اعتبار روایات اسباب نزول (خام)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
دانش
اسباب نزول از دانشهای نقلی است که تنها راه دستیابی به آن نقل است و نمیتوان برای رسیدن به آن
اجتهاد کرد.
اسباب نزول موجود روایاتی منقول از
امامان معصوم (علیهمالسلام)
صحابه ،
تابعان و پیروان آنها است، که از ارزشی یکسان برخوردار نیست؛ افزون بر اینکه در میان آنها
روایات مجعول و محرَّف نیز دیده میشود.
همین مسأله واحدی را بر آن داشت تا به گزینش روایات اسباب نزول روی آورد و آنچه را صحیح میپنداشت در مجموعهای گرد آورد.
وی با
استناد به حدیثی از
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) که میفرماید: هرکس بدون دانش، بر
قرآن دروغ ببندد، باید جایگاه خود را در
آتش مهیا ببیند، نقل روایات غیر صحیح درباره اسباب نزول را با دروغ بستن بر قرآن برابر میدانست و بر این باور بود که جایز نیست درباره اسباب نزول آیات کریمه قرآن سخنی گفته شود؛ مگر از طریق نقل و شنیدن از کسانیکه شاهد نزول
وحی بودند و نسبت به اسباب نزول آگاهی داشتند و درباره این دانش بحث و
پژوهش کردند؛
مفسران
اهل سنت سخن صحابیان شاهد نزول وحی را در حد سخنان
پیامبر بالا بردند و در
حکم حدیث مسند و مرفوع قرار دادند.
البته این حکم، روایات سایر صحابیان را شامل نمیشود؛ مانند
ابنعباس که از صحابیان خردسال بوده یا
ابوهریره که در سه
سال پایان
حیات پیامبر،
اسلام آورده است و روایات آنها
حدیث موقوف بهشمار میآید؛
همچنین
سیوطی روایات منقول از تابعان را حدیث مرفوعِ مرسل شمرده است که درصورت برخورداری از دو شرط قابل پذیرش است: نخست اینکه
سند آن تا فرد تابعی صحیح باشد و دوم آن که آن تابعی از پیشوایان در
تفسیر باشد که تفسیر خود را از صحابیان گرفتهاند؛ مانند
مجاهد ،
عکرمه و
سعید بن جبیر ، یا آن که آن روایت با
روایت مرسل دیگری تقویت شود.
در مقابل این نظر، برخی نیز نگاه خوش بینانهای به روایات اسباب نزول نداشته، اعتبار آنها را رد کردهاند؛
علاّمه طباطبایی با اینکه معتقد است دانستن اسباب نزول تا اندازهای
انسان را از مورد نزول و مضمون آیات آگاه و روشن میکند؛
اما روایات موجود اسباب نزول را فاقد اعتبار کافی میداند. وی میگوید: تتبع این روایات و تأمل کافی در اطراف آنها انسان را نسبت به آنها بدبین میکند؛ زیرا اولاً از سیاق بسیاری از آنها پیدا است که راوی ارتباط نزول آیه با حادثه را بهصورت
مشافهه و دریافت و حفظ بهدست نیاورده، بلکه
قصه را حکایت میکند؛ سپس آیاتی را که از جهت معنا با قصه مناسب است به قصه ارتباط میدهد؛
بنابراین، سبب نزول موجود در روایات، نظری و اجتهادی است، نه سبب نزول که از راه مشاهده و
ضبط بهدست آمده باشد. شاهد آن هم وجود روایات متناقض و متفاوت در ذیل یک آیه است که نمیتوان همه را به عنوان سبب نزول پذیرفت. ثانیاً منع کتابت حدیث از طرف مقام
خلافت در
صدر اسلام که تا پایان
قرن اول هجری ادامه داشت راه نقل به معنا را بیش از حد ضرورت برای راویان بازکرد و تغییرات ناچیز که در هر مرتبه نقل
روایت پیش میآمد کم کم روی هم
تراکم نموده گاهی اصل حادثه را کاملاً دگرگون میکرد؛ بنابراین، با تحقق چنین احتمالاتی روایات اسباب نزول اعتبار خود را از دست خواهد داد؛ بهطوری که حتی صحیح بودن خبر از جهت
سند نیز سودی نمیبخشد.
ایشان همچنین بر آن است که روایات سبب نزولی که
متواتر یا قطعی نباشد تنها درصورتی اعتبار خواهد داشت که به تأیید آیه برسد؛ یعنی آن که بر آیه عرضه شود و درصورتی که مضمون آیه و قراین موجود در آن با روایت سازگار بود به آن اعتماد شود و در هر صورت مقاصد عالیه
قرآن مجید در استفاده خود از آیات کریمه قرآن نیازی قابل توجه یا هیچ نیازی به روایات اسباب نزول ندارد.
برخی دیگر از محققان روشی میانه اتخاذ کرده، با تأکید بر نقش روایات اسباب نزول در فهم و تفسیر صحیحتر آیات معتقدند که راه
اثبات درستی و اعتبار روایات اسباب نزول تنها موثق بودن
رجال سند آنها نیست؛ بلکه افزون بر آن، از راههایی دیگر مانند
تواتر تاریخی یا همراهی با قراین معتبر مانند تناسب و هماهنگی با مفاد آیات کریمه نیز میتوان به درستی آنها پی برد. از نظر این گروه مجموع روایات اسباب نزول در سه دسته جای میگیرد: یک دسته روایاتی که درستی و اعتبار آنها قطعی است و با
دلیل معتبر ثابت شده است. دسته دیگر روایاتی که نادرستی و عدم اعتبار آنها قطعی و مسلم است و دسته سوم روایاتی است که بر نادرستی یا درستی آنها دلیلی وجود ندارد. در
تفسیر آیات کریمه، دسته اول از روایات مورد استناد قرار میگیرد و دسته دوم باید نادیده گرفته شود و در مورد دسته سوم از روایات، مفسر میتواند هم با در نظر گرفتن روایات سبب نزول مفاد آیات را
تبیین کند و هم با قطع نظر از آن؛ ولی از اسناد هر یک از این دو به خدای متعال باید خودداری کند و مفهوم مشترک میان آن دو را به عنوان مفاد قطعی آیه مطرح سازد.
این نظر با نظر اول که از سیوطی نقل شد تفاوت روشنی ندارد؛ اما در مقام برخورد با روایات اسباب نزول کاملا با آن متفاوت است و هرگز در پذیرش روایات،
صحت سند را ملاک حقیقی و اصلی قرارنمیدهد و به
نقد متن روایات و سازگاری با متن آیات نیز توجه جدی دارد.
دائرةالمعارف قرآن کریم، مقاله اسباب نزول.