• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بنی حارث بن کعب(خام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بنی حارث بن کعب، قبیله عرب قحطانی یمانی از دودمان حارث بن کعب بن عمروبن عُلَه بن جَلدبن مالک (مَذحِج) که نسب آنان به نیای بزرگشان یَعرب بن قحطان می‌رسد.
[۱] ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ج۱، ص۴۷۷، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۲] عبدالکریم بن محمد سمعانی، الانساب، ج۴، ص۸ ـ ۹، چاپ عبدالرحمان بن یحیی معلمی یمانی، حیدرآباد دکن ۱۳۸۴/۱۹۶۴.




از نام این قبیله، گاه به صورت بَلحارث یاد می‌شود.
[۳] ابن منظور، لسان العرب، ج۳، ص۱۰۶، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
[۴] احمدبن علی قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱، ص۳۲۷، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).



حارث بن کعب را از «معمَّرین» دانسته‌اند و در فصاحت نامبردار بوده است. وی در ۱۶۰سالگی در جمع فرزندانش، ضمن بیان خصلت‌های انسانی خویش و وصایای خردمندانه اخلاقی و الهی به آنان، خود را از چندتن عرب دانسته است که بر دین شُعیب پیامبر علیه‌السلام باقی بوده‌اند.
[۵] علی بن حسین علم الهدی، امالی المرتضی: غرر الفوائد و دُرر القلائد، ج۱، ص۲۳۲ـ۲۳۳، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۷۳/۱۹۵۴، چاپ افست تهران.



از میان تیره‌های فراوان قبیله بزرگ مالک بن اُدَد، بنی حارث حکومت و ریاست را به دست داشت.
به نوشته برخی، نیاکان بنی حارث، بنی مذحج، پس از ویرانی سد مَأرِب این منطقه را ترک گفتند و به شهر نجران ، در میان حجاز و یمن ، رفتند و پس از نبرد با اَزْد، قبیله دیگر قحطانی، که پیش از آن در آن‌جا سکونت گزیده بودند، بر این ناحیه استیلا یافتند و تا ظهور اسلام ریاست آن‌جا را در اختیار داشتند.
با این حال، برخی نسب بنی حارث را به ازد می‌رسانند. به عقیده آنان، بنی حارث پس از غلبه بر ازد و به دست گرفتن ریاست، نسب آنان را یافته‌اند.
[۶] ابن سعید مغربی، نشوة الطرب فی تاریخ جاهلیة العرب، ج۱، ص۲۳۸، چاپ نصرت عبدالرحمان، عمان ۱۹۸۲.
[۷] علی بن حسین مسعودی، مروج الذّهب و معادن الجوهر، ج۱، ص۳۳۰، چاپ شارل پلا، بیروت ۱۹۶۵ـ ۱۹۷۹.
[۸] علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، کتاب الاغانی، ج۱۲، ص۹، بیروت.
[۹] ابن کلبی، نسب مَعَدّ و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۶۳ـ ۲۸۳، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق ۱۴۰۸/۱۹۸۸.



بنی حارث مردمانی نیرومند و بی نیاز از اتحاد با دیگر قبایل بوده‌اند، ازینرو آنان را از جَمَرات عرب (سه جمره: بنوضبه، بنوحارث، بنونمیر) شمرده‌اند
[۱۰] ابن حبیب، کتاب المحبر، ج۱، ص۲۳۴، چاپ ایلزه لیختن شتیتر، حیدرآباد دکن ۱۳۶۱/ ۱۹۴۲.
[۱۱] احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۴، ص۲۴ـ ۲۵، چاپ محمد حمیدالله، قاهره ۱۹۵۹، چاپ عبدالعزیز دوری، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸، چاپ شلوسینگر، اورشلیم ۱۹۷۱.
که دیگر قبایل درصدد پیمان بستن با آنان برمی آمدند.
[۱۲] ابن حبیب، کتاب المحبر، ج۱، ص۲۴۴، چاپ ایلزه لیختن شتیتر، حیدرآباد دکن ۱۳۶۱/ ۱۹۴۲.
[۱۳] ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ج۱، ص۲۸۴، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۱۴] ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ج۱، ص۴۱۳، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.



بنی حارث به کارهایی چون بافتن بُرد (نوعی جامه) اشتغال داشتند و در دباغی پوست صنعتگرانی ماهر بودند.
[۱۶] ابن قتیبه، کتاب المعانی الکبیر فی ابیات المعانی، ج۳، ص۱۲۲۳، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۴.
[۱۷] احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۶۶ـ۱۶۷، چاپ محمد حمیدالله، قاهره ۱۹۵۹، چاپ عبدالعزیز دوری، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸، چاپ شلوسینگر، اورشلیم ۱۹۷۱.



محل اصلی سکونت بنی حارث شهر نجران و نواحی پیرامون آن و در همسایگی هَمْدان، دیگر قبیله قحطانی، و بنی ذُهل بن مُزَیقیاء از تیره‌های ازد، بود.
[۱۸] احمدبن اسحاق یعقوبی، کتاب البلدان، ج۱، ص۳۱۶ـ ۳۲۰، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
[۱۹] ابن حائک، صفة جزیرة العرب، ج۱، ص۲۳۷، چاپ محمدبن علی اکوع، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۲۰] یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۹۱۹، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
[۲۱] احمدبن علی قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱، ص۳۲۷، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).


۶.۱ - منزلگاه‌ها

جز این مناطق، از سرزمین‌های بسیاری در جنوب شبه جزیره به عنوان منزلگاه‌های پایدار بنی حارث یاد شده است.
[۲۲] عبدالله بن عبدالعزیز بکری، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، چاپ مصطفی سقا، فهرست، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۲۳] فهرست، یاقوت حموی، معجم البلدان، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
[۲۴] ابن حائک، صفة جزیرة العرب، ج۱، ص۲۲۸ـ۲۲۹، چاپ محمدبن علی اکوع، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۲۵] ابن حائک، صفة جزیرة العرب، ج۱، ص۲۸۳، چاپ محمدبن علی اکوع، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
[۲۶] ابن حائک، صفة جزیرة العرب، چاپ محمدبن علی اکوع، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.


۶.۲ - مهاجرت به شام و عراق

دسته‌هایی از بنی حارث نیز به نواحی شام مانند جَوابی و فَلجه از توابع دمشق
[۲۸] ابن حائک، صفة جزیرة العرب، ج۱، ص۲۴۴ـ ۲۴۵، چاپ محمدبن علی اکوع، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
و همچنین حیره در عراق
[۲۹] محمدبن جریر طبری، تاریخ الطبری: تاریخ الامم و الملوک، ج۱، ص۵۶۶ ـ۵۶۷، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۷).
مهاجرت کردند و راه را برای مراوده و تحول اعتقادی در بنی حارث گشودند.


در دوره جاهلیت و اسلام، بنی حارث در برخی از «ایام العرب» شرکت داشتند که از آن جمله است: یوم مسعط،
[۳۰] ابن حبیب، کتاب المحبر، ج۱، ص۴۶۲، چاپ ایلزه لیختن شتیتر، حیدرآباد دکن ۱۳۶۱/ ۱۹۴۲.
یوم کُلاب،
[۳۱] علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، کتاب الاغانی، ج۱۶، ص۳۲۸ به بعد، بیروت.
یوم حِضره،
[۳۲] یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۲۸۸، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
یوم سَحْبَل،
[۳۳] ابن حائک، صفة جزیرة العرب، ج۱، ص۲۸۵، چاپ محمدبن علی اکوع، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
یوم فَیْف الریح،
[۳۴] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۶۳۲ـ۶۳۴، بیروت ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲/ ۱۹۷۹ـ۱۹۸۲.
یوم السَلِف،
[۳۵] علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، کتاب الاغانی، ج۱۲، ص۱۹ـ۲۰، بیروت.
یوم المأمور
[۳۶] ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۲۰۹، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
و یوم قَضیب،
[۳۷] یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۱۳۰، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
که البته در همه این‌ها پیروزی قرین بنی حارث نبود.

۷.۱ - نبرد با بنی زبید

از جنگ‌هایی که پس از اسلام و قبل از گرایش به این دین، بنی حارث پیروزمندانه در آن شرکت کرد، می توان از نبرد با بنی زُبَید به سرکردگی عمروبن مَعدیکرب زُبیدی یاد کرد.

۷.۲ - نبرد با بنی مراد

در روز نبرد بدر نیز جنگی در رَزم با بنی مراد روی داد که به پیروزی قاطع بنی حارث و باقی ماندن بت یَغوث در میان ایشان انجامید.
[۳۹] یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۷۷۶، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
[۴۰] یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۱۰۲۲ـ ۱۰۲۳، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
بت کهن یغوث به دنبال منازعه‌ای که در میان بنی مراد بر سر نگهداری آن صورت گرفت، به نجران نزد بنی نار، از تیره‌های بنی حارث، منتقل، و از آن استقبال شده بود. این بت به همه بنی مذحج تعلق داشت.
[۴۱] ابن حبیب، کتاب المحبر، ج۱، ص۳۱۷، چاپ ایلزه لیختن شتیتر، حیدرآباد دکن ۱۳۶۱/ ۱۹۴۲.
[۴۲] یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۱۰۲۲ـ۱۰۲۳، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.



بنی حارث همچنین به پرستش بت یا بتخانه ذوالخَلَصه در عَبلاء در چهار منزلی مکه به سوی یمن، می پرداختند و تولیت آن را به دست داشتند که پس از فتح مکه ، به دستور پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم، ویران شد و بعد‌ها در جای آن مسجد جامعی بنا گردید.
[۴۳] یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۴۶۱ـ۴۶۲، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.



با این حال، ادیان توحیدی در میان بنی حارث به سان دیگر قبایل عرب جنوبی ریشه دوانیده بود و گروهی از بنی حارث بر آیین یهود بودند.
[۴۴] ابن قتیبه، المعارف، ج۱، ص۶۲۱، چاپ ثروث عکاشه، قاهره ۱۹۶۰.
[۴۵] احمدبن اسحاق یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۵۷، بیروت.

بسیاری هم به مسیحیّت گرویده بودند و نجران پایگاه مهم این آیین بود.
[۴۶] علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، کتاب الاغانی، ج۲۳، ص۹۵، بیروت.



بنی حارث همچون لَخمیان (آل منذر) حیره و غَسّانیان شام و احتمالاً تحت تأثیر آنان و به دنبال مهاجرت دسته‌هایی از بنی حارث بدانجا، توجه خاصی به ساختن معابد باشکوه داشتند، از آن جمله است دیر یا کعبه نجران که رَبَّه نیز خوانده می‌شد
[۴۷] ابن منظور، لسان العرب، ج۵، ص۹۶، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
و به دست خاندان عبدالمدان بن دیّان، از بزرگان بنی حارث، پایه گذاری شده بود و اداره می‌گردید.

۱۰.۱ - کعبه نجران

اعشی در ابیاتی از کعبه نجران یاد کرده است
[۴۸] علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، کتاب الاغانی، ج۱۱، ص۳۸۰ـ۳۸۱، بیروت.
با این حال، برخی همچون ابن کلبی
[۴۹] ابن کلبی، کتاب الاصنام، ج۱، ص۴۴ـ۴۵، چاپ احمد زکی پاشا، قاهره ۱۳۳۲/۱۹۱۴.
کعبه نجران را بنایی معمولی دانسته‌اند نه پرستشگاه، و بنا به روایتی از همو
[۵۰] علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، کتاب الاغانی، ج۱۲، ص۸ ـ۹، بیروت.
[۵۱] یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۷۵۶، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
کعبه نجران با قُبّه چرمی عبدالمسیح بن دارس، پدرزن یزیدبن عبدالمدان حارثی، تطبیق داده شده که از سیصد پوست تشکیل یافته و پناه فراریان و گرسنگان و نیازمندان بوده است.

۱۰.۲ - نصارای نجران

پس از اسلام، هیئتی از نصارای نجران که در میان آنان عده‌ای از اشراف نیز بودند، به همراه سه تن از سران ایشان، عبدالمسیح عاقِب، اَیْهَم سیّد و ابوحارثه بن علقمه اسقف و پیشوای دینی آنان (از متولیان کعبه نجران) با ظاهری آراسته و شکوهمند در مسجد مدینه به حضور پیامبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله وسلّم رسیدند.
گفتگوی آنان درباره مسیح به مباهله با پیامبر انجامید. اما آن گروه از بیم شکست، از مباهله منصرف شدند و به عقد پیمان و پرداخت جزیه گردن نهادند. ابن کلبی
[۵۳] ابن کلبی، نسب مَعَدّ و الیمن الکبیر، ج۲، ص۲۲۲ به بعد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
این رخداد را که گویا نخستین دیدار رسمی مسیحیان بنی حارث با پیامبر بوده، قبل از حوادث سال دوم هجری آورده است.
[۵۴] احمدبن اسحاق یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۲ ـ ۸۳، بیروت.
[۵۵] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۹۳ـ۲۹۴، بیروت ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲/ ۱۹۷۹ـ۱۹۸۲.
[۵۷] علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، کتاب الاغانی، ج۱۱، ص۳۸۱، بیروت.



پس از فتح مکه، بنی حارث بیمناک از پیشروی پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم، به ترمیم دژ نجران پرداختند و مواشی خود را گرد آوردند، اما پیامبر همراه با نامه‌هایی که به سران قبایل فرستاد، نامه‌ای نیز برای اسقف بنی حارث و دیگر مقام‌های روحانی نجران نوشت و تضمین داد که به شرط خیراندیشی و صلاح و دوری از ستم، حقوق و موقعیت مذهبی آنان محفوظ خواهد بود.
[۵۹] ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۶۶، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
پیامبر همچنین نامه‌ای برای بنی ضباب، تیره دیگر بنی حارث، نوشت و مواضعی را به شرط گزاردن نماز و زکات و فرمانبرداری از خدا و رسول او و جدایی از مشرکان به ایشان واگذار کرد.
[۶۰] ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۶۷، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.



در ربیع الا´خر یا جمادی الاولی سال دهم هجری خالدبن ولید از سوی پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم برای فراخواندن بنی حارث به اسلام، روانه نجران شد. در پی این دعوت، نجران به صلح گشوده شد و مردم به اسلام گرویدند و زکات پرداختند. هر چند گروهی نیز با خالد درگیر و اسیر شدند.


به دنبال آن، نمایندگان (وفد/ وفود) بنی حارث با افرادی چون قیس بن حُصَین ذی الغُصه، یزیدبن عبدالمدان و یزیدبن مُحَجَّل به همراه خالد نزد پیامبر آمدند و بر گرایش خود به اسلام تأکید نمودند. رسول خدا نیز قیس بن حصین را بر ایشان امارت داد و عمروبن حزم را برای آموزش تعالیم اسلام و گردآوری زکات ، با عهدنامه‌ای نزد آنان فرستاد.
[۶۱] ابن هشام، السیرة النبویة، ج۴، ص۲۳۹ـ۲۴۳، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، مصر ۱۳۵۵/۱۹۳۶.
[۶۲] محمدبن جریر طبری، تاریخ الطبری: تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۲۶ـ ۱۲۸، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۷).
[۶۳] احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۸۴، چاپ محمد حمیدالله، قاهره ۱۹۵۹، چاپ عبدالعزیز دوری، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸، چاپ شلوسینگر، اورشلیم ۱۹۷۱.

در سال دهم هجری پیامبر صلّی اللّه علیه وآله وسلّم علی علیه السّلام را برای جمع آوری زکات به نجران اعزام کرد.
[۶۴] محمدبن جریر طبری، تاریخ الطبری: تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۴۷، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۷).
بعد از آن ابوسفیان این سمت را عهده دار شد.
[۶۵] محمدبن جریر طبری، تاریخ الطبری: تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۳۱۸، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۷).



چندی بعد، توده مردم مذحج در نجران، به یاری و همراهی نخستین پیغمبر دروغین، اسود عَنسی ـ که از همین دودمان بود ـ برخاستند
[۶۶] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۳۶ـ۳۴۱، بیروت ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲/ ۱۹۷۹ـ۱۹۸۲.
اما پس از اتمام این غائله، مردم نجران با فرستادن هیئتی به مدینه با ابوبکر تجدیدعهد کردند و خلیفه نیز قرار پیامبر را با آنان ادامه داد.
[۶۷] محمدبن جریر طبری، تاریخ الطبری: تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۳۲۱ـ۳۲۲، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۷).



ربیع بن زیاد حارثی در زمان عثمان ، والی سیستان شد. وی هنگام ترک آنجا، فردی از بنی حارث را به جای خود گماشت.
[۶۸] خلیفة بن خیاط شباب، تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۱، ص۱۳۴، چاپ سهیل زکار، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.


۱۵.۱ - حکومت در زمان امویان

بنی حارث در روزگار امویان نیز، به مقام‌های عالی رسیدند و بر ولایات مهمی از ایران ، مانند خراسان، آذربایجان، فارس، کرمان، ری و اصفهان حکم راندند، تا آن‌جا که حساسیّت معاویه برانگیخته شد.
[۶۹] احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۴، ص۱۳۶، چاپ محمد حمیدالله، قاهره ۱۹۵۹، چاپ عبدالعزیز دوری، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸، چاپ شلوسینگر، اورشلیم ۱۹۷۱.


۱۵.۲ - شرکت در براندازی امویان

هم در زمان او، نخستین قیام موالی به رهبری یکی از وابستگان بنی حارث شکل گرفت.
[۷۰] احمدبن اسحاق یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۲۱، بیروت.
بنی حارث بعد‌ها در ماجرای براندازی دولت امویان نقش داشتند
[۷۱] خلیفة بن خیاط شباب، تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۱، ص۳۲۵، چاپ سهیل زکار، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
و به دلیل خویشاوندی نزدیک با نخستین خلیفه عباسی، ابوالعباس سفّاح، در دستگاه عباسیان پایگاهی شایسته یافتند.
[۷۲] احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۶۶، چاپ محمد حمیدالله، قاهره ۱۹۵۹، چاپ عبدالعزیز دوری، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸، چاپ شلوسینگر، اورشلیم ۱۹۷۱.
[۷۳] ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ج۱، ص۴۱۷، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.



لهجه بنی حارث در زبان عرب جای ویژه‌ای داشت و برخی از لغات را آنان در عربی متداول کردند.
[۷۴] ابن منظور، لسان العرب، ج۳، ص۲۹۰، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
[۷۵] ابن منظور، لسان العرب، ج۵، ص۵، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
[۷۶] ابن منظور، لسان العرب، ج۷، ص۲۵۶، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.



از میان بنی حارث چهره‌های برجسته‌ای در شعر و ادب، در دوره جاهلیت و اسلام، پدیدار شدند که از آن میان می‌توان از اینان یاد کرد: عبد یَغوث بن صلاءه و دو نواده او طفیل بن یزید لَجلاج حارثی و مُسهِر
[۷۷] علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، کتاب الاغانی، ج۱۶، ص۳۲۸، بیروت.
یزیدبن اَبان نابغه
[۷۸] ابن عبدربه، العقد الفرید، ج۳، ص۳۶۲، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
قیس بن عمرو نجاشی حارثی، شاعر فاسق و هجوپرداز
[۷۹] ابن قتیبه، الشعر و الشعراء، ج۱، ص۳۲۹ـ۳۳۳، چاپ احمد محمد شاکر، قاهره ۱۳۸۶/ ۱۹۶۶.
یحیی بن زیادبن عبیدالله
[۸۱] ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ج۱، ص۴۱۷، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
و حسن بن وَهْب بن سعید و برادرش سلیمان.
[۸۲] علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، کتاب الاغانی، ج۲۳، ص۹۵، بیروت.
[۸۳] علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، کتاب الاغانی، ج۲۳، ص۱۴۳ـ ۱۵۳، بیروت.
حسن بن حسین سُکَّری (متوفی ۲۷۵) نحوی و راویه عرب، اشعار بنی حارث را گردآورده بوده است.
[۸۴] یاقوت حموی، معجم الادبا، ج۳، ص۶۲ـ۶۴، چاپ دیوید سمیوئل مارگلیوث، قاهره ۱۹۲۷.



بنی حارث امروزه خود را به قبیله همدان منسوب می‌دارند. با وجود این، برخی همچنان بر اصالت خویش اصرار دارند.
[۸۵] ابن حائک، صفة جزیرة العرب، ج۱، ص۲۱۷ حاشیه، چاپ محمدبن علی اکوع، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
در حال حاضر، بنی حارث در منطقه‌ای حاصلخیز در پنج کیلومتری شمال صنعا ، در پنج ناحیه مستقرند.
[۸۶] ابراهیم احمد مقحفی، معجم المدن و القبائل الیمنیة، ج۱، ص۱۰۱، صنعا ۱۹۸۵.
زمین‌های این منطقه به کشت انگور، انجیر و هلو اختصاص دارد و به لحاظ وجود آثاری از سُخَیمیان (بنی سُخَیم) از تیره‌های قحطانی، به نام آنان مشهور است و جمعیت آن به ۸۸۵، ۲۵ نفر بالغ می‌شود.
[۸۷] ابراهیم احمد مقحفی، معجم المدن و القبائل الیمنیة، ج۱، ص۱۰۱، صنعا ۱۹۸۵.



(۱) قرآن.
(۲) ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۷.
(۳) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲/ ۱۹۷۹ـ۱۹۸۲.
(۴) ابن حائک، صفة جزیرة العرب، چاپ محمدبن علی اکوع، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۵) ابن حبیب، کتاب المحبر، چاپ ایلزه لیختن شتیتر، حیدرآباد دکن ۱۳۶۱/ ۱۹۴۲.
(۶) ابن حزم، جمهرة انساب العرب، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۷) ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۸) ابن سعید مغربی، نشوة الطرب فی تاریخ جاهلیة العرب، چاپ نصرت عبدالرحمان، عمان ۱۹۸۲.
(۹) ابن عبدربه، العقد الفرید، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۱۰) ابن قتیبه، الشعر و الشعراء، چاپ احمد محمد شاکر، قاهره ۱۳۸۶/ ۱۹۶۶.
(۱۱) ابن قتیبه، کتاب المعانی الکبیر فی ابیات المعانی، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۴.
(۱۲) ابن قتیبه، المعارف، چاپ ثروث عکاشه، قاهره ۱۹۶۰.
(۱۳) ابن کلبی، کتاب الاصنام، چاپ احمد زکی پاشا، قاهره ۱۳۳۲/۱۹۱۴.
(۱۴) ابن کلبی، نسب مَعَدّ و الیمن الکبیر، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۱۵) ابن منظور، لسان العرب، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
(۱۶) ابن هشام، السیرة النبویة، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، مصر ۱۳۵۵/۱۹۳۶.
(۱۷) علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، کتاب الاغانی، بیروت.
(۱۸) عبدالله بن عبدالعزیز بکری، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، چاپ مصطفی سقا، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۱۹) احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، چاپ محمد حمیدالله، قاهره ۱۹۵۹، چاپ عبدالعزیز دوری، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸، چاپ شلوسینگر، اورشلیم ۱۹۷۱.
(۲۰) عبدالکریم بن محمد سمعانی، الانساب، چاپ عبدالرحمان بن یحیی معلمی یمانی، حیدرآباد دکن ۱۳۸۴/۱۹۶۴.
(۲۱) خلیفة بن خیاط شباب، تاریخ خلیفة بن خیاط، چاپ سهیل زکار، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
(۲۲) محمدبن جریر طبری، تاریخ الطبری: تاریخ الامم و الملوک، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۷).
(۲۳) علی بن حسین علم الهدی، امالی المرتضی: غرر الفوائد و دُرر القلائد، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۷۳/۱۹۵۴، چاپ افست تهران.
(۲۴) احمدبن علی قلقشندی، صبح الاعشی، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
(۲۵) علی بن حسین مسعودی، مروج الذّهب و معادن الجوهر، چاپ شارل پلا، بیروت ۱۹۶۵ـ ۱۹۷۹.
(۲۶) ابراهیم احمد مقحفی، معجم المدن و القبائل الیمنیة، صنعا ۱۹۸۵.
(۲۷) یاقوت حموی، معجم الادبا، چاپ دیوید سمیوئل مارگلیوث، قاهره ۱۹۲۷.
(۲۸) یاقوت حموی، معجم البلدان، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
(۲۹) احمدبن اسحاق یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، بیروت.
(۳۰) احمدبن اسحاق یعقوبی، کتاب البلدان، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷؛


۱. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ج۱، ص۴۷۷، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۲. عبدالکریم بن محمد سمعانی، الانساب، ج۴، ص۸ ـ ۹، چاپ عبدالرحمان بن یحیی معلمی یمانی، حیدرآباد دکن ۱۳۸۴/۱۹۶۴.
۳. ابن منظور، لسان العرب، ج۳، ص۱۰۶، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
۴. احمدبن علی قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱، ص۳۲۷، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
۵. علی بن حسین علم الهدی، امالی المرتضی: غرر الفوائد و دُرر القلائد، ج۱، ص۲۳۲ـ۲۳۳، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۷۳/۱۹۵۴، چاپ افست تهران.
۶. ابن سعید مغربی، نشوة الطرب فی تاریخ جاهلیة العرب، ج۱، ص۲۳۸، چاپ نصرت عبدالرحمان، عمان ۱۹۸۲.
۷. علی بن حسین مسعودی، مروج الذّهب و معادن الجوهر، ج۱، ص۳۳۰، چاپ شارل پلا، بیروت ۱۹۶۵ـ ۱۹۷۹.
۸. علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، کتاب الاغانی، ج۱۲، ص۹، بیروت.
۹. ابن کلبی، نسب مَعَدّ و الیمن الکبیر، ج۱، ص۲۶۳ـ ۲۸۳، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۱۰. ابن حبیب، کتاب المحبر، ج۱، ص۲۳۴، چاپ ایلزه لیختن شتیتر، حیدرآباد دکن ۱۳۶۱/ ۱۹۴۲.
۱۱. احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۴، ص۲۴ـ ۲۵، چاپ محمد حمیدالله، قاهره ۱۹۵۹، چاپ عبدالعزیز دوری، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸، چاپ شلوسینگر، اورشلیم ۱۹۷۱.
۱۲. ابن حبیب، کتاب المحبر، ج۱، ص۲۴۴، چاپ ایلزه لیختن شتیتر، حیدرآباد دکن ۱۳۶۱/ ۱۹۴۲.
۱۳. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ج۱، ص۲۸۴، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۱۴. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ج۱، ص۴۱۳، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۱۵. عبدالله بن عبدالعزیز بکری، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، ج۱، ص۴۱، چاپ مصطفی سقا، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۱۶. ابن قتیبه، کتاب المعانی الکبیر فی ابیات المعانی، ج۳، ص۱۲۲۳، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۴.
۱۷. احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۶۶ـ۱۶۷، چاپ محمد حمیدالله، قاهره ۱۹۵۹، چاپ عبدالعزیز دوری، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸، چاپ شلوسینگر، اورشلیم ۱۹۷۱.
۱۸. احمدبن اسحاق یعقوبی، کتاب البلدان، ج۱، ص۳۱۶ـ ۳۲۰، چاپ دخویه، لیدن ۱۹۶۷.
۱۹. ابن حائک، صفة جزیرة العرب، ج۱، ص۲۳۷، چاپ محمدبن علی اکوع، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۲۰. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۹۱۹، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
۲۱. احمدبن علی قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱، ص۳۲۷، قاهره (تاریخ مقدمه ۱۳۸۳/ ۱۹۶۳).
۲۲. عبدالله بن عبدالعزیز بکری، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، چاپ مصطفی سقا، فهرست، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۲۳. فهرست، یاقوت حموی، معجم البلدان، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
۲۴. ابن حائک، صفة جزیرة العرب، ج۱، ص۲۲۸ـ۲۲۹، چاپ محمدبن علی اکوع، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۲۵. ابن حائک، صفة جزیرة العرب، ج۱، ص۲۸۳، چاپ محمدبن علی اکوع، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۲۶. ابن حائک، صفة جزیرة العرب، چاپ محمدبن علی اکوع، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۲۷. عبدالله بن عبدالعزیز بکری، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، ج۲، ص۴۰۱، چاپ مصطفی سقا، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۲۸. ابن حائک، صفة جزیرة العرب، ج۱، ص۲۴۴ـ ۲۴۵، چاپ محمدبن علی اکوع، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۲۹. محمدبن جریر طبری، تاریخ الطبری: تاریخ الامم و الملوک، ج۱، ص۵۶۶ ـ۵۶۷، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۷).
۳۰. ابن حبیب، کتاب المحبر، ج۱، ص۴۶۲، چاپ ایلزه لیختن شتیتر، حیدرآباد دکن ۱۳۶۱/ ۱۹۴۲.
۳۱. علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، کتاب الاغانی، ج۱۶، ص۳۲۸ به بعد، بیروت.
۳۲. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۲۸۸، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
۳۳. ابن حائک، صفة جزیرة العرب، ج۱، ص۲۸۵، چاپ محمدبن علی اکوع، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۳۴. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۶۳۲ـ۶۳۴، بیروت ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲/ ۱۹۷۹ـ۱۹۸۲.
۳۵. علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، کتاب الاغانی، ج۱۲، ص۱۹ـ۲۰، بیروت.
۳۶. ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۲۰۹، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
۳۷. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۱۳۰، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
۳۸. عبدالله بن عبدالعزیز بکری، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، ج۱، ص۴۱۴۲، چاپ مصطفی سقا، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۳۹. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۷۷۶، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
۴۰. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۱۰۲۲ـ ۱۰۲۳، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
۴۱. ابن حبیب، کتاب المحبر، ج۱، ص۳۱۷، چاپ ایلزه لیختن شتیتر، حیدرآباد دکن ۱۳۶۱/ ۱۹۴۲.
۴۲. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۱۰۲۲ـ۱۰۲۳، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
۴۳. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۴۶۱ـ۴۶۲، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
۴۴. ابن قتیبه، المعارف، ج۱، ص۶۲۱، چاپ ثروث عکاشه، قاهره ۱۹۶۰.
۴۵. احمدبن اسحاق یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۵۷، بیروت.
۴۶. علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، کتاب الاغانی، ج۲۳، ص۹۵، بیروت.
۴۷. ابن منظور، لسان العرب، ج۵، ص۹۶، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
۴۸. علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، کتاب الاغانی، ج۱۱، ص۳۸۰ـ۳۸۱، بیروت.
۴۹. ابن کلبی، کتاب الاصنام، ج۱، ص۴۴ـ۴۵، چاپ احمد زکی پاشا، قاهره ۱۳۳۲/۱۹۱۴.
۵۰. علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، کتاب الاغانی، ج۱۲، ص۸ ـ۹، بیروت.
۵۱. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۷۵۶، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶ـ۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
۵۲. آل عمران/سوره۳، آیه۶۱.    
۵۳. ابن کلبی، نسب مَعَدّ و الیمن الکبیر، ج۲، ص۲۲۲ به بعد، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
۵۴. احمدبن اسحاق یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۲ ـ ۸۳، بیروت.
۵۵. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۹۳ـ۲۹۴، بیروت ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲/ ۱۹۷۹ـ۱۹۸۲.
۵۶. عبدالله بن عبدالعزیز بکری، معجم ما استعجم من اسماء البلاد و المواضع، ج۲، ص۶۰۳، چاپ مصطفی سقا، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.    
۵۷. علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، کتاب الاغانی، ج۱۱، ص۳۸۱، بیروت.
۵۸. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۸، ص۷، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵۱۳۸۷/ ۱۹۶۵۱۹۶۷.    
۵۹. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۶۶، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
۶۰. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۶۷، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
۶۱. ابن هشام، السیرة النبویة، ج۴، ص۲۳۹ـ۲۴۳، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، مصر ۱۳۵۵/۱۹۳۶.
۶۲. محمدبن جریر طبری، تاریخ الطبری: تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۲۶ـ ۱۲۸، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۷).
۶۳. احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۸۴، چاپ محمد حمیدالله، قاهره ۱۹۵۹، چاپ عبدالعزیز دوری، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸، چاپ شلوسینگر، اورشلیم ۱۹۷۱.
۶۴. محمدبن جریر طبری، تاریخ الطبری: تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۴۷، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۷).
۶۵. محمدبن جریر طبری، تاریخ الطبری: تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۳۱۸، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۷).
۶۶. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۳۳۶ـ۳۴۱، بیروت ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲/ ۱۹۷۹ـ۱۹۸۲.
۶۷. محمدبن جریر طبری، تاریخ الطبری: تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۳۲۱ـ۳۲۲، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، بیروت (۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۷).
۶۸. خلیفة بن خیاط شباب، تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۱، ص۱۳۴، چاپ سهیل زکار، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
۶۹. احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۴، ص۱۳۶، چاپ محمد حمیدالله، قاهره ۱۹۵۹، چاپ عبدالعزیز دوری، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸، چاپ شلوسینگر، اورشلیم ۱۹۷۱.
۷۰. احمدبن اسحاق یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۲۱، بیروت.
۷۱. خلیفة بن خیاط شباب، تاریخ خلیفة بن خیاط، ج۱، ص۳۲۵، چاپ سهیل زکار، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
۷۲. احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۶۶، چاپ محمد حمیدالله، قاهره ۱۹۵۹، چاپ عبدالعزیز دوری، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸، چاپ شلوسینگر، اورشلیم ۱۹۷۱.
۷۳. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ج۱، ص۴۱۷، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۷۴. ابن منظور، لسان العرب، ج۳، ص۲۹۰، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
۷۵. ابن منظور، لسان العرب، ج۵، ص۵، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
۷۶. ابن منظور، لسان العرب، ج۷، ص۲۵۶، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
۷۷. علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، کتاب الاغانی، ج۱۶، ص۳۲۸، بیروت.
۷۸. ابن عبدربه، العقد الفرید، ج۳، ص۳۶۲، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
۷۹. ابن قتیبه، الشعر و الشعراء، ج۱، ص۳۲۹ـ۳۳۳، چاپ احمد محمد شاکر، قاهره ۱۳۸۶/ ۱۹۶۶.
۸۰. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۸۷، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵۱۳۸۷/ ۱۹۶۵۱۹۶۷.    
۸۱. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ج۱، ص۴۱۷، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۸۲. علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، کتاب الاغانی، ج۲۳، ص۹۵، بیروت.
۸۳. علی بن حسین ابوالفرج اصفهانی، کتاب الاغانی، ج۲۳، ص۱۴۳ـ ۱۵۳، بیروت.
۸۴. یاقوت حموی، معجم الادبا، ج۳، ص۶۲ـ۶۴، چاپ دیوید سمیوئل مارگلیوث، قاهره ۱۹۲۷.
۸۵. ابن حائک، صفة جزیرة العرب، ج۱، ص۲۱۷ حاشیه، چاپ محمدبن علی اکوع، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
۸۶. ابراهیم احمد مقحفی، معجم المدن و القبائل الیمنیة، ج۱، ص۱۰۱، صنعا ۱۹۸۵.
۸۷. ابراهیم احمد مقحفی، معجم المدن و القبائل الیمنیة، ج۱، ص۱۰۱، صنعا ۱۹۸۵.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «»، شماره۱۹۷۳.    



جعبه ابزار