• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

احاله

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



احاله یا تعارض منفی قوانین، یکی از مباحث حقوق بین‌الملل است. سیستم‌های مختلف حقوقی در مواجه با هم یا تعارض مثبت یا منفی ایجاد می‌کنند. تعارض منفی یا احاله، نفی صلاحیت کشورها از نظام حقوقی خود به صلاحیت کشور دیگر در خصوص موضوعات حقوق بین‌الملل خصوصی است که یا به صورت احاله درجه اول یا به صورت احاله درجه دوم نمود پیدا می‌کند.
بنابراین هرگاه در جریان اعمال یک قاعده حل تعارض، قانون خارجی قابلیت اعمال خود را به نحوی جرح نماید؛ در این صورت و در نتیجه این امتناع و اعلام عدم صلاحیت، مساله احاله بوجود می‌آید. این مقاله به بررسی تعریف احاله، حالات بین سیستم‌های ملی حل تعارض و احاله در حقوق ایران می‌پردازد.



معمولا در هر کشور دو قسم قانون وجود دارد یکی قانون داخلی آن کشور و دیگر قانون بین‌المللی آن، چنان‌که در ایران قانون راجع به «اهلیت» قانون داخلی و قانونی که به موجب آن «اهلیت هرکس تابع قانون دولت متبوع اوست»
[۱] قانون مدنی، مواد ۶-۷.
قانون بین‌المللی ایران محسوب می‌شود. وجود این دو قانون باعث بوجود آمدن «احاله» می‌گردد.
به این صورت که هرگاه به موجب قواعدی که در ایران برای رفع تعارض اتخاذ شده، قانون صلاحیت‌دار قانون خارجی باشد؛ اگر محکمه ایرانی قانون بین‌المللی آن کشور را قابل اجرا دانست، با مساله «احاله» روبه رو می‌شود. زیرا در این صورت برای حل قضیه باید به قانونی احاله شود که قواعد خاصه متخذه در آن کشور خارجی اجرای آن‌را ایجاب می‌نماید.»
[۲] نصیری، محمد، حقوق بین‌الملل خصوصی، آگه، هشتم، ۱۳۸۰، ج۱-۲، ص۱۸۱.
اما اگر در موقع رفع تعارض بین قوانین، قاضی دادگاه قانون داخلی صرف کشور خارجی را اجرا کند، موضوع «احاله» پیش نخواهد آمد.
به عبارت دیگر هرگاه در جریان اعمال یک قاعده حل تعارض، قانون خارجی قابلیت اعمال خود را به نحوی جرح نماید. در این صورت و در نتیجه این امتناع و اعلام عدم‌صلاحیت، مساله احاله بوجود می‌آید. در واقع مساله «احاله» عبارت است از اینکه هرگاه به موجب قواعد حل تعارض یک کشور، صلاحیت قانون خارجی مقرر شده باشد آیا صرفا باید به قانون داخلی (قاعده مادی) کشور خارجی رجوع شود و یا باید قوانین آن کشور خارجی را من حیث‌المجموع، یعنی در قسمتی هم که مربوط به قواعد حل تعارض یا قانون بین‌المللی است، در نظر بگیریم و قانونی را که قواعد مزبور به آن «احاله» می‌دهند را صلاحیت‌دار بدانیم؟
[۳] الماسی، نجادعلی، حقوق بین‌الملل خصوصی، نشرمیزان، نهم، ۱۳۸۹، ص۱۱۸.

از همان آغاز پذیرش «احاله» صاحب نظرانی چون «بارتن» به مخالفت با آن برخاستند. انگیزه اصلی این مخالفت‌ها این پندار بود که با پذیرش احاله مساله تعیین قانون صالح، به جای آنکه بر پایه «قاعده تعارض قوانین دادگاه» حل شود، بر پایه قاعده تعارض قوانین بیگانه صورت می‌گیرد و چنین روشی، به‌طور خلاصه، هم مخالف اصل حاکمیت مستقل دولت‌ها است. بر حسب این استدلال‌ها واگذاردن تعیین قلمرو قانون یک دولت به قاعده‌های تعارض قوانین بیگانه به منزله چشم‌پوشی از حق حاکمیت آن دولت است.
[۴] سلجوقی، محمود، حقوق بین‌الملل خصوصی (تعارض قوانین)، دادگستر، اول، ۱۳۷۷، ج۲، ص۱۱۹.

اگرچه «احاله» از قرن هجده به بعد در انگلیس معمول بوده ولی رویه قضایی انگلیس این مساله را مستقلا و به‌طور روشن مورد توجه قرار نداده بود.
[۵] الماسی، نجادعلی، حقوق بین‌الملل خصوصی، نشرمیزان، نهم، ۱۳۸۹، ص۱۱۹.
در رویه قضایی فرانسه نیز مساله احاله برای اولین بار در سال ۱۸۷۱ در محاکمه بین وراث شخصی موسوم به «فورگو؛ Forgo» و اداره خالصجات فرانسه مطرح شد و حل آن چندین سال به طول انجامید تا آنکه در سال ۱۸۷۸ به موجب حکم دیوان عالی کشور فرانسه صریحا مورد قبول واقع شد.
[۶] نصیری، محمد، حقوق بین‌الملل خصوصی، آگه، هشتم، ۱۳۸۰، ج۱-۲، ص۱۸۲.

در ایران تا زمانی که رژیم کاپیتولاسیون برقرار بود مقرراتی راجع به «احاله» وجود نداشت لیکن پس از الغای کاپیتولاسیون (در سال ۱۳۰۷) و تصویب جلد دوم قانون مدنی ایران (در سال ۱۳۱۳) این موضوع در حقوق ایران مورد توجه واقع گردید.
[۷] نصیری، محمد، حقوق بین‌الملل خصوصی، آگه، هشتم، ۱۳۸۰، ج۱-۲، ص۱۲۸.



حالات بین سیستم‌های ملی حل تعارض عبارت است از:

۲.۱ - حالت هماهنگی و اتفاق‌نظر

این حالت وضع دشواری را ایجاد نمی‌کند، مثل موردی که بین دو همسر فرانسوی که در ایران اقامت دارند دعوای طلاقی در دادگاه ایران مطرح باشد. در این حالت سیستم‌های حل تعارض فرانسه و ایران راه حل واحدی داشته و قانون ملی را صلاحیت‌دار می‌دانند. بنابراین تفاوتی نخواهد داشت که دعوای طلاق در فرانسه و یا در ایران مطرح گردد چه در هر صورت قانون فرانسه درباره طلاق لازم‌الاجرا است.
[۸] نصیری، محمد، حقوق بین‌الملل خصوصی، آگه، هشتم، ۱۳۸۰، ج۱-۲، ص۱۱۵.


۲.۲ - تعارض مثبت

تعارض مثبت زمانی حادث می‌گردد که مساله‌ای با دو کشور ارتباط پیدا می‌کند و قواعد حل تعارض هر کشور قانون خود را صلاحیت‌دار می‌شناسد؛ مثل موردی‌که در خصوص احوال شخصیه و حقوق ارثیه ایرانیان مقیم خارجه دعوایی در دادگاه ایران مطرح باشد. در این مورد چون نظام ایرانی حل تعارض، احوال شخصیه و حقوق ارثیه کلیه اتباع ایران را ولو اینکه مقیم در خارجه باشند تابع قانون ایران می‌داند.
[۹] قانون مدنی، ماده ۶.

پس هرگاه محل اقامت ایشان، احوال شخصیه و حقوق ارثیه را تابع قانون اقامتگاه بداند، ناچار بین قواعد ایرانی و قواعد خارجی تعارض مثبت حادث می‌گردد؛ زیرا از نظر قاضی ایرانی، قانون ایران باید حاکم باشد و حال آنکه از نظر قاضی کشور خارجی، قانون آن کشور باید حکومت داشته باشد. راه حل این نوع تعارض نسبتا ساده است، زیرا دادگاه هر کشور سرانجام قانون خود را نسبت به موضوع متنازع فیه اعمال می‌کند.
[۱۰] الماسی، نجادعلی، حقوق بین‌الملل خصوصی، نشرمیزان، نهم، ۱۳۸۹، ص۱۱۶.


۲.۳ - تعارض منفی

این نوع تعارض که بیشتر تحت عنوان «دکترین احاله» شناخته شده بر خلاف تعارض مثبت، زمانی حادث می‌گردد که قضیه‌ای با دو کشور ارتباط پیدا می‌کند و قواعد حل تعارض هیچ کدام قانون خود را واجد صلاحیت نمی‌شناسد، اعم از اینکه هر کشور حل قضیه را به قانون کشور دیگر (که دعوی در آنجا مطرح است) ارجاع دهد یا آنکه حل قضیه را به قانون کشور ثالثی ارجاع دهد.
مثلا هرگاه بین زن و شوهر خارجی که در ایران اقامت دارند دعوای طلاقی مطرح باشد، چنانچه نظام خارجی، طلاق را تابع قانون اقامتگاه بداند در این صورت بین نظام ایرانی و نظام خارجی تعارض منفی به وجود می‌آید؛ زیرا حقوق بین‌الملل خصوصی ایران اتباع خارجی مقیم در خاک ایران را از حیث مسائل مربوط به احوال شخصیه (از جمله طلاق) مطیع قوانین و مقررات دولت متبوع خود می‌داند.
[۱۱] قانون مدنی، ماده ۷.

حال آنکه حقوق بین‌الملل خصوصی کشور خارجی، احوال شخصیه (از جمله طلاق) را تابع قانون اقامتگاه می‌داند. پس اگر فرض کنیم زن و شوهری که در ایران اقامت دارند انگلیسی باشند، دعوای طلاق آنها از نظر قاضی ایرانی تابع قانون انگلیس است، حال آنکه از نظر قاضی انگلیسی تابع قانون ایران است.
[۱۲] الماسی، نجادعلی، حقوق بین‌الملل خصوصی، نشرمیزان، نهم، ۱۳۸۹، ص۱۱۷.

بنابراین مساله احاله به دو صورت ممکن است ظاهر شود:
الف) احاله درجه اول؛ و آن احاله‌ای است که قانون خارجی حکم قضیه را به قانون کشوری واگذار می‌کند که قضیه در آنجا مطرح است.
ب) احاله درجه دوم: و آن احاله‌ای است که قانون خارجی حکم قضیه را به قانون کشور ثالثی واگذار می‌نماید.
[۱۳] نصیری، محمد، حقوق بین‌الملل خصوصی، آگه، هشتم، ۱۳۸۰، ج۱-۲، ص۱۸۲.

رویه قضایی فرانسه احاله درجه اول را صریحا مورد قبول قرار داده است اگرچه در مورد احاله درجه دوم تردید بیشتری وجود داشته و دادگاه‌های فرانسه تا آغاز نیمه دوم قرن بیستم آن را نمی‌پذیرفتند، ولی بعدا این احاله نیز مورد قبول رویه قضایی فرانسه واقع شده است.
[۱۴] الماسی، نجادعلی، حقوق بین‌الملل خصوصی، نشرمیزان، نهم، ۱۳۸۹، ص۱۲۱.



قانون مدنی ایران نیز احاله را مورد توجه قرار داده است. بر اساس ماده ۹۷۳ قانون مدنی ایران اگر قانون خارجه‌ای که باید مطابق ماده ۷ جلد اول این قانون و یا بر طبق مواد فوق رعایت گردد به قانون دیگری احاله داده باشد محکمه مکلف به رعایت این احاله نیست مگر اینکه احاله به قانون ایران شده باشد.
[۱۵] قانون مدنی، ماده ۹۷۳.
همان‌طورکه ملاحظه می‌شود این ماده شامل دو قسمت است. قسمت اول؛ مربوط به احاله درجه دوم و قسمت دوم؛ مربوط به احاله درجه اول است.
شکی نیست که ماده ۹۷۳ احاله درجه اول را صراحتا پذیرفته است زیرا مطابق قسمت دوم این ماده محکمه مکلف است احاله به قانون ایران را -که همان احاله درجه اول می‌باشد- رعایت نماید، لکن از سیاق عبارت قسمت اول ماده ممکن است چنین استنباط شود که قاضی در قبول و یا رد احاله مخیر است. زیرا مطابق عبارت مزبور «محکمه مکلف به رعایت این احاله نیست.» به عبارت دیگر، ممکن است چنین استنباط شود که ماده مزبور در قسمت مربوط به احاله درجه اول جنبه امری و در قسمت مربوط به احاله درجه دوم جنبه تخییری دارد.
[۱۶] الماسی، نجادعلی، حقوق بین‌الملل خصوصی، نشرمیزان، نهم، ۱۳۸۹، ص۱۲۸.

با وجود اجمال در این ماده، اکثریت نزدیک به اتفاق صاحب‌نظران این رشته حقوق معتقدند: مکلف نبودن دادگاه برای رعایت احاله درجه دوم در این ماده، به معنای مجاز نبودن دادگاه در این باره است و نه مخیر بودن آن. به این ترتیب، برحسب این نظر هر دو نوع قاعده‌ای که در این ماده درباره «احاله درجه یک» و «احاله درجه دو» انعکاس یافته واجد جنبه امری است؛ نهایت آنکه در مورد «احاله درجه یک» امر به رعایت احاله و در مورد «احاله درجه دو» امر به عدم رعایت احاله شده است.
[۱۷] سلجوقی، محمود، حقوق بین‌الملل خصوصی (تعارض قوانین)، دادگستر، اول، ۱۳۷۷، ج۲، ص۱۲۶.

بنابراین هرگاه بین یک زن و شوهر انگلیسی مقیم در فرانسه دعوای طلاقی در دادگاه ایران مطرح باشد، درباره این طلاق کدام قانون باید به موقع اجرا گذاشته شود؟ آیا قاضی ایرانی باید مطابق ماده ۷ قانون مدنی که قانون انگلیس را حاکم بر قضیه دانسته حکم صادر نماید و یا مطابق ماده ۹۷۳ این قانون که مقرر می‌دارد در صورت احاله به قانون خارجی محکمه مکلف به رعایت این احاله نیست؟
در جواب باید گفت: چون ماده ۹۷۳ درباره احاله درجه دوم حاوی هیچ حکمی نیست و تنها به این امر اکتفا می‌کند که: «محکمه مکلف به رعایت این احاله نیست.» لذا مفهوم ماده ۹۷۳ این است که دادگاه باید ماده ۷ قانون مدنی را اعمال نماید و برای صدور حکم طلاق به قانون ملی زوجین (قانون داخلی انگلیس) که قانون مناسب‌تری به شمار می‌آید رجوع کند.
[۱۸] الماسی، نجادعلی، حقوق بین‌الملل خصوصی، نشرمیزان، نهم، ۱۳۸۹، ص۱۳۱.

در مورد اجرای ماده ۹۷۳ قانون مدنی باید مساله توصیف «اقامتگاه» نیز مشخص شود. در فرض احاله درجه اول که محکمه مکلف به رعایت آن است (قسمت دوم ماده ۹۷۳ قانون مدنی) چون قاعده خارجی حل تعارض به قانون اقامتگاه احاله می‌دهد، بنابراین باید بدانیم برای توصیف اقامتگاه کدام قانون واجد صلاحیت است.
به عقیده بعضی از حقوق‌دانان قانون صلاحیت‌دار برای توصیف اقامتگاه باید همان قانون دولت متبوع محکمه‌ای باشد که قضیه در آن مطرح است و قانون خارجی نباید از این لحاظ مورد توجه قرار گیرد. به نظر ما این راه حل نمی‌تواند به طور مطلق قابل قبول باشد، زیرا در توصیف اقامتگاه مانند سایر توصیف‌ها باید بدانیم قاعده حل تعارض کدام کشور را تفسیر می‌کنیم.
اگر توصیف اقامتگاه برای اعمال قاعده ایرانی ضروری باشد طبیعتا تابع قانون ایران خواهد بود و چنان‌که در اعمال قاعده ایرانی حل تعارض دخالتی نداشته و تنها برای اعمال قاعده خارجی حل تعارض ضروری باشد در آن صورت باید تابع قانون خارجی باشد. چگونه می‌توان پذیرفت که توصیف اقامتگاه یک زن و شوهر انگلیسی تابع قانون ایران باشد در حالی‌که «احاله» به قانون اقامتگاه به وسیله قاعده انگلیسی به عمل آید.
[۱۹] الماسی، نجادعلی، حقوق بین‌الملل خصوصی، نشرمیزان، نهم، ۱۳۸۹، ص۱۳۲.



۱. قانون مدنی، مواد ۶-۷.
۲. نصیری، محمد، حقوق بین‌الملل خصوصی، آگه، هشتم، ۱۳۸۰، ج۱-۲، ص۱۸۱.
۳. الماسی، نجادعلی، حقوق بین‌الملل خصوصی، نشرمیزان، نهم، ۱۳۸۹، ص۱۱۸.
۴. سلجوقی، محمود، حقوق بین‌الملل خصوصی (تعارض قوانین)، دادگستر، اول، ۱۳۷۷، ج۲، ص۱۱۹.
۵. الماسی، نجادعلی، حقوق بین‌الملل خصوصی، نشرمیزان، نهم، ۱۳۸۹، ص۱۱۹.
۶. نصیری، محمد، حقوق بین‌الملل خصوصی، آگه، هشتم، ۱۳۸۰، ج۱-۲، ص۱۸۲.
۷. نصیری، محمد، حقوق بین‌الملل خصوصی، آگه، هشتم، ۱۳۸۰، ج۱-۲، ص۱۲۸.
۸. نصیری، محمد، حقوق بین‌الملل خصوصی، آگه، هشتم، ۱۳۸۰، ج۱-۲، ص۱۱۵.
۹. قانون مدنی، ماده ۶.
۱۰. الماسی، نجادعلی، حقوق بین‌الملل خصوصی، نشرمیزان، نهم، ۱۳۸۹، ص۱۱۶.
۱۱. قانون مدنی، ماده ۷.
۱۲. الماسی، نجادعلی، حقوق بین‌الملل خصوصی، نشرمیزان، نهم، ۱۳۸۹، ص۱۱۷.
۱۳. نصیری، محمد، حقوق بین‌الملل خصوصی، آگه، هشتم، ۱۳۸۰، ج۱-۲، ص۱۸۲.
۱۴. الماسی، نجادعلی، حقوق بین‌الملل خصوصی، نشرمیزان، نهم، ۱۳۸۹، ص۱۲۱.
۱۵. قانون مدنی، ماده ۹۷۳.
۱۶. الماسی، نجادعلی، حقوق بین‌الملل خصوصی، نشرمیزان، نهم، ۱۳۸۹، ص۱۲۸.
۱۷. سلجوقی، محمود، حقوق بین‌الملل خصوصی (تعارض قوانین)، دادگستر، اول، ۱۳۷۷، ج۲، ص۱۲۶.
۱۸. الماسی، نجادعلی، حقوق بین‌الملل خصوصی، نشرمیزان، نهم، ۱۳۸۹، ص۱۳۱.
۱۹. الماسی، نجادعلی، حقوق بین‌الملل خصوصی، نشرمیزان، نهم، ۱۳۸۹، ص۱۳۲.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «احاله»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۹/۰۸/۱۸.    






جعبه ابزار