رمایه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
مسابقه تیراندازی را رمایه گویند.
رمایه عبارت است از
مسابقه تیراندازی بین دو نفر یا دو گروه، براى شناخت ماهر ترین
تیر انداز از حیث دقتِ هدف گیرى و فزونى تیرهاى به
هدف اثابت کرده. از رمایه به «
مناضله» نیز تعبیر کردهاند؛ چنان که به مسابقه با
شمشیر،
نیزه و مانند آن، که داراى
پیکان است، نیز رمایه اطلاق شده است.
رمایه در اصطلاح عنوان
عقد شرعی مخصوصى است که براى مسابقه تیراندازى بین دو طرف منعقد مىشود.
برخى، رمایه را به عقدى که مقتضاى آن
استحقاق فرد
برنده نسبت به
عوض تعیین شده است، تعریف کردهاند.
برخى دیگر، آن را به
معامله بر مسابقه تیر اندازى براى شناخت
مهارت تیرانداز و آگاهى وى از موقعیت هدف،
تعریف نمودهاند.
البته حقیقت همه تعریفها به یک چیز باز مىگردد و آن
قرار داد میان دو نفر یا دو گروه بر مسابقه تیراندازى با تعیین عوض براى فرد یا گروه
برنده است.
عقد رمایه نوعى
شرط بندی (
گرو گذاری) محسوب مىشود. عنوان رمایه در کنار
سبق (
السبق و الرمایه) عنوان بابى مستقل در
فقه است که از
احکام آن دو در این باب به تفصیل سخن گفتهاند.
در
اسلام نسبت به مسابقه تیراندازى تأکید و به آن
ترغیب شده است. گرو گذارى و شرط بندى در مسابقه تیراندازى
جایز است.
هدف از برگزارى این نوع مسابقه، افزایش
توان دفاعی و
آمادگی رزمی جهت
نبرد با
دشمنان اسلام است.
آیا رمایه عقدى مستقل است یا از
مصادیق اجاره یا
جعاله به شمار مىرود؟
برخى، آن را عقدى مستقل دانسته و گفتهاند: رمایه مصداق هیچ یک از اجاره و جعاله نیست؛ زیرا برخى ویژگیهاى آن دو در آن وجود ندارد، سپس مىافزایند ممکن است همه
فقیهان قائل به این قول باشند؛ زیرا در
فقه براى آن بابى مستقل گشودهاند؛ چنان که براى اجاره و جعاله چنین نمودهاند و براى آن احکامى ذکر کردهاند که در هیچ یک از آن دو
جاری نیست.
لیکن
ظاهر کلام برخى، اجاره یا جعاله بودن آن است؛
از این رو، در
لزوم و
جواز آن
اختلاف کردهاند؛ بدین معنا که اگر رمایه از مصادیق اجاره باشد،
لازم و چنانچه از مصادیق جعاله باشد جایز خواهد بود.
دومین جهت اختلاف در رمایه، اختلاف در نیاز این قرارداد به
قبول لفظی علاوه بر
ایجاب، یا
کفایت ایجاب همراه
بذل عوض است. در اینکه اختلاف دوم مبتنى بر اختلاف نخست است؛ بدین معنا که بنابر قول به لزوم، قبول
شرط صحت عقد است؛ اما بنابر قول به جواز،
شرط نیست و یا به عکس، اختلاف نخست مبتنى بر اختلاف دوم است؛ بدین
معنا که بنابر قول به نیاز عقد رمایه به ایجاب و قبول،
عقد لازم، و بنابر قول به عدم نیاز به قبول و کفایت ایجاب، جایز مىباشد، کلمات
فقها مختلف است.
برخى گفتهاند: هدف مطرح کنندگان اجاره و جعاله در موضوع قرارداد مسابقه صرفاً تشبیه این عقد به اجاره در
لزوم عقد و نیاز به قبول لفظى، و یا به جعاله در
جواز عقد و عدم نیاز به قبول لفظى است، نه اینکه این عقد از مصادیق اجاره یا جعاله باشد.
بنابر قول برخى، در رمایه،
معاطات نیز جارى است.
مسابقه تیراندازى دو گونه است.
عبارت است از
اشتراط استحقاق عوض براى کسى که شمار تیرهاى تعیین شده براى زدن به هدف را زودتر از
رقیب خود به هدف زده باشد؛ با برابرى آن دو در تعداد تیرهاى پرتاب شده. بنابر این، اگر شرط شده باشد پنج
تیر از بیست تیر به هدف بخورد، در گونه مبادرت، چنانچه با پرتاب ده تیر توسط هر دو، از یکى پنج و از دیگرى چهار تیر به هدف اصابت کند، آن که پنج تیر به هدف زده
برنده به شمار مىرود و نیازى به زدن ده تیر باقى مانده نیست.
عبارت است از اشتراط استحقاق عوض براى کسى که پس از در برابر هم قرار دادن تیرهاى به هدف اصابت کرده از دو طرف و نادیده گرفتن آنها، تعداد معینى از تیرهایى که باقى ماندن آنها پس از
اسقاط، شرط شده باشد، باقى بماند، مانند آنکه
شرط شود بیست تیر پرتاب گردد و پس از اسقاط، پنج تیر باقى بماند. در این صورت اگر در نهایت یکى پنج و دیگرى ده تیر به هدف زده باشد، پنج تیرِ به هدف اصابت کرده از دو طرف، در برابر هم قرار گرفته و اسقاط مىگردد و آن که پنج تیر خالصِ به هدف اصابت کرده براى او مىماند
برنده خواهد بود؛ اما اگر هر دو در این جهت مساوى باشند یا شمار تیرهاى باقى مانده کمتر از رقم تعیین شده باشد، مسابقه
برندهاى نخواهد داشت.
شرایط اصل
عقد که در همه
عقود از جمله عقد رمایه
جاری است؛
شرایط دو طرف عقد، همچون
بلوغ و
عقل
مانند
تنجیز و
عربی بودن، بنابر قول به اعتبار آن
که عبارتند از:
که مىتواند
عین باشد یا
دین؛ چنان که
بذل عوض مىتواند از جانب یکى از دو طرف مسابقه دهنده باشد؛ بدین گونه که به طرف دیگر بگوید: چنانچه تو
برنده شدى، فلان
مبلغ به تو مىدهم یا از جانب هر دو باشد و سخن یاد شده را هر کدام به دیگرى بگوید، یا از جانب
اجنبی (کسى که در مسابقه شرکت ندارد) باشد؛ بدین گونه که به مسابقه دهندگان بگوید: به هر کدام از شما که
برنده شدید فلان مبلغ
پول مىدهم و یا از جانب
حاکم اسلامی و از
بیت المال باشد و
حکومت جهت
تشویق جوانان به تمرین تیراندازى براى رویارویى با
دشمنان مبلغى را اختصاص دهد.
مسابقه تیر اندازى بدون قرار دادن عوض نیز
صحیح است؛ لیکن در این صورت از عقود نخواهد بود.
تعیین
مسافت میان
تیر انداز و
هدف.
تعیین هدف.
تعیین تعداد تیرهایى که باید پرتاب شود، به عنوان مثال، بیست
تیر.
تعیین تعداد تیرهایى که باید به هدف اصابت کند، به عنوان مثال ده تیر از بیست تیر.
تعیین چگونگى اصابت تیر به هدف.
مانند آنکه هر دو
کمان عربى یا
فارسی باشند. برخى این شرط را نپذیرفتهاند.
بنابر این،
بستن قرارداد میان دو
ناتوان یا یک توانمند و یک ناتوان صحیح نیست.
وجود
محلّل (
داور مسابقه) شرط
صحّت عقد رمایه نیست.
در اینکه تعیین نوع مسابقه (
مبادرت یا
محاطّه بودن) نیز در عقد لازم است یا نه، اختلاف مىباشد.
در جواز مسابقه تیر اندازى به صورت شرط بندى با
سلاحهای جدید که در
جنگ کاربرد دارند یا اختصاص آن به
تیر و کمان و مانند آن از
شمشیر و
نیزه، اختلاف است. برخى
معاصران صحت عقد مسابقه تیر اندازى با
سلاحهای امروزی را
بعید ندانستهاند؛
لیکن برخى گفتهاند: قرار داد مسابقه تیر اندازى به صورت عقد اجاره یا جعاله صحیح است نه به صورت عقد شرعى خاص (گروگذارى و شرط بندى)، بنابر این، باید شرایط اجاره یا جعاله در آن رعایت شود.
در مسابقه تیراندازى الفاظ زیر به کار مىروند.
۱.
مناضله؛ به معناى مسابقه تیراندازى.
۲.
رَشْق؛ به معناى تیراندازى.
۳. رِشْق؛ به معناى تعداد تیرهایى که باید پرتاب شوند.
۴. رِشْق وجهٍ و یَدٍ؛ به معناى پى در پى انداختن تیرهایى که باید پرتاب شوند.
۵. غَرَض؛ به معناى چیزى همچون پوست یا کاغذ که تیرها باید به آن اصابت کنند. به آن
رُقعه نیز گویند؛ چنان که به آن
قرطاس هم گفته مىشود؛ خواه
کاغذ باشد یا غیر کاغذ. گاهى در غرض، نقشى
هلال گونه قرارداده مىشود که به آن
دایره گویند. گاهى نیز در وسط دایره چیزى دیگر قرار مىدهند که به آن
خاتم گفته مىشود.
۶. هدف؛ به معناى چیزى همچون
خاک یا
دیواری که غرض در آن قرار داده مىشود. البته در
لغت، هدف و غرض به یک معنا است و این تفاوت تنها در
اصطلاح تیراندازان است.
تیرها نیز با توجه چگونگى اصابت آنها به هدف یا غرض، اسامى مختلفى دارند که عبارتند از:
۱.
حابی یا
مُزدلِف؛ به معناى تیرى که پس از برخورد به
زمین و بلند شدن از آن به هدف اصابت مىکند.
۲.
خاصر؛ تیرى که به دو سوى هدف اصابت مىکند.
۳.
خازق؛ تیرى که خدشهاى به هدف مىزند.
۴.
خاسق؛ تیرى که در هدف فرومىرود.
۵.
خارق؛ تیرى که هدف را شکافته و از آن سوى آن در مىآید.
۶.
خارم؛ تیرى که در کنار هدف اثرى بر جاى مىگذارد.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۴، ص۱۳۶-۱۴۱.