گستره شمول آیه بلاغ
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خداوند در سوره مبارکه ۶۷
سوره مائده (آیه بلاغ) میفرماید: «یَا اَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا اُنزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَاِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللهُ یَعْصِمُکَ مِنْ النَّاسِ اِنَّ اللهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ» ای
پیامبر! آنچه از جانب پروردگارت به سوی تو نازل شده، ابلاغ کن و اگر نکنی پیامش را نرساندهای و خدا تو را از (گزندِ) مردم نگاه میدارد. آری، خدا گروه کافران را هدایت نمیکند.
شیعیان معتقد هستند که این
آیه کریمه بعد از بازگشت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از
حجةالوداع نازل شده و به آن حضرت دستور داده شده است که خلیفه و جانشین بعد از خودش را تعیین نماید. از آن جایی که این آیه اهمیت فراوانی دارد، مخالفان ولایت
اهلبیت (علیهمالسّلام) نیزتلاشهای زیادی کردهاند تا در دلالت آن بر ولایت امیرمؤمنان خدشه وارد نمایند و به این منظور شبهات فراوانی را مطرح کردهاند. از جمله
ابنتیمیه حرانی در
منهاج السنه شبهاتی را مطرح کرده است که ما یکی از آنها را بررسی میکنیم.
ابنتیمیه در
منهاج السنه مینویسد:
انتم ادعیتم انکم اثبتم بالقرآن و القرآن لیس فی ظاهره ما یدل علی ذلک اصلا فانه قال «بلغ ما انزل الیک من ربک» و هذا اللفظ عام فی جمیع ما انزل الیه من ربه لا یدل علی شیء معین.
فدعوی المدعی ان امامة علی هی ممّا بلغها او ممّا امر بتبلیغها لا تثبت بمجرد القران فان القران لیس فیه دلالة علی شیء معین فان ثبت ذلک بالنقل کان ذلک اثباتا بالخبر لا بالقران فمن ادعی ان القران یدل علی ان امارة علی مما امر بتبلیغه فقد افتری علی القران فالقران لا یدل علی ذلک عموما و لا خصوصا.
شما ادعا میکنید که میتوانید (ولایت
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) را) با
قرآن ثابت کنید؛ در حالی که ظاهر قرآن بر آن چه که شما ادعا میکنید، هیچ دلالتی ندارد؛ زیرا خداوند فرموده است: «آنچه را که خداوند به تو نازل کرده است، ابلاغ کن» و این جمله عام است و شامل تمام آن چه پروردگار بر پیامبرش نازل کرده میشود و بر امر معینی دلالت ندارد.
بنابراین، ادعای شما که میگویید:
پیامبر امامت علی (علیهالسّلام) را تبلیغ کرده و یا مامور به تبلیغ آن بوده است، با آیات قرآن به تنهایی ثابت نمیشود؛ زیرا این آیه بر چیز معینی دلالت نمیکند.
و اگر بخواهید این مطلب را به کمک سنت ثابت کنید، با سنت ثابت کرده اید، نه با قرآن؛ پس اگر کسی ادعا کند: در قرآن آیهای هست که دلالت میکند، پیامبر مامور بوده که امارت علی (علیهالسّلام) را تبلیغ کنید، به قرآن افترا زده است؛ در نتیجه قرآن؛ چه به صورت عام و چه به صورت خاص هیچگونه دلالتی بر این مطلب ندارد.
۱.
آیه بلاغ شامل تمام آن چه که بر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نازل شده میشود و اختصاص به ابلاغ ولایت امیرمؤمنان (علیهالسّلام) ندارد؛
۲. بر فرض که این آیه در این مورد معین نازل شده باشد، باید این مطلب به کمک
سنت ثابت شود؛ پس این ادعای شیعه که میگویند امامت امام علی (علیهالسّلام) با قرآن ثابت میشود، مردود است.
در پاسخ به این شبهه که آیه بلاغ شامل تمام آن چه که بر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نازل شده میشود و اختصاص به ابلاغ ولایت امیرمؤمنان (علیهالسّلام) ندارد باید به چند نکته توجه کرد؛ اول نقش
شان نزول در فهم آیات قرآن، دوم توجه به سنت پیامبر در تمسک به قرآن. در ادامه به توضیح این نکات میپردازیم.
مفسران و دانشمندان
علوم قرآنی و حتی خود ابنتیمیه، بر این مطلب تصریح کردهاند که سبب نزول آیه، نقش تعیین کنندهای در فهم و تفسیر آیات قرآن دارد؛ از این رو، فوائد ضروری و مهمی را برای شان نزول آیات برشمردهاند. در ادامه به سخنان برخی از این مفسران و دانشمندان اشاره میشود.
زرکشی در باره لزوم شناخت اسباب نزول و فوائد آن میگوید:
ومنها: الوقوف علی المعنی قال الشیخ ابوالفتح القشیری بیان سبب النزول طریق قوی فی فهم معانی الکتاب العزیز وهو امر تحصل للصحابة بقرائن تحتف بالقضایا.
یکی از فوائد شان نزول، آگاهی از معنای آیه است. شیخ قشیری گفته است: بیان سبب نزول آیه، راهی قوی در فهم معنای قرآن است، و این چیزی است که برای صحابه با آگاهی از قرائن نهفته در قضایا حاصل شده است.
از همه جالبتر این که شخص ابنتیمیه در این باره میگوید:
ومعرفة سبب النزول یعین علی فهم الآیة فان العلم بالسبب یورث العلم بالمسبب.
شناخت سبب نزول، به فهمیدن معنای آیه کمک میکند؛ زیرا شناخت سبب، زمینه آگاهی از مسبب را فراهم مینماید.
عناد با امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) باعث شده است که ابنتیمیه، قاعدهای را که خود در جای دیگر طرح کرده، انکار نماید.
و جلالالدین سیوطی در لباب النقول میگوید:
لمعرفة اسباب النزول فوائد واخطا من قال لا فائدة له لجریانه مجری التاریخ ومن فوائده الوقوف علی المعنی او ازالة الاشکال قال الواحدی لا یمکن معرفة تفسیر الآیة دون الوقوف علی قصتها وبیان سبب نزولها وقال ابندقیق العید بیان سبب النزول طریق قوی فی فهم معانی القرآن وقال ابنتیمیه معرفة سبب النزول یعین علی فهم الآیة فان العلم بالسبب یورث العلم بالمسبب وقد اشکل علی جماعة من السلف معانی آیات حتی وقفوا علی اسباب نزولها فزال عنهم الاشکال.
شناخت اسباب نزول، فایدههای زیادی دارد، و کسی که میگوید: فایدهای ندارد، چون سبب نزول اتفاق افتادن آن در گذشته تاریخ است، به خطا رفته است.
یکی از فایدههای آن، دانستن معنای آیه و از بین بردن اشکال در آن است. واحدی گفته است: شناخت
تفسیر آیه، بدون آگاهی از داستان و سبب نزول آن امکانپذیر نیست و ابندقیق العید گفته: بیان سبب نزول، راهی قوی در فهم معانی قرآن است.
و ابنتیمیه گفته: شناخت سبب نزول، به فهمیدن معنای آیه کمک میکند؛ زیرا شناخت سبب، زمینه آگاهی از مسبب را فراهم مینماید. برای بسیاری از گذشتگان دانستن معنای آیه مشکلساز شد که با شناخت اسباب نزول آن، برطرف شده بود.
و در کتاب
الاتقان بعد از نقل سخن ابنتیمیه و این که عدم شناخت شان نزول آیات برای برخی از
صحابه مشکلاتی آفریده بود، میگوید:
وقد اشکل علی مروان بن الحکم معنی قوله تعالی «لا تحسبن الذین یفرحون بما اتوا» الآیة وقال لئن کان کل امرئ فرح بما اوتی واحب ان یحمد بما لم یفعل معذبا لنعذبن اجمعون حتی بین له ابنعباس ان الآیة نزلت فی اهل الکتاب حین سالهم النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عن شیء فکتموه ایاه واخبروه بغیره واروه انهم اخبروه بما سالهم عنه واستحمدوا بذلک الیه اخرجه الشیخان.
مروان بن حکم در معنای این سخن خداوند که فرمود: «لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ یَفْرَحُونَ بِما اَتَوْا...» دچار اشتباه شده بود و میگفت: اگر قرار باشد هر کسی را به خاطر خوشحال شدنش در برابر آنچه به وی داده شده و یا دوست دارد به خاطر کاری که انجام نداده مورد ستایش قرار گیرد،
عذاب شود، باید تمام مردم عذاب شوند. تا این که
ابنعباس برای او توضیح داد که این آیه در حق
اهل کتاب نازل شده است؛ چون رسول خدا از آنها در باره چیزی سؤال کرد و آنها در جواب چیز دیگری گفتند وبه این جهت خوشحال شدند....
وحکی عن عثمان بن مظعون وعمرو بن معدی کرب انهما کانا یقولان الخمر مباحة ویحتجان بقوله تعالی «لیس علی الذین آمنوا وعملوا الصالحات جناح فیما طعموا» الآیة ولو علما سبب نزولها لم یقولا ذلک وهو ان ناسا قالوا لما حرمت الخمر کیف بمن قتلوا فی سبیل الله وماتوا وکانوا یشربون الخمر وهی رجس فنزلت اخرجه احمد والنسائی وغیرهما.
از
عثمان بن مظعون و
عمرو بن معدی کرب نقل شده است، میگفتند:
خمر مباح است و به این آیه احتجاج میکردند: «بر کسانی که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند، گناهی در آنچه خوردهاند نیست» اگر آن دو نفر سبب نزول آیه را میدانستند، این سخن را نمیگفتند و آن شان نزول این بود که برخی از مردم گفتند: اگر خمر حرام شده، وضعیت کسانی که در راه خداوند
جهاد کرده و از دنیا رفتهاند؛ در حالی که
شراب نجس نوشیدهاند، چه میشود؟ خداوند این آیه را نازل کرد. این روایت را احمد و
نسائی و دیگران نقل کردهاند.
یکی از وظایف رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، تبیین و تفسیر قرآن کریم است؛ چنانچه خداوند در ۴۴ سوره نحل میفرماید:
«وَ اَنْزَلْنا اِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ اِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُون؛
و این قرآن را به سوی تو فرود آوردیم، تا برای مردم آنچه را به سوی ایشان نازل شده است توضیح دهی، و امید که آنان بیندیشند.»
این آیه دلالت میکند بر این که سخنان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای همه مسلمانان در تفسیر و تبیین قرآن مجید
حجت است و مردم وظیفه دارند که قبل از تفسیر قرآن به روایات و سنت آن حضرت مراجعه و حقیقت تفسیر قرآن را از آن حضرت بیاموزند.
بنابراین فهم و تفسیر قرآن بدون مراجعه به سنت رسول خدا امری است ناممکن.
خطیب بغدادی، دانشمند شهیر سنی مذهب در کتاب
الکفایة فیعلم الروایة روایاتی در این باره نقل کرده است که به چند نمون از آن اشاره میکنیم:
«ثنا الاوزاعی عن مکحول قال القرآن احوج الی السنة من السنة الی القرآن قال وقال یحیی بن ابی کثیر السنة قاضیة علی الکتاب لیس الکتاب قاضیا علی السنة....
الاوزاعی عن حسان بن عطیة قال کان جبرائیل ینزل علی النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بالقرآن والسنة تفسر القرآن... عن الحسن ان عمران بن حصین کان جالسا ومعه اصحابه فقال رجل من القوم لا تحدثونا الا بالقرآن قال فقال له ادنه فدنا فقال ارایت لو وکلت انت واصحابک الی القرآن اکنت تجد فیه صلاة الظهر اربعا وصلاة العصر اربعا والمغرب ثلاثا تقرا فی اثنتین ارایت لو وکلت انت واصحابک الی القرآن اکنت تجد الطواف بالبیت سبعا والطواف بالصفا والمروة ثم قالای قوم خذوا عنا فانکم والله ان لا تفعلوا لتضلن...
حدثنی الاوزاعی عن ایوب السختیانی انه قال اذا حدثت الرجل بالسنة فقال دعنا من هذا وحدثنا من القرآن فاعلم انهضال مضل.»
اوزاعی از مکحول نقل کرده است که گفت: قرآن احتیاج بیشتری به سنت دارد تا سنت به قرآن. و
یحیی بن ابیکثیر گفته: سنت قاضی بر کتاب است نه این که کتاب قاضی بر سنت باشد.
اوزاعی از
حسان بن عطیه نقل کرده است که گفت:
جبرئیل قرآن را بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نازل کرد و سنت پیامبر قرآن را تفسیر میکند.
عمران بن حصین نشسته بود و یارانش در کنارش بودند، مردی از آن میان گفت: برای ما جز از قرآن نگویید، عمران به او گفت نزدیک بیا، او نزدیک آمد، سپس به او گفت: اگر از تو و یارانت بخواهند این مطلب را از قرآن پیدا کنی که
نماز ظهر و
عصر چهار رکعت و
نماز مغرب سه رکعت است، میتوانی؟ و یا اگر از تو و اصحابت خواسته شود که در قرآن نشان بده که طواف کعبه هفت مرتبه و سعی در صفا و مروه هفت مرتبه است، میتوانی؟
سپس گفت: ای مردم این مطلب را از ما یاد بگیرید که اگر به
حدیث تمسک نکنید، گمراه میشوید. اوزاعی از ایوب سجستانی نقل کرده که گفت: اگر دیدی که شخصی به سنت استناد کرد و دیگری گفت که برای ما از سنت نگویید؛ بلکه فقط از قرآن بگویید، بدان که او گمراه و گمراه کننده است.
اما این که ابنتیمیه میگوید استدلال به آیات قرآن به کمک احادیث برای اثبات ولایت امیرالمؤمنین، استدلال قرآنی نیست و اگر کسی ادعا کند که رسول خدا مامور بوده که ولایت امیرمؤمنان را ابلاغ کند،
افترا به قرآن است؛ زیرا قرآن به تنهایی بر آن دلالت ندارد، در جواب میگوییم:
اگر استدلال به آیات قرآن به کمک احادیث، افترا به قرآن باشد، خود شما بارها مرتکب این گناه بزرگ شدهاید؛ زیرا وقتی صحبت از
حدیث غار پیش میآید، شما با قاطعیت آن را از فضائل بزرگ
خلیفه اول دانسته و این گونه استدلال میکنید:
ان الفضیلة فی الغار ظاهرة بنص القرآن لقوله تعالی «اذ یقول لصاحبه لا تحزن ان الله معنا»
فاخبر الرسول ان الله معه ومع صاحبه کما قال لموسی وهارون «اننی معکما اسمع واری»
فضیلت همراهی در غار، به
نص قرآن روشن است؛ زیرا خداوند فرموده: «در آن هنگام که آن دو در غار بودند، و او به همراه خود میگفت: «غم مخور! خدا با ماست!» رسول خدا خبر داده است که خدا با او و با همراهش هست؛ چنانچه خداوند به موسی و هارون فرمود: «من با شما هستم (همه چیز را) میشنوم و میبینم!»
و در ادامه برای اثبات سخنش به روایت
بخاری و
مسلم استناد میکند:
وقد اخرجا فی الصحیحین من حدیث انس عن ابی بکر الصدیق رضی الله عنه قال نظرت الی اقدام المشرکین علی رؤوسنا ونحن فی الغار....
بخاری و مسلم در صحیحشان از انس از ابوبکر نقل کردهاند که گفت: دیدم که قدمهای مشرکین بالای سر ما است؛ در حالی که ما درون غار بودیم.
و همچنین در باره آیه «وَ سَیُجَنَّبهَُا الْاَتْقَی. الَّذِی یُؤْتیِ مَالَهُ یَتزََکی»
به کمک احادیث ادعا میکند که این آیه در باره ابوبکر نازل شده است:
وقد ذکر غیر واحد من اهل العلم انها نزلت فی قصة ابی بکر فذکر ابنجریر فی تفسیره باسناده عن عبدالله بن الزبیر وغیره انها نزلت فی ابی بکر.
وکذلک ذکره ابنابی حاتم والثعلبی انها نزلت فی ابی بکر عن عبدالله وعن سعید بن المسیب وذکر ابنابی حاتم فی تفسیره حدثنا ابی حدثنا.
بسیاری از دانشمندان گفته آند که این قصه درباره ابوبکر نازل شده است.
ابنجریر در تفسیر خود با سندس از
عبدالله بن زبیر و دیگران نقل کرده است که این آیه درباره ابوبکر نازل شده است.
و همچنین
ابن ابیحاتم و
ثعلبی از عبدالله و
سعید بن مسیب نقل کردهاند که این آیه در باره ابوبکر نازل شده است.
چگونه است که فضلیت ابوبکر با آیه غار به نص قرآن ثابت میشود؛ با این که هیچ اشارهای به نام شخصی که با رسول خدا در غار بوده در خود قرآن نشده و ابنتیمیه به کمک احادیث آن را ثابت میکند، چنین استدلالی افتراء به قرآن نیست؛ اما اگر شیعیان با استفاده از روایاتی از کتابهای اهلسنت، ثابت کنند که طبق آیه بلاغ، رسول خدا مامور بود تا ولایت امیرمؤمنان را ابلاغ کند، افتراء به قرآن است؟!
آیا دلیلی جز عناد با امیرمؤمنان (علیهالسّلام) برای این چنین برخوردهای دوگانهای با آیات قرآن میتوان یافت؟
موسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «آیا آیه «بلاغ» شامل تمام آنچه بر پیامبر (ص) نازل شده، میشود یا اختصاص به تبلیغ ولایت امیرمؤمنان (ع) دارد؟»