• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خمر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



خمر شرابی مسکر و مست کننده است. از این عنوان در بسیاری از بابها از قبیل طهارت، صلات، جهاد، تجارت، رهن، نکاح، اطعمه و اشربه، غصب، شهادات و حدود سخن گفته‏ اند که به مهم‏ترین احکام آن اشاره می‏شود.




واژه خمر در دو معنا استعمال شده است:
۱-شراب تهیّه شده از آب انگور
۲- هر مایع مست کننده.



در اینکه خمر بر هر مایع مست کننده اطلاق می‏شود یا خصوص شرابی که از آب انگور گرفته می‏شود، میان لغویون اختلاف است. برخی با استناد به اینکه هنگام نزول آیه تحریم خمر، در مدینه شراب انگور نبوده بلکه شراب خرما بوده، قول نخست را برگزیده‏اند.
[۳] مجمع البحرین ج۳، ص۲۹۱.




فقها نیز به تبع لغویون در معنای خمر اختلاف کرده‏اند. برخی، آن را به شراب انگور تعریف کرده و عطف «مسکر» را بر «خمر» در بعضی روایات و نیز کلمات فقها دلیل مغایرت آن دو با یکدیگر دانسته‏اند. قول یاد شده منسوب به مشهور فقها است.
[۶] معالم الدين (قسم الفقه) ج۲، ص۵۰۸.
[۷] كتاب الطهارة (امام خمينى) ج۳، ص۲۶۳-۲۶۴.
در مقابل، برخی با استناد به کلام اهل لغت و بعضی روایات- که هر مسکری را خمر دانسته- خمر را به معنای عام تعریف کرده‏اند که همه مسکرات را در بر می‏گیرد.برخی از اینان افزوده‏اند: حتّی اگر معنای لغوی خمر عام نباشد، کاربرد خمر در معنای عام حقیقت شرعی است.
البته اختلاف یاد شده در گستره مفهوم خمر، تأثیری در احکام مترتّب بر آن- به لحاظ مست کننده بودن- ندارد، زیرا فقها احکام خمر به معنای خاص را به دیگر مسکرات نیز تعمیم داده‏اند، گرچه اطلاق رایج این واژه در کلمات آنان همان مفهوم خاص است؛ بدین جهت معمولا پس از ذکر خمر، مسکر را به آن عطف می‏کنند و یا پس از بیان حکم خمر، دیگر مسکرات را در حکم، ملحق به خمر می‏دانند.



بنابر قول مشهور، هر مایع مست کننده‏ای که مایع بودن آن عارضی نباشد بلکه در اصل مایع باشد نجس است.
اگر مایع مست کننده‏ای در چاه آبی بریزد، تطهیر آن منوط به کشیدن تمامی آب چاه است و در صورت عدم امکان یا دشوار بودن آن، چهار نفر مرد به‏ نوبت (دو به دو) از طلوع فجر تا غروب آفتاب، آب چاه را می‏کشند. در وجوب یا استحباب این عمل، اختلاف است. مشهور قدما آن را واجب و مشهور متأخران، مستحب می‏دانند.چنانچه شراب به سرکه تبدیل گردد، پاک و حلال می‏شود.
آیا برای تطهیر ظرف نجس شده به شراب، هفت بار شستن لازم است یا سه بار و یا چون دیگر نجاسات، یک بار کافی می‏باشد؟ مسئله اختلافی است.استفاده از ظرف شراب برای نوشیدن و خوردن پس از تطهیر آن بدون اشکال است؛ لیکن به کارگیری ظرف شرابی که شراب در باطن آن نفوذ می‏کند، مثل ظروف چوبی و سفالیِ غیر روغن مالی شده، بنابر مشهور مکروه است. در مقابل، برخی قائل به عدم جواز آن شده‏اند.



نماز گزاردن در اتاقی که در آن شراب است، بنابر قول مشهور مکروه است.
[۲۲] ذخيرة المعاد ص۲۴۵.




از شرایط عقد ذمه عدم تظاهر ذمّی به محرمات، همچون شرابخواری است. در اینکه در صورت عدم رعایت- در فرض عدم اشتراط آن در عقد ذمّه- عقد باطل می‏گردد یا نه، اختلاف است.



داد و ستد، نگهداری و هر گونه کسب با هر نوع شرابی، حرام و معامله باطل است.
[۲۵] مصباح الفقاهة ج۱، ص۸۲-۸۵.

این حکم شامل نگهداری شراب جهت منفعت حلال، مانند تبدیل آن به سرکه نمی‏شود.



تبدیل سرکه به شراب در دست مرتهن (گروگیر) موجب بطلان رهن می‏گردد.



دختر دادن به شرابخوار مکروه است.مرد و زن کافری که شراب را مهر قرار داده و سپس هر دو یا یکی از آنان مسلمان شده‏اند، در صورت عدم قبض مهر، زوج قیمت آن را- بر اساس ارزش‏گذاری کسانی که آن را حلال می‏دانند- به زوجه می‏پردازد. اگر هر دو یا زوج، مسلمان، ومهر تعیین شده شراب باشد، بنابر قول مشهور عقد صحیح است و در صورت آمیزش، مهر المثل ثابت می‏گردد.
برخی قدما حکم به بطلان عقد کرده‏اند.



تناول کردن انواع مسکرات- به مقدار کم یا زیاد- حرام و موجب ثبوت حد است؛ هرچند مقداری بنوشد که مست نشود؛لیکن نوشیدن آن هنگام اضطرار جایز است. مداوا کردن با مسکرات حتّی در صورت انحصار مداوا به آن بنابر قول منسوب به مشهور جایز نیست.
نوشاندن مسکرات به کودکان، حرامو به حیوانات، مکروه است.
غذا خوردن از سفره‏ای که بر آن شراب نوشیده می‏شود حرام است.
گوشت حیوان حلال گوشتی که خمر نوشیده است حرام نیست؛ لیکن بنابر مشهور قبل از مصرف شسته می‏شود. امّا خوردن آنچه در شکم او است از قبیل معده، دل و جگر، بنابر مشهور جایز نیست، هرچند شسته شود.برخی، حکم به کراهت خوردن آن کرده‏اند.
[۳۹] كفاية الاحكام ج۲، ص۶۰۶.
برخی نیز احکام یاد شده را به صورت مست شدن حیوان مقیّد کرده‏اند.



غصب و تلف کردن خمر از مسلمان بنابر مشهور موجب ضمان نیست. برخی، غصب آن را در فرضی که نگهداری آن برای تبدیل به سرکه باشد، موجب ضمان دانسته‏اند.
غصب یا تلف کردن خمر متعلق به ذمّی‏ای که آن را در خفا نگهداری و مصرف می‏کند، موجب ضمان خواهد بود.



نوشیدن انواع مسکرات موجب فسق نوشنده و عدم پذیرش شهادت او می‏گردد.



حد نوشیدن انواع مسکرات، هرچند به مقدار اندک، هشتاد تازیانه است.فردی که دو بار شراب نوشیده و هر بار حد خورده، بار سوم بنابر قول مشهور، و بار چهارم بنابر قول برخی، کشته می‏شود.زمان اجرای حدّ پس از رفع حالت مستی شرابخوار است.
چنانچه دو شاهد؛ یکی بر نوشیدن شراب و دیگری بر قی کردن آن شهادت دهند، حدّ جاری می‏شود. در ثبوت حدّ در فرض شهادت هر دو شاهد بر قی کردن، اختلاف است.
برخی گفته‏اند: کسی که خمر را حلال می‏شمارد و آن را می‏نوشد، حاکم شرع از او می‏خواهد توبه کند. در صورت توبه حدّ بر او جاری می‏گردد و در صورت امتناع کشته می‏شود. برخی، حکم چنین کسی را حکم مرتد دانسته‏اند که بین فطری و ملّی و مرد و زن تفاوت وجود دارد. فروشنده خمری که شغل خود را حلال می‏داند، بنابر اجماع ادعا شده، توبه داده می‏شود و در صورت خودداری کشته می‏شود. هرچند برخی در این فرض نیز حکم ارتداد را جاری دانسته‏اند. اگر فروشنده شغل خود را حلال نداند تنها تعزیر می‏شود.
حلال شمردن نوشیدن و فروش غیر خمر از دیگر مسکرات- به جهت ضروری نبودن حرمت آنها بین مسلمانان- موجب ارتداد و ثبوت حدّ قتل نخواهد بود.


 
۱. لسان العرب ج۴، ص۲۵۴-۲۵۶.    
۲. القاموس المحيط ج۲، ص۲۳.    
۳. مجمع البحرین ج۳، ص۲۹۱.
۴. الرسائل الفقهية (بهبهانى) ص۷۹.    
۵. الرسائل الفقهية (بهبهانى) ص۹۳-۹۴.    
۶. معالم الدين (قسم الفقه) ج۲، ص۵۰۸.
۷. كتاب الطهارة (امام خمينى) ج۳، ص۲۶۳-۲۶۴.
۸. الحدائق الناضرة ج۵، ص۱۱۲-۱۱۷.    
۹. جواهر الکلام ج۶، ص۵-۶.    
۱۰. الحدائق الناضرة ج۵، ص۱۱۲-۱۱۵.    
۱۱. جواهر الکلام ج۶، ص۱۱.    
۱۲. الحدائق الناضرة ج۵، ص۱۱۷.    
۱۳. جواهر الکلام ج۱، ص۲۰۹-۲۱۲.    
۱۴. جواهر الکلام ج۶، ص۲۸۴-۲۸۸.    
۱۵. جواهر الکلام ج۳۶، ص۴۱۷.    
۱۶. العروة الوثقى ج۱، ص۲۶۸.    
۱۷. الحدائق الناضرة ج۵، ص۴۹۳-۴۹۴.    
۱۸. جواهر الکلام ج۶، ص۳۶۹.    
۱۹. جواهر الکلام ج۶، ص۳۵۲-۳۵۳.    
۲۰. جواهر الکلام ج۳۶، ص۴۱۸.    
۲۱. جواهر الکلام ج۸، ص۳۶۹.    
۲۲. ذخيرة المعاد ص۲۴۵.
۲۳. جواهر الکلام ج۲۱، ص۲۶۹.    
۲۴. جواهر الکلام ج۲۲، ص۸.    
۲۵. مصباح الفقاهة ج۱، ص۸۲-۸۵.
۲۶. جواهر الکلام ج۲۲، ص۴۰.    
۲۷. جواهر الکلام ج۲۵، ص۲۴۹.    
۲۸. جواهر الکلام ج۳۰، ص۱۱۵.    
۲۹. جواهر الکلام ج۳۱، ص۸-۱۳.    
۳۰. جواهر الکلام ج۳۶، ص۳۷۳-۳۷۴.    
۳۱. جواهر الکلام ج۳۶، ص۴۴۴-۴۴۵.    
۳۲. العروة الوثقى ج۱، ص۱۹۴.    
۳۳. التنقيح (الطهارة) ج۲، ص۳۳۶.    
۳۴. جواهر الکلام ج۳۶، ص۴۲۰.    
۳۵. جواهر الکلام ج۳۶، ص۴۶۶.    
۳۶. جواهر الکلام ج۳۶، ص۲۸۹-۲۹۰.    
۳۷. كتاب السرائر ج۳، ص۹۷.    
۳۸. مسالك الأفهام ج۱۲، ص۳۳.    
۳۹. كفاية الاحكام ج۲، ص۶۰۶.
۴۰. رياض المسائل ج۱۲، ص۱۷۳.    
۴۱. منهاج الصالحين (خويى) ج۲، ص۳۴۵.    
۴۲. جواهر الکلام ص۳۷، ص۴۴.    
۴۳. جواهر الکلام ج۳۷، ص۴۴-۴۵.    
۴۴. جواهر الکلام ج۴۳، ص۴۰۱۰.    
۴۵. جواهر الکلام ج۴۱، ص۴۶.    
۴۶. جواهر الکلام ج۴۱، ص۴۴۹-۴۵۶.    
۴۷. جواهر الکلام ج۴۱، ص۴۶۱-۴۶۲.    
۴۸. جواهر الکلام ج۴۱، ص۴۶۱.    
۴۹. جواهر الکلام ج۴۱، ص۴۶۲-۴۶۳.    
۵۰. جواهر الکلام ج۴۱، ص۴۶۴-۴۶۷.    
۵۱. النهاية ص۷۱۲-۷۱۳.    
۵۲. كتاب السرائر ج۳، ص۴۷۷.    
۵۳. جواهر الکلام ج۴۱، ص۴۶۵-۴۶۹.    




فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۳، ص۴۹۱-۴۹۴.    




جعبه ابزار