• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

الفاظ توثیق

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



الفاظ توثیق، از اصطلاحات بکار رفته در علم حدیث بوده و به الفاظ دال بر وثاقت راوی اطلاق می‌گردد.



مراد از اصطلاح "الفاظ توثیق" آن دسته هستند که دلالت دارند که شخص متصف به آن‌ها ثقه، معتبر و مورد اطمینان در نقل حدیث می‌باشد. در این که چه الفاظی مفید توثیق است دانشمندان اتفاق نظر ندارند ذیلا به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:
عدل، ثقه، حجة، ثبت، صحیح الحدیث، عین، وجه، مشکور، شیخ الطائفه.


در این که از این الفاظ کدام یک در دلالت به توثیق قوی‌تر است اقوالی است:

۲.۱ - میرداماد

از جمله میر داماد می‌فرماید: لفظ "ثبت" در توثیق راوی از دیگر اوصاف مذکور قوی‌تر است.

۲.۲ - ترادف الفاظ توثیق و مدح

برخی الفاظ توثیق و مدح را مرادف دانسته‌اند و همه آن‌ها را در یک عداد ذکر کرده‌اند. طبق این مبنا الفاظ توثیق و مدح به شرح ذیل است:
ثقة، ثبت، عین، عین من عیون اصحابنا، وجه، وجه من وجوه اصحابنا، من اولیاء امیرالمومنین، من مشایخ الاجازه، من اولیاء احد الائمة، شیخ الطائفه، من اجلاء الطائفه، صدوق، محل الصدق، صالح الحدیث، نقی الحدیث، یحتج بحدیثه، بصیر فی الحدیث، خیّر، وکیل الامام، صاحب الامام، یروی عنه جماعة من الاصحاب، روی الاجلاء عنه، مضطلع الروایه، حافظ، ضابط، ینظر فی حدیثه، لاباس به، جلیل، مشکور، فاضل، خاص، ممدوح، زاهد، عالم، صالح، قریب الامر، مسکون الی روایته، متقن، فقیه، صحیح الحدیث، مقدم، معتمد الطائفه، اسند عنه، سلیم الجنبه، یکتب حدیثه، معتمد الکتاب، کثیر المزله.

۲.۳ - قول سوم

برخی گفته‌اند: «ملاک در الفاظ توثیق و مدح، ظن فعلی است». بنابر این گاهی از لفظ "مرضی" از جانب شخصی، ظن به وثاقت راوی پیدا می‌شود اما از لفظ "ثقه" از جانب شخص دیگر چنین ظنی پیدا نمی‌شود لذا علماء در توثیقات جماعتی مانند ابن فضال و ابن عقده تامل کرده‌اند زیرا آنان امامی نبودند و از گفته آنان ظن فعلی حاصل نمی‌شود.
از این اصطلاح به کلمات توثیق نیز تعبیر می‌شود.
[۱] میرداماد، سیدمحمدباقر، الرواشح السماویة فی شرح الاحادیث الامامیه، ص۶۰.
[۲] مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج۱، ص۱۷۷.
[۳] مدیر شانه‌چی، کاظم، درایة الحدیث، ص۱۱۲.
[۴] مدیر شانه‌چی، کاظم، درایة الحدیث، ص۱۱۲-۱۱۳.
[۵] مدیر شانه‌چی، کاظم، درایة الحدیث، ص۳۹.
[۶] علی، خاقانی، رجال الخاقانی، ص۳۱۹.
[۷] علی، خاقانی، رجال الخاقانی، ص۹۵.
[۸] سخاوی، محمد بن عبدالرحمن، فتح المغیث، ج۱، ص۴۰۳.
[۹] مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایه، ج۲، ص۲۸۹.



در اینجا به توضیح برخی از الفاظ دال بر توثیق راوی اشاره می‌کنیم:

۳.۱ - عدل و امامی ضابط

با توجه به این که در این واژه‌ها با آمدن واژه عدل بر حوزه اخلاق راوی و پایبندی او به فرائض دینی و با آمدن واژه امامی به حوزه ایمان و عقیده راوی و شیعه اثناعشری‌ او تصریح شده، چنین عبارتی را بهترین و صریح‌ترین لفظ برای دلالت بر تزکیه و تعدیل راویان دانسته‌اند.

۳.۲ - عدل

در صورتی که این واژه در منابع رجال شیعه بکار رفته باشد به صورت دلالت تضمنی، یا التزامی دال بر امامی‌بودن، یا ضابط‌بودن راوی نیز خواهد بود؛ زیرا عدالت مطلق فرع اسلام و ایمان است و بر کافر و پیروان سایر فرق اسلامی به صورت مطلق عادل گفته نمی‌شود.
از سوی دیگر در میان رجالیون شیعه کمتر مرسوم است که به امامی‌بودن، یا ضابط‌بودن راوی تصریح کنند. بنابراین وقتی می‌گویند: عدل، مقصود آنان امامی و ضابط‌بودن در کنار عدالت است.
[۱۱] مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایه، ج۲، ص۱۴۴- ۱۴۵.
با این حال باید پذیرفت که دلالت این لفظ به صراحت لفظ پیشین نیست.

۳.۳ - امامی ضابط

در صورتی که این دو لفظ در کنار یکدیگر بکار برده شوند، یا هر کدام به طور جداگانه در مورد یک راوی آورده شوند، دلالت بر مدح راوی دارند، اما این مدح در حد توثیق نخواهد بود؛ زیرا حوزه اخلاق راوی که در اثبات صحت روایت او لازم است، مسکوت گذاشته شده است.
[۱۲] مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایه، ص۱۴۲.


۳.۴ - ثقه

واژه ثقه در اصطلاح علمای رجال برابر با عدالت است. ریشه این واژه از وثوق به معنای اطمینان است و مقصود از آن کسی است که نسبت به دوری او از دروغ، اشتباه و فراموشی اطمینان وجود دارد؛ زیرا اگر قرار باشد شخص، عادت به دروغ، اشتباه یا فراموشی داشته باشد، چگونه می‌توان به گفتار او اطمینان داشت. نسبت به سایر گناهان غیر از دروغ نیز چنین است؛ زیرا انسان به سخن مثل شرابخوار اطمینان نمی‌یابد.
[۱۳] مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایه، ج۲، ص۱۴۶- ۱۴۷.
بنابراین هرگاه این کلمه به طور مطلق در منابع رجالی بکار رود، در دلالت آن بر عدالت و ضابط‌بودن راویان جای اشکال نیست، اما در دلالت آن بر امامیه‌بودن راوی جای مناقشه است.

۳.۵ - ثقه در حدیث

ثقة فی الحدیث او فی الروایه، دلالت این لفظ نیز بسان دلالت واژه ثقه است؛ یعنی بر عدالت و ضابط‌بودن راوی به صورت آشکار دلالت دارد، اما در دلالت آن بر امامی‌بودن جای تامل است.
[۱۴] مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایه، ج۲، ص۱۶۲.


۳.۶ - حجت

به معنای صحت احتجاج به حدیث است. این لفظ بر حسب معنای عامش؛ اعم از حدیث صحیح، حسن، موثق و حتی ضعیف است؛ زیرا درباره هر یک از احادیث غیر صحیح بخاطر وجود قرائنی احتمال احتجاج و استدلال وجود دارد، اما در عرف خاص رجالیون واژه حجت به معنای ثقه‌بودن بوده و نظیر این واژه دلالت بر عدالت، ضابط و امامی‌بودن دارد.
[۱۵] مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایه، ج۲، ص۱۷۰- ۱۷۱.


۳.۷ - عین و وجه

گاه این دو واژه به طور مطلق بکار می‌روند و گاه گفته می‌شود من عیون اصحابنا، یا من وجوه اصحابنا. آیت‌الله سبحانی آورده است: کسی که منابع رجالی را مورد بررسی قرار دهد، در می‌یابد که این دو واژه فراتر از امامی و عادل‌بودن راوی، دلالت بر جلالت راوی نیز دارد. و رجالیون این دو وصف را در مواردی بکار می‌برند که شخص جزء طبقه برجسته در فضل و فضیلت باشد و این امر نشان می‌دهد که او در میان طائفه از نظر وجاهت جایگاه و ارزش به مثابه چهره و چشم است.


نصیری، علی، آشنایی با علوم حدیث.


۱. میرداماد، سیدمحمدباقر، الرواشح السماویة فی شرح الاحادیث الامامیه، ص۶۰.
۲. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال، ج۱، ص۱۷۷.
۳. مدیر شانه‌چی، کاظم، درایة الحدیث، ص۱۱۲.
۴. مدیر شانه‌چی، کاظم، درایة الحدیث، ص۱۱۲-۱۱۳.
۵. مدیر شانه‌چی، کاظم، درایة الحدیث، ص۳۹.
۶. علی، خاقانی، رجال الخاقانی، ص۳۱۹.
۷. علی، خاقانی، رجال الخاقانی، ص۹۵.
۸. سخاوی، محمد بن عبدالرحمن، فتح المغیث، ج۱، ص۴۰۳.
۹. مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایه، ج۲، ص۲۸۹.
۱۰. سبحانی تبریزی، جعفر، اصول الحدیث و احکامه، ص۱۵۵.    
۱۱. مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایه، ج۲، ص۱۴۴- ۱۴۵.
۱۲. مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایه، ص۱۴۲.
۱۳. مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایه، ج۲، ص۱۴۶- ۱۴۷.
۱۴. مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایه، ج۲، ص۱۶۲.
۱۵. مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایه، ج۲، ص۱۷۰- ۱۷۱.
۱۶. سبحانی تبریزی، جعفر، اصول الحدیث و احکامه، ص۱۶۲- ۱۶۳.    



مرکز اطلاع‌رسانی غدیر، برگرفته از مقاله «الفاظ جرح و تعدیل»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۳/۲۷.    
پایگاه مدیریت اطلاعات علوم اسلامی، برگرفته از مقاله «الفاظ توثیق»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۵/۲۱.    


رده‌های این صفحه : اصطلاحات حدیثی




جعبه ابزار