استگر ونیفرد
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
این مقاله درباره خانم استگر ونیفرد، بانوی ساکن استرالیا، و اولین بانوی گرونده به
اسلام در استرالیا است. وی مسافر
حج در ۱۹۲۷م. و نگارنده کتاب نواهای جاودانه (Always Bells) میباشد.
(ونیفرد استگر) (
Winifred Stegar یا استگر (Steger)
(۱۸۸۲ـ۱۹۸۱م.)
بر پایه پارهای گزارشها، نخستین بانوی گرونده به
اسلام در استرالیا بوده و سفرنامهاش از قدیمترین گزارشهای
حج در این منطقه است.
درباره زندگی وی دو روایت در دست است که یکی از آنها با زندگینامه خود نوشتش سازگار و در کتابی از او با نام نواهای جاودانه آمده است. او نام این کتاب را از نوایی در روزگار کودکی خود الهام گرفته و این نوای ماورائی را تا کهنسالی در گوش خود طنین انداز دانسته است.
به نظر میرسد برخی از گزارشهای او در کتابش احساسی و اغراق آمیز است.
روایت دیگر، گزارش هیلاری لیندسی ((Hilarie Lindsay در کتاب رؤیاهای یک زن رختشوی: زندگی خارق العاده ونیفرد استگر
است که به سال ۲۰۰۲م. به چاپ رسید و با اسناد کتابخانه ملی استرالیا هماهنگ است.
وی، به نوشته خود، به سال ۱۸۸۲م. در یکی از شهرهای چین زاده شد. به دلیلهای ناشناخته، در کودکی بدون سرپرست شد و تا ۱۶ سالگی تحت
حضانت و تربیت
کلیسا بود.
در ۱۹ سالگی به مدت هفت ماه در معبدی
بودایی اقامت کرد. در پکن در یک کارخانه ابریشم بافی به کار پرداخت. در آن جا با
همسر آینده خود، علی، بازرگان
مسلمان هندی تبار از خانوادهای ثروتمند و دانش آموخته دانشگاه آکسفورد، آشنا شد. پس از
ازدواج، برای دیدن برادر علی، همراه او به کوئینزلند (Queensland) در شمال استرالیا سفر کرد.
در همان جا هر دو برای پرورش شتر جهت حمل تجهیزات راه آهن، به استخدام دولت استرالیا درآمدند.
او با دیدن رفتار پسندیده همسرش و آشنایی با آداب و رسوم مسلمانان آن منطقه، به اسلام گروید.
از علی صاحب سه فرزند، دو
پسر و یک دختر، شد
و سرانجام به سال ۱۹۸۱م. در ۹۹ سالگی در آدلاید (Adelaide) درگذشت.
زندگی خارق العاده ونیفرد استگر که به سال ۲۰۰۲م. به چاپ رسید،
گزارشی متفاوت درباره زندگی او به دست میدهد. بر پایه این گزارش، استگر در لندن زاده شده و در ۱۰سالگی و پس از جدا شدن پدر و مادرش، همراه پدرش به استرالیا مهاجرت کرده و پس از یک ازدواج نافرجام با مهاجری آلمانی در زمانی که خدمتکار هتلی در کوئینزلند بود، تحت تاثیر رفتار علی اکبر نوبی (Ali Ackbar Nuby)، بازرگان مسلمان هندی و از مسافران هتل، با او ازدواج کرد و پس از چندی به اسلام گروید. او از علی صاحب سه فرزند، دو پسر و یک دختر، شد. آنان برای پرورش شتر به استخدام راه آهن استرالیا درآمدند. علی در سفری به هند، بر اثر ابتلا به
وبا درگذشت و استگر هزینههای زندگی خود و فرزندانش را با لباس شویی و خدمتکاری تامین کرد. به سال ۱۹۲۵م. با شتربان هندی، کریم بخش (KarumBux) ازدواج کرد. به سال ۱۹۲۷م. با او به سفر
حج روانه شد. لیندسی در گزارش خود، به جزئیات سفر حج استگر اشاره نکرده است.
جزئیات سفر حج ونیفرد از کتاب نواهای جاودانه گزارش شده است. بر پایه این گزارش، علی پس از ۱۴ سال زندگی مشترک، تصمیم گرفت به
زیارت خانه
خدا برود. استگر نیز با او همراه شد.
آنان نخست از بندر پرت (Perth) در غرب استرالیا به سوی بمبئی رفتند. لوبو (Lubu) برادر بزرگتر علی، در بمبئی به آنها پیوست. از بمبئی با قطار راهی لکنهو ((lacknow ـ جایی که نخستین گروه زائران برای سفر ساماندهی میشدند ـ و سپس کراچی گشتند. استگر در کراچی دو فرزند پسر خود را به یکی از بستگان علی سپرد و دختر چهارسالهاش را همراه برد.
پس از توقفی۱۰ روزه و طاقت فرسا در کراچی و در پی معاینه پزشکی، با گذرنامه ترکی و نام مستعار بیبی زیتون BeBeZatoon)) با کشتی بخار راهی بندر جده شد.
وی شمار مسافران آن کشتی را ۱۱۰۰ تن برآورد کرده است
که ۴۰۰ تن از آنها
زن بودهاند.
چند روحانی
اهل تسنن، موسوم به مولوی، آموزش
اعمال حج را بر عهده داشتهاند. او، خود، نیز در کشتی به مطالعه آداب و رسوم مسلمانان و تمرین و تعلیم
مناسک حج پرداخته است.
از شمار زائران و حضور چندین مولوی برای آموزش میتوان دریافت که سفر آنها به نیت حج صورت پذیرفته است. کشتی برای استحمام و قرنطینه پزشکی مسافران یک روز در کمران، بزرگترین جزیره
یمن، لنگر انداخت. همه زائران موظف گشتند پیش از استحمام لباسهای خود را درون سبدهایی قرار دهند تا ضد عفونی شود. سپس کشتی به سوی بندر جده روان شد.
استگر و همسرش سرانجام در مارس ۱۹۲۷م. وارد
جده شدند. زائران در آغاز ورود به
حجاز، ناچار گشتند هفت روپیه بابت مالیات به
حکومت آل سعود بپردازند. حکومت سعودی این مبلغ را به اعراب صحرانشین برای تامین امنیت زائران تا رسیدن به مکه میپرداخت.
گذرنامهها در جده بازبینی شدند و سپس زائران در اتاقهای بیست نفره جای گرفتند تا برای عزیمت به مکه آماده شوند. آنها فاصله جده تا مکه را با شتر طی کردند.
استگر در مارس ۱۹۲۷م. برابر با
رمضان ۱۳۴۵ق. پس از تحمل سختیهای فراوان، توفیق یافت تا خانه خدا را زیارت کند. وی از فراز کوهی مشرف به
مسجدالحرام،
کعبه را در نخستین نگاه، خانهای بزرگ و سیاهپوش با پنج مناره، در میانه مسجدی بزرگ و کنار گنبد زر اندود زمزم، تصویر کرده است. او از ماجرای پیدایش
چاه زمزم که پیشتر آن را در
کلیسا شنیده بوده، به تفصیل سخن گفته است.
استگر از سختیهای سعی
صفا و مروه همراه دخترش سخن گفته و آن را همانند ماجرای
هاجر دانسته است. بخشی از نوشتههای او به وصف
پرده کعبه اختصاص یافته است. وی پرده کعبه را دارای تکه پارچههای مخمل سیاه دانسته که به دست دختران پارسی دوخته شده است.
به نظر میرسد این گزارش با واقعیت سازگار نیست؛ زیرا در سدههای ۱۳ و ۱۴ق./۱۹ و۲۰م. آن پرده را در
مصر یا
عربستان میدوختند.
وی همچنین به وصف مسجدالحرام پرداخته و به توسعه آن در دوره آل سعود اشاره کرده و بخشی از خطابه
امام جماعت مسجدالحرام را در کتاب خود بازنوشته است. او حالات معنوی و عرفانی حج گزاران را نیز وصف کرده است. به گزارش او، با این که بیشتر زائران کهنسال هندی امید بازگشت به سرزمین خود را نداشتند، اشتیاق
زیارت در چشمانشان میدرخشید و از مجاهدت خویش لذت میبردند. وی
آب زمزم،
تسبیح و سجاده را به عنوان
سوغات برای همسایگانش در استرالیا برده است.
استگر و همسرش پس از زیارت خانه خدا تصمیم میگیرند به
مدینه بروند. اما در راه مدینه، گرفتار طوفان شن و حمله راهزنان میشوند و در پی رهایی از دزدان، راه را گم میکنند. پس از چهار روز سرگردانی در
بیابان به چاه آبی که استگر آن را از چاههای
ابراهیم نبی میداند و سپس به مسجدی میرسند.
مشکلات فراوان این سفر، آن دو را از رفتن به مدینه منصرف میکند. مسیر بازگشت آنها مکه، جده و از آن جا با کشتی، بندر کراچی بوده است.
پیش از سفر، استگر دو نگرانی داشت: نخست دوری و سختی بیش از اندازه راه که وصف آن را از زائران پیشین بسیار شنیده بود. دیگر آن که در گزاردن
نماز و خواندن
دعا به
زبان عربی تسلط نداشت و همین میتوانست بدگمانی دیگر زائران و اعراب را برانگیزد و با توجه به ظاهر اروپاییاش، ممکن بود وی را
کافر بپندارند. او از برخی مشکلات دیگر نیز یاد کرده است.
از جمله در دوران توقف آن دو در کراچی، بخشی از اموال آنان به
سرقت رفت.
وی پیش از سوار شدن به کشتی در کراچی، به رفتار ناشایست پزشک هنگام معاینه افراد، اعتراض کرده و با او درگیر شده است.
در اثنای سفر با کشتی، هر زائر وظیفه داشته که سه ظرف آب و هفت کیلوگرم هیزم با خود حمل کند.
اتاقی که در کشتی به استگر و همسرش داده بودند، نزدیک موتورخانه قرار داشت و آن دو در طول سفر ناچار به تحمل صدای موتور کشتی بودند.
سرگردانی در بیابانهای پیرامون
مکه پس از حمله راهزنان نیز از دشوارترین مراحل سفر استگر بوده است. در مسیر بازگشت، فردی به نام ابراهیم که در جده برگه رسمی عبور آن دو را در اختیار داشت، ناپدید شد.
ماموران حکومتی پس از سوء ظن به استگر، وی را که گذرنامه نداشت، دستگیر کردند. علی پس از جست وجوی فراوان، ابراهیم را یافت و مدارک را باز پس گرفت.
آنها در بندر جده به دو دختر هندی که گذرنامه شان دزدیده شده بود، یاری رساندند تا به صورت پنهان بر کشتی سوار شوند. اما به دست ماموران کشتی دستگیر شدند و پس از اصرار فراوان استگر، آزاد و راهی بندر کراچی گشتند.
استگر در ۸۰ سالگی، زندگینامه و سفر حج خود را بازنوشته است. کتاب زندگی نامه وی با عنوان Always Bells : Life With Ali نخستین بار در اول ژانویه ۱۹۶۹م. در سیدنی به چاپ رسید.
The Australian Woman’s WeeklyـOctober ۱ـ۱۹۶۹
The Australian Woman’s WeeklyـSeptember ۲۴ـ۱۹۶۹
One thousand roads to Mecca ـ Michael Wolfe ـ Grove Press
Outside Country: A History of Inland Australia ـAlan Mayne، Stephen Atkinsonـ۲۰۱۱
Muslim communities in Australia ـ ShahramAkbarzadeh ـ ۲۰۰۱
The Washerwoman's Dream: The Extraordinary Life of Winifred Steger ـ Hilarie Lindsay ـ Simon & Schuster Australia، ۲۰۰۷
Pilgrimage and Religious Travelـ YousefMeri ـ Oxford University Pressـ۲۰۱۰
Australia's Muslim Cameleers: Pioneers of the Inland ۱۸۶۰sـ۱۹۳۰s ـ Jones، Kenny، South Australian Museum ـ ۲۰۱۰
حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، برگرفته از مقاله «اِستِگر، ونیفرد».