خوف از خدا (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مؤمنان، کسانی هستند که از پروردگارشان میترسند و از بدی حساب
روز قیامت بیم دارند و پایان نیک سرای دیگر، (
بهشت) از آن آنهاست.
بهشت، برای خداترسان و بیمناکان، از بدی حساب، تضمین شده است.
«والذین... ویخشون ربهم ویخافون سوء الحساب• ... اولـئک لهم عقبی الدار• جنت عدن یدخلونها... ؛
و آنها که... از پروردگارشان میترسند و از بدی حساب (
روز قیامت) بیم دارند• ... پایان نیک سرای دیگر، از آن آنهاست.... • (همان) باغهای جاویدان بهشتی که وارد آن میشوند...»
سومین و چهارمین برنامه طرفداران حق آنست که "آنها از پروردگارشان،
خشیت دارند و از بدی حساب در
دادگاه قیامت میترسند" (و یخشون ربهم و یخافون سوء الحساب). در اینکه میان "خشیت" و "خوف" چه تفاوتی وجود دارد، با اینکه هر دو نزدیک به یکدیگر است بعضی گفتهاند: خشیت،
خوف است که توام با
احترام طرف و توام با
علم و
یقین باشد، و لذا در
قرآن این حالت مخصوص
دانشمندان شمرده شده است،، انما یخشی الله من عباده العلماء: "از میان بندگان خداوند، تنها
علما و دانشمندان از او خشیت دارند" (
فاطر- ۲۸).
ولی با توجه به موارد استعمال کلمه خشیت در
قرآن که در
آیات بسیاری به کار رفته است روشن میشود که درست به همان معنی خوف به کار رفته و بصورت مرادف با آن استعمال شده است.
بهشت، جایگاهی قطعی برای خداترسان است.
«انما المؤمنون الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم• لهم درجـت عند ربهم ومغفرة ورزق کریم؛
مؤمنان، تنها کسانی هستند که هر گاه نام
خدا برده شود، دلهاشان ترسان میگردد و هنگامی که آیات او بر آنها خوانده میشود، ایمانشان فزونتر میگردد و تنها بر پروردگارشان
توکل دارند. • لهم درجـت عند ربهم ومغفرة ورزق کریم. (آری،) مؤمنان حقیقی آنها هستند برای آنان درجاتی (مهم) نزد پروردگارشان است و برای آنها، آمرزش و
روزی بی نقص و عیب است.»
"آنها درجات مهمی نزد پروردگارشان دارند" (لهم درجات عند ربهم). درجاتی که میزان و مقدار آن تعیین نشده و همین ابهام دلالت بر فوق العادگی آن دارد.
«انما تنذر من اتبع الذکر وخشی الرحمـن بالغیب فبشره بمغفرة واجر کریم؛
تو فقط کسی را
انذار میکنی که از این یادآوری (الهی) پیروی کند و از
خداوند رحمان در نهان بترسد چنین کسی را به آمرزش و پاداشی پرارزش بشارت ده!» (مقصود از «اجر کریم»، بهشت است.)
«وازلفت الجنة للمتقین غیر بعید• هـذا ما توعدون لکل اواب حفیظ• من خشی الرحمـن بالغیب وجاء بقلب منیب؛
(در آن روز) بهشت را به
پرهیزگاران نزدیک میکنند، و فاصلهای از آنان ندارد! • این چیزی است که به شما وعده داده میشود، و برای کسانی است که بسوی خدا بازمیگردند و پیمانها و
احکام او را حفظ میکنند• آن کس که از خداوند رحمان در نهان بترسد و با قلبی پر انابه در محضر او حاضر شود.»
"و ازلفت الجنة للمتقین غیر بعید" از این
آیه شروع میشود به توصیف حال
متقین که در روز قیامت چه وصفی دارند. و کلمه "ازلاف" که مصدر فعل "ازلفت" است، به معنای نزدیک کردن است. و کلمه "غیر بعید"- به طوری که گفته اند- صفت ظرفی است تقدیری، و تقدیر کلام "فی مکان غیر بعید" است.
و معنای آیه این است که: در آن روز بهشت برای مردم با
تقوی نزدیک میشود، در حالی که در جای دوری قرار نگیرد، یعنی در پیش رویشان باشد، و داخل شدنشان در آن زحمتی نداشته باشد.
ولمن خاف مقام ربه جنتان• متکـین علی فرش بطـائنها من استبرق وجنی الجنتین دان؛
و برای کسی که از مقام پروردگارش بترسد، دو باغ بهشتی است! • این در حالی است که آنها بر فرشهایی تکیه کردهاند با آسترهایی از دیبا و
ابریشم، و میوههای رسیده آن دو باغ بهشتی در دسترس است!»
انا نخاف من ربنا یوما عبوسا قمطریرا• وجزیهم بما صبروا جنة وحریرا؛
ما از پروردگارمان خائفیم در آن روزی که عبوس و سخت است! • و در برابر صبرشان، بهشت و لباسهای حریر بهشتی را به آنها پاداش میدهد!»
"و جزاهم بما صبروا جنة و حریرا" منظور از "صبر" صبرشان در برابر
مصیبت، و در برابر
اطاعت، و از
معصیت است، چون این
طایفه در زندگی
دنیا به جز وجه پروردگارشان طلبی نداشتند،
اراده او را بر خواست خود مقدم میداشتند، در نتیجه در برابر آنچه او برای آنان مقدر کرده بود، و هر محنت و مصیبتی که برای آنان خواسته بود
صبر میکردند، و نیز بر امتثال هر فرمانی که به ایشان داده بود، و بر ترک هر عملی که ایشان را از آن
نهی کرده بود
صبر میکردند، هر چند که با خواست خودشان مخالف بود، و لذا خدای تعالی مشقت و زحمتی را که در راه
بندگی او تحمل کرده بودند به
نعمت و راحت مبدل کرد.
واما من خاف مقام ربه ونهی النفس عن الهوی• فان الجنة هی الماوی؛
و آن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و
نفس را از هوی بازدارد• قطعا بهشت جایگاه اوست.»
«ان الذین ءامنوا وعملوا الصـلحـت اولـئک هم خیر البریة• جزاؤهم عند ربهم جنت عدن تجری من تحتها الانهـر خــلدین فیها ابدا رضی الله عنهم ورضوا عنه ذلک لمن خشی ربه؛
(اما) کسانی که
ایمان آوردند و
اعمال صالح انجام دادند، بهترین مخلوقات (خدا) یند! •
پاداش آنها نزد پروردگارشان باغهای بهشت جاویدان است که نهرها از زیر درختانش جاری است همیشه در آن میمانند! (هم) خدا از آنها خشنود است و (هم) آنها از خدا خشنودند و این (مقام والا) برای کسی است که از پروردگارش بترسد!»
لازم است انسان از خداوند
ترس داشته باشد.
«یـبنی اسرءیل اذکروا نعمتی... وایـی فارهبون؛
ای فرزندان
اسرائیل! نعمتهایی را که به شما ارزانی داشتم به یاد آورید! و به پیمانی که با من بستهاید وفا کنید، تا من نیز به
پیمان شما وفا کنم. (و در راه انجام وظیفه، و عمل به پیمانها) تنها از من بترسید.»
«ومن حیث خرجت فول وجهک شطر المسجد الحرام وحیث ما کنتم فولوا وجوهکم شطره لئلا یکون للناس علیکم حجة الا الذین ظـلموا منهم فلا تخشوهم واخشونی....؛
و از هر جا خارج شدی، روی خود را به جانب
مسجد الحرام کن! و هر جا بودید، روی خود را به سوی آن کنید! تا مردم، جز ظالمان (که دست از
لجاجت برنمیدارند،) دلیلی بر ضد شما نداشته باشند (زیرا از نشانههای پیامبر، که در کتب آسمانی پیشین آمده، این است که او، به سوی دو
قبله،
نماز میخواند.) از آنها نترسید! و (تنها) از من بترسید! (این
تغییر قبله، به خاطر آن بود که) نعمت خود را بر شما تمام کنم، شاید هدایت شوید.»
«. . واعلموا ان الله یعلم ما فی انفسکم فاحذروه....؛
... و بدانید خداوند آنچه را در دل دارید، میداند! از مخالفت او بپرهیزید! و بدانید خداوند، آمرزنده و بردبار است (و در مجازات بندگان،
عجله نمیکند).»
«. . ویحذرکم الله نفسه...؛
... خداوند شما را از (نافرمانی) خود، بر حذر میدارد و بازگشت (شما) به سوی خداست.»
«انما ذلکم الشیطـن یخوف اولیاءه فلا تخافوهم وخافون ان کنتم مؤمنین؛
این فقط
شیطان است که پیروان خود را (با سخنان و شایعات بی اساس،) میترساند. از آنها نترسید! و تنها از من بترسید اگر
ایمان دارید!»
«... الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم واخشون...؛
... امروز،
کافران از (زوال) آیین شما، مایوس شدند بنا بر این، از آنها نترسید! و از (مخالفت) من بترسید! امروز،
دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم....»
«لـئن بسطت الی یدک لتقتلنی ما انا بباسط یدی الیک لاقتلک انی اخاف الله رب العــلمین؛
اگر تو برای کشتن من، دست دراز کنی، من هرگز به
قتل تو دست نمیگشایم، چون از
پروردگار جهانیان میترسم.»
«. . فلا تخشوا الناس واخشون... ؛
... بنا بر این، (بخاطر داوری بر طبق
آیات الهی،) از مردم نهراسید! و از من بترسید! و آیات مرا به بهای ناچیزی نفروشید! و آنها که به احکامی که خدا نازل کرده حکم نمیکنند، کافرند.»
«واطیعوا الله واطیعوا الرسول واحذروا فان تولیتم فاعلموا انما علی رسولنا البلـغ المبین؛
اطاعت خدا و اطاعت پیامبر کنید! و (از مخالفت فرمان او) بترسید! و اگر روی برگردانید، (مستحق
مجازات خواهید بود و) بدانید بر پیامبر ما، جز ابلاغ آشکار، چیز دیگری نیست (و این وظیفه را در برابر شما، انجام داده است).»
«یـایها الذین ءامنوا لیبلونکم الله بشیء من الصید تناله ایدیکم ورماحکم لیعلم الله من یخافه بالغیب فمن اعتدی بعد ذلک فله عذاب الیم؛
ای کسانی که ایمان آوردهاید! خداوند شما را به چیزی از شکار که (به نزدیکی شما میآید، بطوری که) دستها و نیزه هایتان به آن میرسد، میآزماید تا معلوم شود چه کسی باایمان به غیب، از خدا میترسد و هر کس بعد از آن تجاوز کند، مجازات دردناکی خواهد داشت.»
«ولما سکت عن موسی الغضب اخذ الالواح وفی نسختها هدی ورحمة للذین هم لربهم یرهبون؛
هنگامی که خشم موسی فرو نشست الواح (تورات) را برگرفت و در نوشتههای آن، هدایت و رحمت برای کسانی بود که از پروردگار خویش میترسند (و از مخالفت فرمانش بیم دارند).»
«الا تقـتلون قومـا نکثواایمـنهم وهموا باخراج الرسول وهم بدءوکم اول مرة اتخشونهم فالله احق ان تخشوه ان کنتم مؤمنین؛
آیا با گروهی که پیمانهای خود را شکستند، و تصمیم به اخراج پیامبر گرفتند، پیکار نمیکنید؟! در حالی که آنها نخستین بار (پیکار با شما را) آغاز کردند آیا از آنها میترسید؟! با اینکه خداوند سزاوارتر است که از او بترسید، اگر مؤمن هستید!»
«انما یعمر مسـجد الله من ءامن بالله والیوم الاخر واقام الصلوة وءاتی الزکوة ولم یخش الا الله فعسی اولـئک ان یکونوا من المهتدین؛
مساجد خدا را تنها کسی آباد میکند که ایمان به خدا و
روز قیامت آورده، و نماز را برپا دارد، و
زکات را بپردازد، و جز از خدا نترسد امید است چنین گروهی از هدایت یافتگان باشند.»
«والذین یصلون ما امر الله به ان یوصل ویخشون ربهم...؛
و آنها که پیوندهایی را که خدا دستور به برقراری آن داده، برقرار میدارند و از پروردگارشان میترسند و از بدی حساب (روز قیامت) بیم دارند»
«وقال الله... فایـی فارهبون• ... افغیر الله تتقون؛
خداوند فرمان داده: «دو
معبود (برای خود) انتخاب نکنید معبود (شما) همان خدای یگانه است تنها از (کیفر) من بترسید! • آنچه در آسمانها و
زمین است، از آن اوست و دین خالص (نیز) همواره از آن او میباشد آیا از غیر او میترسید؟»
«فقولا له قولا لینـا لعله یتذکر او یخشی؛
اما بنرمی با او سخن بگویید شاید متذکر شود، یا (از خدا) بترسد.»
وقالوا اتخذ الرحمـن ولدا سبحـنه بل عباد مکرمون• ... • وهم من خشیته مشفقون.
آنها گفتند: خداوند رحمان فرزندی برای خود انتخاب کرده است! او منزه است (از این عیب و نقص) آنها (فرشتگان) بندگان شایسته اویند. • .... . • او اعمال امروز و آینده و اعمال گذشته آنها را میداند و آنها جز برای کسی که خدا راضی (به
شفاعت برای او) است شفاعت نمیکنند و از ترس او بیمناکند.»
«الذین یخشون ربهم بالغیب...؛
همانان که از پروردگارشان در نهان میترسند، و از قیامت
بیم دارند!»
«الذین اذا ذکر الله وجلت قلوبهم...؛
همانها که چون نام خدا برده میشود، دلهایشان پر از خوف (پروردگار) میگردد و شکیبایان در برابر مصیبتهایی که به آنان میرسد و آنها که نماز را برپا میدارند، و از آنچه به آنان روزی دادهایم
انفاق میکنند.»
«ان الذین هم من خشیة ربهم مشفقون؛
مسلما کسانی که از خوف پروردگارشان بیمناکند.»
«ومن یطع الله ورسوله ویخش الله ویتقه فاولـئک هم الفائزون؛
و هر کس خدا و پیامبرش را اطاعت کند، و از خدا بترسد و از مخالفت فرمانش بپرهیزد، چنین کسانی همان پیروزمندان واقعی هستند.»
«واذ تقول للذی انعم الله علیه وانعمت علیه امسک علیک زوجک واتق الله وتخفی فی نفسک ما الله مبدیه وتخشی الناس والله احق ان تخشـه...؛
(به خاطر بیاور) زمانی را که به آن کس که خداوند به او نعمت داده بود و تو نیز به او نعمت داده بودی (به
فرزند خواندهات «زید») میگفتی: همسرت را نگاه دار و از خدا بپرهیز! (و پیوسته این امر را تکرار میکردی) و در دل چیزی را پنهان میداشتی که خداوند آن را آشکار میکند و از مردم میترسیدی در حالی که خداوند سزاوارتر است که از او بترسی! هنگامی که زید نیازش را از آن
زن به سرآورد (و از او جدا شد)، ما او را به همسری تو درآوردیم تا مشکلی برای
مؤمنان در
ازدواج با همسران پسر خواندههایشان- هنگامی که
طلاق گیرند- نباشد و فرمان خدا انجام شدنی است (و سنت غلط
تحریم این زنان باید شکسته شود).»
«الذین یبلغون رســلـت الله ویخشونه ولا یخشون احدا الا الله....؛
(
پیامبران) پیشین کسانی بودند که
تبلیغ رسالتهای الهی میکردند و (تنها) از او میترسیدند، و از هیچ کس جز خدا بیم نداشتند و همین بس که خداوند حسابگر (و پاداش دهنده اعمال آنها) است.»
«. . انما تنذر الذین یخشون ربهم بالغیب....؛
.... تو فقط کسانی را بیم میدهی که از پروردگار خود در پنهانی میترسند و نماز را برپا میدارند و هر کس پاکی (و
تقوا) پیشه کند، نتیجه آن به خودش بازمیگردد و بازگشت (همگان) به سوی خداست.»
«. . انما یخشی الله من عباده العلمـؤا...؛
و از انسانها و جنبندگان و
چهارپایان انواعی با رنگهای مختلف، (آری) حقیقت چنین است: از میان بندگان خدا، تنها
دانشمندان از او میترسند خداوند عزیز و
غفور است.»
«انما تنذر من اتبع الذکر وخشی الرحمـن بالغیب...؛
تو فقط کسی را
انذار میکنی که از این یادآوری (الهی) پیروی کند و از خداوند رحمان در نهان بترسد چنین کسی را به آمرزش و پاداشی پرارزش بشارت ده.»
«لو انزلنا هـذا القرءان علی جبل لرایته خـشعـا متصدعـا من خشیة الله...؛
اگر این قرآن را بر کوهی نازل میکردیم، میدیدی که در برابر آن
خاشع میشود و از خوف خدا میشکافد! اینها مثالهایی است که برای مردم میزنیم، شاید در آن بیندیشید!»
«ان الذین یخشون ربهم بالغیب لهم مغفرة واجر کبیر؛
(اما) کسانی که از پروردگارشان در نهان میترسند، مسلما آمرزش و پاداش بزرگی دارند.»
«انا نخاف من ربنا یومـا عبوسـا قمطریرا؛
ما از پروردگارمان خائفیم در آن روزی که
عبوس و سخت است.»
«واهدیک الی ربک فتخشی؛
و من تو را به سوی پروردگارت هدایت کنم تا از او بترسی (و
گناه نکنی).»
«جزاؤهم عند ربهم جنـت عدن تجری من تحتها الانهـر خــلدین فیها ابدا رضی الله عنهم و رضوا عنه ذلک لمن خشی ربه؛
پاداش آنها نزد پروردگارشان باغهای بهشت جاویدان است که نهرها از زیر درختانش جاری است همیشه در آن میمانند! (هم) خدا از آنها خشنود است و (هم) آنها از خدا خشنودند و این (مقام والا) برای کسی است که از پروردگارش بترسد.»
لازم است
انسان از مقام پروردگار
ترس داشته باشد.
«ولنسکننکم الارض من بعدهم ذلک لمن خاف مقامی وخاف وعید؛
و شما را بعد از آنان در زمین سکوت خواهیم داد، این (موفقیت)، برای کسی است که از مقام (
عدالت) من بترسد و از عذاب (من) بیمناک باشد!»
«ولمن خاف مقام ربه جنتان؛
و برای کسی که از مقام پروردگارش بترسد، دو باغ بهشتی است!»
واما من خاف مقام ربه ونهی النفس عن الهوی• فان الجنة هی الماوی.
و آن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوی بازدارد، • قطعا
بهشت جایگاه اوست.»
باید یاد خدا، همراه با
تضرع و خوف باشد.
«واذکر ربک فی نفسک تضرعـا وخیفة ودون الجهر من القول بالغدو والاصال ولا تکن من الغـفلین؛
پروردگارت را در دل خود، از روی تضرع و خوف، آهسته و آرام، صبحگاهان و شامگاهان، یاد کن و از غافلان مباش.»
ذکر و یاد
پروردگار را بدو قسم تقسیم کرده، یکی توی
دل و یکی به
زبان و آهسته، آن گاه هر دو قسم را مورد امر قرار داده، و اما ذکر به صدای بلند را مورد امر قرار نداده بلکه از آن اعراض کرده، و این نه به خاطر ذکر نبودن آن است، بلکه به خاطر این است که چنین ذکر گفتنی با
ادب عبودیت منافات دارد، دلیل این معنا روایتی است که از
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وارد شده که در بعضی از جنگهایش با اصحابش طی مسافت میکرد تا رسیدند به بیابانی هولناک، و اتفاقا آن
شب شبی تاریک بود یکی از اصحابش به صدای بلند
تکبیر میگفت، حضرت فرمود: آن کسی را که شما میخوانید نه دور است و نه غایب (البته ناگفته نماند که این
روایت نقل به معنا شده).
باید انسان در برابر خداوند، خوف و
رجا داشته باشد.
«... وادعوه خوفـا وطمعـا ان رحمت الله قریب من المحسنین؛
و در زمین پس از اصلاح آن
فساد نکنید، و او را با بیم و
امید بخوانید! (بیم از مسئولیتها، و امید به رحمتش. و نیکی کنید) زیرا رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است.»
«فاستجبنا له ووهبنا له یحیی واصلحنا له زوجه انهم کانوا یسـرعون فی الخیرت ویدعوننا رغبـا ورهبـا...؛
ما هم دعای او را پذیرفتیم، و
یحیی (علیه السلام) را به او بخشیدیم و همسرش را (که نازا بود) برایش آماده (
بارداری) کردیم چرا که آنان (خاندانی بودند که) همواره در کارهای خیر بسرعت اقدام میکردند و در حال بیم و امید ما را میخواندند و پیوسته برای ما (خاضع و) خاشع بودند.»
«تتجافی جنوبهم عن المضاجع یدعون ربهم خوفـا وطمعـا...؛
پهلوهایشان از بسترها در دل شب دور میشود (و بپا میخیزند و رو به درگاه خدا میآورند) و پروردگار خود را با بیم و امید میخوانند، و از آنچه به آنان روزی دادهایم انفاق میکنند.»
شایسته نیست
انبیا (از غیر خدا) در حضور پروردگار، خوف داشته باشند.
«... یـموسی لا تخف انی لا یخاف لدی المرسلون؛
و عصایت را بیفکن! - هنگامی که (موسی) به آن
نگاه کرد، دید (با سرعت) همچون ماری به هر سو میدود (ترسید و) به عقب برگشت، و حتی پشت سر خود را نگاه نکرد-ای موسی! نترس، که رسولان در نزد من نمیترسند.»
جمله "لا تخف"
نهی مطلق است که او را از تمامی ترسیدنیها که ممکن است پیش بیاید
امنیت میدهد و میرساند مادامی که در حضور پروردگار و مقام قرب او است هیچ مکروهی به او نمیرسد، نه از ناحیه
عصا و نه از غیر آن. و به همین جهت نهی مزبور را تعلیل کرد به اینکه: چون رسولان در حضور من نمیترسند، وجه تعلیل این است که: کلمه "لدی" در این جمله میفهماند که مقام قرب و حضور، ملازم با امن است و ممکن نیست امنیت آن با مکروهی جمع شود، مؤید این تعلیل این است که در
سوره قصص به جای این عبارت فرموده: "انک من الآمنین- همانا تو از ایمنانی"، پس در نتیجه از
آیه مورد بحث این معنا به دست میآید که: از هیچ چیز مترس، چون تو از مرسلین هستی، و مرسلان- که در مقام قرب مایند- از هر گزندی ایمنند و ایمنی با ترس جمع نمیشود.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «خوف از خدا».