شناختی است که حصول آن نیازمند آموزشها و اسبابیویژه است. این گونه شناخت در دسترس همگان نیست و دارای ویژگیهایی از این قرار است:
۱. با امور عینیهماهنگ است؛
۲. امور خارجی را توضیح میدهد؛
۳. از روش استدلالی بهرهمند است؛
۴. اصول و مفاهیم کلی را مطرح میکند و مشاهدات را طبقهبندی میسازد و رابطهپدیدهها را بر میتاباند؛
۵. برآیند آن دانشینو به انسان میدهد؛
۶. از گذر پژوهشروشمند و منظم حاصل میآید؛
۷. کیفیت پدیدهها را به صورت کمّی مشخص میسازد.
این گونه شناخت آن گاه پدید میآید که انسان در چیزی نظر میکند و صورت شیئی دیگر را همزمان به رؤیت میآورد و آن را باز میشناسد. این شناخت برای نفسشناسی و خداشناسی روی میدهد.
در اینجا مراد از «رؤیت» رؤیت باطنی است نه ظاهری.
در تقسیمى دیگر، شناختانسان یا از راه پژوهش و بررسی خود او فراهم مىآید كه آن را «شناخت اجتهادی» مىنامند و یا به پیروی از پژوهش و بررسى كسى دیگر پدید مىآید كه آن را «شناختتقلیدی» مىگویند.