منکران نیابت نوبختی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: نوبختی،
منکر،
انگیره.
پرسش: چه کسانی به نوبختی و کیفیت خرج اموال به دست آمده
شک کردند و انگیزه آنها چه بود؟
پاسخ اجمالی: در منابع شیعه به برخی از
منکرین حضرت مهدی (علیهالسّلام) اشاره شده است. یکی از بارزترین منکرین
حضرت ولی عصر (علیهالسّلام) در دوران
غیبت صغرا،
شلمغانی و پیروان او بودند. شلمغانی ابتدا از بزرگان
شیعه و نزدیکان حسین بن روح نوبختی - نائب سوم امام زمان - بود که پس از مدتی منحرف شد و وجود حضرت را
انکار نمود. سه عامل طمع در اموال،
حسادت و
جاهطلبی را از علل
انحراف وی شمردهاند. یکی دیگر از منکرین آن حضرت، فردی به نام
محمد بن فضل موصلی است که پس از مدتی، انکار را کنار گذاشت و
توبه کرد.
به اعتقاد امامیه، امام دوازدهم شیعه دو
غیبت دارد: غیبت صغرا که از سال ۲۶۰ ه. ق شروع میشود و در سال ۳۲۹ ق، پایان میپذیرد و پس از آن
غیبت کبرای حضرت شروع میشود که هنوز هم ادامه دارد.
در دوران غیبت صغرا حضرت ولی عصر (عجّلاللهفرجهالشریف) به وسیله چهار
نایب خاص خود با مردم مرتبط بودند که به ترتیب توسط حضرت به سفارت ایشان منصوب گشتند.
نایب سوم حضرت، حسین بن روح نوبختی بود حدود ۲۱ سال، یعنی از سال ۳۰۵ ه.ق تا سال ۳۲۶ ه.ق، نیابت حضرت ولی عصر (عجّلاللهفرجهالشریف) را عهدهدار بود. حسین بن روح نوبختی، از
طایفه بنونوبخت قم بود، او در زمان نخستین نایب و
سفیر خاص حضرت حجت (عجّلاللهفرجهالشریف) به
بغداد مهاجرت کرد.
حسین بن روح چندی پس از
انتصاب به نیابت خاص امام (علیهالسّلام)، مجبور شد
مخفی شود و پنج سال از مدت سفارت خود، یعنی سالهای ۳۱۲-۳۱۷ قمری را در زندان
مقتدر، خلیفه عباسی گذراند.
به جهت انتساب حسین بن روح به خاندان نوبختی و نفوذ آنها در دربار
عباسی و همچنین به خاطر در راس کار بودن برخی از
خاندان فرات که متمایل به شیعه و طرفدار آنها بودند، در اوایل کارش با مانعی از طرف
حکومت مواجه نبود و از طرفی با تاکیدهای فراوان
محمّد بن عثمان که در هنگام
وفات بر انتصاب ایشان انجام داده بود، عموم شیعیان و خواص نیز، در نیابت ایشان دچار شک و
ابهام نشدند. از این رو منکران نیابت نوبختی کم بودند برخی نیز پس از روشن شدن
حقیقت از انکار خود برگشتند.
در زیر به دو مورد از منکران ایشان پرداخته میشود:
او ابتدا
دانشمندی صحیح الاعتقاد و فردی صالح بود. کتابهایی نظیر: «
التکلیف»، «
العصمة»، «
الزاهر بالحجج العقلیة»، «
المباهلة»، «
الاوصیاء» و غیر آنها به او منسوب است.
وی تا جایی مورد
اعتماد بود که بنا به نوشته
شیخ طوسی، در دوران اختفای حسین بن روح نوبختی از حکومت وقت، وی از یاران حسین بن روح، سفیر و رابط او با مردم بود.
برخی احتمال دادهاند که حتی شلمغانی در دستگیری و زندانی شدن نوبختی دست داشته است. شلمغانی در زمانی که حسین روح پنهان میزیست، به
عقاید غلو گرایید و به
تبلیغ این عقاید پرداخت. ابتدا قصد داشت خود را به جای حسین بن روح، نایب خاص امام، معرفی کند، بعد فراتر رفت و ادعای
نبوت و
الوهیت کرد.
ابن مسکویه در مورد قدرت یافتن شلمغانی چنین مینویسد: «ابوجعفر محمدبن علی شلمغانی معروف به ابن ابیالعزاقر مدعی بود که
لاهوت در او حلول کرده است.»
وقتی خبر به حسین بن روح رسید، ابتدا برای
بنیبسطام ـ قبیلهای که پیرو شلمغانی بودند ـ پیام فرستاد که از او دوری کنند، سپس نامهای به آنها نوشت و آنان را از پیروی شلمغانی نهی کرد.
بنا بر نظر امامیه در
ذیالحجه سال ۳۱۲ قمری در حالی که حسینبن روح در
زندان بود،
توقیعی از جانب امام مهدی (عجّلاللهفرجهالشریف) بر ضد شلمغانی صادر شد.
سه عامل را از اسباب انحراف شلمغانی شمردهاند:
۱. سودجویی و طمع در اموال و سهم امامی که شیعیان به نواب میدادند.
۲. حسادت
۳. جاهطلبی سیاسی
یکی دیگر از منکران نیابت حسین بن روح، محمّد بن فضل موصلی است که در سال ۳۰۷ ه.ق. منکر نیابت ایشان شد، ولی با راهنماییهای
حسن بن علی و جناء و مشاهده بعضی امور از حسین بن روح از انکار خویش برگشت که جریان توبه و بازگشت او در کتاب "
الغیبة" شیخ طوسی بیان شده است.
علت انکار او ظاهرا عدم
آگاهی و
شبههای بود که بر وی رخ داده بود؛ زیرا در نحوه مصرف اموال و
سهم امام(علیهالسّلام)
اعتراض داشت و میگفت: «این اموال در موارد خود مصرف نمیشود و به
مستحقین نمیرسد.»
سایت اسلام کوئست، برگرفته از مقاله "چه کسانی نیابت نوبختی را منکر شدند و انگیزه آنها چه بود؟"، تاریخ بازیابی۱۴۰۰/۰۱/۱۱.