آل باوند
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سلسله محلی "آل باوند" یا باوندیان توسط باوندی شاپور که احتمالا از نوادگان قباد میباشد تاسیس گردید (۷۵۰ – ۴۵ هجری قمری). این سلسه در سه دوره بر بخشهایی از
مازندران و
گیلان حکمرانی نمودند.
طبرستان از مناطق شمالی
ایران است که به علت وجود موانع طبیعی توانست تا
قرن دوم از تصرف
مسلمانان در امان بماند. پیش از ظهور
اسلام، این
سرزمین تحت نظارت
ساسانیان اداره میگشت، اما با تضعیف حکومت ساسانی و حمله مسلمانان به ایران، فرصتی ایجاد شد تا در این منطقه حکومتهای محلی که گاه تا قرنها ادامه یافت به وجود آید. خاندانهای گیلانشاه دابویهیان، پادوسپان، جستانیان و باوند از جمله آنها بودند.
سلسله محلی "آل باوند" یا باوندیان توسط باوندی شاپور که احتمالا از نوادگان قباد میباشد تاسیس گردید (۷۵۰ – ۴۵ هجری قمری). این سلسه در سه دوره بر بخشهایی از مازندران و گیلان حکمرانی نمودند.
شاخه اول آن با نام کیوسیان (به فتح کاف) از
سال ۴۵ تا ۳۹۰ قمری، با سیزده فرمانروا بر این منطقه با مرکزیت منطقه فریم حکم راند. اولین آنها "باو"، در ابتدا از فرماندهان خسروپرویز بود که به
حکومت طبرستان و
آذربایجان منصوب شده و این سلسله محلی را پایه گذاری نمود. آخرین آنها نیز "شهریار" پسر "دارا" بود. بعد از
مرگ وی به دلیل استیلای قابوس بر طبرستان وقفهای ۷۰ ساله در فرمانروایی آل باوند رخ داد.
پس از آن نواده شهریار که به تدریج نیروی قدرتمندی فراهم ساخته بود با
ضعف آل وشمگیر، حکومتی با نام اسپهبدیه (۶۰۶- ۴۶۰ قمری) تشکیل داد.
حسام الدوله شهریار نخستین فرد از این شاخه توانست بر طبرستان، گیلان،
ری و قومس استیلا یابد،
و "شمس الملوک رستم" هشتمین و آخرین فرد از این
خاندان به علت شورشی که بر ضد وی رخ داد و نداشتن نیروی کافی به "محمد خوارزمشاه" پناه برد. با مرگ وی تا زمان یورش مغولان "آل باوند"
استقلال خویش را از دست دادند.
کین خوازیه (به تشدید یاء) با هشت فرمانروا، سومین شاخه از سلسه باوندیه است که از سال ۶۳۵ تا ۷۵۰ بر
آمل و
مازندران حکمرانی نمود.
شمس الملوک محمد در زمان نابسامانی این منطقه در زمان
حمله مغول این شاخه را به پایتختی آمل بنا نهاد. با مرگ "فخرالدوله" هشتمین فرد از این خاندان، پسران وی جهت ابقای حکومت خویش به امیر رستمدار پناه بردند، اما از
سپاه افراسیاب چلاوی که در آمل حکومت تشکیل داده بود شکست خورده و بدین ترتیب این سلسه منقرض گردید.
نکات حائز اهمیت در خصوص این سلسله را به طور مختصر میتوان چنین برشمرد:
اسپهبد عنوانی است که در
آغاز برای فرمانروایان این سلسله به کار برده میشد. از
قرن سوم، عنوان "ملک الجبال" و از قرن هفتم عنوان "ملک" نیز برای آنان ذکر شده است،
همچنین برخی زمان "شروین بن سهراب" پنجمین فرمانروای کیوسیان را آغاز تاریخ مستند این سلسله میدانند.
مناسبات این سلسله با سایر دولتها و نیز سطح استقلال آن فراز و نشیبهای زیادی به خود دید. در شاخه کیوسیان، "شروین" که پیش از آن به مخالفت با
خلفای عباسی و کارگزاران
خلیفه میپرداخت مجبور به اطاعت از
مهدی عباسی شد.
مامون نیز در نبرد با رومیان از آنان درخواست کمک نمود.
"قارن" هشتمین فرمانروای کیوسیان به
بغداد گرایش یافته و از
معتصم عباسی خلعت حکومت دریافت نمود. در زمان همین فرد بود که به علت خروج
حسن بن زید، با علویان که تهدیدی برای او به شمار میرفت ارتباط برقرار نمود. "شروین" دهمین فرمانروای کیوسی نیز با اطاعت از سامانیان به حکومت خویش ادامه داد. و تصرف سرزمین آنها توسط
آل بویه از واپسین وقایع سیاسی این دوره میباشد.
در دوران اسپهبدیان و پیش از آن در زمان "قارن" در شهریارکوه، به رغم چیرگی سلجوقیان، توانستند با حفظ استقلال خویش بر این منطقه حکمرانی نموده و دولتی نسبتا بزرگ تشکیل دهند.
اما در اواخر این دوره به علت ضعف فرمانروایان، امارت خویش را از سوی خوارزمشاهیان دریافت مینمودند. شاخه کین خوازیه نیز اغلب دست نشانده ایلخانان بودند.
به لحاظ مذهبی نیز مردم شمال ایران، پیش از پذیرش اسلام به طور عمده
زرتشتی و
مزدکی بودند. "قارن" هشتمین امیر کیوسی بود که به اسلام گروید.
آنان بر مذهب
تشیع بوده و با
علویان طبرستان ارتباط حسنهای داشتند.
اولین فرمانروای "اسپهبدیه" نیز در قلمرو خود سکه و خطبه به نام خود کرد. "نصیرالدوله" پنجمین فرد از این شاخه نیز از دشمنان سرسخت
اسماعیلیه بود. وی خطبه و سکه به نام
صاحب الزمان کرده و خود را نایب او میدانست. علویان نیز در برهههایی از زمان جایگاهی خاص یافتند، به گونهای که در زمان "حسام الدوله" هفتمین امیر اسپهبدیه جهت ترمیم بقاع متبرکه، مقرری تعیین نمود.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «آل باوند»، تاریخ بازیابی۹۵/۱۰/۲۱.