ابوامامه باهلی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اَبواُمامه باهِلی، صُدَیّ بن عجلان بن وهب از قبیله قیس عیلان (د ۸۶ق/ ۷۰۵م)، از صحابه
پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) است.
در سالهای
عمر او اختلاف است. از خود وی نقل کردهاند که در
حجة الوداع (۱۰ق/ ۶۳۱م) ۳۰ ساله بوده
و بر این اساس میبایست به هنگام مرگ حدود ۱۰۶ سال داشته باشد، اما برخی دیگر از منابع عمر او را ۹۱
سال دانستهاند.
در اینکه ابوامامه چه وقت
مسلمان شده، اطلاع دقیقی در دست نیست و تعدد کسانی از
صحابه که
کنیه ابوامامه داشتهاند، عامل مؤثری در خلط مطالب بوده است.
ابوالفتوح رازی آورده که ابوامامه نامی را به
اسارت حور پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) آوردند و
رسول اکرم او را، بیآنکه
فدیه بدهد یا مجبور به پذیرفتن اسلام شود، آزاد کرد. ابوامامه به اختیار خود
اسلام آورد و از فرستادن
آزوقه از
یمامه برای کفار مکه خودداری کرد، ولی پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) او را از این کار نهی نمود
و مأمورش ساخت تا میان قبیله خود رود و آنان را به اسلام دعوت کند. ابوامامه پس از تحمل
رنج فراوان، در این مأموریت توفیق یافت و قوم او
دین اسلام را پذیرفتند.
طبرانی، با سندی ضعیف، آورده که وی در
جنگ احد شرکت داشته است،
ولی از شرکت او در دیگر
غزوات و
سرایا اطلاعی در دست نیست، جز اینکه او خود اظهار داشته که در «
بیعه الرضوان » (۶ق) حاضر بوده است.
وی مدتی در
مصر اقامت گزید
و همچنین چندی در
دمشق و
بیتالمقدس ساکن شد تا اینکه به
حمص رفت و بنا بر مشهور همانجا در قریه دَنْوه درگذشت.
در مورد نقش ابوامامه در جریان
صفین، طوسی
آورده است که معاویه بر او نگهبان گمارده بود تا مبادا از اردوی
شام بگریزد و به
علی (علیهالسلام) بپیوندد. ابن حبیب،
ابن قتیبه
و ابن منجویه
او را از یاران علی (علیهالسلام) در آن جنگ معرفی کردهاند، اما شواهد تاریخی دلالت بر این دارد که ابوامامه در جنگ صفین از یاران علی (علیهالسلام) نبوده است، بلکه پیش از شروع جنگ، او و ابوالدرداء نزد معاویه رفتند و سابقه حضرت علی (علیهالسلام) را در اسلام و سزاوارتر بودن او را به
خلافت به وی گوشزد کردند.
معاویه خواهان استرداد قاتلان
عثمان شد و آن دو به میانجیگری نزد علی (علیهالسلام) آمدند، ولی چون به نتیجه نرسیدند، بازگشتند.
یک بار هم ابوامامه حامل
نامهای از طرف معاویه به حضرت علی (علیهالسلام) بود که آن حضرت نیز پاسخ را به ابوامامه داد تا به معاویه برساند.
بدیهی است که این میانجیگری و
سفارت را نمیتوان دلیلی بر شرکت ابوامامه در جنگ صفین و قرینهای بر یاری وی از علی (علیهالسلام) دانست، هرچند که معترف بودن وی به حقانیت حضرت علی (علیهالسلام) را میرساند.
قطع نظر از رابطه او با معاویه، به طوری که از قراین بر میآید، ابوامامه ارتباط خود را با دیگر سران
بنی امیه نیز حفظ میکرد. چنانچه وقتی
خالد بن یزید بن معاویه والی حمص
بیمار شد، از او
عیادت کرد
و چون مهلّب بن ابی صفره
سَرهای بریده بزرگان ازارقه (= فرقهای از
خوارج ) را به شام فرستاد و آن سرها را در دمشق به معرض تماشا قرار دادند، ابوامامه سخنانی در
ذم و
قدح خوارج بیان داشت.
همچنین پس از مرگ عبدالملک، به دیدن
پسرش ولید که جانشین
پدر شده بود، رفت.
ابوامامه از جمله صحابی است که روایات و احادیث زیادی از پیامبر نقل کردهاند، چنانکه براساس رقمی که نووی به دست داده، در کتب معتبر بالغ بر ۲۵۰ حدیثِ نبوی از طریق او نقل شده است که از آن میان تنها ۵
حدیث را
بخاری و ۳ حدیث را
مسلم در
صحیح خود آوردهاند. گفتنی است که حدیث او بیشتر نزد شامیان رواج داشته است.
وی علاوه بر روایت مستقیم از حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) از برخی صحابه چون: علی (علیهالسلام)،
عمر، عثمان،
ابوعبیده،
معاذ،
ابوالدردادء،
عبادة بن صامت و دیگران حدیث شنید. از جمله کسانی که از او روایت کردهاند، سُلَیم بن هامر، ابوغالب حَزَوَّر، شرحبیل بن مسلم، حمید بن ربیعه، محمد بن زیاد، رجاء بن حیوه، خالد بن معدان، سلیمان بن حبیب، ابوادریس خولانی، سالم بن ابی جعد
را میتوان یاد کرد.
(۱) عبدالرحمن بن محمد ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۲ق/ ۱۹۵۲م.
(۲) عبدالحمید بن هبة اللـه ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۹۶۲م.
(۳) محمد ابن حبیب، المحیّر، حیدرآباد دکن، ۱۳۶۱ق/ ۱۹۴۲م.
(۴) احمد بن علی ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، قاهره، ۱۳۲۸ق.
(۵) محمد ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، به کوشش زاخاو، لیدن، ۱۹۱۸م.
(۶) یوسف بن عبداللـه ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحابة، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۰ق/ ۱۹۶۰م.
(۷) علی بن حسن ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، نسخه خطی کتابخانه احمد ثالث، شم (۵) ۲۸۸۷.
(۸) عبداللـه بن مسلم ابن قتیبه، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۳۸۸ق/ ۱۹۶۹م.
(۹) احمد بن علی ابن منجویه، رجال صحیح مسلم، به کوشش عبداللـه لیثی، بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۷م.
(۱۰) عبدالرحمن بن عمرو ابوزرعه دمشقی، تاریخ، به کوشش شکراللـه قوجانی، دمشق، ۱۴۰۰ق/ ۱۹۸۰م.
(۱۱) ابوالفتوح رازی، روض الجنان، به کوشش محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد، ۱۳۶۶ش.
(۱۲) محمد بن اسماعیل بخاری، التاریخ الکبیر، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۸ق/ ۱۹۵۹م.
(۱۳) محمد بن عبداللـه حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۴ق.
(۱۴) سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، به کوشش حمدی عبدالمجید سلفی، بغداد، وزارة الاوقاف.
(۱۵) محمد بن حسن طوسی، رجال، نجف، ۱۳۸۰ق/ ۱۹۶۱م.
(۱۶) محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.
(۱۷) یوسف بن عبدالرحمن مزی، تحفة الاشراف، بمبئی، ۱۳۹۲ق/ ۱۹۷۲م.
(۱۸) نصربن مزاحم، وقعه صفین، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قاهره، ۱۳۸۲ق.
(۱۹) یحیی بن شرف نووی، تهذیب الاسماء واللغات، قاهره، ادارة الطباعة المنیریة.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابوامامه باهلی»، ج۵، ص۱۹۵۷.