• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اضطرار2

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اضطرار به مجبور شدن به انجام ارادی فعل با عدم رضایت قلبی، یا سلب کامل اختیار اطلاق می‌شود.



اضطرار، حالتی است که در آن، با وجود آن که تهدیدی از خارج متوجه شخص نمی‌گردد، فشاری از درون وی، او را به انجام کاری وادار می‌کند که نسبت به آن رضایت کامل ندارد؛ یعنی هر چند اراده انجام آن را دارد، اما این اراده با رضایت و خرسندی درونی همراه نیست، مانند این که شخصی برای درمان فرزندش، مضطر به فروش خانه خود می‌گردد؛ در این مورد، او این کار را بر خلاف میل باطنی و در شرایط اضطرار، ولی با اراده و قصد ، انجام می‌دهد.


در مباحث اصول ، در چند مورد، از اضطرار سخن به میان آمده است، از جمله:
۱. در بحث اجزای امر اضطراری از امر واقعی اولی ؛ برای مثال، در صورتی که مکلف ، به آب دست رسی ندارد و یا اگر دست رسی دارد، به دلیل زیان‌آور بودن برای او، نمی‌تواند از آن استفاده کند. وظیفه او نماز با تیمم است؛ در این صورت از تکلیف «نماز با تیمم»، به تکلیف واقعی ثانوی یا مامور به اضطراری تعبیر می‌شود.
۲. در حدیث رفع (رفع عن امتی ما اضطروا الیه... ) از این مسئله بحث می‌شود که اگر کسی به ارتکاب عمل حرامی مضطر شد، اضطرار مذکور سبب می‌شود که حرمت فعلی آن عمل، برداشته شود.
۳. در اضطرار به ارتکاب بعضی از اطراف علم اجمالی نیز این بحث وجود دارد که آیا این اضطرار مانع فعلیت تکلیف می‌شود یا نه.


«اضطرار» در کلمات اصولی‌ها به دو معنا به کار رفته است:
۱. به معنای سلب کامل اختیار در جایی که عامل خارجی به طور قهری، اختیار را از شخص سلب کند، مثل کسی که در اثر طوفان از بلندی به پایین پرت می‌شود. در بحث از قاعده «الاضطرار بسوء الاختیار لا ینافی الاختیار» مراد از اضطرار، این نوع خاص است که شامل اجبار و اکراه می‌شود.
۲. به معنای ناچاری و اوضاع و احوال سختی که تحمل آن عادتا «دشوار یا غیر قابل تحمل می‌باشد، که در این صورت، شخص مجبور می‌شود بر خلاف میل باطنی خود و از روی قصد و رضای خاصی، عملی را انجام دهد. این معنای اضطرار، در اصول رایج است.
[۱] حیدر، محمد صنقور علی، المعجم الاصولی، ص۲۱۷.



نسبت به چگونگی دخالت اضطرار در تکلیف، دو مبنا وجود دارد:
۱. مبنای مشهور، که اعتقاد دارند عدم اضطرار، از قیود و شرایط تکلیف است؛ یعنی یکی از شرایط فعلیت هر تکلیفی این است که مکلف ناچار به انجام حرام یا ترک واجبی نشده باشد. با وجود اضطرار، فعلیت تکلیف منتفی می‌شود (در این جا اضطرار به معنای اجبار و اکراه است).
۲. مبنای مرحوم « امام خمینی »، که معتقد است با وجود اضطرار نیز تکلیف فعلیت دارد، اما عقل، مضطر را در مخالفت معذور می‌بیند و معنای معذوریت در مخالفت این است که مولا حق ندارد بر او احتجاج نماید.
[۲] فاضل لنکرانی، محمد، سیری کامل در اصول فقه، ج۱۲، ص۱۴۳.
[۳] فاضل لنکرانی، محمد، کفایة الاصول، ج۵، ص۳۲.
[۶] شیرازی، محمد، الوصول الی کفایة الاصول، ج۱، ص۵۴۱.



۱. حیدر، محمد صنقور علی، المعجم الاصولی، ص۲۱۷.
۲. فاضل لنکرانی، محمد، سیری کامل در اصول فقه، ج۱۲، ص۱۴۳.
۳. فاضل لنکرانی، محمد، کفایة الاصول، ج۵، ص۳۲.
۴. طباطبایی قمی، تقی، آراؤنا فی اصول الفقه، ج۱، ص۱۱۸.    
۵. خمینی، روح الله، انوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایة، ج۲، ص۲۰۷.    
۶. شیرازی، محمد، الوصول الی کفایة الاصول، ج۱، ص۵۴۱.



فرهنگ نامه اصول فقه، تدوین توسط مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، برگرفته از مقاله «اضطرار».



جعبه ابزار