• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ابتر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ابتر به معنای بی تبار، نافرجام، بریده از خیر و نیکی‏ می باشد.




لغویان واژه ابتر را برگرفته از «بَتْر» به معنای قطع و بریدن میدانند.
_جوهری «بَتَرتُ الشی‏ء» را به معنای قطع چیزی پیش از پایان یافتن آن و «انبتار» را انقطاع و «سیف باتر» را شمشیر برنده، و «ابتر» را دم بریده و چیز بدون دنباله دانسته است.
به گفته راغب، ابتر به حیوان دم بریده، سپس به مناسبت، به کسی که نسلی نداشته باشد تا جانشینش شود، می‏گویند؛ هم‏چنین بر اساس روایتی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به کلامی که با یاد خدا آغاز نشود، ابتر گویند.
[۲] مسند احمدبن‏حنبل ج۳، ص ۴۳.
[۳] مفردات، ص ۱۰۷،« بتر».

ابن منظور هم گفتاری نزدیک به این دو نظر دارد.
[۴] لسان‏ العرب ج ۱، ص ۳۰۹،« بتر».

به روایت ابن‌ عبّاس و سُدّی، قریش، به مردی که پسرانش می‏مردند نیز ابتر می‏گفت.
[۵] الدرّالمنثور ج ۸، ص ۶۵۲.




این واژه فقط یک بار در سوره کوثر به کار رفته و در آن، دشمن ِ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ابتر معرّفی شده است: «إنّ شانِئَکَ هُو الأَبتَرُ»همانا دشمن تو ابتر است.
ابن‏ عبّاس می‏گوید: فرزند بزرگ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله قاسم و پس از او زینب، عبدالله، ام‌کلثوم، فاطمه و رقیّه است. پس از وفات قاسم و عبدالله در مکّه، عاص‌ بن وائل‌ سهمی گفت: نسل محمد قطع شد و او ابتر است و خداوند فرمود:«إنّ شانِئَک هُوَ الأبتَر».
درسبب نزول سوره گفته‏اند: رسول‏خدا صلی الله علیه و آله از مسجدالحرام خارج و عاص ‌بن وائل داخل می‏شد. آن دو یکدیگر را ملاقات کردند و به گفت‏وگو پرداختند؛ در حالی که بزرگان قریش در مسجد نشسته بودند. وقتی عاص بر آنان وارد شد، پرسیدند: با چه کسی سخن می‏گفتی؟ گفت: با آن ابتر.
[۸] التفسیر الکبیر ج ۳۲، ص ۱۳۲.

در برخی منابع نیز آمده که بعضی از مشرکان، پس از وفات ابراهیم در مدینه به پیامبر ابتر می‏گفتند.
[۹] الدرّالمنثور ج ۸، ص ۶۵۲.
روایت شده که چون کعب‏ بن‏اشرف به مکّه آمد، بزرگان قریش به او گفتند: ما آب‏رسان و کلیددار کعبه‏ایم و تو بزرگ مدینه‏ای. بگو ما بهتریم یا این تنهای بریده از قومش که گمان می‏کند از ما بهتر است؟ گفت:شما بهتر از اویید؛ پس آیه «إنّ شانِئَکَ هُوَ الأَبتَر» نازل شد.
[۱۰] جامع‏البیان مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۴۲۸.

برخی گفته‏ اند: شخصی که به پیامبر نسبت ابتر داد، عقبة بن ابی‌معیط، ابوجهل، ابولهب و یا عمرو بن عاص بود.
[۱۲] التفسیر الکبیر ج ۳۲، ص ۱۳۳.

و بر پایه روایتی از امام مجتبی علیه السلام مقصود از دشمن در این آیه، بنی امیّه است؛
[۱۳] التفسیر الکبیر ج ۳۲، ص ۱۳۴.
البتّه مشهور همان است که وی عاص بن وائل بوده و پس از وفات قاسم و عبداللّه در مکّه این سخن را گفته است. ابن‏عبّاس، سعیدبن‌جبیر، مجاهد و قتاده روایت کرده‏اند که وی عاصبنوائل بوده است.
[۱۴] جامع‏البیان مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۴۲۶

به گفته فخررازی؛ ابن‏ عبّاس، مقاتل، کلبی و عموم مفسّران، گوینده این سخن را عاصبنوائل دانسته‏اند. او هم‏چنین در جمع بین روایات گوناگون احتمال داده که گوینده، همه این‏ها بوده‏اند و علّت شهرت عاصبنوائل در روایات این است که بیشتر از دیگران این نسبت را می‏داده است.
[۱۵] التفسیر الکبیر ج ۳۲، ص ۱۳۳.
طبری می‏گوید: آیه درباره شخص معیّنی نازل شده؛ ولی ابتر، صفت هر کسی است که با رسول ‏خدا صلی الله علیه و آله دشمنی کند.
[۱۶] التفسیر الکبیر ج ۳۲، ص ۱۳۳.




در پاسخ به این پرسش، مفسّران آرای گوناگونی دارند:
۱.بعضی چون شیخ طوسی برآنند که دشمن پیامبر صلی الله علیه و آله از همه خوبی‏ها بریده است.
برخی در تفصیل این رأی گفته‏اند: استفاده از کلمه «ابتر» برای مبالغه است و خداوند این دشمن را از اهل و مال، زندگی دنیایی، روشنی‏ قلب، اعمال خیر، یار و یاور و... بی‏بهره کرده و این کیفر کسی است که به پیروی از هوای نفس با آن‏چه رسول‏خدا صلی الله علیه و آله آورده، دشمنی کند.
[۱۸] روح‏المعانی مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۴۴۶.

۲.دشمن از جهت فرزند و نسل، بریده است و فرزندی که به او نسبت داده می‏شود، به واقع فرزند او نیست
[۱۹] التبیان، ج ۱۰، ص ۴۱۸مجمع‏البیان ج۱۰، ص ۸۳۷
و گفته امام‏مجتبی علیه السلام به عمروبن عاص که تو در فراش مشترک به دنیا آمده‏ای،این نظر را تقویت می‏کند. علّامه طباطبایی به قرینه روایات مستفیض (فراوان) که بیان‏گر نزول سوره کوثر پس از وفات قاسم و عبدالله و پس از سرزنش عاصبنوائل است، می‏گوید: ابتر به معنای مقطوع‏النسل و بدون دنباله است و «بریده از خیر یا بریده از قوم» با روایات شأن نزول سازگار نیست. وی هم‏چنین به قرینه مقابله، کوثر را به‏ معنای کثرت ذرّیّه و نسل دانسته است.
۳. دشمن تو کم‏ترین و پست‏ترین است؛ چرا که از همه خیرات بریده است.
۴.او بریده از کوثر (خیر کثیری) است که به تو دادیم.
[۲۴] الفرقان ج ۳۰، ص ۴۸۰.

۵.او بریده از ایمان و دین است.
[۲۵] قمی ج۲، ص۴۸۴.

۶.او بریده از هرچیزی است که می‏پندارد تو از آن بریده‏ ای.
[۲۷] روض‏الجنان ج ۲۰، ص ۴۳۲.
از کلام فخررازی استفاده می‏شود: هر معنایی را که دشمنان از گفتن «ابتر» اراده کرده باشند، درباره خودشان صادق است و اگر گمان می‏کردند که او بدون فرزند است، می‏بینیم که نسل آن کافران نابود شده، نسل حضرت هر روز افزون‏تر می‏شود و تا قیامت این گونه خواهد بود. اگر قصدشان این بود که پیامبر به هدف و مقصود نمی‏رسد، می‏بینیم که پرچم اسلام در همه جا برافراشته شد و آن‏ها مغلوب و مقهور شدند. اگر مقصودشان نبود مددکار و یاور برای پیامبر بود، دروغ گفتند؛ چرا که خدا، جبرئیل و مؤمنان، یاور او بودند و کافران یاوری نداشتند و اگر قصدشان حقارت و ذلّت رسول خدا صلی الله علیه و آله بود، خود، حقیر و ذلیل شدند.
[۲۸] التفسیر الکبیر ج ۳۲، ص ۱۳۳.
به نظر طبرسی، آیه «إنّ شانِئَکَ هُوَ الأبترُ» هم از اسرار مشرکان که در خلوت خود به پیامبر ابتر می‏گفتند، پرده برداشت و هم از آینده تاریک آنان خبر داد؛ پس از دو جهت از غیب خبر داده و این خود از معجزه‏های قرآن است.
[۲۹] مجمع ‏البیان ج ۱۰، ص ۸۳۸.





۱_الاحتجاج؛
۲_بحارالأنوار؛
۳_التبیان فی تفسیرالقرآن؛
۴_التفسیرالکبیر؛
۵_تفسیر القمی؛
۶_تفسیر نورالثقلین؛
۷_جامع‏البیان عن تأویل آی القرآن؛
۸_الدرّالمنثور فی‏التفسیر بالمأثور؛
۹_روح‏ال معانی فی تفسیر القرآن العظیم؛
۱۰-_روض‏ الجنان و روح‏الجنان؛
۱۱_الصحاح؛ الفرقان فی تفسیرالقرآن؛
۱۲_لسان ‏العرب؛
۱۳_مجمع‏ البیان فی تفسیر القرآن؛
۱۴_مسند احمدبن حنبل؛
۱۵_مفردات الفاظ القرآن؛
۱۶_المیزان فی تفسیر القرآن.



 
۱. الصحاح ج۲، ص۵۸۴.    
۲. مسند احمدبن‏حنبل ج۳، ص ۴۳.
۳. مفردات، ص ۱۰۷،« بتر».
۴. لسان‏ العرب ج ۱، ص ۳۰۹،« بتر».
۵. الدرّالمنثور ج ۸، ص ۶۵۲.
۶. کوثر/سوره۱۰۸، آیه۳.    
۷. کوثر/سوره۱۰۸، آیه۳.    
۸. التفسیر الکبیر ج ۳۲، ص ۱۳۲.
۹. الدرّالمنثور ج ۸، ص ۶۵۲.
۱۰. جامع‏البیان مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۴۲۸.
۱۱. تفسیر المیزان ج۲۰، ص۳۷۲.    
۱۲. التفسیر الکبیر ج ۳۲، ص ۱۳۳.
۱۳. التفسیر الکبیر ج ۳۲، ص ۱۳۴.
۱۴. جامع‏البیان مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۴۲۶
۱۵. التفسیر الکبیر ج ۳۲، ص ۱۳۳.
۱۶. التفسیر الکبیر ج ۳۲، ص ۱۳۳.
۱۷. التبیان ج۱۰، ص۴۱۸.    
۱۸. روح‏المعانی مج ۱۶، ج ۳۰، ص ۴۴۶.
۱۹. التبیان، ج ۱۰، ص ۴۱۸مجمع‏البیان ج۱۰، ص ۸۳۷
۲۰. نورالثقلین ج ۵، ص ۶۸۴.    
۲۱. الاحتجاج ج ۲، ص۳۵.    
۲۲. المیزانج۲۰، ص۳۷۰.    
۲۳. التبیان ج۱۰، ص۴۱۸.    
۲۴. الفرقان ج ۳۰، ص ۴۸۰.
۲۵. قمی ج۲، ص۴۸۴.
۲۶. بحار الانوار ج۳۳، ص۱۶۴.    
۲۷. روض‏الجنان ج ۲۰، ص ۴۳۲.
۲۸. التفسیر الکبیر ج ۳۲، ص ۱۳۳.
۲۹. مجمع ‏البیان ج ۱۰، ص ۸۳۸.




جعبه ابزار