تحیر متخلفان غزوه تبوک (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
متخلفان از
جنگ تبوک، گروهی بی ایمان و سرگردان در
تردید و
شک بودند.
لو کان عرضا قریبا وسفرا قاصدا لاتبعوک ولـکن بعدت علیهم الشقة وسیحلفون بالله لو استطعنا لخرجنا معکم یهلکون انفسهم والله یعلم انهم لکـذبون.( (اما گروهی از آنها، چنانند که) اگر غنایمی نزدیک (و در دسترس)، و سفری آسان باشد، (به
طمع دنیا) از تو پیروی میکنند؛ ولی (اکنون که برای میدان
تبوک،) راه بر آنها دور (و پر مشقت) است، (سرباز میزنند؛) و بزودی به خدا
سوگند یاد میکنند که: «اگر توانایی داشتیم، همراه شما حرکت میکردیم! » (آنها با این اعمال و این دروغها، در واقع) خود را هلاک میکنند؛ و خداوند میداند آنها دروغگو هستند!)
کلمه" عرض" به معنای چیزی است که
زوال و نابودی بسرعت در آن
راه یابد. این کلمه به
مال دنیوی نیز اطلاق میگردد و همین معنا مورد نظر این آیه میباشد. و منظور از نزدیک بودن آن،
نقد و در دسترس بودن است، و منظور از این که
سفر قاصد باشد با در نظر گرفتن این که کلمه قصد به معنای وسط و میانه است این است که خیلی دور و طولانی نباشد، بلکه برای مسافر آسان و نزدیک باشد. کلمه" شقه" به معنای مسافت است، و از این نظر آن را شقه گفتهاند که پیمودن آن مستلزم مشقت است. این آیه بطوری که از سیاقش برمی آید سرزنش و مذمت منافقینی است که از همراهی کردن با
رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم برای
جنگ تبوک تخلف ورزیدند، و اینکه گفتیم جنگ تبوک، برای اینکه تنها جنگی که منافقینی تخلف ورزیدند و مسافتش هم دور بود جنگ تبوک بود، و آیه شریفه به غیر آن تطبیق نمیکند.
این موضوع منحصر به جنگ" تبوک" و زمان پیامبر صنبود، در هر جامعهای گروهی" تنبل" یا" منافق و طماع و فرصت طلب" وجود دارند که همیشه منتظرند لحظات پیروزی و نتیجه گیری فرا رسد آن گاه خود را در صف اول جا بزنند، فریاد بکشند، گریبان چاک کنند و خود را از نخستین مجاهد و برترین مبارز و دلسوزترین افراد معرفی کنند تا بدون زحمت از ثمرات
پیروزی دیگران بهره گیرند! ولی همین گروه مجاهد سینه چاک و مبارز دلسوز به هنگام پیش آمدن حوادث مشکل هر کدام به سویی فرار میکنند و برای توجیه فرار خود عذرها و بهانهها میتراشند یکی بیمار شده، دیگری فرزندش در بستر بیماری افتاده، سومی خانواده اش گرفتار
وضع حمل است، چهارمی چشمش دید کافی ندارد، پنجمی مشغول تهیه مقدمات است و همچنین!. .. ولی بر افراد بیدار و رهبران روشن لازم است که این گروه را از آغاز شناسایی کنند و اگر قابل اصلاح نیستند از صفوف خود برانند!.
انما یستـذنک الذین لایؤمنون بالله والیوم الاخر وارتابت قلوبهم فهم فی ریبهم یترددون.(بعضی از آنها میگویند: «به ما اجازه ده (تا در
جهاد شرکت نکنیم)، و ما را به
گناه نیفکن»! آگاه باشید آنها (هم اکنون) در گناه سقوط کردهاند؛ و
جهنم،
کافران را احاطه کرده است! )
آیه یکی از علائم
نفاق که منافقین را از
مؤمنین جدا میسازد بیان میکند، و آن این است که
منافق از
پیغمبر اجازه تخلف از
جهاد میگیرد، ولی مؤمن در جهاد در راه خدا پیشدستی نموده، هرگز به تخلف راضی نمیشود.
خداوند در این دو آیه میخواهد بفرماید: جهاد در راه خدا با
جان و
مال از لوازم
ایمان واقعی و درونی به خدا و روز جزاست، چون چنین ایمانی آدمی را به تقوی وا میدارد، و
مؤمن بخاطر داشتن چنین ایمانی نسبت به وجوب جهاد بصیرتی بدست میآورد و همین
بصیرت نمیگذارد که در امر جهاد تثاقل و کاهلی کند، تا چه رسد به اینکه از ولی امر خود اجازه تخلف و معافیت از جهاد بخواهد. بخلاف منافق که او بخاطر نداشتن ایمان به خدا و
روز جزا دارای چنین تقوایی نگشته، دلش همواره در تزلزل و
تردید است و در نتیجه در مواقف دشواری که پای جان و مال در میان است دلش میخواهد بهر وسیله ممکن طفره برود و خود را کنار بکشد، و برای اینکه از رسوایی خود نیز جلوگیری بعمل آورده باشد و صورت قانونی بدان بدهد از ولی امرش درخواست معافیت میکند.
این دو نشانه مخصوص" مؤمنان" و" منافقان" صدر
اسلام و میدان جنگ" تبوک" نبود بلکه هم امروز نیز" مؤمنان راستین" را از" مدعیان دروغین" با این دو صفت میتوان شناخت،
مؤمن،
شجاع و مصمم است و منافق بزدل و ترسو و متحیر و عذرتراش!
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «تحیر متخلفان غزوه تبوک».