هاجَرَ (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
هاجَرَ:
(مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ) هاجَرَ: از باب مفاعله
(مهاجره) و در اصل از
«هجر» (بر وزن فجر) به معنى «دورى گزيدن» است و كسى كه براى حفظ
دین خود از شهرى به شهر ديگر دورى اختيار كند و از وطن و قبيله خود جدا شود
«مهاجر» گفته مىشود.
به موردی از کاربرد
هاجَرَ در
قرآن، اشاره میشود:
(وَ الَّذِينَ تَبَوَّؤُوا الدَّارَ وَ الْإِيمَانَ مِن قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَ لَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِّمَّا أُوتُوا وَ يُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَ لَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَ مَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ) (و براى نيازمندان از كسانى است كه در اين سرا (سرزمين مدينه) و در سراى ايمان پيش از مهاجران مسكن گزيدند و كسانى را كه به سويشان هجرت كنند دوست مىدارند و در دل خود نيازى به آنچه به مهاجران داده شده احساس نمىكنند و آنها را بر خود مقدم مىدارند هر چند خودشان بسيار نيازمند باشند و كسانى كه از
بخل و
حرص نفس خويش باز داشته شدهاند رستگارانند.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: بعضى از مفسرين گفتهاند: اين آيه مطلبى جديد را بيان مىكند، مىخواهد انصار را كه از فىء سهم نخواستند مدح فرمايد، تا دلگرم شوند. و جمله
(الَّذِينَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ) مبتداء است و خبر آن جمله يحبون مىباشد و منظور از اين كسان همان انصارند و مراد از تبوى دار تعمير خانه گلى نيست، بلكه كنايه است از تعمير بناى مجتمع دينى، به طورى كه همه صاحبان
ایمان در آن مجتمع گرد آيند.
و كلمه ايمان عطف است بر كلمه
الدار. و منظور از تبوى ايمان و تعمير آن، رفع نواقص ايمان از حيث عمل است، چون ايمان
دعوت به سوى عمل
صالح مىكند و اگر جو زندگى جوى باشد كه صاحب ايمان نتواند عمل صالح كند، چنين ايمانى در
حقیقت ناقص است و وقتى كامل مىشود كه قبلا جوى درست شده باشد كه هر صاحب ايمانى بتواند دعوت ايمان خود را لبيک گويد و مانعى بر سر راهش نباشد.
بعضى از مفسرين احتمال دادهاند كه ايمان عطف بر كلمه دار نباشد، بلكه عطف باشد بر مساله تبوى دار و فعلى كه عامل در آن است حذف شده و تقدير آيه چنين باشد:
(و الذين تبوؤا الدار و آثروا الايمان)بعضى ديگر گفتهاند: جمله
(وَ الَّذِينَ تَبَوَّؤُا ...) عطف است بر كلمه مهاجرين.
بنا بر اين نظريه،
انصار هم در فىء شريک مهاجرين خواهند بود. اين مفسر سپس گفته اگر كسى اشكال كند كه در روايت آمده
رسول خدا (صلیعلیهوآلهوسلم) فىء بنى النضير را تنها به مهاجرين داد و به انصار نداد، مگر به سه نفر از فقراى ايشان در پاسخ مىگوييم اين روايت خود دليل بر عطف است، نه استيناف، براى اينكه اگر جائز نبوده به انصار بدهد، به آن سه نفر هم نمىداد و حتى به يک نفر هم نمىداد، پس اينكه به بعضى داده خود دليل بر شركت انصار با مهاجرين است. چيزى كه هست از آنجا كه امر فىء ارجاع به رسول اللَّه (صلیعلیهوآلهوسلم) شده، او مىتوانسته به هر نحو كه صلاح بداند به مصرف برساند و آن روز و در شرايط آن روز مصلحت ديده آن طور تقسيم كند.
از نظر ما هم مناسبتر آن است كه جمله
(وَ الَّذِينَ تَبَوَّؤُا ...) و همچنين جمله بعدى را كه مىفرمايد:
(وَ الَّذِينَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ) عطف بر كلمه المهاجرين بگيريم، نه استيناف، براى اينكه كلمه للفقراء بيان مصاديق سهم
سبیل اللَّه است.
بلكه روايتى هم كه مىفرمايد: به سه نفر از انصار سهم داد همان طور كه آن مفسر گفت خود مؤيد اين نظريه است، براى اينكه اگر سهيم در فىء تنها مهاجرين بودند و بس، به سه نفر از انصار سهم نمىداد و اگر فقراى انصار هم مانند مهاجرين سهم مىبردند، با در نظر گرفتن اينكه به
شهادت تاريخ بسيارى از انصار فقير بودند بايد به همه فقراى انصار سهم مىداد، نه فقط به سه نفر و همان طور كه ديديم به تمامى مهاجرين سهم داد، (و خلاصه كلام اين شد كه اولا اختيار فىء به رسول
خدا (صلیعلیهوآلهوسلم) سپرده شد و در ثانى ذكر مهاجرين صرفا به منظور بيان مصداق بوده، نه اينكه مهاجرين سهم داشتهاند و ثالثا جمله و الذين ... عطف به ما قبل است و جملهاى جديد نيست).
پس بنا بر اين، ضمير هم در جمله
(وَ الَّذِينَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإِيمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ) به مهاجرين برمىگردد. و مراد، قبل از آمدنشان و هجرتشان به مدينه است.
(يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ)- يعنى مردم مدينه كسانى را كه از مكه به سويشان هجرت مىكنند به خاطر اينكه از دار كفر به دار ايمان و به مجتمع
مسلمین هجرت مىكنند دوست مىدارند.
(إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَ الَّذِينَ هَاجَرُواْ وَ جَاهَدُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أُوْلَئِكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللّهِ وَ اللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ) (كسانىكه ايمان آورده و كسانى كه هجرت كرده و در راه
خدا جهاد نمودهاند، آنها اميد به
رحمت پروردگار دارند و خداوند آمرزنده و مهربان است.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: با جمله
خدا غفور و
رحیم است مىفهماند بعضى از مهاجرين قتلى مرتكب شده و به ناچار مهاجرت كرده بودند و
کفار همين جرم را مايه جنجال قرار داده بودند و اين قرائن داستان
عبد اللَّه بن جحش و اصحابش را كه در روايات آمده تاييد مىكند.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
و آيه مورد بحث بيانگر كلّ روحيات انصار است كه
«آنها چنان هستند كه هر مسلمانى به سوى آنها هجرت كند دوست مىدارند»
(يُحِبُّونَ مَنْ هٰاجَرَ إِلَيْهِمْ) و در اين زمينه تفاوتى ميان مسلمانان از نظر آنها نيست، بلكه مهم نزد آنان مسأله ايمان و هجرت است و اين دوست داشتن يک ويژگى مستمر آنها محسوب مىشود.
در آيه ۲۱۸ سوره بقره به جمله «هاجروا» برمىخوريم، در آنجا آمده است:
«كسانى كه ايمان آوردهاند و كسانى كه مهاجرت كردهاند و در راه خدا جهاد كردهاند، آنها اميد رحمت پروردگار دارند...»
كه در اين آيه «هاجروا» از مشتقات «هجر» دورى گزيدن از شهر و ديار خود براى حفظ دين است.
•
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «هاجَرَ»، ج۴، ص۵۷۱.