مواجهه با اهل باطل (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در آیاتی از
قرآن مجید راهکارهایی در مواجهه با اهل
باطل آمده است.
رعایت
ادب و حفظ منش بزرگوارانه، در مواجهه با
اهل باطل ، مورد ستایش
خداوند است.
«واذا سمعوا اللغو اعرضوا عنه وقالوا لنا اعمــلنا ولکم اعمــلکم سلـم علیکم لانبتغی الجـهلین»؛ و هرگاه سخن
لغو و بیهوده بشنوند، از آن روی میگردانند و میگویند: «اعمال ما از آن ماست و اعمال شما از آن خودتان؛
سلام بر شما (سلام وداع)؛ ما خواهان جاهلان نیستیم!»
مراد از" لغو" سخن بيهوده است، به دليل كلمه" سمعوا- مىشنوند"، چون لغو شنيدنى و از مقوله سخن است، پس مقصود سخنان بيهوده و خشن و زشتى است كه پرداختن به آن، كار عاقلان نيست، و لذا وقتى آن را مىشنيدهاند، از آن
اعراض نموده، و مقابله به مثل نمىكردهاند، بلكه مىگفتهاند: اعمال ما براى ما، و اعمال شما براى شما، و اين در
حقیقت متاركه و اعلام ترك گفتگو است،" سَلامٌ عَلَيْكُمْ" يعنى شما از ناحيه ما خاطرتان جمع باشد، و ايمن باشيد، كه گزندى نخواهيد ديد، اين جمله باز اعلام متاركه، و خدا حافظى محترمانه است كه با اين جمله مىفهماندهاند شان ما اجل از آن است كه اين گونه سخنان بيهوده را دنبال كنيم، هم چنان كه در جاى ديگر در باره
مؤمنان فرموده:" وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً- و چون مردم نادان به ايشان خطاب مىكنند، در پاسخ مىگويند:
سلام ، و يا پاسخى سالم مىدهند.
" لا نَبْتَغِي الْجاهِلِينَ"- يعنى ما خواهان معاشرت و مجالست جاهلان نيستيم، اين جمله تاكيد همان مطالب قبل است، و حكايت زبان حال ايشان است، نه اينكه عين اين عبارت را گفته باشند، چون اگر اين عبارت را گفته باشند، و جمله مزبور
حکایت گفته ايشان باشد، نه زبان حال، آن وقت مقابله بدى با بدى مىشود و با جمله قبلى كه مىفرمود:" بدى را با خوبى دور مىكنند" منافات دارد.
گذر از رفتار و گفتار اهل باطل با متانت و بزرگواری به هنگام مواجهه با آنان، نشانه بندگان خدا میباشد.
«وعباد الرحمـن الذین... »؛ بندگان (خاص خداوند) رحمان، کسانی هستند که با آرامش و بیتکبّر بر زمین راه میروند؛ و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گویند)، به آنها سلام میگویند (و با بیاعتنایی و بزرگواری میگذرند)
در واقع نخستین توصیفی که از" عباد الرحمن" شده است، نفی
کبر و
غرور و خودخواهی است که در تمام اعمال
انسان و حتی در کیفیت راه رفتن او آشکار میشود زیرا ملکات اخلاقی همیشه خود را در لابلای اعمال و گفتار و حرکات انسان نشان میدهند، تا آنجا که از چگونگی راه رفتن یک انسان میتوان با
دقت و موشکافی به قسمت قابل توجهی از
اخلاق او پی برد.
آری آنها متواضعند، و تواضع کلید
ایمان است، در حالی که غرور و کبر کلید
کفر محسوب میشود، در زندگی روزمره با
چشم خود دیدهایم و در آیات
قرآن نیز کرارا خواندهایم که متکبران مغرور حتی حاضر نبودند به سخنان رهبران الهی گوش فرا دهند، حقایق را به باد
مسخره میگرفتند، و دید آنها فراتر از نوک بینی آنها نبود، آیا با این حالت کبر ایمان آوردن امکان پذیر است؟! آری این
مؤمنان بنده خداوند رحمانند، و نخستین نشانه بندگی همان
تواضع است. تواضعی که در تمام ذرات وجود آنان نفوذ کرده و حتی در راه رفتن آنها آشکار است.
و اگر میبینیم یکی از مهمترین دستوراتی که خداوند به پیامبرش میدهد این است که و لا تمش فی الارض مرحا انک لن تخرق الارض و لن تبلغ الجبال طولا: در روی زمین از سر کبر و غرور گام بر مدار چرا که نمیتوانی زمین را بشکافی و طول قامتت هرگز به کوهها نمیرسد.
نیز به خاطر همین است که
روح ایمان تواضع میباشد.
راستی اگر انسان کمترین شناختی از خود و
جهان هستی داشته باشد میداند در برابر این عالم بزرگ چه اندازه کوچک است؟ حتی اگر گردنش همطراز کوهها شود تازه بلندترین کوههای زمین در برابر عظمت زمین کمتر از برآمدگیهای
پوست نارنج نسبت به آن است، همان زمینی که خود ذره ناچیزی است در این کهکشانهای عظیم.
آیا با این حال کبر و غرور دلیل
جهل و نادانی مطلق نیست؟! در
حدیث جالبی از پیامبر صمیخوانیم که روزی از کوچهای عبور میکردند جمعی از مردم را در یک نقطه مجتمع دیدند از علت آن سؤال کردند
عرض کردند دیوانهای است که اعمال جنون آمیز و خنده آورش مردم را متوجه خود ساخته پیامبر آنها را به سوی خود فرا خواند و فرمود: میخواهید دیوانه واقعی را به شما معرفی کنم؟ همه خاموش بودند و با تمام وجودشان گوش میدادند:
فرمود: المتبختر فی مشیه، الناظر فی عطفیه، المحرک جنبیه بمنکبیه الذی لا یرجی خیره و لا یؤمن شر، فذلک المجنون و هذا مبتلی!: " کسی که با تکبر و غرور راه میرود و پیوسته به دو طرف خود نگاه میکند، پهلوهای خود را با شانه خود حرکت میدهد (غیر از خود را نمیبیند و اندیشه اش از خودش فراتر نمیرود) کسی که مردم به خیر او امید ندارند و از شر او در امان نیستند
دیوانه واقعی او است اما این را که دیدید تنها یک بیمار است".
دومین وصف آنها
حلم و بردباری است چنان که قرآن در ادامه همین آیه میگوید: " و هنگامی که جاهلان آنها را مورد خطاب قرار میدهند و به جهل و جدال و سخنان زشت میپردازند در پاسخ آنها"
سلام " میگویند" (و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما).
سلامی که نشانه بی اعتنایی توام با بزرگواری است، نه ناشی از ضعف، سلامی که دلیل عدم مقابله به مثل در برابر جاهلان و سبک مغزان است، سلام وداع گفتن با سخنان بی رویه آنها است، نه سلام تحیت که نشانه
محبت و پیوند دوستی است، خلاصه سلامی که نشانه حلم و بردباری و بزرگواری است.
آری یکی دیگر از پدیدههای با عظمت روحی آنها تحمل و حوصله است که بدون آن هیچ انسانی راه دشوار و پر فراز و نشیب
عبودیت و بندگی خدا را طی نخواهد کرد مخصوصا در جوامعی که افراد
فاسد و مفسد و جاهل و نادان در آن فراوان است.
«... واذا مروا باللغو مروا کراما»؛ و کسانی که شهادت به باطل نمیدهند (و در مجالس باطل شرکت نمیکنند)؛ و هنگامی که با لغو و بیهودگی برخورد کنند، بزرگوارانه از آن میگذرند.
مفسران بزرگ این
آیه را دو گونه
تفسیر کردهاند:
بعضی همانگونه که در بالا گفتیم، شهادت" زور" را به معنی" شهادت به باطل" دانسته، زیرا" زور" در
لغت به معنی تمایل و انحراف است، و از آنجا که
دروغ و باطل و ظلم از امور انحرافی است، به آن" زور" گفته میشود.
این تعبیر (شهادت زور) در کتاب شهادات در
فقه ما به همین عنوان مطرح است، و در
روایات متعددی نیز از آن نهی شده، هر چند در آن روایات، استدلالی به آیه فوق ندیدیم.
تفسیر دیگر اینکه: منظور از" شهود" همان" حضور" است، یعنی بندگان خاص خداوند در مجالس باطل، حضور پیدا نمیکنند.
و در بعضی از روایات که از طرق ائمه اهل بیت علیهم السلام رسیده است به مجلس"
غناء " تفسیر شده، همان مجالسی که در آنها خوانندگی لهوی توام با نواختن آلات موسیقی یا بدون آن انجام میگیرد.
بدون شک منظور از این گونه روایات این نیست که مفهوم وسیع" زور" را محدود به" غنا" کند بلکه غنا یکی از مصادیق روشن آن است، و سایر مجالس
لهو و لعب و
شرب خمر و دروغ و
غیبت و امثال آن را نیز در برمی گیرد.
این احتمال نیز دور به نظر نمیرسد که هر دو تفسیر در معنی آیه جمع باشد و به این ترتیب عباد الرحمن و بندگان خاص خدا نه شهادت به دروغ میدهند، و نه در مجالس لهو و باطل و
گناه حضور مییابند، چرا که حضور در این مجالس علاوه بر امضای
گناه ، مقدمه آلودگی
قلب و
روح است.
سپس در ذیل آیه به همین
صفت برجسته آنان که داشتن هدف مثبت در زندگی است اشاره کرده میگوید: " آنها هنگامی که با لغو و بیهودگی برخورد کنند، بزرگوارانه از کنار آن میگذرند" (و اذا مروا باللغو مروا کراما).
در حقیقت آنها نه در مجلس باطل حضور پیدا میکنند و نه آلوده لغو و بیهودگی میشوند.
و با توجه به اینکه" لغو" شامل هر کاری که
هدف عاقلانهای در آن نباشد میگردد، نشان میدهد که آنها در زندگی همیشه هدف معقول و مفید و سازندهای را تعقیب میکنند، و از بیهوده گرایان و بیهوده کاران متنفرند، و اگر این گونه کارها در مسیر زندگی آنان قرار گیرد، چنان از کنار آن میگذرند که بی اعتنایی آنها خود دلیل عدم رضای باطنیشان به این اعمال است، و آن چنان بزرگوارند که هرگز محیطهای آلوده در آنان
اثر نمیگذارد، و رنگ نمیپذیرند.
بدون شک بی اعتنایی به این صحنهها در صورتی است که راهی برای مبارزه با
فساد و نهی از منکر، بهتر از آن نداشته باشند، و گرنه بدون
شک آنها میایستند و وظیفه خود را تا آخرین مرحله انجام میدهند.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «مواجهه با اهل باطل (قرآن)».