البیان فی تفسیرالقرآن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
البیان فی تفسیرالقرآن، کتابی مهم در تفسیر و علوم قرآنی، اثر فقیه شیعی معاصر،
آیت الله سیدابوالقاسم خویی (متوفی ۱۳۷۱ ش) است.
این کتاب مشتمل است بر برخی مباحث علوم قرآنی از جمله
اعجاز ،
تحریف ،
نسخ و نیز تفسیر
سوره حمد .به رغم خواسته و هدف مؤلف در ارائه تفسیرِ سورههای دیگر
قرآن ، البیان تنها مشتمل بر تفسیر سوره حمد است.
این مجموعه در واقع، حاصل درسهای آیت الله خویی در حوزه علمیه نجف است.
مؤلف در آغاز، به اجمال، از شیوه تفسیر خود سخن گفته. سپس در فصل نخست با عنوان «فضل قرآن» جایگاه قرآن را در پرتو آیات آشکار ساخته و بر لزوم تدبر در آن تأکید کرده است.
در فصل دوم، در بحث از «اعجاز قرآن» به تبیین لغوی اعجاز، معنای اصطلاحی آن و فرق آن با
سحر پرداخته است.
وی برترین معجزه را آن میداند که با برترین جریان روزگار هماوردی کند، از اینرو با تبیین جایگاه
بلاغت و
فصاحت در روزگار جاهلی، به اثبات برتری قرآن در اعصار و مانندناپذیری آن در بیان و عرضه حقایق والا میپردازد.در بیان ابعاد مانندناپذیری قرآن، به تشریع و اِخبار از
غیب نیز اشاره میکند.
از دیرباز، کسانی براین باور بودهاند که گاه در قرآن از لحاظ بیانی، اموری ناهمگون با فصاحت و بلاغت راه یافته است.
مؤلف در فصلی جدا
به برخی از اشکالها و ایرادها در این زمینه پرداخته و با استناد به تاریخ بدانها پاسخ گفته، و در اثر دیگر خود، نفحات الاعجاز، نیز به نویسندهای امریکایی که با نام ظاهراً مستعارِ نصیرالدین ظافر در کتابی با نام حُسن الایجاز (بولاق ۱۹۱۲) به معارضه با قرآن برخاسته بوده، پاسخ گفته است.
بحث
قرائت ، که از پیشینهای کهن و اهمیتی ویژه برخوردار است، بتفصیل در البیان، مطرح شده است.مؤلف به جایگاه قرائت در آرای قرآن پژوهان اشاره میکند و با تصریح به عدم تواتر
قرائتهای هفتگانه میگوید، عدم تواتر قرائتها سخنی مشهور در میان
شیعه است و بعید نمینماید که در میان عامه نیز چنین باشد.
مؤلف برای اثبات عدم تواتر قرائتها، ابتدا
قاریان دهگانه را معرفی میکند و سپس چگونگی گزارش قرائتهای آنها را بازگفته، می نویسد، توجه به واقع زندگانی قاریان و تأمل در طرق نقل قرائتها و چگونگی اسناد قرائتها، نحوه استدلال قاریان و پیروان آنها به قرائتهای خود و نقد دیگر قرائتها، و انکار بسیاری از محققان برخی از این قرائتها را (که نمونههایی از آنها آورده است) نشان میدهد که این قرائتها متواتر نیستند.
آنگاه دلایل
تواتر قرائتها را نقد میکند و نشان میدهد که هیچکدام دلایل استواری ندارند.
مؤلف گاه بر این نکته تأکید کرده است که این دلایل، تواتر قرآن را ثابت میکند نه قرائتها را، و بین این دو فرقی است روشن.
از آنجا که مؤلف تواتر قرائتها را نفی کرده، در ادامه بحث، پیوند «قرائتهای هفتگانه» را با حدیث «اَحرُف سبعه» گسسته دانسته و تأکید کرده است که این حدیث به هر معنایی که باشد، پیوندی با موضوع قرائتهای هفتگانه ندارد.وی در تأیید این نظر خود، آرای تنی چند از مفسّران و قرآن پژوهان بزرگ عامه را آورده است که از جمله به تأخر چند سدهای تعیینِ قرائتهای هفتگانه از سوی ابن مجاهد استناد کردهاند.
مؤلف پس از نقد حجیّت قرائتها، با استناد به روایتی از کافی، تأکید میکند که در نماز قرائتی صحیح است که به روزگار امامان
علیهمالسلام متعارف بوده باشد.
بحث از روایت «
احرف سبعه » در علوم قرآنی بسی دراز دامن است.
مؤلف، گونههای مختلف نقل آن را آورده و پس از نقد تمامی آنها، تصریح کرده است که به دلیل تهافت و تناقض روایات و عدم امکانِ جمع، نمیتوان آنها را پذیرفت.
از اینرو، وی روایات «احرف سبعه» را یکسره مردود میشمارد.
مهمترین بحث البیان، بحث «تحریف ناپذیری» قرآن کریم است.مؤلف
تحریف را معنی کرده، انواع و ابعاد آن را نمایانده و محل نزاع بحث را روشن کرده است.وی ضمن تصریح به اینکه محققان هرگز به تحریف عقیده نداشتهاند، «نسخ التلاوه» را گونهای از تحریف دانسته است.
وی در اثبات تحریف ناپذیری قرآن، به آیات قرآن،
سنت ،
روایات فضائل سورهها و
فضیلت قرائت قرآن استناد کرده است،
و افزون بر اینها به لحاظ تاریخی و با توجه به واقع زندگانی
مسلمانان ، وقوع تحریف را غیرممکن دانسته است.
مؤلف، اشکالهای برخی از عالمان را بر این موضوع آورده و نقدکرده است. بحث وی از
مصحف حضرت علی علیه السّلام و نقد سندی و محتوایی روایتها شایان توجه است.از جمله اهم دلایل معتقدان تحریف، چگونگیِ جمع قرآن است.آنان براین باورند که چون قرآن در زمان
رسول الله صلّی اللّه علیه وآله وسلّم جمع نشده، به هنگام جمع آن در زمان خلفا تحریف صورت گرفته است.بدین سان، مؤلف به بحث ازجمع قرآن پرداخته و پس از نقد و بررسی روایتها و تحلیل ابعاد بحث و فرضهای مختلف آن، به نتیجه رسیده است که قرآن به همین صورت کنونی به روزگار رسول اکرم جمع بوده است.
مؤلف پس از اثبات سلامت، استواری و وحیانی بودن قرآن، به بحث «
حجیّت ظواهر » آن میپردازد، و برای اثبات آن، به دلایل عقلی، قرآنی و روایی استناد میکند.
آنگاه دلایل کسانی را گزارش میکند که به عدم حجیّت ظواهر قرآن اعتقاد دارند، از جمله، مخاطبان قرآن فقط امامان
علیهمالسلاماند، بهرهگیری از ظواهر آیات و استناد بدان،
تفسیر به رأی است که از آن نهی شده است، معارف قرآن بسی ژرف است و دست نایافتنی، و بالاخره تحریف قرآن و از بین رفتن قرائن مهم آن. مؤلف که در بخشهای پیشین دلایل تحریف را نقد کرده است، در این بخش، دیگر دلایل آنان را به نقد کشیده بر حجیّت ظواهر قرآن تأکید میکند.
در بحث از حجیّت ظواهر قرآن، که عملاً حجیّت تمامت آیات آن است، چگونگی «
نسخ » آیاتی از قرآن مطرح میشود.از اینجا مؤلف به بحث از «نسخ» می پردازد، و از یک سو اصل آن را میپذیرد و از سوی دیگر با بررسی اهم مصادیق آن، که گاه تا به ۲۱۴ آیه رساندهاند (احمد بن محمد نحّاس)
و نقد و ردّ باورهای قرآن پژوهان، در آخر فقط منسوخ بودن یک آیه، یعنی «
آیه نجوی »
را پذیرفته است.
مؤلف در پی بحث از نسخ به
بداء هم پرداخته و دیدگاه
شیعه را در این باره باز گفته است.
بحث از
اصول تفسیر ، از دیگر بحثهای کتاب است که مؤلف در آن، تکیه بر دیدگاه مفسّران را در تفسیر نااستوار میداند، و بر استناد به ظواهر کتاب، با توجه دقیق به معانی واژگان در ادب عربی، و خردورزی تأکید میکند و برای روایات صحیح در تبیین آیات، جایگاه ویژهای قایل میشود و اشکالهای پذیرفتن
خبر واحد در تفسیر و
حجیّت آن را پاسخ میگوید.
«حدوث یا قدم قرآن»، که از نزاعهای کهن
معتزله و
اشاعره است، بحث پایانی بخش علوم قرآنی این کتاب است.مؤلف آن را از بحثهای دخیل در
فرهنگ اسلامی دانسته و از جمله آثار ورود بحثهای
فلسفه یونان در حوزه فرهنگ اسلامی تلقی میکند.وی در این بحث، به نقد دیدگاه اشاعره پرداخته، دیدگاه معتزله و شیعه را در
حدوث کلام الهی استوار میداند.
تفسیر سوره حمد، بخش پایانی کتاب است که مؤلف در پرتو توجه به قرآن و سنت، و با تأمل در لغت و ادبیات عربی، آیات را تفسیر کرده است.بحث لغوی کلمه «
عبادت » و بحث فقهی واژه «
بسمله » از جمله بحثهای سودمند و راهگشای کتاب است.بینش فقهی و دقتهای اصولیِ مؤلف در جای جای تفسیرِ وی آشکار است.
در تعلیقات این اثر، از
حدیث ثقلین ،
ترجمه قرآن ،
جبر و اختیار ،
شفاعت و مانند آن بحث شده است.
مؤلف البیان در بحثهای مقدماتی، و نیز در تفسیر سوره حمد، آشکارا از بحثهای کلامی استادش، علاّمه بلاغی، در آلاءالرحمن اثر پذیرفته است.تأثیر این کتاب در حوزه
علوم قرآنی ، بویژه در بحث تحریف ناپذیری قرآن کریم، بسیار بارز است، تا جایی که برخی آثار، نوعی ملخص یا مبسوط البیان به شمار میروند.توجه عالمان و قرآن پژوهان
اهل سنت نیز نشانه دیگری از گستره
حضور این اثر است.
البیان بار نخست در سال ۱۳۷۵ در
نجف به چاپ رسید.
هاشم هاشم زاده هریسی و محمدصادق نجمی آن را با عنوانِ بیان، در علوم و مسائل کلی قرآنی، به فارسی ترجمه کردهاند. ترجمه کاملی از آن نیز به زبان اردو، به مترجمیِ محمد شفاء نجفی، در ۱۴۱۰/۱۹۸۹ در اسلام آباد به چاپ رسیده است.همچنین، دو فصل «جمع و تدوین قرآن» و «مصونیت قرآن از تحریف» توسط اصغرعلی جعفر در ۱۹۸۷ به انگلیسی منتشر شده است.فصل «حجیّت ظواهر قرآن» نیز به ترجمه مجاهد حسین در مجله التوحید در ۱۹۸۹ منتشر شده است.انتشارات دانشگاه آکسفورد هم ترجمه انگلیسی کاملی از البیان به قلمِ عبدالعزیز ساشادینا در ۱۹۹۸ منتشرکرده است.
(۱) محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، چاپ
علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۲) ابن قتیبه، تأویل مشکل القرآن، چاپ احمد صقر، قاهره ۱۳۹۳/۱۹۷۳.
(۳) ابوالقاسم خویی، البیان فی تفسیرالقرآن، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۷.
(۴) ابوالقاسم خویی ، معجم رجال الحدیث، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳، چاپ افست قم (بی تا).
(۵) فهد بن عبدالرحمان رومی، اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشر، ریاض ۱۴۰۷/ ۱۹۸۶.
(۶) مصطفی زید، النسخ فی القرآن الکریم: دراسه تشریعیه تاریخیه نقدیه، بیروت ۱۳۹۱/۱۹۷۱.
(۷) عبدالصبور شاهین، تاریخ القرآن، قاهره ۱۹۶۶.
(۸) حسن ضیاءالدین عتر، الاحرُف السبعه و منزله القراءات منها، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۸.
(۹) خانبابا مشار، مؤلفین کتب چاپی فارسی وعربی، تهران ۱۳۴۰ـ۱۳۴۴ ش.
(۱۰) احمدبن محمد نحاس، النّاسخ و المنسوخ فی القرآن الکریم، چاپ شعبان محمداسماعیل، قاهره ۱۴۰۷/۱۹۸۶.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «البیان فی تفسیرالقرآن»، شماره۲۳۳۹.