• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ایمان حضرت ابوطالب (روایات)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حضرت ابوطالب (علیه‌السّلام) در انتشار اسلام و حمایت از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقش جدی و بسزائی داشت و نه تنها مسلمان و مؤمن بوده است بلکه در درجه بالایی از ایمان بوده به گونه‌ای که ایمان ایشان بر تمامی مردم برتری دارد. بنابراین تمامی افرادی که نعوذ بالله به ایشان نسبت کفر و شرک می‌دهند، این تفکرشان تنها محصول جهل و یا کینه نسبت به امیرمؤمنان علی (علیه‌السّلام) است.



اعمال و رفتار و موضع گیری‌های اجتماعی هر فردی حکایت از باورهای اعتقادی او دارد. حال اگر این جهت گیری‌ها در راستای تحقق آرمان‌های دینی در جوی مملو از خفقان صورت پذیرد، به‌طور قطع کاشف از عمق باورهای دینی فرد مذکور است؛ در چنین شرایطی نسبت دادن عدم پایبندی به دین و کفر و شرک به چنین شخصی، نشان از جهل و یا غرض‌ورزی و کینه‌توزی اشخاص نسبت دهنده، می‌باشد. حضرت ابوطالب (علیه‌السّلام) شخصیتی است که از ناحیه بعضی از افراد مورد بی‌مهری قرار گرفته است.
وقتی دین مبین اسلام در شبه جزیره توسط رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ظهور نمود، با مخالفت‌های سران مشرکان مکه مواجه شد زیرا مواضع خود را در خطر می‌دیدند و اسلام به‌طور مستقیم جایگاه و فرهنگ غلط آنها را هدف قرار داده بود؛ مشرکان برای مقابله با پیامبر رحمت (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از هیچ راهی فروگذار نکردند و برای خاموش کردن نور پر فروغ این دین الهی راه‌هایی همچون تطمیع و تهدید را پیش گرفتند. در این بین حضرت خدیجه و حضرت ابوطالب (علیهما‌السّلام) تنها حامیان محکم حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بودند که به انحاء مختلف برای به ثمر رساندن نهال نوپای اسلام از هیچ تلاشی دریغ نکردند.
در برخی از کتب مخالفان تشیع، جملاتی در مورد حضرت ابوطالب دیده می‌شود، که حکایت از کم‌لطفی یا سیاست‌ورزی نویسندگان آن کتاب‌ها؛ نسبت به شخصیت حضرت ابوطالب (علیه‌السّلام) دارد. جای شک نیست که اگر یک دهم گواه‌هایی که بر ایمان و اسلام حضرت ابوطالب (علیه‌السّلام) نقل شده است، درباره هر فرد دیگری آمده بود، همگی بالاتفاق اسلام و ایمان او را تصدیق می‌کردند؛ ولی چگونه است که با وجود ده‌ها شاهد محکم بر ایمان او، باز گروهی وی را تکفیر کرده‌اند و حکم به کفر و عذاب او نموده‌اند و گفته‌اند که برخی از آیات که درباره عذاب است، در حق ابوطالب نازل گردیده است؟
به راحتی می‌توان فهمید که هدف از طرح این مساله، جز طعن فرزندان ابوطالب، به ویژه امیرمؤمنان «علی (علیه‌السلام)» چیز دیگری نیست. برخی از نویسندگان اهل تسنن برای این که بهتر بتوانند ابوطالب را تکفیر کنند، دامنه بحث را به پدران پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) کشانیده‌اند و پدر و مادر آن حضرت را نیز کافر قلمداد نموده‌اند. مسلم است که در موضوع نسب و نژاد، بعد از شخص خاتم الانبیاء (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) کسی به شرافت امیرالمومنین (علیه‌السّلام) نمی‌رسد. روایتی در کتب اهل‌سنت نقل شده است که به همین مضمون اشاره می‌کند:

ابا الحسن احمد بن القاسم بن الریان قال: سمعت عبدالله بن احمد بن حنبل، یقول: حدث ابی بحدیث سفینة فقلت: یا ابة، ما تقول فی التفضیل؟ قال: فی الخلافة ابو بکر وعمر وعثمان. فقلت: فعلی بن ابی طالب؟ قال: یا بنی، علی بن ابی طالب من اهل‌بیت لا یقاس بهم احد.
احمد بن قاسم بن ریان می‌گوید: از عبداللّه بن احمد بن حنبل شنیدم که گفت: «پدرم به حدیث سفینه سخن گفت، وقتی در مورد فضیلت صحابه از پدرم، احمد بن حنبل سؤال کردم، گفت: ابوبکر، عمر و عثمان. گفتم: پس جایگاه علی ابن ابی طالب (علیه‌السّلام) کجاست؟ پدرم گفت: علی (علیه‌السّلام) از اهل‌بیت پیامبر است و صحابه را نباید با او قیاس کرد.

از طرف دیگر، طبق آنچه که از کتب تاریخی و انساب استخراج می‌شود، نیاکان حضرت امیرالمومنین (علیه‌السّلام) برخلاف دیگران، همگی تا آدم ابوالبشر (علیه‌السّلام) موحد و خدا پرست بودند و در صلب و رحم ناپاکی قرار نگرفتند.

طرز تفکر و عقیده هرشخصی را از چند راه می‌توان به دست آورد:
الف: بررسی آثار علمی و ادبی که از او مانده است.
ب: طرز رفتار و کردار او در میان جامعه
ج: عقیده دوستان و نزدیکان او
عقیده و ایمان ابوطالب را از سه راه یاد شده می‌توان اثبات کرد:


اشعار و سروده‌های (علیه‌السّلام) کاملاً بر ایمان و اخلاص او گواهی می‌دهد. اشعار ابوطالب گنجینه‌ای علمی و ادبی است که دارای مضامین عالی توحیدی می‌باشد. برای نمونه به چند بیت آن اشاره می‌شود:
لیعلم خیار الناس انّ محمّدا•• • وزیر لموسی و المسیح بن مریم‌
اتانا بهدیمثل‌مااتیابه‌• • • فکلّ بامر اللّه یهدی و یعص
اشخاص شریف و فهمیده بدانند که محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بسان موسی و مسیح، پیامبر است. او هدایت را برای ما به ارمغان آورد، همان‌گونه که مسیح و موسی و تمام پیامبران به فرمان خدا مردم را راهنمایی و از گناه باز می‌دارند


تمنّیتم ان تقتلوه و انّما• • • امانیّکم ‌هذی‌ کاحلام نائم‌
نبیّ اتاه الوحی من عند ربّه‌• • • و من قال: لا یقرع بها سنّ نادم‌
[۳] سید بن طاوس، علی بن موسی، الطرائف، ص۴۵۴.

سران قریش! تصور کرده‌اند، که می‌توانید بر او دست بیابید، در صورتی که آرزوئی را که در سر می‌پرورانید، کمتر از خواب‌های آشفته نیست!. .. او پیامبر است وحی از ناحیه خدا بر او نازل می‌گردد و کسی که بگوید نه، انگشت پشیمانی به دندان خواهد گرفت.


وَ اللَّهِ لَنْ یَصِلُوا اِلَیْکَ بِجَمْعِهِمْ‌• • • حَتَّی اُوَسَّدَ فِی‌ التُّرَابِ‌ دَفِیناً
فَاصْدَعْ بِاَمْرِکَ مَا عَلَیْکَ غَضَاضَةٌ• • • وَ انْشُرْ بِذَاکَ وَ قَرَّ مِنْکَ عُیُونا
‌ای برادر زاده‌ام هرگز قریش به تو دست نخواهند یافت و تا آن روزی که لحد را بستر کنم و در میان خاک بخوابم، دست از یاری تو برنخواهم داشت. آنچه را ماموری، آشکار کن و از هیچ چیز مترس و بشارت ده و چشمانی را روشن ساز.


وَ دَعَوْتَنِی وَ زَعَمْتَ اَنَّکَ‌ نَاصِحِی‌• • • وَ لَقَدْ صَدَقْتَ وَ کُنْتَ قَبْلُ اَمِیناً
وَ عَرَضْتَ دِیناً لَا مَحَالَةَ اَنَّهُ‌• • • مِنْ خَیْرِ اَدْیَانِ الْبَرِیَّةِ دِینا
مرا به آئین خود خواندی و می‌دانم تو پند دهنده من هستی و در دعوت خود امین و درست‌کاری. حقا که کیش محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از بهترین آیین‌هاست!


از اشعار معروف ابوطالب که دلالت بر ایمان او دارد، قصیده‌های «لامیه» و «میمنه» او می‌باشد:
لعمری لقد کلفت وجدا باحمد• • • و احببته حب‌ الحبیب‌ المواصل‌
وجدت بنفسی دونه و حمیته• • • و دارات عنه بالذرا و الکلاکل‌
فایده رب العباد بنصره‌• • • و اظهر دینا حقه غیر باطل
به جان خودم! به قدری به واسطه وجود احمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در وجد و سرور غوطه ورم که وجد را به زحمت آورده‌ام؛ زیرا او را به قدری دوست می‌دارم مانند کسی که دوست خود را به سینه گرفته باشد. جان خود را نثار او کنم و حمایت از او نمایم به اعضای رئیسه و غیر رئیسه خود. خداوند او را پاینده بدارد که جمال اهل دنیا است و نقمت دشمنان و زینت هر کوی و محفل است. پروردگار بندگان او را با توفیقات خود تایید و یاری نمود و ظاهر و محقق کرد دین حقی را که باطل در او راه نداشت.

از دیگر اشعار او که صراحت بر ایمان ابوطالب دارد، شعری است که ابن ابی الحدید در جلد سوم شرح نهج البلاغه آورده است:

انّی علی دین النّبیّ احمد
یا شاهد اللّه علیّ فاشهد
من ضلّ فی الدّین فانّی مهتد
‌ای گواهان! شاهد باشید که من بر دین پیغمبر خدا احمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) استوارم. هرکس از آن خارج است، باشد. من به او هدایت شدم.
هر بخش از این اشعار، حکایت از عقائد استوار حضرت ابوطالب دارد که هر یک به تنهایی در اثبات ایمان و اخلاص گوینده آن کافی است. ‌


راه دوم، نوع رفتار حضرت ابوطالب (علیه‌السّلام) با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و نحوه فداکاری و دفاع او از ساحت اقدس رسول خداست. هر کدام از آن خدمات می‌تواند آیینه فکر و روشنگر روحیات او باشد.
پایه اعتقاد او به فرزند برادر، تا آن حد است که او را همراه خود به مصلّی برد و خدا را به مقام او قسم داد و باران رحمت طلبید. وی در راه حفظ رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از پای ننشست و سه سال زندگی در شکاف کوه و اعماق دره را بر ریاست و سیادت مکه ترجیح داد، تا آن‌جا که این وضعیت او را فرسوده ساخت و باعث رحلت او گردید.
ایمان ایشان به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به قدری محکم بود که راضی شد تمام فرزندانش کشته شوند، ولی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) زنده بماند.
ابوطالب شب‌ها علی (علیه‌السّلام) را در رخت‌خواب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌خوابانید تا اگر سوء قصدی در کار باشد، به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) اصابت نکند. او حاضر شد تمام سران قریش به‌عنوان انتقام کشته شوند و طبعاً تمام قبیله بنی‌هاشم نیز کشته می‌شد.


روزی که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) تمام خویشاوندان خود را جمع کرد و آیین اسلام را بر آنان عرضه نمود، ابوطالب به او گفت: «برادر زاده‌ام! قیام کن! تو والامقامی! حزب تو گرامی‌ترین حزب‌هاست! تو فرزند مرد بزرگی هستی! هرگاه زبانی تو را آزار دهد، زبان‌های تیزی به دفاع تو برمی‌خیزد. به خدا سوگند! اعراب مانند خضوع بچه حیوان نسبت به مادرش در پیشگاه تو خاضع خواهند شد.»
[۸] سبحانی تبریزی، جعفر، فروغ ابدیت، ج۱، ص۳۰۳.

ایشان در هر حالتی از حضرت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، دفاع می‌کردند، و اسناد تاریخی بهترین گواه و شاهد بر این ادعا می‌باشد، کتب اهل‌سنت نیز بر این مدعا مهر تایید زده و پشتیبانی ابوطالب (علیه‌السّلام) را از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را با اسناد متعددی نقل کرده‌اند.

ابویعلی در این زمینه چنین نقل می‌کند:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ نُمَیْرٍ، حَدَّثَنَا یُونُسُ بْنُ بُکَیْرٍ، حَدَّثَنَا طَلْحَةُ بْنُ یَحْیَی، عَنْ مُوسَی بْنِ طَلْحَةَ، حَدَّثَنَا عَقِیلُ بْنُ اَبِی طَالِبٍ قَالَ: جَاءَتْ قُرَیْشٌ اِلَی اَبِی طَالِبٍ فَقَالُوا: اِنَّ ابْنَ اَخِیکَ یُؤْذِینَا فِی نَادِینَا، وَفِی مَسْجِدِنَا، فَانْهَهُ عَنْ اَذَانَا، فَقَالَ: یَا عَقِیلُ: ائْتِنِی بِمُحَمَّدٍ، فَذَهَبْتُ فَاَتَیْتُهُ بِهِ، فَقَالَ: یَا ابْنَ اَخِی، اِنَّ بَنِی عَمِّکَ یَزْعُمُونَ اَنَّکَ تُؤْذِیهِمْ فِی نَادِیهِمْ، وَفِی مَسْجِدِهِمْ، فَانْتَهِ عَنْ ذَلِکَ قَالَ: فَحَلَّقَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بَصَرَهُ اِلَی السَّمَاءِ فَقَالَ: «اَتَرَوْنَ هَذِهِ الشَّمْسَ؟». قَالُوا: نَعَمْ قَالَ: «مَا اَنَا بِاَقْدَرَ عَلَی اَنْ اَدَعَ لَکُمْ ذَلِکَ عَلَی اَنْ تَسْتَشْعِلُوا لِی مِنْهَا شُعْلَةً». قَالَ: فَقَالَ اَبُو طَالِبٍ: مَا کَذَبَنَا ابْنُ اَخِی، فَارْجِعُوا [حکم حسین سلیم اسد]: اسناده قوی.
عقیل بن ابی‌طالب می‌گوید: عده‌ی از قریش نزد حضرت ابوطالب (علیه‌السّلام) آمدند و گفتند: پسر برادر تو ما را در مسجد و محل اجتماعمان آزار می‌دهد، از او بخواه از اذیت ما خودداری کند، ابوطالب (علیه‌السّلام) فرمود‌ ای عقیل محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را برای من بیاور، عقیل گوید محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را آوردم، ابوطالب فرمود؛ ‌ای پسر برادرم، پسر عموهای تو گمان می‌کنند که شما آنها را آزار می‌دهی پس از آن اجتناب کن، سپس حضرت رسول اکرم نگاه به آسمان کردند، و گفتند آیا خورشید را می‌بینید؟ گفتند بله، فرمودند من نمی‌توانم آنچه را برای شما آوردم ترک کنم حتی در مقابل اینکه شعله‌ی از این خورشید را برای من بیاورید، پس ابوطالب فرمود برادر زاده‌ی من دروغ نمی‌گوید، برگردید.

همچنین در بعضی از سروده‌های ابوطالب که در کتب اهل‌سنت نقل شده، این مساله به روشنی نمایان شده و حکایت از دفاع مجدانه ابوطالب از برادرزاده خویش دارد:
فلسنا و رب البیت نسلم احمدا••• لعزاء من عض الزمان و لا کرب
قسم به خدای بیت الله الحرام که ما رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را تسلیم شما نخواهیم کرد. هرچه که بر ما فشار بیاورید و مشکلات بر ما افزوده شود.


از آن‌جا که اهل خانه بهتر می‌دانند که در خانه چیست و چه می‌گذرد، ایمان ابوطالب را باید از زبان اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) شنید:

۵.۱ - گزارش اول

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ زِیَادٍ الْآدَمِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ ثَابِتٍ عَنْ حَبِیبِ بْنِ اَبِی ثَابِتٍ رَفَعَهُ قَالَ: دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عَلَی عَمِّهِ اَبِی طَالِبٍ وَ هُوَ مُسَجًّی فَقَالَ یَا عَمِّ کَفَّلْتَ‌ یَتِیماً وَ رَبَّیْتَ صَغِیراً وَ نَصَرْتَ کَبِیراً فَجَزَاکَ اللَّهُ عَنِّی خَیْراً ثُمَّ اَمَرَ عَلِیّاً (علیه‌السّلام) بِغُسْلِهِ.
حضرت رسول اکرم بر ابوطالب وارد شدند و فرمودند: ای عمو در کوچکی مرا تربیت نمودی و در یتیمی مرا کفالت کردی و در بزرگی‌ام مرا یاری نمودی پس خداوند بهترین پاداش‌ها را به تو عنایت کند. سپس به حضرت امیرالمومنین (علیه‌السّلام) امر فرمودند که او را غسل دهند.

۵.۲ - گزارش دوم

حضرت امیرالمومنین (علیه‌السّلام) فرمودند:
عن الصادق عن آبائه (علیهم‌السّلام) ان امیرالمؤمنین کان ذات یوم جالسا فی الرحبة، والناس حوله مجتمعون، فقام الیه رجل فقال: یا امیرالمؤمنین انت بالمکان الذی انزلک الله به وابوک معذب فی النار؟ فقال له علی بن ابی طالب: مه فض الله فاک، والذی بعث محمدا بالحق نبیا لو شفع ابی فی کل مذنب علی وجه الارض لشفعه الله فیهم، ابی معذب فی النار وابنه قسیم الجنة والنار؟! والذی بعث محمدا بالحق نبیا ان نور ابی یوم القیامة لیطفئ انوار الخلایق کلهم الا خمسة انوار: نور محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، ونوری، ونور الحسن، ونور الحسین، ونور تسعة من ولد الحسین، فان نوره من نورنا خلقه الله تعالی قبل ان یخلق آدم (علیه‌السّلام) بالفی عام.

امام صادق از پدر گرامی‌شان نقل کرد که روزی امیرالمومنین در فضای مسجد نشسته بود و مردم گرد او جمع بودند که مردی برخاسته و گفت: ‌ای امیرالمومنین چگونه است که شما در مکانی هستی که خداوند شما را در آن مکان قرار داده، در حالیکه پدرت به آتش دوزخ در غذاب است؟
حضرت فرمود: خدا زبانت را ببرد! به خدایی که محمد را به پیامبری مبعوث فرمود، اگر پدرم تمام گناهکاران زمین را شفاعت کند خداوند آن را بپذیرد، مگر می‌شود پدرم در آتش عذاب باشد و پسرش تقسم کنند بهشت و جهنم باشد؟ قسم به آنکه محمد را به پیامبری مبعوث فرمود بی‌شک نور پدرم در روز قیامت همه انوار خلائق جز نور پنج نور: نور محمد، نور من و نور حسن و نور حسین و نور نه فرزند از اولاد حسین را خاموش و بی اثر می‌کند، زیرا نور او از نور ماست و خداوند آن را دو هزار سال قبل از خلق آدم آفریده است.

۵.۳ - گزارش سوم

حضرت امام صادق (علیه‌السّلام) فرمودند:
وَ اللَّهِ اِنَ‌ اِیمَانَ‌ اَبِی‌ طَالِبٍ‌ لَوْ وُضِعَ فِی کِفَّةِ مِیزَانٍ وَ اِیمَانُ هَذَا الْخَلْقِ فِی کِفَّةِ مِیزَانٍ لَرَجَحَ اِیمَانُ اَبِی طَالِبٍ عَلَی اِیمَانِهِم‌.
اگر ایمان ابوطالب را در یک کفه ترازو و ایمان این مردم را در کفه دیگر قرار دهند ایمان ابوطالب فزونی خواهد داشت.

۵.۴ - گزارش چهارم

حضرت امام باقر (علیه‌السّلام) فرمودند: کَانَ وَ اللَّهِ اَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ یَاْمُرُ اَنْ یُحَجَّ عن ابی طالب فِی حَیَاتِهِ،
امیرمؤمنان دستور می‌داد از طرف ابوطالب حج به‌جا آورند.

۵.۵ - گزارش پنجم

عَلِیُّ بْنُ اِبْرَاهِیمَ عَنْ اَبِیه عَنِ ابْنِ اَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّه (علیه‌السّلام) اِنَّ مَثَلَ اَبِی طَالِبٍ مَثَلُ اَصْحَابِ الْکَهْفِ‌، اَسَرُّوا الْاِیمَانَ‌ و اَظْهَرُوا الشِّرْکَ، فَآتَاهُمُ اللَّهُ اَجْرَهُمْ مَرَّتَیْن.
حضرت ابوطالب؛ بسان اصحاب کهف است که در دل ایمان داشتند و تظاهر به شرک می‌نمودند. از این‌جهت دوبار ماجور خواهند بود.

۵.۶ - گزارش ششم

عن ابی عبداللّه الصادق (علیه‌السّلام) قال: نزل جبرئیل (علیه‌السّلام) علی النبی (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فقال: یا محمد! انّ ربّک یقرئک السلام و یقول: انّی قد حرّمت النّار علی صلب اَنزلک و بطن حملک و حجرکفلک فالصلب صلب ابیک ابیه عبداللّه بن عبدالمطلب و البطن الذی حملک آمنة بنت وهب و اما حجر کفلک فحجر ابی طالب.

امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: جبرئیل بر پیامبر نازل شد و گفت: ‌ای محمد! خداوند به تو سلام می‌رساند و می‌فرماید: «من حرام کردم آتش را بر صلبی که تو را حمل کرد و شکمی که تو را پروراند و دامنی که تو را متکّفل شد؛ پس صلب یعنی پدرت عبداللّه و شکم یعنی مادرت آمنه و دامن یعنی عمویت ابوطالب.

۵.۷ - گزارش هفتم

وَ اَخْبَرَنِی مُحَمَّدُ بْنُ اِدْرِیسَ بِاِسْنَادِهِ اِلَی اَبِی جَعْفَرٍ الطُّوسِیِّ عَنْ رِجَالِهِ عَنِ الثُّمَالِیِّ عَنْ عِکْرِمَةَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ اَخْبَرَنِی الْعَبَّاسُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ‌ اَنَّ اَبَا طَالِبٍ شَهِدَ عِنْدَ الْمَوْتِ‌ اَنْ لَا اِلَهَ اِلَّا اللَّهُ وَ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله
عباس بن عبدالمطلب گوید: همانا ابوطالب هنگام مرگ شهادتین را گفت.

۵.۸ - گزارش هشتم

امام صادق (علیه‌السّلام) فرمودند:
مَا مَاتَ اَبُو طَالِبٍ حَتَّی اَعْطَی رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مِنْ نَفْسِهِ‌ الرِّضَا.
ابوطالب وفات نیافت مگر آنکه رسول اکرم را از خود راضی کرد.

۵.۹ - گزارش نهم

وَ بِاِسْنَادِهِ اِلَی اَبَانِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ یُونُسَ بْنِ نُبَاتَةَ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السّلام) اَنَّهُ قَالَ‌ یَا یُونُسُ مَا یَقُولُ النَّاسُ فِی اِیمَانِ اَبِی طَالِبٍ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَقُولُونَ هُوَ فِی ضَحْضَاحٍ مِنْ نَارٍ یَغْلِی مِنْهَا اُمُّ رَاْسِهِ فَقَالَ کَذَبَ اَعْدَاءُ اللَّهِ اِنَّ اَبَا طَالِبٍ مِنْ‌ رُفَقَاءِ النَّبِیِّینَ‌ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ اُولئِکَ رَفِیقا
«محمد بن یونس» از پدرش از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل می‌کند که آن حضرت به من فرمود: ‌ای یونس مردم درباره ابوطالب چه می‌گویند؟ عرض کردم فدایت شوم می‌گویند: «هو فی ضحضاح من نار و فی رجلیه نعلان من نار تغلی منهما امّ راسه: » ابوطالب در مایعی از آتش و در پاهایش کفشی از آتش است که مغزش را می‌جوشاند.
ایشان فرمودند: دروغ می‌گویند دشمنان خدا، ابوطالب از رفقای پیامبران و صدیقین و شهداء است که نیکو رفقائی هستند.

۵.۱۰ - گزارش دهم

اَبَانُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ‌ کَتَبْتُ اِلَی الْاِمَامِ الرِّضَا عَلِیِّ بْنِ مُوسَی جُعِلْتُ فِدَاکَ قَدْ شَکَکْتُ‌ فِی‌ اِیمَانِ‌ اَبِی طَالِبٍ قَالَ فَکَتَبَ‌ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَمَّا بَعْدُ فَمَنْ‌ یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ نُوَلِّهِ ما تَوَلَّی‌ اِنَّکَ اِنْ لَمْ تُقِرَّ بِاِیمَانِ اَبِی طَالِبِ کَانَ مَصِیرُکَ اِلَی النَّار

ابان بن محمد گفت: به امام رضا (علیه‌السّلام) نامه‌ی نوشتم و گفتم؛ جانم فدای شما من به ایمان ابوطالب شک کردم، پس امام فرمودند: بسم الله الرحمن الرحیم «فمن یتبع غیر سبیل المومنین نوله ماتولی» اگر به ایمان ابوطالب اقرار نکنی راه تو به سوی جهنم و آتش می‌باشد.

۵.۱۱ - گزارش یازدهم

الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ ومُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ اَحْمَدَ بْنِ اِسْحَاقَ عَنْ بَکْرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الاَزْدِیِّ عَنْ اِسْحَاقَ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ اَبِیه ع قَالَ قِیلَ لَه اِنَّهُمْ یَزْعُمُونَ اَنَّ اَبَا طَالِبٍ کَانَ کَافِراً فَقَالَ کَذَبُوا کَیْفَ یَکُونُ کَافِراً وهُوَ یَقُولُ:
اَلَمْ تَعْلَمُوا اَنَّا وَجَدْنَا مُحَمَّداً ••• نَبِیّاً کَمُوسَی خُطَّ فِی اَوَّلِ الْکُتُبِ
وفِی حَدِیثٍ آخَرَ کَیْفَ یَکُونُ - اَبُو طَالِبٍ کَافِراً وهُوَ یَقُولُ لَقَدْ عَلِمُوا اَنَّ ابْنَنَا لَا مُکَذَّبٌ• لَدَیْنَا ولَا یَعْبَاُ بِقِیلِ الاَبَاطِلِ واَبْیَضُ یُسْتَسْقَی الْغَمَامُ بِوَجْهِه• ثِمَالُ الْیَتَامَی عِصْمَةٌ لِلاَرَامِلِ.

اسحاق فرزند امام صادق (علیه‌السّلام) نقل می‌کند: نزد پدرم برخی گفتند آنها [مخالفان شیعه] گمان می‌کنند حضرت ابوطالب [(علیه‌السلام)] کافر بوده است؛ پدرم فرمود: دروغ می‌گویند، چگونه ایشان کافر است در حالی که این اشعار را سروده است:
مگر نمی‌دانید ما محمد را پیامبری همچون [حضرت] موسی می‌دانیم که در کتاب‌های نخستین نیز بشارت به ایشان داده شده است.

در حدیث دیگری نقل شده است، چگونه ایشان کافر است در حالی که این اشعار را بیان نموده است:
آنها [مشرکان] می‌دانند که ما فرزندمان را تکذیب نمی‌کنیم و توجهی به گفتارهای باطل نیست.
او سفید رویی [آبرومند در درگاه الهی] است که ابرها به واسطه و برکت صورت ایشان طلب باران می‌کنند. وی فریاد رس یتیمان و پناه زنان مسکین است.

۵.۱۲ - گزارش دوازدهم

عَلِیٌّ عَنْ اَبِیه عَنِ ابْنِ اَبِی نَصْرٍ عَنْ اِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ الاَشْعَرِیِّ عَنْ عُبَیْدِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّه ع قَالَ لَمَّا تُوُفِّیَ اَبُو طَالِبٍ نَزَلَ جَبْرَئِیلُ عَلَی رَسُولِ اللَّه ص فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ اخْرُجْ مِنْ مَکَّةَ فَلَیْسَ لَکَ فِیهَا نَاصِرٌ وثَارَتْ قُرَیْشٌ بِالنَّبِیِّ صفَخَرَجَ هَارِباً حَتَّی جَاءَ اِلَی جَبَلٍ بِمَکَّةَ یُقَالُ لَه الْحَجُونُ فَصَارَ اِلَیْه.
عبید بن زراره از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل می‌کند که فرمود: وقتی حضرت ابوطالب (علیه‌السّلام) از دنیا رفت، جبرئیل بر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نازل شد و عرضه داشت: ‌ای محمد از مکه خارج شو زیرا در این شهر دیگر یاور و ناصری نداری؛ قریش نیز قصد حمله بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را داشتند، حضرت با ترس خارج شده و به سمت کوهی در مکه که نامش حجون بود، حرکت کرد، و در آنجا توقف نمود.

۵.۱۳ - گزارش سیزدهم

عن علی بن حسان، عن عمه قال: قلت لابی عبدالله (علیه‌السّلام). ان الناس یزعمون ان ابا طالب فی ضحضاح من نار، فقال: کذبوا، ما بهذا نزل جبرئیل علی النبی صلی الله علیه وآله، قلت: وبما نزل؟ قال: اتی جبرئیل فی بعض ما کان علیه فقال: یا محمد ان ربک یقرؤک السلام ویقول لک: ان اصحاب الکهف اسروا الایمان واظهروا الشرک فآتاهم الله اجرهم مرتین، وان ابا طالب اسر الایمان واظهر الشرک فاتاه الله اجره مرتین، وما خرج من الدنیا حتی اتته البشارة من الله تعالی بالجنة - ثم قال (علیه‌السّلام): کیف یصفونه بهذا وقد نزل جبرئیل لیلة مات ابو طالب فقال: یا محمد اخرج عن مکة فمالک بها ناصر بعد ابی طالب.

علی بن حسان از عمویش نقل می‌کند که گفت: به امام صادق (علیه‌السّلام) عرض کردم، مردم می‌گویند: ابوطالب در داخل تنگنایی از آتش‌های جهنم است. حضرت فرمود: دروغ می‌گویند، جبرئیل این سخنان را بر پیامبرش نازل نکرده است. راوی می‌گوید: گفتم جبرئیل چه گفته است؟
حضرت فرمود: روزی جبرئیل بر پیامبر خدا نازل شد و گفت: ‌ای محمد، خدای تو بر تو سلام می‌رساند و می‌فرماید: اصحاب کهف ایمان خود را پنهان داشتند و شرک را ظاهر می‌کردند، خداوند مزد آنها را دو مرتبه داد. ابوطالب هم ایمانش را پنهان کرد و شرک را ظاهر نمود. خداوند به او هم دو مرتبه پاداش داد. ابوطالب از دنیا خارج نشد تا اینکه از ناحیه خداوند بشارت بهشت به او داده شد؛ سپس حضرت فرمودند: چگونه ابوطالب را اینگونه توصیف می‌کنند در حالی که در شب وفات ایشان جبرئیل نازل شد و گفت: ‌ای محمد، از مکه بیرون برو. چون پس از ابوطالب، دیگر در مکه یاور و ناصر نداری.

۵.۱۴ - گزارش چهاردهم

عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّه و مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّه رَفَعَه عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّه ع قَالَ اِنَّ اَبَا طَالِبٍ اَسْلَمَ بِحِسَابِ الْجُمَّلِ قَالَ بِکُلِّ لِسَانٍ.
امام صادق (علیه‌السّلام) فرمودند: حضرت ابوطالب به حساب حروف ابجد و بلکه به هر زبان که تصور شود، ‌مسلمان شده بود.


البته، تصریح به ایمان ابوطالب (علیه‌السّلام) محدود به روایات اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) نیست، بلکه در بعضی از کتاب‌های علمای اهل‌سنت نیز می‌توان شواهد و اعترافات روشنی بر ایمان ابوطالب (علیه‌السّلام) یافت از جمله این شواهد سروده‌های است که در کتب اهل‌سنت نقل شده:

اَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ من کلّ طاعن• • • علینا بسوء او یلوح بباطل‌
پناه می‌برم به خالق مردم از گروهی که به بدی بر ما طعن می‌زنند و یا ما را نسبت به باطل می‌دهند.

شیخ مجد مکی از علمای معاصر اهل‌سنت، در کتاب «عقاید اهل‌سنت» چنین می‌نویسد:
مسلما اسلام و ایمان مترادف نیستند بلکه از حیث معنا متغایرند، و از حیث مصداق بین آنها عموم و خصوص من وجه است؛ چون این دو در کسی مثل ابوبکر صدیق می‌یابند و در کسی چون ابی بن ابی سلول، اسلام از ایمان جدا می‌شود و در شخصی مانند ابوطالب، ایمان از اسلام جدا می‌شود.
[۲۶] مکی، مجد، عقائد اهل‌سنت، ج۱، ص۷۹، ترجمه: فیض محمد بلوچ.



۱. ابن الجوزی، عبدالرحمن بن علی، مناقب الامام احمد، ج۱، ص۲۱۹، تحقیق:د. عبدالله بن عبد المحسن الترکی، دار النشر:دار هجر، ‌ الطبعة:الثانیة، ۱۴۰۹ ه.    
۲. طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۱، ص۲۳۳، تحقیق:تعلیق وملاحظات:السید محمد باقر الخرسان، ناشر:دار النعمان للطباعة والنشر - النجف الاشرف، ۱۳۸۶ - ۱۹۶۶ م.    
۳. سید بن طاوس، علی بن موسی، الطرائف، ص۴۵۴.
۴. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۵۳، تحقیق:لجنة من اساتذة النجف الاشرف، ناشر:المکتبة والمطبعة الحیدریة، ۱۳۷۶ه ۱۹۵۶م.    
۵. ابن بطریق، یحیی بن حسن، عمدة عیون صحاح الاخبار فی مناقب امام الابرار، ص۴۱۱، ناشر:مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة:جمادی الاولی ۱۴۰۷.    
۶. کراجکی، محمد بن علی، ‌کنز الفوائد، ج‌۱، ص۷۸.    
۷. ابن ابی الحدید، عبدالحمید بن‌ هبةالله‌، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۷۸، محقق:ابراهیم، محمد ابوالفضل‌، ناشر:مکتبة آیة الله المرعشی النجفی.    
۸. سبحانی تبریزی، جعفر، فروغ ابدیت، ج۱، ص۳۰۳.
۹. ابویعلی موصلی، احمد بن علی، مسند ابی یعلی، ج۱۲، ص۱۷۶، تحقیق:حسین سلیم اسد، ناشر:دار المامون للتراث - دمشق، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۴ ه – ۱۹۸۴م.    
۱۰. ابن کثیر الدمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج۳، ص۳۱۰.    
۱۱. شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۴۸۹، تحقیق و نشر:قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة - قم، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۷ه.    
۱۲. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۳۰۵، تحقیق:قسم الدراسات الاسلامیة - مؤسسة البعثة، ناشر:دار الثقافة قم، الطبعة:الاولی، ۱۴۱۴ه.    
۱۳. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج‌۳۵، ص۱۱۲، تحقیق:محمد الباقر البهبودی، ناشر:مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة:الثانیة المصححة، ۱۴۰۳ه - ۱۹۸۳م.    
۱۴. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج‌۳۵، ص۱۱۲، تحقیق:محمد الباقر البهبودی، ناشر:مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة:الثانیة المصححة، ۱۴۰۳ه - ۱۹۸۳م.    
۱۵. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۴۶۲، ناشر:دار الحدیث‌، قم-ایران، الطبعة الاولی، ۱۴۲۹ه.    
۱۶. کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج۱، ص۴۴۶، ناشر:اسلامیه‌، تهران‌، الطبعة الثانیة، ۱۳۶۲ ه. ش.    
۱۷. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج‌۳۵، ص۱۱۳، تحقیق:محمد الباقر البهبودی، ناشر:مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة:الثانیة المصححة، ۱۴۰۳ه - ۱۹۸۳م.    
۱۸. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج‌۳۵، ص۱۱۳، تحقیق:محمد الباقر البهبودی، ناشر:مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة:الثانیة المصححة، ۱۴۰۳ه - ۱۹۸۳م.    
۱۹. کراجکی، محمد بن علی، ‌کنز الفوائد، ج‌۱، ص۸۰.    
۲۰. کراجکی، محمد بن علی، ‌کنز الفوائد، ج‌۱، ص۸۰.    
۲۱. کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج۱، ص۴۴۸- ۴۴۹، ناشر:اسلامیه‌، تهران‌، الطبعة الثانیة، ۱۳۶۲ ه. ش.    
۲۲. کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج۱، ص۴۴۹، ناشر:اسلامیه‌، تهران‌، الطبعة الثانیة، ۱۳۶۲ ه. ش.    
۲۳. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج‌۳۵، ص۱۱۱- ۱۱۲، تحقیق:محمد الباقر البهبودی، ناشر:مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة:الثانیة المصححة، ۱۴۰۳ه - ۱۹۸۳م.    
۲۴. کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج۱، ص۴۴۹، ناشر:اسلامیه‌، تهران‌، الطبعة الثانیة، ۱۳۶۲ ه. ش.    
۲۵. صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۲، ص۳۸۰.    
۲۶. مکی، مجد، عقائد اهل‌سنت، ج۱، ص۷۹، ترجمه: فیض محمد بلوچ.



موسسه ولی‌عصر، برگرفته از مقاله «ایمان حضرت ابوطالب».    


رده‌های این صفحه : ابو طالب | مباحث تاریخی | مباحث حدیثی




جعبه ابزار