• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

الهام

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



القای یک معنا، معرفت یا انجام دادن کاری در دل انسان از سوی خدا یا فرشته را الهام گویند.
این واژه در زبان فارسی و با اثرپذیری از عربی به معنای در دل افتادن، در دل افکندن، در دل افکندن نیکی، در دل افکندن چیزی، در دل افکندن چیزی از سوی خدا که وی را به انجام یا فرو گذاری چیزی وا دارد، آموختن و فرو خوراندن چیزی به کسی ترجمه شده است.

فهرست مندرجات

۱ - معنای الهام در لغت و اصطلاح
۲ - الهام در فرهنگها و ادیان مختلف
       ۲.۱ - الهام در توارات
       ۲.۲ - الهام در مسیحیت
       ۲.۳ - الهام در فرهنگ جاهلیت
              ۲.۳.۱ - تفاوت آیات مسجع قرآن با سخنان مسجع جاهلی
۳ - سیر پیدایش و تحول نظریه الهام
       ۳.۱ - واژه الهام در قرآن و تفسیر از آن
       ۳.۲ - تفاوت الهام و ایحاء
       ۳.۳ - اشکال گوناگون الهام
       ۳.۴ - همگون یا همگون نبودن دو طرف الهام
۴ - اقسام الهام
       ۴.۱ - الهام فطری
       ۴.۲ - الهام فطری در نفس انسان
              ۴.۲.۱ - تفاسیر مختلف از این الهام
              ۴.۲.۲ - اختلاف در منشأ الهام تقوا و فجور
              ۴.۲.۳ - بحثهای جدید در باب الهام فجور و تقوا
              ۴.۲.۴ - بحث در مراد از تقوا و فجور
       ۴.۳ - الهام قلبی
              ۴.۳.۱ - الهام به مادر حضرت موسی و حواریون
              ۴.۳.۲ - برخی علوم غیر عادی و غیر اکتسابی
              ۴.۳.۳ - راه دستیابی به علوم غیر اکتسابی
              ۴.۳.۴ - الهام قلبی در حوزه علوم
              ۴.۳.۵ - جای دادن برخی ادراکات در الهام قلبی
              ۴.۳.۶ - چالشهای جدی در بحث الهام
              ۴.۳.۷ - دلیل قائلان به الهام قلبی
              ۴.۳.۸ - تفاوت الهام و وسوسه
              ۴.۳.۹ - نسبت میان الهام و وحی
       ۴.۴ - الهام غریزی
       ۴.۵ - الهام طبیعی
۵ - پانویس
۶ - منبع



الهام، مصدر باب «افعال» از ریشه «ل ـ هـ ـ م» است. فرهنگ‌‌نویسان عربی، «لَهْم» را «بلعیدن به یک‌باره»
[۱] ترتیب‌ العین، ص۷۴۹.
[۲] لسان ‌العرب، ماده «لهم»، ج۱۲، ص۳۴۵.
و «بلعیدن»
[۴] مقاییس اللغه، ج۵، ص۲۱۷.
معنا کرده‌اند.
برخی پژوهشگران واژه‌های قرآن، در تلاشی نه چندان موفق و با هدف ارائه یک مؤلّفه معنایی مشترک از همه موارد به‌کار رفته، «لَهْم» را در اصل به معنای «ورود چیزی در درون چیز دیگر» دانسته‌اند؛ با این توضیح که گاهی در امور مادّی مانند بلعیدن غذا و گاه در ارتباط با امور معنوی، چون القای معارف و معانی در دل به‌کار می‌رود.
[۶] التحقیق، ماده «لهم»، ج۱۰، ص۲۴۴.

معنای لغوی «لَهْم» و نیز اثرپذیری از قرآن و مفسران نخستین، سبب شده که واژه‌نامه‌های عربی، «الهام» را به معنای «تلقین»،
[۸] ترتیب‌العین، ص۷۴۹.
[۹] لسان‌ العرب، ماده «لهم»، ج۱۲، ص۳۴۶.
«القای چیزی در دل»
[۱۰] مقاییس اللغه، ج۵، ص۲۱۷.
[۱۲] لسان العرب، ماده «لهم»، ج۱۲، ص۳۴۶.
و «القای چیزی در دل از سوی خداوند و ملأ اعلا»
[۱۴] لسان‌ العرب، ج۱۲، ص۳۴۶.
[۱۵] التحقیق، ماده «لهم»، ج۱۰، ص۲۴۵.
بدانند.
الهام به عنوان یکی از گونه‌ها و مراتب وحی الهی به مفهوم لغوی و عام آن
[۱۶] مقاییس اللغه، ج۵، ص۲۱۷.
[۱۷] لسان العرب، ماده «لهم»، ج۱۲، ص۳۴۶.
و نیز تفاوتهای آن دو، از مباحث دیگری است که در فرهنگ‌نامه‌های عربی بازتاب یافته است.
[۲۰] التحقیق، ماده «لهم»، ج۱۰، ص۲۴۵.

این واژه در زبان فارسی و با اثرپذیری از عربی به معنای در دل افتادن، در دل افکندن، در دل افکندن نیکی، در دل افکندن چیزی، در دل افکندن چیزی از سوی خدا که وی را به انجام یا فرو گذاری چیزی وا دارد، آموختن و فرو خوراندن چیزی به کسی ترجمه شده است.
[۲۱] لغت نامه، ج۲، ص۲۸۱۰.
[۲۲] لسان العرب، ماده «لهم»، ج۱۲، ص۳۴۶.

الهام به‌رغم کاربرد نسبتاً چشمگیر آن در منابع تفسیری،
[۲۳] جامع البیان، مج۳، ج۳، ص۳۶۲.
[۲۴] مجمع البیان، ج۶، ص۵۷۳.
روایی،
[۲۹] الامالی، ص۴۰۸.
کلامی
[۳۰] قواعد المرام، ص۳۰.
[۳۲] المصطلحات الکلامیه، ص ۳۵.
و اخلاقی
[۳۳] جامع‌ السعادات، ج۱، ص۱۷۹ـ۱۸۵.
[۳۴] اغاثة ‌اللهفان، ج۱، ص۱۳۹ـ۱۴۰.
[۳۵] احیاء علوم‌الدین، ج۳، ص۳۲.
مسلمانان، بیش از همه اصطلاحی عرفانی است
[۳۶] التعریفات، ص۵۱.
[۳۷] فرهنگ معارف اسلامی، ج۱، ص۲۸۲.
[۳۸] مصطلحات التصوف، «الهام»، ص۸۵ـ۸۷.
و می‌توان فارغ از برخی اختلافها در تعریف، آن را القای بیواسطه یک معنا، معرفت یا انجام دادن کاری در دل انسان برگزیده خواند که از سوی خدا و فرشته صورت می‌پذیرد.
[۳۹] التعریفات، ص۵۱.
[۴۰] مصطلحات‌التصوف، ص۸۵ـ۸۷.
[۴۱] المصطلحات الکلامیه، «الهام»، ص۳۵.

این اصطلاح به‌رغم اقتباس از الهامِ به‌کار رفته در قرآن
[۴۲] تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۸۸.
[۴۳] فتح القدیر، ج۳، ص۱۷۵.
[۴۴] رحمة من الرحمن، ج۴، ص۵۰۱ـ۵۰۳.
و اشتراک با آن در برخی مؤلفه‌های معنایی، تفاوتهای چندی نیز با آن دارد.



اعتقاد به ارتباط آدمی با موجودات فرابشری اعم از خدا، فرشتگان، جنّ و شیاطین و دریافت پاره‌ای از معارف و دانستنیهای غیرمتعارف از آنان، پیشینه بسیار دیرینی در تاریخ ادیان و فرهنگهای بشری دارد.

۲.۱ - الهام در توارات


کاربرد وحی در کتاب مقدس به معنای الهام در اغلب موارد،
[۴۶] قاموس کتاب مقدس، ص۹۰۶.
وعده برخورداری از الهام به نویسندگان عهد جدید در کتاب مقدس،
[۴۷] کتاب مقدس متی، ۱۰: ۱۹ـ۲۱.
[۴۸] یوحنا، ۱۴: ۲۶.
[۴۹] یوحنا، ۱۶: ۱۳.


۲.۲ - الهام در مسیحیت


اعتقاد متکلمان مسیحی به برخورداری کاتبان کتاب مقدس از الهام و ارشاد الهی در نگارش آن
[۵۰] قاموس کتاب‌ مقدس، ص۹۰۵ـ۹۰۶.
[۵۱] موسوعة‌الادیان، ص۱۰۰.
[۵۲] مقارنة الادیان الیهودیه، ص۲۵۵.
از جمله مؤیدهای این مدعاست. البته این مدعا با چالشهای جدی و مهمی روبه‌رو است.
[۵۳] الهدی الی دین المصطفی، ج۱، ص۶۹.
[۵۴] الهدی الی دین المصطفی، ج۱، ص۹۳.
[۵۵] اضواء علی المسیحیه، ص۸۷ـ۸۹.
[۵۶] مقارنة الادیان المسیحیه، ص۱۹۵.


۲.۳ - الهام در فرهنگ جاهلیت


باور دیرین در فرهنگ جاهلی به ارتباط پدیده‌های شعر• و کهانت با القائات جن و شیاطین مؤید دیگری در این زمینه است. پاره‌ای از اشعار جاهلی،
[۵۷] ترتیب‌العین، ج۲، ص۷۹۷ـ۷۹۸.
[۵۸] تاج ‌العروس، «سحل»، ج۱۴، ص۳۳۹.
[۵۹] مفهوم النص، ص۳۱ـ۳۴.
گزارشهای تاریخی
[۶۰] المفصل، ج‌۶‌، ص‌۷۵۵‌ـ‌۷۵۸.
و نیز آیاتی از قرآن نشان می‌دهد که عرب عصر نزول، به ویژه ساکنان قدیمی‌تر شبه جزیره عرب، ارتباط یاد شده را به خوبی می‌شناخته‌اند.
آنان شاعران را انسانهایی الهام شده، شعر را معرفتی فراطبیعی و هر شاعری را دارای جنّی ویژه و به نام می‌پنداشته‌اند، بر این اساس، گاهی شاعران، برای مدت محدودی به تسخیر جنّ خاص خود در آمده و در حالتی خلسه مانند و متأثر از القائات آن، اشعاری را می‌سرودند که در حالت عادی از سرودن آن ناتوان بوده‌اند.
[۶۶] خدا و انسان در قرآن، ص۲۱۵ـ۲۱۷.
[۶۷] مفهوم النص، ص۷۹ـ۸۱.
[۶۸] پژوهش‌هایی درباره قرآن و وحی، ص۳۴.

در باور عرب جاهلی، کاهنان نیز غیبگوییها و پیشگوییهای خود را از القائات شیاطین می‌گرفته‌اند. بنابر اعتقاد آنان شیاطین به سبب ویژگیهای خاص وجودی، از مرزهای زمین و آسمانها عبور کرده و با دسترسی به اخبار غیب و نهان، آن را به کاهنان، القا می‌کردند.
[۶۹] جامع البیان، مج۸، ج۱۴، ص۲۱.
[۷۱] المفصل، ج۶، ص۷۵۵ـ۷۵۸.

در این میان، سخنان مسجّع و موزون، برجسته‌ترین و رایج‌ترین سبک بیانی و گفتاری ادراکات الهامی و القائات موجودات فراطبیعی به شمار می‌رفت.
[۷۲] خدا و انسان در قرآن، ص۲۲۱ـ۲۲۲.


۲.۳.۱ - تفاوت آیات مسجع قرآن با سخنان مسجع جاهلی


مقایسه نابجای آیات مسجّع قرآن با اوراد سحرانگیز، سروده‌های شاعران ملهم از جنیان،القائات شیطانی و سخنان مسجّع کاهنان نیز در چنین زمینه و ذهنیت فکری و فرهنگی صورت می‌پذیرفت.
در واقع، مشرکان قریش اصل ارتباط انسان با موجودی فرابشری و دریافت پاره‌ای معارف فراطبیعی از آن را کاملاً شناخته و باور داشتند؛ اما در این پندار و ادعا که منبع الهام و القای پیامبر (صلی الله علیه وآله) نیز جنّ و شیاطین است، نه خدا و فرشته، به خطا می‌رفتند.
بررسی اشعار جاهلی، آیات قرآن و منابع لغوی، تفسیری، تاریخی و عدم دستیابی نگارنده به شواهدی مستند، نشان می‌دهد که پیش از اسلام، واژه الهام درباره ارتباط یاد شده به‌کار نمی‌رفت و کاربرد مصطلح آن‌ مربوط به پس از نزول قرآن و متأثر از آن است. عرب جاهلی، در این‌باره بیشتر از واژه «وحی» و مشتقات آن و نیز واژگان تعلیم، القاء و نزول بهره می‌گرفت.



به سیر پیدایش و تحول نظریه الهام پرداخته می‌شود.

۳.۱ - واژه الهام در قرآن و تفسیر از آن


واژه الهام که فقط یک بار و شکل ماضی آن در قرآن آمده، فقط در مورد انسان، آن هم به معنای القای بیواسطه و تکوینی (فطری) تقوا و فجور از سوی خدا در جان (نفس) وی همزمان با آفرینش ساحت روحانی او به‌کار رفته است؛
[۹۱] التحقیق، «لهم»، ج۱۰، ص۲۴۵.
[۹۲] التحقیق، «وحی»، ج۱۳، ص۵۶.

اما برخی مفسران نخستین
[۹۳] جامع‌البیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۲۶۴.
و به تبع آنان قریب به اتفاق مفسران شیعه و سنی،
[۹۹] جامع البیان، مج۳، ج۳، ص۳۶۲.
[۱۰۰] تفسیر قرطبی، ج۴، ص۵۵.
[۱۰۱] فتح القدیر، ج۳، ص۱۷۵.
واژه یاد شده را در مفهومی کاملا نزدیک به معنای اصطلاحی آن و به عنوان یکی از مراتب و گونه‌های وحی الهی ـ به مفهوم لغوی و نه فقط مصطلح آن ـ در تفسیر برخی کاربردهای قرآنی «ایحاء» مورد توجه و تأکید قرار داده‌اند.
آیات یاد شده، اغلب بیانگر القای پاره‌ای معارف و معانی به افرادی غیر از انبیا یا هدایت تکوینی برخی حیوانات و نیز بعضی پدیده‌های طبیعی از سوی خداوند است.
در توضیح چرایی تفسیر موارد یاد شده از وحی الهی به الهام به‌رغم تفاوت کاربرد قرآنی آن دو باید به منشأ کلامی آن توجه داشت، زیرا از یک سو پدیده وحی در قرآن بیش از همه درباره ارتباط ویژه خدا با انبیا به‌کار رفته است، ازاین‌رو در کلام و ادبیات معارف اسلامی نیز وحی به معنای اصطلاحی آن، فقط برای وحی نازل شده بر پیامبران علم (نام خاص) شده است.
از سوی دیگر، الهامِ به‌کار رفته در قرآن با برخی گونه‌ها و مراتب وحی در القای نهانی، درونی و قلبی بودن و داشتن منشأ الهی، اشتراک دارد؛
[۱۱۱] تفسیر قرطبی، ج۴، ص۵۵.

بر همین اساس به نظر می‌رسد تفسیر برخی از مصادیق وحی الهی به الهام به ویژه در ارتباط با افرادی چون مادر موسی(علیه السلام) و حواریان به عنوان اقدامی گریزآمیز و بیشتر با هدف تفکیک آن از وحی به انبیا و نیز از بین بردن شائبه پیامبری آنان صورت گرفته است؛
[۱۱۴] شرح فصوص الحکم، ص۱۱۴.
[۱۱۵] الفرقان، ج۱۳ـ۱۴، ص۴۱.

همچنین تفکیک مواردی از وحی که مصدر آن خداوند است از موارد دیگر نیز می‌تواند در این باره دخیل باشد، به ویژه آنکه برخی آیات نشان می‌دهد که قرآن درباره الهام اصطلاحی نیز همان واژه وحی را به‌کار برده است؛ از جمله بیشتر مفسران شیعه
[۱۱۸] التحقیق، «وحی»، ج۱۳، ص۶۲ـ۶۳.
و سنی
[۱۱۹] الکشاف، ج۴، ص۲۳۳.
درباره کاربرد نخست وحی در آیه ۵۱ شوری/۴۲، این دیدگاه را دارند: «و ما کانَ لِبَشَر اَن یُکَلِّمَهُ اللّهُ اِلاّ وَحیـًا اَو مِن ورایِ حِجاب اَویُرسِلَ رَسولاً فَیوحِیَ بِاِذنِهِ ما یَشاءُ» حصر در آیه نشان می‌دهد که وحی نخست بی‌هیچ واسطه دیداری و شنیداری حسی، بین خدا و انسان برقرار می‌شود؛
توضیح بیشتر اینکه سخن گفتن خدا از ورای حجاب، مانند تکلم با موسی(علیه السلام)به واسطه صوت ـ البته نه لزوماً قابل درک و شنیدن با گوش سر ـ و تکلم نوع سوم با واسطه فرشته صورت می‌گیرد؛ اما در نوع نخست تکلم، هیچ یک از دو واسطه یاد شده دخیل نیست، ازاین‌رو نمی‌توان آن را جز به معنای القای مستقیم معارف و معانی از سوی خدا در دل انسان دانست
[۱۲۴] الکشاف، ج۴، ص۲۳۳.
و این همان معنای مصطلح الهام است. وحی فرشته نیز می‌تواند افزون بر اینکه در قالب شنیدن صدای تنها یا شنیدن آن همراه با دیدن فرشته باشد، با القای مستقیم در دل و بدون هیچ واسطه و ارتباط دیداری و شنیداری ـ دست کم قابل درک با چشم و گوش سر ـ باشد و این باز همان الهام اصطلاحی است.
نکته مهم و شایان توجه اینکه مطلق بودن واژه بشر، در آیه می‌رساند که ارتباط خدا با بشر از سه راه یاد شده فقط در انحصار انبیای الهی نیست.

۳.۲ - تفاوت الهام و ایحاء


دقت در تفاوت کاربرد قرآنیِ الهام و «ایحاء» می‌تواند در ارتباط با تفسیر موارد یاد شده از وحی به الهام تأمل برانگیز و چالش آفرین باشد.
بررسی کاربردهای قرآنی وحی نشان می‌دهد که این واژه هماهنگ با کاربردهای لغوی آن، در اصل به معنای تفهیم، اعلام و القای سریع و نهانی یک معنا و معرفت است که پوشیده از دیگران، فقط برای مخاطب خاص آن قابل فهم است.
[۱۲۷] مفردات، ص۸۵۸.
[۱۲۹] خدا و انسان در قرآن، ص۱۹۵.
[۱۳۰] خدا و انسان در قرآن، ص۲۰۲.

دقیقاً بر همین اساس است که در شعر جاهلی، صدای ویژه شترمرغ در ارتباط با همنوع خود
[۱۳۱] غریب الحدیث، ج۱، ص۳۰۰.
[۱۳۲] لسان العرب، «وحی»، ج۱۵، ص۲۴۰.
[۱۳۳] خدا و انسان در قرآن، ص۲۰۲ـ۲۰۴.
و نیز حروف نگاشته شده که به سبب بی‌سوادی اغلب عربها برای آنان در عین معناداری، نامفهوم بوده، وحی خوانده شده است.
[۱۳۴] خدا و انسان در قرآن، ص۲۰۲.
[۱۳۵] خدا و انسان در قرآن، ص۲۰۴.


۳.۳ - اشکال گوناگون الهام


این‌گونه ارتباط معرفتی می‌تواند در اشکال گوناگون و میان مراتب مختلف وجودی برقرار باشد، ازاین‌رو گاهی با واسطه و در قالب زبانی (اصوات
[۱۳۷] الکشاف، ج۳، ص۷.
[۱۳۸] التحریر والتنویر، ج۲۵، ص۱۴۲.
رؤیا، وسوسه، نوشتار و اشاره
[۱۴۱] جامع‌البیان، مج۳، ج۳، ص۳۵۵.
و گاه در شکل بیواسطه اعم از القای تکوینی (غریزی و طبیعی)
[۱۴۵] جامع‌البیان، مج۸، ج۱۴، ص۱۸۳.
و قلبی (الهام مصطلح) صورت می‌پذیرد.
[۱۵۱] جامع البیان، مج۳، ج۳، ص۳۶۲ـ۳۶۳.
[۱۵۳] التحقیق، «وحی»، ج۱۳، ص۵۶ـ۵۷.


۳.۴ - همگون یا همگون نبودن دو طرف الهام


همچنین دو طرفی که واژه وحی به مفهوم عام، ارتباط شناختی میان آن دو را بیان می‌کند، می‌توانند مرتبه و سنخ وجودی همگون یا ناهمگون داشته باشند. بر این اساس است که افزون بر کاربرد آن درباره اعلام و القای خداوند به فرشتگان، پیامبران، برخی انسانهای غیر نبی و نیز بعضی حیوانات و پدیده‌های طبیعی درباره القائات شیاطین به یکدیگر و به انسانها و نیز انسان به انسان هم به‌کار رفته است.
[۱۶۶] التحقیق، «وحی»، ج۱۳، ص۵۶ـ۵۷.

البته مصادیق متعدد یاد شده برای وحی در کنار پاره‌ای مشترکات، از نظر ماهیت کاملا با یکدیگر متفاوت است.
[۱۶۸] معارف قرآن، ص۴۰۳ـ۴۰۴.




برای تسهیل بحث الهام و براساس تعریفی که مفسران از آن به دست داده‌اند، رویکرد قرآنی و تفسیری الهام را تفکیک و تحت ۴ عنوانِ الهام فطری، قلبی، غریزی و طبیعی بررسی می‌کنیم.

۴.۱ - الهام فطری


تنها کاربرد قرآنی الهام که به شکل ماضی آن آمده، به معنای الهام فطری تفسیر شده است:
[۱۶۹] العقائد الاسلامیه، ج۱، ص۳۶.

«ونَفس وما سَوّها • فَاَلهَمَها فُجورَها وتَقوها • قَد اَفلَحَ مَن زَکـّها • وقَد خابَ مَن دَسـّها»
در توضیح آیات یاد شده و الهام فطری باید گفت که در بینش قرآنی، آفریدگانی چون جمادات، گیاهان، حیوانات و نیز هر دو ساحت وجودی انسان، یعنی جسم و جان او هریک به تناسب و در پرتو یکی از دو هدایت تکوینی و تشریعی خداوند قابل رشد تکاملی است.
[۱۷۵] لب الاثر، ص۲۶۷.
[۱۷۶] العقاید الاسلامیه، ج۱، ص۱۱۸.

در این فرایند، افزون بر شرایط لازم و تغذیه سالم، بر کنار بودن از شرایط نامساعد و تغذیه ناسالم، ضرورتی انکارناپذیر است، با این تفاوت که شرایط و غذای لازم برای رشد و تکامل روح و جان آدمی، چیزی جز باورها، احساسات و عواطف و رفتارهای سالم گوناگون نیست، ازاین‌رو، عناصر یاد شده، در ادبیات معارف اسلامی با عناوینی چون توحیدی، شرک‌آلود، کفرآمیز، حرام، حلال، واجب و... و در دو دسته سالم و ناسالم جای گرفته است تا براساس آن، زمینه گزینش آزادانه عناصر سالم و دوری جستن از عناصر ناسالم برای رسیدن به رشد تکاملی و کمال مقصود آدمی فراهم گردد. آیات یاد شده نیز در این راستا قابل تفسیر و ارزیابی است.

۴.۲ - الهام فطری در نفس انسان


از این آیات بر می‌آید که هنگام آفرینش روح و جان آدمی (نفس)، گونه‌ای از شناخت و آگاهی در ارتباط با آنچه که قرآن آن را «تقوا و فجور» می‌نامد به وی داده شده است.
[۱۸۱] فطرت و دین، ص۲۱۰.

برخی مفسران، آیه «فَهَدَیناهُ النَجدَینِ» را نیز بیانگر همین معنا دانسته‌اند.
[۱۸۳] رحمة من الرحمن، ج۴، ص۵۰۳.
[۱۸۴] فتح القدیر، ج۵، ص۴۴۹.

براساس این شناخت، اگر کسی با گزینش آزادانه تقوا و به وسیله آن، به تزکیه نفس و پرورش استعدادهای روحی خود بپردازد، با رسیدن به کمال انسانی، رستگار می‌شود و کسی که به سبب آلوده شدن به فجور، استعدادها و توانمندیهای روحی خود را تباه ساخته و از رسیدن به کمال، بازمانده، نادم و ناامید می‌گردد.
[۱۸۶] فی ظلال القرآن، ج۶، ص۳۹۱۷ـ۳۹۱۸.


۴.۲.۱ - تفاسیر مختلف از این الهام


به‌رغم آنچه که گفته شد، چیستی، چگونگی و تجربه و تکرارناپذیری الهامِ یاد شده، ناشناخته بودن بسیاری از لایه‌های هزارتوی روح و روان آدمی، وجود گرایشهای جبرگرایانه و تصور دلالت آیه بر وجود تضاد (تقوا و فجور) در نهاد انسان، سبب شده است که از همان آغاز، تفاسیر و برداشتهای متفاوتی در این‌باره پدید آید. در آغاز، مفسران نخستین با دو رویکرد کاملاً متفاوت به الهام فجور و تقوا نگریسته‌اند. دیدگاه مشهور که از سوی شماری از مفسران نامدار همانند ابن عباس، مجاهد، قتاده و ضحاک گزارش شده، تفسیری سازگار با آزادی اراده و اختیار آدمی است. بنابر دیدگاه این گروه که ألْهَمَ را با الفاظ نزدیک به هم و قابل جمعی چون عَلَّم (یاد داد)، عَرَّفَ (شناساند، آگاه کرد) و بَیَّنَ (روشن و معلوم ساخت) تفسیر کرده‌اند، خداوند، شناخت مربوط به تقوا و فجور را به انسان داده است. منتها به زمان و چگونگی آن نپرداخته‌اند.
[۱۸۸] جامع البیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۲۶۴ـ۲۶۵.
[۱۹۰] تفسیر قرطبی، ج۲۰، ص۵۱.

دیدگاه دوم که منسوب به ابن جبیر، ابن زید و پذیرفته زجّاج و واحدی است، گویا برای گریز از قول به لزوم تضاد در نهاد آدمی و با تفسیری جبرگرایانه و سازگار با گرایش اشعری، الهام فجور را مربوط به کافر، و مؤمن را مُلْهَم به تقوا می‌داند. واحدی با تأکید بر تفاوت الهام با تعلیم، تعریف و تبیین، آن را به معنای «نهادن» چیزی در دل و جان انسان از سوی خداوند و در نتیجه ملزم ساختن وی بدان می‌داند.
[۱۹۱] جامع البیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۲۶۵.
[۱۹۲] التفسیر الکبیر، ج۳۱، ص۱۹۳.
[۱۹۳] روح‌المعانی، مج۱۶، ج۳۰، ص۱۴۴.

در پاره‌ای از منابع تفسیری، روایتی منسوب به پیامبر (صلی الله علیه وآله) و به عنوان مؤیّد این دیدگاه، گزارش شده است. ازاین روایت بر می‌آید که انسان براساس آنچه که از پیش برای او مقدر شده است عمل می‌کند.
[۱۹۴] جامع‌البیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۲۶۵.
[۱۹۵] کشف‌الاسرار، ج۱۰، ص۵۰۶.
[۱۹۶] روح‌المعانی، مج۱۶، ج۳۰، ص۲۵۹.

فخر رازی با پذیرش این دیدگاه، آن را با معنای لغوی لَهْم و الهام و دیدگاه نخست را با رویکرد اعتزالی سازگار می‌خواند. وی در ردّ استدلال به آیه «قَد اَفلَحَ مَن زَکـّها و...» که الهام فجور و تقوا به نوع بشر و آزادی اراده در گزینش یکی از آن دو را می‌رساند، به قول شماری از مفسران نخستین استناد می‌کند که فاعلِ «زکّی» و «دسّی» را خداوند دانسته‌اند؛ یعنی کسی (مؤمن) رستگار می‌شود که خداوند با دادن توفیق طاعت، وی را تزکیه و اصلاح می‌کند و کافر به سبب خواری و خذلانی که خداوند به آن دچارش می‌سازد، ناامید می‌گردد.
[۱۹۸] التفسیرالکبیر، ج۳۱، ص۱۹۳.
[۱۹۹] روح‌المعانی، مج۱۶، ج۳۰، ص۲۵۹.

تفسیر جبرگرایانه این گروه، از سوی اغلب مفسران متأخر، اعم از شیعه و سنی
[۲۰۳] جامع‌البیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۲۶۶.
[۲۰۴] رحمة‌ من ‌الرحمن، ج‌۴، ص‌۵۰۲.
[۲۰۵] تفسیر قرطبی، ج‌۲۰، ص‌۵۲‌.
که تفسیر مبتنی بر آزادی اراده و اختیار را پذیرفته‌اند، گاه نادیده انگاشته شده و گاه فقط گزارش شده است.

۴.۲.۲ - اختلاف در منشأ الهام تقوا و فجور


اختلاف بر سر منشأ الهام تقوا و فجور از چالشهای دیگر مربوط به آیه و نتیجه خلط میان الهام فطری و اصطلاحی است. برخی برخلاف همه مفسران یاد شده، از یک سو با همانند انگاشتن الهام فجور و امر به فحشا، نسبت آن به خدا را ناروا خوانده و از سوی دیگر نسبت الهام فجور به شیطان و تقوا به خدا را بر نمی‌تابند؛ با این استدلال که جمع میان خدا و شیطان با یک ضمیر، و هم ردیف قرار دادن آن دو اسائه ادب است. قائل این دیدگاه با استناد به روایت «إن للملک فی الإنسان لمة و للشیطان لمة» مُلْهِم تقوا را فرشته و ملهم فجور را شیطان خوانده و آیه را ناظر به معنای روایت یاد شده و منقول از پیامبر(صلی الله علیه وآله)دانسته است.
[۲۰۶] رحمة من الرحمن، ج۴، ص۵۰۲.
[۲۰۷] مصباح الهدایه، ص۱۰۴.

این تفسیر و تقسیم الهام به مَلَکی و شیطانی، حوزه و اوصاف هریک بازتاب نسبتاً گسترده‌ای در منابع عرفانی
[۲۰۸] الفتوحات المکیه، ج۱، ص۲۸۶.
[۲۰۹] مصباح الهدایه، ص۱۰۳ـ۱۰۵.
[۲۱۰] مدارج ‌السالکین، ج۱، ص۵۴ـ۵۵.
و اخلاقی
[۲۱۱] احیاء علوم الدین، ج۳، ص۳۲.
[۲۱۲] اغاثة اللهفان، ج۱، ص۱۳۹ـ۱۴۰.
[۲۱۳] جامع‌السعادات، ج۱، ص۱۷۹ـ۱۸۵.
یافته است، در حالی‌که الهام تقوا و فجور بیانی از هدایت تکوینی انسان است و مُلْهِم فجور بودن خدا به معنایی که یاد شد، ناروا نیست.

۴.۲.۳ - بحثهای جدید در باب الهام فجور و تقوا


در دهه‌های پایانی سده اخیر، پاره‌ای از یافته‌های روان‌شناختی از یک سو و برخی از چالشها و پژوهشهای فلسفی، کلامی و فرهنگی جدید از سوی دیگر، گفت‌وگو بر سر الهام تقوا و فجور را در حوزه‌های نوینی از دانش مانند انسان‌شناسی فلسفی، دین‌شناسی و فلسفه اخلاق وارد ساخته است. در آثار و اندیشه‌های شماری از مفسران
[۲۱۴] فی‌ ظلال القرآن، ج۶، ص۳۹۱۷ـ۳۹۱۸.
و دین‌پژوهان
[۲۱۹] فی ظلال التوحید، ص۲۳۱ـ۲۳۲.
[۲۲۰] فطرت و دین، ص۴۶.
[۲۲۱] فطرت و دین، ص۵۷.
[۲۲۲] فطرت و دین، ص۷۹.
معاصر مسلمان، آیه یاد شده به عنوان یکی از مستندات قرآنی «نظریه فطرت» در حوزه‌های یاد شده مورد توجه و تأکید قرار گرفته است.
این تفسیر و تئوری که در آن، افزون بر اراده آزاد آدمی و حسن و قبح عقلی افعال، تفاوت الهام با تعلیم، تعریف و تبیین نیز به شکل ضمنی پذیرفته شده است،
[۲۲۳] فی ظلال القرآن، ج۶، ص۳۹۱۷ـ۳۹۱۸.
[۲۲۴] مجموعه آثار، ج۲۱، ص۲۵۸ـ۲۶۰، «اسلام و نیازهای زمان».
[۲۲۵] فطرت و دین، ص۱۹۸.
[۲۲۶] فطرت و دین، ص۲۱۰.
آمیزه‌ای نو از دیدگاه‌ها و رویکردهای گوناگون گذشته درباره الهام فجور و تقواست. برخی از این صاحب‌نظران، آیه ۸ شمس/۹۱: «فَاَلهَمَها...» و نیز آیه ۷۳ انبیاء/۲۱: «و اَوحَینا اِلَیهِم فِعلَ الخَیرتِ» را مؤیّد نظریه وجدان اخلاقی کانت و نیز دلیل نفی نسبیت اخلاق و جبر تاریخی و اجتماعی از منظر قرآن دانسته‌اند.
[۲۲۹] مجموعه آثار، ج۲۱، ص۲۵۸، «اسلام و نیازهای زمان».
[۲۳۰] مجموعه آثار، ج۲۱، ص۲۶۰، «اسلام و نیازهای زمان».
[۲۳۱] مجموعه آثار، ج۲۱، ص۴۳۳، «اسلام و نیازهای زمان».


۴.۲.۴ - بحث در مراد از تقوا و فجور


اینکه مراد از تقوا و فجور الهام شده چیست از دیگر مباحث مورد چالش مفسران نخستین و متأخر است. برخی آن را به خیر و شر، بعضی به طاعت و معصیت
[۲۳۲] جامع‌البیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۲۶۴ـ۲۶۵.
[۲۳۴] الدر المنثور، ج۶، ص۳۵۵ـ۳۵۶.
و برخی دیگر به راه خیر و شر تفسیر کرده‌اند و در روایتی از امام صادق (علیه السلام) به بایدها و نبایدهای رفتاری تفسیر شده است، در حالی که بررسی کاربرد تقوا و فجور و نیز واژگان مرتبط با آنها در قرآن، نشان می‌دهد که می‌توان حوزه معنایی روشن‌تر، گسترده‌تر و مصادیق جزئی‌تری برای آن دو ترسیم کرد.
بنابر آنچه که در تفسیر (صلی الله علیه وسلم) (رحمهما الله) گفته شد، انسان براساس یک درک و دریافت درونی و سرشتین، از خوب و بد بودن همه مصادیق تقوا و فجور آگاه است، چنان که گرایش به تقوا و گریز و تنفر از فجور نیز در سرشت و نهاد وی نهفته است، هر چند که در مقام گزینش و عمل می‌تواند متأثر از امیال و گرایشهای متضاد،
[۲۴۰] فطرت و دین، ص۸۵.
[۲۴۱] فطرت و دین، ص۹۴.
از تقوا روی برتافته و به فجور دامن آلاید.
[۲۴۳] مجموعه آثار، ج۲۱، ص۲۵۸ـ۲۶۰، «اسلام و نیازهای زمان».
[۲۴۴] پرتوی از قرآن، ج۳۰، ص۱۱۱.
[۲۴۵] پرتوی از قرآن، ج۳۰، ص۱۱۳.


۴.۳ - الهام قلبی


بنابر دیدگاه مفسران، گاه در موارد خاصی، خداوند، شناخت یا انجام کاری را هنگام خواب یا بیداری در دل افراد صالحی غیر از انبیا القا می‌کند که قرآن با تعبیر «وحی» از آن یاد می‌کند.

۴.۳.۱ - الهام به مادر حضرت موسی و حواریون


وحی به مادر موسی(علیه السلام) از این قبیل است: «واَوحَینا اِلی اُمِّ موسی اَن اَرضِعیهِ فَاِذا خِفتِ عَلَیهِ فَاَلقیهِ فِی‌الیَمِّ...» اغلب مفسران شیعه و سنی
[۲۵۲] جامع‌البیان، مج۱۱، ج۲۰، ص۳۷.
به پیروی از قتاده و با تأکید بر پیامبر نبودن آن بانوی گرامی، وحی به او را، الهام و نه وحی نبوت دانسته‌اند، چنان‌که وحی به حواریان عیسی (علیه السلام)
[۲۵۵] جامع‌البیان، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۳۶۲.
و فرشتگان نیز از سوی شماری از مفسران الهام خوانده شده است.
البته دیدگاه‌های دیگری هم در تفسیر و چگونگی وحی به مادر موسی (علیه السلام) وجود دارد که دست‌کم تفسیر آن به الهام را دچار چالش می‌کند،
[۲۶۰] جامع‌البیان، مج۱۱، ج۲۰، ص۳۷.
[۲۶۱] التفسیر الکبیر، ج۸، ص۴۷.
[۲۶۲] تفسیر ابی السعود، ج۴، ص۲۲۴.
چنان‌که پاره‌ای از مفسران نیز در تفسیر دو مورد دیگر، واژه الهام را به‌کار نبرده‌اند.

۴.۳.۲ - برخی علوم غیر عادی و غیر اکتسابی


در شمار دیگری از آیات، برخی علوم غیر عادی و غیر اکتسابی یاد شده که خداوند به عنوان نعمت به بعضی از انبیا و اولیای خود داده است. شماری از مفسران یکی از راههای ممکن برای دریافت علوم یاد شده را الهام دانسته‌اند. آگاهی خضر نبی (علیه السلام) از تأویل حوادث ازاین قبیل است:
[۲۶۷] رحمة من الرحمن، ج۳، ص۲۰ـ۲۱.

«...وعَلَّمنـهُ مِن لَدُنّا عِلمـا».
حضرت موسی (علیه السلام) به‌سبب عدم آگاهی از دانش یاد شده، به‌کارهای خضر(علیه السلام) اعتراض می‌کرد.
الهامی یا وحیانی بودن معرفت خضر (علیه السلام)، از جمله ناشی از اختلاف در پیامبربودن اوست.
[۲۷۳] تفسیر بغوی، ج‌۳، ص‌۱۴۴.

چنین‌اختلافی درباره ذوالقرنین و معرفت دریافتی او
[۲۷۷] زادالمسیر، ج۵، ص۱۸۴.
همچنین وحی القا شده به یوسف(علیه السلام)در درون چاه نیز وجود دارد؛
[۲۸۰] التفسیر الکبیر، ج۱۸، ص۹۹.
با این توضیح که اغلب مفسران شیعه و سنی
[۲۸۴] جامع البیان، مج۷، ج۱۲، ص۲۱۰.
[۲۸۶] فتح القدیر، ج۳، ص۱۰.
به تبع مفسران نخستین،
[۲۸۷] جامع‌البیان، مج۷، ج۱۲، ص۲۱۰.
[۲۸۸] احکام‌القرآن، جصاص، ج۳، ص۲۷۴.
وحی یاد شده به یوسف(علیه السلام)را همانند وحی به یحیی و عیسی (علیهما السلام) در زمان کودکی، وحی نبوت دانسته‌اند.
علم یوسف(علیه السلام)به تعبیر خواب نیز از این شمار است:
[۲۹۲] فتح القدیر، ج۳، ص۲۶.

«رَبِّ... وعَلَّمتَنی مِن تَأویلِ الاَحادیثِ...» و نیز
معرفت یاد شده، فضل الهی و سبب برخورداری از آن رویگردانی یوسف(علیه السلام) از شرک و بت‌پرستی و پیروی او از آیین توحیدی ابراهیم(علیه السلام)و دیگر نیاکان خوانده شده است.
[۲۹۷] مجمع‌البیان، ج۵، ص۳۵۷.
[۲۹۸] فتح‌القدیر، ج۳، ص۲۶.

برخی در تفسیر جمله «کِدنا» نقشه قرار دادن پیمانه ازسوی یوسف (علیه السلام) درمیان بارهای بنیامین برای نگهداری او را نیز با الهام الهی دانسته‌اند.
آشنایی حضرت سلیمان (علیه السلام) با زبان دیگر موجودات از قبیل مورچگان و پرندگان:
[۳۰۵] جامع البیان،مج۱۱، ج۱۹، ص۱۷۲.
«... عُلِّمنا مَنطِقَ الطَّیرِ...» را نیز از راه الهام گفته‌اند.
به‌کار نرفتن واژه وحی در آیات یاد شده و اختصاص علوم مذکور به حوزه‌ای غیر از عقاید و احکام دینی می‌تواند مؤیّد دریافت آن معارف از طریق الهام باشد.
آیاتی از این دست و شماری دیگر، از قبیل آیات ۱۲۲ انعام/۶ و ۲۸ حدید/۵۷ زمینه‌ساز پیدایش تفکر و نظریه تازه‌ای در شناخت‌شناسی اسلامی شد. براساس این نظریه و نگرش که در گذر ایام رو به فربهی و استقلال نهاد، انسان می‌تواند در کنار شناخت تجربی، عقلی و وحیانی به نوع دیگری از شناخت دست یابد که زمینه، قلمرو و ابزار متفاوتی دارد و جهان‌بینی متفاوتی را پدید می‌آورد.
[۳۱۴] الفتوحات المکیه، ج۱، ص۸۹.
[۳۱۵] نظرات فی التصوف و الکرامات، ص۵۲ـ۵۴.
[۳۱۶] مجموعه‌آثار، ج۲، ص۲۲۸ـ۲۳۳، «مقدمه‌ای بر جهان بینی اسلامی».


۴.۳.۳ - راه دستیابی به علوم غیر اکتسابی


زمینه و راه دستیابی به چنین فهم و درکی که می‌توان نام شناخت و معرفت الهامی و عرفانی بر آن نهاد، فقط تزکیه و تهذیب نفس و طهارت روح و روان و یگانه ابزار دریافت آن، دل آدمی است و همه مؤمنان صالح و پرهیزکار می‌توانند متناسب با اندازه ایمان، عمل صالح و طهارت روحیِ خود از معرفت یاد شده برخوردار باشند.
[۳۱۷] الفتوحات‌المکیه، ج۱، ص۳۱.
[۳۱۸] الفتوحات‌المکیه، ج۱، ص۲۸۹.
[۳۲۱] آشنایی با علوم‌اسلامی، ج۱، ص۱۵۳ـ۱۵۴.

چنین شناختی که بی‌هیچ زمینه حسّی و عقلی به یک‌باره و فقط از سوی خداوند افاضه می‌شود،
[۳۲۲] ریاض السالکین، ج‌۴، ص‌۴۵۳.
[۳۲۳] احیاء علوم الدین، ج۳، ص۲۳.
[۳۲۴] نظرات فی التصوف والکرامات، ص‌۵۲‌.
جلوه‌ای از امداد غیبی الهی در زندگی بشر است و در زمینه‌های گوناگون فکری و عملی که عقل و شرع در آن کافی نیست، راهگشایی می‌کند.
[۳۲۵] تفسیرقرطبی، ج۱۰، ص۸۸.
[۳۲۶] فتح‌القدیر، ج۳، ص۱۷۵.
[۳۲۷] مجموعه آثار، ج۱۷، ص۴۷۳، «حماسه حسینی».


۴.۳.۴ - الهام قلبی در حوزه علوم


از پاره‌ای گزارشهای رسیده بر می‌آید که الهام به عنوان یکی از منابع شناخت، ابتدا در حوزه مسائل و چالشهای نخستین کلامی مورد توجه مسلمانان قرار گرفت
[۳۲۸] الفتوحات‌المکیه، ج۱، ص۸۹.
[۳۲۹] روح‌المعانی، مج۱۶، ج۳۰، ص۲۵۷.
و آنگاه به قلمرو عرفان و فلسفه راه یافت. گزارشهای یاد شده نشان می‌دهد که متکلمان مسلمان در برخورد با برخی آیات مربوط به صفات الهی همانند «استوای بر عرش» به اختلاف گراییدند. در این میان، گروهی به راه تشبیه و تجسیم (=مشبّهه و مجسّمه) رفته و گروهی دیگر قائل به تنزیه (=منزِّهه) شده‌اند.
دسته‌ای از منزِّهه با نفی معانی ظاهری، بیشتر به معنای مجازی معتقد شده و دسته‌ای دیگر با این استدلال که درک و فهم صفات یاد شده، فراتر از توان عقل و اندیشه بشری است، مدعی شده‌اند که باید تأمّل و تعقل را کنار نهاد و به تزکیه و تهذیب نفس پرداخت تا زمینه دریافت آگاهی و شناخت در حوزه مسائل یاد شده از جانب خداوند، فراهم آید. این گروه با استناد به آیاتی چون: «واتَّقوا اللّهَ ویُعَلِّمُکُمُ اللّهُ»، «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا اِن تَتَّقوا اللّهَ یَجعَل لَکُم فُرقانـًا»، «... و عَلَّمنـهُ مِن لَدُنّا عِلمـا» و «... و قُل رَبِّ زِدنی عِلمـا» مدعی شده‌اند که اگر دل و جان آدمی از راه تقوا و تهذیب پاک شود، خداوند معانی آیات و صفات یاد شده را بر آن القا می‌کند.
[۳۳۶] الفتوحات‌المکیه، ج۱، ص۸۹.
[۳۳۷] روح المعانی، مج۱۶، ج۳۰، ص۲۵۹.

با شکل‌گیری و تدوین عرفان و تصوف به مثابه یکی از شاخه‌های علوم اسلامی و مبتنی بر معرفت، شیوه و ابزار شناختی مستقل و متفاوت از معارف وحیانی، تجربی و عقلی، بحث از الهام به عنوان یقینی‌ترین و برترین منبع شناخت، توسعه یافت.
[۳۳۸] الفتوحات المکیه، ج۱، ص۲۷۹.
[۳۳۹] تلبیس ابلیس، ص۳۱۱.

در این حوزه، گاهی از الهام با عناوینی چون علم لدنی،
[۳۴۰] مفاتیح‌الغیب، ص۸.
[۳۴۱] الفتوحات‌المکیه، ج۱، ص۸۹.
[۳۴۲] الفتوحات‌المکیه، ج۱، ص۲۸۷.
[۳۴۳] روح‌المعانی، مج۹، ج۱۶، ص۱۹.
مکاشفه،
[۳۴۴] روح المعانی، مج۹، ج۱۶، ص۲۴.
خاطر قلبی،
[۳۴۵] الانوار الساطعه، ج۱، ص۴۴۲.
[۳۴۶] ریاض السالکین، ج۴، ص۴۵۳.
[۳۴۷] شرح دعاء الصباح، ص۴۶.
علم ربانی، معرفت ذوقی،
[۳۴۸] رحمة من الرحمن، ج۳، ص۲۰.
علم موهوب، علم باطن و اسرار نیز یاد می‌شود.
[۳۴۹] مفاتیح الغیب، ص۸.
[۳۵۰] الفتوحات المکیه، ج۱، ص۸۹.
[۳۵۱] روح المعانی، مج۹، ج۱۶، ص۲۵ـ۲۸.

نظریه شناخت و ادراک الهامی با گذر از قلمرو عرفان و ورود به حوزه فلسفه اسلامی، تولد نظریه معرفت اشراقی را به‌ارمغان آورد. شیخ شهاب‌الدین سهروردی(۵۴۹ـ۵۸۷ ق.) حکمت اشراق را نتیجه القائات یک موجود قدسی در دل خود دانسته و ادراک مباحث آن را مشروط به یک اربعین ریاضت نفس می‌خواند.
[۳۵۲] شرح حکمة الاشراق، ص۵۹۹ـ۶۰۰.
[۳۵۳] شعاع اندیشه و شهود، ص۵۶۱.

تأثیرپذیری عمیق وی در عمل و اندیشه‌های فلسفی خویش از عرفان و تصوف اسلامی مورد اتفاق صاحب‌نظران است،
[۳۵۴] مجموعه آثار، ج۵، ص۱۴۳، «کلیات فلسفه».
[۳۵۵] مجموعه آثار، ج۵، ص۱۴۸، «کلیات فلسفه»
[۳۵۶] مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج۳، ص۳۲ـ۳۳، «مقدمه مصحح».
[۳۵۷] مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج۳، ص۵۹، «مقدمه مصحح».
بر همین اساس برخی از دانشمندان مسلمان با تردید افکنی در بازگشت حکمت و رویکرد اشراقی به فلسفه یونان، آمیختن اشراق و استدلال و ایجاد آشتی میان فلسفه و عرفان را، ابتکار خود شیخ اشراق و با اثر پذیری از عرفان و تصوف اسلامی و مشرب فکری و معرفتی آن دانسته و معتقدند که شیخ اشراق فقط برای پذیرفته شدن دیدگاهش و بدون ارائه هیچ سندی، شماری از فلاسفه باستان را پیرو مشرب فکری اشراق خوانده است، در حالی که ادعای یاد شده در آثار هیچ یک از فلاسفه مسلمان پیش از وی و نیز در تاریخ فلسفه مورخانی چون شهرستانی نیامده است.
[۳۵۸] آشنایی با علوم‌اسلامی، ج۱، ص۱۴۳ـ۱۴۶.
[۳۵۹] آشنایی با علوم‌اسلامی، ج۱، ص۱۵۳.


۴.۳.۵ - جای دادن برخی ادراکات در الهام قلبی


گاه با توسعه در معنا وگستره الهام، مواردی از قبیل ادراکات ناگهانی، بدون مقدمه و پرشتاب ذهنی و درونی و پدیده موسوم به تله‌پاتی ذهنی را نیز در دایره الهام جای داده و پاره‌ای از اکتشافات و فرضیه‌های دانشمندان و نوابغ در حوزه‌های گوناگون علوم را الهام و اشراق علمی خوانده‌اند
[۳۶۰] انسان موجود ناشناخته، ص۸۶ـ۸۹.
[۳۶۲] راز بزرگ رسالت، ص۷۴ـ۷۷.
و این البته با الهام اصطلاحی که منحصر به بندگان صالح است، تفاوت دارد.

۴.۳.۶ - چالشهای جدی در بحث الهام


نظریه شناخت شناسانه الهام، چالشها و تنشهای جدی و فراوانی در حوزه اندیشه اسلامی برانگیخت.
[۳۶۳] الفتوحات المکیه، ج۱، ص۲۷۹.

از جمله می‌توان به چالشهای مربوط به تشابه و تفاوتهای الهام با وحی از یک سو و القائات شیطانی و نفسانی از سوی دیگر، سازگار بودن یا نبودن اعتقاد به الهام با ختم نبوت، حجیت شرعی الهام، نسبت میان معارف الهامی و احکام شریعت و برتری یکی بر دیگری اشاره کرد؛
[۳۶۴] شرح فصوص الحکم، ص۱۱۱ـ۱۱۳.
[۳۶۵] روح‌المعانی، مج۹، ج۱۶، ص۲۴ـ۲۸.
همچنین برخوردهای تحریمی و تکفیرآمیز با پیروان این رویکرد در هر دو حوزه عرفان و فلسفه در دوره‌هایی از تاریخ اندیشه اسلامی از این قبیل است.
[۳۶۸] اغاثة اللهفان، ج۱، ص۱۳۹ـ۱۴۰.


۴.۳.۷ - دلیل قائلان به الهام قلبی


قائلان به الهام در پاسخ به یکی از مهم‌ترین چالشهای پیش‌روی خویش، ضمن اذعان به ختم نبوت و با استناد به آیاتی از قرآن، پاره‌ای از احادیث اسلامی و ارتباط غیبی افرادی چون مادر موسی و عیسی (علیهما السلام)، براین باورند که برخلاف وحی، راه الهام بر روی بشر بسته نیست و قرآن نیز ملازمه‌ای بین مقام نبوت و ارتباط با غیب نمی‌بیند.
[۳۶۹] الفتوحات المکیه، ج۱، ص۸۹.
[۳۷۰] احیاء علوم الدین، ج۳، ص۳۲ـ۳۴.

افراد یاد شده الهام به انسانهای غیر نبی را مرتبه نازلی از وحی نبوی
[۳۷۳] مفاتیح‌الغیب، ص۸.
[۳۷۵] مجموعه آثار،، ج۴، ص۱۴۱، «توحید».
و در عین حال متفاوت از آن دانسته و معتقدند که ارتباط دیداری و شنیداری پیامبر با فرشته،
[۳۷۶] شرح فصوص الحکم، ص۱۱.
[۳۷۷] احیاء علوم الدین، ج۱، ص۸۸.
[۳۷۸] احیاء علوم الدین، ج۳، ص۱۰.
[۳۷۹] من العقیدة الی الثوره، ج۴، ص۲۰ـ۲۱.
اطمینان به از سوی خدا بودن
[۳۸۰] الانوار الساطعه، ص۴۴۱.
[۳۸۱] القادیانیه، ص۲۱.
[۳۸۲] شرح مقدمه قیصری، ص۵۸۶.
و حجت
[۳۸۳] روح‌المعانی، مج۹،ج۱۶، ص۲۴ـ۲۵.
[۳۸۴] التحریروالتنویر، ج۲۵، ص۱۴۳.
[۳۸۵] التحقیق، ج۱۳، ص۵۸، «وحی».
و مشروط بودن به تبلیغ
[۳۸۶] شرح فصوص الحکم، ص۱۱۱.
[۳۸۷] شرح مقدمه قیصری، ص۵۸۶.
از ویژگیهای انحصاری وحی نبوی است که در الهام وجود ندارد؛ همچنین محتوای وحی را آموزه‌های همگانی، الزام‌آور و مصدر تشریع دانسته‌اند، درحالی که الهام یک دریافت شخصی و همانند ادراک گرسنگی و تشنگی است و منشأ آن روشن نیست،
[۳۸۸] تفسیر مراغی، ج۲، ص۲۰ـ۲۱.
[۳۸۹] راز بزرگ رسالت، ص۷۲ـ۷۳.
[۳۹۰] التحقیق، ج۱۳، ص۵۸، «وحی».
بر این اساس، الهام، بیشتر مربوط به اولیا و وحی مصطلح، مختص به انبیا دانسته شده است.
[۳۹۱] شرح فصوص، ص۱۱۱.
[۳۹۲] تلبیس ابلیس، ص۳۱۱.
[۳۹۳] شرح مقدمه قیصری، ص۵۸۶.


۴.۳.۸ - تفاوت الهام و وسوسه


در تفاوت الهام و وسوسه نیز، الهام را همراه با آرامش خاطر و هماهنگ با آموزه‌های الهی خوانده‌اند که برخلاف وسوسه‌ها آدمی را به سوی خیر و نیکی فرا می‌خواند.
[۳۹۴] مجمع البیان، ج۴، ص۵۰۲.
[۳۹۵] المیزان، ج۳، ص۲۵۳ـ۲۵۵.


۴.۳.۹ - نسبت میان الهام و وحی


نسبت میان معرفت الهامی و آموزه‌های وحیانی و بی‌نیازی از آموختن دانش دینی در صورت برخورداری از الهام، چالش مهم دیگری در این حوزه است.
[۳۹۷] روح‌المعانی، مج۹، ج۱۶، ص۲۴.
[۳۹۸] تلبیس ابلیس، ج۱، ص۳۱۱.

عارفان نامدار و طرفداران پرآوازه الهام ضمن تأکید بر پایبندی نسبت به آموزه‌های وحی و شریعت، آن را تنها راه رسیدن به مقام بهره‌مندی از الهام و معیار تشخیص آن از القائات شیطانی و خطورات نفسانی می‌دانند.
[۳۹۹] مدارج‌السالکین، ج۱، ص۴۵ـ۴۶.
[۴۰۰] مدارج‌السالکین، ج۳، ص۱۶۷.
[۴۰۱] احیاء علوم الدین، ج۳، ص۳۳.
[۴۰۲] تلبیس ابلیس، ج۱، ص۳۱۱.


۴.۴ - الهام غریزی


در آیه ۶۸ نحل/۱۶، از وحی به زنبور عسل یاد شده است:
[۴۰۳] الفرقان، ج۱۳ـ۱۴، ص۴۰۱.

«واَوحی رَبُّکَ اِلَی النَّحلِ اَنِ اتَّخِذی مِنَ الجِبالِ بُیوتـًا و مِنَ الشَّجَرِ و مِمّا یَعرِشون».
شمار زیادی از مفسران شیعه و سنی
[۴۰۸] جامع البیان، مج۸، ج۱۴، ص۱۸۲.
[۴۱۰] تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۸۸.
به تبع برخی مفسران نخستین و نیز احادیث اسلامی، ایحاء در آیه را به معنای الهام گرفته‌اند. برخی نیز آن را به معنای آفرینش غرایز در آن دانسته‌اند.
براساس این آیه و آیه پس از آن، ساختن خانه‌های مسدّس با آن مهندسی شگفت و تحسین برانگیز بر فراز و در دامنه کوهساران، لابه‌لای شاخه‌های درختان و در میان کندوها، همچنین پیمایش مسافتهای طولانی در جستوجوی گلها و گیاهان و مکیدن شهد و شیره آنها و تبدیل آن به عسل با رنگهای گوناگون و خواص شفابخش، بازگشت از آن مسافت و یافتن خانه خود در میان صدها کندوی مشابه و بسیاری دیگر از کارهای زیبا و شگفت‌انگیز زنبور عسل، براساس هدایت و رهنمون درونی الهی که از آن به نیروی غریزه تعبیر می‌شود، صورت می‌گیرد؛
[۴۱۶] الفرقان، ج۱۳ـ۱۴، ص۴۰۱.
[۴۱۷] تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۸۸.
نیرویی که همچنان و به‌رغم پیشرفت شگفت دانش بشری، از رازهای سر به مُهر آفرینش است.
چنین هدایتی که براساس آن زندگی حیوانی تدبیر می‌شود، هرچند در همه حیوانات نیز وجود دارد؛
[۴۱۸] تفسیرقرطبی، ج۱۰، ص۸۸.
[۴۱۹] فتح‌القدیر، ج۳، ص۱۷۵.
اما با توجه به اینکه زندگی شگفت‌انگیز اجتماعی زنبور عسل در میان حیوانات همانندی ندارد، تنها از وحی به آن سخن گفته شده است؛
همچنین برخی مفسران با اشاره به اینکه هابیل نخستین مرده‌ای بود که دفن شد، یاد دادن غیر مستقیم دفن وی به قابیل از سوی کلاغ را الهام الهی دانسته‌اند.

۴.۵ - الهام طبیعی


در آیات ۱ـ۴ زلزال/۹۹، خداوند در آغاز از زلزله و تکانهای شدید زمین به وقت قیامت گزارش می‌دهد و اینکه زمین بارهای سنگین درون خود را بیرون افکنده و اخبار و ناگفته‌های خویش را بازگو می‌کند، آنگاه در پاسخ انسان که از سر شگفتی می‌پرسد: زمین را چه شده است که چنین می‌کند؟ آن را نتیجه وحی خداوند به آن می‌خواند: «بِاَنَّ رَبَّکَ اَوحی لَها».
در اینجا نیز مفسران، ایحا را به معنای الهام
[۴۲۸] مجمع‌البیان، ج۶، ص۵۷۳.
و شماری نیز به معنای «امر»
[۴۳۰] تفسیر مجاهد، ج۲، ص۷۴۲.
[۴۳۱] جامع البیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۳۳۸.
[۴۳۲] تفسیر قرطبی، ج۲۰، ص۱۰۲.
گرفته‌اند.


 
۱. ترتیب‌ العین، ص۷۴۹.
۲. لسان ‌العرب، ماده «لهم»، ج۱۲، ص۳۴۵.
۳. الصحاح، ج۵، ص۲۰۳۶۲۰۳۷.    
۴. مقاییس اللغه، ج۵، ص۲۱۷.
۵. مفردات راغب، «لهم»، ص۷۴۸.    
۶. التحقیق، ماده «لهم»، ج۱۰، ص۲۴۴.
۷. شمس/سوره۹۱، آیه۸.    
۸. ترتیب‌العین، ص۷۴۹.
۹. لسان‌ العرب، ماده «لهم»، ج۱۲، ص۳۴۶.
۱۰. مقاییس اللغه، ج۵، ص۲۱۷.
۱۱. الصحاح، ج۵، ص۲۰۳۷.    
۱۲. لسان العرب، ماده «لهم»، ج۱۲، ص۳۴۶.
۱۳. مفردات، ص۷۴۸.    
۱۴. لسان‌ العرب، ج۱۲، ص۳۴۶.
۱۵. التحقیق، ماده «لهم»، ج۱۰، ص۲۴۵.
۱۶. مقاییس اللغه، ج۵، ص۲۱۷.
۱۷. لسان العرب، ماده «لهم»، ج۱۲، ص۳۴۶.
۱۸. الفروق اللغویه، ص۶۹.    
۱۹. مفردات، ص۸۵۸۸۶۰.    
۲۰. التحقیق، ماده «لهم»، ج۱۰، ص۲۴۵.
۲۱. لغت نامه، ج۲، ص۲۸۱۰.
۲۲. لسان العرب، ماده «لهم»، ج۱۲، ص۳۴۶.
۲۳. جامع البیان، مج۳، ج۳، ص۳۶۲.
۲۴. مجمع البیان، ج۶، ص۵۷۳.
۲۵. المیزان، ج۱۴، ص۱۴۹.    
۲۶. المیزان، ج۱۲، ص۲۹۲.    
۲۷. التوحید، شمسص۲۸۷.    
۲۸. الاختصاص، ص۲۸۶.    
۲۹. الامالی، ص۴۰۸.
۳۰. قواعد المرام، ص۳۰.
۳۱. عقاید الامامیه، ص۹۶.    
۳۲. المصطلحات الکلامیه، ص ۳۵.
۳۳. جامع‌ السعادات، ج۱، ص۱۷۹ـ۱۸۵.
۳۴. اغاثة ‌اللهفان، ج۱، ص۱۳۹ـ۱۴۰.
۳۵. احیاء علوم‌الدین، ج۳، ص۳۲.
۳۶. التعریفات، ص۵۱.
۳۷. فرهنگ معارف اسلامی، ج۱، ص۲۸۲.
۳۸. مصطلحات التصوف، «الهام»، ص۸۵ـ۸۷.
۳۹. التعریفات، ص۵۱.
۴۰. مصطلحات‌التصوف، ص۸۵ـ۸۷.
۴۱. المصطلحات الکلامیه، «الهام»، ص۳۵.
۴۲. تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۸۸.
۴۳. فتح القدیر، ج۳، ص۱۷۵.
۴۴. رحمة من الرحمن، ج۴، ص۵۰۱ـ۵۰۳.
۴۵. شمس/سوره۹۱، آیه۸.    
۴۶. قاموس کتاب مقدس، ص۹۰۶.
۴۷. کتاب مقدس متی، ۱۰: ۱۹ـ۲۱.
۴۸. یوحنا، ۱۴: ۲۶.
۴۹. یوحنا، ۱۶: ۱۳.
۵۰. قاموس کتاب‌ مقدس، ص۹۰۵ـ۹۰۶.
۵۱. موسوعة‌الادیان، ص۱۰۰.
۵۲. مقارنة الادیان الیهودیه، ص۲۵۵.
۵۳. الهدی الی دین المصطفی، ج۱، ص۶۹.
۵۴. الهدی الی دین المصطفی، ج۱، ص۹۳.
۵۵. اضواء علی المسیحیه، ص۸۷ـ۸۹.
۵۶. مقارنة الادیان المسیحیه، ص۱۹۵.
۵۷. ترتیب‌العین، ج۲، ص۷۹۷ـ۷۹۸.
۵۸. تاج ‌العروس، «سحل»، ج۱۴، ص۳۳۹.
۵۹. مفهوم النص، ص۳۱ـ۳۴.
۶۰. المفصل، ج‌۶‌، ص‌۷۵۵‌ـ‌۷۵۸.
۶۱. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۱۰.    
۶۲. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۲۱۲۲۳.    
۶۳. دخان/سوره۴۴، آیه۱۴.    
۶۴. طور/سوره۵۲، آیه۲۹۳۰.    
۶۵. حاقّه/سوره۶۹، آیه۴۱۴۳.    
۶۶. خدا و انسان در قرآن، ص۲۱۵ـ۲۱۷.
۶۷. مفهوم النص، ص۷۹ـ۸۱.
۶۸. پژوهش‌هایی درباره قرآن و وحی، ص۳۴.
۶۹. جامع البیان، مج۸، ج۱۴، ص۲۱.
۷۰. مجمع‌ البیان، ج۶، ص۵۱۰.    
۷۱. المفصل، ج۶، ص۷۵۵ـ۷۵۸.
۷۲. خدا و انسان در قرآن، ص۲۲۱ـ۲۲۲.
۷۳. صافّات/سوره۳۷، آیه۴.    
۷۴. مدثّر/سوره۷۴، آیه۲۴۲۵.    
۷۵. صافّات/سوره۳۷، آیه۳۶.    
۷۶. دخان/سوره۴۴، آیه۱۴.    
۷۷. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۱۰.    
۷۸. تکویر/سوره۸۱، آیه۲۵.    
۷۹. حاقّه/سوره۶۹، آیه۴۲.    
۸۰. طور/سوره۵۲، آیه۲۹.    
۸۱. نجم/سوره۵۳، آیه۲۱۴.    
۸۲. دخان/سوره۴۴، آیه۱۴.    
۸۳. حجّ/سوره۲۲، آیه۵۲.    
۸۴. نساء/سوره۴، آیه۱۷۱.    
۸۵. انفال/سوره۸، آیه۱۲.    
۸۶. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۹۳۱۹۴.    
۸۷. شعراء/سوره۲۶، آیه۲۲۱۲۲۲.    
۸۸. شمس/سوره۹۱، آیه۸.    
۸۹. تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۸۸.    
۹۰. ج۳، ص۱۷۵.    
۹۱. التحقیق، «لهم»، ج۱۰، ص۲۴۵.
۹۲. التحقیق، «وحی»، ج۱۳، ص۵۶.
۹۳. جامع‌البیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۲۶۴.
۹۴. التبیان، ج۶، ص۴۰۲.    
۹۵. التبیان، ج۱۰، ص۳۵۸.    
۹۶. التبیان، ج۲، ص۴۵۸.    
۹۷. مجمع ‌البیان، ج۲، ص۷۴۶.    
۹۸. المیزان، ج۶، ص۲۲۳.    
۹۹. جامع البیان، مج۳، ج۳، ص۳۶۲.
۱۰۰. تفسیر قرطبی، ج۴، ص۵۵.
۱۰۱. فتح القدیر، ج۳، ص۱۷۵.
۱۰۲. مائده/سوره۵، آیه۱۱۱.    
۱۰۳. طه/سوره۲۰، آیه۳۸.    
۱۰۴. قصص/سوره۲۸، آیه۷.    
۱۰۵. نحل/سوره۱۶، آیه۶۸.    
۱۰۶. زلزله/سوره۹۹، آیه۵.    
۱۰۷. المیزان، ج۱۲، ص۲۹۲.    
۱۰۸. مجمع‌ البیان، ج۶، ص۵۷۳.    
۱۰۹. شمس/سوره۹۱، آیه۸.    
۱۱۰. التبیان، ج۱۰، ص۱۴۶.    
۱۱۱. تفسیر قرطبی، ج۴، ص۵۵.
۱۱۲. طه/سوره۲۰، آیه۳۸.    
۱۱۳. مائده/سوره۵، آیه۱۱۱.    
۱۱۴. شرح فصوص الحکم، ص۱۱۴.
۱۱۵. الفرقان، ج۱۳ـ۱۴، ص۴۱.
۱۱۶. مجمع‌ البیان، ج۹، ص۵۷    
۱۱۷. المیزان، ج۱۸، ص۷۲۷۴.    
۱۱۸. التحقیق، «وحی»، ج۱۳، ص۶۲ـ۶۳.
۱۱۹. الکشاف، ج۴، ص۲۳۳.
۱۲۰. و التنویر، ج۲۵، ص۱۴۲.    
۱۲۱. معانی القرآن، ج۶، ص۳۲۶.    
۱۲۲. شوری/سوره۴۲، آیه۵۱.    
۱۲۳. المیزان، ج۱۸، ص۷۳.    
۱۲۴. الکشاف، ج۴، ص۲۳۳.
۱۲۵. المیزان، ج۱۸، ص۷۴۷۳.    
۱۲۶. شمس/سوره۹۱، آیه۸.    
۱۲۷. مفردات، ص۸۵۸.
۱۲۸. لسان‌ العرب، «وحی»، ج۱۵، ص۲۴۰.    
۱۲۹. خدا و انسان در قرآن، ص۱۹۵.
۱۳۰. خدا و انسان در قرآن، ص۲۰۲.
۱۳۱. غریب الحدیث، ج۱، ص۳۰۰.
۱۳۲. لسان العرب، «وحی»، ج۱۵، ص۲۴۰.
۱۳۳. خدا و انسان در قرآن، ص۲۰۲ـ۲۰۴.
۱۳۴. خدا و انسان در قرآن، ص۲۰۲.
۱۳۵. خدا و انسان در قرآن، ص۲۰۴.
۱۳۶. شوری/سوره۴۲، آیه۵۱.    
۱۳۷. الکشاف، ج۳، ص۷.
۱۳۸. التحریر والتنویر، ج۲۵، ص۱۴۲.
۱۳۹. المیزان، ج۱۸، ص۷۳.    
۱۴۰. انعام/سوره۶، آیه۱۲۱.    
۱۴۱. جامع‌البیان، مج۳، ج۳، ص۳۵۵.
۱۴۲. مریم/سوره۱۹، آیه۱۱.    
۱۴۳. نحل/سوره۱۶، آیه۶۸.    
۱۴۴. زلزال/سوره۹۹، آیه۵.    
۱۴۵. جامع‌البیان، مج۸، ج۱۴، ص۱۸۳.
۱۴۶. مجمع البیان، ج۱۰، ص۷۹۹.    
۱۴۷. التبیان، ج۶، ص۴۰۲.    
۱۴۸. التبیان، ج۹، ص۴۲۲.    
۱۴۹. مائده/سوره۵، آیه۱۱۱.    
۱۵۰. شوری/سوره۴۲، آیه۵۱.    
۱۵۱. جامع البیان، مج۳، ج۳، ص۳۶۲ـ۳۶۳.
۱۵۲. المیزان، ج۱۲، ص۲۹۲.    
۱۵۳. التحقیق، «وحی»، ج۱۳، ص۵۶ـ۵۷.
۱۵۴. انفال/سوره۸، آیه۱۲.    
۱۵۵. نساء/سوره۴، آیه۱۶۳.    
۱۵۶. انبیاء/سوره۲۱، آیه۲۵.    
۱۵۷. مائده/سوره۵، آیه۱۱۱.    
۱۵۸. قصص/سوره۲۸، آیه۷.    
۱۵۹. نحل/سوره۱۶، آیه۶۸.    
۱۶۰. زلزله/سوره۹۹، آیه۵.    
۱۶۱. انعام/سوره۶، آیه۱۱۲.    
۱۶۲. انعام/سوره۶، آیه۱۲۱.    
۱۶۳. مریم/سوره۱۹، آیه۱۱.    
۱۶۴. الفروق ‌اللغویه، ص۶۹۷۰.    
۱۶۵. مفردات، ص۸۵۸۸۶۰.    
۱۶۶. التحقیق، «وحی»، ج۱۳، ص۵۶ـ۵۷.
۱۶۷. و راهنماشناسی، ص۱۵۴.    
۱۶۸. معارف قرآن، ص۴۰۳ـ۴۰۴.
۱۶۹. العقائد الاسلامیه، ج۱، ص۳۶.
۱۷۰. المیزان، ج۲، ص۱۱۵.    
۱۷۱. فلسفه اخلاق، ص۳۰۱.    
۱۷۲. شمس/سوره۹۱، آیه۷۱۰.    
۱۷۳. المیزان، ج۵، ص۳۱۰۳۱۱.    
۱۷۴. المیزان، ج۶، ص۱۶۶.    
۱۷۵. لب الاثر، ص۲۶۷.
۱۷۶. العقاید الاسلامیه، ج۱، ص۱۱۸.
۱۷۷. طه/سوره۲۰، آیه۵۰.    
۱۷۸. شمس/سوره۹۱، آیه۷۱۰.    
۱۷۹. المیزان، ج۲۰، ص۲۹۷۲۹۸.    
۱۸۰. فلسفه اخلاق، ص۱۳۳.    
۱۸۱. فطرت و دین، ص۲۱۰.
۱۸۲. بلد/سوره۹۰، آیه۱۰.    
۱۸۳. رحمة من الرحمن، ج۴، ص۵۰۳.
۱۸۴. فتح القدیر، ج۵، ص۴۴۹.
۱۸۵. المیزان، ج۲۰، ص۲۹۳.    
۱۸۶. فی ظلال القرآن، ج۶، ص۳۹۱۷ـ۳۹۱۸.
۱۸۷. نمونه، ج۲۷، ص۴۵۴۸.    
۱۸۸. جامع البیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۲۶۴ـ۲۶۵.
۱۸۹. مجمع‌البیان، ج۱۰، ص۷۵۵.    
۱۹۰. تفسیر قرطبی، ج۲۰، ص۵۱.
۱۹۱. جامع البیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۲۶۵.
۱۹۲. التفسیر الکبیر، ج۳۱، ص۱۹۳.
۱۹۳. روح‌المعانی، مج۱۶، ج۳۰، ص۱۴۴.
۱۹۴. جامع‌البیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۲۶۵.
۱۹۵. کشف‌الاسرار، ج۱۰، ص۵۰۶.
۱۹۶. روح‌المعانی، مج۱۶، ج۳۰، ص۲۵۹.
۱۹۷. شمس/سوره۹۱، آیه۹۱۰.    
۱۹۸. التفسیرالکبیر، ج۳۱، ص۱۹۳.
۱۹۹. روح‌المعانی، مج۱۶، ج۳۰، ص۲۵۹.
۲۰۰. مجمع‌البیان، ج۱۰، ص۷۵۵.    
۲۰۱. غریب‌القرآن، ص۳۰۴.    
۲۰۲. الصافی، ج۵، ص۳۳۱.    
۲۰۳. جامع‌البیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۲۶۶.
۲۰۴. رحمة‌ من ‌الرحمن، ج‌۴، ص‌۵۰۲.
۲۰۵. تفسیر قرطبی، ج‌۲۰، ص‌۵۲‌.
۲۰۶. رحمة من الرحمن، ج۴، ص۵۰۲.
۲۰۷. مصباح الهدایه، ص۱۰۴.
۲۰۸. الفتوحات المکیه، ج۱، ص۲۸۶.
۲۰۹. مصباح الهدایه، ص۱۰۳ـ۱۰۵.
۲۱۰. مدارج ‌السالکین، ج۱، ص۵۴ـ۵۵.
۲۱۱. احیاء علوم الدین، ج۳، ص۳۲.
۲۱۲. اغاثة اللهفان، ج۱، ص۱۳۹ـ۱۴۰.
۲۱۳. جامع‌السعادات، ج۱، ص۱۷۹ـ۱۸۵.
۲۱۴. فی‌ ظلال القرآن، ج۶، ص۳۹۱۷ـ۳۹۱۸.
۲۱۵. المیزان، ج۱۰، ص۲۶۱.    
۲۱۶. المیزان، ج۱۶، ص۱۷۸۱۷۹.    
۲۱۷. فلسفه اخلاق، ص۱۱۶.    
۲۱۸. فلسفه اخلاق، ص۱۳۳.    
۲۱۹. فی ظلال التوحید، ص۲۳۱ـ۲۳۲.
۲۲۰. فطرت و دین، ص۴۶.
۲۲۱. فطرت و دین، ص۵۷.
۲۲۲. فطرت و دین، ص۷۹.
۲۲۳. فی ظلال القرآن، ج۶، ص۳۹۱۷ـ۳۹۱۸.
۲۲۴. مجموعه آثار، ج۲۱، ص۲۵۸ـ۲۶۰، «اسلام و نیازهای زمان».
۲۲۵. فطرت و دین، ص۱۹۸.
۲۲۶. فطرت و دین، ص۲۱۰.
۲۲۷. شمس/سوره۹۱، آیه۸.    
۲۲۸. انبیاء/سوره۲۱، آیه۷۳.    
۲۲۹. مجموعه آثار، ج۲۱، ص۲۵۸، «اسلام و نیازهای زمان».
۲۳۰. مجموعه آثار، ج۲۱، ص۲۶۰، «اسلام و نیازهای زمان».
۲۳۱. مجموعه آثار، ج۲۱، ص۴۳۳، «اسلام و نیازهای زمان».
۲۳۲. جامع‌البیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۲۶۴ـ۲۶۵.
۲۳۳. مجمع‌البیان، ج۱۰، ص۳۷۰.    
۲۳۴. الدر المنثور، ج۶، ص۳۵۵ـ۳۵۶.
۲۳۵. تفسیر قرطبی، ج۲۰، ص۷۵.    
۲۳۶. تفسیرجلالین، ص۸۰۹.    
۲۳۷. تفسیر ثعالبی، ج۵، ص۵۹۵.    
۲۳۸. مجمع‌البیان، ج۱۰، ص۷۵۵.    
۲۳۹. نورالثقلین، ج۵، ص۵۸۶.    
۲۴۰. فطرت و دین، ص۸۵.
۲۴۱. فطرت و دین، ص۹۴.
۲۴۲. المیزان، ج۲۰، ص۲۹۸.    
۲۴۳. مجموعه آثار، ج۲۱، ص۲۵۸ـ۲۶۰، «اسلام و نیازهای زمان».
۲۴۴. پرتوی از قرآن، ج۳۰، ص۱۱۱.
۲۴۵. پرتوی از قرآن، ج۳۰، ص۱۱۳.
۲۴۶. المیزان، ج۱۴، ص۱۴۹.    
۲۴۷. قصص/سوره۲۸، آیه۷.    
۲۴۸. طه/سوره۲۰، آیه۳۸.    
۲۴۹. التبیان، ج۶، ص۴۰۳.    
۲۵۰. مجمع‌البیان، ج۷، ص۳۷۷.    
۲۵۱. المیزان، ج۱۶، ص۱۰.    
۲۵۲. جامع‌البیان، مج۱۱، ج۲۰، ص۳۷.
۲۵۳. تفسیر قرطبی، ج۶، ص۲۳۴.    
۲۵۴. تفسیر الجلالین، ص۴۶۶.    
۲۵۵. جامع‌البیان، مج‌۳، ج‌۳، ص‌۳۶۲.
۲۵۶. التبیان، ج‌۲، ص‌۴۵۸.    
۲۵۷. تفسیر‌قرطبی، ج‌۶‌، ص‌۲۳۴.    
۲۵۸. مائده/سوره۵، آیه۱۱۱.    
۲۵۹. انفال/سوره۸، آیه۱۲.    
۲۶۰. جامع‌البیان، مج۱۱، ج۲۰، ص۳۷.
۲۶۱. التفسیر الکبیر، ج۸، ص۴۷.
۲۶۲. تفسیر ابی السعود، ج۴، ص۲۲۴.
۲۶۳. التبیان، ج۴، ص۵۷.    
۲۶۴. مجمع البیان، ج۴، ص۸۰۹.    
۲۶۵. کهف/سوره۱۸، آیه۷۸۸۲.    
۲۶۶. التبیان، ج۷، ص۶۹.    
۲۶۷. رحمة من الرحمن، ج۳، ص۲۰ـ۲۱.
۲۶۸. المیزان، ج۱۳، ص۳۴۲.    
۲۶۹. کهف/سوره۱۸، آیه۶۵.    
۲۷۰. کهف/سوره۱۸، آیه۷۱.    
۲۷۱. کهف/سوره۱۸، آیه۷۴.    
۲۷۲. کهف/سوره۱۸، آیه۷۷.    
۲۷۳. تفسیر بغوی، ج‌۳، ص‌۱۴۴.
۲۷۴. التبیان، ج‌۷، ص‌۸۲.    
۲۷۵. المیزان، ج‌۱۳، ص‌۳۳۸.    
۲۷۶. کهف/سوره۱۸، آیه۸۶.    
۲۷۷. زادالمسیر، ج۵، ص۱۸۴.
۲۷۸. تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۳۲.    
۲۷۹. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۵.    
۲۸۰. التفسیر الکبیر، ج۱۸، ص۹۹.
۲۸۱. التبیان، ج۶، ص۱۱۰.    
۲۸۲. جوامع الجامع، ج۱، ص۶۳۵۶۳۶.    
۲۸۳. المیزان، ج۱۱، ص۱۰۰.    
۲۸۴. جامع البیان، مج۷، ج۱۲، ص۲۱۰.
۲۸۵. تفسیر قرطبی، ج۹، ص۹۴.    
۲۸۶. فتح القدیر، ج۳، ص۱۰.
۲۸۷. جامع‌البیان، مج۷، ج۱۲، ص۲۱۰.
۲۸۸. احکام‌القرآن، جصاص، ج۳، ص۲۷۴.
۲۸۹. تفسیر قرطبی، ج۹، ص۹۴.    
۲۹۰. مجمع‌البیان، ج۵، ص۳۵۷.    
۲۹۱. الصافی، ج۳، ص۵۲.    
۲۹۲. فتح القدیر، ج۳، ص۲۶.
۲۹۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۱.    
۲۹۴. یوسف/سوره۱۲، آیه۲۱.    
۲۹۵. یوسف/سوره۱۲، آیه۶.    
۲۹۶. یوسف/سوره۱۲، آیه۳۷.    
۲۹۷. مجمع‌البیان، ج۵، ص۳۵۷.
۲۹۸. فتح‌القدیر، ج۳، ص۲۶.
۲۹۹. المیزان، ج۱۱، ص۸۳.    
۳۰۰. یوسف/سوره۱۲، آیه۳۷۳۸.    
۳۰۱. مجمع البیان، ج‌۵‌، ص‌۳۸۵‌‌۳۸۶.    
۳۰۲. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۰.    
۳۰۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۶.    
۳۰۴. نمل/سوره۲۷، آیه۱۹.    
۳۰۵. جامع البیان،مج۱۱، ج۱۹، ص۱۷۲.
۳۰۶. التبیان، ج۸، ص۸۲.    
۳۰۷. مجمع‌البیان، ج۵، ص۳۵۳.    
۳۰۸. نمل/سوره۲۷، آیه۱۶.    
۳۰۹. المیزان، ج۵، ص۷۹.    
۳۱۰. انعام/سوره۶، آیه۱۲۲.    
۳۱۱. حدید/سوره۵۷، آیه۲۸.    
۳۱۲. المیزان، ج۱۱، ص۱۱۹.    
۳۱۳. المیزان، ج۱۲، ص۳۴۲.    
۳۱۴. الفتوحات المکیه، ج۱، ص۸۹.
۳۱۵. نظرات فی التصوف و الکرامات، ص۵۲ـ۵۴.
۳۱۶. مجموعه‌آثار، ج۲، ص۲۲۸ـ۲۳۳، «مقدمه‌ای بر جهان بینی اسلامی».
۳۱۷. الفتوحات‌المکیه، ج۱، ص۳۱.
۳۱۸. الفتوحات‌المکیه، ج۱، ص۲۸۹.
۳۱۹. المیزان، ج۱۲، ص۳۴۲.    
۳۲۰. المیزان، ج۱۱، ص۱۱۹.    
۳۲۱. آشنایی با علوم‌اسلامی، ج۱، ص۱۵۳ـ۱۵۴.
۳۲۲. ریاض السالکین، ج‌۴، ص‌۴۵۳.
۳۲۳. احیاء علوم الدین، ج۳، ص۲۳.
۳۲۴. نظرات فی التصوف والکرامات، ص‌۵۲‌.
۳۲۵. تفسیرقرطبی، ج۱۰، ص۸۸.
۳۲۶. فتح‌القدیر، ج۳، ص۱۷۵.
۳۲۷. مجموعه آثار، ج۱۷، ص۴۷۳، «حماسه حسینی».
۳۲۸. الفتوحات‌المکیه، ج۱، ص۸۹.
۳۲۹. روح‌المعانی، مج۱۶، ج۳۰، ص۲۵۷.
۳۳۰. طه/سوره۲۰، آیه۵.    
۳۳۱. یونس/سوره۱۰، آیه۳.    
۳۳۲. بقره/سوره۲، آیه۲۸۲.    
۳۳۳. انفال/سوره۸، آیه۲۹.    
۳۳۴. کهف/سوره۱۸، آیه۶۵.    
۳۳۵. طه/سوره۲۰، آیه۱۱۴.    
۳۳۶. الفتوحات‌المکیه، ج۱، ص۸۹.
۳۳۷. روح المعانی، مج۱۶، ج۳۰، ص۲۵۹.
۳۳۸. الفتوحات المکیه، ج۱، ص۲۷۹.
۳۳۹. تلبیس ابلیس، ص۳۱۱.
۳۴۰. مفاتیح‌الغیب، ص۸.
۳۴۱. الفتوحات‌المکیه، ج۱، ص۸۹.
۳۴۲. الفتوحات‌المکیه، ج۱، ص۲۸۷.
۳۴۳. روح‌المعانی، مج۹، ج۱۶، ص۱۹.
۳۴۴. روح المعانی، مج۹، ج۱۶، ص۲۴.
۳۴۵. الانوار الساطعه، ج۱، ص۴۴۲.
۳۴۶. ریاض السالکین، ج۴، ص۴۵۳.
۳۴۷. شرح دعاء الصباح، ص۴۶.
۳۴۸. رحمة من الرحمن، ج۳، ص۲۰.
۳۴۹. مفاتیح الغیب، ص۸.
۳۵۰. الفتوحات المکیه، ج۱، ص۸۹.
۳۵۱. روح المعانی، مج۹، ج۱۶، ص۲۵ـ۲۸.
۳۵۲. شرح حکمة الاشراق، ص۵۹۹ـ۶۰۰.
۳۵۳. شعاع اندیشه و شهود، ص۵۶۱.
۳۵۴. مجموعه آثار، ج۵، ص۱۴۳، «کلیات فلسفه».
۳۵۵. مجموعه آثار، ج۵، ص۱۴۸، «کلیات فلسفه»
۳۵۶. مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج۳، ص۳۲ـ۳۳، «مقدمه مصحح».
۳۵۷. مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج۳، ص۵۹، «مقدمه مصحح».
۳۵۸. آشنایی با علوم‌اسلامی، ج۱، ص۱۴۳ـ۱۴۶.
۳۵۹. آشنایی با علوم‌اسلامی، ج۱، ص۱۵۳.
۳۶۰. انسان موجود ناشناخته، ص۸۶ـ۸۹.
۳۶۱. توحید، ص۱۳۸۱۴۴.    
۳۶۲. راز بزرگ رسالت، ص۷۴ـ۷۷.
۳۶۳. الفتوحات المکیه، ج۱، ص۲۷۹.
۳۶۴. شرح فصوص الحکم، ص۱۱۱ـ۱۱۳.
۳۶۵. روح‌المعانی، مج۹، ج۱۶، ص۲۴ـ۲۸.
۳۶۶. خاتمیت، ص۳۹۴۰.    
۳۶۷. خاتمیت، ص۵۱.    
۳۶۸. اغاثة اللهفان، ج۱، ص۱۳۹ـ۱۴۰.
۳۶۹. الفتوحات المکیه، ج۱، ص۸۹.
۳۷۰. احیاء علوم الدین، ج۳، ص۳۲ـ۳۴.
۳۷۱. خاتمیت، ص۵۱.    
۳۷۲. خاتمیت، ص۳۹۴۰.    
۳۷۳. مفاتیح‌الغیب، ص۸.
۳۷۴. فلسفه اخلاق، ص۱۳۰.    
۳۷۵. مجموعه آثار،، ج۴، ص۱۴۱، «توحید».
۳۷۶. شرح فصوص الحکم، ص۱۱.
۳۷۷. احیاء علوم الدین، ج۱، ص۸۸.
۳۷۸. احیاء علوم الدین، ج۳، ص۱۰.
۳۷۹. من العقیدة الی الثوره، ج۴، ص۲۰ـ۲۱.
۳۸۰. الانوار الساطعه، ص۴۴۱.
۳۸۱. القادیانیه، ص۲۱.
۳۸۲. شرح مقدمه قیصری، ص۵۸۶.
۳۸۳. روح‌المعانی، مج۹،ج۱۶، ص۲۴ـ۲۵.
۳۸۴. التحریروالتنویر، ج۲۵، ص۱۴۳.
۳۸۵. التحقیق، ج۱۳، ص۵۸، «وحی».
۳۸۶. شرح فصوص الحکم، ص۱۱۱.
۳۸۷. شرح مقدمه قیصری، ص۵۸۶.
۳۸۸. تفسیر مراغی، ج۲، ص۲۰ـ۲۱.
۳۸۹. راز بزرگ رسالت، ص۷۲ـ۷۳.
۳۹۰. التحقیق، ج۱۳، ص۵۸، «وحی».
۳۹۱. شرح فصوص، ص۱۱۱.
۳۹۲. تلبیس ابلیس، ص۳۱۱.
۳۹۳. شرح مقدمه قیصری، ص۵۸۶.
۳۹۴. مجمع البیان، ج۴، ص۵۰۲.
۳۹۵. المیزان، ج۳، ص۲۵۳ـ۲۵۵.
۳۹۶. المیزان، ج۱۶، ص۱۲.    
۳۹۷. روح‌المعانی، مج۹، ج۱۶، ص۲۴.
۳۹۸. تلبیس ابلیس، ج۱، ص۳۱۱.
۳۹۹. مدارج‌السالکین، ج۱، ص۴۵ـ۴۶.
۴۰۰. مدارج‌السالکین، ج۳، ص۱۶۷.
۴۰۱. احیاء علوم الدین، ج۳، ص۳۳.
۴۰۲. تلبیس ابلیس، ج۱، ص۳۱۱.
۴۰۳. الفرقان، ج۱۳ـ۱۴، ص۴۰۱.
۴۰۴. نحل/سوره۱۶، آیه۶۸.    
۴۰۵. التبیان، ج۶، ص۴۰۲.    
۴۰۶. مجمع‌البیان، ج۶، ص۵۷۳    
۴۰۷. المیزان، ج۱۲، ص۲۹۲.    
۴۰۸. جامع البیان، مج۸، ج۱۴، ص۱۸۲.
۴۰۹. تفسیر بیضاوی، ج۲، ص۴۱۲.    
۴۱۰. تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۸۸.
۴۱۱. تفسیرعیاشی، ج۲، ص۲۶۳.    
۴۱۲. تفسیرقمی، ج۱، ص۴۱۸.    
۴۱۳. التبیان، ج۶، ص۴۰۲.    
۴۱۴. مجمع‌البیان، ج۶، ص۵۷۲.    
۴۱۵. المیزان، ج۱۲، ص۲۹۲۲۹۳.    
۴۱۶. الفرقان، ج۱۳ـ۱۴، ص۴۰۱.
۴۱۷. تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۸۸.
۴۱۸. تفسیرقرطبی، ج۱۰، ص۸۸.
۴۱۹. فتح‌القدیر، ج۳، ص۱۷۵.
۴۲۰. نمونه، ج۱۱، ص۲۹۷.    
۴۲۱. مائده/سوره۵، آیه۳۱.    
۴۲۲. التبیان، ج۳، ص۴۹۹.    
۴۲۳. مجمع‌البیان، ج۳، ص۲۸۶.    
۴۲۴. فقه القرآن، ج۱، ص۱۶۴.    
۴۲۵. زلزال/سوره۹۹، آیه۱۴.    
۴۲۶. زلزال/سوره۹۹، آیه۵.    
۴۲۷. التبیان، ج۲، ص۴۵۸.    
۴۲۸. مجمع‌البیان، ج۶، ص۵۷۳.
۴۲۹. المیزان، ج۱۶، ص۱۰.    
۴۳۰. تفسیر مجاهد، ج۲، ص۷۴۲.
۴۳۱. جامع البیان، مج۱۵، ج۳۰، ص۳۳۸.
۴۳۲. تفسیر قرطبی، ج۲۰، ص۱۰۲.




دانشنامه موضوعی قرآن.    






جعبه ابزار