منّت (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
منّت: (أَ هؤُلاءِ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِم) «منّت» در اصل از «
مَنّ»
به معناى سنگى و وزنه مخصوصى است كه با آن وزن مىشود، سپس به بخشيدن نعمتهاى بزرگ و سنگين اطلاق شده است كه اگر جنبه عملى داشته، زيبا و پسنديده است و اگر با لفظ و سخن باشد زشت و بدنما است؛ گر چه منت، در استعمالات روزمره بيشتر به معناى دوم گفته مىشود و همين موضوع سبب تداعى نامطلوبى به هنگام مطالعه آياتى همچون آيات مورد بحث مىگردد، ولى بايد توجّه داشت «منّت» در لغت و استعمالات قرآن معناى گستردهاى دارد كه مفهوم اول (بخشيدن نعمتهاى سنگين) را نيز شامل مىشود.
ترجمه و تفاسیر مرتبط با
منّت:
(وَ كَذَلِكَ فَتَنّا بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لِّيَقولواْ أَ هَؤُلاء مَنَّ اللّهُ عَلَيْهِم مِّن بَيْنِنا أَ لَيْسَ اللّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاكِرینَ) (و اينگونه بعضى از آنها را با بعض ديگر آزموديم تا توانگران بگويند: «آيا اين گروه فقيران هستند كه خداوند از ميان ما برگزيده و بر آنها منّت گذارده و نعمت ايمان بخشيده است؟!» بگو: آيا خداوند، شاكران را بهتر نمىشناسد؟!)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: آنان كه اهل كفران نعمت و اهل استكبارند درباره فقراى با ايمان مىگويند: آيا خداوند از ميان همه ما مردم بر اين تهيدستان بىنوا نعمت داد؟ آرى سنن اجتماعى كه در بين مردم معمول و مجرى مىشود ارزشش به قدر ارزش صاحبان آن سنت است و بر حسب اختلافى كه صاحبان اين سنن از جهت شرافت و پستى با هم دارند، مختلف مىشود، هم چنان كه ميزان ارزش يک عمل در نظر مردم مادى به مقدار وزن اجتماعى صاحب عمل است، بنابراين طريقه و سنتى كه در بين مردم فقير و ذليل و بردگان اجرا مىشود چنين طريقهاى به نظر اعيان و اشراف و صاحبان عزت خوار و بى مقدار مىرسد و همچنين عملى را كه يک نفر بيچاره انجام دهد و يا سخنى را كه يک برده و خدمتكار و يا اسير بگويد، هر چه هم صحيح باشد خوار و بىارزش خواهد بود و از همين جهت بود كه وقتى اغنيا و گردنكشان ديدند كه اطراف رسول اللَّه (ص) را يک مشت مردم فقير و كارگر و برده گرفته و به دينش گرويده و رسول اللَّه (ص) هم چنين كسانى را مورد عنايات خود قرار داده و به خود نزديک ساخته است همين معنا را دليل قطعى بر بىمقدارى دين وى دانستند و به همين معنا استدلال كردند بر اينكه اين دين آن اندازه قابل اعتنا نيست كه اشراف و اعيان به آن اعتنا و التفاتى كنند.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
وَ نُريدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفوا في الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثينَ (ما اراده كردهايم تا بر مستضعفان زمين نعمت بخشيم و آنان را پيشوايان و وارثان روى زمين قرار دهيم.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: كلمه من -به طورى كه از كلام راغب استفاده مىشود- در اصل به معناى ثقل و سنگينى بوده و از همين جهت واحد وزن را هم در سابق من مىگفتند و منت به معناى نعمت سنگين است و فلانى بر فلانى منت نهاد معنايش اين است كه: او را از نعمت، گرانبار كرد و نيز همو گفته: و اين كلمه به دو نحو استعمال مىشود، يكى منت عملى مانند آيه
(وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفوا) يعنى مىخواهيم به آنان كه در زندگى ضعيف شمرده شدند نعمتى بدهيم كه از سنگينى آن گرانبار شوند و دوم منت زبانى، مانند آيه
(يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا) بر تو منت مىنهند كه مسلمان شدهاند و اين از جمله كارهاى زشت است، مگر در صورت كفران نعمت، اين بود خلاصه كلام راغب.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
(وَ لَقَدْ مَنَنّا عَلَى مُوسَى وَ هارونَ) (ما به موسى و هارون نعمت بخشيديم.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: كلمه منت به معناى انعام است، كه احتمال دارد مراد از آن، همان نعمتهايى باشد كه بعدا در باره موسى و هارون (ع) و قوم آن دو مىشمارد كه چگونه از شر فرعونيان نجاتشان داده و ياريشان كرد و كتاب به سويشان نازل نمود و به سوى خود هدايتشان فرمود و امثال اينها و در نتيجه، جمله
(وَ نَجَّيْناهُما...) عطف تفسيرى همان جمله مننا خواهد بود و تفسير مىكند كه آن منت چه بود.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
(يَمُنّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَموا قُل لَّا تَمُنّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُم بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَداكُمْ لِلْإِيمانِ إِن كُنتُمْ صادِقينَ) (آنها بر تو منّت مىنهند كه اسلام آوردهاند؛ بگو: «اسلام آوردن خود را بر من منّت نگذاريد، بلكه خداوند بر شما منّت مىنهد كه شما را به سوى ايمان هدايت كرده است، اگر در ادعاى ايمان راستگو هستيد.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: این آیه يعنى اى پيامبر بر تو منت مىگذارند كه اسلام آوردهاند و چه خطايى در اين منت گذارى خود مرتكب شدهاند، زيرا اولا حقيقت آن چيزى كه بر آن منت مىگذارند ايمان است كه كليد سعادت دنيا و آخرتست، نه اسلامى كه جز فوائد صورى، از قبيل تامين جانى و شركت با مسلمانان واقعى در جواز نكاح وارث خاصيتى ندارد و ثانيا همين اسلام را هم نبايد بر پيامبر منت بگذارند، براى اينكه آن جناب شخصى است كه از طرف خداى تعالى مامور شده اسلام را به شما برساند (نه از اسلام آوردن آنهايى كه اسلام آوردند چيزى عايد شخص او مىشود و نه از اسلام نياوردن آنها كه نياوردند چيزى از دست مىدهد)، پس احدى از مسلمانان بر او منتى ندارد و اگر منتى باشد براى خداى سبحان است كه ايشان را هدايت فرموده، چون دين، دين او است و خود او هم از دينش بهرهمند نمىشود تا هر كس دين او را پذيرفت بر او منت بگذارد، بلكه بهرهمند از دين او در دنيا و آخرت مؤمنين هستند، زيرا خداى تعالى غنى على الاطلاق است، پس منت را خدا بر آنان دارد كه هدايتشان كرده، نه آنان بر خدا. به طورى كه ملاحظه مىفرماييد كلمه اسلام را از دهان منتگذاران گرفته و در سخن خود آن را مبدل به ايمان كرد تا بفهماند منت همه و هر چه هست به ايمان است، نه به اسلام كه تنها در ظواهر زندگى آثارى دارد. پس جمله
(قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُمْ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ ...) متضمن اين اشاره است كه خطاى اين منتگذاران از هر دو جهت است: اول اينكه منتگذارى خود را متوجه رسول خدا (ص) كردند، با اينكه او يک رسول است و بس و غير از رسالت چيزى ندارد و در اين باره فرموده:
(لا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلامَكُمْ) اسلام خود را بر من منت نگذاريد و جهت دوم اينكه منت را -البته اگر منتى باشد- به اسلام خود نهادند با اينكه بايد به ايمان خود گذاشته باشند و در ذيل آيه گفتيم كه كلمه اسلام را بدين سبب مبدل به ايمان كرد تا اشاره به جهت دوم كند.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
•
مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «منّت»، ص۵۵۶.