آیه ملک•
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
آیه ۲۶
آل عمران، درباره
مالکیت انحصاری خداوند نسبت به
حکومت و
عزت یا
ذلت اقوام و اشخاص
بحث و بررسی می کند.
به
آیه ۲۶
سوره آل عمران «آیه ملک» میگویند.
(قل اللهم مالک الملک تؤتی الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء و تعز من تشاء و تذل من تشاء بیدک الخیر انک علی کل شی ء قدیر)؛
«بگو: بارالها!
مالک حکومتها تویی، به هر کس بخواهی،
حکومت میبخشی، و از هر کس بخواهی، حکومت را میگیری، هر کس را بخواهی،
عزت میدهی، و هر که را بخواهی خوار میکنی. تمام خوبیها به
دست توست، تو بر هر چیزی
قادری».
دو شان نزول برای این
آیه،
ذکر شده که هر دو یک
حقیقت را
تعقیب میکنند:
هنگامی که پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
مکه را فتح نمود، به
مسلمانان نوید داد که به زودی کشور
ایران و
روم نیز زیر
پرچم اسلام قرار خواهد گرفت،
منافقان که دلهایشان به
نور ایمان روشن نشده بود و
روح اسلام را
درک نکرده بودند، این مطلب را اغراق آمیز تلقی کرده و با
تعجب گفتند:
محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به
مدینه و مکه قانع نیست و
طمع در فتح ایران و روم دارد در این هنگام، آیه نازل شد.
هنگامی که پیغمبر گرامی صلیاللهعلیهوآلهوسلّم به اتفاق مسلمانان مشغول
حفر خندق در اطراف
مدینه بود و با
نظم خاصی مسلمانان، گروه گروه با
سرعت و جدیت، مشغول حفر خندق بودند تا پیش از رسیدن
سپاه دشمن، این وسیله دفاعی،
تکمیل گردد، ناگهان در میان
خندق سنگ سفید بزرگ و سختی پیدا شد که مسلمانان از شکستن و حرکت دادن آن عاجز ماندند،
سلمان به حضور پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم رسید و جریان را عرض کرد، پیامبر وارد خندق شد و کلنگ را از سلمان گرفت و محکم بر روی سنگ فرود آورد، از برخورد کلنگ با سنگ، جرقهای جستن کرد، پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
تکبیر فتح و پیروزی گفت، مسلمانان نیز با او هم صدا شده و آهنگ تکبیر در همه جا پیچید، بار دیگر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم کلنگ را بر سر سنگ فرود آورده مجددا جرقهای جستن کرد و قسمتی از سنگ شکست و صدای تکبیر پیروزی پیامبر و مسلمانان، فضای اطراف را پر کرد، برای سومین بار، کلنگ را بلند کرد و بر بقیه سنگ محکم کوبید، مجددا از برخورد کلنگ با سنگ، جرقهای جستن نمود و اطراف خود را روشن ساخت، و بقیه سنگ درهم شکسته شد و برای سومین بار صدای تکبیر در خندق پیچید.
سلمان عرض کرد:
امروز وضع عجیبی از شما مشاهده کردم! پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم فرمود: در میان جرقهای که بار اول جستن کرد، کاخهای حیره و
مدائن را دیدم و برادرم
جبرئیل به من
بشارت داد که آنها در زیر
پرچم اسلام قرار خواهند گرفت! در درون جرقه دوم کاخهای
روم را دیدم، و هم او به من خبر داد که در
اختیار پیروانم قرار خواهد گرفت، در سومین جرقه، کاخهای
صنعاء و سرزمین
یمن را دیدم و او به من بشارت داد که
مسلمانان بر آن پیروز میشوند و من در آن حال، تکبیر پیروزی گفتم، ای مسلمانان به شما مژده باد!. .. مسلمانان راستین از خوشحالی در پوست نمیگنجیدند و خدا را
شکر میکردند. اما
منافقان، چهره در هم کشیده و با ناراحتی و به صورت
اعتراض، گفتند: چه آرزوی
باطل و چه وعده محالی؟! در حالی که اینها از
ترس جان خود، حالت دفاعی به خویش گرفتهاند و مشغول حفر خندق هستند و با آن دشمن محدود، یارای جنگ ندارند، خیال فتح کشورهای بزرگ
جهان را در سر میپرورانند، در این موقع آیات مورد بحث نازل شد و به آنها پاسخ گفت.
ناگفته پیدا است که منظور از
اراده و
مشیت الهی در این
آیه این نیست که بدون حساب و بی دلیل چیزی را به کسی میبخشد و یا از او میگیرد، بلکه
مشیت او از روی
حکمت و مراعات نظام و
مصلحت و حکمت جهان آفرینش و
عالم انسانیت است و گاه این حکومتها به خاطر شایستگیها است، و گاه
حکومت ظالمان هماهنگ ناشایستگی امتها است.
این نکته نیز قابل توجه است که
لفظ «
خیر» افعل التفضیل است و معادل فارسی آن «بهتر» میباشد، و برای برتری چیزی بر چیز دیگر
ذکر میشود ولی در بسیاری از موارد، به معنی خوب (بدون مفهوم صفت تفضیلی) نیز به کار میرود و ظاهر این است که در
آیه مورد بحث به معنی دوم است، یعنی سرچشمه تمام خوبیها از او و به دست او است.
از جمله «بیدک الخیر» استفاده میشود که هم
عزت، خیر است و هم
ذلت، و هم بخشیدن
حکومت و هم گرفتن آن، هر کدام در جای خود خیر است و بر طبق قانون
عدالت، و شری وجود ندارد، جانیان و بدکاران، خیرشان در آن است که در زندان باشند، و نیکوکاران با
ایمان، خیرشان در آزادی است. به تعبیر دیگر در جهان هستی شری وجود ندارد، این ما هستیم که خیرات را مبدل به
شر میکنیم و اگر میگوید: خیر تنها به دست تو است و از شر سخنی نمیگوید، به خاطر آن است که شری از ذات پاک او صادر نمیشود.
ممکن است کسانی از آیه فوق چنین
نتیجه بگیرند که هر کس به حکومتی میرسد و یا از حکومت، سقوط میکند، خواست خدا بوده و نتیجه این سخن، امضای تمام حکومتهای جباران و ستمگران
تاریخ از قبیل حکومت چنگیز و هیتلر و... میباشد، چنان که
یزید بن معاویه هم برای
توجیه حکومت ننگین و ظالمانه خود به این آیه
استدلال کرد.
آیه، مخصوص به حکومتهای الهی است و یا مخصوص به
حکومت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و پایان دادن به حکومت جباران
قریش است. ولی
حق این است که آیه یک مفهوم کلی و عمومی دارد که طبق آن، تمام حکومتهای خوب و بد بر طبق
مشیت خداست، ولی با این توضیح که: خداوند یک سلسله عوامل و
اسباب برای پیشرفت و پیروزی در این
جهان آفریده است، و استفاده از
آثار این اسباب همان مشیت خدا است.
بنابراین خواست خدا یعنی آثاری که در آن اسباب و عوامل آفریده شده است: حال اگر افراد ستمگر و ناصالحی از آن وسایل استفاده کردند و ملتهایی
ضعیف و زبون و ترسو، به آن تن در دادند و حکومت ننگین آنها را
تحمل کردند، این نتیجه اعمال خود آنها است، ولی اگر ملتها آگاه بودند و آن عوامل و اسباب را از دست جباران گرفته و به دست
صالحان دادند و حکومتهای عادلانهای به وجود آوردند باز نتیجه اعمال آنها است.
فرهنگنامه علوم قرآنی، برگرفته از مقاله «آیه ملک».