تخلف از غزوه تبوک (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قرآن در آیاتی از خود به سزای
تخلف کنندگان از شرکت در
جنگ خبر می دهد.
گناه تخلف از
غزوه تبوک، زمینه مهر شدن
قلب متخلفان و دست نیافتن آنها به درک حقایق گشت.
رضوا بان یکونوا مع الخوالف وطبع علی قلوبهم فهم لایفقهون.
(آری،) آنها راضی شدند که با متخلفان باشند و بر دلهایشان مهر نهاده شده از این رو (چیزی) نمیفهمند!
انما السبیل علی الذین یستـذنونک وهم اغنیآء رضوا بان یکونوا مع الخوالف وطبع الله علی قلوبهم فهم لایعلمون.
راه
مؤاخذه تنها به روی کسانی باز است که از تو اجازه میخواهند در حالی که توانگرند (و امکانات کافی برای جهاد دارند) آنها راضی شدند که با متخلفان(زنان و کودکان و بیماران ) بمانند و خداوند بر دلهایشان
مهر نهاده به همین جهت چیزی نمیدانند
- در آیات فوق و بسیاری دیگر از آیات قرآن برای بیان سلب
حس تشخیص و درک واقعی از افراد، تعبیر به" ختم" شده است، و احیانا تعبیر به" طبع" و" رین".
این معنی از آنجا گرفته شده است که در میان مردم
رسم بر این بوده هنگامی که اشیایی را در کیسهها یا ظرفهای مخصوصی قرار میدادند، و یا نامههای مهمی را در پاکت میگذاردند، برای آنکه کسی سر آن را نگشاید و دست به آن نزند آن را میبستند و گره میکردند و بر گره مهر مینهادند، امروز نیز معمول است اسناد رسمی املاک را به همین منظور با ریسمان مخصوصی بسته و روی آن قطعه سربی قرار میدهند و روی سرب مهر میزنند، تا اگر از صفحات آن چیزی کم و زیاد کنند معلوم شود.
در
تاریخ شواهد فراوانی دیده میشود که رؤسای حکومتها، کیسههای
زر را به مهر خویش مختوم میساختند و برای افراد مورد نظر میفرستادند، این برای آن بوده که هیچگونه تصرفی در آن نشود تا بدست طرف برسد، زیرا تصرف در آن بدون شکستن مهر ممکن نبود.
امروز نیز معمول است کیسههای پستی را لاک و مهر میکنند.
در لغت عرب برای این معنی کلمه" ختم" به کار میرود، البته این تعبیر درباره افراد بی
ایمان لجوجی است که بر اثر گناهان بسیار در برابر عوامل
هدایت نفوذناپذیر شدهاند، و
لجاجت و عناد در برابر مردان حق در دل آنان چنان رسوخ کرده که درست همانند همان بسته و کیسه سر به مهر هستند که دیگر هیچگونه تصرفی در آن نمیتوان کرد، و به اصطلاح قلب آنها لاک و مهر شده است.
"
طبع" نیز در لغت به همین معنی آمده است و" طابع" (بر وزن خاتم) هر دو به یک معنی میباشد یعنی چیزی که با آن مهر میکنند.
اما" رین" به معنی
زنگار یا غبار یا لایه کثیفی است که بر اشیاء گرانقیمت مینشیند، این تعبیر در قرآن نیز برای کسانی که بر اثر خیره سری و
گناه زیاد قلبشان نفوذناپذیر شده به کار رفته است، در سوره" مطففین" میخوانیم: کلا بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون
" چنین نیست، اعمال زشت آنها زنگار و لایه بر قلب آنها افکنده است". و مهم آنست که انسان مراقب باشد اگر خدای ناکرده گناهی از او سر میزند در فاصله نزدیک آن را با آب توبه و عمل صالح بشوید، مبادا به صورت رنگ ثابتی برای قلب در آید و بر آن مهر نهد.
در حدیثی از
امام باقر ع میخوانیم:
ما من عبد مؤمن الا و فی قلبه نکتة بیضاء فاذا اذنب ذنبا خرج فی تلک النکتة نکتة سوداء فان تاب ذهب ذلک السواد، و ان تمادی فی الذنوب زاد ذلک السواد حتی یغطی البیاض، فاذا غطی البیاض لم یرجع صاحبه الی خیر ابدا، و هو قول الله عزّوجلّ کلا بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون:
" هیچ
بنده مؤمنی نیست مگر اینکه در
قلب او یک نقطه (وسیع) سفید و درخشندهای است هنگامی که گناهی از او سر زند در میان آن منطقه سفید، نقطه سیاهی پیدا میشود، اگر
توبه کند آن سیاهی بر طرف میگردد و اگر به گناهان ادامه دهد بر سیاهی افزوده میشود، تا تمام سفیدی را بپوشاند، و هنگامی که سفیدی پوشانده شد دیگر صاحب چنین دلی هرگز به خیر و
سعادت باز نمیگردد، و این معنی گفتار خدا است که میگوید: " کلا بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون"
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «بادیهنشینان و غزوه تبوک (قرآن)»