ابلیس(دانشنامه حج)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابلیس، موجودی سرکش از فرمان الهی و وسوسهگر در برابر
آدم هنگام انجام مناسک
حج، و نیز برابر
ابراهیم هنگام ذبح
اسماعیل است.
ابلیس به معنای یاس،
حُزن،
ترس و پشیمانی آمده است و ابلیس از آن رو به این نام خوانده شد که از
رحمت الهی مایوس شد.
برخی لغتشناسان
و مفسران
بر این باورند که ابلیس واژهای عربی است؛ ولی بسیاری از خاورشناسان
این واژه را برگرفته از کلمه یونانی دیابولس (diabolos) معادل لغت عبری stive (شیطان) دانستهاند که در
عهد عتیق به کار رفته است. در میان یهودیان و مسیحیان نیز ابلیس موجودی منفی و منفور شناخته میشود. در کتاب مقدس، ابلیس مترادف شیطان است
و درباره وسوسهها و فریبهایش هشدار داده شده
و از وی با عنوان «پدر واقعی کفر پیشگان»
تعبیر کردهاند.
بسیاری از مفسران
ابلیس را از جن شمرده و از وی با عنوان پدر جن (ابوالجن) یاد کردهاند.
صاحبان این رای، افزون بر برخی روایتها،
به آیاتی همچون {فَسَجَدُوا اِلّا اِبلِیسَ کَانَ مِنَ الجِنِّ فَفَسَقَ عَن اَمرِ رَبِّهِ... }
استناد کردهاند.
بر اساس آیات
قرآن، انسان از خاک و
جن از آتش آفریده شده
و برپایه روایتها، آفرینش ملائک از نور، ریح و روح بوده است.
ابلیس، جنس خود را از آتش معرفی کرده است: {خَلَقتَنِی مِن نَارٍ وَخَلَقتَهُ مِن طِینٍ}،
بر این اساس، ابلیس از جنیان است که از آتش آفریده شدهاند. گروهی دیگر از مفسران، ابلیس را از جنس
ملائک دانستهاند.
آلوسی این رای را به بیشتر
صحابه و
تابعان نسبت داده است.
صاحبان این نظر افزون بر روایتها
به ظاهر آیاتی مانند {وَاِذ قُلنَا لِلمَلائِکَةِ اسجُدُوا}
تمسک کردهاند
و درباره آیه {کَانَ مِنَ الجِنِّ} (کهف: ۵۰) توجیههایی آوردهاند.
از بررسی مجموع ادلّه و روایتها برمیآید که ابلیس از جنّ بوده؛ ولی به سبب عبادت فراوان، در جایگاه قدسی فرشتگان قرار داشته و از همین رو، امر به
سجده او را نیز در برگرفته است.
واژه شیطان و شیاطین ۸۸ بار در قرآن به کار رفته که در بسیاری از موارد به معنای ابلیس است. از بررسی کاربرد واژه شیطان در قرآن و گفتار مفسران برمیآید که معمولاً مقصود از شیطان یا مصداق بارز آن، ابلیس است.
در قرآن کریم پس از سرباززدن ابلیس از سجده، از وی با عنوان (الشَّیطان} یاد شده است.
از این رو، به نظر برخی، مقصود از (الشَّیطان} همه جا ابلیس است.
برابر برخی روایتها، نام اصلی ابلیس، حارث: حرث بوده است که به سبب عبادت طولانی، او را عزازیل (عزیز خدا) خطاب میکردند. وی پس از غرور ورزیدن، ابلیس و پس از امتناع از سجده بر آدم و رانده شدن از درگاه الهی، شیطان نام گرفت.
واژه ابلیس در قرآن کریم ۱۱ بار از جمله نُه بار در داستان آفرینش آدم و فرمان سجده برای وی آمده است. بر پایه آیات قرآن
پس از خلقت آدم (علیهالسلام) خداوند به فرشتگان فرمان داد نزد وی سجده کنند. فرشتگان اطاعت کردند؛ اما ابلیس که خود را برتر ازآدم میپنداشت، با این فرمان الهی مخالفت کرد و خداوند او را از مقامش راند و لعنت کرد. از آن پس ابلیس از خداوند خواست که او را تا روز
قیامت مهلت دهد: {قَالَ رَبِّ فَاَنظِرنِی اِلَی یَومِ یُبعَثُونَ• قَالَ فَاِنَّکَ مِنَ المُنظَرِینَ}
؛ آنگاه که ابلیس مهلت یافت، سوگند یاد کرد که غیر از بندگان مُخْلَص همه را گمراه کند: {اِلَی یَومِ الوَقتِ المَعلُومِ• قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لاُغوِیَنَّهُم اَجمَعِینَ• اِلّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ}
بر پایه آیه {لاَقعُدَنَّ لَهُم صِرَاطَکَ المُستَقِیمَ} ابلیس بر سر راه راست بندگان خداوند کمین کرده است.
بر پایه آیات قرآن، ابلیس و خاندان و دستیارانش حتی در برابر پیامبران به دشمنی برخاستهاند: {وَکَذَلِکَ جَعَلنَا لِکُلِّ نَبِیٍّ عَدُوًّا شَیَاطِینَ الانسِ وَالجِنِّ}
و برای رویارویی با اهداف و آرزوهای انبیا، کوششهایی فریبکارانه پی افکندهاند.
؛
تلاشهای دشمنانه ابلیس بر ضد آدم (علیهالسلام) مشتمل بر وسوسه: {فَوَسوَسَ اِلَیهِ الشَّیطَانُ}،
سوگند دروغ خیرخواهی: {وَقَاسَمَهُمَا اِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ}،
فریبکاری و ایجاد زمینه هبوط از
بهشت: {فَاَزَلَّهُمَا الشَّیطَانُ عَنهَا فَاَخرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ وَقُلنَا اهبِطُوا}
است.
بر پایه روایتی، هنگامی که خداوند خواست
توبه آدم را بپذیرد،
جبرئیل را نزد او فرستاد تا مناسک حج را که زمینه پذیرش توبهاش را فراهم میکرد، به او بیاموزد. آن دو نخست به سوی بیت الله و سپس
عرفات و مزدلفه رفتند. جبرئیل به آدم (علیهالسلام) فرمان داد تا سنگریزههایی از آن مکان جمع کند و با خود همراه ببرد.
پس از ورود به
منا و انجام اعمال ویژه آن، آن دو به سوی خانه خدا حرکت کردند و در محل
جمره عقبه با ابلیس روبهرو شدند. ابلیس خواست آدم (علیهالسلام) را از ادامه همراهی با جبرئیل منصرف سازد. آدم به امر جبرئیل، با پرتاب هفت سنگ او را از خود دور کرد و با پرتاب هر سنگ تکبیر گفت. در روز دوم نیز ابلیس در مکان
جمره اول و دوم و سوم به آدم (علیهالسلام) نزدیک شد که به فرمان جبرئیل هر بار با زدن هفت سنگ همراه با تکبیر او را از خود دور کرد. همین کار در روزهای سوم و چهارم نیز ادامه یافت. آنگاه جبرئیل به آدم گفت: از این پس هرگز او را نخواهی دید.
بر پایه روایتی از امام صادق (علیهالسّلام)، نخستین کسی که
رمی جمرات کرد، آدم (علیهالسلام) بود که به فرمان جبرئیل چنین کرد؛ زیرا شیطان در آن مکان بر او نمایان شده بود.
نمونه دیگر از وسوسههای ابلیس، وسوسه ابراهیم (علیهالسلام) بود. بر پایه آیات قرآن، پس از آن که ابراهیم (علیهالسلام) در خواب دید فرزندش
اسماعیل (علیهالسلام) را قربانی میکند، از خود او در این باره نظر خواست. اسماعیل (علیهالسلام) گفت: آنچه را بدان امر شدهای، انجام ده. من به خواست خدا صبر خواهم کرد: {قَالَ یَا بُنَیَّ اِنِّی اَرَی فِی المَنَامِ اَنِّی اَذبَحُکَ فَانظُر مَاذَا تَرَی قَالَ یَا اَبَتِ افْعَل مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی اِن شَاءَ اللهُ مِنَ الصَّابِرِینَ}.
بر پایه نقل مفسران، هنگامی که ابراهیم (علیهالسلام) خواست فرمان خدا را اجرا کند، ابلیس کوشید با وسوسه و تردید افکنی در دل او و همسر و فرزندش، نگذارد فرمان خدا را عمل کند. ابلیس که میپنداشت اگر در این هنگام بر
آل ابراهیم پیروز نشود، از آن پس هرگز موفق نخواهد شد. نخست به سراغ همسر ابراهیم رفت و او را از تصمیم ابراهیم (علیهالسلام) آگاه و او را وسوسه کرد تا نگذارد فرزندش را قربانی کند. همسر ابراهیم (علیهالسلام) به او گفت: چون فرمان خداست، ما به آن راضی و تسلیم هستیم. چون ابلیس از او نومید شد، نزد اسماعیل رفت و او را نیز وسوسه کرد. وی پاسخ داد: چون فرمان خداست، به حکم الهی راضی و تسلیم امر او هستم. آنگاه نزد ابراهیم (علیهالسلام) رفت و به ایشان گفت: شنیدهام که شیطان تو را در خواب، خیالی فاسد در سر افکنده که پسر خویش را قربانی کنی. ابراهیم (علیهالسلام) دانست که او شیطان است و وی را از خود راند. ابلیس از او هم نومید شد.
بر پایه نقل
ابن عباس، چون ابراهیم (علیهالسلام) به
مشعر الحرام آمد تا پسرش را قربانی کند، شیطان بشتافت تا نزد ابراهیم (علیهالسلام) آید که ایشان بر وی سبقت گرفت. از آنجا به جمره اولی آمد تا از امتثال امر الهی به دست ابراهیم (علیهالسلام) پیشگیری کند. ایشان با پرتاب هفت سنگ او را از خود دور کرد. از آنجا به
جمره دوم رفت و شیطان را دید و با زدن هفت سنگ دیگر او را از خود دور کرد. سپس به سوی جمره عقبه رفت و شیطان را دید و هفت سنگ دیگر به او زد. این پرتاب سنگ در جمرات از جمله مناسک حج شد.
روایتی از
علی (علیهالسلام) درباره رمی ابلیس به فرمان جبرئیل به دست ابراهیم (علیهالسلام) در جمرات سهگانه و سنت شدنش در مناسک حج، مؤید همین مطلب است.
بر پایه روایتی از
امام سجاد (علیهالسلام) تمامیت حج هر حجگزار به این است که هنگام رمی جمرات، قصد رمی دشمن خویش ابلیس و خاندان او کند.
در اینکه ذبیح کدام یک از فرزندان ابراهیم (علیهالسلام) بوده، در میان مفسران اختلاف نظر است.
برخی او را
اسحاق و گروهی دیگر اسماعیل دانستهاند. با توجه به شواهد روایی، رای اخیر قویتر به نظر میرسد.
بر پایه روایتی، ابراهیم (علیهالسلام) هنگامی که خواست گوسفندی را به جای اسماعیل قربانی کند، ابلیس بر او ظاهر شد و خواست که ایشان قسمتهایی از آن ذبیحه را به او بدهد. وی فقط طحال آن را به او داد.
بر پایه روایتی از
امام صادق (علیهالسلام) سعی میان
صفا و مروه بدین رو تشریع شد که ابلیس در این مکان بر ابراهیم (علیهالسلام) ظاهر گشت و جبرئیل به ایشان فرمان داد تا بر او سخت گیرد و او را از خود دور کند. ابراهیم (علیهالسلام) به صورت هروله در پی ابلیس حرکت کرد و ابلیس گریخت و از این رو هروله در آن مکان سنت شد.
بر پایه روایتی دیگر از آن امام، هنگام ورود به
مسجدالحرام از در
بنیشیبه تکبیر گفتن سفارش شده است؛ زیرا ابلیس و یاورانش در این مکان راه را بر حاجیان و زائران تنگ میکنند و هنگامی که با صدای تکبیر وارد شوندگان روبهرو میشوند، وحشتزده از این مکان میگریزند و فرشتگان تا راهی دور آنان را تعقیب میکنند.
تلبیه قریش و عرب در حج چنین بود: «لَبَّیک اللهم لَبَّیک، لا شَریکَ لَکَ لَبَّیک، انَّ الحمد و النعمة لَکَ والمُلْک لا شَریکَ لَک». این تلبیه ابراهیم (علیهالسلام) و دیگر پیامبران الهی بود تا آن که روزی ابلیس به صورت پیرمردی بر آنان ظاهر شد و با این استدلال که پیشینیان و نیاکان آنان چنین تلبیه نمیگفتهاند، تلبیه ایشان را چنین تغییر داد: «لَبَّیک اللهّم لَبّیک، لا شریک لَک الّا شریک هُوَ لَک تَمْلِکه و ما یَملِک». از آن پس قریش به همین صورت تلبیه میگفتند تا آن که
پیامبر گرامی (صلیاللهعلیهوآله) به رسالت مبعوث شد
و چنین تلبیهای را
شرک دانست.
بر پایه نقلهای تاریخی، ابلیس در جلسهای که با حضور سران قریش در
دار الندوه مکه برای تصمیمگیری درباره قتل پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) تشکیل شده بود، به صورت پیرمردی نجدی شرکت داشت و پیشنهاد کسانی را که به حبس یا تبعید رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) قائل بودند، با تردید روبهرو ساخت و پیشنهاد
ابوجهل را برای قتل ایشان با مشارکت ۴۰ نفر از قبایل مختلف مشرکان تایید کرد. از این رو، در میان مشرکان اتفاقنظر بر قتل پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) حاصل شد.
بر پایه روایتی از امام صادق (علیهالسلام) ابلیس و خاندانش در روز
عید غدیر خم هنگام ابلاغ
امامت و
ولایت علی (علیهالسلام) از سوی پیامبر حاضر بودند و ابلیس به خاندانش اختلاف و تفرقه در میان اصحاب پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) در این زمینه را خبر داد.
(۱) اعلام القرآن: شبستری، قم، دفتر تبلیغات، ۱۳۷۹ش.
(۲) بحار الانوار: المجلسی (م،۱۱۱۰ق.) ، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
(۳) البحر المحیط: ابوحیان الاندلسی (م. ۷۵۴ق.) ، به کوشش عادل احمد و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۲ق.
(۴) البدایة و النهایه: ابن کثیر (م. ۷۷۴ق.) ، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
(۵) البرهان فی تفسیر القرآن: البحرانی (م. ۱۱۰۷ق.) ، قم، البعثه، ۱۴۱۵ق.
(۶) تاج العروس: الزبیدی (م. ۱۲۰۵ق.) ، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
(۷) تاریخ بلعمی: بلعمی (م. ۳۲۵ق.) ، به کوشش محمد تقی بهار و گنابادی، تهران، زوار، ۱۳۵۳ش.
(۸) تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م. ۳۱۰ق.) ، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۹) التبیان: الطوسی (م. ۴۶۰ق.) ، به کوشش العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۱۰) تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم): ابن کثیر (م. ۷۷۴ق.) ، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۹ق.
(۱۱) تفسیر العیاشی: العیاشی (م. ۳۲۰ق.) ، به کوشش رسولی محلاتی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیه.
(۱۲) تفسیر القمی: القمی (م. ۳۰۷ق.) ، به کوشش الجزائری، قم، دار الکتاب، ۱۴۰۴ق.
(۱۳) التفسیر الکبیر: الفخر الرازی (م. ۶۰۶ق.) ، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ق.
(۱۴) تفسیر بیضاوی (انوار التنزیل): البیضاوی (م. ۶۸۵ق.) ، به کوشش عبدالقادر، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۶ق.
(۱۵) تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن): القرطبی (م. ۶۷۱ق.) ، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
(۱۶) جامع احادیث الشیعه: اسماعیل معزی ملایری، قم، المطبعة العلمیه، ۱۳۹۹ق.
(۱۷) جامع البیان: الطبری (م. ۳۱۰ق.) ، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
(۱۸) نور الثقلین: العروسی الحویزی (م. ۱۱۱۲ق.) ، به کوشش رسولی محلاتی، اسماعیلیان، ۱۳۷۳ش.
(۱۹) الدر المنثور: السیوطی (م. ۹۱۱ق.) ، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۶۵ق.
(۲۰) روح المعانی: الآلوسی (م. ۱۲۷۰ق.) ، به کوشش علی عبدالباری، بیروت، ۱۴۱۵ق.
(۲۱) روض الجنان: ابوالفتوح رازی (م. ۵۵۴ق.) ، به کوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ش.
(۲۲) علل الشرایع: الصدوق (م. ۳۸۱ق.) ، به کوشش بحر العلوم، نجف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۸۵ق.
(۲۳) العین: خلیل (م. ۱۷۵ق.) ، به کوشش المخزومی و السامرائی، دار الهجره، ۱۴۰۹ق.
(۲۴) فتح الباری: ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ق.) ، بیروت، دار المعرفه
(۲۵) قاموس کتاب مقدس: مسترهاکس، تهران، اساطیر، ۱۳۷۷ش.
(۲۶) الکتاب المقدس: بیروت، دار الکتاب المقدس فی الشرق الاوسط، ۱۹۹۳م.
(۲۷) الکشاف: الزمخشری (م. ۵۳۸ق.) ، قم، بلاغت، ۱۴۱۵ق.
(۲۸) کشف الاسرار: میبدی (م. ۵۲۰ق.) ، به کوشش حکمت، تهران، امیرکبیر، ۱۳۶۱ش.
(۲۹) مجمع البحرین: الطریحی (م. ۱۰۸۵ق.) ، به کوشش الحسینی، تهران، فرهنگ اسلامی، ۱۴۰۸ق.
(۳۰) مجمع البیان: الطبرسی (م. ۵۴۸ق.) ، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۱۵ق.
(۳۱) معانی الاخبار: الصدوق (م. ۳۸۱ق.) ، به کوشش غفاری، قم، انتشارات اسلامی، ۱۳۶۱ش.
(۳۲) معجم اللاهوت الکتابی: به کوشش سید اروس و سلیم دکاش الیسوعی، بیروت، دار المشرق، ۱۹۸۶م.
(۳۳) معجم مقاییس اللغه: ابن فارس (م. ۳۹۵ق.) ، به کوشش عبدالسلام، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۰۴ق.
(۳۴) مفردات: الراغب (م. ۴۲۵ق.) ، نشر الکتاب، ۱۴۰۴ق.
(۳۵) من لایحضره الفقیه: الصدوق (م. ۳۸۱ق.) ، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ق.
(۳۶) المیزان: الطباطبایی (م. ۱۴۰۲ق.) ، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ق.
(۳۷) نهج البلاغه: الرضی (م ۴۰۶ق.) ، به کوشش عبده، قم، دار الذخائر، ۱۴۱۲ق.
دانشنامه حج و حرمین شریفین، برگرفته از مقاله «ابلیس»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۴/۲۲