• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ام ایمن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اُمِّ اَیمَن، کنیه بَرَکة دختر ثعلبة بن عمرو، از زنان صحابی، آزاد شده پیامبر(ص) و مادر اسامه بن زید.
ام ایمن به همراه امام علی تنها کسانی بودند که پس از درگذشت پیامبر(ص) و غصب فدک توسط ابوبکر، شهادت دادند که پیامبر(ص)، فدک را به فاطمه بخشیده است. پیامبر(ص) او را از زنان بهشتی معرفی کرده است.
محتویات
۱ نسب و توصیف کلی
۲ مراقبت از محمد(ص) در کودکی
۳ ازدواج‌ها و فرزندان
۴ هجرت
۵ شرکت در جنگ ها
۶ ارتباط با اهل بیت(ع)
۷ درگذشت
۸ پانویس
۹ منابع
۱۰ پیوند به بیرون
نسب و توصیف کلی
بَرَکة دختر ثعلبة بن عمرو، مشهور به‌ام ایمن، کنیز حبشی
[۱] زهری، ۱۷۷؛ طبرانی، ج۲۵، ص۸۶.
عبدالله بن عبدالمطلب (پدر پیامبر اکرم) یا همسرش آمنه بود. پس از درگذشت عبدالله و سپس آمنه این کنیز به پیامبر(ص) به ارث رسید.
[۲] ابن سعد، ج۸، ص۲۲۳؛ بلاذری، ج۱، ص۹۶.

مراقبت از محمد(ص) در کودکی
پس از درگذشت آمنه در ابواء، او محمد(ص) را تا ورود به مکه مراقبت کرد
[۳] ابن قتیبه، ص۱۵۰.
و همچنان تا مدت‌ها در خدمت پیامبر(ص) بود
[۴] بلاذری، ج۱، ص۴۷۲.
و نگهداری از حضرت محمد(ص) را تا بزرگ شدنش بر عهده گرفت.(ابن حجر، الاصابة، ج۸، ص۳۶۰.)[۱]     عبدالمطلب به ام ایمن گفته بود که از پسرم غفلت نکن، اهل کتاب گمان می‌کنند که پسرم پیامبر این امت است.(ابن کثیر، البدایة والنهایة، ج۲، ص۳۴۳.)[۲]    
ازدواج‌ها و فرزندان
پیامبر (ص) به هنگام ازدواج با خدیجه، ام ایمن را آزاد کرد و او به همسری عبید بن زید خزرجی درآمد و ایمن را از او به دنیا آورد و به همین سبب به «ام ایمن» شهرت یافت. او پس از چندی که عبید درگذشت، با زید بن حارثه که آزاد شده و سپس فرزند خوانده پیامبر بود، ازدواج کرد و اسامه بن زید از او متولد شد.(ابن سعد، ج۴، ص۶۱، ج۸، ص۲۲۳؛ بلاذری، ج۱، ص۴۷۲.)[۳]    
هجرت
نوشتار اصلی: هجرت به مدینه
ام ایمن از نخستین گروندگان به اسلام بود و بعدها به مدینه هجرت کرد.(بلاذری، ج۱، ص۲۶۹؛ ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۷۹۳؛ ابن اثیر، ج۵، ص۵۶۷.)[۴]     همچنین گفته شده است که وی از مهاجران به حبشه نیز بوده است.(ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۷۹۳، ابن اثیر، ج۵، ص۵۶۷.)[۵]    
شرکت در جنگ ها
ام ایمن در جنگ احد حضور داشت و جنگجویان را سیراب و مجروحان را مداوا می‌کرد. وی در خیبر نیز همراه پیامبر(ص) بود.(واقدی، ج۱، ص۲۴۱، ۲۵۰، ج۲، ص۶۸۵؛ ابن سعد، ج۸، ص۲۲۵؛ بلاذری، ج۱، ص۳۲۰.)[۶]    
ارتباط با اهل بیت(ع)
پیامبر(ص) به ام ایمن علاقه بسیاری داشت و حتی گفته‌اند گاه او را مادر خطاب می‌کرد.(ابن سعد، ج۸، ص۲۲۳.)[۷]     احادیثی از منزلت بلند او نزد پیامبر(ص) نقل شده است.(ابن سعد، ج۸، ۲۲۳-۲۲۶؛ ذهبی، ج۲، ص۲۲۴.)[۸]     پیامبر(ص) ام ایمن را در خانه‌اش دیدار می‌کرد و پس از او ابوبکر و عمر نیز به پیروی از پیامبر، چنین می‌کردند.(مسلم، ج۲، ص۱۹۰۷؛ ابن ماجه، ج۲، ۵۲۳-۵۲۴؛ ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۷۹۴.)[۹]     از این رو، در برخی منابع حدیثی، بابی به عنوان فضایل ام ایمن آمده است.(مسلم، ج۲، ص۱۹۰۷- ۱۹۰۸.)[۱۰]     در برخی منابع شیعی نیز، با احترام از او یاد شده است.(کلینی، ج۲، ص۴۰۵؛ ابن بابویه، ص۷۶.)[۱۱]    
پیامبر(ص) او را از زنان بهشتی معرفی کرده است. ام ایمن به همراه امام علی(ع) تنها کسانی بودند که پس از درگذشت پیامبر(ص) و غصب فدک توسط ابوبکر، شهادت دادند که پیامبر(ص)، فدک را به فاطمه بخشیده است.(الطبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۲۱-۱۲۲.)[۱۲]    
از ام ایمن چند حدیث روایت شده است.(احمد بن حنبل، ج۶، ص۴۲۱؛ طبرانی، ج۲۵، ص۸۷-۹۱؛ ابن ماجه، ج۲، ص۱۱۰۷.)[۱۳]     کسانی چون انس بن مالک، ابو یزید مدنی و حنش بن عبدالله صنعانی نیز از او روایت کرده‌اند.(ابن حجر، ج۱۲،ص۴۵۹.
)[۱۴]    
درگذشت
تاریخ دقیق درگذشت ام ایمن روشن نیست. برخی گفته‌اند که او حدود ۵ ماه پس از رحلت پیامبر درگذشت،(طبرانی، ج۲۵، ص۸۶، به نقل از زهری.)[۱۵]     اما بنا بر نقل ابن سعد،(ابن سعد، ج۸، ص۲۲۶.)[۱۶]     وی تا اوایل روزگار خلافت عثمان زنده بوده است.(طبرانی، ج۲۵، ص۸۶؛ ذهبی، ج۲، ص۲۲۷.)[۱۷]    
تبار ام ايمن
نام او بركه، دختر ثعلبة بن‌عمر است. (۲)
ابن‌اثير جزرى در اسدالغابه وى را اهل حبشه مى‌داند (۳) او كنيز عبدالله بن‌عبدالمطلب و بنا به قولى كنيز آمنه مادر رسول خدا(ص) بود، كه به پيامبر به ارث رسيده بود. (۴)
محمد بن‌سعد در طبقات (۵) مى‌گويد:
زمانى كه رسول خدا(ص) با خديجه ازدواج كرد ام‌ايمن را آزاد كرد و شخصى به نام عبيد خزرجى با او ازدواج كرد. فرزندى به نام «ايمن‌» از او متولد شد و از آن پس، «بركه‌» با كنيه «ام ايمن‌» معروف گشت. «ايمن‌» در دامان مادرى پرورش يافت كه خود در پرتو نور احمدى و تربيت محمدى به فضايل و كمالات معنوى رسيده بود نيكى‌هاى «بركه محمدى‌» به ميوه وجودش منتقل شد و از او «ايمنى علوى‌» ساخت‌بطورى كه از خواص شيعيان اميرالمؤمنين(ع) در زمان حيات پيامبرشد و در غزوه حنين جزء آن ده نفرى بود كه فرار نكرد و عنان اسب رسول خدا را به دست داشت و مقاومت كرد تا در همان غزوه به فيض عظماى شهادت نائل گشت. (۶)
رسول خدا(ص)، ام ايمن را بانويى بهشتى مى‌دانست لذا فرمود: «هر كس مى‌خواهد با ازدواج زنى از اهل هشت‌خوشحال شود، ام‌ايمن را تزويج كند».
زيد بن‌حارثه غلام خديجه كبرى بود، كه خديجه او را به پيامبر بخشيد و پيامبر نيز آزادش كرد. او با ام‌ايمن ازدواج كرد و «اسامه‌» از او متولد شد. (۷) و «اسامة بن‌زيد» همان جوانى است كه پيامبر در اواخر عمر خويش او را به فرماندهى سپاه اسلام منصوب كرد.
دايه پيامبر(ص)
آنگاه كه آمنه مادر رسول خدا(ص) رحلت كرد سرپرستى و نگهدارى پيامبر(ص) با ام ايمن بود و از آنجايى كه كتب آسمانى پيش از اسلام نام پيامبر(ص) را به مردم بشارت داده بودند و اهل كتاب خصوصا يهود، نسبت‌به نام او حساس بودند، عبدالمطلب در ايامى كه ام‌ايمن سرپرستى پيامبر را بعهده داشت همواره به او سفارش مى‌كرد: «باركة لا تغفلى عن ابنى فان اهل الكتاب يزعمون ان ابنى نبى هذه الامة‌». (۸)
اى ام‌ايمن مبادا از فرزند من غفلت كنى. چرا كه اهل كتاب معتقدند اين فرزند همان پيامبر اين امت است.
لذا با توجه به سفارشات عبدالمطلب، ام‌ايمن بسيار مراقب و هوشيار بود تا اهل كتاب، خصوصا يهود، به پيامبر آسيبى نرسانند.
مقام ام ايمن نزد پيامبر(ص)
پيامبر گرامى اسلام كه خود انسانى شكور و مهربان بود، به پاس خدمات ام ايمن در دوران طفوليت نسبت‌به او همواره ام‌ايمن را احترام مى‌كرد و به ديدارش مى‌رفت و او را بعنوان مادر صدا مى‌كرد.
«لما توفيت آمنة ام النبى(ص) قال(ص): ام ايمن امى بعد امى و كان يكرمها و يزورها». (۹)
در مقام و عظمت ام‌ايمن همين بس كه پيامبر وقتى او را ديد فرمود: «هذا بقية اهل بيتى‌». (۱۰) اين يادگار اهل بيت من است و او را بانويى بهشتى معرفى‌كرد. (۱۱)
نه تنها پيامبر براى ام‌ايمن احترامى خاص قائل بود بلكه ائمه و اصحاب هم از او به نيكى ياد مى‌كردند و حتى عمر و ابوبكر هم به ديدار وى رفته و او را محترم مى‌شمردند.
جالب اينكه روزى «ابن ابى‌فرات‌» با فرزند ام‌ايمن (اسامة بن‌زيد) مجادله كرده و در هنگام نزاع به اسامه گفت: «يا بن‌بركه‌» و اين خبر به اطلاع محمد بن‌عمر قاضى مدينه رسيد و اينگونه تعبيرى را نسبت‌به ام ايمن كه مورد احترام پيامبر(ص) و اهل بيت‌بوده تحقير او تلقى كرد، آنگاه دستور داد به شخص توهين‌كننده هفتاد ضربه شلاق بزنند. (۱۲)
آزاده پيشگام
زمانى كه برخى پيامبر را تكذيب مى‌كردند و بعضى ديگر كاهن مى‌خواندند وعده‌اى در قبول آيين او ترديد داشتند.
و گروهى نيز براى از بين بردن او و آيينش آتش فتنه‌انگيزى برمى‌افروختند.
انسانهايى كه دلهايشان مستعد تابيدن نور الهى بود بدنبال گمشده خود مى‌گشتند و آنگاه كه دين مقدس اسلام طلوع كرد در پذيرش اين آيين هدايتگر سبقت گرفتند و در جرگه اول كسانى قرار گرفتند كه گرد شمع وجود مقدس پيامبر گرامى پروانه‌وار چرخيدند و آيين نوپاى او را حمايت كردند.
ام ايمن از جمله كسانى است كه در اين مسابقه از ديگران سبقت گرفت در اين‌باره ابن‌اثير جزرى در اسدالغابة مى‌گويد: ام‌ايمن آزاد شده رسول خدا و از اولين گروندگان به پيامبر(ص) بود و جزء معدود كسانى بود كه از ابتداى ظهور اسلام با پيامبر و در كنار او براى رضاى خدا و پيامبرش عمرى با عزت و افتخار سپرى كرد، اگر چه پيامبر او را آزاد كرده بود اما جذبه پيامبر و محبت‌خاندان او باعث‌شد كه او تا پايان عمرش در اين خانه نور و هدايت‌باقى بماند.
مهاجر مجاهد
طلوع خورشيد عالمتاب اسلام، افول اسطوره‌هاى دروغين شرك و بت‌پرستى ناشى از جهل و نادانى را بدنبال داشت.
سران متعصب مشركين و بت‌پرستان عرب كه ساليان متمادى سر بر سجده بتها نهاده و حاجات خود را از ست‌ساخته‌هاى خود طلب مى‌كردند و اعتقاد به «عزى‌» عزت حقيقى را بر آنها مخفى كرده بود اين آيين نوپاى محمدى(ص) را تحمل نكرده و قبيله‌هاى جاهل خود را عليه اسلام بسيج كرده و جنگهاى متعددى انجام دادند تا شايد از رشد و نمو اسلام جلوگيرى كنند، اما تشنگان ديرينه حقايق كه سعادت خويش را در معارف الهى اسلام يافته بودند، هر بار به مصاف خصم رفته و اهداف شوم دشمن را به ياس مبدل ساختند. ميدان جنگ محل حضور مردان و زنانى مجاهد بود كه بودن را در نبودن و بقاء را در فناء جستجو مى‌كردند.
ام ايمن از جمله شيرزنان مجاهدى است كه دوشادوش مردان رزمنده در جنگ‌هاى مختلفى مانند احد، حنين و خيبر حضور داشت و به آبرسانى و مداواى مجروحان جنگى مى‌پرداخت. (۱۳)
او وقتى در جنگ احد عده‌اى از مسلمانان فرار كردند سخت ناراحت‌شد، مشتى خاك برداشت و به صورت آنها ريخت و فرياد زد: واى بر شما، چرا فرار مى‌كنيد، شما زن، هستيد برويد پشت چرخ نخ‌ريسى كه مخصوص زنها است‌بنشينيد! (۱۴)
به اين ترتيب هم خود باوفا و مقاوم ايستاد و هم انسانهاى سست ايمان ضعيف را سرزنش كرد.
رؤياى راستين
در زمان رسول خدا(ص)، روزى همسايگان ام‌ايمن خدمت رسول اكرم رفته عرضه داشتند، ام‌ايمن، شب گذشته تا صبح گريه مى‌كرد، پيامبر او را طلب كرد فرمود: ام ايمن خدا چشمانت را نگرياند، ديشب براى چه گريه مى‌كردى، گفت: يا رسول‌الله خواب عجيبى ديدم كه آسايش را از من گرفت، فرمود: چه خوابى ديده‌اى گفت: دلم راضى نيست‌بر زبان بياورم. پيامبر فرمود: بگو تا برايت تعبير كنم.
ام ايمن گفت: در خواب ديدم كه بعضى از اعضاى شما به خانه من افتاد.
فرمود: خوابت گوارا باد. فاطمه فرزندى مى‌آورد كه تو او را در دامن خود پرورش مى‌دهى مدتى گذشت تا از حضرت فاطمه(س) امام حسين(ع) متولد شد. روز هفتم ام‌ايمن او را در بغل گرفت و خدمت پيامبر آورد، پيامبر فرمود: اين است تعبير خوابى كه ديده‌اى. (۱۵)
شاهد فدك
زمانى كه ابوبكر فدك را غصب كرد، فاطمه زهرا(س) به ابوبكر گفت: تو خود را خليفه پدر من مى‌دانى در حالى كه ملك مرا از دستم مى‌گيرى ابوبكر گفت: عمر و عايشه از پيغمبر نقل كرده‌اند كه فرموده ما گروه پيامبران بعد از خود ارث نمى‌گذاريم. حضرت فاطمه(س) اين سخن را رد كرد و فرمود چگونه سليمان از پدرش داود و يحيى از پدرش زكريا ارث مى‌برند.
گذشته از اين پيغمبر در زمان حيات فدك را به من بخشيده است.
ابوبكر گفت: اگر گواهى دارى بياور حضرت زهرا(س) اميرالمؤمنين(ع) و ام ايمن را گوه آورد.
ابوبكر به ام‌ايمن گفت: از رسول خدا(ص) در باره فاطمه چه شنيده‌اى؟ ام‌ايمن قبل از جواب از او اعتراف گرفت كه آيا مى‌دانى پيامبر در باره من گفته تو اهل بهشتى؟
او گفت: بلى
آنگاه گفت: شنيدم كه فرمود: «فاطمة سيدة نساء اهل الجنة‌» لذا اينچنين كسى ادعايى بى‌مورد نمى‌كند، در اين ميان عمر گفت اين حرفها را واگذار چگونه گواهى مى‌دهى؟
ام ايمن: در خانه فاطمه نشسته بوديم و رسول خدا هم بود پيامبر فرمود الآن جبرئيل بر من نازل شد و گفت‌يا محمد خدا مرا مامور كرده تا حدود فدك را تعيين كنم.
بعد پيغمبر فدك را به زهرا بخشيد و به من و على هم فرمود شما گواه باشيد.
عمر گفت: تو زنى بيش نيستى و گواه زن قبول نمى‌شود و على هم سودجويى مى‌كند!
ام ايمن با ناراحتى برخاست و گفت: خدايا اين دو نفر بر دختر پيغمبرت ستم كردند. تو هم بر آنها سخت گير. (۱۶)
حامى ولايت
ام ايمن دوستدار ولايت‌بود و در اين دوستى ريشه‌دار هيچگونه تزلزلى به خود راه نداد بعد از رحلت پيامبر(ص) آنگاه كه اميرالمؤمنين(ع) را براى بيعت نزد ابوبكر بردند و ابوبكر بالاى منبر و حضرت را در پاى منبر نشاندند و حضرت با اصرار حاضر به بيعت نشد.
عمر گفت: تا كى روى منبر مى‌نشينى و على با تو مبارزه كند، نه بيعت مى‌كند و نه دستور مى‌دهى تا گردنش را بزنند.
ام ايمن پيش آمد و گفت: ابوبكر چه زود حسد و نفاق خود را اظهار كردى. هنوز مدتى از رحلت پيغمبر نگذشته، عمر دستور داد ام‌ايمن را از مسجد بيرون كنند و گفت زنان را با مردان چه كار است. (۱۷)
محدثه بهشتى
از صدر اسلام تا كنون، سخنان حكمت‌آميز رسول خدا گره‌گشاى مشكلات فكرى، عقيدتى، مادى و معنوى مسلمانان بوده و عده زيادى از متحرين و واماندگان ديار شك و ترديد را به سر منزل مقصود رسانده، لذا كسانى كه از نزديك با پيامبر مانوس بودند و شيفته تبليغ آيين او به شمار مى‌رفتند چه در زمان حيات رسول گرامى و چه پس از رحلت او همواره كلمات نورانى او را در بين مردم زنده نگهداشته و براى عموم بازگو مى‌كردند، زنان و مردان زيادى بودند كه مهاجرت مى‌كردند و سختيها را بر خود هموار مى‌نمودند و حتى در مواقع حساس كه محدوديتهاى سياسى اجتماعى نقل احاديث‌با تبعيد و شكنجه همراه بوده است از هيچ كس ابائى نداشتند و حقايق را بيان مى‌كردند.
ام‌ايمن يكى از اين راويان نور است كه حتى در حساس‌ترين مواقع چون قضيه غدير و فدك از پيامبر نقل روايت كرد و آنچنان از حق مسلم عترت او حمايت مى‌كند.
او خود از پيامبر رواياتى را نقل مى‌كند و تعدادى از صحابه نيز از قول او از پيامبر روايت نقل كرده‌اند. انس بن‌مالك و جيش بن‌عبدالله الضغانى و ابوزيد المدنى (۱۸) از جمله كسانى هستند كه از اين محدثه نقل حديث كرده‌اند. صاحب معجم رجال الحديث در باره ام ايمن مى‌نويسد: برقى، او را از راويان رسول خدا(ص) شمرده، از جمله روايت مفصلى است كه ام‌ايمن براى زينب(س) نقل مى‌كند (۱۹) همچنين حضرت زينب(س) مى‌فرمايد: زمانى كه ابن‌ملجم ملعون بر سر پدر بزرگوارم زد و من آثار مرگ را در او ديدم عرض كردم اى پدر، ام‌ايمن مطالبى برايم نقل كرده، دوست داشتم از شما هم بشنوم. فرمود اى دخترم آنچه ام ايمن گفته صحيح است. (۲۰)
بعد حضرت فرمود: نگرانم كه تو با جمعى از زنان و دختران اهل بيت در اين شهر اسير دشمنان باشيد و در حال ذلت و خوف و وحشت‌شما را احاطه كرده باشند.
ام ايمن گويد: رسول خدا به يكى از افراد خانواده خود چنين سفارش كرد: اگر تو را با آتش هم بسوزانند
هرگز براى خدا شريكى قرار مده،
هميشه از پدر و مادر خود اطاعت كن.
هرگز نماز خود را ترك مكن زيرا كسى كه بى‌جهت نماز خود را از دست دهد پيوند بندگى خود را با خدا گسسته است.
هيچگاه ميگسارى مكن چرا كه اين آلودگى سر منشا همه بديهاست.
هيچوقت گرد گناه مرو زيرا مورد خشم و غضب خداوند قرار مى‌گيرى... (۲۱)
در فراق فاطمه(س)
بعد از شهادت مظلومانه كوثر نبوى، حضرت فاطمه زهرا(س) ام ايمن نتوانست در منزل زهرا(س) بماند و جاى خالى او را ببيند لذا در حالى كه روزه بود از مدينه خارج شد و در بيابان بين مدينه تا مكه عطش تشنگى بر او غلبه كرد و هواى گرم آزارش مى‌داد رو به آسمان نموده عرض كرد: پروردگارا، من خادمه حبيبه تو هستم، مرا تشنه مى‌خواهى، در اين هنگام دلو آبى نزديك او فرود آمد، ام ايمن گرفت و آشاميد و گفت ديگر تشنگى را احساس نكردم. و كتابهايى كه شرح حال او را نوشته‌اند اين مطلب را از كرامات او دانسته‌اند. او مدت ۸۵ سال در دنيا زندگى كرد و در سال ۱۱ ه.ق پنج ماه پس از رحلت پيامبر(ص) در مدينه روحش به ملكوت اعلى پيوست. (۲۲) و بنا به نقل محمد بن‌عمر در طبقات (۲۳) ام‌ايمن در اول خلافت عثمان از دنيا رفت.
رحمت‌خدا بر او باد.
چه خوش گفت‌شيخ سعدى:
گلى خوشبوى در حمام روزى رسيد از دست محبوبى به دستم بدو گفتم كه مشكى يا عبيرى كه از بوى دل‌آويز تو مستم بگفتا من گلى ناچيز بودم وليكن مدتى با گل نشستم كمال همنشين در من اثر كرد و گرنه من همان خاكم كه هستم
- طبقات، ج ۸، ص‌۲۲۳ و اعيان الشيعه، ج‌۳، ص ۴۷۵.
۲- همان، ص‌۱۷۹، چاپ بيروت.
۳- چشمه در بستر، ص ۲۶۸.
۴- طبقات، ج ۸، ص‌۱۷۹، چاپ بيروت.
۵- اعيان الشيعه، ج ۲، ص‌۲۲۷.
۶- طبقات ابن‌سعد، ج ۸، ص‌۱۷۹.
۷- طبقات، ج ۸، ص‌۱۷۹.
۸- سفينة البحار، ج ۲، ص‌۷۳۶.
۹- اعيان الشيعه، ج‌۳، ص ۵۵۵.
۱۰- طبقات ابن‌سعد، ج ۸، ص‌۲۲۳.
۱۱- طبقات، ج ۸، ص ۲۲۴.
۱۲- اعلام النساء المؤمنات، ص ۲۵۵ و طبقات، ج ۸، ص ۱۸۱، چاپ بيروت.
۱۳- اعلام النساء، ج ۱، ص‌۱۰۷ و اعلام المغازى، ج ۱، ص ۲۵۰، چاپ بيروت.
۱۴- شرح نهج‌البلاغه ابن‌ابى‌الحديد، ج‌۳، ص ۳۹۰ و المغازى، ج ۱، ص ۲۷۸.
۱۵- بحارالانوار، ج ۱۰، ص‌۶۹.
۱۶- بحار، ج ۸، ص ۱۰۱.
۱۷- بحارالانوار، ج ۸، ص‌۵۳.
۱۸- اعلام النساء، ص ۲۵۲.
۱۹- رك: رياحين الشريعه، ج‌۳، ص ۶۴ و بحار، ج ۴۵، ص‌۷۱۰.
۲۰- بحار، ج ۴۵، ص‌۱۸۳.
۲۱- محجة البيضاء، ج ۴، ص ۵۲.
۲۲- رياحين الشريعه، ج ۲، ص‌۳۳۳.
۲۳- طبقات، ج ۸، ص ۱۸۱.

ام ایمن، برکة بنت ثعلبة بن عمرو، از زنانصحابی می‌باشد.



او کنیزی حبشی
[۵] زهری عبدالله، المغازی النبویة، ج۱، ص۱۷۷، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
[۶] طبرانی سلیمان، المعجم الکبیر، ج۲۵، ص۸۶، به کوشش حمدی عبدالمجید سلفی، بغداد، ۱۹۸۱م.
از آن عبدالله بن عبدالمطلب یا همسرشآمنه بود و پس از درگذشت پدر و سپس مادرپیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم، به آن حضرت تعلق یافت.
[۷] الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۲۳.
[۸] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۹۶، به کوشش محمد حمیدالله، قاهره، ۱۹۵۹م.

گفته‌اند که پس از درگذشت آمنه در ابواء (ه م)، او پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم را تا ورود به مکه مراقبت کرد
[۹] ابن قتیبه عبدالله، المعارف، ج۱، ص۱۵۰، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۹م.
و گویا همچنان تا مدت‌ها در خدمت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم بود
[۱۰] انساب الاشراف، البلاذری.

و آن حضرت وی را به هنگام ازدواج با خدیجهآزاد کرد و او به همسری عبید بن زید خزرجی درآمد و ایمن از او بزاد و به همین سبب به «ام ایمن» شهرت یافت. او پس از چندی که عبید درگذشت، با زید بن حارثه که آزاد شده، و سپس فرزند خوانده پیامبر بود، ازدواج کرد و اسامه (ه م) از او متولد شد.
[۱۱] الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۴، ص۶۱.
[۱۲] الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۲۳.
[۱۳] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۹۶.



‌ام ایمن از نخستین گروندگان به اسلام بود و بعدها به مدینه هجرت کرد.
[۱۴] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۲۶۹.
[۱۵] الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۷۹۳.
[۱۶] اسد الغابه، ابن اثیر، ج۵، ص۵۶۷.
همچنین گفته شده است که وی از مهاجران به حبشه بود،
[۱۷] الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۷۹۳.
[۱۸] اسدالغابة، ابن اثیر، ج۵، ص۵۶۷.

اما با توجه به این که مهاجرت به حبشه در سال ۵بعثت صورت گرفت و مهاجران در ۷ هجری مستقیما به مدینه بازگشتند،
[۱۹] تاریخ طبری، الطبری، ج۲، ص۳۲۹.
این گزارش ناپذیرفتنی می‌نماید و احتمالا در این باب خلطی پیش آمده است.
[۲۰] الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۷۹۴.



‌ام ایمن در جنگ احد حضور داشت و جنگجویان را سیراب، و مجروحان را مداوا می‌کرد. وی در خیبر نیز همراه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم بود.
[۲۱] المغازی، الواقدی، ج۱، ص۲۴۱.
[۲۲] المغازی، الواقدی، ج۱، ص۲۵۰.
[۲۳] المغازی، الواقدی، ج۲، ص۶۸۵.
[۲۴] الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۲۵.
[۲۵] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۳۲۰.



تاریخدقیق درگذشت او روشن نیست. برخی گفته‌اند که او حدود ۵ ماه پس از رحلت پیامبر درگذشت،
[۲۶] طبرانی سلیمان، المعجم الکبیر، ج۲۵، ص۸۶، به کوشش حمدی عبدالمجید سلفی، بغداد، ۱۹۸۱م.
اما بنا بر نقل ابن سعد،
[۲۷] الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۲۶.
وی تا اوایل روزگارخلافتعثمانزنده بوده است.
[۲۸] طبرانی سلیمان، المعجم الکبیر، ج۲۵، ص۸۶، به کوشش حمدی عبدالمجید سلفی، بغداد، ۱۹۸۱م.
[۲۹] ذهبی احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۲۲۷، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.



‌ام ایمن سخت مورد علاقه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم بود و حتی گفته‌اند گاه او را مادر خطاب می‌کرد.
[۳۰] الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۲۳.
احادیثی از منزلت بلند او نزد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم نقل شده است.
[۳۱] الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۲۳-۲۲۶.
[۳۲] ذهبی احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۲۲۴، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.

پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم ‌ام ایمن را در خانه‌اش دیدار می‌کرد و پس از او ابوبکر و عمر نیز به پیروی از پیامبر، چنین می‌کردند.
[۳۳] مسلم بن حجاج، صحیح، ج۲، ص۱۹۰۷، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، استانبول، ۱۴۰۱ق.
[۳۴] ابن ماجه محمد، سنن، ج۱، ص۵۲۳ - ۵۲۴، استانبول، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
[۳۵] الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۷۹۴.



از این رو، در برخی منابع حدیثی، بابی به عنوان فضایل‌ام ایمن آمده است.
[۳۶] مسلم بن حجاج، صحیح، ج۲، ص۱۹۰۷- ۱۹۰۸، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، استانبول، ۱۴۰۱ق.
در برخی منابع شیعی نیز، با احترام از او یاد شده است.
[۳۷] کلینی محمد، الکافی، ج۲، ص۴۰۵، به کوشش علی اکبر غفاری، بیروت، ۱۴۰۱ق.
[۳۸] الامالی، صدوق، ج۱، ص۷۶.



از‌ام ایمن چند حدیثروایت شده است.
[۳۹] احمد بن حنبل، مسند، ج۶، ص۴۲۱، قاهره، ۱۳۱۳ق.
[۴۰] طبرانی سلیمان، المعجم الکبیر، ج۲۵، ص۸۷ -۹۱، به کوشش حمدی عبدالمجید سلفی، بغداد، ۱۹۸۱م.
[۴۱] ابن ماجه محمد، سنن، ج۲، ص۱۱۰۷، استانبول، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
کسانی چون انس بن مالک، ابو یزید مدنی و حنش بن عبدالله صنعانی نیز از او روایت کرده‌اند.
[۴۲] ابن حجر عسقلانی احمد، تهذیب التهذیب، ج۱۲، ص۴۵۹، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۷ق.




(۳) ابن حجر عسقلانی احمد، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۷ق.


(۶) ابن قتیبه عبدالله، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۹م.
(۷) ابن ماجه محمد، سنن، استانبول، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
(۸) احمد بن حنبل، مسند، قاهره، ۱۳۱۳ق.

(۱۰) ذهبی احمد، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۱۱) زهری عبدالله، المغازی النبویة، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
(۱۲) طبرانی سلیمان، المعجم الکبیر، به کوشش حمدی عبدالمجید سلفی، بغداد، ۱۹۸۱م.
(۱۴) کلینی محمد، الکافی، به کوشش علی اکبر غفاری، بیروت، ۱۴۰۱ق.
(۱۵) مسلم بن حجاج، صحیح، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، استانبول، ۱۴۰۱ق.
دانشنامه
تعداد بازدید: ۲۷۳
تعداد نظرات: ۰
‌ام ایمن
پرستار و کنیز آزاد شده رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم
برکه دختر ثعلبة بن عمرو حبشیه مشهور به‌ام ایمن از زنان مشهور صحابی و کنیز آزاد شده رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم
[۴۳] الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۱۷۹.
[۴۴] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۱۰۵.
[۴۵] الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۷۹۳-۱۷۹۴.
بود.

کنیه او را‌ام ظباء نیز گفته‌اند
[۴۶] الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۷۹۳.
[۴۷] الاصابه، ابن حجر العسقلانی، ج۸، ص۳۵۸.
که وجه آن دانسته نیست. وی کنیز عبدالله بن عبدالمطلب بود که به ارث به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم رسید.
[۴۸] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۱۰۵.
[۴۹] الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۷۹۳.
هنگامی که آمنه، مادر رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم برای زیارت آرامگاه شوهر و نیز دیدار با خویشاوندانش رهسپار یثرب شد، ‌ام ایمن همراه آنان بود. در پی بازگشت از مدینه، آمنه در محلی به نام «ابواء•» رحلت کرد و از آن پس پرستاری پیامبر را‌ام ایمن بر عهده گرفت.
[۵۰] مروج الذهب، المسعودی، ج۲، ص۲۷۵.
[۵۱] البدء و التاریخ، المطهر المقدسی، ج۴، ص۱۳۳.
[۵۲] امتاع الاسماع، المقریزی، ج۱، ص۱۴.
وی همواره همراه رسول خدا بود و ایشان او را مادر خطاب می‌کرد و همانند مادر خود به او احترام می‌گذاشت
[۵۳] الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۷۹۴.
[۵۴] الاصابه، ابن حجر العسقلانی، ج۸، ص۳۵۹.
و می‌گفت: او تنها باقیمانده از خاندان من است.
[۵۵] الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۱۷۹.
[۵۶] الاصابه، ابن حجر العسقلانی، ج۸، ص۳۵۹.


رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم پس از ازدواج با حضرت خدیجه سلام‌الله‌علیها ، ‌ام ایمن را آزاد ساخت و او با عبید بن زید خزرجی ازدواج کرد و همراه وی به یثرب رفت و ایمن را به دنیا آورد. شهرت او به‌ام ایمن نیز از نام همین پسر است.
[۵۷] الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۱۷۹.
[۵۸] اسد الغابه، ابن اثیر، ج۶، ص۳۶.
با درگذشت عبید در یثرب، ‌ام ایمن همراه فرزندش ایمن به مکه بازگشت. از آن جا که رسول خدا او را از زنان بهشتی و ازدواج با او را مایه شادمانی مشتاقان ازدواج با زنان بهشتی دانست، زید بن حارثه، آزاد شده و پسر خوانده ایشان، با او ازدواج کرد. ثمره این ازدواج، اسامه بود.
[۵۹] الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۱۷۹.
[۶۰] الاصابه، ابن حجر العسقلانی، ج۱، ص۳۱۷.


‌ام ایمن را از نخستین گروندگان به اسلام و در شمار هجرت کنندگان به حبشه دانسته‌اند.
[۶۱] الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۷۳.
[۶۲] اسد الغابه، ابن اثیر، ج۶، ص۳۰۳.
[۶۳] الاصابه، ابن حجر العسقلانی، ج۸، ص۴۷.
اما برخی در هجرت او به حبشه تردید کرده‌اند؛ زیرا او و همسرش زید از خادمان رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم بودند و از آنان کسی به حبشه هجرت نکرده است. پس اگر از شخصی به نام‌ام ایمن در شمار مهاجران به حبشه یاد شده، گویا برخاسته از تشابه اسمی است.
[۶۴] الاصابه، ابن حجر العسقلانی، ج۸، ص۴۷.
[۶۵] امتاع الاسماع، المقریزی، ج۷، ص۱۱۴.


‌ام ایمن همچنان در مکه بود تا آن که به گزارشی، رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم هنگام هجرت به مدینه، امانت‌های مردم را به او سپرد تا به علی بن ابی طالب علیه‌السّلام دهد و او نیز آن‌ها را به صاحبانشان بازگرداند.
[۶۶] المجموع، النووی، ج۱۴، ص۱۸۴.
سپس همراه امام علی علیه‌السّلام به مدینه هجرت کرد و در قبا به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم پیوست.
[۶۷] الامالی، طوسی، ص۴۷۱.
شماری از منابع، کرامتی از او را در مسیر هجرتش به مدینه گزارش کرده‌اند.
[۶۸] المغازی، الواقدی، ج۱، ص۲۴۱.
[۶۹] غریب الحدیث، ابن سلام الهروی، ج۲، ص۱۸۷.
[۷۰] الاصابه، ابن حجر العسقلانی، ج۸، ص۳۵۹.


‌ام ایمن در برخی جنگ‌ها همراه لشکر اسلام شرکت داشت. در نبرد احد به سال دوم ق. و خیبر در سال هفتم ق. به مداوای مجروحان و خستگان و واماندگان می‌پرداخت و برای آنان آب می‌آورد.
[۷۱] الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۱۷۹.
پس از شکست نخست مسلمانان در نبرد احد و شایعه کشته شدن رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم وی به چهره فراریان از نبرد خاک پاشید
[۷۲] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۳۶۲.
[۷۳] شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۵، ص۲۴.
و آنان را سرزنش کرد.
[۷۴] المغازی، الواقدی، ج۱، ص۲۷۸.
[۷۵] دلائل النبوه، البیهقی، ج۳، ص۳۱۱.


رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم پیوسته از‌ام ایمن دیدار می‌کرد. پس از رحلت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم خلیفه اول و دوم نیز به پیروی از ایشان صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم به دیدار او می‌رفتند.
[۷۶] الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۷۹۴.
[۷۷] امتاع الاسماع، المقریزی، ج۶، ص۳۴۰.
او نزد عموم مسلمانان مقام و مرتبه‌ای والا داشت. به گزارشی، در ستیز میان حسن بن اسامه با ابن ابی الفرات مولای اسامة بن زید، وی حسن را از روی تحقیر، پسر برکه خطاب کرد. پس از شکایت حسن نزد قاضی مدینه، او با یادآوری آن که رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم او را مادر خطاب کرده است، به سبب این بی حرمتی۷۰ تازیانه به ابن ابی الفرات زد.
[۷۸] الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۱۸۱.
[۷۹] تاریخ طبری، الطبری، ج۱۱، ص۶۱۶.


‌ام ایمن هنگام رحلت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم نگران پایان یافتن وحی بود و می‌گریست.
[۸۰] الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۱۸۱.
[۸۱] الاصابه، ابن حجر العسقلانی، ج۸، ص۳۶۱.
وی راوی حدیث پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم بود. انس بن مالک، حنش بن عبدالله صنعانی و ابوزید المدینی در زمره کسانی هستند که از او روایت کرده‌اند.
[۸۲] تهذیب الکمال، المزی، ج۳۵، ص۳۲۹.
از روایت‌های او، حدیثی مبسوط درباره ازدواج حضرت زهرا۳ و هدایای الهی و نثار ملائکه،
[۸۳] تفسیر عیاشی، العیاشی، ج۲، ص۲۱۲.
[۸۴] الامالی، صدوق، ص۳۶۲.
[۸۵] روضة الواعظین، الفتال النیشابوری، ص۱۴۶.
پیشگویی ایشان درباره شهادت امام حسین علیه‌السّلام
[۸۶] کامل الزیارات، ابن قولویه القمی، ص۴۴۴.
[۸۷] عوالم العلوم، عبدالله البحرانی، ص۳۶۵.
و فضیلت تربت آن امام است.
[۸۸] کامل الزیارات، ابن قولویه القمی، ص۴۴۴.
[۸۹] بحار الانوار، المجلسی، ج۹۸، ص۱۱۴.
[۹۰] السجود علی الارض، علی الاحمدی، ص۱۴۰.


‌ام ایمن و اهل بیت:
گزارش کرده‌اند که وی در ایام ولادت امام حسین علیه‌السّلام ، خواب دید که قطعه‌ای از بدن مبارک رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم جدا شد و در خانه او افتاد. وی از این خواب دچار آشفتگی شد. پیامبر تعبیر آن را ولادت امام حسین علیه‌السّلام دانست و به‌ام ایمن بشارت داد: او به خانه تو نیز رفت و آمد خواهد داشت.
[۹۱] روضة الواعظین، الفتال النیشابوری، ص۱۵۴.
[۹۲] المناقب، الخوارزمی، ج۳، ص۲۲۶.
روز هفتم تولد امام حسین علیه‌السّلام ، ‌ام ایمن نوزاد را از حضرت زهرا۳ گرفت و در پـارچـه‌ای پـیچید و نزد رسول خدا آورد و ایشان هر دو را ستود.
[۹۳] الامالی، صدوق، ص۱۴۲-۱۴۳.
[۹۴] روضة الواعظین، الفتال النیشابوری، ص۱۵۵.

‌ام ایمن همواره نزد اهل بیت: گرامی بود. شماری از منابع، وی را مورد اعتماد‌ترین زن نزد حضرت زهرا۳ خوانده‌اند.
[۹۵] علل الشرایع، الصدوق، ج۱، ص۱۸۷.
[۹۶] بحار الانوار، المجلسی، ج۴۳، ص۲۰۴.
او را از شاهدان حضرت زهرا۳ در رویداد فدک دانسته‌اند.
[۹۷] الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۲۴۱.
[۹۸] انساب الاشراف، البلاذری، ج۱۰، ص۷۹.
[۹۹] شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ص۱۶، ۲۱۴-۲۲۰.
سر انجام وی در اوایل خلافت عثمان درگذشت.
[۱۰۰] الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۱۸۱.
[۱۰۱] المستدرک، الحاکم النیشابوری، ج۴، ص۶۴.
[۱۰۲] المنتظم، ابن الجوزی، ج۴، ص۳۴۱.
منابع به محل دفن او اشاره نکرده‌اند؛ اما به نظر می‌رسد که مدفن او قبرستان بقیع باشد.

منابع
الاستیعاب: ابن عبدالبر (م. ۴۶۳ق.) ، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق؛ اسد الغابه: ابن اثیر (م. ۶۳۰ق.) ، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق؛ الاصابه: ابن حجر العسقلانی (م. ۸۵۲ق.) ، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق؛ الامالی: الطوسی (م. ۴۶۰ق.) ، قم، دار الثقافه، ۱۴۱۴ق؛ الامالی: الصدوق (م. ۳۸۱ق.) ، قم، مؤسسة البعثه، ۱۴۱۷ق؛ امتاع الاسماع: المقریزی (م. ۸۴۵ق.) ، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق؛ انساب الاشراف: البلاذری (م. ۲۷۹ق.) ، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق؛ بحار الانوار: المجلسی (م. ۱۱۱۰ق.) ، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق؛ البدء و التاریخ: المطهر المقدسی (م. ۳۵۵ق.) ، بیروت، دار صادر، ۱۹۰۳م؛ تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک): الطبری (م. ۳۱۰ق.) ، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ تفسیر العیاشی: العیاشی (م. ۳۲۰ق.) ، به کوشش رسولی محلاتی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیه؛ تهذیب الکمال: المزی (م. ۷۴۲ق.) ، به کوشش بشار عواد، بیروت، الرساله، ۱۴۱۵ق؛ دلائل النبوه: البیهقی (م. ۴۵۸ق.) ، به کوشش عبدالمعطی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۵ق؛ روضة الواعظین: الفتال النیشابوری (م. ۵۰۸ق.) ، به کوشش سید محمد مهدی، قم، الرضی؛ السجود علی الارض: علی الاحمدی، بیروت، مرکز جواد، ۱۴۱۴ق؛ شرح نهج البلاغه: ابن ابی الحدید (م. ۶۵۶ق.) ، به کوشش محمد ابوالفضل، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۳۷۸ق؛ الطبقات الکبری: ابن سعد (م. ۲۳۰ق.) ، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق؛ علل الشرایع: الصدوق (م. ۳۸۱ق.) ، به کوشش بحر العلوم، نجف، المکتبة الحیدریه، ۱۳۸۵ق؛ عوالم العلوم: عبدالله البحرانی (م. ۱۱۳۰ق.) ، قم، مدرسة الامام المهدی عجل الله تعالی فرجه، ۱۴۰۷ق؛ غریب الحدیث: ابن سلام الهروی (م. ۲۲۴ق.) ، به کوشش محمد عبدالمعید خان، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۳۹۶ق؛ کامل الزیارات: ابن قولویه القمی (م. ۳۶۸ق.) ، به کوشش القیومی، قم، نشر الفقاهه، ۱۴۱۷ق؛ المجموع شرح المهذب: النووی (م. ۶۷۶ق.) ، دار الفکر؛ مروج الذهب: المسعودی (م. ۳۴۶ق.) ، به کوشش اسعد داغر، قم، دار الهجره، ۱۴۰۹ق؛ المستدرک علی الصحیحین: الحاکم النیشابوری (م. ۴۰۵ق.) ، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق؛ المغازی: الواقدی (م. ۲۰۷ق.) ، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق؛ المناقب: الخوارزمی (م. ۵۶۸ق.) ، به کوشش مالک محمودی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۱ق؛ المنتظم: ابن الجوزی (م. ۵۹۷ق.) ، به کوشش محمد عبدالقادر و دیگران، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۲ق.


۱. زهری، ۱۷۷؛ طبرانی، ج۲۵، ص۸۶.
۲. ابن سعد، ج۸، ص۲۲۳؛ بلاذری، ج۱، ص۹۶.
۳. ابن قتیبه، ص۱۵۰.
۴. بلاذری، ج۱، ص۴۷۲.
۵. زهری عبدالله، المغازی النبویة، ج۱، ص۱۷۷، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
۶. طبرانی سلیمان، المعجم الکبیر، ج۲۵، ص۸۶، به کوشش حمدی عبدالمجید سلفی، بغداد، ۱۹۸۱م.
۷. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۲۳.
۸. انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۹۶، به کوشش محمد حمیدالله، قاهره، ۱۹۵۹م.
۹. ابن قتیبه عبدالله، المعارف، ج۱، ص۱۵۰، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۹م.
۱۰. انساب الاشراف، البلاذری.
۱۱. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۴، ص۶۱.
۱۲. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۲۳.
۱۳. انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۹۶.
۱۴. انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۲۶۹.
۱۵. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۷۹۳.
۱۶. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۵، ص۵۶۷.
۱۷. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۷۹۳.
۱۸. اسدالغابة، ابن اثیر، ج۵، ص۵۶۷.
۱۹. تاریخ طبری، الطبری، ج۲، ص۳۲۹.
۲۰. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۷۹۴.
۲۱. المغازی، الواقدی، ج۱، ص۲۴۱.
۲۲. المغازی، الواقدی، ج۱، ص۲۵۰.
۲۳. المغازی، الواقدی، ج۲، ص۶۸۵.
۲۴. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۲۵.
۲۵. انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۳۲۰.
۲۶. طبرانی سلیمان، المعجم الکبیر، ج۲۵، ص۸۶، به کوشش حمدی عبدالمجید سلفی، بغداد، ۱۹۸۱م.
۲۷. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۲۶.
۲۸. طبرانی سلیمان، المعجم الکبیر، ج۲۵، ص۸۶، به کوشش حمدی عبدالمجید سلفی، بغداد، ۱۹۸۱م.
۲۹. ذهبی احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۲۲۷، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
۳۰. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۲۳.
۳۱. الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۸، ص۲۲۳-۲۲۶.
۳۲. ذهبی احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۲۲۴، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
۳۳. مسلم بن حجاج، صحیح، ج۲، ص۱۹۰۷، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، استانبول، ۱۴۰۱ق.
۳۴. ابن ماجه محمد، سنن، ج۱، ص۵۲۳ - ۵۲۴، استانبول، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
۳۵. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۷۹۴.
۳۶. مسلم بن حجاج، صحیح، ج۲، ص۱۹۰۷- ۱۹۰۸، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، استانبول، ۱۴۰۱ق.
۳۷. کلینی محمد، الکافی، ج۲، ص۴۰۵، به کوشش علی اکبر غفاری، بیروت، ۱۴۰۱ق.
۳۸. الامالی، صدوق، ج۱، ص۷۶.
۳۹. احمد بن حنبل، مسند، ج۶، ص۴۲۱، قاهره، ۱۳۱۳ق.
۴۰. طبرانی سلیمان، المعجم الکبیر، ج۲۵، ص۸۷ -۹۱، به کوشش حمدی عبدالمجید سلفی، بغداد، ۱۹۸۱م.
۴۱. ابن ماجه محمد، سنن، ج۲، ص۱۱۰۷، استانبول، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
۴۲. ابن حجر عسقلانی احمد، تهذیب التهذیب، ج۱۲، ص۴۵۹، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۷ق.
۴۳. الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۱۷۹.
۴۴. انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۱۰۵.
۴۵. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۷۹۳-۱۷۹۴.
۴۶. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۷۹۳.
۴۷. الاصابه، ابن حجر العسقلانی، ج۸، ص۳۵۸.
۴۸. انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۱۰۵.
۴۹. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۷۹۳.
۵۰. مروج الذهب، المسعودی، ج۲، ص۲۷۵.
۵۱. البدء و التاریخ، المطهر المقدسی، ج۴، ص۱۳۳.
۵۲. امتاع الاسماع، المقریزی، ج۱، ص۱۴.
۵۳. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۷۹۴.
۵۴. الاصابه، ابن حجر العسقلانی، ج۸، ص۳۵۹.
۵۵. الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۱۷۹.
۵۶. الاصابه، ابن حجر العسقلانی، ج۸، ص۳۵۹.
۵۷. الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۱۷۹.
۵۸. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۶، ص۳۶.
۵۹. الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۱۷۹.
۶۰. الاصابه، ابن حجر العسقلانی، ج۱، ص۳۱۷.
۶۱. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۷۳.
۶۲. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۶، ص۳۰۳.
۶۳. الاصابه، ابن حجر العسقلانی، ج۸، ص۴۷.
۶۴. الاصابه، ابن حجر العسقلانی، ج۸، ص۴۷.
۶۵. امتاع الاسماع، المقریزی، ج۷، ص۱۱۴.
۶۶. المجموع، النووی، ج۱۴، ص۱۸۴.
۶۷. الامالی، طوسی، ص۴۷۱.
۶۸. المغازی، الواقدی، ج۱، ص۲۴۱.
۶۹. غریب الحدیث، ابن سلام الهروی، ج۲، ص۱۸۷.
۷۰. الاصابه، ابن حجر العسقلانی، ج۸، ص۳۵۹.
۷۱. الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۱۷۹.
۷۲. انساب الاشراف، البلاذری، ج۱، ص۳۶۲.
۷۳. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۵، ص۲۴.
۷۴. المغازی، الواقدی، ج۱، ص۲۷۸.
۷۵. دلائل النبوه، البیهقی، ج۳، ص۳۱۱.
۷۶. الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۷۹۴.
۷۷. امتاع الاسماع، المقریزی، ج۶، ص۳۴۰.
۷۸. الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۱۸۱.
۷۹. تاریخ طبری، الطبری، ج۱۱، ص۶۱۶.
۸۰. الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۱۸۱.
۸۱. الاصابه، ابن حجر العسقلانی، ج۸، ص۳۶۱.
۸۲. تهذیب الکمال، المزی، ج۳۵، ص۳۲۹.
۸۳. تفسیر عیاشی، العیاشی، ج۲، ص۲۱۲.
۸۴. الامالی، صدوق، ص۳۶۲.
۸۵. روضة الواعظین، الفتال النیشابوری، ص۱۴۶.
۸۶. کامل الزیارات، ابن قولویه القمی، ص۴۴۴.
۸۷. عوالم العلوم، عبدالله البحرانی، ص۳۶۵.
۸۸. کامل الزیارات، ابن قولویه القمی، ص۴۴۴.
۸۹. بحار الانوار، المجلسی، ج۹۸، ص۱۱۴.
۹۰. السجود علی الارض، علی الاحمدی، ص۱۴۰.
۹۱. روضة الواعظین، الفتال النیشابوری، ص۱۵۴.
۹۲. المناقب، الخوارزمی، ج۳، ص۲۲۶.
۹۳. الامالی، صدوق، ص۱۴۲-۱۴۳.
۹۴. روضة الواعظین، الفتال النیشابوری، ص۱۵۵.
۹۵. علل الشرایع، الصدوق، ج۱، ص۱۸۷.
۹۶. بحار الانوار، المجلسی، ج۴۳، ص۲۰۴.
۹۷. الطبقات، ابن سعد، ج۲، ص۲۴۱.
۹۸. انساب الاشراف، البلاذری، ج۱۰، ص۷۹.
۹۹. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ص۱۶، ۲۱۴-۲۲۰.
۱۰۰. الطبقات، ابن سعد، ج۸، ص۱۸۱.
۱۰۱. المستدرک، الحاکم النیشابوری، ج۴، ص۶۴.
۱۰۲. المنتظم، ابن الجوزی، ج۴، ص۳۴۱.



دانشنامه بزرگ اسلامی مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی برگرفته از مقاله «ام ایمن» ج۱۰، ص۳۹۲۶.    
حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، برگرفته از مقاله «ام ایمن».    



جعبه ابزار