• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اصحاب رَس

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اصحاب رَسّ به‌ گفتة قرآن‌ كريم‌‌،قومى‌ بودند كافر كه در شمار اقوام عذاب‌ شده پيشين به سبب تكذيب و كشتن پيامبرشان.




رَسّ در لغت به معناى كندن چاه و قبر
[۱] . ترتيب العين، ص‌۳۱۱.
[۲] تاج‌العروس، ج‌۸‌، ص‌۳۰۶، «رس».
، مدفون كردن مرده يا غير آن، چاه كهنه، چاه‌سنگ‌چين شده، معدن
[۴] تاج العروس، ج‌۸‌، ص‌۳۰۶

و نيز استوار ساختن
[۶] . ترتيب العين، ص‌۳۱۰.
[۷] التحقيق، ج‌۴، ص‌۱۰۹، «رس».
،نشانه و اندك اثر بر جاى مانده هر چيز آمده‌است.بعضی هم معتقدند که رَسّ در اصل به معناي اثر مختصر است، به هر حال ناميدن اين قوم به اين نام بدان علت است كه اثر بسيار كمي از آنها بجا مانده يا به جهت آن است كه آنها چاههاي آب فراوان داشتند و يا بدان خاطر است كه آنها بوسيله فروكشيدن چاههايشان هلاك و نابود شدند.



در قرآن در دو مورد سخن از اصحاب الرسّ به میان آمده، نخست در آیه ۱۲ سوره ق، كه از تكذیب آنها از پیامبرشان، سخن گفته شده، دوم در آیه ۳۸ فرقان، كه بیانگر هلاكت و عذاب شدید اصحاب رسّ در ردیف قوم عاد و قوم ثمود است، كه همانند آنها بر اثر عذاب الهى ریشه كن و نابود شدند.



اينكه اين قوم چه كساني بودند،نظري در اين باره ميان مفسران از شهرت بيشتري برخوردار است، اينست كه اصحاب رس در سرزمين يمامه مي زيستند،و پيامبري داشتند به نام حَنظله. آنان وي را تكذيب كردند و در چاهش افكندند.
حتي نوشته اند كه آن چاه را پر از نيزه كرده بودند و دهانه چاه را بعد از افكندن اين پيامبر خدا، بستند تا آن كه او شهيد شد.

۳.۱ - روایتی از معصوم


در عيون الاخبارالرضا، از امام رضا(ع)، به نقل از اميرمؤمنان امام علي(ع)حديث ي طولاني دربارة اصحاب «رس» نقل گرديده كه خلاصة آن چنين است :
«آنها قومي بودند كه درخت صنوبري را مي پرستيدند و به آن "شاه درخت" مي گفتند، و آن درختي بود كه "يافِث" فرزند حضرت نوح(ع)( بعد از طوفان در كناره اي به نام "روشن آب" غرس كرده بود.(كاشته بود)، اين قوم دوازده شهر آباد داشتند كه بر كنار نهر ي به نام "رَسْ" قرار داشت. اين شهرها به نامهاي فروردين، ارديبهشت، خرداد، تير، مرداد، شهريور،مهر‌، آبان، آذر، دي،بهمن و اسفند نام داشتند كه ايران يان نام ماههاي سال خود را از آنها گرفته اند.
آنها به خاطر احترامي كه به آن درخت صنوبر مي گذاشتند، بذر آن را در مناطق ديگر نيز كاشتند و نهري براي آبياري آن اختصاص دادند، به گونه اي كه نوشيدن آب آن نهر را بر خود و چهارپايان شان ممنوع كرده بودند، حتي اگر كسي از آن مي‌خورد او را به قتل مي رساندند، و مي گفتند اين ماية حيات خدايان ماست و شايسته نيست كسي از آن چيزي كم كند.
آنها در هر ماه از سال روزي را در يكي از اين شهرها عيد مي گرفتند، و در كنار درختان صنوبر قرباني مي كردند، به سجده مي‌افتادند و گريه و زاري سر مي دادند. هنگامي كه نوبت به شهر بزرگي كه پايتخت پادشاهان بود و اسفند نام داشت مي رسيد، تمام اهل آباديها در آن شهر جمع مي گشتند و دوازده روز پشت سر هم عيد مي گرفتند و آنچه در توان داشتند قرباني مي كردند و در برابر درخت صنوبر سجده مي نمودند. اين قوم هنگامي كه در كفر و بت پرستي فرو رفتند، خداوند پيامبري از بني اسرائيل به سوي آنها فرستاد تا آنها را به عبادت خداوند يگانه و ترك بت پرستي و شرك دعوت كند؛ اما آنان ايمان نياوردند. پيامبر خدا براي نابودي منشاء فساد و شرك، از خدا تقاضا كرد و بدين ترتيب آن درخت بزرگ خشك گرديد. هنگامي كه اين قوم چنين ديدند بشدت ناراحت شدند و گفتند اين مرد خدايان ما را سحر كرده، و بعضي گفتند خدايان به خاطر اين كه اين مرد ما را دعوت به كفر مي كند بر ما غضب كردند!بدين ترتيب تصميم بر كشتن آن پيامبر خدا گرفتند، چاهي عميق كندند و او را در آن افكندند وسر آن را بستند و بر بالاي آن نشستند و پيوسته نالة او را شنيدند، تا شهيد گشت.»آن پیامبر در مناجات خود مى گفت: «خدایا! مكان تنگ مرا مى نگرى، شدّت اندوه مرا مى بینى، به ضعف و بى نوایى من لطف و مرحم كن، هر چه زودتر دعا یم را به اجابت برسان، و روحم را قبض كن.»آن پیامبر خدا با این وضع در آن چاه به شهادت رسید.
در این هنگام خداوند به جبرئیل فرمود: «به این مخلوقات بنگر كه حلم من آنها را مغرور كرده، و خود را از عذاب من در امان مى بینند، و غیر مرا مى پرستند، و پیامبر فرستاده مرا مى كشند... من به عزّتم سوگند یاد كرده ام كه هلاكت آنها را مایه عبرت جهانیان قرار دهم.»



روز عید آنها فرا رسید، همه آنها در كنار درخت صنوبر اجتماع كرده و جشن گرفته بودند، ناگاه طوفان سرخ شدیدى به سراغشان آمد، همه وحشت زده به همدیگر چسبیدند و به دنبال پناهگاه بودند، ناگهان دریافتند كه هر جا پا مى گذارند، زمین مانند سنگ كبریت شعله ور، سوزان و داغ است، در همین بحران شدید، ابر سیاهى بر سر آنها سایه افكند، و از درون آن ابر، صاعقه هایى از آتش بر آنها باریدن گرفت، به طورى كه پیكرهاى آنها بر اثر آن آتشها، هم چون مس ذوب شده، گداخته شد، و به این ترتیب به هلاكت رسیدند.



 
۱. . ترتيب العين، ص‌۳۱۱.
۲. تاج‌العروس، ج‌۸‌، ص‌۳۰۶، «رس».
۳. لسان العرب،ج۶،ص۹۸.    
۴. تاج العروس، ج‌۸‌، ص‌۳۰۶
۵. القاموس المحیط،ج۲،ص۲۱۹.    
۶. . ترتيب العين، ص‌۳۱۰.
۷. التحقيق، ج‌۴، ص‌۱۰۹، «رس».
۸. لسان العرب،ج۱،ص۱۹۴.    
۹. تفسير نمونه، ج۱۵، ص۹۲    
۱۰. عیون اخبار الرّضا،شیخ صدوق، ج ۲، ص۱۸۶.    
۱۱. تفسيرنمونه، ج۱۵، ص۹۴-۹۳،به نقل از عیون اخبار الرّضا    
۱۲. اقتباس از عیون اخبار الرّضا، ج۲، ص۱۸۶    
۱۳. اقتباس از عیون اخبار الرّضا، ج۲، ص۱۸۶    



دانشنامه موضوعی قرآن     و کانون گفتگوی قرآنی    



جعبه ابزار