احمد آرامش
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
احمد آرامش که تحصیلات تکمیلی خود را در
آمریکا گذراند در
مدت حیاتش مسئولیتهایی از
جمله نخستوزیری بر عهده داشت وی در دورههایی مخالفت با دولت را شروع کرد و در نهایت وی را به
قتل رساندند
"احمد اشتری" که بعدها نام خانوادگی خود را به «آرامش» تغییر داد،
پسر محمدعلی اشتری است که در
سال ۱۲۸۷ش. در
یزد متولد شد.
احمد آرامش پس از اتمام تعلیمات مقدماتی در یزد، برای گذراندن دوره دبیرستان به تهران آمد و سپس برای تکمیل تحصیلاتش وارد کالج آمریکایی
تهران شد. وی مدتی بعد کارمند وزارت راه شد و دیری نپایید که ریاست حسابداری بنادر شمال را بدو سپردند.
او در سال ۱۳۱۸ش. ریاست اداره طرق و شوارع شهسوار را به عهده گرفت و تا سال ۱۳۲۰ش. که به وزارت پیشه و هنر انتقال یافت، در آن سمت بود. وی نخست به عنوان رئیس حسابداری وزارت پیشه و هنر و سپس مدیر کل آن وزارتخانه شد و سرانجام در سال ۱۳۲۴ش. به معاونت وزارت پیشه و هنر ارتقای مقام یافت.
در همین سال (۱۳۲۴ش.) قوامالسلطنه، نگران برخی ناآرامیهای اجتماعی بود. این نآرامیها حاصل تحولاتی بود که در سالهای پس از
جنگ دوم بینالملل روی داد. همچنین گسترش روزافزون نارضایتی میان کارگران _ که
حزبتوده ایران به آن دامن میزد _ بر نگرانی قوامالسلطنه میافزود؛ بدین سبب، او تنی چند از یاران مورد
اعتماد خویش، یعنی مهدی شریفامامی، مصیب نفیسی، فتحالله معتمدی، جمشید فرمانفرماییان و احمد آرامش را برای بررسی و تهیه مقدمات تاسیس وزارت کار مامور کرد. قوام پس از تشکیل آن وزارتخانه، نخست، مظفر فیروز و سپس احمد آرامش را با عنوان وزیر کار، وارد کابینه خویش کرد.
احمد آرامش پس از تاسیس
حزب دموکرات ایران به رهبری قوامالسلطنه به عضویت کمیته
تبلیغات حزب درآمد؛ زیرا وی در مقدمات ایجاد آن، نقش اساسی داشت. در آن زمان، تصمیمات مهم مملکتی و سیاستهای حزب مذکور برای مقابله با گروههای سیاسی رقیب در جلسات خصوصی حزب مذکور اتخاذ میشد. علی امینی، احمد آرامش، اسدی و اعزاز نیکپی در وزارت امور خارجه، این جلسات را برپا میکردند.
آرامش پس از گرفتن امتیاز نشر روزنامه دیپلمات، از آن به صورت ارگان دفتر رهبر کل حزب دموکرات ایران بهرهبرداری میکرد. وی با نگارش مقالات گوناگون به توجیه مسائل سیاسی روز و
دفاع از قوام و حزب دموکرات ایران میپرداخت. او پس از سقوط کابینه قوام، خانهنشین شد.
پس از کنارهگیری قوامالسلطنه، قرار بود که احمد آرامش به نخستوزیری منصوب شود و حتی شاه از او خواسته بود که صورت اسامی وزرایش را تهیه کند. هدف شاه، این بود که وی برنامه اصلاحات ارضی را اجرا کند.
اشرف پهلوی که مایل بود، قبل از انتصاب او به نخستوزیری، از برنامهها و میزان تبعیتش در مقام جدید، اطلاع حاصل کند، عبدالرضا انصاری جوان را نزد آرامش فرستاد. او در دیدار با انصاری گفته بود که به خانم بگو: «ادارهاش میکنم.» طبیعی بود که جواب وی به مذاق اشرف پهلوی خوش نیاید و انتصابش به نخستوزیری نیز منتفی شود. در نتیجه، علی امینی بر کرسی صدارت نشست.
البته
توقع اشرف بیجا هم نبود؛ زیرا آرامش از زمان نخستوزیری هژیر، همراه خسرو هدایت، جهانگیر تفضلی، معدل و دهقان، عضو کمیتهای بود که تحت نظر اشرف تشکیل میشد و این افراد به صورت غیر رسمی و گاه در خفا مجری دستورها و سیاستهای اشرف بودند.
او تا سال ۱۳۳۹ش. که به سفارش جعفر شریف امامی (
برادر همسرش) و تایید شاه به سمت وزیر مشاور و سرپرست سازمان برنامه منصوب شد، فاقد سمت دولتی و رسمی بود. کار عمده وی در طول این مدت، خواندن کتابها و مقالات جراید، دیدار با آشنایان همفکر و همچنین شرکت در جلسات بحث و گفتگوی گروه «ایرانپرستان» بود.
اعضای سرشناس آن گروه که خود را ضدبیگانه میدانستند و برای یافتن راه حلی برای نجات ایران، گرد هم جمع شده بودند، عبارت بودند از: احمدخان ملک ساسانی، سرلشگر گرزن، علی سپهر و احمد آرامش. در این دوران، مقالات بدون امضا و ضد آمریکایی وی که با کمک علی سپهر در روزنامه دیپلمات به چاپ میرسید، باعث نگرانی کارگزاران حاکم و مقامات حکومتی شد و به اعتباری میتوان گفت که علت اصلی مخالفت حکومتهای وقت و بازداشت و زندانی کردن آرامش در سالهای بعد را میبایست، در نگارش چنین مقالههایی جستجو کرد.
یکی دیگر از کارهای سیاسی او، تاسیس گروه «ترقیخواهان ایران» در سال ۱۳۳۴ش. است. اعضای سرشناس این گروه کوچک سیاسی عبارت بودند از: دکتر اسلامی، دکتر نیاکی، دکتر لاهیجانی و... در نخستین بیانیه آن گروه که به امضای آرامش نشر یافت، چنین آمده است: «برکناری ناگهانی آقای علا و تشکیل دولت جدید به ریاست آقای دکتر اقبال نمودار صحنهسازی تازهای در عرصه سیاست ایران است. ملت ایران، دوره دو ساله
حکومت شوم علا را با شرمساری و
نفرت به خاطر خواهد داشت.»
شکست تز جبهه ملی، در ملی شدن صنعت نفت و مبارزه همه جانبهای که آمریکاییها در
جهان و ایران علیه
دکتر مصدق و یاران جبهه ملیاش آغاز کردند، آنچنان شیرازه مملکت را از هم پاشید که عدهای را به سوی مخالفان رژیم از
جمله مرحوم آرامش سوق داد.
آرامش برای گردهمایی سیاستمداران، بازاریها و اصناف پایتخت با دستیاری آقای کلانتر (رئیس وقت اصناف) و چند تن دیگر و برای استفاده از نیروهای آنها به فعالیت پرداخت. وی یک سازمان اطلاعات قوی تشکیل داده بود که همه رفت و آمدها و کارهای محرمانۀ عوامل آمریکایی، افسران سیا، شخص «ژوزف گودوین» (رئیس سیا در ایران) و فعالان برای سقوط
جبهه ملی زیر نظر داشتند. البته به دلیل آشنا نبودن آرامش و مصدق، این اطلاعات به دست مصدق نرسید، وگرنه شاید هیچگاه،
کودتای ۲۸ مرداد علیه مصدق روی نمیداد.
او پس از سقوط کابینه
شریف امامی و به
قدرت رسیدن دکتر
علی امینی با نگارش مقالات مختلف و همکاری همفکران خویش در گروه ترقیخواهان به مخالفت با حکومت جدید برخاست و در نتیجه در هشتم تیرماه ۱۳۴۰ش. دستگیر شد و سیزده روز در زندان به سر برد.
مدتی بعد، کابینه علی امینی سقوط کرد و
اسدالله علم، زمام امور را در دست گرفت؛ ولی مخالفت و ضدیت احمد آرامش و یاران وی با نظام
حاکم ادامه یافت، تا جایی که آنان با صدور اعلامیه «کمیته جمهوریخواهان ایران» خواستار تغییر شکل رژیم شدند. در مقدمه این اعلامیه _ که حزب توده ایران آن را منتشر کرد_ خطاب به ملت ایران چنین میخوانیم: «اعلامیه زیر را جناب آقای آرامش منتشر ساخته و در آن از ملت ایران تقاضا کرده است که آن را تکثیر نمایند. آقای آرامش یکی از وزیران سابق شاه در دوران سیاه
کودتا و یکی از اعضای مؤثر طبقه حاکمه بوده است. شریف امامی و دیگر خویشان آرامش برای تسکین
غضب شاه، او را به دیوانگی متهم کردهاند... استادان دبیران و روحانیون عالیمقام جلسات تشکیل دهند و برای تایید او اعلامیهها امضا نمایند.»
در متن اصلی اعلامیه احمد آرامش که آن را به نمایندگی از کمیته جمهوریخواهان ایران امضا کرده، چنین آمده است:
«ملت
اسیر و
استعمار زده ایران! بر هیچکس پوشیده نیست که پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ که به وسیله آمریکاییان با پول و عوامل آمریکایی مقیم ایران انجام گرفت، به تدریج، کشور از
استقلال به استثمار و از آزادی به اسارت گرایید. با چنین وضعی باید چه کرد؟ گروهی وطنپرست و استقلالطلب، کمیته جمهوریخواهان ایران را بنیان گذارده و برای محو رژیمی
[
میکوشد
]
که ملت و مملکت را به اسارت بیگانگان درآورده است... هرگاه شخص شاه، حاضر شود که به نفع مردم و مملکت ایران از روش گذشته خود عدول و حقوق و امتیازات ربوده شده، از مردم را به آنان پس دهد، کمیته جمهوریخواهان نیز فعالیتهای فداکارانه خود را متوجه به ثمر رساندن
مشروطیت خواهد ساخت؛ ولی وقتی شاه به ساحت
دین اسلام تجاوز کرده و
صهیونیست و
بهائیت را بر پیروان
قرآن تسلط اندازد، بدیهی است که ملت
مسلمان ایران، دیگر برای رعایت حقوق چنین پادشاهی تعهدی به عهده ندارد.»
بدیهی است که صدور چنین اعلامیه تندی از سوی وی و همفکرانش میتوانست، عواقب خطرناکی برای آنان به همراه داشته باشد؛ چنانکه اندکی بعد، آنان به اتهام بر هم زدن امنیت داخلی کشور دستگیر شدند. شخص احمد آرامش در دادرسی ارتش بر اساس ماده ۳۱۷ قانون دادرسی و
کیفر ارتش به
اتهام قیام علیه حکومت سلطنتی و مشروطه، محاکمه و به ده سال
حبس محکوم شد.
او بعد از گذراندن هفت سال در زندان آریامهر به علت شدت یافتن بیماری کبد و
کلیه آزاد شد. سپس در خانه دخترش مهدخت منزل گزید و به توصیه دامادش، دکتر صادق میرعماد، برای مداوا و کسب سلامتی چند هفتهای در بیمارستان بستری شد.
اقامت آرامش در خانه دخترش میتوانست، بهانهای باشد تا مقامات امنیتی برای آنان مزاحمت فراهم سازند؛ بدین سبب، او مدتی بعد به هتل سینا نقل مکان کرد. ساواک در این زمان برای
تحقیر شخصیت وی بعد از مرگش چنین اعلام کرد: «آرامش شدیداً معتاد به قمار بوده و در بازیهای کلان، مبالغ هنگفتی باخته و به بانکها مقروض شده بود و چون قادر به پرداخت بدهیها نبوده دست به خودکشی زده که او را نجات دادهاند؛ ولی به خاطر بدهیهای زیاد، متوجه ایادی بیگانه شده که از او قصد سوء استفاده داشتهاند. در این هنگام،
داماد او، دکتر میرعماد که از دست او به ستوه آمده بود، از او خواسته بود که منزلش را ترک کند.»
سرگرمی عمده آرامش در این دوران، پیادهروی در پارک بود، یعنی در گردشگاهی که در آن به استناد اخبار مندرج در جراید در تاریخ ۲۴ مهر ۱۳۵۲ش به ضرب چند گلوله از پای درآمد و دکتر بقایی، نماینده سابق
مجلس شورای ملی، جواز دفن وی را به دلیل پارگی قلب صادر کرد.
اطلاعیه پلیس تهران که در بسیاری از روزنامههای آن
موقع حتی لوموند
انگلیس نیز چاپ شد، اینگونه بود:
«شخصی به نام سیدمحسن باقری که گویا مدت سه سال مورد
تعقیب پلیس بوده، چند روز قبل بالاخره دستگیر شده است. این شخص روز شنبه ۲۰ اکتبر با احمد آرامش در باغ ملی قرار ملاقات داشته و پلیس او را از زندان بیرون و به محل قرارش برده. وقتی آرامش، متوجه در تله افتادن خود شد، چندین گلوله به طرف مامورین شلیک کرده و پس از مجروح کردن دوستش، خود او هدف گلوله پلیس
واقع شده و به
هلاکت رسید.»
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «احمد آرامش»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۷/۲۵.