• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شخصیت عبدالله بن زبیر (منابع اهل‌سنت)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



عبدالله بن زبیر از داعیه‌داران خلافت پس از مرگ معاویه که حکومت آل زبیر را در مکه پایه‌گذاری کرد. او فرزند زبیر بن عوام است و به علت سن کمش در زمان حیات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) او را جزو صحابه صغار قرار می‌دهند. او دشمنی فراوان با اهل‌بیت و امیرمومنان داشت و به امیرمومنان علی (علیه‌السّلام) و اهل‌بیت ایشان دشنام می‌داد و حتی بنی‌هاشمیان را زندانی کرده و می‌خواست آنها را بسوزاند! همچنین عبدالله بن عباس و محمد حنفیه را تبعید کرد و او را او مسبب اصلی جنگ جمل دانسته‌اند.
در این مقاله به بررسی شخصیت او از نگاه اهل سنت پرداخته می‌شود.

فهرست مندرجات

۱ - روایات تولد عبدالله بن زبیر
       ۱.۱ - روایت اول
              ۱.۱.۱ - شخصیت سعید بن جبیر
              ۱.۱.۲ - شخصیت ابو بشر
              ۱.۱.۳ - شخصیت هشام بن سنبر
              ۱.۱.۴ - شخصیت سعید بن منصور
              ۱.۱.۵ - شخصیت صالح بن عبدالرحمن
              ۱.۱.۶ - شخصیت احمد بن محمد طحاوی
       ۱.۲ - روایت دوم
              ۱.۲.۱ - شخصیت مسلم‌القری
              ۱.۲.۲ - شخصیت شعبة بن حجاج
              ۱.۲.۳ - شخصیت سلیمان بن داود
              ۱.۲.۴ - شخصیت محمود بن غیلان
              ۱.۲.۵ - شخصیت نسائی
۲ - گفتار پیامبر به عبدالله بن زبیر
       ۲.۱ - متن روایت
              ۲.۱.۱ - سند روایت
                     ۲.۱.۱.۱ - عبدالله بن زبیر
                     ۲.۱.۱.۲ - عامر بن عبدالله بن زبیر
                     ۲.۱.۱.۳ - هنید بن قاسم
                     ۲.۱.۱.۴ - موسی بن اسماعیل تبوذکی
                     ۲.۱.۱.۵ - محمد بن المثنی العنزی
                     ۲.۱.۱.۶ - احمد بن عمرو بن ضحاک
۳ - الحاد عبدالله در حرم
       ۳.۱ - بررسی سندی روایت
       ۳.۲ - اشکالات سندی روایت
              ۳.۲.۱ - اشکال اول
              ۳.۲.۲ - اشکال دوم و سوم
       ۳.۳ - راویان از نظر اهل سنت
              ۳.۳.۱ - جعفر بن ابی المغیرة قمی
              ۳.۳.۲ - یعقوب بن عبدالله اشعری قمی
       ۳.۴ - نتیجه‌گیری بررسی سندی
              ۳.۴.۱ - عبدالله بن عمرو بن العاص
              ۳.۴.۲ - عبدالله بن عمر بن الخطاب
۴ - گفتار سلمان فارسی
       ۴.۱ - بررسی سند روایت
              ۴.۱.۱ - سلمان فارسی
              ۴.۱.۲ - علیم کندی
              ۴.۱.۳ - حنش کنانی
              ۴.۱.۴ - عبدالله بن ناجد ازدی
              ۴.۱.۵ - سلمة بن کهیل
              ۴.۱.۶ - سفیان بن سعید ثوری
              ۴.۱.۷ - وکیع بن جراح رواسی
              ۴.۱.۸ - محمد بن عثمان
              ۴.۱.۹ - حسین بن محمد
              ۴.۱.۱۰ - عبدالوهاب بن حسین غزال
              ۴.۱.۱۱ - نصر بن ابراهیم مقدسی
              ۴.۱.۱۲ - عبدان بن زرین بن مقرئ
۵ - تشبیه حضرت علی
       ۵.۱ - بررسی سند روایت
              ۵.۱.۱ - محمد بن مسلم زهری
              ۵.۱.۲ - یونس بن یزید ایلی
              ۵.۱.۳ - جریر بن حازم
              ۵.۱.۴ - وهب بن جریر بن حازم
              ۵.۱.۵ - ابوخثیمه
              ۵.۱.۶ - احمد بن زهیر
              ۵.۱.۷ - ابن جریر طبری
۶ - علت حضور زبیر در جنگ جمل
       ۶.۱ - روایت طبری
       ۶.۲ - روایت معجم ابن اعرابی
              ۶.۲.۱ - بررسی سندی روایت
                     ۶.۲.۱.۱ - ابو رفاعة
                     ۶.۲.۱.۲ - ابراهیم بن سعید الجوهری
                     ۶.۲.۱.۳ - ابراهیم بن مهدی المصیصی
                     ۶.۲.۱.۴ - عیسی بن یونس
                     ۶.۲.۱.۵ - اسماعیل بن ابی خالد
                     ۶.۲.۱.۶ - قیس بن ابی حازم
                     ۶.۲.۱.۷ - ابن الاعرابی
              ۶.۲.۲ - روایت ابن اثیر
۷ - عامل حضور عائشه در جنگ جمل
       ۷.۱ - دلیل روایی اول
       ۷.۲ - دلیل روایی دوم
              ۷.۲.۱ - تصحیح سند
       ۷.۳ - دلیل روایی سوم و چهارم
۸ - اولین شهادت دروغ
۹ - لعنت امیرالمومنین بر ابن زبیر
۱۰ - کلام امام حسن در مورد عبدالله
۱۱ - ترک صلوات بر پیامبر توسط عبدالله
۱۲ - بغض عبدالله بن زبیر نسبت به اهل بیت
       ۱۲.۱ - روایات اهل سنت
۱۳ - خوشحالی ابن زبیر از خروج امام حسین به سوی کوفه
       ۱۳.۱ - گفتگوی بین ابن زبیر و ابن عباس
۱۴ - گفتار ابن زبیر نسبت به خاندان پیامبر
۱۵ - دشنام عبدالله بن زبیر به حضرت علی
       ۱۵.۱ - اولین دشنام
       ۱۵.۲ - دومین دشنام
       ۱۵.۳ - سومین دشنام
       ۱۵.۴ - چهارمین دشنام
۱۶ - بدگویی بنی‌هاشم از عبدالله
۱۷ - نفرین عبدالله بن زبیر توسط محمد حنفیه
۱۸ - زندانی کردن بنی‌هاشم توسط ابن زبیر
۱۹ - تبعید محمد حنفیه و ابن‌ عباس
۲۰ - بخل عبدالله بن زبیر
       ۲۰.۱ - دو سند در سنن بیهقی
              ۲۰.۱.۱ - بررسی سندی
              ۲۰.۱.۲ - نتیجه گیری سند اول
       ۲۰.۲ - چندین سند در تاریخ مدینه دمشق
              ۲۰.۲.۱ - عبارت ابن عبدربه
۲۱ - حق‌السکوت گرفتن عبدالله از معاویه
۲۲ - خلاصه و نتیجه‌گیری
۲۳ - پانویس
۲۴ - منبع


نخستین نکته‌ای که در کتب اهل سنت، راجع به عبدالله بن زبیر، جلب توجه می‌کند، تولد او از متعه است!
این نکته، در مقابل وهابیون که متعه را دقیقا زنا و ناشی از بی‌غیرتی می‌دانند، نکته جالب توجهی است که ازدواج زبیر، با اسماء دختر خلیفه اول، از متعه بوده و عبدالله بن زبیر نیز ثمره همین ازدواج بوده است! و حتی طبق این مدارک او نخستین فرزندی است که بعد از اسلام از ازدواج موقت به دنیا آمد!

۱.۱ - روایت اول

ابوجعفر طحاوی، دانشمند شهیر و نامدار اهل سنت در کتاب شرح معانی‌الآثار می‌نویسد:
«حدثنا صَالِحُ بن عبد الرحمن قال ثنا سَعِیدُ بن مَنْصُورٍ قال ثنا هِشَامٌ قال اخبرنا ابو بِشْرٍ عن سَعِیدِ بن جُبَیْرٍ قال سَمِعْت عَبْدَ اللَّهِ بن الزُّبَیْرِ یَخْطُبُ وهو یُعَرِّضُ بِابْنِ عَبَّاسٍ یَعِیبُ علیه قَوْلَهُ فی الْمُتْعَةِ فقال بن عَبَّاسٍ یَسْاَلُ اُمَّهُ انْ کان صَادِقًا فَسَاَلَهَا فقالت صَدَقَ بن عَبَّاسٍ قد کان ذلک فقال بن عَبَّاسٍ رضی الله عنهما لو شِئْت لَسَمَّیْت رِجَالًا من قُرَیْشٍ وُلِدُوا فیها؛ از عبدالله بن زبیر شنیدم که سخنرانی می‌کرد و به ابن عباس کنایه می‌زد، و نظر او را در مورد متعه، بر او عیب می‌گرفت.
ابن عباس گفت: اگر راست می‌گوید از مادرش بپرسد!! ! او نیز از مادرش پرسید؛ مادرش (اسماء دختر ابوبکر) گفت: ابن عباس راست می‌گوید، چنین است!
ابن عباس نیز گفت: اگر بخواهم، نام مردانی از قریش را می‌برم که همگی از متعه به دنیا آمده‌اند.»


این روایت از نظر سندی اشکالی ندارد و طبق مبنای بزرگان علم رجال اهل سنت، معتبر است.

۱.۱.۱ - شخصیت سعید بن جبیر

او از روات صحاح سته و از دیدگاه اهل سنت روایات او حجت است، ابن حجر عسقلانی، حافظ علی‌الاطلاق اهل سنت، در تعریف و تمجید از او می‌گوید:
«وقال ابو قاسم الطبری: هو ثقة، امام، حجة علی المسلمین؛
[۲] العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تهذیب التهذیب، ج۴، ص۱۱، ناشر: دار الفکر - بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۴ - ۱۹۸۴ م.
ابوالقاسم طبری در مورد او گفته است: ثقه، پیشوا و حجت بر تمام مسلمانان است!»

۱.۱.۲ - شخصیت ابو بشر

ابو بشر جعفر بن ابی وحشیة ایاس الیشکری از روات صحاح سته است! ابن حجر در مورد او می‌گوید:
«جعفر بن ایاس ابو بشر بن ابی وحشیة... ثقة من اثبت الناس فی سعید بن جبیر؛ مورد اطمینان است، از ثابت‌ترین مردم در نقل از سعید بن جبیر است!»

۱.۱.۳ - شخصیت هشام بن سنبر

هشام بن سنبر ابی عبدالله الدستوائی (یا هشیم بن بشیر)؛ از روات صحاح سته است، شمس‌الدین ذهبی که از با عنوان «امام الجرح والتعدیل» یاد می‌کنند، در باره او می‌گوید:
«هشام الدستوائی ع (مجمع علیه) هو الحافظ الحجة الامام الصادق ابو بکر هشام بن ابی عبدالله سنبر؛ هشام دستوائی، حافظ، حجت، امام، راستگو... است.»

۱.۱.۴ - شخصیت سعید بن منصور

سعید بن منصور بن شعبة از روات صحاح سته است، ذهبی در مورد او می‌گوید:
«سعید بن منصور بن شعبة ع. الحافظ الحجّة»

۱.۱.۵ - شخصیت صالح بن عبدالرحمن

ابن ابی حاتم در مورد صَالِحُ بن عبد الرحمن بن عمرو الانصاری می‌گوید:
صالح بن عبد الرحمن بن عمرو بن الحارث مصری روی عن العلاء بن عبد الجبار وابی عبد الرحمن المقریء وابن ابی حریم سمعت منه بمصر ومحله الصدق.

۱.۱.۶ - شخصیت احمد بن محمد طحاوی

ذهبی در مورد احمد بن محمد بن سلامة الطحاوی، می‌گوید:
الطحاوی الامام العلامة الحافظ الکبیر محدث الدیار المصریة وفقیهها ابو جعفر احمد بن محمد بن سلامة بن سلمة بن عبد الملک الازدی الحجری المصری الطحاوی الحنفی صاحب التصانیف من اهل قریة


بنابراین سند روایت به نظر اهل سنت معتبر است.

۱.۲ - روایت دوم

«واول مجمر سطع فی المتعة مجمر آل الزبیر؛ اولین آتش‌دانی که برای ازدواج متعه در آن عود ریخته شد (یعنی اولین جشن ازدواج از متعه) آتش‌دان آل زبیر بود!»


شاهد بر اینکه مقصود در این روایات متعه نساء است (نه متعه حج)
ممکن است که کسی اشکال کند که منظور از متعه در این روایات، متعة النساء و ازدواج موقت نیست، بلکه منظور از آن «متعة الحج» است، در پاسخ به این مساله روایات فراوانی وجود داد که ما به یک روایت با سند معتبر اکتفا می‌کنیم:
«اخبرنا محمود بن غیلان المروزی قال ثنا ابو داود قال ثنا شعبة عن مسلم القری قال دخلنا علی اسماء ابنة ابی بکر فسالناها عن متعة النساء فقالت فعلناها علی عهد رسول الله صلی الله علیه وسلم؛ مسلم قری می‌گوید به نزد اسماء دختر ابوبکر (مادر عبدالله بن زبیر) رفتیم و از او راجع به متعه نساء پرسیدیم، در پاسخ گفت: در زمان رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) این کار را انجام دادیم!!»


این روایت نشان می‌دهد که دختر بزرگ ابوبکر، از کسانی بوده است که به ازدواج موقت اعتقاد داشته و خود او عملا نیز آن را انجام داده است. سند این روایت نیز طبق مبنای اهل سنت، کاملا معتبر است.

۱.۲.۱ - شخصیت مسلم‌القری

او از روات صحیح مسلم است، ابن حجر در مورد او می‌گوید:
مسلم وابی داود والنسائی مسلم بن مخراق العبدی القاری مولی بنی قرة ویقال المازنی الفریابی ابو الاسود البصری العطار ویقال انهما اثنان روی عن بن العباس وابن الزبیر وابن عمر ومعقل بن یسار وابی بکرة الثقفی واسماء بنت ابی بکروعنه ابنه سوادة وابن عون وحزم بن ابی حزم القطعی والقاسم بن الفضل الحدانی وشعبة قال عبدالله بن احمد سمعت ابی ذکر مسلم القری فقال ما اری به باسا وقال ابو حاتم شیخ وقال النسائی ثقة وذکره بن حبان فی الثقات

۱.۲.۲ - شخصیت شعبة بن حجاج

ذهبی در مورد او می‌گوید:
«شعبة بن الحجاج بن الورد الامام ابو بسطام العتکی الازدی مولاهم الواسطی شیخ البصرة و امیرالمؤمنین فی الحدیث.»

۱.۲.۳ - شخصیت سلیمان بن داود

سلیمان بن داود ابوداود از معروفترین اصحاب شعبه است، مزی در مورد او می‌گوید:
«وَقَال ابو مسعود احمد بن الفرات الرازی: ما رایت احدا اکبر فی شعبة من ابی داود. وَقَال ایضا: سالت احمد ابن حنبل عَن ابی داود، فقال: ثقة صدوق.

۱.۲.۴ - شخصیت محمود بن غیلان

ذهبی در مورد او می‌گوید:
«محمود بن غیلان خ م ت س ق الامام الحافظ الحجة ابو احمد العدوی مولاهم المروزی من ائمة الاثر.»

۱.۲.۵ - شخصیت نسائی

مولف یکی از صحاح سته و یکی از امامان حدیث اهل سنت! بنابراین، سند این روایت نیز طبق نظر اهل سنت معتبر است.


سال‌ها پیش از فتنه عبدالله بن زبیر در به راه‌ انداختن جنگ جمل و حوادث تلخ مکه و...، پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آن را پیش‌بینی و به خود او در این باره هشدار داده بود. ضحاک شیبانی در کتاب الآحاد والمثانی می‌نویسد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روزی حجامت کرده بودند، و به عبدالله بن زبیر گفتند خون را در جایی بریز که کسی نبیند، اما به جای این کار عبدالله بن زبیر، خون رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را نوشید! رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وقتی متوجه این کار شدند، به او گفتند: وای بر مردم از دست تو!


این روایت، برای کسانی که تبرک را منکر می‌شوند، و خون رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را نجس می‌دانند، غیر قابل توجیه است!

۲.۱ - متن روایت

«حدثنا محمد بن المثنی انا موسی بن اسماعیل نا هنید بن القاسم قال سمعت عامر بن عبدالله بن الزبیر ان اباه حدثه انه اتی النبی صلی الله علیه وسلم وهو یحتجم فلما فرغ قال یا عبدالله اذهب بهذا الدم فاهرقه حتی لا یراه احد فلما برز عن النبی صلی الله علیه وسلم عمد الی الدم فشربه فقال یا عبدالله ما صنعت

قال جعلته فی اخفی مکان ظننت انه یخفی علی الناس قال لعلک شربته قال نعم قال ولم شربت الدم ویل للناس منکوویللک من الناس؛ روزی عبدالله بن زبیر به نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آمد در حالی که آن حضرت مشغول حجامت بودند، وقتی که حجامت تمام شد، به عبدالله فرمودند برو و این خون را جایی بریز که کسی نبیند، وقتی که از نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بیرون رفت، خون را نوشید!
پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به او فرمودند: ‌ای عبدالله! چه کردی؟ گفت: آن را در پنهان‌ترین جا از مردم گذاشتم!
آن حضرت فرمودند: نکند آن را نوشیده ای؟ گفت: آری!
آن حضرت فرمودند: چرا خون را نوشیدی؟ وای بر مردم از دست تو! و وای بر تو از دست مردم!»

۲.۱.۱ - سند روایت

سند روایت طبق مبانی اهل سنت معتبر است:

۲.۱.۱.۱ - عبدالله بن زبیر

صحابی است و به نظر اهل سنت، نیازی به بررسی ندارد.

۲.۱.۱.۲ - عامر بن عبدالله بن زبیر

ذهبی در مورد او می‌گوید: وثاقت او مورد اجماع است!
«قلت: اجمعوا علی ثقة عامر.»

۲.۱.۱.۳ - هنید بن قاسم

ابن حبان شافعی، نام او را در زمره ثقات و راویان مورد اعتماد اهل سنت، ذکر کرده است.

۲.۱.۱.۴ - موسی بن اسماعیل تبوذکی

او از روات صحاح سته است و طبق مبانی اهل سنت، جزو ثقات است، ذهبی در مورد او می‌گوید:
«التبوذکی (علیه‌السّلام) الحافظ الامام الحجة شیخ الاسلام.»

۲.۱.۱.۵ - محمد بن المثنی العنزی

او نیز از روات صحاح سته است، ذهبی در مورد او می‌گوید:
«ابو موسی ع محمد بن المثنی بن عبید بن قیس بن دینار الامام الحافظ الثبت ابو موسی العنزی البصری الزمن.»

۲.۱.۱.۶ - احمد بن عمرو بن ضحاک

احمد بن عمرو بن الضحاک ابن ابی عاصم، مولف کتاب الاحاد والمثانی:
ذهبی در مورد او نیز می‌گوید:
«ابن ابی عاصم حافظ کبیر امام بارع متبع للآثار کثیر التصانیف... قال ابو الشیخ کان من الصیانة والعفة بمحل عجیب وقال ابو بکر بن مرودیه حافظ کثیر الحدیث صنف المسند والکتب... وکان ثقة نبیلا معمرا.»


بنابراین سند این روایت نیز به نظر اهل سنت معتبر است.


یکی از پیش‌گویی‌های رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) که در کتب اهل سنت، با سند معتبر آمده است، پیشگویی کشتاری است که در مکه رخ می‌دهد؛ ایشان فرموده‌اند شخصی از قریش به نام عبدالله در مکه کشتار می‌کند و خود او نیز در مکه کشته می‌شود، گناهان او، برابر گناه جن و انس است، و عذاب او نیمی از عذابی است که بر کل جهنمیان وارد می‌شود! که تمام خصوصیاتی که در مورد این شخص در روایات اهل سنت آمده است، تنها بر عبدالله بن زبیر تطبیق می‌کند و حتی تعدادی از صحابه از جمله عثمان نیز این روایت را بر او تطبیق کرده‌اند:
احمد بن حنبل در مسند خویش چنین روایت می‌کند که:
«حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی ابی ثنا اِسْمَاعِیلُ بن اَبَانَ الوَرَّاقُ ثنا یَعْقُوبُ عن جَعْفَرِ بن ابی الْمُغِیرَةِ عَنِ بن اَبْزَی عن عُثْمَانَ بن عَفَّانَ قال قال له عبد اللَّهِ بن الزُّبَیْرِ حین حُصِرَ ان عندی نَجَائِبَ قد اَعْدَدْتُهَا لک فَهَلْ لک ان تَحَوَّلَ الی مَکَّةَ فَیَاْتِیَکَ من اَرَادَ اَنْ یَاْتِیَکَ قال لاَ انی سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم یقول یُلْحِدُ بِمَکَّةَ کَبْشٌ من قُرَیْشٍ اسْمُهُ عبد اللَّهِ علیه مِثْلُ نِصْفِ اَوْزَارِ الناس؛ وقتی که عثمان محاصره شده بود، عبدالله بن زبیر به او گفت: من چند اسب تندرو دارم که آنها را برای تو آماده کرده‌ام! آیا نمی‌خواهی به مکه بروی و کسانی که می‌خواهند با تو باشند، به نزد تو بیایند؟
عثمان گفت: خیر! من از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شنیدم که فرمود: قوچی در مکه الحاد می‌کند که اسم او عبدالله است و بر او نصف عذاب مردم است!»


این روایت به خوبی نشان می‌دهد که عثمان چنین برداشت کرده است که مقصود روایت، از کسی که باعث الحاد در مکه می‌شود عبدالله بن زبیر است!
درباره این روایت، نکاتی وجود دارد که ما به اختصار آن‌ها را بررسی خواهیم کرد:

۳.۱ - بررسی سندی روایت

البانی وهابی که در دفاع از دشمنان اهل بیت (علیهم‌السّلام) مشهور است، تلاش کرده که این روایت را از اعتبار بیندازد؛ در حالی‌که طبق مبانی خود او و دیگر بزرگان علم رجال و درایه اهل سنت، سند آن کاملا معتبر است.
تصحیح روایت توسط هیثمی:
ابوبکر هیثمی بعد از نقل این روایت می‌گوید:
«رواه احمد ورجاله ثقات ورواهالبزار ایضا.»


نقد تضعیف این روایت، توسط البانی:
مبنای البانی در تضعیف این روایت، خدشه‌دار کردن تمام روایاتی است که در مذمت اصحاب نقل شده است، بنابراین با ترفند‌های خاصی تلاش می‌کند، آن را تضعیف نماید.
البته او اصل روایت را قبول دارد؛ اما روایتی که در آن نامی از «عبدالله» برده نشده است؛ ولی در روایتی که صراحتا نام عبدالله در آن موجود است، تردید می‌کند و قابل استدلال نمی‌داند.
وی در این‌باره می‌نویسد:
اخرجه احمد، والبزار ایضاً، وابن عساکر، وقال الهیثمی بعد ان عزاه للاوَّلیْن: "ورجاله ثقات ". کذا قال! وجعفر بن ابی المغیرة، ویعقوب بن عبدالله - وهو القمی - قال الحافظ فی ترجمة کل منهما: صدوق یهم .

وفی اسنادهما علة اخری، وهی الانقطاع بین عثمان رضی الله عنه وابن ابزی - واسمه سعید بن عبد الرحمن بن ابزی الکوفی -، قال ابو زرعة: " روایته عن عثمان مرسلة".

ولذلک؛ قال الذهبی فی "سیر اعلام النبلاء" عقب الحدیث: "رواه احمد. . وفی اسناده مقال ".

وقال الحافظ ابن کثیر فی "البدایة": "وهذا الحدیث منکر جداً، وفی اسناده ضعف، ویعقوب هذا هو القمی وفیه تشیع، ومثل هذا لا یقبل تفرده به، وبتقدیر صحته فلیس هو بعبدالله بن الزبیر؛ فانه کان علی صفات حمیدة، وقیامه بالامارة انما کان لله عز وجل، ثم کان هو الامام بعد موت معاویة بن یزید لا محالة، وهو ارشد من مروان بن الحکم، حیث نازعه بعد ان اجتمعت الکلمة علیه، وقامت له البیعة فی الآفاق، وانتظم له الامر. والله اعلم ".

این روایت را احمد و بزار و ابن عساکر نقل کرده‌اند و هیثمی بعد از آنکه روایت را از احمد و بزار نقل می‌کند می‌گوید: راویان آن همگی ثقه هستند! او اینطور گفته است!
اما جعفر بن ابی‌المغیره و یعقوب قمی، ابن حجر در مورد هر دوی آنها دارد «راستگو است اما اشتباه می‌کند»
و در سند این دو اشکال دیگری نیز هست، و آن انقطاع بین عثمان و ابن ابزی است! که اسم او سعید بن عبد‌الرحمن بن ابزی است که کوفی است، و ابوزرعه گفته است روایت او از عثمان مرسل است!
و به همین علت ذهبی در سیر اعلام النبلاء گفته است: این روایت را احمد نقل کرده است اما در سند آن اشکالی است!
و ابن کثیر در البدایة گفته است: این حدیث به شدت منکر است! و سند آن ضعیف! و یعقوب قمی است و در او تشیع بوده است! (مقداری به شیعه متمایل بوده است) و مثل این روایت در صورتی که او به تنهایی راوی آن باشد مقبول نیست!
و بر فرض که صحیح هم باشد مقصود عبدالله بن زبیر نیست! زیرا او صفات نیکو داشت! و به خاطر خدا حکومت را به دست گرفت! و بعد از مرگ معاویه بن یزید او خلیفه شد! و او بهتر است مروان بن حکم است! و بعد از آنکه خلافت برای او کامل شد و در همه جا با او بیعت کردند و حکومت او نظم گرفت، مروان با او مقابله کرد!
[۲۲] البانی، محمد ناصر (متوفای۱۴۲۰هـ)، السلسلة الصحیحة الکاملة، ح۳۱۰۸، طبق برنامه المکتبة الشاملة.


۳.۲ - اشکالات سندی روایت

سه اشکال به سند روایت شده است:
۱- انقطاع بین ابن ابزی و عثمان
۲- ضعف جعفر بن ابی المغیرة
۳- ضعف یعقوب بن عبدالله قمی
حال به بررسی اشکالات البانی به سند می‌پردازیم:

۳.۲.۱ - اشکال اول

ابن ابزی، همان سعید بن عبد الرحمن بن ابزی است و بین او و عثمان ارسال است!
این اشکال، اشکال اساسی البانی به این روایت است، وگرنه خود البانی، روایتی که در سند آن جعفر بن ابی‌المغیرة و یعقوب قمی وجود دارند را تحسین و یا تصحیح کرده است! که در پاسخ به اشکال دو و سه به آنها خواهیم پرداخت.
اما در واقع اشکال انقطاع، از بی‌اطلاعی یا تعمد البانی و دیگر علمای اهل سنت نشات می‌گیرد!
جعفر بن ابی المغیرة، هم از سعید بن عبد الرحمن بن ابزی روایت نقل کرده است و هم از پدر او، و به همین علت، علمای اهل سنت او را تابعی می‌دانند (زیرا عبد‌الرحمن بن ابزی صحابی است) و این مطلب در تهذیب الکمال که یکی از مشهورترین کتب رجالی اهل سنت است، آمده است! بنابراین، این ادعا که ابن ابزی باید حتما «سعید بن عبد الرحمن بن ابزی» باشد و او عثمان را درک نکرده است، ادعایی بی‌مورد است! بلکه طبق این نقل ابن ابزی خود عبد‌الرحمن بن ابزی است که صحابی است!

بن اَبی المغیرة الخزاعی القمی.... قال ابو الشیخ الاصبهانی: هو من التابعین، روی عن عبد الرحمن بن ابزی، ورای ابن الزبیر

همچنین اصل این سخن، در کلام دو تن از علمای رجالی اهل سنت آمده است؛ ابن حیان انصاری در مورد او می‌گوید:
«جعفر بن ابی المغیرة القمی من التابعینروی عن عبد الرحمن بن ابزیورای بن الزبیر ودخل مکة ایام عبدالله بن عمر.»


«جعفر بن ابی المغیرة القمی من التابعین، واسم ابی المغیرة دینار روی عنه یعقوب القمی، وحبان بن علی، واشعث بن اسحاق، ومطرف بن طریف، روی عن عبد الرحمن بن ابزی، ورای ابن الزبیر، ودخل مکة ایام عبدالله بن عمر مع سعید بن جبیر»


بنابراین، این اشکال البانی، صحیح نیست.
و بر فرض صحت این اشکال، باز تاثیر‌گذار نیست، زیرا عبد‌الرحمن بن ابزی صحابی است و پسر او سعید بن عبد الرحمن بن ابزی تابعی، و به نظر البانی، مرسل تابعی حجت است! زیرا او در السلسلة‌الصحیحة مرسلات بسیاری را به خاطر اینکه ارسال از یک تابعی بوده است، صحیح می‌داند:
«اخبرنا یحیی بن عباد قال: حدثنا یونس بن ابی اسحاق قال: حدثنا ابو السفر قال: بینما رسول الله صلی الله علیه وسلم جالس هو و عائشة و اسامة عندهم، اذ نظر رسول الله صلی الله علیه وسلم فضحک ثم قال... فذکره. و من طریق ابن سعد رواه ابن عساکر. و هذا سند صحیح مرسل، و ابو السفر اسمه سعید بن یحمد، تابعی ثقةیروی عن العبادلة: ابن عباس و ابن عمر و ابن عمرو.»
[۲۶] البانی، محمد ناصر (متوفای۱۴۲۰هـ)، السلسلة الصحیحة الکاملة، ح۳۱۰۸، طبق برنامه المکتبة الشاملة.، ش ۱۰۱۹


۳.۲.۲ - اشکال دوم و سوم

البانی گفته است که ابن حجر در مورد آنها گفته است «صدوق یهم» اما آیا این عبارت موجب تضعیف راوی و روایت است؟ خود البانی روایات دیگری را که این دو راوی در آن قرار دارند در کتاب «السلسلة الصحیحة» آورده و آن را تحسین کرده است:
"کان لا یفطر ایام البیض فی حضر و لا سفر ".
قال الالبانی فی "السلسلة الصحیحة" : اخرجه النسائی فی سننه : اخبرنا القاسم بن زکریا قال: حدثنا عبید
الله قال: حدثنا یعقوب عن جعفر عن سعید عن ابن عباس قال: فذکره مرفوعا.
قلت: وهذا اسناد حسن رجاله کلهم ثقاترجال مسلم غیر یعقوب و جعفر الراوی عن سعید و هو ابن جبیر. اما الاول فهویعقوب بن عبداللهبن سعد القمی و اما الآخر فهو جعفر بن ابی المغیرة القمی، قال الحافظ فی کل منهما: " صدوق یهم " و قال الذهبی فی الآخر منهما: " صدوق ". و فی الاول: " عالم اهل (قم) قال النسائی و غیره: لیس به باس. و قال الدارقطنی: لیس بالقوی. قلت: خرج له البخاری تعلیقا ". و اخرجه الضیاء المقدسیفی " المختارة " من طریق اخری عنه.
[۲۷] البانی، محمد ناصر (متوفای۱۴۲۰هـ)، السلسلة الصحیحة المجلدات الکاملة، ش ۵۸۰


همچنین در کتاب ظلال الجنة روایت یعقوب بن عبدالله قمی را تصحیح کرده است:
حدثنا ابو بکر حدثنا مالک بن اسماعیل ثنایعقوب بن عبداللهالقمی عن حفص بن حمید عن عکرمة عن ابنعباس عن عمر ابن الخطاب قال قال رسول الله صلی الله علیه وسلم
انا ممسک بحجزکم عن النار وتغلبون تقاحمون فیها تقاحم الفراش والجنادب واوشک ان ارسل بحجزکم وافرط لکم علی الحوض وتردون وتعودون علی جمعا واشتاتا


بنابراین بعد از رد کردن اشکال انقطاع، دیگر جایی برای عدم قبول روایت باقی نمی‌ماند!

۳.۳ - راویان از نظر اهل سنت

حال ببینیم راویان در نظر علمای اهل سنت چگونه هستند؟

۳.۳.۱ - جعفر بن ابی المغیرة قمی

۱- تمامی صاحبان صحاح سته غیر از مسلم از او روایت نقل کرده‌اند، بخاری نیز از او در الادب المفرد به صورت مستقل و در صحیح بخاری به صورت ضمنی (یعنی استدلال به روایت با ذکر سند، بدون بیان آن به روش عادی - این روش دلالت بر صدق می‌کند و بالاتر از ذکر در متابعات است) روایت نقل کرده است.
۲. احمد بن حنبل او را به صورت مطلق ثقه می‌داند:
«سمعت ابی یقول جعفر بن ابی المغیرة القمی وهو جعفر المصور ثقة وهو جعفر بن دینار.»

عمر بن شاهین، درباره او می‌نویسد:
«جعفر بن ابی المغیرة القمی ثقة قاله احمد.»
[۳۰] ابو حفص عمر بن احمد بن شاهین (متوفای۳۸۵ هـ)، تاریخ اسماء الثقات ج۱ ص۵۵، تحقیق: صبحی السامرائی، ناشر: الدار السلفیة - الکویت، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۴هـ ـ ۱۹۸۴م


۳. ابن حبان او را ثقه می‌داند:
«جعفر بن ابی المغیرة الخزاعی یروی عن سعید بن جبیر روی عنه مطرف بن طریف ویعقوب القمی»
[۳۱] التمیمی البستی، ابوحاتم محمد بن حبان بن احمد (متوفای۳۵۴ هـ)، الثقات، ج۶، ص۱۳۴ ش ۷۰۴۸، تحقیق السید شرف الدین احمد، ناشر: دار الفکر، الطبعة: الاولی، ۱۳۹۵هـ - ۱۹۷۵م.

۴- ذهبی در مورد او به صورت مطلق در میزان الاعتدال و تاریخ الاسلام او می‌گوید:
«کان صدوقا»
[۳۲] الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تاریخ الاسلام ووفیات المشاهیر والاعلام، ج۸ ص۶۳، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۷هـ - ۱۹۸۷م.
[۳۳] الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج۲ ص۱۴۸، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل احمد عبدالموجود، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۹۹۵م.


تنها مطلبی که ذهبی به عنوان اشکال در مورد او مطرح می‌کند عدم قوت او در روایات سعید بن جبیر است!
«یروی عنه یعقوب القمی ومندل بن علی وجماعة وذکره ابن ابی حاتم وما نقل توثیقه بل سکت قال ابن مندة لیس هو بالقوی فی سعید بن جبیر»
[۳۴] الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج۲ ص۱۴۸، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل احمد عبدالموجود، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۹۹۵م.



و خوشبختانه این روایت را از سعید بن جبیر نقل نکرده است؛ پس هیچ اشکالی از جانب جعفر بن مغیره در این روایت وارد نیست.
۵. نظر تفصیلی ابن حجر در مورد جعفر:
البخاری فی الادب المفرد وابی داود والترمذی والنسائی وابن ماجة فی التفسیر جعفر بن ابی المغیرة الخزاعی القمی روی عن سعید بن جبیر وعکرمة وشهر بن حوشب وابی الزناد وسعید بن عبد الرحمن بن ابزی وغیرهم وعنه ابنه الخطاب وحسان بن علی العنزی ومطرف بن طریف ویعقوب بن عبدالله القمی الاشعری وعدة قال ابو الشیخ رای بن الزبیر ودخل مکة ایام بن عمر مع سعید بن جبیر قلت وقع حدیثه فی صحیح البخاری ضمناحیث قال فی التیمم وامنا بن عباس وهو متیمم وهذا من روایة یحیی بن یحیی التمیمی عن جریر عن اشعث عن جعفر عن سعید بن جبیر وقد اشرت الیه فی ترجمة اشعث ایضا وذکره بن حبان فی الثقات ونقل ونقل بن حبان فی الثقات عن احمد بن حنبل توثیقهوقال بن مندة لیس بالقوی فی سعید بن جبیر وقال ابو نعیم الاصبهانی اسم ابی المغیرة دینار
[۳۵] العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تهذیب التهذیب، ج۲، ص۹۲ ش ۱۶۵، ناشر: دار الفکر - بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۴ - ۱۹۸۴ م.



بنابراین، مقصود ابن حجر از «یهم» قطعا تضعیف روایت او، و یا معتبر نداستن روایت او نیست؛ به همین جهت در فتح‌الباری، خود ابن حجر، وقتی روایات جعفر قمی نقل می‌شود، اشکالی به او نمی‌گیرد و حتی روایت او را تصحیح کرده است:
شاهد اول:
«وقد اخرجه الطبری من طریق جعفر بن ابی المغیرة عن سعید بن جبیر عن بن عباس قال کانت قریش تطوف بالبیت عراة یصفرون ویصفقون فانزل الله تعالی قل من حرم زینة الله الآیة وسنده صحیح»
[۳۶] العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۱۰، ص۲۵۳، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.

شاهد دوم:
«ما اخرجه بن ابی حاتم والطبرانی من طریق جعفر بن ابی المغیرةعن سعید بن جبیر عن بن عباس اتتقریش الیهود فقالوا ایما جاء به موسی قالوا العصا ویده الحدیث الی ان قال فقالوا للنبی صلی الله علیه وسلم اجعل لنا الصفا ذهبا فنزلت هذه الآیة ورجاله ثقات الا الحمانیفانه تکلم فیه»
[۳۷] العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۸، ص۲۳۵، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.


۶- خود البانی روایات او را تحسین کرده بود!
همانطور که گذشت، البانی روایتی را که جعفر بن ابی المغیرة در آن است، حسن دانسته است!

۳.۳.۲ - یعقوب بن عبدالله اشعری قمی

البانی می‌گوید: ابن حجر در مورد او گفته است «صدوق یهم»
حال به بررسی کلام علمای اهل سنت در مورد او می‌پردازیم:
۱. همانطور که خود البانی گفته، بسیاری از علمای رجال او را توثیق کرده‌اند:
«و قال الذهبی فی الآخر منهما: " صدوق ". و فی الاول (یعقوب بن عبدالله): " عالم اهل (قم) قال النسائی و غیره: لیس به باس. و قال الدارقطنی: لیس بالقوی. قلت: خرج له البخاری تعلیقا ". و اخرجه الضیاء المقدسیفی " المختارة " من طریق اخری عنه.»
ذهبی در مورد یعقوب بن عبدالله گفته است که او عالم اهل قم است، نسائی و غیر او در مورد او گفته‌اند «هیچ اشکالی ندارد». .. بخاری نیز از او در تعلیقات روایت آورده است، و ضیاء مقدسی در «المختاره» (که شرط کرده است در ان روایات صحیح را بیاورد و البانی نیز تمام روایات آن را یا صحیح و یا حسن می‌داند) از او روایت نقل کرده است!
۲. یحیی بن معین و احمد بن حنبل، روایات او را قبول دارند؛ از یحیی بن معین راجع به ابن حمید سوال شد، در پاسخ گفت:
«قدم علینا بغداد فاخذنا منه کتاب یعقوب القمی ففرقنا الاوراق بیننا ومعنا احمد بن حنبل فسمعناه ولم نر الا خیرا؛
[۳۸] ابن ابی حاتم الرازی التمیمی، ابومحمد عبد الرحمن بن ابی حاتم محمد بن ادریس (متوفای ۳۲۷هـ)، الجرح والتعدیل، ج۷، ص۲۳۲، ناشر: دار احیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۲۷۱هـ ـ ۱۹۵۲م.
او در بغداد به نزد ما آمد، ما از او کتاب یعقوب قمی را گرفتیم و تمامی اوراق را بین خودمان تقسیم کردیم و احمد بن حنبل نیز با ما بود؛ اما جز نیکی نشنیدیم و جز خوبی ندیدیم!»


۳. ابن حبان او را در ثقات آورده است:
[۳۹] التمیمی البستی، ابوحاتم محمد بن حبان بن احمد (متوفای۳۵۴ هـ)، الثقات، تحقیق السید شرف الدین احمد، ج۷، ص۶۴۵ ش ۱۱۸۸۰، ناشر: دار الفکر، الطبعة: الاولی، ۱۳۹۵هـ - ۱۹۷۵م.


۴. ابن حیان‌اندلسی از جریر نقل می‌کند که او را مومن آل فرعون می‌نامید!
«یعقوب بن عبدالله بن سعد الاشعری القمی یکنی بابی الحسن روی عنه جریر بن عبد الحمید وعبد الرحمن بن مهدی وعامة من ادرکه من اهل العراق وکان جریر اذا مر به یعقوب القمی یقول هذا مؤمن آل فرعون»
[۴۰] الانصاری، عبدالله بن محمد بن جعفر بن حیان ابومحمد (متوفای ۳۶۹ هـ)، طبقات المحدثین باصبهان والواردین علیها، ج۲، ص۳۴، تحقیق: عبدالغفور عبدالحق حسین البلوشی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الثانیة، ۱۴۱۲هـ - ۱۹۹۲م.

۵. ابوالقاسم طبرانی نیز او را ثقه می‌داند:
«وَقَال ابو القاسم الطبرانی: کان ثقة.»
[۴۱] المزی، ابوالحجاج یوسف بن الزکی عبدالرحمن (متوفای۷۴۲هـ)، تهذیب الکمال، ج۳۲، ص۳۴۵، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۰هـ - ۱۹۸۰م.


۳.۴ - نتیجه‌گیری بررسی سندی

اشکال البانی سه قسمت داشت:
۱- ارسال: که طبق کلام علمای اهل سنت، ثابت شد روایت مرسل نیست و مسند است؛ و حتی اگر مرسل باشد، باز البانی نمی‌تواند به آن اشکال کند، زیرا مرسل تابعی است که از صحابی نقل روایت می‌کند و حجت است.
۲و۳- عبارت ابن حجر در مورد جعفر بن ابی‌المغیرة و یعقوب قمی که «صدوق یهم» است!
این اشکال نیز حتی به نظر خود ابن حجر سبب تضعیف روایت نمی‌شود؛ زیرا خود ابن حجر از جعفر بن ابی‌المغیرة روایت نقل کرده و سند آن را صحیح دانسته است!
و حتی اگر بنا باشد روایت از درجه صحت ساقط شود، باز از مرتبه حسن پایین‌تر نخواهد آمد، زیرا البانی روایات همین راویان را گاهی تصحیح کرده است و گاهی تحسین. بنابراین روایت مسند احمد طبق مبنای ابن حجر صحیح است و طبق مبنای البانی یا صحیح و یا حسن!
ب. مقصود از این عبدالله چه کسی است؟
خصوصیات ذکر شده در روایات:
۱. مردی از قریش
۲. نام او عبدالله است
۳. کبش من قریش (از جنگ جویان قریش است) جالب است که می‌گویند عبدالله بن زبیر اولین سخنی که بر زبان آورد «سیف» بود!
«وقد روی الزبیر بن بکار عن هشام بن عروة قال ان اول ما فصح به عبدالله بن الزبیر وهو صغیر السیف السیف؛
[۴۲] ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء اسماعیل بن عمر القرشی (متوفای۷۷۴هـ)، البدایة والنهایة، ج۸، ص۳۴۰، ناشر: مکتبة المعارف - بیروت.
اولین چیزی که عبدالله بن زبیر در کودکی بر زبان آورد شمشیر بود!»


۴. حرمت مکه را حلال می‌شمرد (در مکه جنگ می‌کند جدای از اینکه در نفرین محمد حنفیه برای او خواهد آمد که او و یارانش در مکه بلاهای زیادی بر سر مردم آوردند! )
۵. در مکه خون او را حلال می‌کنند و او را می‌کشند!
۶. امام حسین (علیه‌السّلام) می‌فرمایند که اعلام حکومت (در مقابل حاکمی دیگر) در مکه موجب حرمت شکنی حرم است و مصداق همین روایت خواهد شد!
۷. عبدالله بن عمر بن خطاب و عبدالله بن عمرو بن العاص به او عبدالله بن زبیر توصیه می‌کنند که در مکه الحاد نکند!
۸. عثمان، او را محصور بین عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر می‌داند!
حال به نقل کلام سید‌الشهدا، عبدالله بن عمر، عبدالله بن عمرو بن العاص و عثمان در مور عبدالله بن زبیر می‌پردازیم:
۱. امام حسین (علیه‌السّلام): اعلام حکومت در مکه، موجب حرمت‌شکنی برای حرم خواهد شد! و مصداق قوچی که در مکه الحاد می‌کند!
«قال ابو مخنف قال ابو جناب یحیی بن ابی حیة عن عدی بن حرملة الاسدی عن عبدالله بن سلیم والمذری بن المشمعل الاسدیین قالا خرجنا حاجین من الکوفة حتی قدمنا مکة فدخلنا یوم الترویة فاذا نحن بالحسین وعبدالله بن الزبیر قائمین عند ارتفاع الضحی فیما بین الحجر والباب

قالا فتقربنا منهما فسمعنا ابن الزبیر وهو یقول للحسین ان شئت ان تقیم اقمت فولیت هذا الامر فآزرناک وساعدناک ونصحنا لک وبایعناک فقال له الحسین ان ابی حدثنی ان بها کبشا یستحل حرمتها فما احب ان اکون انا ذلک الکبش؛
[۴۳] الطبری، ابو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (متوفای۳۱۰)، تاریخ الطبری، ج۳، ص۲۹۵، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت.
عبدالله بن سلیم و مذری بن مشعل گفته‌اند از کوفه برای حج رفتیم، روز ترویه به مکه رسیدیم حسین و عبدالله بن زبیر را دیدیم که بعد از روشن شدن روز، بین حجر و باب ایستاده‌اند، به آنها نزدیک شدیم و شنیدیم که عبدالله بن زبیر به حسین (علیه‌السّلام) می‌گوید: اگر می‌خواهی در مکه بمان و این کار (خلافت) را به عهده بگیر، ما نیز تو را کمک کرده و یاری کرده و خیرخواه تو خواهیم بود و با تو بیعت خواهیم کرد.
حسین به او گفت: پدرم به من خبر داد که در مکه قوچی است که حرمت مکه را خواهد شکست! من دوست ندارم که آن قوچ باشم!»

۳.۴.۱ - عبدالله بن عمرو بن العاص

عباس الترقفی حدثنا محمد بن کثیر عن الاوزاعی عن یحیی عن ابی سلمة عن عبدالله بن عمروسمعترسول الله صلی الله علیه وسلم یقول یلحد بمکة رجل من قریش یقال له عبدالله علیه نصف عذاب العالم فوالله لا اکونه فتحول منها وسکن الطائف قلت محمد هو المصیصی لین واحتج به ابو داود والنسائی

ابو النضر حدثنا اسحاق بن سعید اخبرنا سعید بن عمرو قال اتی عبدالله بن عمرو عبدالله بن الزبیرفقال ایاک والالحاد فی حرم الله فاشهد لسمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول یحلها وتحل به رجل من قریش لو وزنت ذنوبه بذنوب الثقلین لوزنتها قال فانظر یا ابن عمرو لا تکونه؛
[۴۴] الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۳۷۶، تحقیق: شعیب الارناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.
عبدالله بن عمرو گفت: از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شنیدم که فرمودند مردی از قریش که به او عبدالله می‌گویند در مکه الحاد می‌کند که نصف عذاب عالم بر او است، و قسم به خدا من او نخواهم بود، به همین دلیل از مکه بیرون رفت و در طائف ساکن شد!

عبدالله بن عمرو بن العاص به نزد عبدالله بن زبیر آمد و گفت مراقب باش که در حرم خدا الحاد نکنی، بدرستیکه از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شنیدم که فرمود: یکی از قریش، حرمت مکه را می‌شکند و در مکه خون او حلال می‌شود که اگر گناهان او با گناه ثقلین مقایسه شود، برابر است، مراقب باش‌ ای ابن عمر که تو نباشی!


محمد بن اسحاق فاکهی می‌نویسد:
«وحدثنا محمد بن اسحاق السجستانی قال ثنا محمد بن کثیر قال سمعت الاوزاعی یذکر عن یحیی یعنی ابن ابی کثیر عن ابی سلمة عن عبدالله بن عمرورضی الله عنهما قال سمعت النبی صلی الله علیه وسلم یقول یلحد بمکة رجل من قریش یقال له عبدالله علیه نصف عذاب العالمقال فتحول منها الی الطائف وقال لا اکونه؛
[۴۵] الفاکهی، محمد بن اسحاق بن العباس ابوعبدالله (متوفای۲۷۵هـ)، اخبار مکة فی قدیم الدهر وحدیثه، ج۲، ص۲۶۸ ش ۱۴۹۸، تحقیق د. عبد الملک عبدالله دهیش، ناشر: دار خضر - بیروت، الطبعة: الثانیة، ۱۴۱۴هـ.
عبدالله بن عمرو بن العاص گفت: از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شنیدم که در مکه مردی از قریش که به او عبدالله گفته می‌شود، الحاد می‌کند، و نصف عذاب کل عالم بر او است! و سپس به طائف رفت، و گفت من نمی‌خواهم او باشم!»

۳.۴.۲ - عبدالله بن عمر بن الخطاب

«حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی ابی ثنا محمد بن کُنَاسَةَ ثنا اِسْحَاقُ بن سَعِیدٍ عن ابیه قال اتی عبدُ اللَّهِ بن عُمَرَ عَبْدَ اللَّهِ بن الزُّبَیْرِ فقال یا بن الزُّبَیْرِ اِیَّاکَ وَالاِلْحَادَفی حَرَمِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَتَعَالَی فانی سمعت رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم یقول انه سَیُلْحِدُ فیه رَجُلٌ من قُرَیْشٍ لو وُزِنَتْ ذُنُوبُهُ بِذُنُوبِ الثَّقَلَیْنِ لَرَجَحَتْ قال فَانْظُرْ لاَ تَکُونُهُ؛
[۴۶] الشیبانی، ابوعبدالله احمد بن حنبل (متوفای۲۴۱هـ)، مسند احمد بن حنبل، ج۲، ص۱۳۶، ناشر: مؤسسة قرطبة - مصر
[۴۷] الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۳۷۶، تحقیق: شعیب الارناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.
عبدالله بن عمر به نزد عبدالله بن زبیر آمد و گفت: ‌ای ابن زبیر، مراقب باش که در حرم خدا الحاد نکنی! زیرا من از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شنیدم که می‌فرمود: به زودی مردی از قریش در مکه الحاد می‌کند که اگر گناهان او با گناهان ثقلین مقایسه شود، گناه او بیشتر است!؛ عبدالله بن زبیر هم به او گفت: مراقب باش که تو نباشی!»


عثمان بن عفان می‌گوید یا مقصود عبدالله بن زبیر است، و یا عبدالله بن عمر.
مضمون نقل شده در مسند احمد به صورت کامل‌تر در تاریخ مدینه دمشق آمده است:
«اخبرنا ابو القاسم نصر بن احمد وابوالعشائر محمد بن الخلیل بن فارس وابویعلی حمزة بن علی قالوا انا ابوالقاسم بن ابی العلاء قالوا انا ابومحمد بن ابی نصر انا ابراهیم بن محمد بن احمد بن ابی ثابت نا احمد بن بکیر یعنی البالسی نا اسماعیل بن ابان نا یعقوب یعنی القمی عن جعفر بن ابی المغیرة عن ابن ابزی قال قال عبدالله بن الزبیر حیث حوصر عثمان بن عفان... انی سمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول یلحد بمکة کبش من قریش اسمه عبدالله علیه مثل اوزار الناس ولا اراک الا ایاه او عبدالله بن عمر؛
[۴۸] ابن عساکر الدمشقی الشافعی، ابی القاسم علی بن الحسن ابن هبة الله بن عبدالله (متوفای۵۷۱هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الاماثل، ج۲۸، ص۲۱۹، تحقیق: محب الدین ابی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفکر - بیروت - ۱۹۹۵.
و تو را (عبدالله بن زبیر) همان عبدالله می‌بینم، و یا عبدالله بن عمر!»


البته همان روایت مسند احمد، نشان می‌دهد که عثمان از این ترس داشته است که با رفتن در مکه به دست عبدالله بن زبیر، زمینه همان الحاد را فراهم کند!


مقدس‌ترین خانه، در نزد مسلمانان، کعبه است، که گروه زیادی از مسلمانان، همه ساله برای لبیک به دعوت حضرت ابراهیم (علیه‌السلام)، برای زیارت این خانه راهی مکه می‌شوند! اما طبق روایات اهل سنت، این خانه، به دست عبدالله بن زبیر به آتش کشیده شده است!
ابن عساکر دمشقی در کتاب تاریخ مدینة دمشقی می‌نویسد:
«اخبرنا ابومحمد عبدان بن زرین بن المقرئ نا نصر بن ابراهیم المقدسی انا عبد الوهاب بن الحسین الغزال انا الحسین بن محمد بن عبید العسکری نا محمد بن عثمان بن ابی شیبة نا وکیع نا سفیان عن سلمة بن کهیل عن ابی صادق عن حنش الکنانی عن علیم الکندی عن سلمان الفارسی قال لیحرقن هذا البیت علی یدی رجل من آل الزبیر؛
[۴۹] ابن عساکر الدمشقی الشافعی، ابی القاسم علی بن الحسن ابن هبة الله بن عبدالله (متوفای۵۷۱هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الاماثل، ج۲۸، ص۲۲۱، تحقیق: محب الدین ابی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفکر - بیروت - ۱۹۹۵.
سلمان فارسی گفت: قطعا این خانه (کعبه) به دست یکی از آل زبیر به آتش کشیده خواهد شد!»

۴.۱ - بررسی سند روایت

سند طبق مبانی اهل سنت معتبر است:

۴.۱.۱ - سلمان فارسی

او صحابی است و به نظر اهل سنت نیازی به توثیق ندارد.

۴.۱.۲ - علیم کندی

ابن حبان او را در ثقات آورده و از او تعبیر به شیخ کرده است:
«علیم شیخ یروی عن سلمان الفارسی روی عنه زاذان»
[۵۰] التمیمی البستی، ابوحاتم محمد بن حبان بن احمد (متوفای۳۵۴ هـ)، الثقات، ج۵، ص۲۸۶ ش ۴۸۶۸، تحقیق السید شرف الدین احمد، ناشر: دار الفکر، الطبعة: الاولی، ۱۳۹۵هـ - ۱۹۷۵م.



«بخاری نیز در تاریخ کبیر می‌گوید او از سلمان روایت نقل کرده است.»
[۵۱] البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن اسماعیل (متوفای۲۵۶هـ)، التاریخ الکبیر، ج۷، ص۸۸، تحقیق: السید‌هاشم الندوی، ناشر: دار الفکر.


۴.۱.۳ - حنش کنانی

او از روات ابی‌داود و ترمذی و نسائی در خصائص علی است.
عجلی در مورد او می‌گوید:
«حنش بن المعتمر ابو المعتمر کوفی ثقة تابعی»
[۵۲] العجلی، ابی الحسن احمد بن عبدالله بن صالح (متوفای ۲۶۱هـ)، معرفة الثقات من رجال اهل العلم والحدیث ومن الضعفاء وذکر مذاهبهم واخبارهم، ج۱ ص۳۲۶ ش ۳۷۳، تحقیق: عبد العلیم عبد العظیم البستوی، ناشر: مکتبة الدار - المدینة المنورة - السعودیة، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۵ - ۱۹۸۵م.



ابوداود نیز او را ثقه می‌داند:
«وَقَال ابو داود حنش بن المعتمر: ثقة.»
[۵۳] المزی، ابوالحجاج یوسف بن الزکی عبدالرحمن (متوفای۷۴۲هـ)، تهذیب الکمال، ج۷، ص۴۳۳، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۰هـ - ۱۹۸۰م.


۴.۱.۴ - عبدالله بن ناجد ازدی

ابن حجر در مورد ابو‌صادق (مسلم بن یزید) عبدالله بن ناجد‌الازدی می‌گوید:
«النسائی وابن ماجة ابو صادق الازدی الکوفی... قال یعقوب بن شیبة ثقةوذکره بن حبان فی الثقات... وابو صادق مستقیم الحدیث.»
[۵۴] العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تهذیب التهذیب، ج۱۲، ص۱۴۳ ش ۶۰۵، ناشر: دار الفکر - بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۴ - ۱۹۸۴ م.


۴.۱.۵ - سلمة بن کهیل

او از راویان صحاح سته است، ابن حجر در مورد او می‌گوید:
«الستة سلمة بن کهیل بن حصین الحضرمی... قال ابو طالب عن احمد سلمة بن کهیل متقن للحدیث... وقال اسحاق بن منصور عن بن معین ثقة وقال العجلی کوفی تابعی ثقة ثبت فی الحدیث وکان فیه تشیع قلیل وهو من ثقات الکوفیین وقال بن سعد کان ثقة کثیر الحدیث وقال ابو زرعة ثقة مامون ذکی وقال ابو حاتم ثقة متقن وقال یعقوب بن شیبة ثقة ثبت علی تشیعه وقال النسائی ثقة ثبت.»
[۵۵] العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تهذیب التهذیب، ج۴، ص۱۳۷ ش ۲۶۹، ناشر: دار الفکر - بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۴ - ۱۹۸۴ م.


۴.۱.۶ - سفیان بن سعید ثوری

او نیازی به توثیق ندارد، علمای اهل سنت در مورد او گفته‌اند:
«وَقَال شعبة، وسفیان بن عُیَیْنَة، وابو عاصم النبیل، ویحیی بن معین، وغیر واحد من العلماء: سفیان امیرالمؤمنین فی الحدیث.»
[۵۶] المزی، ابوالحجاج یوسف بن الزکی عبدالرحمن (متوفای۷۴۲هـ)، تهذیب الکمال، ج۱۱، ص۱۵۴، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۰هـ - ۱۹۸۰م.


۴.۱.۷ - وکیع بن جراح رواسی

او نیز مورد اتفاق علمای اهل سنت است، ذهبی در مورد او می‌گوید:
«وکیع بن الجراح بن ملیح الامام الحافظ الثبت محدث العراق.»
[۵۷] الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۳۰۶ ش ۲۸۴، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الاولی.


۴.۱.۸ - محمد بن عثمان

محمد بن عثمان بن ابی شیبة نیز طبق مبانی اهل سنت، مورد تایید است، ذهبی در مورد او می‌گوید:
«محمد بن عثمان بن ابی شیبة الامام الحافظ المسند ابو جعفر العبسی الکوفی... وجمع وصنف وله تاریخ کبیر ولم یرزق حظا بل نالوا منه وکان من اوعیة العلم وقال صالح جزرة ثقة وقال ابن عدی لم ار له حدیثا منکرا فاذکره.»
[۵۸] الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر اعلام النبلاء، ج۱۴، ص۲۱، تحقیق: شعیب الارناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.


۴.۱.۹ - حسین بن محمد

حسین بن محمد بن عبید العسکری نیز به اقرار ذهبی صدوق و مورد اطمینان است:
«العسکری الشیخ الصدوق المعمر ابو عبدالله الحسین بن محمد بن عبید بن احمد بن مخلد العسکری ثم البغدادی الدقاق.»
[۵۹] الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر اعلام النبلاء، ج۱۶، ص۳۱۷، تحقیق: شعیب الارناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.


۴.۱.۱۰ - عبدالوهاب بن حسین غزال

علمای اهل سنت او را نیز توثیق کرده‌اند:
«عبد الوهاب بن الحسین بن عمر بن برهان ابو الفرج الغزال... وکان ثقة.»
[۶۰] البغدادی، ابوبکر احمد بن علی بن ثابت الخطیب (متوفای۴۶۳هـ)، تاریخ بغداد، ج۱۱، ص۳۴، ش ۵۷۰۹، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت.


۴.۱.۱۱ - نصر بن ابراهیم مقدسی

او نیز مورد توثیق علمای اهل سنت است، ذهبی در مورد او می‌گوید:
«الفقیه نصر الشیخ الامام العلامة القدوة المحدث مفید الشام شیخ الاسلام ابو الفتح نصر بن ابراهیم بن نصر بن ابراهیم بن داود النابلسی المقدسی الفقیه الشافعی صاحب التصانیف والامالی.»
[۶۱] الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر اعلام النبلاء، ج۱۹، ص۱۳۶، تحقیق: شعیب الارناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.


۴.۱.۱۲ - عبدان بن زرین بن مقرئ

ابومحمد عبدان بن زرین بن المقرئ از مشایخ ابن عساکر است؛ ابن عساکر در مورد او می‌گوید:
«عبدان بن زرین بن محمد ابو محمد الاذربیجانی الدوینی المقریء الضریر قدم دمشق وهو شاب فسکنها وسمع بها الفقیه نصر بن ابراهیم وابا البرکات بن طاوس واقرا القرآن مدة ولقن جماعه وکان ثقة خیرا کتبت عنه.»
[۶۲] ابن عساکر الدمشقی الشافعی، ابی القاسم علی بن الحسن ابن هبة الله بن عبدالله (متوفای۵۷۱هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الاماثل، ج۳۷، ص۳۵۴ ش ۴۳۹۹، ، تحقیق: محب الدین ابی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفکر - بیروت - ۱۹۹۵.



بنابر این سند روایت به نظر اهل سنت معتبر است!


یکی از نکاتی که در روایات اهل سنت، راجع به عبدالله بن زبیر جلب توجه می‌کند، این است که امیرمومنان علی (علیه‌الصلاةوالسلام)، او را «ابن سوء» می‌دانند!
طبری این روایت را با سند معتبر نقل می‌کند که حضرت فرمودند:
«ما حدثنیه احمد بن زهیر قال حدثنا ابی ابو خیثمة قال حدثنا وهب بن جریر بن حازم قال سمعت ابی قال سمعت یونس بن یزید الایلی عن الزهری فی قصة ذکرها من خبر علی وطلحة والزبیر وعائشة فی مسیرهم الذی نحن فی ذکره فی هذا الموضع قال... لما وقف علی واصحاب الجمل.

خرج علی علی فرسه فدعا الزبیر فتواقفا فقال له علی: ما جاء بک؟ قال: جاء بی انی لا اراک لهذا الامر اهلاً ولا اولی به منا. فقال علی: لست اهلاً لها بعد عثمان؟ قد کنا نعدک من بنی عبد المطلب حتی نشا ابنک ابن السوءففرق بیننا وبینک...»
[۶۳] الطبری، ابو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (متوفای۳۱۰)، تاریخ الطبری، ج۳، ص۴۱، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت.
[۶۴] البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۴، طبق برنامه الجامع الکبیر.
[۶۵] ابن اثیر الجزری، عز الدین بن الاثیر ابی الحسن علی بن محمد (متوفای۶۳۰هـ) الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۲۸، تحقیق عبدالله القاضی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة الثانیة، ۱۴۱۵هـ.

وقتی علی و اصحاب جمل ایستادند علی سوار بر اسب شده و زبیر را خواست، وقتی هر دو به هم نزدیک شدند، علی به او گفت: چه چیزی تو را به اینجا آورد؟ گفت:
من به این علت به اینجا آمدم که تو را شایسته این کار نمی‌دانم و تو را از خود اولای به خلافت نمی‌دانم!
حضرت فرمودند: آیا بعد از مرگ عثمان من شایستگی خلافت ندارم؟ ما تو را از بنی عبد‌المطلب می‌دانستیم، تا اینکه پسر تو، پسر ناشایست تو بزرگ شد، و بین ما و تو فاصله‌ انداخت.


البته شبیه همین مضمون در نهج البلاغه نیز آمده است، که امیرمومنان علی (علیه‌السّلام) فرمودند:
«وَ قَالَ (علیه‌السّلام) مَا زَالَ الزُّبَیْرُ رَجُلًا مِنَّا اَهْلَ الْبَیْتِ حَتَّی نَشَاَ ابْنُهُ الْمَشْئُومُ عَبْدُ اللَّه؛
[۶۶] امیرمومنان علی علیه السلام، نهج البلاغه کلمات قصار شماره ۴۵۳ تصحیح صبحی صالح
زبیر مردی از ما بود تا اینکه پسر شوم او، عبدالله رشد کرد!»

۴.۱ - بررسی سند روایت

روایت طبق مبانی اهل سنت صحیح است:

۵.۱.۱ - محمد بن مسلم زهری

ابن حجر در مورد محمد بن مسلم بن عبیدالله بن عبدالله بن شهاب زهری می‌گوید:
«محمد بن مسلم بن عبید الله بن عبدالله بن شهاب بن عبدالله بن الحارث بن زهرة بن کلاب القرشی الزهری ابو بکر الفقیه الحافظ متفق علی جلالته واتقانهوهو من رؤوس الطبقة الرابعة مات سنة خمس وعشرین وقیل قبل ذلک بسنة او سنتین؛
[۶۷] العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تقریب التهذیب، ج۱، ص۵۰۶، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.
فقیه حافظ و کسی که همه بر بزرگی و دقت علم او اجماع دارند.»

۵.۱.۲ - یونس بن یزید ایلی

روایات او از زهری در بخاری و مسلم موجود است!
ذهبی در مورد او می‌گوید:
«یونس بن یزید الایلی صاحب الزهری واوثق اصحابه؛
[۶۸] الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، العبر فی خبر من غبر، ج۱، ص۲۱۸، تحقیق: د. صلاح الدین المنجد، ناشر: مطبعة حکومة الکویت - الکویت، الطبعة: الثانی، ۱۹۸۴.
همراه زهری و موثق‌ترین اصحاب او.»

۵.۱.۳ - جریر بن حازم

او نیز از روات بخاری و مسلم است، ذهبی در مورد او می‌گوید:
«جریر بن حازم ع ابن زید بن عبدالله بن شجاع الامام الحافظ الثقة المعمر؛
[۶۹] الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر اعلام النبلاء، ج۷ ص۹۸، تحقیق: شعیب الارناؤوط/ محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.
امام حافظ مورد اطمینان، بیش از صد سال عمر کرده است.»

۵.۱.۴ - وهب بن جریر بن حازم

ابن حجر در مورد او می‌گوید:
«وهب بن جریر بن حازم بن زید ابو عبدالله الازدی البصری ثقةمن التاسعة مات سنة ست ومائتین.»
[۷۰] العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تقریب التهذیب، ج۱ ص۵۸۵، ش ۷۴۷۲، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.


۵.۱.۵ - ابوخثیمه

ابن حجر در مورد ابوخثیمه زهیر بن حرب بن رشاد می‌گوید:
«زهیر بن حرب بن شداد ابو خثیمة النسائی نزیل بغداد ثقة ثبتروی عنه مسلم اکثر من الف حدیثمن العاشرة مات سنة اربع وثلاثین وهو بن اربع وسبعین؛
[۷۱] العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تقریب التهذیب، ج۱ ص۲۱۷، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.
مورد اطمینان است، مسلم بیش از هزار روایت از او نقل کرده است!»

۵.۱.۶ - احمد بن زهیر

ذهبی در مورد او می‌گوید:
«احمد بن ابی خیثمة زهیر بن حرب الحافظ الحجة... قال الدارقطنی ثقة مامونوقال الخطیب ثقة عالم متقن حافظ بصیر بایام الناس راویة للادب؛
[۷۲] الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تذکرة الحفاظ، ج۲، ص۵۹۶ ش ۶۱۹، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الاولی
احمد بن ابی حیثمه زهیر، حافظ، حجت... دارقطنی گفته است: ثقه، مورد اطمینان؛ خطیب بغدادی گفته است: ثقه، عالم، قابل اعتماد، حافظ، آگاه به تاریخ، نقل کننده ادب...»

۵.۱.۷ - ابن جریر طبری

او نیز مولف کتاب و راوی اصلی این روایت است؛ ذهبی در مورد او می‌گوید:
«محمد بن جریر بن یزید بن کثیر الامام العلم الفرد الحافظابو جعفر الطبری احد الاعلاموصاحب التصانیف؛
[۷۳] الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تذکرة الحفاظ، ج۲، ص۷۱۰، ش ۷۲۸، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الاولی.
محمد بن جریر، امام، مشهور، یکتا، حافظ، یکی از نامدارن و صاحب کتب.»


بنابراین سند این روایت صحیح است.


یکی از سخت‌ترین وقائعی که در تاریخ حیات امیرمومنان علی (علیه‌السّلام) رخ داد، جنگ جمل بود؛ جنگی که خلافت آن حضرت را از مسیر طبیعی بیرون آورد و به جای آنکه آن حضرت، قادر شوند به رفع مشکلات جامعه و اصلاح عقاید مردم و رفع بدعت‌های گذشتگان بپردازند، به دفع فتنه مشغول شوند.
اگر این جنگ نبود، قطعا معاویه نیز نمی‌توانست مقدمات تشکیل پادشاهی خود در شام و مقابله با آن حضرت را فراهم کند؛ و اگر جنگ صفین رخ نمی‌داد، خوارج نیز به جنگ با امیرمومنان علی (علیه‌السّلام) نمی‌آمدند! و دیگر ابن ملجم‌ها بهانه‌ای برای به شهادت رساندن آن حضرت پیدا نمی‌کردند.
یکی از مسببین اصلی شروع جنگ جمل، زبیر بن عوام بود؛ که قبل از شروع جنگ، با مناظره‌ای که امیرمومنان علی (علیه‌السّلام) با او داشتند، از جنگ منصرف شد. اما عبدالله بن زبیر، پسرش حتی پدر خود را فریب داد! و او را مجبور کرد که به جنگ بیاید!
همچنین خواهد آمد که عبدالله بن زبیر، عائشه را نیز که از میانه راه منصرف شده بود، متقاعد کرد که به راه ادامه دهد!
و در صورتی‌که زبیر و عائشه این جنگ را ترک می‌کردند، قطعا دیگر کسی برای مقابله با آن حضرت نمی‌آمد! چون زبیر و عائشه دو رکن اصلی شروع جنگ بر ضد حضرت بودند! و دیگر اینهمه کشته بر مسلمانان تحمیل نمی‌شد، و همچنین فرصت برای ایجاد مدینه فاضله، به دست امیرمومنان علی (علیه‌السّلام) مهیا می‌شد.
یعنی عبدالله بن زبیر، خود یک تنه، بار شروع جنگ جمل و حضور پدرش و عائشه را بر دوش می‌کشد و این مطلب می‌تواند مفسری برای روایت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) باشد که «لو وزنت ذنوبه بذنوب الثقلین لرجحت».

۶.۱ - روایت طبری

این روایت در شماره قبل گذشت که طبری نقل کرده است:
«خرج علی علی فرسه فدعا الزبیر فتواقفا فقال له علی: ما جاء بک؟ قال: جاء بی انی لا اراک لهذا الامر اهلاً ولا اولی به منا. فقال علی: لست اهلاً لها بعد عثمان؟ قد کنا نعدک من بنی عبد المطلب حتی نشا ابنکابن السوء ففرق بیننا وبینک، وعظم علیه اشیاء وذکر ان النبی صلی الله علیه وسلم مر علیهما فقال لعلی: ما یقول ابن عمتک؟ لیقاتلنک وهو لک ظالم.

فانصرف عنه الزبیر وقال: فانی لا اقاتلک. ورجع الی ابنه عبدالله بن الزبیر فقال: مالی فی هذه الحرب بصیرة، فقال: لا ولکنک جبنت عن لقاء علی حین رایت رایاته فعرفت ان تحتها الموت، قال: فانی قد حلفت ان لا اقاتله قال: فکفر عن یمینک بعتق غلامک سرجس. فاعتقه وقام فی الصف معهم.»
[۷۴] الطبری، ابو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (متوفای۳۱۰)، تاریخ الطبری، ج۳، ص۴۱، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت
[۷۵] البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۴، طبق برنامه الجامع الکبیر
[۷۶] ابن اثیر الجزری، عز الدین بن الاثیر ابی الحسن علی بن محمد (متوفای۶۳۰هـ) الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۲۸، تحقیق عبدالله القاضی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة الثانیة، ۱۴۱۵هـ.

وقتی علی و اصحاب جمل ایستادند، علی سوار بر اسب شده و زبیر را خواست، وقتی هر دو به هم نزدیک شدند، علی به او گفت: چه چیزی تو را به اینجا آورد؟ گفت:
من به این علت به اینجا آمدم که تو را شایسته این کار نمی‌دانم و تو را از خود اولای به خلافت نمی‌دانم!

حضرت فرمودند: آیا بعد از مرگ عثمان من شایستگی خلافت ندارم؟ ما تو را از بنی عبد‌المطلب می‌دانستیم، تا اینکه پسر تو، پسر ناشایست تو بزرگ شد، و بین ما و تو فاصله‌ انداخت.
و سپس بعضی از امور را برای او بزرگ شمرد (بزرگی بعضی از گناهان را به او گوشزد کرد) و سپس به یاد او آورد که روزی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بر آن دو می‌گذشتند، و به علی فرمودند: پسر عمه‌ات چه می‌گوید؟ روزی او با تو به جنگ می‌پردازد در حالیکه ظالم به تو است!
زبیر باز گشت! و گفت من با تو نمی‌جنگم! و سپس به نزد پسرش عبدالله بن زبیر رفت و گفت: من هیچ بینشی (دلیلی دینی) برای این جنگ سراغ ندارم!
پسر او گفت: نه! ولی تو پرچم‌های علی را دیدی، از جنگ با او ترسیدی! و دانستی که این پرچم‌ها مرگ به همراه دارد!
زبیر گفت: من قسم خورده‌ام که با علی نجنگم! گفت: کفاره بده و غلامت سرجس را آزاد کن!
او نیز چنین کرد و در صف با آنها ایستاد!


پیش از این ثابت کردیم که سند روایت، طبق مبانی اهل سنت صحیح است.

۶.۲ - روایت معجم ابن اعرابی

در معجم ابن اعرابی از علمای مشهور قرن چهارم، با سند معتبر نزد اهل سنت آمده است که:
«نا ابو رفاعة، نا ابراهیم بن سعید الجوهری، نا ابراهیم بن مهدی، عن عیسی بن یونس، عن اسماعیل، عن قیس قال: قال علی: ما زال الزبیر منا اهل البیت حتی نشا ابنه عبدالله فغلبه؛
[۷۷] البصری الصوفی، ابو سعید احمد بن محمد بن زیاد بن بشر بن درهم (متوفای ۳۴۰هـ)، معجم ابن الاعرابی، ج۴، ص۴۳۱، طبق برنامه الجامع الکبیر.
علی گفت: زبیر از ما اهل بیت بود تا اینکه فرزندش عبدالله رشد کرده و بر او غالب شد!»

۶.۲.۱ - بررسی سندی روایت

بررسی سلسله سندی روات:

۶.۲.۱.۱ - ابو رفاعة

خطیب بغدادی درباره او می‌گوید:
«عبدالله بن محمد بن عمر بن حبیب ابو رفاعة العدوی البصری... وکان ثقة؛
[۷۸] البغدادی، ابوبکر احمد بن علی بن ثابت الخطیب (متوفای۴۶۳هـ)، تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۸۳، ش۵۱۹۷، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت.
عبدالله بن محمد... مورد اعتماد بود.»


۶.۲.۱.۲ - ابراهیم بن سعید الجوهری

ابن حجر درباره او می‌گوید:
«ابراهیم بن سعید الجوهری ابو اسحاق الطبری نزیل بغداد ثقة حافظ تکلم فیه بلا حجة من العاشرة مات فی حدود الخمسین؛
[۷۹] العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تقریب التهذیب، ج۱، ص۸۹، ش ۱۷۹، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.
ابراهیم بن سعید جوهری، ساکن بغداد، مورد اعتماد و حافظ بود. برخی درباره او سخنانی گفته‌اند، بدون این‌که دلیلی داشته باشند.»

۶.۲.۱.۳ - ابراهیم بن مهدی المصیصی

ابن حجر در شرح حال او می‌نویسد:
ابراهیم بن مهدی المصیصی بغدادی الاصل مقبول من العاشرة مات سنة اربع وقیل خمس وعشرین؛
[۸۰] العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تقریب التهذیب، ج۱، ص۹۴، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.
ابراهیم بن مهدی، «مقبول» بود.

۶.۲.۱.۴ - عیسی بن یونس

ذهبی درباره او می‌نویسد:
عیسی بن یونس، یکی از سرشناسان در حفظ و عبادت بود.
[۸۱] عیسی بن یونس بن ابی اسحاق احد الاعلام فی الحفظ والعبادة عن ابیه وهشام بن عروة والاعمش وعنه حماد بن سلمة مع تقدمه وابن المدینی واسحاق وابن عرفة وامم کان یحج سنة ویغزو سنة مات ۱۸۷ ع.
[۸۲] الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، ج۲، ص۱۱۴، ش۴۴۰۹، تحقیق محمد عوامة، ناشر: دار القبلة للثقافة الاسلامیة، مؤسسة علو - جدة، الطبعة: الاولی، ۱۴۱۳هـ - ۱۹۹۲م.


۶.۲.۱.۵ - اسماعیل بن ابی خالد

ابن حجر می‌گوید:
اسماعیل بن ابی خالد الاحمسی مولاهم البجلی ثقة ثبت من الرابعة مات سنة ست واربعین؛
[۸۳] العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تقریب التهذیب، ج۱، ص۱۰۷، ش ۴۳۸، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.
اسماعیل بن ابی خالد، مورد اعتماد بود.

۶.۲.۱.۶ - قیس بن ابی حازم

ذهبی درباره او می‌نویسد:
«قیس بن ابی حازم البجلی ابو عبدالله الکوفی ثقة من الثانیة مخضرم ویقال له رؤیة وهو الذی یقال انه اجتمع له ان یروی عن العشرة مات بعد التسعین او قبلها وقد جاز المائة وتغیر؛
[۸۴] العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تقریب التهذیب، ج۱، ص۴۵۶، ش۵۵۶۶، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.
قیس بن ابی حازم، مورد اعتماد و مخضرم (کسی که اسلام و جاهلیت را درک کرده) بود، گفته شده که او پیامبر را نیز دیده و او همان کسی است که گفته‌اند از عشره «عشرة مبشرة» روایت نقل کرده است.»

۶.۲.۱.۷ - ابن الاعرابی

ذهبی در تمجید از او می‌گوید:
«احمد بن محمد بن زیاد بن بشر بن درهم الامام المحدث القدوة الصدوق الحافظ شیخ الاسلام ابو سعید بن الاعرابی البصری الصوفی نزیل مکة وشیخ الحرم؛
[۸۵] الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر اعلام النبلاء، ج۱۵، ص۴۰۷، تحقیق: شعیب الارناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.
احمد بن محمد، پیشوا، محدث، راهبر، بسیار راستگو، حافظ و شیخ‌الاسلام، در مکه ساکن و شیخ (پیشنماز) حرم بود.»

۶.۲.۲ - روایت ابن اثیر

ابن اثیر این روایت را نقل می‌کند که:
«وشهد الجمل مع ابیه الزبیر مقاتلاً لعلی، فکان علی یقول: ما زال الزبیر منا اهلَ البیت حتی نشا له عبدالله؛
[۸۶] ابن اثیر الجزری، عز الدین بن الاثیر ابی الحسن علی بن محمد (متوفای۶۳۰هـ)، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۳، ص۲۴۶، تحقیق عادل احمد الرفاعی، ناشر: دار احیاء التراث العربی - بیروت/ لبنان، الطبعة: الاولی، ۱۴۱۷ هـ - ۱۹۹۶ م.
عبدالله جمل را همراه پدرش زبیر برای جنگ با علی حاضر شد! علی (علیه‌السّلام) می‌گفت: زبیر از ما اهل بیت بود تا پسرش عبدالله رشد کرد.»


شبیه همین عبارت، در آدرس‌های ذیل نیز آمده است:
[۸۷] الدینوری، ابومحمد عبدالله بن مسلم ابن قتیبة (متوفای۲۷۶هـ)، الامامة والسیاسة، ج۱، ص۱۴-۱۵، تحقیق: خلیل المنصور، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - ۱۴۱۸هـ - ۱۹۹۷م.
[۸۸] الاندلسی، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفای: ۳۲۸هـ)، العقد الفرید، ج۴، ص۲۹۴، ناشر: دار احیاء التراث العربی - بیروت/ لبنان، الطبعة: الثالثة، ۱۴۲۰هـ - ۱۹۹۹م.
[۸۹] ابن عبد البر النمری القرطبی المالکی، ابوعمر یوسف بن عبدالله بن عبد البر (متوفای ۴۶۳هـ)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۹۰۶، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۱۲هـ.
[۹۰] ابن عساکر الدمشقی الشافعی، ابی القاسم علی بن الحسن ابن هبة الله بن عبدالله (متوفای۵۷۱هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الاماثل، ج۱۸، ص۴۰۴، تحقیق: محب الدین ابی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفکر - بیروت - ۱۹۹۵.
[۹۱] ابن ابی الحدید المدائنی المعتزلی، ابوحامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفای۶۵۵ هـ)، شرح نهج البلاغة، ج۲۰، ص۴۹، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت/ لبنان، الطبعة: الاولی، ۱۴۱۸هـ - ۱۹۹۸م.
[۹۲] الصفدی، صلاح الدین خلیل بن ایبک (متوفای۷۶۴هـ)، الوافی بالوفیات، ج۱۷، ص۹۳، تحقیق احمد الارناؤوط وترکی مصطفی، ناشر: دار احیاء التراث - بیروت - ۱۴۲۰هـ- ۲۰۰۰م.



ثابت شد که عبدالله بن زبیر، عامل اصلی مخالفت زبیر، با حضرت علی (علیه‌السّلام) بوده است؛ اکنون این نکته را ثابت خواهیم کرد که او، عامل اصلی حضور عائشه در جنگ جمل بوده است! و اگر او نبود، عائشه نیز به جنگ جمل نمی‌آمد:

۷.۱ - دلیل روایی اول

«وروی اسماعیل بن علیة عن ابی سفیان بن العلاء عن ابن ابی عتیق قال قالت عائشة اذا مر ابن عمر فارونیه فلما مر ابن عمر قالوا هذا ابن عمر فقالت یا ابا عبد الرحمن ما منعک ان تنهانی عن مسیری قال رایت رجلا قد غلب علیک وظننت انک لا تخالفینه یعنی ابن الزبیرقالت اما انک لو نهیتنی ما خرجت؛
[۹۳] ابن عبد البر النمری القرطبی المالکی، ابوعمر یوسف بن عبدالله بن عبد البر (متوفای ۴۶۳هـ)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۹۱۰، ، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۱۲هـ.
[۹۴] الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۱۹۳، تحقیق: شعیب الارناؤوط/ محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.
[۹۵] الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تاریخ الاسلام ووفیات المشاهیر والاعلام، ج۴، ص۲۴۶، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۷هـ - ۱۹۸۷م.
عائشه گفت اگر ابن عمر گذشت، من را با خبر کنید! وقتی که ابن عمر گذشت، گفتند: این ابن عمر است!
عائشه گفت: ‌ای اباعبد‌الرحمن، چه چیزی مانع تو شد که من را از رفتن (به جنگ) باز بداری؟ گفت: مردی را دیدم که بر تو غالب شده بود، و گمان داشتم که تو با او مخالفت نخواهی کرد! یعنی عبدالله بن زبیر!
عائشه گفت: آگاه باش اگر تو مرا بازداشته بودی نمی‌رفتم!»


تصحیح سند روایت اول:
البانی این روایت را در ذیل روایت شماره ۴۷۴ «ایتکن تنبح علیها کلاب الحواب» نقل کرده و به آن استشهاد می‌کند.
[۹۶] البانی، محمد ناصر (متوفای۱۴۲۰هـ)، السلسلة الصحیحة المجلدات الکاملة ش ۴۷۴


۷.۲ - دلیل روایی دوم

«اخبرنا عبد الرزاق عن معمر عن بن طاووس عن ابیه ان النبی صلی الله علیه وسلم قال لنسائه ایتکن تنبحها کلاب ماء کذا وکذا یعنی الحواب فلما خرجت عائشة الی البصرة نبحتها الکلاب فقالت ما اسم هذا الماء فاخبروها فقالت ردونی فابی علیها بن الزبیر؛
[۹۷] الصنعانی، ابوبکر عبد الرزاق بن همام (متوفای۲۱۱هـ)، المصنف، ج۱۱، ص۳۶۵، تحقیق حبیب الرحمن الاعظمی، ناشر: المکتب الاسلامی - بیروت، الطبعة: الثانیة، ۱۴۰۳هـ.
پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به همسران خویش فرمودند: کدامیک از شما است که سگ‌های حواب بر او پارس خواند کرد؟!
وقتی عائشه به بصره رفت، سگ‌ها بر او پارس کردند! گفت: اسم این آب چیست؟ به او خبر دادند! گفت من را بازگردانید! اما ابن زبیر مانع او شد!»

۷.۲.۱ - تصحیح سند

۱. طاووس بن کیسان یمانی:
ذهبی در مورد او می‌گوید:
«طاوس بن کیسان... وکان راسا فی العلم والعمل قال عمرو بن دینار ما رایت احدا مثل طاوس؛
[۹۸] الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۹۰، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الاولی.
طاووس او سرآمد علم و عمل بود، عمرو بن دینار گفته است هیچ کس را مانند طاووس ندیدم!»


۲- عبدالله بن طاووس بن کیسان:
ذهبی در مورد او می‌گوید:
«عبدالله بن طاوس بن کیسان ابو محمد الیمانی... قلت: وثقوه.»
[۹۹] الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تاریخ الاسلام ووفیات المشاهیر والاعلام، ج۸ ص۴۶۳، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۷هـ - ۱۹۸۷م.



۳. معمر بن راشد ازدی:
ذهبی در مورد او می‌گوید:
«معمر بن راشد الامام الحجة... قال احمد لیس تضم معمرا الی احد الا وجدته فوقه؛
[۱۰۰] الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تذکرة الحفاظ، ج۱ ص۱۹۰ش ۱۸۴، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الاولی.
امام حجت... احمد (بن حنبل) گفته است معمر را کنار هر کس بگذاری، باز معمر برتر است!»


۴. عبدالرزاق صنعانی صاحب کتاب:
ذهبی در مورد او می‌گوید:
«عبد الرزاق بن همام بن نافع الحافظ الکبیر.... قلت وثقه غیر واحد؛
[۱۰۱] الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تذکرة الحفاظ، ج۱ ص۳۶۴، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الاولی.
حافظ بزرگ... چندین نفر او را توثیق کرده‌اند.»


۷.۳ - دلیل روایی سوم و چهارم

«وسمعت عائشة فی طریقها نباح کلاب فقالت: ما یقال لهذا الماء الذی نحن به؟ قالوا: الحواب. فقالت: انا لله وانا الیه راجعون ردونی ردونی فانی سمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول وعنده نساؤه: ایتکن ینبحها کلاب الحواب وعزمت علی الرجوع فاتاها عبدالله بن الزبیر فقال: کذب من زعم ان هذا الماء الحواب، وجاء بخمسین من بنی عامر فشهدوا وحلفوا علی صدق عبدالله؛
[۱۰۲] البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۰۵، طبق برنامه الجامع الکبیر.
عائشه در راه صدای پارس سگ‌ها را شنید و گفت: اسم این آبی که در کنار آن هستیم چیست؟ گفتند حواب!
گفت: انا‌ لله و انا الیه راجعون! من را باز گردانید! زیرا من از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شنیدم در حالی‌که سایر زنان نیز در کنار حضرت بودند که فرمود: کدامیک از شماست که سگ‌های حواب بر او پارس خواهند کرد! و تصمیم گرفت که باز گردد!
اما عبدالله بن زبیر به نزد او آمد و گفت: هر کس که گمان کرده است اینجا حواب است دروغ گفته است! و ۵۰ نفر آورد که شهادت دادند و قسم خوردند که عبدالله راست گفته است!»


حتی طرقنا الحواب وهو ماء فنبحتنا کلابه فقالوا‌ای ماء هذا فقلت هذا ماء الحواب فصرخت عائشة باعلی صوتها ثم ضربت عضد بعیرها فاناخته وقالت انا لله وانا الیه راجعون

انی لهیة سمعت رسول الله یقول وعنده نساؤه لیت شعری ایتکن تنبحها کلاب الحواب ثم ضربت عضد بعیرها فاناخته وقالت ردونی انا والله صاحبة ماء الحواب فاناخوا حولها یوما ولیلة فقال لها عبدالله بن الزبیر انه کذب ولم یزل بها وهی تتمنع فقال لها النجاء النجاء فقد ادرککم علی بن ابی طالب؛
[۱۰۳] ابن اثیر الجزری، عز الدین بن الاثیر ابی الحسن علی بن محمد (متوفای۶۳۰هـ) الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۰۳، تحقیق عبدالله القاضی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة الثانیة، ۱۴۱۵هـ.
[۱۰۴] الطبری، ابو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (متوفای۳۱۰)، تاریخ الطبری، ج۳، ص۱۱، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت.

وقتی به حواب رسیدیم، سگ‌ها پارس کردند، عده‌ای پرسیدند این آب چه نام دارد؟ گفتم: این ماء حواب نام دارد!
عائشه با صدایی بلند فریاد کشید و سپس به ران شترش زد و آن را خواباند، و گفت: انا لله و انا الیه راجعون! من همانم! از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شنیدم در حالی که همسران آن حضرت آنجا بودند که فرمود: ‌ای کاش می‌دانستم که کدام یک از شما سگ‌های حواب بر او پارس می‌کنند!
سپس شتر را بلند کرده و گفت من را باز گردانید! قسم به خدا من همان کسی هستم که در کنار آب حواب می‌رود!
به همین دلیل یک شبانه روز دور او جمع شدند! عبدالله بن زبیر به عائشه گفت: او دروغ‌گو است! و یکسره چنین می‌گفت اما عائشه قبول نمی‌کرد! تا اینکه عبدالله گفت: جان خود را نجات دهید! جان خود را نجات دهید! علی آمد!


این روایت، در مسند احمد، سنن ترمذی و سنن ابن‌ ماجه آمده است که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند «شهادت دروغ، با شرک به خداوند با هم برابر هستند!: »
«حدثنا عبد اللَّهِ حدثنی ابی ثنا مَرْوَانُ الفزاری ثنا سُفْیَانُ بن زِیَادٍ عن فَاتِکِ بن فَضَالَةَ عن ایمن بن خُرَیْمٍ قال قام رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم خَطِیباً فقال یا اَیُّهَا الناس عَدَلَتْ شَهَادَةُ الزُّورِ اشراکا بِاللَّهِ ثَلاَثاً ثُمَّ قال اجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الاَوْثَانِ وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ؛
[۱۰۵] مسند احمد بن حنبل ج۴، ص۲۳۳ ش ۱۸۰۷۳، اسم المؤلف: احمد بن حنبل ابو عبدالله الشیبانی الوفاة: ۲۴۱، دار النشر: مؤسسة قرطبة - مصر
[۱۰۶] سنن ابی داود ج۳، ص۳۰۵ ش ۳۵۹، اسم المؤلف: سلیمان بن الاشعث ابو داود السجستانی الازدی الوفاة: ۲۷۵، دار النشر: دار الفکر - -، تحقیق: محمد محیی الدین عبد الحمید
[۱۰۷] سنن ابن ماجه ج۲، ص۷۹۴ ش ۲۳۷، اسم المؤلف: محمد بن یزید ابو عبدالله القزوینی الوفاة: ۲۷۵، دار النشر: دار الفکر - بیروت - -، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: شهادت دروغ، با شرک به خدا برابر است! سپس به این آیه استدلال کردند که «اجتنبوا الرجس من الاوثان واجتنبوا قول الزور»


همچنین بخاری در صحیح خویش روایت می‌کند که بزرگترین کبائر، شهادت دروغ است:
«حدثنی اِسْحَاقُ حدثنا خَالِدٌ الْوَاسِطِیُّ عن الْجُرَیْرِیِّ عن عبد الرحمن بن ابی بَکْرَةَ عن ابیه رضی الله عنه قال قال رسول اللَّهِ صلی الله علیه وسلم الا اُنَبِّئُکُمْ بِاَکْبَرِ الْکَبَائِرِ قُلْنَا بَلَی یا رَسُولَ اللَّهِ قال الْاِشْرَاکُ بِاللَّهِ وَعُقُوقُ الْوَالِدَیْنِ وکان مُتَّکِئًا فَجَلَسَ فقال الا وَقَوْلُ الزُّورِ وَشَهَادَةُ الزُّورِ الا وَقَوْلُ الزُّورِ وَشَهَادَةُ الزُّورِ فما زَالَ یَقُولُهَا حتی قلت لَا یَسْکُتُ؛
[۱۰۸] صحیح البخاری ج۵، ص۲۲۲۹ ش ۵۶۳۱، اسم المؤلف: محمد بن اسماعیل ابو عبدالله البخاری الجعفی الوفاة: ۲۵۶، دار النشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت - ۱۴۰۷ - ۱۹۸۷، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند: آیا شما را از بزرگترین کبائر با خبر نکنم؟ سه بار چنین فرمودند!
گفتند: آری‌ای رسول خدا! آن حضرت فرمودند: شرک به خدا و عاق والدین؛ رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تا اینجا تکیه داده بودند، سپس نشسته و فرمودند: آگاه باشید؛ و کلام دروغ و شهادت دروغ! و کلام دروغ و شهادت دروغ! و آن‌قدر این دو را تکرار کردند که ما گمان کردیم دیگر سکوت نخواهد فرمود!»


با این حال به گفته علمای اهل سنت، وقتی عائشه، در مسیر رفتن برای جنگ جمل بود، سگ‌های منطقه حواب، شروع به پارس کردند، و عائشه به یاد روایت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) افتاد که «ایتکن تنبح علیها کلاب الحواب»؛ به همین جهت خواست برگردد! اما عبدالله بن زبیر ۵۰ نفر را آورد که به دروغ قسم خوردند که اینجا حواب نیست! و به همین دلیل، علمای اهل سنت او را اولین کسی می‌دانند که شهادت دروغ را در اسلام، ایجاد کرد!

«فلما انتهوا الی ماء الحواب فی بعض الطریق ومعهم عائشة نبحها کلاب الحواب فقالت لمحمد بن طلحة‌ای ماء هذا قال هذا ماء الحواب فقالت ما آرانی الا راجعة قال ولم قالت سمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول لنسائه (کانی باحداکن قد نبحها کلاب الحواب وایاک ان تکونی انت یا حمیراء)

فقال لها محمد بن طلحة تقدمی رحمک الله ودعی هذا القول واتی عبدالله بن الزبیر فحلف لها بالله لقد خلفته اول اللیل واتاها ببینة زور من الاعرابفشهدوا بذلک فزعموا انها اول شهادة زور شهد بها فی الاسلام؛
[۱۰۹] الدینوری، ابومحمد عبدالله بن مسلم ابن قتیبة (متوفای۲۷۶هـ)، الامامة والسیاسة، تحقیق: خلیل المنصور، ج۱، ص۵۷، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - ۱۴۱۸هـ - ۱۹۹۷م.
[۱۱۰] المسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین بن علی (متوفای۳۴۶هـ)، مروج الذهب، ج۱، ص۳۱۶، طبق برنامه الجامع الکبیر.
[۱۱۱] الحمیری، ابو عبدالله محمد بن عبدالله بن عبد المنعم (متوفای بعد ۸۶۶ هـ)، صفة جزیرة الاندلس منتخبة من کتاب الروض المعطار فی خبر الاقطار، ج۱، ص۲۰۶، تحقیق: ا. لافی بروفنصال، ناشر: دار الجیل - بیروت/ لبنان، الطبعة: الثانیة، ۱۴۰۸ هـ ـ ۱۹۸۸ م.

وقتی در میان راه به برکه حواب رسیدند و عائشه با آنها بود، سگ‌های حواب به او پارس کردند؛ او به محمد بن طلحه گفت: اسم این برکه چیست؟ گفت حواب!
گفت: من بازخواهم گشت! گفت چرا؟ پاسخ داد: زیرا از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شنیدم که به زنان خود می‌گفت: انگار که یکی از شما را می‌بینم که سگ‌های حواب بر او پارس می‌کنند، و مراقب باش که‌ ای عائشه تو نباشی!
محمد بن طلحه گفت: به پیش برو خدا تو را رحمت کند و این سخن را رها کن!
عبدالله بن زبیر به نزد او آمد و برای او به خدا قسم خورد که دیشب از منطقه حواب گذشته‌اند! و از اعراب، شاهدانی دروغین آورد! و آنها نیز چنین شهادتی دادند!
و چنین می‌دانستند که این اولی شهادت دروغ در اسلام است!


حضرت علی او را لعنت می‌کنند:
«حدثنا محمد بن یوسف بن سلیمان واحمد بن منصور الرمادی قالا حدثنا هشام بن عمار بن نصیر السلمی قال حدثنا محمد بن عیسی بن سمیع القرشی قال حدثنی ابن ابی ذئب عن الزهری عن سعید بن المسیب قال... وقال علی لابنیه:

کیف قتل امیرالمؤمنین وانتما علی الباب ورفع یده فلطم الحسن وضرب صدر الحسینوشتم محمد بن طلحة، ولعن عبدالله بن الزبیر... وهذا حدیث کثیر التخلیط منکر الاسنادلا یعرف صاحبه الذی رواه عن ابنابی ذئب واما ابن ابی ذئب ومن فوقه فاقویاء؛
[۱۱۲] النمیری البصری، ابوزید عمر بن شبة (متوفای۲۶۲هـ)، تاریخ المدینة المنورة، ج۲، ص۳۰۱ ش ۲۳۶۳، تحقیق علی محمد دندل ویاسین سعد الدین بیان، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - ۱۴۱۷هـ-۱۹۹۶م.
[۱۱۳] البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۸۴، طبق برنامه الجامع الکبیر.
[۱۱۴] الاندلسی، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفای: ۳۲۸هـ)، العقد الفرید، ج۴، ص۲۷۳، ناشر: دار احیاء التراث العربی - بیروت/ لبنان، الطبعة: الثالثة، ۱۴۲۰هـ - ۱۹۹۹م.
علی به دو پسرش گفت: چطور امیرالمومنین کشته شد در حالی‌که شما در کنار در بودید؟! سپس دست خویش را بالا برد و به صورت حسن سیلی زد و به سینه حسین ضربه زد! و به محمد بن طلحه دشنام داد و عبدالله بن زبیر را لعنت کرد...»


امام حسن (علیه‌السّلام) او را نادان می‌داند:
«سفیه لم یجد مسافها قاله الحسن بن علی رضی الله عنهما فی عمرو وفی عبدالله بن الزبیر؛
[۱۱۵] الزمخشری الخوارزمی، ابوالقاسم محمود بن عمرو بن احمد جار الله (متوفای۵۳۸هـ)، المستقصی فی امثال العرب، ج۲، ص۱۱۸، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الثانیة، ۱۹۸۷م.
نادانی است که نادان دیگری پیدا نکرده که با او همراهی کند! این را حسن بن علی (علیهما‌السّلام) در مورد عمرو و عبدالله بن زبیر گفته است!


یکی از کارهایی که در روایات، از آن مذمت فراوان شده است، ترک درود بر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است! البانی وهابی، روایت ذیل روایت را نقل کرده و سند آن را صحیح می‌داند که:
«مااجتمع قوم ثم تفرقوا عن غیر ذکر الله و صلاة علی النبی صلی الله علیه و سلمالا قاموا عن انتن منجیفة؛
[۱۱۶] البانی، الجامع الصغیر وزیاداته ش ۱۰۴۴۳ دار النشر: المکتب الاسلامی
هیچ قومی جمع نشدند و سپس بدون ذکر خدا و درود بر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پراکنده شدند، مگر آنکه موقع بیرون رفتن، بوی آنها بدتر از بوی مردار است!»


همچنین نسائی مولف یکی از صحاح سته می‌گوید:
«اخبرنا احمد بن عبدالله بن علی بن سوید بن منجوف قال حدثنا ابو داود عن یزید بن ابراهیم عن ابی الزبیر عن جابر ان رسول الله صلی الله علیه وسلم قال ما جلس قوم مجلسا فتفرقوا عن غیر صلاة علی النبی صلی الله علیه وسلم الا تفرقوا انتن من ریح الجیفة؛
[۱۱۷] عمل الیوم واللیلة ج۱، ص۱۶۴ ش ۵۸، اسم المؤلف: احمد بن شعیب بن علی النسائی ابو عبد الرحمن الوفاة: ۳۰۳، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - ۱۴۰۶، الطبعة: الثانیة، تحقیق: د. فاروق حمادة
هیچ گروهی نیستند که در جایی بنشینند و بدون درود بر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بر خیزند مگر آنکه موقع بیرون رفتن، بوی آنها از بوی مردار بدتر است!»


با این همه می‌بینیم که به اقرار علمای اهل سنت، عبدالله بن زبیر، به خاطر دشمنی با اهل بیت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) درود بر آن حضرت را ترک کرده است! بلاذری این روایت را نقل می‌کند که:

«فقال ابن عباس (لعبدالله بن الزبیر). .. بغضی والله ضرک واثمک اذ دعاک الی ترک الصلاة علی النبی صلی الله علیه وسلم فی خطبک...؛
[۱۱۸] البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۶، طبق برنامه الجامع الکبیر.
ابن عباس به عبدالله بن زبیر گفت: قسم به خدا دشمنی با من به تو ضرر زد و تو را گناه‌کار کرد، زیرا تو را وادار کرد که درود بر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را در خطبه‌هایت ترک کنی!»


«وحدثنی العمری عن الهیثم بن عدی عن عبدالله بن عیاش الهمدانی قال، حدثنی محمد بن المنتشر قال: حضرت مکة ایام ابن الزبیر... واظهر سوء الرای فی بنی‌هاشم، وترک ذکر النبی صلی الله علیه وسلم من اجلهم؛
[۱۱۹] البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۹۰، طبق برنامه الجامع الکبیر.
ابن منتشر می‌گوید در زمان عبدالله بن زبیر به مکه رفتم.... او بدبینی خود را نسبت به بنی‌هاشم آشکار کرد، و درود بر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را به خاطر آنها ترک کرد!»


«وحدثنی هشام بن عمار قال: حدثت عن الزبیری عن الزهری انه قال: کان من اعظم ما انکر علی عبدالله بن الزبیر ترکه ذکر رسول الله صلی الله علیه وسلم فی خطبته؛
[۱۲۰] البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۱۸، طبق برنامه الجامع الکبیر.
زهری گفت: یکی از بزرگرترین اشکالاتی که بر عبدالله بن زبیر می‌گرفتند این بود که یاد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را در خطبه خویش ترک کرد!»


«وتحامل عبدالله بن الزبیر علی بنی‌هاشم... حتی بلغ ذلک منه ان ترک الصلاة علی محمد فی خطبته فقیل له لم ترکت الصلاة علی النبی؛
[۱۲۱] الیعقوبی، احمد بن ابی یعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح (متوفای۲۹۲هـ)، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۶۱، ناشر: دار صادر - بیروت.
عبدالله بن زبیر به بنی‌هاشم کیه می‌ورزید!. .. به حدی که درود بر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را در خطبه ترک کرد! به او گفته شد چرا درود بر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را ترک کردی؟!»


بغض عبدالله بن زبیر نسبت به حضرت علی و اهل بیت (علیهم‌السّلام) (با چند متن):
علمای اهل سنت، از امیرمومنان علی (علیه‌السّلام) روایت نقل کرده‌اند که آن حضرت فرمود هرکس من را دشمن بدارد منافق است:
«حدثنا ابو بَکْرِ بن ابی شَیْبَةَ حدثنا وَکِیعٌ وابو مُعَاوِیَةَ عن الْاَعْمَشِ ح وحدثنا یحیی بن یحیی واللفظ له اخبرنا ابو مُعَاوِیَةَ عن الْاَعْمَشِ عن عَدِیِّ بن ثَابِتٍ عن زِرٍّ قال قال عَلِیٌّ وَالَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَبَرَاَ النَّسَمَةَ انه لَعَهْدُ النبی الْاُمِّیِّ صلی الله علیه وسلم الی اَنْ لَا یُحِبَّنِی الا مُؤْمِنٌ ولا یُبْغِضَنِی الا مُنَافِقٌ؛
[۱۲۲] صحیح مسلم ج۱، ص۸۶ ش ۷۸، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج ابو الحسین القشیری النیسابوری الوفاة: ۲۶۱، دار النشر: دار احیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی
از علی روایت است که فرمود: قسم به کسی که دانه را شکافت و موجودات را آفرید رسول خدا به من فرمود: که جز مومن من را دوست ندارد و جز منافق با من دشمنی نمی‌کند!»


همچنین البانی در السلسلة الصحیحة این روایت را می‌آورد که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمودند:
«[والذی نفسی بیده لا یبغضنا اهل البیت احد الا ادخله الله النار]؛
[۱۲۳] البانی، محمد ناصر الدین، السلسلة الصحیحة ش ۲۴۸۸ نشر مکتبة المعارف الریاض
قسم به کسی که جانم در دست او است، هیچ کس با ما اهل بیت دشمنی نمی‌کند مگر آنکه خدا او را وارد جهنم خواهد کرد.»

۱۲.۱ - روایات اهل سنت

اما علمای اهل سنت، روایات متعددی دارند که ثابت می‌کند عبدالله بن زبیر با امیرمومنان علی (علیه‌السّلام) و اهل بیت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دشمنی داشته است:
«اخبرناابوبکر محمد بن محمد بن علی انا ابوبکر محمد بن علی بن محمد انا احمد بن عبدالله بن الخضر انا احمد بن ابی طالب الکاتب حدثنی ابی علی بن محمد حدثنی محمد بن مروان بن عمر اخبرنی جعفر وهو ابن احمد بن معدان نا الحسن وهو ابن جهور نا ابو الحسن المدائنی نا عبدالله بن ابی بکر

قال قدم معاویة المدینة فاقام بها فاکثر الناس وعرضوا له یسالونه فقال یوما لبعض غلمانه اسرج لی بغلتی اذا قامت صلاة العصر فاسرج له البغلة فلما صلی العصرجلس علیها ثم توجه قبل الشام وصیح فی الاثقال والناس وتبع معاویة من تبعه ویدرکه ابن الزبیر فی اول من ادرکه فسار الی جنبه لیلا وهو نائم ففزع له فقال من هذا.

فقال ابن الزبیر اما انی لو شئت ان اقتلک لقتلتک قال لست هناک لست من قتال الملوک انما یصید کل طائر قدره فقال ابن الزبیر اما والله لقد سرت تحت لواء ابی الی ابن ابی طالب وهو من تعلم فقال لا جرم والله لقد قتلکم بشماله فقال اما ان ذلک فی نصره عثمان ثم لم نجز بها

قال والله ما کان بک نصرة عثمان ولولا بغض علی بن ابی طالب لجررت برجلی عثمان مع الضبعقال لقدفعلتها انا قد اعطیناک عهدا فنحن وافون لک به ما عشت فاذا مت فسیعلم من بعدک»
[۱۲۴] ابن عساکر الدمشقی الشافعی، ابی القاسم علی بن الحسن ابن هبة الله بن عبدالله (متوفای۵۷۱هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الاماثل، ج۲۸، ص۲۰۰، تحقیق: محب الدین ابی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفکر - بیروت - ۱۹۹۵.

معاویه به مدینه آمد و مدتی در آنجا ماند، مردم زیادی جمع شده و از او خواسته‌های خود را می‌خواستند. به همین دلیل روزی به یکی از غلامان خود گفت: وقتی موقع نماز عصر شد، مرکب من را آماده کن. او نیز چنین کرد.
معاویه سوار شده و به سوی شام به راه افتاد! و بعد از آن به کاروان بارها و مردم ندا دادند که راه بیفتند.
گروهی به سرعت به دنبال معاویه به راه افتادند و عبدالله بن زبیر جزو اولین کسانی بود که به معاویه رسید.
شب هنگام که معاویه خواب بود، عبدالله بن زبیر در کنار او حرکت کرد. معاویه ترسید و گفت: چه کسی هستی؟
گفت عبدالله بن زبیر! آگاه باش که اگر می‌خواستم تو را بکشم، می‌کشتم (نگران نباش؟)
معاویه گفت: تو در این حد نیستی! تو نمی‌توانی پادشاهان را بکشی! هر پرنده‌ای شکار خودش را دارد!
عبدالله بن زبیر گفت: قسم به خدا من زیر پرچم پدرم به جنگ علی (علیه‌السّلام) رفتم! و تو می‌دانی علی کیست!
معاویه گفت: اگر چنین بود (و واقعا علی به جنگ آمده بود) شما را با دست چپ خود می‌کشت (یعنی حتی نیاز نبود دست راست خودش را استفاده کند).
عبدالله بن زبیر گفت: جنگ جمل، برای یاری عثمان بود، اما بعد از آن پاداشی برای این کار داده نشد!
معاویه گفت: قسم به خدا تو نمی‌خواستی عثمان را یاری کنی! و اگر دشمنی با علی بن ابی طالب نبود، تو همراه درندگان، دو پای عثمان را روی زمین می‌کشیدی!
عبدالله گفت: این بلایی است که من به سر خود آوردم! ما با تو پیمانی بستیم که تا تو زنده باشی به آن وفا خواهیم کرد، وقتی مردی کسی که بعد از تو است، خواهد دانست (که ما که هستیم).


شبیه همین متن در آدرس‌های ذیل آمده است:
[۱۲۵] ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء اسماعیل بن عمر القرشی (متوفای۷۷۴هـ)، البدایة والنهایة، ج۸، ص۳۳۸، ناشر: مکتبة المعارف - بیروت.
[۱۲۶] البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۰۲، طبق برنامه الجامع الکبیر.


«وتحامل عبدالله بن الزبیر علی بنی‌هاشم تحاملا شدیدا واظهر لهم العداوة والبغضاء؛
[۱۲۷] الیعقوبی، احمد بن ابی یعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح (متوفای۲۹۲هـ)، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۶۱، ناشر: دار صادر - بیروت.
عبدالله بن زبیر به بنی‌هاشم کینه می‌ورزید! و دشمنی و کینه با آنها را علنی کرد!»


«فقال: والله لئن کنت لی ولاهل بیتی مبغضاً، لقد کتمت بغضک وبغض اهل ابیک مذ اربعون سنة؛
[۱۲۸] البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۶، طبق برنامه الجامع الکبیر.
(عبدالله بن زبیر) گفت: اگر تو (عبدالله بن عباس) من و خانواده‌ام را دشمن داشتی، من بعض تو و خاندان پدرت را ۴۰ سال پنهان کردم!»


«وحدثنی العمری عن الهیثم بن عدی عن عبدالله بن عیاش الهمدانی قال، حدثنی محمد بن المنتشر قال: حضرت مکة ایام ابن الزبیر... واظهر سوء الرای فی بنی‌هاشم؛
[۱۲۹] البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۹۰، طبق برنامه الجامع الکبیر.
محمد بن منتشر می‌گوید در زمان عبدالله بن زبیر در مکه بودم... او بدبینی نسبت به بنی‌هاشم را آشکار ساخت!»

«فقال ابن الزبیر: انی لاکتم بغضکم اهْلَ هذا البیت منذ اربعین سنة؛
[۱۳۰] المسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین بن علی (متوفای۳۴۶هـ)، مروج الذهب، ج۱، ص۳۸۲، طبق برنامه الجامع الکبیر.
عبدالله بن زبیر گفت: من بغض شما اهل بیت را ۴۰ سال است پنهان کرده‌ام!»


خوشحالی عبدالله بن زبیر از خروج امام حسین به سوی کوفه (با چند سند):
وقتی امام حسین (علیه‌السلام)، در زمان یزید، مدینه را ترک کرده و به مکه آمدند، تمامی نظرها از عبدالله بن زبیر که در مکه بود، به آن حضرت معطوف شد، و دیگر کسی توجهی به عبدالله بن زبیر نمی‌کرد!
و همگان می‌دانستند که بیرون رفتن آن حضرت از مکه، موجب جرات پیدا کردن یزید بر به شهادت رساندن آن حضرت است! اما با این حال وقتی آن حضرت، برای امتثال امر الهی، از مکه بیرون رفتند، عبدالله بن زبیر خوشحال شد! ذهبی در سیر اعلام النبلاء این روایت را نقل می‌کند که:

«فقال له الحسین لان اقتل بمکان کذا وکذا احب الی ان تستحل بی یعنی مکة قال فبکی ابن عباس وقال اقررت عین ابن الزبیر وکان ابن عباس یقول فذاک الذی سلا بنفسی عنه
ثم خرج عبدالله بن عباس من عنده وهو مغضب وابن الزبیر علی الباب فلما رآه قال یا ابن الزبیر قد اتی ما احببت قرت عینک هذا ابو عبدالله یخرج ویترکک والحجاز ثم قال
یالک من قنبرة بمعمرخلا لک الجو فبیضی واصفری»
[۱۳۱] الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۹۳، تحقیق: شعیب الارناؤوط/ محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.

حسین به ابن عباس گفت: اگر در فلان جا کشته شوم، برای من دوست داشتنی‌تر است از اینکه مکه به سبب من مورد تعرض قرار گیرد! ابن عباس گریست و گفت: با این کار خود چشم ابن زبیر را روشن کردی!
و ابن عباس می‌گوید: این (حفظ حرمت مکه) چیزی بود که از ذهن من رفته بود! (یعنی حق با حسین بود و باید حرمت مکه حفظ می‌شد)
سپس عبدالله بن عباس از نزد حسین بیرون رفت در حالیکه عصبانی بود و ابن زبیر نیز در کنار در بود، وقتی او را دید گفت‌ ای ابن زبیر، چیزی که دوست داشتی انجام شد! حسین از مکه بیرون می‌رود و تو را در حجاز می‌گزارد!
‌ای پرنده در منطقه معمر، آسمان برای تو خالی شد، دیگر به راحتی تخم بگذار و رشد کن!


شبیه همین متن با اسناد مختلف در آدرس‌های ذیل آمده است:
قال هشام عن ابی مخنف... قال ابو مخنف وحدثنی الحارث بن کعب الوالبی عن عقبة بن سمعانان حسینا لما اجمع المسیر الی الکوفة اتاه عبدالله بن عباس... ثم قال ابن عباس لقد اقررت عین ابن الزبیر بتخلیتک ایاه والحجاز... فمر بعبدالله بن الزبیر فقال قرت عینک یابن الزبیرثم قال: یا لک من قبرة بمعمر خلا لک الجو فبیضی واصفری
[۱۳۲] الطبری، ابو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (متوفای۳۱۰)، تاریخ الطبری، ج۳، ص۲۹۵، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت.
[۱۳۳] البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۱۲، طبق برنامه الجامع الکبیر.
[۱۳۴] الدینوری، ابو حنیفة احمد بن داود (متوفای۲۸۲هـ)، الاخبار الطوال، ج۱، ص۳۶۱، تحقیق: د. عصام محمد الحاج علی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۲۱هــ۲۰۰۱م.


۱۳.۱ - گفتگوی بین ابن زبیر و ابن عباس

حدثنا الحسین بن القاسم الکوکبی قال اخبرنا ابو عکرمة الضبی عامر بن عمران قال اخبرنا العتبی عن ابیه قال: لما خرج الحسین بن علی (علیهما‌السّلام) الی الکوفة اجتمع ابن عباسٍ وعبدالله بن الزبیر بمکة، قال: فضرب ابن عباس علی جنب ابن الزبیر وتمثل:
یا لک من قبرةٍ بمعمر... خلا لک الجو فبیضی واصفری
[۱۳۵] النهروانی، ابو الفرج المعافی بن زکریا (متوفای۳۹۰هـ)، الجلیس الصالح والانیس الناصح، ج۱، ص۲۹۴، طبق برنامه الجامع الکبیر.


اخبرنا القاضی ابو الحسین احمد بن علی بن الحسین التوزی، قال حدثنا القاضی ابو الفرج المعافی بن زکریا بن یحیی بن حمید الطبری قراءة علیه، قال حدثنا ابن درید، قال حدثنا العکلی عن ابیه قال ذکر ابن واب، قال ذکر عوانة عن الشعبی: ان عبدالله بن عباس دخل المسجد وقد سار الحسین بن علی (علیه‌السّلام) الی العراق فاذا هو بعبدالله بن الزبیر فی جماعة من قریش وقد استعلاهم بالکلام، فجاء ابن عباس حتی ضرب بیده علی عضد ابن الزبیر، فقال اصبحت والله کما قال الاول:
یا لک من قنبرة بمعمر... خلا لک الجور فبیضی واصفری
[۱۳۶] الشجری الجرجانی، المرشد بالله یحیی بن الحسین بن اسماعیل الحسنی (متوفای۴۹۹ هـ)، کتاب الامالی وهی المعروفة بالامالی الخمیسیة، ج۱، ص۲۴۷، تحقیق: محمد حسن اسماعیل، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت/ لبنان، الطبعة: الاولی، ۱۴۲۲ هـ - ۲۰۰۱م.



عبدالله بن زبیر: پیامبر خاندان بدی دارد که وقتی نام او را می‌برم گردن‌کشی می‌کنند! (با چند متن و سند)
«فقیل له لم ترکت الصلاة علی النبی فقال ان له اهل سوء یشرئبون لذکره ویرفعون رؤوسهم اذا سمعوا به؛
[۱۳۷] الیعقوبی، احمد بن ابی یعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح (متوفای۲۹۲هـ)، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۶۱، ناشر: دار صادر - بیروت.
به عبدالله بن زبیر گفته شد چرا درود بر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را ترک کردی؟ گفت زیرا رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خاندان بدی دارد، که وقتی نام او برده شود، گردنکشی می‌کنند و وقتی نام او را می‌شنوند سر خود را بالا می‌گیرند!»


«فقال ابن عباس (لابن الزبیر). .. فاذا عوتبت علی ذلک قلت ان له اهیل سوء، فاذا صلیت علیه تطاولت اعناقهم وسمت رؤوسهم؛
[۱۳۸] البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۶، طبق برنامه الجامع الکبیر.
ابن عباس به عبدالله بن زبیر گفت: ... وقتی تو را به خاطر ترک درود بر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مورد عتاب قرار دادند، گفتی: رسول خدا خاندان بدی دارد که وقتی بر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) درود فرستاده شود، گردن می‌کشند و سر خود را بالا می‌گیرند!»


«وحدثنی العمری عن الهیثم بن عدی عن عبدالله بن عیاشالهمدانی قال، حدثنی محمد بن المنتشر قال: حضرت مکة ایام ابن الزبیر... وقال: ان له اهیل سوءٍ فان ذکر مدوا اعناقهم لذکره؛
[۱۳۹] البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۹۰، طبق برنامه الجامع الکبیر.
محمد بن منتشر می‌گوید: در زمان عبدالله بن زبیر در مکه بودم... او گفت: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خاندان بدی دارد که با یاد شدن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گردنکشی می‌کنند!»


«وحدثنی هشام بن عمار قال: حدثت عن الزبیری عن الزهریانه قال: کان من اعظم ما انکر علی عبدالله بن الزبیر... وقوله حین کلم فی ذلک: ان له اهیل سوء اذا ذکر استطالوا ومدوا اعناقهم لذکره؛
[۱۴۰] البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۱۸، طبق برنامه الجامع الکبیر.
از بزرگترین چیز‌هایی که بر عبدالله بن زبیر اشکال گرفته شود... این بود که وقتی به او گفتند چرا یاد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را ترک کردی، گفت: او خاندان بدی دارد که وقتی یاد می‌شود خود را بالا می‌گیرند و با یاد شدن رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) گردن‌کشی می‌کنند!»


«... ولکن رایت هذا الحی من بنی‌هاشم اذا سمعوا ذکره اشرابت اعناقهم وابغض الاشیاء الی ما یسرهم؛
[۱۴۱] الاندلسی، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفای: ۳۲۸هـ)، العقد الفرید، ج۴، ص۳۸۵، ناشر: دار احیاء التراث العربی - بیروت/ لبنان، الطبعة: الثالثة، ۱۴۲۰هـ - ۱۹۹۹م.
عبدالله بن زبیر گفت: من این گروه بنی‌هاشم را می‌بینم که وقتی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) یاد می‌شود، گردن خود را بالا می‌گیرند و بدترین چیز در نزد من خوشحالی آنان است!»


دشنام عبدالله بن زبیر به حضرت علی (علیه‌السّلام) و بنی‌هاشم (با چهارمتن):

۱۵.۱ - اولین دشنام

خطبة محمد بن الحنفیة یرد علی عبدالله بن الزبیر وقد تنقص الامام
«خطب ابن الزبیر فنال من الامام علی کرم الله وجهه فبلغ ذلک ابنه محمد ابن الحنفیة رضی الله عنه فاقبلحتی وضع له کرسی قدامه فعلاه وقال یا معشر قریش شاهت الوجوه اینتقص علی وانتم حضور؛
[۱۴۲] صفوت، احمد زکی، جمهرة خطب العرب، ج۲، ص۹۰، ناشر: المکتبة العلمیة - بیروت.
[۱۴۳] المسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین بن علی (متوفای۳۴۶هـ)، مروج الذهب، ج۱، ص۳۸۲، طبق برنامه الجامع الکبیر.
[۱۴۴] الیعقوبی، احمد بن ابی یعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح (متوفای۲۹۲هـ)، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۶۱، ناشر: دار صادر - بیروت.
خطبه محمد بن حنفیه که جواب عبدالله بن زبیر را می‌دهد که از امام (علی بن ابی طالب) بدگویی کرده بود!
ابن زبیر سخنرانی کرد و به امام علی (علیه‌السّلام) دشنام داد، این خبر به محمد بن حنفیه رسید، آمد و در مقابل او یک صندلی گذاشتند، و بالای آن رفت و گفت: ‌ای قریشیان! چهره‌هاتان زشت باد! آیا از علی بدگویی شود و شما حاضر باشید؟»

۱۵.۲ - دومین دشنام

«ولما توطد لابن الزبیر امره وملک الحرمین والعراقین... فدعا عبدالله بن عباس ومحمد بن الحنفیة وجماعة من بنی‌هاشم الی بیعته فابوا علیه فجعل یشتمهم ویتناولهم علی المنبر...؛
[۱۴۵] الاندلسی، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفای: ۳۲۸هـ)، العقد الفرید، ج۴، ص۳۸۵، ناشر: دار احیاء التراث العربی - بیروت/ لبنان، الطبعة: الثالثة، ۱۴۲۰هـ - ۱۹۹۹م.
وقتی که کار عبدالله بن زبیر درست شد و مالک مکه و مدینه و ایران و عراق شد... عبدالله بن عباس و محمد بن حنفیه و گروهی از بنی‌هاشم را به بیعت خواند! اما قبول نکردند! به همین دلیل آنان را دشنام داده و بر منبر بر آنها ناسزا می‌گفت!»

۱۵.۳ - سومین دشنام

«وعن عروة یعنی ابن الزبیر ان علی بن ابی طالب لقی الزبیر فی السوق فتعاتبا فی شیء من امر عثمانثم اغلظ له عبدالله بن الزبیرفقال له علی الا تسمع ما یقول لی فضربه الزبیر حتی وقع رواه الطبرانی وفیه عبدالله بن محمد بن یحیی بن عروة وهو متروک؛
[۱۴۶] الهیثمی، ابوالحسن علی بن ابی بکر (متوفای ۸۰۷ هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج۷، ص۲۲۳، ناشر: دار الریان للتراث/ دار الکتاب العربی - القاهرة، بیروت - ۱۴۰۷هـ.
از عروة بن زبیر روایت شده است که علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) زبیر را در بازار دید، و در مورد عثمان یکدیگر را سرزنش کردند! سپس عبدالله بن زبیر با حضرت درشت سخن گفت!
علی به زبیر گفت: آیا نمی‌شنوی پسرت چه می‌گوید؟ زبیر نیز آنقدر عبدالله را زد تا افتاد!»

۱۵.۴ - چهارمین دشنام

«وکان عبدالله بن الزبیر یبغض علیاً علیه السلام؛ وینتقصه وینال من عرضه؛
[۱۴۷] ابن ابی الحدید المدائنی المعتزلی، ابوحامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفای۶۵۵ هـ)، شرح نهج البلاغة، ج۴، ص۳۶، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت/ لبنان، الطبعة: الاولی، ۱۴۱۸هـ - ۱۹۹۸م.
عبدالله بن زبیر، دشمن علی (علیه‌السّلام) بود و از حضرت بدگویی می‌کرد و به خاندان حضرت دشنام می‌داد!»


بنی‌هاشم از او بد گویی می‌کنند:
«ولما توطد لابن الزبیر امره وملک الحرمین والعراقین اظهر بعض بنی‌هاشم الطعن علیهوذلک بعد موتالحسن والحسین؛
[۱۴۸] الاندلسی، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفای: ۳۲۸هـ)، العقد الفرید، ج۴، ص۳۸۵، ناشر: دار احیاء التراث العربی - بیروت/ لبنان، الطبعة: الثالثة، ۱۴۲۰هـ - ۱۹۹۹م.
وقتی که کار ابن زبیر درست شد و مالک مکه و مدینه و عراق عجم و عرب شد، بعضی از بنی‌هاشم راجع به او بدگویی کردند و این بعد از مردن حسن و حسین (علیهما‌السّلام) بود.»


«فکف ابن الزبیر عن ابن الحنفیة حتی اذا حج الناس، وکان یوم النفر ارسل الیه: تنح عن هذا المنزل وانفر مع الناس والا فانی مناجزک. فساله معاذ بن‌هانئ وغیره من اصحابه ان یاذن فی مقارعته، وقالوا: قد بداک بالظلم واضطرک وایانا الی الامتناع.

فقال له ابن مطیع: لا یغرنک قول هؤلاء فانهم قتلة ابیک واخیک، فقال له: نصبر لقضاء الله، اللهم البس ابن الزبیر لباس الذل والخوف، وسلط علیه وعلی اشیاعه وناصریه من یسومهم مثل الذی یسوم الناس، اللهم البسه بخطیئته، واجعل دائرة السوء علیه، سیروا بنا علی اسم الله الی الطائف؛
[۱۴۹] البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۶، طبق برنامه الجامع الکبیر.
عبدالله بن زبیر، محمد حنفیه را ترک کرد، تا زمانی که وقت حج شد، روز نهم، به نزد او فرستاد و گفت: از خانه بیرون برو و با مردم به عرفات برو، وگرنه من تو را عذاب خواهم کرد!
معاذ بن‌ هانی و دیگر یاران محمد حنفیه از او اجازه خواستند که با عبدالله بن زبیر درگیر شدوند! و گفتند او شروع به ظلم کرده است، و تو و ما را مضطر به مقابله کرده است!
ابن مطیع به محمد حنفیه گفت: فریب اینان را مخور که همینها پدر و برادر تو را کشتند!
به همین دلیل محمد حنیفه گفت: بر قضاء خدا صبر می‌کنیم!
خدایا عبدالله بن زبیر را لباس ذلت و ترس بپوشان، و کسانی را بر او و یاورانش مسلط کن، که بر سر آنها همان بلایی آورند که بر سر مردم آوردند! خدایا او را به خاطر گناهانش دچار عذاب گردان، و او را در دایره سختی‌ها بینداز؛ با یاد خدا ما را به سمت طائف ببرید!


عبدالله بن زبیر بنی‌هاشم را در مکه زندانی کرده و می‌خواست آنهارا در آتش بسوزاند! (با چند متن)
«اخبرنا محمد بن عمر قال حدثنا ربیعة بن عثمان ومحمد بن عبدالله بن عبید بن عمیر واسحاق بن یحیی بن طلحة وهشام بن عمارة عن سعید بن محمد بن جبیر بن مطعم والحسین بن الحسن بن عطیة العوفی عن ابیه عن جده وغیرهم ایضا قد حدثنی...

فلما جاء نعی یزید بن معاویة وبایع بن الزبیر لنفسه ودعا الناس الیه دعا بن عباس ومحمد بن الحنفیة الی البیعة له فابیا یبایعان له وقالا حتی یجتمع لک البلاد ویتسق لک الناس فاقاما علی ذلک ما اقاما فمرة یکاشرهما ومرة یلین لهما ومرة یبادیهما ثم غلظ علیهما فوقع بینهم کلام وشر فلم یزل الامر یغلظ حتی خافا منه خوفا شدیداومعهما النساء والذریة فاساء جوارهم وحصرهم وآذاهم وقصد لمحمد بن الحنفیة فاظهر شتمه وعیبهوامره وبنی‌هاشم ان یلزموا شعبهم بمکة وجعل علیهم الرقباء

وقال لهم فیما یقول والله لتبایعن او لاحرقنکم بالنارفخافوا علی انفسهم قال سلیم ابو عامر فرایت محمد بن الحنفیة محبوسا فی زمزم؛
[۱۵۰] الزهری، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصری (متوفای۲۳۰هـ)، الطبقات الکبری، ج۵، ص۱۰۰، ناشر: دار صادر - بیروت.
[۱۵۱] الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۱۱۷، تحقیق: شعیب الارناؤوط/ محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.

وقتی خبر مرگ یزید رسید و عبدالله بن زبیر خود را خلیفه خواند و مردم را به بیعت با خویش دعوت کرد، ابن عباس و محمد حنفیه را نیز به بیعت فرا خواند، اما آن دو قبول نکردند که با او بیعت کنند! و گفتند تا زمانی که تمام بلاد اسلامی را بگیری و مردم از همه جا برای بیعت تو بیایند! و بر همین نظر ماندند؛ اما عبدالله بن زبیر گاهی به آنها خنده می‌کرد، گاهی با نرمی برخورد می‌کرد، و گاهی به دیدن آنها می‌رود؛ سپس بر آنها سخت گرفت؛ به همین سبب یین آن دو سخنان و بدی‌هایی در گرفت؛ و همین امر ادامه پیدا کرد، تا اینکه آن دو از او ترس فراوان پیدا کردند، و با آنها زنان و فرزندان آنها نیز بودند!
اما عبدالله بن زبیر بسیار بد با آنها برخورد کرد و آنها را در محاصره قرار داده و آزار داد، و کلام خود را متوجه محمد حنفیه کرده و او را دشنام داد و از او بدگویی کرد و به او و بنی‌هاشم دستور داد که در شعب در مکه بمانند! و نگهبانانی بر آنها گمارد، و در سخنانی که به آنها گفت این بود:
قسم به خدا یا بیعت می‌کنید و یا شما را با آتش می‌سوزانم! به همین سبب آنها بر جان خویش ترسیدند!
سلیم ابوعامر می‌گوید: من محمد حنفیه را دیدم که در زمزم زندانی شده بود!


«ولما توطد لابن الزبیر امره وملک الحرمین والعراقین... فدعا عبدالله بن عباس ومحمد بن الحنفیة وجماعة من بنی‌هاشم الی بیعته فابوا علیه... ثم قال لتبایعن او لاحرقنکم بالنار فابوا علیه فحبس محمد بن الحنفیة فی خمسة عشر من بنی‌هاشم فی السجن وکان السجن الذی حبسهم فیه یقال له سجن عارم؛
[۱۵۲] الاندلسی، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفای: ۳۲۸هـ)، العقد الفرید، ج۴، ص۳۸۵، ناشر: دار احیاء التراث العربی - بیروت/ لبنان، الطبعة: الثالثة، ۱۴۲۰هـ - ۱۹۹۹م.
وقتی که کار ابن زبیر درست شد و مالک مکه و مدینه و عراق عجم و عرب شد... عبدالله بن عباس و محمد حنفیه و گروهی از بنی‌هاشم را به بیعت خویش فرا خواند اما آنها قبول نکردند... سپس گفت: یا بیعت می‌کنید و یا شما را با آتش می‌سوزانم! اما قبول نکردند؛ به همین دلیل محمد حنفیه را با ۱۵ نفر از بنی‌هاشم زندانی کرد؛ و زندانی که آنها در آن زندانی بودند زندان عارم نام داشت.»


«واخذ ابن الزبیر محمد بن الحنفیة وعبدالله بن عباس واربعة وعشرین رجلا من بنی‌هاشم لیبایعوا له فامتنعوا فحبسهم فی حجرة زمزم وحلف بالله الذی لا اله الا هو لیبایعن او لیحرقنهم بالنار فکتب محمد بن الحنفیة الی المختار بن ابی عبید

بسم الله الرحمن الرحیم من محمد بن علی ومن قبله من آل رسول الله الی المختار بن ابی عبید ومن قبله من المسلمین اما بعد فان عبدالله بن الزبیر اخذنا فحبسنا فی حجرة زمزم وحلف بالله الذی لا اله الا هو لنبایعنه او لیضرمنها علینا بالنار فیا غوثا فوجه الیهم المختار بن ابی عبید بابی عبدالله الجدلی فی اربعة آلاف راکب فقدم مکة فکسر الحجرة وقال لمحمد بن علی دعنی وابن الزبیر قال لا استحل من قطع رحمه ما استحل منی؛
[۱۵۳] الیعقوبی، احمد بن ابی یعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح (متوفای۲۹۲هـ)، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۶۱، ناشر: دار صادر - بیروت.

عبدالله بن زبیر محمد حنفیه و عبدالله بن عباس و ۲۴ نفر از مردان بنی‌هاشم را گرفت تا با او بیعت کنند، اما آنها قبول نکردند؛ به همین دلیل آنها را در حجره زمزم زندانی کرد، و قسم خورد که «قسم به خدایی که جز او خدایی نیست، یا بیعت کنند و یا آنها را با آتش می‌سوزاند! » به همین دلیل محمد حنفیه نامه‌ای به مختار و مسلمانان همراه او نوشت: «اما بعد! عبدالله بن زبیر ما را گرفته و در حجره زمزم زندانی کرده است، و قسم خورده است که به خدا یا باید با او بیعت کنیم و یا آتش بر ما خواهد‌ انداخت! به داد ما برسید! به همین دلیل مختار، ابو‌عبدالله بجلی را با ۴۰۰۰ نفر سواره به مکه فرستاد؛ آنها دیوار حجره را شکستند و به محمد حنفیه گفت: ابن زبیر را به من واگذار!
محمد حنفیه گفت: من با او که نسبت به من قطع رحم کرد، قطع رحم نمی‌کنم!


عبدالله بن زبیر بنی‌هاشم، محمد حنفیه و ابن عباس را تبعید کرد:
«ولما لم یکن بابن الزبیر قوة علی بنی‌هاشم وعجز عما دبره فیهم اخرجهم عن مکة واخرج محمد بن الحنفیة الی ناحیة رضوی واخرج عبدالله بن عباس الی الطائف اخراجا قبیحا وکتب محمد بن الحنفیة الی عبدالله بن عباس اما بعد فقد بلغنی ان عبدالله بن الزبیر سیرک الی الطائف فرفع الله بک اجرا واحتط عنک وزرا یا ابن عم انما یبتلی الصالحون وتعد الکرامة للاخیار ولو لم تؤجر الا فیما نحب وتحب قل الاجر فاصبر فان الله قد وعد الصابرین خیرا والسلام؛
[۱۵۴] الیعقوبی، احمد بن ابی یعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح (متوفای۲۹۲هـ)، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۶۱، ناشر: دار صادر - بیروت.
چون عبدالله بن زبیر قدرت مقابله با بنی‌هاشم را نداشت، و از نقشه‌هایی که برای آنها کشیده بود عاجز ماند، آنها را از مکه بیرون کرد؛ و محمد حنفیه را به منطقه رضوی و عبدالله بن عباس را به طائف به نحوی زشت تبعید کرد.
محمد حنفیه به عبدالله بن عباس نامه نوشت که «اما بعد، به من خبر رسید که عبدالله بن زبیر تو را به طائف تبعید کرده است! خدا اجر تو را بالا ببرد و سختی را از تو بردارد، ‌ای پسر عمو! بدرستیکه صالحان دچار امتحان می‌شوند و کرامت برای نیکان آماده شده است، و اگر سزای ما در دنیا تنها آن چیزی باشد که من و تو دوست داریم، پاداش (آخرت) کم می‌شود؛ بدرستیکه خداوند به صابرین نیکی را وعده داده است.


«کتب محمد بن الحنفیة الی عبدالله بن عباس حین سیره ابن الزبیر الی الطائف یسلیه عن فعله به: اما بعد، فانه بلغنی ان ابن الزبیر سیرک الی الطائف؛
[۱۵۵] ابن حمدون، محمد بن الحسن بن محمد بن علی (متوفای ۶۰۸هـ)، التذکرة الحمدونیة، ج۴، ص۳۰۹، تحقیق: احسان عباس، بکر عباس، ناشر: دار صادر - بیروت، ، الطبعة: الاولی، ۱۹۹۶م.
[۱۵۶] الآبی، ابوسعد منصور بن الحسین (متوفای۴۲۱هـ)، نثر الدر فی المحاضرات، ج۱، ص۲۸۲، تحقیق: خالد عبد الغنی محفوط، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت/لبنان، الطبعة: الاولی، ۱۴۲۴هـ - ۲۰۰۴م.
وقتی عبدالله بن زبیر، ابن عباس را تبعید کرد، محمد حنفیه به او نامه نوشت تا او را در این کار تسلی دهد: اما بعد به من خبر رسیده است که عبدالله بن زبیر تو را به طائف تبعید کرده است...»


بخل عبدالله بن زبیر: (با سند معتبر)
یکی از نکاتی که عبدالله بن عباس، صحابی مشهور و حبر الامة راجع به عبدالله بن زبیر مطرح کرده است، بخل او است، البته با این کنایه که اگر بخیل، به خاطر بخلش به دیگران کمک نکند، مومن نیست؛ و نتیجه این سخن، آن است که عبدالله بن زبیر مومن نیست!

۲۰.۱ - دو سند در سنن بیهقی

اخبرنا ابو الحسین بن بشران العدل ببغداد انبا ابو جعفر محمد بن عمرو ثنا احمد بن الولید الفحام ثنا ابو احمد الزبیری ح واخبرنا ابو الحسین بن بشران انبا ابو الحسن علی بن محمد المصری ثنا بن ابی مریم ثنا الفریابی قالا ثنا سفیان عن عبد الملک بن ابی بشیر عن عبدالله بن المساور قال سمعت بن عباس رضی الله عنه وهو یبخل بن الزبیر یقول سمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول لیس المؤمن الذی یشبع وجاره جائع الی جنبهلفظحدیث ابی احمد
[۱۵۷] البیهقی، احمد بن الحسین بن علی بن موسی ابوبکر (متوفای ۴۵۸هـ)، سنن البیهقی الکبری، ج۱۰، ص۳ ش ۱۹۴۵۲، ناشر: مکتبة دار الباز - مکة المکرمة، تحقیق: محمد عبد القادر عطا، ۱۴۱۴ - ۱۹۹۴.


۲۰.۱.۱ - بررسی سندی

۱. عبدالله بن المساور:
مزی در مورد او می‌گوید:
«ذکره ابنُ حِبَّان فی کتاب"الثقات" روی له البخاری فی کتاب"الادب"حدیثًا واحدًا؛
[۱۵۸] المزی، ابوالحجاج یوسف بن الزکی عبدالرحمن (متوفای۷۴۲هـ)، تهذیب الکمال، ج۱۶ ص۱۲۱، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۰هـ - ۱۹۸۰م.
ابن حبان او را در ثقات آورده است، بخاری یک روایت از او در کتاب الادب المفرد دارد.»


۲. عبد الملک بن ابی بشیر:
ذهبی در مورد او می‌گوید:
«عبد الملک بن ابی بشیر البصری ت ن نزل المدائن... وثقه یحیی القطان.»
[۱۵۹] الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تاریخ الاسلام ووفیات المشاهیر والاعلام، ج۸ ص۴۷۴، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۷هـ - ۱۹۸۷م.


۳. سفیان بن سعید الثوری:
ابن حجر در مورد او می‌گوید:
«سفیان بن سعید بن مسروق الثوری ابو عبدالله الکوفی ثقةحافظ فقیه عابد امام حجة من رؤوس الطبقة السابعة.»
[۱۶۰] العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تقریب التهذیب، ج۱ ص۲۴۴ ش ۲۴۴۵، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.

در اینجا در کتاب سنن کبرای بیهقی دو سند به سفیان می‌رسد که هر دو سند را بررسی می‌کنیم:
سند اول به سفیان:
۵- ابو احمد محمد بن عبدالله الزبیری:
او معروفترین شاگرد سفیان است، ذهبی در مورد او می‌گوید:
«ابو احمد الزبیری عمحمد بن عبدالله بن الزبیر بن عمر بن درهم الحافظ الکبیر المجود؛
[۱۶۱] الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر اعلام النبلاء، ج۹، ص۵۲۹، تحقیق: شعیب الارناؤوط/ محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.
او از روات مجمع علیه (در صحاح سته) است... حافظ بزرگ و نیکو روایت.»


۶. احمد بن ولید فحام:
ذهبی در مورد او می‌گوید:
«وثَّقه الخطیب؛
[۱۶۲] الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تاریخ الاسلام ووفیات المشاهیر والاعلام، ج۲۰ ص۲۸۸، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۷هـ - ۱۹۸۷م.
خطیب بغدادی او را توثیق کرده است.»


۷. ابوجعفر محمد بن عمرو الرزاز
خطیب بغدادی در مورد او می‌گوید:
«محمد بن عمرو بن البختری بن مدرک بن ابی سلیمان ابو جعفر الرزاز... وکان ثقةثبتا.»
[۱۶۳] البغدادی، ابوبکر احمد بن علی بن ثابت الخطیب (متوفای۴۶۳هـ)، تاریخ بغداد، ج۳ ص۱۳۲ ش ۱۱۵۲، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت.


۸. ابوالحسین بن بشران عدل:
ذهبی در مورد او می‌گوید:
«وابو الحسین بن بشران علی ابن محمد بن عبدالله بن بشران بن محمد... قال الخطیب کان صدوقا ثبتا تام المروءة ظاهر الدیانة.»
[۱۶۴] الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، العبر فی خبر من غبر، ج۳ ص۱۲۲، تحقیق: د. صلاح الدین المنجد، ناشر: مطبعة حکومة الکویت - الکویت، الطبعة: الثانی، ۱۹۸۴.


۹. بیهقی مولف کتاب
ذهبی در مورد او می‌گوید:
«البیهقی الامام الحافظ العلامة شیخ خراسانابو بکر احمد بن الحسین بن علی بن موسی الخسروجردی البیهقی صاحب التصانیف.»
[۱۶۵] الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تذکرة الحفاظ، ج۳ ص۱۱۳۲ ش ۱۰۱۴، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الاولی.


۲۰.۱.۲ - نتیجه گیری سند اول

این سند، طبق مبانی اهل سنت معتبر است.
سند دوم به سفیان:
۴. محمد بن یوسف الفریابی
۵. عبدالله بن محمد بن سعید بن ابی مریم
۶. ابوالحسن علی بن محمد المصری
۷. ابوالحسین بن بشران
۸. بیهقی صاحب کتاب

۲۰.۲ - چندین سند در تاریخ مدینه دمشق

«اخبرتنا‌ام البهاء فاطمة بنت محمد قالت انا ابراهیم بن منصور انا ابوبکر بن المقرئ انا ابویعلی نا زهیر نا وکیع عن سفیان عن عبد الملک بن ابی بشیرعن عبدالله بن مساور قال سمعت ابن عباس یبخل ابن الزبیروقال رسول اللهصلی الله علیه وسلملیس المؤمن الذی یبیت وجاره طاوی ح

اخبرنا ابو القاسم الحسین بن علی بن الحسین بن علی بن الحسین الزهریوابوالفتح المختار بن عبد الحمید بن المنتصر الادیب وابوالمحاسن اسعد بن علی بن الموفق قالوا انا ابو الحسن عبد الرحمن بن محمد بن المظفر انا عبدالله بن احمد بن حمویة انا ابراهیم بن خزیم نا عبد بن حمید انا عبد الرزاق انا الثوری عن عبد الملک بن ابی بشیر عن عبدالله بن مساور قال سمعت ابن عباس ذکر ابن الزبیر فبخلهثم قال سمعت رسول الله صلی اللهعلیه وسلم یقول لیس بالمؤمن الذی یشبع وجاره جائع الی جنبه ح

اخبرنا ابوغالب احمد وابوعبدالله یحیی ابنا الحسن قالا انا ابوالحسین بن الآبنوسی انا عثمان بن عمرو بن محمد بن المنتاب نا یحیی بن محمد بن صاعد نا الحسین بن الحسن انا مؤمل نا سفیان عن عبد الملک بن ابی بشیر وکان تاجرا بالمدینة وکان مرضیا عن عبدالله بن مساورقال سمعت ابن عباس یعاتب ابن الزبیر فی البخلویقول قال رسول اللهصلی الله علیه وسلملیس المؤمن الذی یبیت شبعان وجاره الی جنبه جائع ح

اخبرنا ابوالقتس عبد الصمد بن محمد بن عبدالله بن مندویة انا ابو الحسن علی بن محمد بن احمد الحسناباذی انا ابو الحسن محمد بن عمر بن عیسی بن یحیی الحطرانی البلدی انا ابوعبدالله محمد بن العباس بن یونس الخیاط بالموصل نا محمد بن احمد بن ابی المثنی نا قبیصة بن عقبة عن سفیان عن عبد الملک بن ابی بشیر عن عبدالله بن ابی المساورقال سمعت ابن عباس یقول وهو یبخل ابن الزبیرسمعت رسول اللهصلی الله علیه وسلمیقول ح

واخبرناابو الحسن السلمی انا ابوالحسین بن ابی الحدید انا ابوبکر محمد بن احمد بن ابی الحدید انا ابوعلی الحسن بن علی الامام الطبرانی انا سعید بن عبدوس بن ابی زیدون انا محمد بن یوسف نا سفیان عن عبد الملک بن ابی بشیر عن عبدالله بن ابی المساورقال سمعت ابن عباس یبخل ابن الزبیرویقول قال لی رسول اللهصلی الله علیه وسلملیس المؤمن الذی یشبع وجاره جائع الی جنبه ح

اخبرناابومنصور عبد الرحمن بن محمد الشیبانی نا ابوبکر احمد بن علی الخطیب انا محمد بن الحسین القطان انا محمد بن عبدالله بن احمد بن عتاب نا یحیی بن ابی طالب نا ابواحمد الزبیری نا سفیان الثوری عن عبد الملک بن ابی بشیر عن عبدالله بن المساور وفی اصل القطان بن ابی المساورقال سمعت ابن عباس وهو یبخل ابن الزبیریقول سمعت رسول اللهصلی الله علیه وسلمیقول لیس المؤمن بالذی یشبع وجاره جائع الی جنبه ح

... اخبرنا ابو القاسم بن السمرقندی انا ابوالحسین بن النقور انا عیسی بن علی انا عبدالله بن محمد نا ابوسعید عیسی بن سالم الشاشی نا عبیدالله بن عمرو عن لیث بن ابی سلیمقال کان ابن عباس یکثر ان یعنف ابن الزبیر بالبخلقال فلقیه یوما فعیره فقال له ابن الزبیر ما اکثر ما تعیرنی یا ان عباس قال ان افعل فانی سمعت رسول الله صلی الله علیه وسلم یقول ان المؤمن لا یشبع وجاره وابن عمه جائع ح

اخبرنا ابوالفرج سعید بن ابی الرجاء بن ابی منصور انا ابوالفتح منصور بن الحسین بن علی بن القاسم بن رواد الکاتب وابوطاهر احمد بن محمود قالا انا ابوبکر بن المقرئ نا ابواحمد اسرائیل بن محمد بن اسرائیل بن عبدالله بن عیسی بن یونس بن عمرو هو ابواسحاق السبیعی بحصن منصور حدثنی عمی علی بن اسرائیل حدثنی خالی احمد بن عمرو عن ابیه عمرو عن ابیه عیسی عن ابیه عن ابی اسحاققال حججت مع ابی هریرة ورافع بن خدیج فنزلوا علی عبدالله بن الزبیر فذبح لهم شاة وکان یبخل.»
[۱۶۶] ابن عساکر الدمشقی الشافعی، ابی القاسم علی بن الحسن ابن هبة الله بن عبدالله (متوفای۵۷۱هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الاماثل، ج۲۸، ص۲۱۸، تحقیق: محب الدین ابی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفکر - بیروت - ۱۹۹۵.


۲۰.۲.۱ - عبارت ابن عبدربه

ومن البخلاء عبدالله بن الزبیر وکانت تکفیه اکلة لایام ویقول انما بطنی شبر فی شبر فما عسی ان تکفیه اکلة وقال فیه ابو وجرة مولی الزبیر:

لو کان بطْنُکَ شِبراً قد شَبْعْت وقدابقَیْتَ فضلاً کثیراً للمساکینِ
فان تُصِبْک من الایامِ جائِحةٌلمْ نبْکِ منک علی دُنیا ولا دینِ
ما زلتَ فی سورةِ الاعرافِ تَدرُسُهاحتی فؤادی کمِثْلِ الخزِّ فی اللِّین
انّ امْرَاً کنتُ مولاهُ فضیَّعنییَرْجُو الفَلاحَ لَعبدٌ عیْنُ مغبونِ

وابن الزبیر هو الذی قال اکلتم تمری وعصیتم امری فقال فیه الشاعر:
رایتُ ابا بکرٍ وربُّک غالبٌعلی اَمرِهِ یبغی الخلافةَ بالتَّمْرِ

واقبل الیه اعرابی فقال اعطنی واقاتل عنک اهل الشام فقال له اذهب فقاتل فان اغنیت اعطیناک قال اراک تجعل روحی نقداً نسیئة واتاه اعرابی یساله جملاً ویذکر ان ناقته نقبت فقال انعلها من النعال السبتیة واخصفها بهلب قال له الاعرابی انما اتیتک مستوصفا فلا حملت ناقة حملتنی الیک قال ان وصاحبها.»
[۱۶۷] الاندلسی، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفای: ۳۲۸هـ)، العقد الفرید، ج۶، ص۱۸۸، ناشر: دار احیاء التراث العربی - بیروت/ لبنان، الطبعة: الثالثة، ۱۴۲۰هـ - ۱۹۹۹م.

یکی از بخیلان عبدالله بن زبیر بود، یک وعده غذا را در چند روز می‌خورد! و می‌گفت: شکم من یک وجب در یک وجب است، شاید یک لقمه برای آن بس باشد! به همین دلیل ابووجره غلام زبیر راجع به او گفت:
اگر شکم تو یک وجب در یک وجب بود، برای فقیران نیز چیزی باقی می‌گذاشتی!
اگر از روزگار به تو بلایی برسد، نه بر دین و نه بر دنیای تو گریه نمی‌کنیم!
دائما سوره اعراف را می‌خوانی (خود را در جایگاه بزرگی می‌بینی اما به دیگران توجه نداری) اینقدر که شکم من (از گرسنگی) مانند خز نازک شده است!
کسی که مولای من بود و من را تباه گردانید، امید رستگاری دارد، اما بنده‌ای است که در نهایت ضررکردن است!
و عبدالله بن زبیر همو است که گفت: خرمای من را خوردید، و سرکشی من را کردید! به همین دلیل شاعر در مورد او گفت: ابوبکر (عبدالله بن زبیر) را دیدم که در حالی که خدا بر امر خویش غالب شده بود (یعنی ابن زبیر مغلوب شده بود) و او خلافت را با خرما طلب می‌کرد!
و روزی یک بیابان‌نشین به نزد او آمد و گفت: به من چیزی بده تا در مقابل اهل شام از تو دفاع کنم! گفت برو و بجنگ؛ اگر خوب جنگیدی چیزی به تو خواهیم داد!
بیابان‌نشین در پاسخ گفت: من جان خود را به نقد به تو بدهم و تو نسیه به من بدهی؟
روزی بیابان‌نشینی به نزد او آمد و از او یک شتر نر خواست و گفت که شتر ماده او پاهایش زخم شده و توانایی راه رفتن ندارد!
در پاسخ گفت: کفش سبتی پای شترت کن و آن را پر از مو نما (تا پای شترت خوب شود).
بیابان گرد گفت: انگار که من برای درمان شترم به نزد تو آمده‌ام! شتری که من را به سوی تو آورد دیگر بار بر ندارد (بمیرد)! عبدالله بن زبیر گفت: آری! صاحبش نیز بمیرد!


«وذکر سعید بن جبیران عبد اللّه بن عباس دخل علی ابن الزبیر فقال له ابن الزبیر: انت الذی تؤنبنیوتبخِّلُنِی. قال ابن عباس: نعم، سمعت رسول اللهّ صلی الله علیه وسلم، یقول: لیس المسلم الذی یشبع ویجوع جاره؛
[۱۶۸] المسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین بن علی (متوفای۳۴۶هـ)، مروج الذهب، ج۱، ص۳۸۲، طبق برنامه الجامع الکبیر.
عبدالله بن عباس روزی به نزد عبدالله بن زبیر رفت. عبدالله بن زبیر گفت «تو هستی که به من خرده گرفته و من را بخیل می‌شمری؟» ابن عباس گفت: آری! از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شنیدم که می‌فرمود: مسلمان نیست کسی که سیر باشد و همسایه‌اش گرسنه باشد!»


عبدالله بن زبیر از معاویه حق السکوت می‌گیرد:
«وقال ابن ابی الدنیا اخبرنی عمر بن بکیر عن علی بن مجاهد عن بن عروة قال سال ابن الزبیر معاویة شیئا فمنعه فقال والله ما اجهل ان الزم هذه البنیة فلا اشتم لک عرضا ولا اقصم لک حسبا
ولکنی اسدل عمامتی من بین یدی ذراعا ومن خلفی ذراعا فی طریق اهل الشام واذکر سیرة ابی بکر الصدیق وعمر فیقول الناس من هذا فیقولون ابن حواری رسول الله صلی الله علیه وسلم وابن بنت الصدیق فقال معاویة حسبک بهذا شرفا ثم قال‌هات حوائجک؛
[۱۶۹] ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء اسماعیل بن عمر القرشی (متوفای۷۷۴هـ)، البدایة والنهایة، ج۸، ص۳۳۸، ناشر: مکتبة المعارف - بیروت.
عبدالله بن زبیر چیزی از معاویه خواست، اما به او نداد؛ عبدالله بن زبیر گفت: ‌ای معاویه! (گمان نکن) که من بلد نیستم در این ساختمان‌ها ساکن شوم ْ، و به تو دشنام ندهم و آبروی تو را نبرم، ولی من عمامه خود را از جلو و از پشت سر خویش رها کرده و در راه اهل شام می‌نشینم، و سیره ابوبکر و عمر را خواهم گفت! (تا مردم بدانند سیره تو با سیره ابوبکر و عمر فرق می‌کند)
مردم نیز می‌گویند: این چه کسی است؟ می‌گویند پسر حواری رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و پسر دختر ابوبکر! معاویه گفت: همین مقدار شرف برای تو کافی است! هر حاجتی داری بیاور!»


«المدائنی عن علی بن مجاهد عن هشام بن عروة قال: سال عبدالله بن الزبیر معاویة حوائج فمنعه فقال: یا امیر المؤمنین، او یا معاویة، انی لخلیق ان اخرج فاقعد علی طریق الشام فلا اشتم لک عرضاً ولا اقصب لک حسباً، ولکنی اسدل عمامتی بین یدی ذراعاً وخلفی ذراعاً، واذکر سیرة ابی بکر وعمر، فیقال هذا ابن حواری رسول الله صلی الله علیه وسلم، فقال معاویة: کفی بذلک، وقضی حوائجه؛
[۱۷۰] البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، انساب الاشراف، ج۲، ص۹۸، طبق برنامه الجامع الکبیر.
عبدالله بن زبیر از معاویه خواسته‌هایی داشت، گفت: ‌ای امیرالمومنین، یا‌ ای معاویه! من شایسته‌ام که بر سر راه شام بنشینم و نه به تو دشنام دهم و نه آبروی تو را ببرم! ولی عمامه‌ام را بین دو دست خود و پشت سر خود باز کنم، و سیره ابوبکر و عمر را نقل کنم! (تا مردم بدانند سیره تو غلط است)
مردم می‌گویند این کیست؟ جواب داده می‌شود: پسر حواری رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است.
معاویه گفت: همینقدر کافی است و حوائج او را برآورده کرد.»


ولادت عبدالله بن زبیر:
همانطور که ثابت شد، عبدالله بن زبیر، فرزند متعه است! (با سند صحیح)
عبدالله بن زبیر در نظر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم):
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) راجع به او سخنانی دارند از جمله به خاطر اینکه عبدالله بن زبیر خون رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را نوشید فرمودند «وای بر مردم از دست تو» (با سند صحیح)
همچنین رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روایتی دارند (با سند صحیح) که جز بر عبدالله بن زبیر تطبیق نمی‌کند؛ ایشان فرمودند شخصی به نام عبدالله، از جنگ‌جویان قریش، در مکه الحاد می‌کند! احترام مکه را زیر پا می‌گذارد و در مکه خون او حلال شمرده می‌شود! و چهار تن از صحابه این روایت را بر عبدالله بن زبیر تطبیق کرده بودند!
عبدالله بن زبیر در نظر امیرمومنان و ائمه معصومین (علیهم‌السلام):
حضرت علی (علیه‌السّلام) عبدالله بن زبیر را «ابن سوء» می‌دانند! (با سند صحیح) همچنین او را مایه گمراهی زبیر می‌شمارند (با سند صحیح)
همچنین امام حسن (علیه‌السّلام) او را نادان می‌دانند «سفیه لم یجد مسافها»
عبدالله بن عباس او را بخیل می‌داند و به او کنایه می‌زند که بخیل مومن نیست (با سند صحیح).
سلمان فارسی، او را مسبب به آتش کشیدن کعبه می‌داند. (با سند صحیح)
همچنین عبدالله بن زبیر از معاویه حق‌السکوت می‌گرفت!
عبدالله بن زبیر و اهل بیت:
او دشمنی فراوان با اهل‌بیت و امیرمومنان داشت و به امیرمومنان علی (علیه‌السّلام) و اهل‌بیت ایشان دشنام می‌داد و حتی بنی‌هاشمیان را زندانی کرده و می‌خواست آنها را بسوزاند!
همچنین عبدالله بن عباس و محمد حنفیه را تبعید کرد و به همین سبب محمد حنفیه او را نفرین نموده و بنی‌هاشم از او بدگویی می‌کردند! همچنین به گفته معاویه او دشمنی حضرت علی (علیه‌السّلام) را در دل داشت، و به همین سبب، درود بر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را در خطبه‌های خویش ترک نمود!
عبدالله بن زبیر و جنگ جمل:
او مسبب اصلی جنگ جمل است، زیرا پدرش را که تصمیم به ترک جنگ با حضرت علی (علیه‌السّلام) گرفته بود، تحریک کرده و دوباره به جنگ بازگرداند! (سند صحیح)
همچنین عائشه را که در میانه راه، تصمیم به بازگشت گرفت، با شهادت دروغ، به سوی جنگ برد (سند صحیح)
البته همانطور که گذشت، به گفته معاویه، علت اصلی ایجاد جنگ، طرفداری از عثمان نبود؛ بلکه علت، دشمنی و کینه حضرت علی (علیه‌السّلام) بود!


۱. الطحاوی الحنفی، ابوجعفر احمد بن محمد بن سلامة (متوفای۳۲۱ه)، شرح معانی الآثار، ج۳، ص۲۴، تحقیق:محمد زهری النجار، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۳۹۹م    
۲. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تهذیب التهذیب، ج۴، ص۱۱، ناشر: دار الفکر - بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۴ - ۱۹۸۴ م.
۳. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ه)، تقریب التهذیب، ج۱ ص۱۳۹، تحقیق:محمد عوامة، ناشر:دار الرشید - سوریا، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.    
۴. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، سیر اعلام النبلاء، ج۶، ص۵۴۸، تحقیق:شعیب الارناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:التاسعة، ۱۴۱۳ه.    
۵. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، تاریخ الاسلام ووفیات المشاهیر والاعلام، ج۱۶، ص۱۰۴، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر:دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۷ه - ۱۹۸۷م.    
۶. ابن ابی حاتم الرازی التمیمی، ابومحمد عبد الرحمن بن ابی حاتم محمد بن ادریس (متوفای ۳۲۷ه)، الجرح والتعدیل، ج۴، ص۴۰۸، ش۱۷۹۰، ناشر:دار احیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۲۷۱ه ۱۹۵۲م.    
۷. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۳۶۱، تحقیق:شعیب الارناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:التاسعة، ۱۴۱۳ه.    
۸. الاندلسی، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفای:۳۲۸ه)، العقد الفرید، ج۵، ص۱۶۲، ناشر:دار احیاء التراث العربی - بیروت/ لبنان، الطبعة:الثالثة، ۱۴۲۰ه - ۱۹۹۹م.    
۹. النسائی، ابوعبد الرحمن احمد بن شعیب بن علی (متوفای۳۰۳ ه)، السنن الکبری، ج۵، ص۲۳۳، تحقیق:د. عبد الغفار سلیمان البنداری، سید کسروی حسن، ناشر:دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۱ - ۱۹۹۱.    
۱۰. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ه)، تهذیب التهذیب، ج۱۰ ص۱۳۷، ش ۲۵۱، ناشر:دار الفکر - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۴ - ۱۹۸۴ م.    
۱۱. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، العبر فی خبر من غبر، ج۱، ص۱۸۰، تحقیق:د. صلاح الدین المنجد، ناشر:مطبعة حکومة الکویت - الکویت، الطبعة:الثانی، ۱۹۸۴.    
۱۲. المزی، ابوالحجاج یوسف بن الزکی عبدالرحمن (متوفای۷۴۲ه)، تهذیب الکمال، تحقیق:د. بشار عواد معروف، ج۱۱، ص۴۰۶، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۰ه - ۱۹۸۰م.    
۱۳. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، سیر اعلام النبلاء، ج۹، ص۵۵۶، تحقیق:شعیب الارناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:التاسعة، ۱۴۱۳ه.    
۱۴. الشیبانی، احمد بن عمرو بن الضحاک ابوبکر (متوفای ۲۸۷ه)، الآحاد والمثانی، ج۱، ص۴۱۴، تحقیق:د. باسم فیصل احمد الجوابرة، ناشر:دار الرایة - الریاض، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۱ - ۱۹۹۱م.    
۱۵. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، تاریخ الاسلام ووفیات المشاهیر والاعلام، ج۸، ص۱۴۴، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر:دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۷ه - ۱۹۸۷م.    
۱۶. التمیمی البستی، ابوحاتم محمد بن حبان بن احمد (متوفای۳۵۴ ه)، الثقات، ج۵، ص۵۱۵، ش ۶۰۱، تحقیق السید شرف الدین احمد، ناشر:دار الفکر، الطبعة:الاولی، ۱۳۹۵ه - ۱۹۷۵م.    
۱۷. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، سیر اعلام النبلاء، ج۸، ص۴۲۳، تحقیق:شعیب الارناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:التاسعة، ۱۴۱۳ه.    
۱۸. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، سیر اعلام النبلاء، ج۹، ص۴۹۶، تحقیق:شعیب الارناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:التاسعة، ۱۴۱۳ه.    
۱۹. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ ه)، سیر اعلام النبلاء، ج۱۰، ص۴۱۰، تحقیق:شعیب الارناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:التاسعة، ۱۴۱۳ه.    
۲۰. الشیبانی، ابوعبدالله احمد بن حنبل (متوفای۲۴۱ه)، مسند احمد بن حنبل، ج۱، ص۵۰۷، ش ۴۶۱، ناشر:مؤسسة قرطبة - مصر.    
۲۱. الهیثمی، ابوالحسن علی بن ابی بکر (متوفای ۸۰۷ ه)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج۴، ص۱۷۹، ناشر:دار الریان للتراث/ دار الکتاب العربی - القاهرة، بیروت - ۱۴۰۷ه.    
۲۲. البانی، محمد ناصر (متوفای۱۴۲۰هـ)، السلسلة الصحیحة الکاملة، ح۳۱۰۸، طبق برنامه المکتبة الشاملة.
۲۳. المزی، ابوالحجاج یوسف بن الزکی عبدالرحمن (متوفای۷۴۲ه)، تهذیب الکمال، ج۵، ص۱۱۳، ش ۹۵۸، تحقیق:د. بشار عواد معروف، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۰ه - ۱۹۸۰م.    
۲۴. الانصاری، عبدالله بن محمد بن جعفر بن حیان ابومحمد (متوفای ۳۶۹ ه)، طبقات المحدثین باصبهان والواردین علیها، ج۱، ص۳۵۲، تحقیق:عبدالغفور عبدالحق حسین البلوشی، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:الثانیة، ۱۴۱۲ه - ۱۹۹۲م.    
۲۵. الاصبهانی، ابونعیم احمد بن عبدالله (متوفای۴۳۰ه)، اخبار اصبهان ج۱، ص۲۴۱، طبق برنامه الجامع الکبیر.    
۲۶. البانی، محمد ناصر (متوفای۱۴۲۰هـ)، السلسلة الصحیحة الکاملة، ح۳۱۰۸، طبق برنامه المکتبة الشاملة.، ش ۱۰۱۹
۲۷. البانی، محمد ناصر (متوفای۱۴۲۰هـ)، السلسلة الصحیحة المجلدات الکاملة، ش ۵۸۰
۲۸. البانی، محمد ناصر (متوفای۱۴۲۰ه)، ظلال الجنة، ج۲، ص۳۴۶، ح۷۴۴، ناشر:المکتب الاسلامی - بیروت، الطبعة:الثالثة - ۱۴۱۳ه ۱۹۹۳م.    
۲۹. الشیبانی، ابوعبدالله احمد بن حنبل (متوفای۲۴۱ه)، العلل ومعرفة الرجال، ج۳، ص۱۰۲ ش ۴۳۹۳، تحقیق:وصی الله بن محمد عباس، ناشر:المکتب الاسلامی، دار الخانی - بیروت، الریاض، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۸ - ۱۹۸۸.    
۳۰. ابو حفص عمر بن احمد بن شاهین (متوفای۳۸۵ هـ)، تاریخ اسماء الثقات ج۱ ص۵۵، تحقیق: صبحی السامرائی، ناشر: الدار السلفیة - الکویت، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۴هـ ـ ۱۹۸۴م
۳۱. التمیمی البستی، ابوحاتم محمد بن حبان بن احمد (متوفای۳۵۴ هـ)، الثقات، ج۶، ص۱۳۴ ش ۷۰۴۸، تحقیق السید شرف الدین احمد، ناشر: دار الفکر، الطبعة: الاولی، ۱۳۹۵هـ - ۱۹۷۵م.
۳۲. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تاریخ الاسلام ووفیات المشاهیر والاعلام، ج۸ ص۶۳، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۷هـ - ۱۹۸۷م.
۳۳. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج۲ ص۱۴۸، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل احمد عبدالموجود، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۹۹۵م.
۳۴. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج۲ ص۱۴۸، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل احمد عبدالموجود، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۹۹۵م.
۳۵. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تهذیب التهذیب، ج۲، ص۹۲ ش ۱۶۵، ناشر: دار الفکر - بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۴ - ۱۹۸۴ م.
۳۶. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۱۰، ص۲۵۳، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.
۳۷. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲ هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج۸، ص۲۳۵، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.
۳۸. ابن ابی حاتم الرازی التمیمی، ابومحمد عبد الرحمن بن ابی حاتم محمد بن ادریس (متوفای ۳۲۷هـ)، الجرح والتعدیل، ج۷، ص۲۳۲، ناشر: دار احیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۲۷۱هـ ـ ۱۹۵۲م.
۳۹. التمیمی البستی، ابوحاتم محمد بن حبان بن احمد (متوفای۳۵۴ هـ)، الثقات، تحقیق السید شرف الدین احمد، ج۷، ص۶۴۵ ش ۱۱۸۸۰، ناشر: دار الفکر، الطبعة: الاولی، ۱۳۹۵هـ - ۱۹۷۵م.
۴۰. الانصاری، عبدالله بن محمد بن جعفر بن حیان ابومحمد (متوفای ۳۶۹ هـ)، طبقات المحدثین باصبهان والواردین علیها، ج۲، ص۳۴، تحقیق: عبدالغفور عبدالحق حسین البلوشی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الثانیة، ۱۴۱۲هـ - ۱۹۹۲م.
۴۱. المزی، ابوالحجاج یوسف بن الزکی عبدالرحمن (متوفای۷۴۲هـ)، تهذیب الکمال، ج۳۲، ص۳۴۵، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۰هـ - ۱۹۸۰م.
۴۲. ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء اسماعیل بن عمر القرشی (متوفای۷۷۴هـ)، البدایة والنهایة، ج۸، ص۳۴۰، ناشر: مکتبة المعارف - بیروت.
۴۳. الطبری، ابو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (متوفای۳۱۰)، تاریخ الطبری، ج۳، ص۲۹۵، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت.
۴۴. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۳۷۶، تحقیق: شعیب الارناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.
۴۵. الفاکهی، محمد بن اسحاق بن العباس ابوعبدالله (متوفای۲۷۵هـ)، اخبار مکة فی قدیم الدهر وحدیثه، ج۲، ص۲۶۸ ش ۱۴۹۸، تحقیق د. عبد الملک عبدالله دهیش، ناشر: دار خضر - بیروت، الطبعة: الثانیة، ۱۴۱۴هـ.
۴۶. الشیبانی، ابوعبدالله احمد بن حنبل (متوفای۲۴۱هـ)، مسند احمد بن حنبل، ج۲، ص۱۳۶، ناشر: مؤسسة قرطبة - مصر
۴۷. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۳۷۶، تحقیق: شعیب الارناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.
۴۸. ابن عساکر الدمشقی الشافعی، ابی القاسم علی بن الحسن ابن هبة الله بن عبدالله (متوفای۵۷۱هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الاماثل، ج۲۸، ص۲۱۹، تحقیق: محب الدین ابی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفکر - بیروت - ۱۹۹۵.
۴۹. ابن عساکر الدمشقی الشافعی، ابی القاسم علی بن الحسن ابن هبة الله بن عبدالله (متوفای۵۷۱هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الاماثل، ج۲۸، ص۲۲۱، تحقیق: محب الدین ابی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفکر - بیروت - ۱۹۹۵.
۵۰. التمیمی البستی، ابوحاتم محمد بن حبان بن احمد (متوفای۳۵۴ هـ)، الثقات، ج۵، ص۲۸۶ ش ۴۸۶۸، تحقیق السید شرف الدین احمد، ناشر: دار الفکر، الطبعة: الاولی، ۱۳۹۵هـ - ۱۹۷۵م.
۵۱. البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن اسماعیل (متوفای۲۵۶هـ)، التاریخ الکبیر، ج۷، ص۸۸، تحقیق: السید‌هاشم الندوی، ناشر: دار الفکر.
۵۲. العجلی، ابی الحسن احمد بن عبدالله بن صالح (متوفای ۲۶۱هـ)، معرفة الثقات من رجال اهل العلم والحدیث ومن الضعفاء وذکر مذاهبهم واخبارهم، ج۱ ص۳۲۶ ش ۳۷۳، تحقیق: عبد العلیم عبد العظیم البستوی، ناشر: مکتبة الدار - المدینة المنورة - السعودیة، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۵ - ۱۹۸۵م.
۵۳. المزی، ابوالحجاج یوسف بن الزکی عبدالرحمن (متوفای۷۴۲هـ)، تهذیب الکمال، ج۷، ص۴۳۳، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۰هـ - ۱۹۸۰م.
۵۴. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تهذیب التهذیب، ج۱۲، ص۱۴۳ ش ۶۰۵، ناشر: دار الفکر - بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۴ - ۱۹۸۴ م.
۵۵. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تهذیب التهذیب، ج۴، ص۱۳۷ ش ۲۶۹، ناشر: دار الفکر - بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۴ - ۱۹۸۴ م.
۵۶. المزی، ابوالحجاج یوسف بن الزکی عبدالرحمن (متوفای۷۴۲هـ)، تهذیب الکمال، ج۱۱، ص۱۵۴، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۰هـ - ۱۹۸۰م.
۵۷. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۳۰۶ ش ۲۸۴، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الاولی.
۵۸. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر اعلام النبلاء، ج۱۴، ص۲۱، تحقیق: شعیب الارناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.
۵۹. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر اعلام النبلاء، ج۱۶، ص۳۱۷، تحقیق: شعیب الارناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.
۶۰. البغدادی، ابوبکر احمد بن علی بن ثابت الخطیب (متوفای۴۶۳هـ)، تاریخ بغداد، ج۱۱، ص۳۴، ش ۵۷۰۹، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت.
۶۱. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر اعلام النبلاء، ج۱۹، ص۱۳۶، تحقیق: شعیب الارناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.
۶۲. ابن عساکر الدمشقی الشافعی، ابی القاسم علی بن الحسن ابن هبة الله بن عبدالله (متوفای۵۷۱هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الاماثل، ج۳۷، ص۳۵۴ ش ۴۳۹۹، ، تحقیق: محب الدین ابی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفکر - بیروت - ۱۹۹۵.
۶۳. الطبری، ابو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (متوفای۳۱۰)، تاریخ الطبری، ج۳، ص۴۱، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت.
۶۴. البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۴، طبق برنامه الجامع الکبیر.
۶۵. ابن اثیر الجزری، عز الدین بن الاثیر ابی الحسن علی بن محمد (متوفای۶۳۰هـ) الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۲۸، تحقیق عبدالله القاضی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة الثانیة، ۱۴۱۵هـ.
۶۶. امیرمومنان علی علیه السلام، نهج البلاغه کلمات قصار شماره ۴۵۳ تصحیح صبحی صالح
۶۷. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تقریب التهذیب، ج۱، ص۵۰۶، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.
۶۸. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، العبر فی خبر من غبر، ج۱، ص۲۱۸، تحقیق: د. صلاح الدین المنجد، ناشر: مطبعة حکومة الکویت - الکویت، الطبعة: الثانی، ۱۹۸۴.
۶۹. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر اعلام النبلاء، ج۷ ص۹۸، تحقیق: شعیب الارناؤوط/ محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.
۷۰. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تقریب التهذیب، ج۱ ص۵۸۵، ش ۷۴۷۲، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.
۷۱. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تقریب التهذیب، ج۱ ص۲۱۷، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.
۷۲. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تذکرة الحفاظ، ج۲، ص۵۹۶ ش ۶۱۹، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الاولی
۷۳. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تذکرة الحفاظ، ج۲، ص۷۱۰، ش ۷۲۸، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الاولی.
۷۴. الطبری، ابو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (متوفای۳۱۰)، تاریخ الطبری، ج۳، ص۴۱، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت
۷۵. البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۱۴، طبق برنامه الجامع الکبیر
۷۶. ابن اثیر الجزری، عز الدین بن الاثیر ابی الحسن علی بن محمد (متوفای۶۳۰هـ) الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۲۸، تحقیق عبدالله القاضی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة الثانیة، ۱۴۱۵هـ.
۷۷. البصری الصوفی، ابو سعید احمد بن محمد بن زیاد بن بشر بن درهم (متوفای ۳۴۰هـ)، معجم ابن الاعرابی، ج۴، ص۴۳۱، طبق برنامه الجامع الکبیر.
۷۸. البغدادی، ابوبکر احمد بن علی بن ثابت الخطیب (متوفای۴۶۳هـ)، تاریخ بغداد، ج۱۰، ص۸۳، ش۵۱۹۷، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت.
۷۹. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تقریب التهذیب، ج۱، ص۸۹، ش ۱۷۹، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.
۸۰. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تقریب التهذیب، ج۱، ص۹۴، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.
۸۱. عیسی بن یونس بن ابی اسحاق احد الاعلام فی الحفظ والعبادة عن ابیه وهشام بن عروة والاعمش وعنه حماد بن سلمة مع تقدمه وابن المدینی واسحاق وابن عرفة وامم کان یحج سنة ویغزو سنة مات ۱۸۷ ع.
۸۲. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، الکاشف فی معرفة من له روایة فی الکتب الستة، ج۲، ص۱۱۴، ش۴۴۰۹، تحقیق محمد عوامة، ناشر: دار القبلة للثقافة الاسلامیة، مؤسسة علو - جدة، الطبعة: الاولی، ۱۴۱۳هـ - ۱۹۹۲م.
۸۳. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تقریب التهذیب، ج۱، ص۱۰۷، ش ۴۳۸، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.
۸۴. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تقریب التهذیب، ج۱، ص۴۵۶، ش۵۵۶۶، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.
۸۵. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر اعلام النبلاء، ج۱۵، ص۴۰۷، تحقیق: شعیب الارناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.
۸۶. ابن اثیر الجزری، عز الدین بن الاثیر ابی الحسن علی بن محمد (متوفای۶۳۰هـ)، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۳، ص۲۴۶، تحقیق عادل احمد الرفاعی، ناشر: دار احیاء التراث العربی - بیروت/ لبنان، الطبعة: الاولی، ۱۴۱۷ هـ - ۱۹۹۶ م.
۸۷. الدینوری، ابومحمد عبدالله بن مسلم ابن قتیبة (متوفای۲۷۶هـ)، الامامة والسیاسة، ج۱، ص۱۴-۱۵، تحقیق: خلیل المنصور، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - ۱۴۱۸هـ - ۱۹۹۷م.
۸۸. الاندلسی، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفای: ۳۲۸هـ)، العقد الفرید، ج۴، ص۲۹۴، ناشر: دار احیاء التراث العربی - بیروت/ لبنان، الطبعة: الثالثة، ۱۴۲۰هـ - ۱۹۹۹م.
۸۹. ابن عبد البر النمری القرطبی المالکی، ابوعمر یوسف بن عبدالله بن عبد البر (متوفای ۴۶۳هـ)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۹۰۶، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۱۲هـ.
۹۰. ابن عساکر الدمشقی الشافعی، ابی القاسم علی بن الحسن ابن هبة الله بن عبدالله (متوفای۵۷۱هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الاماثل، ج۱۸، ص۴۰۴، تحقیق: محب الدین ابی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفکر - بیروت - ۱۹۹۵.
۹۱. ابن ابی الحدید المدائنی المعتزلی، ابوحامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفای۶۵۵ هـ)، شرح نهج البلاغة، ج۲۰، ص۴۹، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت/ لبنان، الطبعة: الاولی، ۱۴۱۸هـ - ۱۹۹۸م.
۹۲. الصفدی، صلاح الدین خلیل بن ایبک (متوفای۷۶۴هـ)، الوافی بالوفیات، ج۱۷، ص۹۳، تحقیق احمد الارناؤوط وترکی مصطفی، ناشر: دار احیاء التراث - بیروت - ۱۴۲۰هـ- ۲۰۰۰م.
۹۳. ابن عبد البر النمری القرطبی المالکی، ابوعمر یوسف بن عبدالله بن عبد البر (متوفای ۴۶۳هـ)، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۳، ص۹۱۰، ، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل - بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۱۲هـ.
۹۴. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۱۹۳، تحقیق: شعیب الارناؤوط/ محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.
۹۵. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تاریخ الاسلام ووفیات المشاهیر والاعلام، ج۴، ص۲۴۶، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۷هـ - ۱۹۸۷م.
۹۶. البانی، محمد ناصر (متوفای۱۴۲۰هـ)، السلسلة الصحیحة المجلدات الکاملة ش ۴۷۴
۹۷. الصنعانی، ابوبکر عبد الرزاق بن همام (متوفای۲۱۱هـ)، المصنف، ج۱۱، ص۳۶۵، تحقیق حبیب الرحمن الاعظمی، ناشر: المکتب الاسلامی - بیروت، الطبعة: الثانیة، ۱۴۰۳هـ.
۹۸. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۹۰، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الاولی.
۹۹. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تاریخ الاسلام ووفیات المشاهیر والاعلام، ج۸ ص۴۶۳، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۷هـ - ۱۹۸۷م.
۱۰۰. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تذکرة الحفاظ، ج۱ ص۱۹۰ش ۱۸۴، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الاولی.
۱۰۱. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تذکرة الحفاظ، ج۱ ص۳۶۴، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الاولی.
۱۰۲. البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۰۵، طبق برنامه الجامع الکبیر.
۱۰۳. ابن اثیر الجزری، عز الدین بن الاثیر ابی الحسن علی بن محمد (متوفای۶۳۰هـ) الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۰۳، تحقیق عبدالله القاضی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة الثانیة، ۱۴۱۵هـ.
۱۰۴. الطبری، ابو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (متوفای۳۱۰)، تاریخ الطبری، ج۳، ص۱۱، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت.
۱۰۵. مسند احمد بن حنبل ج۴، ص۲۳۳ ش ۱۸۰۷۳، اسم المؤلف: احمد بن حنبل ابو عبدالله الشیبانی الوفاة: ۲۴۱، دار النشر: مؤسسة قرطبة - مصر
۱۰۶. سنن ابی داود ج۳، ص۳۰۵ ش ۳۵۹، اسم المؤلف: سلیمان بن الاشعث ابو داود السجستانی الازدی الوفاة: ۲۷۵، دار النشر: دار الفکر - -، تحقیق: محمد محیی الدین عبد الحمید
۱۰۷. سنن ابن ماجه ج۲، ص۷۹۴ ش ۲۳۷، اسم المؤلف: محمد بن یزید ابو عبدالله القزوینی الوفاة: ۲۷۵، دار النشر: دار الفکر - بیروت - -، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی
۱۰۸. صحیح البخاری ج۵، ص۲۲۲۹ ش ۵۶۳۱، اسم المؤلف: محمد بن اسماعیل ابو عبدالله البخاری الجعفی الوفاة: ۲۵۶، دار النشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت - ۱۴۰۷ - ۱۹۸۷، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا
۱۰۹. الدینوری، ابومحمد عبدالله بن مسلم ابن قتیبة (متوفای۲۷۶هـ)، الامامة والسیاسة، تحقیق: خلیل المنصور، ج۱، ص۵۷، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - ۱۴۱۸هـ - ۱۹۹۷م.
۱۱۰. المسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین بن علی (متوفای۳۴۶هـ)، مروج الذهب، ج۱، ص۳۱۶، طبق برنامه الجامع الکبیر.
۱۱۱. الحمیری، ابو عبدالله محمد بن عبدالله بن عبد المنعم (متوفای بعد ۸۶۶ هـ)، صفة جزیرة الاندلس منتخبة من کتاب الروض المعطار فی خبر الاقطار، ج۱، ص۲۰۶، تحقیق: ا. لافی بروفنصال، ناشر: دار الجیل - بیروت/ لبنان، الطبعة: الثانیة، ۱۴۰۸ هـ ـ ۱۹۸۸ م.
۱۱۲. النمیری البصری، ابوزید عمر بن شبة (متوفای۲۶۲هـ)، تاریخ المدینة المنورة، ج۲، ص۳۰۱ ش ۲۳۶۳، تحقیق علی محمد دندل ویاسین سعد الدین بیان، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت - ۱۴۱۷هـ-۱۹۹۶م.
۱۱۳. البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۸۴، طبق برنامه الجامع الکبیر.
۱۱۴. الاندلسی، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفای: ۳۲۸هـ)، العقد الفرید، ج۴، ص۲۷۳، ناشر: دار احیاء التراث العربی - بیروت/ لبنان، الطبعة: الثالثة، ۱۴۲۰هـ - ۱۹۹۹م.
۱۱۵. الزمخشری الخوارزمی، ابوالقاسم محمود بن عمرو بن احمد جار الله (متوفای۵۳۸هـ)، المستقصی فی امثال العرب، ج۲، ص۱۱۸، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الثانیة، ۱۹۸۷م.
۱۱۶. البانی، الجامع الصغیر وزیاداته ش ۱۰۴۴۳ دار النشر: المکتب الاسلامی
۱۱۷. عمل الیوم واللیلة ج۱، ص۱۶۴ ش ۵۸، اسم المؤلف: احمد بن شعیب بن علی النسائی ابو عبد الرحمن الوفاة: ۳۰۳، دار النشر: مؤسسة الرسالة - بیروت - ۱۴۰۶، الطبعة: الثانیة، تحقیق: د. فاروق حمادة
۱۱۸. البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۶، طبق برنامه الجامع الکبیر.
۱۱۹. البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۹۰، طبق برنامه الجامع الکبیر.
۱۲۰. البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۱۸، طبق برنامه الجامع الکبیر.
۱۲۱. الیعقوبی، احمد بن ابی یعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح (متوفای۲۹۲هـ)، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۶۱، ناشر: دار صادر - بیروت.
۱۲۲. صحیح مسلم ج۱، ص۸۶ ش ۷۸، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج ابو الحسین القشیری النیسابوری الوفاة: ۲۶۱، دار النشر: دار احیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی
۱۲۳. البانی، محمد ناصر الدین، السلسلة الصحیحة ش ۲۴۸۸ نشر مکتبة المعارف الریاض
۱۲۴. ابن عساکر الدمشقی الشافعی، ابی القاسم علی بن الحسن ابن هبة الله بن عبدالله (متوفای۵۷۱هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الاماثل، ج۲۸، ص۲۰۰، تحقیق: محب الدین ابی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفکر - بیروت - ۱۹۹۵.
۱۲۵. ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء اسماعیل بن عمر القرشی (متوفای۷۷۴هـ)، البدایة والنهایة، ج۸، ص۳۳۸، ناشر: مکتبة المعارف - بیروت.
۱۲۶. البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۰۲، طبق برنامه الجامع الکبیر.
۱۲۷. الیعقوبی، احمد بن ابی یعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح (متوفای۲۹۲هـ)، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۶۱، ناشر: دار صادر - بیروت.
۱۲۸. البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۶، طبق برنامه الجامع الکبیر.
۱۲۹. البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۹۰، طبق برنامه الجامع الکبیر.
۱۳۰. المسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین بن علی (متوفای۳۴۶هـ)، مروج الذهب، ج۱، ص۳۸۲، طبق برنامه الجامع الکبیر.
۱۳۱. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۹۳، تحقیق: شعیب الارناؤوط/ محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.
۱۳۲. الطبری، ابو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (متوفای۳۱۰)، تاریخ الطبری، ج۳، ص۲۹۵، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت.
۱۳۳. البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۱۲، طبق برنامه الجامع الکبیر.
۱۳۴. الدینوری، ابو حنیفة احمد بن داود (متوفای۲۸۲هـ)، الاخبار الطوال، ج۱، ص۳۶۱، تحقیق: د. عصام محمد الحاج علی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۲۱هــ۲۰۰۱م.
۱۳۵. النهروانی، ابو الفرج المعافی بن زکریا (متوفای۳۹۰هـ)، الجلیس الصالح والانیس الناصح، ج۱، ص۲۹۴، طبق برنامه الجامع الکبیر.
۱۳۶. الشجری الجرجانی، المرشد بالله یحیی بن الحسین بن اسماعیل الحسنی (متوفای۴۹۹ هـ)، کتاب الامالی وهی المعروفة بالامالی الخمیسیة، ج۱، ص۲۴۷، تحقیق: محمد حسن اسماعیل، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت/ لبنان، الطبعة: الاولی، ۱۴۲۲ هـ - ۲۰۰۱م.
۱۳۷. الیعقوبی، احمد بن ابی یعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح (متوفای۲۹۲هـ)، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۶۱، ناشر: دار صادر - بیروت.
۱۳۸. البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۶، طبق برنامه الجامع الکبیر.
۱۳۹. البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۹۰، طبق برنامه الجامع الکبیر.
۱۴۰. البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۱۸، طبق برنامه الجامع الکبیر.
۱۴۱. الاندلسی، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفای: ۳۲۸هـ)، العقد الفرید، ج۴، ص۳۸۵، ناشر: دار احیاء التراث العربی - بیروت/ لبنان، الطبعة: الثالثة، ۱۴۲۰هـ - ۱۹۹۹م.
۱۴۲. صفوت، احمد زکی، جمهرة خطب العرب، ج۲، ص۹۰، ناشر: المکتبة العلمیة - بیروت.
۱۴۳. المسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین بن علی (متوفای۳۴۶هـ)، مروج الذهب، ج۱، ص۳۸۲، طبق برنامه الجامع الکبیر.
۱۴۴. الیعقوبی، احمد بن ابی یعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح (متوفای۲۹۲هـ)، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۶۱، ناشر: دار صادر - بیروت.
۱۴۵. الاندلسی، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفای: ۳۲۸هـ)، العقد الفرید، ج۴، ص۳۸۵، ناشر: دار احیاء التراث العربی - بیروت/ لبنان، الطبعة: الثالثة، ۱۴۲۰هـ - ۱۹۹۹م.
۱۴۶. الهیثمی، ابوالحسن علی بن ابی بکر (متوفای ۸۰۷ هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج۷، ص۲۲۳، ناشر: دار الریان للتراث/ دار الکتاب العربی - القاهرة، بیروت - ۱۴۰۷هـ.
۱۴۷. ابن ابی الحدید المدائنی المعتزلی، ابوحامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفای۶۵۵ هـ)، شرح نهج البلاغة، ج۴، ص۳۶، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت/ لبنان، الطبعة: الاولی، ۱۴۱۸هـ - ۱۹۹۸م.
۱۴۸. الاندلسی، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفای: ۳۲۸هـ)، العقد الفرید، ج۴، ص۳۸۵، ناشر: دار احیاء التراث العربی - بیروت/ لبنان، الطبعة: الثالثة، ۱۴۲۰هـ - ۱۹۹۹م.
۱۴۹. البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۴۶، طبق برنامه الجامع الکبیر.
۱۵۰. الزهری، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصری (متوفای۲۳۰هـ)، الطبقات الکبری، ج۵، ص۱۰۰، ناشر: دار صادر - بیروت.
۱۵۱. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۱۱۷، تحقیق: شعیب الارناؤوط/ محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.
۱۵۲. الاندلسی، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفای: ۳۲۸هـ)، العقد الفرید، ج۴، ص۳۸۵، ناشر: دار احیاء التراث العربی - بیروت/ لبنان، الطبعة: الثالثة، ۱۴۲۰هـ - ۱۹۹۹م.
۱۵۳. الیعقوبی، احمد بن ابی یعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح (متوفای۲۹۲هـ)، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۶۱، ناشر: دار صادر - بیروت.
۱۵۴. الیعقوبی، احمد بن ابی یعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح (متوفای۲۹۲هـ)، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۶۱، ناشر: دار صادر - بیروت.
۱۵۵. ابن حمدون، محمد بن الحسن بن محمد بن علی (متوفای ۶۰۸هـ)، التذکرة الحمدونیة، ج۴، ص۳۰۹، تحقیق: احسان عباس، بکر عباس، ناشر: دار صادر - بیروت، ، الطبعة: الاولی، ۱۹۹۶م.
۱۵۶. الآبی، ابوسعد منصور بن الحسین (متوفای۴۲۱هـ)، نثر الدر فی المحاضرات، ج۱، ص۲۸۲، تحقیق: خالد عبد الغنی محفوط، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت/لبنان، الطبعة: الاولی، ۱۴۲۴هـ - ۲۰۰۴م.
۱۵۷. البیهقی، احمد بن الحسین بن علی بن موسی ابوبکر (متوفای ۴۵۸هـ)، سنن البیهقی الکبری، ج۱۰، ص۳ ش ۱۹۴۵۲، ناشر: مکتبة دار الباز - مکة المکرمة، تحقیق: محمد عبد القادر عطا، ۱۴۱۴ - ۱۹۹۴.
۱۵۸. المزی، ابوالحجاج یوسف بن الزکی عبدالرحمن (متوفای۷۴۲هـ)، تهذیب الکمال، ج۱۶ ص۱۲۱، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۰هـ - ۱۹۸۰م.
۱۵۹. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تاریخ الاسلام ووفیات المشاهیر والاعلام، ج۸ ص۴۷۴، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۷هـ - ۱۹۸۷م.
۱۶۰. العسقلانی الشافعی، احمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای۸۵۲هـ)، تقریب التهذیب، ج۱ ص۲۴۴ ش ۲۴۴۵، تحقیق: محمد عوامة، ناشر: دار الرشید - سوریا، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۶ - ۱۹۸۶.
۱۶۱. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، سیر اعلام النبلاء، ج۹، ص۵۲۹، تحقیق: شعیب الارناؤوط/ محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، ۱۴۱۳هـ.
۱۶۲. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تاریخ الاسلام ووفیات المشاهیر والاعلام، ج۲۰ ص۲۸۸، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۰۷هـ - ۱۹۸۷م.
۱۶۳. البغدادی، ابوبکر احمد بن علی بن ثابت الخطیب (متوفای۴۶۳هـ)، تاریخ بغداد، ج۳ ص۱۳۲ ش ۱۱۵۲، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت.
۱۶۴. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، العبر فی خبر من غبر، ج۳ ص۱۲۲، تحقیق: د. صلاح الدین المنجد، ناشر: مطبعة حکومة الکویت - الکویت، الطبعة: الثانی، ۱۹۸۴.
۱۶۵. الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبدالله محمد بن احمد بن عثمان (متوفای ۷۴۸ هـ)، تذکرة الحفاظ، ج۳ ص۱۱۳۲ ش ۱۰۱۴، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الاولی.
۱۶۶. ابن عساکر الدمشقی الشافعی، ابی القاسم علی بن الحسن ابن هبة الله بن عبدالله (متوفای۵۷۱هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الاماثل، ج۲۸، ص۲۱۸، تحقیق: محب الدین ابی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفکر - بیروت - ۱۹۹۵.
۱۶۷. الاندلسی، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفای: ۳۲۸هـ)، العقد الفرید، ج۶، ص۱۸۸، ناشر: دار احیاء التراث العربی - بیروت/ لبنان، الطبعة: الثالثة، ۱۴۲۰هـ - ۱۹۹۹م.
۱۶۸. المسعودی، ابوالحسن علی بن الحسین بن علی (متوفای۳۴۶هـ)، مروج الذهب، ج۱، ص۳۸۲، طبق برنامه الجامع الکبیر.
۱۶۹. ابن کثیر الدمشقی، ابوالفداء اسماعیل بن عمر القرشی (متوفای۷۷۴هـ)، البدایة والنهایة، ج۸، ص۳۳۸، ناشر: مکتبة المعارف - بیروت.
۱۷۰. البلاذری، احمد بن یحیی بن جابر (متوفای۲۷۹هـ)، انساب الاشراف، ج۲، ص۹۸، طبق برنامه الجامع الکبیر.



موسسه ولی عصر، برگرفته از مقاله «شخصیت و عملکرد عبد الله بن زبیر در منابع اهل سنت، چگونه آمده است؟».    






جعبه ابزار