانست که گریختن از او سودی ندارد بنابراین به سوی او بازمیگردد، ازاینرو فعل «جاءَ» (آمد) در اینجا بهکار رفته است از آیه ۱۹
سوره نازعات این نکته استفاده شده که معرفت خداوند مقدمه طاعت اوست و خشیت هم جز از طریق معرفت به دست نمیآید و خشیت ملاک نیکیها است زیرا کسی ــ که خشیت بورزد از او هرگونه خیری سرچشمه میگیرد و کسی که خود را
ایمن بداند متجری میشود و به هر کار بد و ناشایست دست میزند.
درباره آیه ۷۴ سوره بقره که در آن صفت خشیت به برخی سنگها نسبت داده شده و دل
بنیاسرائیل از برخی سنگها هم سختتر وصف شده، مفسران سخنان گوناگونی گفتهاند، از جمله اينكه منظور از
هبوط سنگها از خشيت الهى خرد شدن
کوه بهسبب تجلى
پروردگار بر آن است. بعضى گفتهاند فرود آمدن هر سنگى از سر كوه همان خشيت آن سنگ است، و بنابر قولى، خدا به برخى كوهها معرفت و درک بخشيده است چنانكه آنها
طاعت الهى را ادراک مىكنند، شیخ طوسی اضافه خشیت به
سنگ را
مجازی و نوعی
تشبیه دانسته است.
فخررازی ذیل آیه ۵۷
سوره مؤمنون در باب ارتباط خشیت و اِشفاق (بیمناک شدن) اقوالی نقل کرده، از جمله اینکه اشفاق خود متضمن خشیت است، اما با رقت و ضعفِ بیشتر، و خداوند برای تأکید، خشیت و
اشفاق را همراه هم آورده است، برخی اشفاق را به معنای اثر خشیت دانستهاند یعنی دوام طاعت خدا، اما خود فخررازی اشفاق را کمال خشیت دانسته است به این معنی که آنکس که در خشیت به حد اشفاق برسد در نهایت
خوف از عقوبت دنیوی یا اخروی است و از
معاصی احتراز خواهد کرد.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «خشیت»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۰۴/۰۲. دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «خشیت الهی»، شماره۷۰۸۶.