اکراه در دین (خام)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قرآن در
آیه ۲۵۶
سوره بقره اکراه در دین را
نفی کرده است: «لا اِکراهَ فِی الدِّینِ» در تفسیر این آیه نظرهای گوناگونی مطرح شده است.
تنها اقوال و افعال جوارحی مورد اکراه قرار میگیرد؛ نه
دین که از
امور قلبی است. بر پایه این
تفسیر آیه متضمن خبر از حقیقتی تکوینی و غیر قابل تغییر و جملهای خبری است؛ نه انشایی و کلمه «لا» برای نفی جنس است.
تفسیر دیگر از آیه آن است که با وجود دلایل روشن بر
توحید و
معارف دینی جایی برای اکراه نمیماند و اجبار درباره دین معنا ندارد و از محدوده وظایف پیامبر و دیگر متولیان دین خارج است.
مؤید این تفسیر جمله بعد است که میفرماید: «قَد تَبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَیِّ» یعنی
حق از
باطل جدا شده و دیگر جای
اکراه نیست.
این برداشت بهگونهای دیگر در آیه ۱۰۴
سوره انعام نیز آمده که آنچه سبب
بصیرت شماست (آیات، دلایل و بیّنات وکتب آسمانی) برای شما آمده است: «قَد جاءَکُم بَصائِرُ مِن رَبِّکُم...» سپس در پایان آیه و نیز در آیه ۱۰۷ همین سوره خطاب به
رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآله) میفرماید: نه من مراقب و
ضامن حفظ دین آنها هستم و نه تو مراقب قبولاندن دین به آنان هستی.
شاهد گویاتر بر این تفسیر، آیاتی است که
وظیفه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) را تنها
ابلاغ میداند؛ نه
اجبار : «فَاِنَّما عَلَیکَ البَلغُ»،
«ما عَلَی الرَّسولِ اِلاَّالبَلغُ»؛
همچنین آیاتی که اعمال سلطه و غلبه را از سوی
نبی اکرم (صلیاللهعلیهوآله) بر مردم در پذیرش دین نفی کرده است؛ مانند: «اِنَّما اَنتَ مُذَکِّر لَستَ عَلَیهِم بِمُصَیطِر»
آیه در جواب کسانی است که پس از مغلوب شدن کافران در
جنگ ، پذیرش
اسلام را از ناحیه آنان اجباری میدانستند، چنانکه امروزه نیز بر اسلام خرده میگیرند که این دین با
جنگ مسلحانه پیش رفته است.
قرآن در پاسخ به این
توهم ، از واقعیتی عینی خبر میدهد که اسلام آنان با اکراه نبوده، بلکه با رضایت قلبی انجام گرفته است.
بنابراین،
جهاد در اسلام برای تحمیل عقیده و اجبار بر پذیرش دین نیست تا کسی ادعا کند که با اصل آزادی و انتخاب ناسازگار است، بلکه جهاد برای
دفع موانع است.
معنای دیگر آیه این است که
کافران را به پذیرش دین وادار نکنید. بر پایه این تفسیر آیه در مقام
نهی و
حکم آن انشایی است و به مسلمانان گوشزد میکند که کافران را به پذیرش اسلام وادار نکنید، چون اگر آنها پیرو ادیان توحیدی و در زمره اهل کتاباند میتوانند بر دین خود بمانند و با عمل به
شرایط ذمّه در کنار مسلمانان زندگی کنند و کسی متعرض
جان و مال آنها نشود و اگر مشرکاند باز با اکراه به اسلام نمیگروند، زیرا میتوانند دیگر ادیان توحیدی را بپذیرند و به
اهل ذمّه ملحق شوند و اگر بر
شرک ماندند میتوان با آنها برخورد کرد،
زیرا شرک و
بتپرستی دین نیست و
احترام ندارد، بلکه نوعی
خرافه و
انحراف است.
اسباب النزول، واحدی؛ اصول الفقه؛ اعانة الطالبین علی حل الفاظ فتح المعین؛ اعراب القرآن الکریم و بیانه؛ انوار التنزیل و اسرار التأویل، بیضاوی؛ تحریرالوسیله؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ التعریفات؛ تفسیر التحریر و التنویر؛ التفسیرالکبیر؛ تفسیر نمونه؛ جامع البیان عن تأویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام؛ حاشیة محی الدین شیخ زاده علی تفسیر البیضاوی؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور؛ روض الجنان و روح الجنان؛ العروة الوثقی؛ القاموس المحیط؛ کنزالعرفان فی فقهالقرآن؛ مجمعالبیان فی تفسیر القرآن؛ مسالک الافهام الی الآیات الاحکام؛ مستمسک العروة الوثقی؛ مستند العروة الوثقی؛ مصباح الاصول؛ مصباحالفقاهه؛ المصباح المنیر؛ مصطلحات الفقه و معظم عناوینه الموضوعیه؛ معجم مقاییس اللغه؛ المعجم الوسیط؛ مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج؛ مواهب الرحمن فی تفسیر القرآن، سبزواری؛ الموسوعة الفقهیة المیسره؛ موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم؛ المیزان فی تفسیر القرآن.
دائرةالمعارف قرآن کریم، مقاله اکراه.