• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مروان بن محمّد

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مروان بن محمد بن مروان بن حکم، آخرین فرد از خلفای بنی‌امیه بود. چون مربی او جعد بن درهم بود، او را مروان جعدی می‌گفتند و چون در جنگ‌ها بسیار شجاع، جنگجو و شکیبا بود، به او حمار می‌گفتند
[۲] ابن طباطبا، محمد بن علی، تاریخ فخری، ج۲، ص۱۸۴، ترجمه محمد وحید گلپایگانی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰.
و به قولی برای آن‌که عرب هر صد سال را حمار می‌نامد و چون سلطنت بنی‌امیه نزدیک صد سال شد، مروان را حمار لقب دادند.
[۳] یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۸۶، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمی‌و فرهنگی، ۱۳۷۱، چاپ ششم.

مروان بن محمد کنیه‌اش ابوعبدالملک و ابوعبدالله و مادرش کنیزی به نام «زبادة» بود. او مدت ۵ سال و دو ماه خلافت کرد.
[۵] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۳۸، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، انتشارات علمی‌و فرهنگی، ۱۳۷۴، چاپ پنجم.
در شهر حران با او بیعت کردند و همه مردم شام به جز عده‌ای از بنی‌امیه با او بیعت کردند.
[۶] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۳۶، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، انتشارات علمی‌و فرهنگی، ۱۳۷۴، چاپ پنجم.




در دوران یزید بن ولید (یزید سوم) کار مروان بن محمد (که به دستور هشام بن عبدالملک)
[۷] ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۱۴، ص۷۷، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱.
حاکم جزیره و آذربایجان و ارمنستان بود، بالا گرفت. او که به خلافت چشم دوخته بود، خلافت ابراهیم بن ولید را به رسمیت نشناخت و او را خلع کرد.
[۸] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۱۰، ص۴۴۳۸، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵، چاپ پنجم.

مروان در راس نیروهایش از حران به دمشق حمله کرد و هنگام حمله بر قنسرین و حمص استیلا یافت و با سپاه خلیفه در محلی - میان بلبعک و دمشق- درگیر شدند و بر آن‌ها چیره شد. ابراهیم هنگامی‌ که نتیجه جنگ را دریافت، از دمشق فرار کرد. مروان در سال ۱۲۷ پیروزمندانه وارد دمشق شد و مردم با او برای خلافت بیعت کردند.


حکومت اموی در دوران مروان محمد پایان یافت. در حالی که او در حکمرانی از عمل و نظری درست برخوردار بود و عامل سقوط نبود. زیرا عوامل ضعف و زوال حکومت اموی از زمان‌های بسیار دور فراهم شده بود و او فقط توانست با رخ دادهای بسیاری که بر ضد او بود، دست و پنجه نرم کند و این سقوط را چند سال به تاخیر بیندازد.
از عواملی که فضا را برای قیام بر حکومت مروان دوم آماده کرد، انتقال پایتخت از دمشق به حران بود. چون مروان در حران و در زیر سیطره قیسی‌ها پرورش یافته بود. این مسئله به دور شدن یمنی‌ها از او و پیوستن‌شان به دعوت عباسیان منجر شد.
[۱۰] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۳۴۵، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، انتشارات علمی‌و فرهنگی، ۱۳۷۴، چاپ پنجم.

و از عوامل دیگر منازعات قبایلی و درگیری‌های داخلی میان خاندان اموی برای رسیدن به قدرت بود. از جمله شورش‌هایی که مروان دوم با آن‌ها روبه روبه بود:

۲.۱ - شورش ساکنان حمص

هنگامی‌که مروان به سر کار آمد، مردم از جمله حمصی‌ها با او بیعت کردند. ولی بعدا بر او شوریدند و رهبر آن‌ها ثابت بن نعیم جذامی‌ بود. وقتی خبر به مروان رسید به مقابله با آن‌ها رفت و مردم حمص از کلبی‌ها در تدمر کمک خواستند و آن‌ها هم با نیروی نظامی‌ به کمک‌شان آمدند. اما مروان و سپاهیانش در نبرد با آن‌ها پیروز شدند و حصار شهرشان را ویران کردند.

۲.۲ - شورش مردم غوطه

وقتی مروان دوم مشغول متوقف کردن حرکت حمصی‌ها بود، شورش دیگری در برابر حکومت او در غوطه ایجاد شد. ساکنان آن یزید بن خالد قسری یمنی را استاندار غوطه کرده و شهر دمشق را محاصره نمودند. مروان دوم با شکستن محاصره به تعقیب شورشیان پرداخت و مره و روستاهای یمنی‌ها را آتش زده و یزید بن خالد را کشت.
[۱۲] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۱۰، ص۴۴۵۶، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵، چاپ پنجم.


۲.۳ - شورش فلسطینی‌ها

قیام فلسطینی‌ها در برابر حکومت مروان دوم از خطرناک‌ترین جنبش‌های مخالف با حکومت این خلیفه محسوب می‌شود. ثابت بن نعیم جذامی‌ روستاهای سرزمین شام را به شورش تشویق کرد. او در ادامه این مخالفت، مروان را خلع کرد و فلسطینی‌ها را در شورش بر ضد نظام اموی رهبری نمود. مروان با گسیل کردن نیروهای نظامی‌ به فرماندهی ابوالورد بن کوثر بر شورش پیروز شد. استاندار منتخب مروان دوم در فلسطین، ثابت را اسیر کرده، نزد خلیفه فرستاد و خلیفه او را کشت.
[۱۳] ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۱۴، ص۲۴۶، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱.


۲.۴ - نا آرامی‌ها در عراق

الف: حرکت خوارج: بعد از این‌که شام پرچم عصیان در برابر حکومت مروان دوم برافراشت، طبیعی بود که در عراق حرکت‌ها خطرناک‌تر باشد. به ویژه اوضاع عراق بعد از این‌که شام مرکز حکومت شد، متشنج‌تر بود.
در این دوران ویژگی حرکت ایشان (خوارج) فراگیر بودن آن‌ها بود. پیشتر نشان سپاه ایشان کمی‌ افراد آن بود. اما اکنون با عده بسیاری از توده‌ها می‌جنگیدند.
[۱۴] طقوش، محمد سهیل، دولت امویان، ص۱۸۳، ترجمه حجت الله جودکی، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، چاپ اول.

حرکت‌های خوارج بعد از کشته شدن خلیفه، ولید دوم در سال ۱۲۶ افرایش یافت. محل این حرکت‌ها عراق و جزیرة‌العرب بود تا آن‌جا که ایشان وارد کوفه شدند و بر بصره و حضرموت تسلط یافتند. اما مروان با آنان درگیر شد و در چندین جنگ ایشان را در منطقه کفرتوثا - از شهرهای ماردین – عین‌التمر، وادی‌القری در شمال شام شکست داد و بر آنان پیروز شد و ایشان را از عراق راند و قدرتش را از نو در حجاز و یمن گسترش داد.
[۱۵] یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۸۱، بیروت، دارصادر، بی تا.

ب- حرکت‌های علویان: آخرین حرکت شیعه را در برابر بنی‌امیه، عبدالله بن معاویة بن عبدالملک بن جعفر (او عبدالله بن معاویه بن عبدالله پسر جعفربن‌ابی‌طالب، برادر علی‌بن‌ابی‌طالب است و به این دلیل حقیقتا از اهل بیت به حساب نمی‌آید.)
[۱۶] یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۸۱، بیروت، دارصادر، بی تا.
رهبری کرد. شیعیان کوفه به او پیوستند و برای خلافت، با او بیعت کردند. او در محرم۱۲۷ (ه. ق)، برای جنگ با شامیان در حیره قیام کرد.
[۱۷] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۳۰۳-۳۰۲، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵، چاپ پنجم.
هنگامی‌که جنگ در گرفت، شیعیان او را وا گذاشتند و از جنگ فرار کردند. جز قبیله ربیعه و زیدیه کسی او را یاری نداد. او ناچار شد به کوفه باز گردد. اموی‌ها او را تعقیب کردند و در خیابان‌های شهر مبارزات سختی میان دو طرف در گرفت و سپاه اموی توانست براوضاع مسلط شود. استاندار اموی به عبدالله بن معاویه امان و اجازه عقب‌نشینی داد، وی به فارس کوچ کرد تا در آن‌جا صفوف نیروهایش را از نو سازمان دهی کند.
بعد از پیوستن موالی، بردگان، عباسیان که بر حکومت اموی شورش کرده بودند و امویان مخالف مروان دوم به وی و هر کسی که به بخشش یا شغلی چشم داشت و بقایای خوارج که به دست مروان دوم از موصل رانده شدند، کار او بالا گرفت.
[۱۸] ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۴، ص۳۰۷-۳۰۶، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱.
چون افرادی که به او پیوسته بودند، کاملا نامتجانس بودند و هدفی که آن‌ها را دور او جمع کرده بود، دشمنی با مروان دوم بود. از این رو مدت طولانی دوام نیاورد و به سرعت بر اثر شکستی سهمگین در برابر نیروهای مروان دوم در سال ۱۲۹ (ه. ق)، در (مروالشاذان) خوردند، از هم پاشیدند. سپس عبدالله به سیستان فرار کرد و از آن‌جا به امید این‌که ابومسلم او را یاری دهد به هرات رفت، ابومسلم او را دستگیر کرد و به قتل رساند.


با روی کار آمدن مروان جنبش‌هایی علیه او به پا خواست.

۳.۱ - حرکت عبدالله بن عبدالعزیز

عبدالله بن عمر بن عبدالعزیز استاندار عراق و مرکز آن بود. بعد از چیرگی او بر عبدالله بن معاویه، نیرو و قدرت یافت و برایش آشکار شد که می‌تواند در برابر حکومت مروان قیام کند. و در نتیجه بیعتش را با مروان شکست. او در حرکتش به قبایل یمنی از اهالی شام – که در کوفه و حیره مقیم بودند و اطاعت از شامی‌ها را از قیسی‌ها خوش نداشتند - تکیه داشت.
[۲۱] طقوش، محمد سهیل، دولت امویان، ص۱۸۵، ترجمه حجت الله جودکی، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، چاپ اول.
مروان دوم به مقابله با او برخاست، و سپاهی را متشکل از اهالی شام به فرماندهی نصر بن سعید حرشی – یکی از مردان مشهور قیسی- به سوی او اعزام کرد. وی با او درگیر شد. بین دو سپاه برخوردهای خفیف صورت گرفت و به هیچ نتیجه سرنوشت سازی نینجامید. دو گروه به همین شکل بودند تا این‌که مشکل بسیار خطرناک‌تری پدیدار شد. خوارج از نو در صحنه رخدادهای عراق ظهور کردند و مروان دوم به مقابله با ایشان مشغول شد و مساله عبدالله بن عمر را رها کرد.
[۲۲] ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۴، ص۲۸۸، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱.


۳.۲ - حرکت سلیمان بن هشام

سلیمان حرکتش را در مخالفت با مروان دوم زمانی آغاز کرد که ابراهیم بن ولید را در راس نیرویی نظامی‌ برای جلوگیری از پیشرفت او در عین‌الجر اعزام کرد. اما او در جنگ شکست خورد و بعد از تسلیم شدن، مروان دوم او را همراه برخی از سران بنی‌امیه به حران منتقل کرد.
[۲۳] طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ‌ص ۳۱۵، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵، چاپ پنجم.
اما دشمنی میان او و سلیمان بن هشام بسیار شدید بود و این کار سودی نداشت. سلیمان با برادرانش، فرزندانش و موالی‌اش بیرون آمد. وی بر قنسرین چیره گشت. در قنسرین میان سپاهیان او و خلیفه جنگ در گرفت و مروان بر او پیروز شد. سلیمان بن هشام با باقی مانده سپاهش به حمص و سپس به تدمر و از آن‌جا به کوفه گریخت و به جنبش ضحاک خارجی پیوست.
عصیان سلیمان بن هشام، و پیوستن گروه‌هایی از اهل شام به او و ایجاد ناآرامی‌ در برخی شهرهای شام، همه اشاره به اوضاع وخیمی‌ است که وحدت خانواده اموی به آن دچار شده بود و نیز بیانگر خطرناک بودن منازعه مستمر میان افراد آن است که هیچ چیز جز چشم داشت‌های شخصی آن را توجیه نمی‌کند.


مشغول شدن مروان دوم به سرکوب شورش و آشوب‌ها، او را از آن‌چه در شرق، به ویژه در خراسان مرکز دعوت عباسیان، می‌گذشت، باز داشت. این دعوت در آن منطقه گسترش یافت و کار بنی‌عباس بالا گرفت و به قانع شدن داعیان عباسی، مبنی بر فرا رسیدن وقت دعوت علنی منجر شد. این داعیان موافقت ابراهیم کسی که در آن نزدیکی به انتظار دعوت علنی شورش بر امویان می‌زیست را به دست آوردند. ابومسلم خراسانی که رئیس دعوت در خراسان بود با شعار «الرضا من آل محمد» بیعت با شخصیت پسندیده از خاندان محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، از مردم بیعت می‌گرفت.
نصر بن سیار، کار‌گزار مروان دوم در خراسان، خطر ابومسلم را برای حکومت اموی دریافت. نامه‌ای فوری به دمشق فرستاد و از مروان کمک خواست.
[۲۷] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۲۴۰-۲۳۹، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، انتشارات علمی‌و فرهنگی، ۱۳۷۴، چاپ پنجم.
به نظر می‌رسد که مروان در آن هنگام از پاسخ به درخواست این استاندار عاجز بود و جز وعده دادن و نصیحت کردن نتوانست کاری انجام دهد و این باعث شده ابومسلم بر همه خراسان چیره شود و نصر نتوانست در برابر او پایداری نماید و همراه یارانش از خراسان به نیشابور رفت.
[۲۸] ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۴، ص۳۱۱-۳۱۰، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱.

نصر بن سیار زمستان سال ۱۳۱ (ه. ق)، در فضای تیره شکست، در ری درگذشت.
[۲۹] ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۴، ص۳۲۰-۳۲۱، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱.

قحطبه بن شبیب فرماندهی عالی سپاه عباسیان در عراق بر ابن‌هبیره پیروز شد و تصمیم گرفت به کوفه برود؛ ولی به هنگام عبور از فرات غرق شد. نیروهای عباسی به فرماندهی حمید بن قحطبه در سال ۱۳۲ وارد شهر شدند و کار را به ابی‌سلمه خلال سپردند.
[۳۰] یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۷۷، بیروت، دارصادر، بی تا.
[۳۱] ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۴، ص۳۲۰-۳۲۱، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱.

در کوفه با عبدالله بن محمد بن علی بن عبدالله بن عباس، معروف به ابی‌العباس بیعت شد. برادرش ابراهیم امام - بعد از این که مروان دوم در آن زمان بر وی چیره شد و کارش آشکار گشت - کار دعوت را به او واگذار کرده بود تا وی نخستین خلیفه عباسی باشد. بعد از پایان رسیدن کارش در عراق، سپاهی را به فرماندهی عمویش عبدالله بن عباس اعزام کرد که در کنار رودخانه زاب- با مروان دوم روبه روشد. در جمادی‌الاخر ۱۳۲ جنگ سختی بین دو سپاه اموی و عباسی روی داد که یازده روز طول کشید و به شکست مروان دوم منتهی شد. وی بعد از جنگ به موصل عقب‌نشینی کرد. اما آن شهر دروازه‌هایش ر ابه روی او نگشود. وی مجبور شد به حران، پایتخت سابقش، عقب‌نشینی کند؛ اما سپاه عباسی او را تعقیب می‌کرد. وی به حمص، دمشق، بعد اردن و فلسطین عقب‌نشینی کرد. این شهرها دروازه‌های‌شان را به روی سپاه عباسی گشودند، به غیر از دمشق که عباسیان با زور وارد آن شهر شدند. عبدالله بن علی بعد از خروج از شام برادرش صالح را به تعقیب مروان فرستاد. مروان به مصر رسید و در روستای کوچکی به نام بوصیر در منطقه الفیوم- توقف کرد که ناگهان نیروهای نظامی‌ وارد شدند. مروان دوم مقاومت کرد تا این که کشته شد و با مرگ او خلافت اموی پایان یافت و این در سال ۱۳۲ (ه. ق) بود.


خوارج دوران مروان بن محمد؛حکومت امویان؛ حکومت سلطنتی امویان.


۱. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۵، ص۴۲۹.    
۲. ابن طباطبا، محمد بن علی، تاریخ فخری، ج۲، ص۱۸۴، ترجمه محمد وحید گلپایگانی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰.
۳. یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۸۶، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، انتشارات علمی‌و فرهنگی، ۱۳۷۱، چاپ ششم.
۴. مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، ص۲۸۱، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، علمی‌و فرهنگی، ۱۳۶۵، چاپ دوم.    
۵. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۳۸، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، انتشارات علمی‌و فرهنگی، ۱۳۷۴، چاپ پنجم.
۶. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۳۶، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، انتشارات علمی‌و فرهنگی، ۱۳۷۴، چاپ پنجم.
۷. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۱۴، ص۷۷، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱.
۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۱۰، ص۴۴۳۸، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵، چاپ پنجم.
۹. یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۳۷، بیروت، دارصادر، بی تا.    
۱۰. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۳۴۵، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، انتشارات علمی‌و فرهنگی، ۱۳۷۴، چاپ پنجم.
۱۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۳۱۳- ۳۱۲، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵، چاپ پنجم.    
۱۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۱۰، ص۴۴۵۶، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵، چاپ پنجم.
۱۳. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۱۴، ص۲۴۶، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱.
۱۴. طقوش، محمد سهیل، دولت امویان، ص۱۸۳، ترجمه حجت الله جودکی، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، چاپ اول.
۱۵. یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۸۱، بیروت، دارصادر، بی تا.
۱۶. یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۸۱، بیروت، دارصادر، بی تا.
۱۷. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۳۰۳-۳۰۲، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵، چاپ پنجم.
۱۸. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۴، ص۳۰۷-۳۰۶، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱.
۱۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۳۷۴-۳۷۱، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵، چاپ پنجم.    
۲۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۳۷۴-۳۷۱، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵، چاپ پنجم.    
۲۱. طقوش، محمد سهیل، دولت امویان، ص۱۸۵، ترجمه حجت الله جودکی، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، چاپ اول.
۲۲. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۴، ص۲۸۸، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱.
۲۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ‌ص ۳۱۵، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵، چاپ پنجم.
۲۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ‌ص ۳۲۴، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵، چاپ پنجم.    
۲۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۳۲۷- ۳۲۵، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵، چاپ پنجم.    
۲۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۳۵۳، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵، چاپ پنجم.    
۲۷. مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۳، ص۲۴۰-۲۳۹، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، انتشارات علمی‌و فرهنگی، ۱۳۷۴، چاپ پنجم.
۲۸. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۴، ص۳۱۱-۳۱۰، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱.
۲۹. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۴، ص۳۲۰-۳۲۱، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱.
۳۰. یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۷۷، بیروت، دارصادر، بی تا.
۳۱. ابن اثیر، عزالدین، الکامل، ج۴، ص۳۲۰-۳۲۱، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی، ۱۳۷۱.
۳۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۴۲۱-۴۲۰، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵، چاپ پنجم.    
۳۳. محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۴۳۵-۴۳۲، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵، چاپ پنجم.    
۳۴. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۷، ص۴۴۲-۴۳۷، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، ۱۳۷۵، چاپ پنجم.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «مروان بن محمد» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۳/۱۱.    



جعبه ابزار