تصور و تصدیق
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تصوّر و تصدیق، دو اصطلاح در منطق و فلسفه میباشد.
تصور یعنی صورت چیزی را دریافتن و معنای آن را در خاطر آوردن، بی آنکه دانش دیگری همراه آن باشد. تصدیق یعنی گرویدن و باور داشتن.
سابقه بحث تصور و تصدیق را در منابع یونانی، بویژه در منطق
ارسطو، می توان یافت، اما شیوه بحث در
فلسفه اسلامی متفاوت است.
حکیمان اسلامی در باره
ماهیت و
تعریف و احوال و احکام و اقسام هریک بیشتر بحث کرده و رساله های مستقلی در این باب نگاشتهاند. بحث تصور و تصدیق در متون منطقی و فلسفی، به مناسبت، در مواضع مختلفی آمده است
اما عمدتاً در مدخل یا مقدمه متون منطقی در بیان حاجت به
منطق و تعریف آن، به
ذکر تقسیم علم حصولی به تصور و تصدیق و مباحث مرتبط با آن دو پرداختهاند و دلیل نیاز به منطق و فایده و غرض آن را شناخت روش صحیح کسب تصور و تصدیق در باره اشیا دانستهاند
این شیوه بعد از
ابن سینا ادامه یافت.
تقسیم بندی ابواب منطق به دو بخش اصلی معرِّف و حجت در متون اسلامی نیز ناشی از همین توجه به غرض و فایده و ملاک نیاز به منطق و نسبت آن با تصور و تصدیق است، زیرا طریق حصول تصور را
قول شارح یا
معرِّف، و طریق حصول تصدیق را
حجت دانسته اند. چون تصدیق متوقف بر تصور است، ابتدا به قول شارح و سپس به حجت پرداخته اند.
اثیرالدین ابهری در
تنزیل الافکار تصور و تصدیق را
موضوع منطق میداند و مباحث منطقی، از قبیل
کلی و
جزئی بودن،
ذاتی و
عرضی بودن،
قضیه بودن یا
محمول و موضوع بودن شی ء، را از
اعراض ذاتی تصورات و تصدیقات میداند که در
علم منطق باید از آنها بحث شود.
نصیرالدین طوسی در رد این قول گفته است که در این صورت لازم میآید که تمامی علوم از آن جهت که به تصورات و تصدیقات تقسیم میشوند، موضوع منطق باشند و
شک نیست که این باطل است.
در متون فلسفی در فصول راجع به علم و اقسام آن، از وجهه نظر فلسفی در باره تصور و تصدیق بحث کرده اند، هرچند این مباحث در متون منطقی نیز عاری از صبغه فلسفی نیست.این امر عمدتاً ناشی از
تفکیک نشدن مباحث روش شناختی و بحثهای
معرفت شناسی و
وجودشناسی در فلسفه اسلامی بویژه نزد پیشینیان است.
ارسطو در
تحلیلات ثانیه از دو قسم علم که مقدمتاً ضروری است، سخن گفته است؛ یکی در مواردی که تصدیق و اعتراف به واقعیت شی ء باید مُسلَّم دانسته شود، دیگری در مواردی که به فهم معنای لفظِ استفاده شده نیاز است. در مواردی نیز به هر دو قسم نیاز است.
در تفسیر عبارت ارسطو، قسم اول را تصدیق و دومی را تصور نامیده است.
ولفسون تصور را معادل noesis ارسطو و phantasia logikإ
رواقیان، و تصدیق را معادل logos apophantikos ارسطو و axioma رواقیان دانسته است.
تصور را به طورکلی میتوان به چهار اعتبار در نظر گرفت :
تصور
لابشرط مقسمی، عبارت است از حصول صورت شی ء در عقل یا ذهن. به این اعتبار تصور مرادف علم حصولی و مَقسَم تصور و تصدیق مصطلح است و از آن به «تصور مطلق» نیز تعبیر میکنند.
تصور لابشرط قسمی، تصوری که مطلق است و به تعبیر دیگر تصوری که مقید به عدم
اعتبار حکم است، خواه با حکم باشد خواه بدون حکم.
تصور
بشرط لا که تصور مقید به عدم حکم است و اقتران آن به حکم جایز نیست. به این تصور، «تصور ساده» (ساذج) یا «تصور مجرد» نیز میگویند.
تصور به این اعتبار
قسیم و مقابل تصدیق است.
تصور
بشرط شی ء، یعنی تصور مقید به حکم و اقتران به آن.
بنا بر قول برخی از حکیمان در باره تصدیق، تصور به این اعتبار، همان تصدیق است.
بنا بر تعریف
غزالیتصور به عنوان یکی از دو قسم
علم حصولی عبارت است از ادراک ذواتی که با عبارات و الفاظ مفرد (در برابر گزاره) بر آنها دلالت میشود، مانند ادراک معنای مراد از لفظ جسم. ابوالبرکات بغدادی معروف به ابن ملکا
تصور را
تمثل صورتی از شی ء مشاهده شده عینی در
ذهن میداند. وی میگوید تصور اغلب به آنچه صورتی مرئی دارد و دارای شکل و رنگ است گفته میشود، ولی بر آنچه از
طعم و
رایحه نزد
مدرِک حاصل میشود و کلاًّ بر آنچه شکل و رنگ ندارد، تصور اطلاق نمیگردد. به چنین مدرَکی وقتی تصور گفته میشود که نفس بر آن ثبات داشته باشد و چندی بر
ادراک آن با التفات به آن باقی بماند. به نظر وی تکرار تصور و اصطلاحاً تصور قارّالادراک،
معرفت است.
حکمای اسلامی برای تصدیق سه معنی ذکر کرده اند:
تصدیق به معنای وصف قضیه، و
حقیقت آن اذعان به
صدق قضیه است.
تصدیق به عنوان وصف گوینده قول یا خبر که حقیقت آن اذعان به این امر است که گوینده از
کلام مطابق واقع خبر میدهد.
تصدیق به عنوان یکی از اقسام علم حصولی که قسیم و مقابل تصور ساده و مجرد است.
ماهیت تصدیق بدین معنی، محل بحث میان حکیمان اسلامی است.
در این باب چند قول را میتوان برشمرد:
تصدیق عبارت است از مجموع تصورات چهارگانه (محکومٌ به و محکومٌ علیه و نسبت حکمیه و حکم). بر اساس اینکه حکم را ادراک وقوع یا لاوقوع نسبت بدانیم، تا حکم صورت نگیرد تصدیق حاصل نمیشود. برای مثال تصدیق در باره «الف ب است» عبارت است از مجموعِ «تصور الف»، «تصور ب»، «تصور نسبت بین الف و ب» و «تصور واقع شدن نسبت میان الف و ب». هرگاه این چهار تصور حاصل شود، «الف ب است» تصدیق میشود. تصورات چهارگانه مذکور اجزای تشکیل دهنده و مقوّم تصدیق است که در صورت فقدان هریک از این اجزا، تصدیق حاصل نخواهد شد. همچنین در باره قضیه «الف جنیست» تصدیقِ آن عبارت است از مجموعِ «تصور الف»، «تصور ج»، «تصور نسبت بین جو الف» و «تصور واقع نشدن نسبت میان جو الف». بر اساس اینکه حکم را از جمله ادراکات ندانیم، تصدیق عبارت است از مجموع سه تصور و حکم. بیان اخیر را به
فخررازی نسبت داده اند.
فخررازی
ادراکی را که در آن حکم به نفی یا اثبات باشد، تصدیق میداند و میگوید که فرق میان تصور و تصدیق به
بساطت و
ترکیب است؛ ازینرو قول به ترکیب در تصدیق را، بدین معنی که سه تصور مذکور و حکم، اجزای تحقق تصدیق است، به او
نسبت داده اند.
ملاصدرا در توجیه رأی فخررازی میگوید که شاید مراد وی این است که تصدیق در ضمن این تصورات تحقق مییابد، نه اینکه ماهیت تصدیق متقوِّم به آنها باشد.
در
نقد قول به ترکیب در تصدیق گفته است که در این صورت چون حکم،
فعل نفس است و تحت مقوله علم (یعنی از مقوله
انفعال یا از مقوله
کیف، بنا بر اینکه علم تحت کدامیک از این مقولات باشد) نیست، بنابراین مجموع مرکّب از علم و چیزی که از جنس علم نیست نمیتواند علم باشد، در حالی که تصدیق، قسمی از علم حصولی است. او در مقام رفع این اشکال بیان کرده است که حکم و ایقاع نسبت، همگی عبارات و الفاظاند و حق این است که نفس فعلی ندارد و حکم، قبول نسبت و ادراک وقوع یا لاوقوع نسبت است؛ پس، از مقوله کیف است. ملاصدرا
اشکال مذکور را با این توضیح که اگر مراد از ترکیب مذکور، ترکیب عقلی باشد رد میکند، زیرا منعی ندارد که تصدیق را مجموع ادراک (= تصور) و حکم و، تحت مقوله کیف بدانیم؛ بدین صورت که ادراک، جنس تصدیق باشد و حکم، فصل آن.
تصدیق عبارت است از تصور همراه با حکم؛ یعنی اگر تصور با حکم به
سلب و
ایجاب همراه باشد، تصدیق نامیده میشود.
این قول هرچند بظاهر عین قول فخررازی در این باب است، اما با آن یکی نیست؛ تصدیق ادراک بسیطی است که مشروط به حکم است،
قطب
الدین شیرازی و
سراج الدین ارموی در باره تصدیق این قول را پذیرفته اند.
قطب الدین شیرازی این قول را به نصیرالدین طوسی نیز نسبت داده است.
بر این قول اشکالاتی وارد شده است، بدین ترتیب که اگر تصدیق، ادراک (= تصور) مقترن به حکم باشد لازم میآید:
الف) حکم خارج از تصدیق باشد، در این صورت یا خود تصدیق است یا جزء آن و در هر دو
حال با این تعریف سازگار نیست.
ب) هرگاه تصورات در تصدیق کسبی باشد، تصدیق هم کسبی خواهد بود، زیرا بنا بر این
فرض، تصدیق متوقف بر تصور و در کسبی بودن تابع آن است.
ج) هر تصدیقی سه تصدیق خواهد بود، زیرا برای تحقق تصدیق باید سه تصور محکومٌ به و محکومٌ علیه و نسبت حکمیه با حکم مقترن شوند و ادراک (تصور) مقترن به حکم بنا بر فرض مذکور همان تصدیق است.
د) به دست آوردن تصدیق با قول شارح جایز میشود، در حالی که تصدیق جز به حجت به دست نمیآید.
قطب
الدین شیرازی اشکالهای مذکور را بدین ترتیب پاسخ داده است :
الف) حکم، لازم ادراک مقترن به حکم است نه خود آن و نه جزء آن.
ب) تصدیق کسبی در ایقاع نسبت و سلب نسبت به
اکتساب نیاز دارد نه در تصوراتش، پس نیاز آن به تصوراتش از جهت کسبی بودن آنها نیست، بلکه از این جهت است که تصور، لازم تصدیق است.
ج) تصدیق عبارت است از حضوری که از آن، این مطلب که نسبت واقع شده یا نه در ذهن حاضر شود، ولی
حضور هیچیک از ادراکات سه گانه این چنین نیست.
د) تصدیقی که جز به حجت به دست نمیآید، تصدیق به معنای حکم (ایقاع نسبت و سلب آن) است، اما تصدیقی که به معنای حضور آنچه موصوف به تصدیق است (متعلَّق تصدیق یا مصدَّقٌ به)، جز به قول شارح به دست نمیآید.
قطب
الدین رازی
رأی سراج
الدین ارموی را در
مطالع بر طبق مذهب فخررازی در باره تصدیق تفسیر کرده و آنگاه به ایراد اِشکال و پاسخ پرداخته است
؛ ازاینرو
صدرالدین شیرازی اشکالهای وی را بر ارموی اساساً نادرست دانسته و نیز بر هریک از پاسخهای او خدشه وارد کرده است. وی
همچنین در توجیه این قول گفته است که مراد قائلان به مَعیّت تصور با حکم در
تحقق تصدیق،
معیّت شرط یا
جزء نیست تا هریک از آن دو وجود
مستقل و جدا از دیگری داشته باشند، بلکه مراد آن معیّتی است که در
تحلیل ذهنی بین
جنس و
فصل هست و ناظر به
اتحاد وجودی آنهاست نه استقلال در
وجود.
تصدیق همان حکم است؛
ابنسهلان ساوی در رساله در منطق
این قول را بر گزیده و گفته است که تصدیق، حکم بر هستی یا نیستی چیزی است. وی در عین حال در
تبصره تصدیق را گرویدن و باور داشتن میداند.این قول را معمولاً به حکما نسبت داده اند،
اما قطب
الدین شیرازی این انتساب را درست نمیداند.
برخی این قول را به این دلایل باطل دانسته اند:
الف) حکم، ایقاع نسبت ایجابی یا سلبی، و فعل نفس است، پس تحت مقوله علم (انفعال یا کیف) نیست، ازینرو هیچیک بر دیگری صدق نمیکندمگر به نحو مجازی.
ب) حکم و انتساب، فعل نفس است و در حصول آن نیاز به اکتساب نیست، بلکه حصول آن به خواست
نفس است. پس اگر تصدیق همان حکم باشد، باید همه تصدیقات غیرکسبی باشند، چون حکم و انتساب غیرکسبی است.
برخی گفتهاند که اگر تصدیق را همان حکم چیزی بر چیز دیگر بدانیم، تنها شامل تصدیق در حملیات خواهد بود و متضمن تصدیق در قضایای شرطی نخواهد بود، مگر اینکه بگوییم تصدیق همان حکم ایجابی یا سلبی بر تصورات است؛ بدین ترتیب، شامل تصدیق در شرطیات نیز میشود.
صدرالدین
شیرازیاین قول را چنین
توجیه کرده است: اگر بگوییم تصدیق، خود حکم است، یعنی ادراک اذعانی است که در تحلیل ذهنی، ادراک جنس تصدیق، و حکم فصل آن است، این حکم غیر از آن حکمی است که فعل نفس است. گاهی از فصل حقیقی به لوازم آن تعبیر میکنند، مانند ناطق که از لوازم فصل حقیقی انسان و از مقوله انفعال است و در بیان فصل حقیقی انسان به جای آن گفته میشود. در اینجا نیز از فصل علم و ادراک به حکم یعنی ایقاع و انتزاع تعبیر میشود و آن از لوازم علم تصدیقی است و جایز است که آن را عنوان امر بسیطی که فصل تصدیق است قرار دهیم؛ زیرا در تعریف امور بسیط ناگزیر باید لوازم ذاتی امر بسیط را، که ذهن را به حاق ملزومات میرساند، ذکر کنیم. ازینرو گاهی حکم را بر خود تصدیق و گاه بر لازم تصدیق اطلاق میکنند؛ بنابراین، تصدیق، تصوری است ملزوم حکم و
اذعان و حکم نامیدن آن به نحو مجازی و از باب
تسمیه شی ء به اسم لازم آن است.
تصدیق عبارت است از
اقرار نفس به معنای قضیه و اذعان به اینکه معنایی که از قضیه در ذهن حاضر است مطابق با
نفس الامر است، خواه در واقعِ امر مطابق باشد یا نباشد؛ با این وصف، صناعتهای پنج گانه (
برهان و
جدل و
خطابه و
سفسطه و
شعر) همگی در معنای تصدیق و بلکه حکم مشترک اند
قطب
الدین رازی در الرساله المعمولة فی التصور و التصدیق
ــ بر خلاف آنچه در
شرح المطالع در توضیح عبارات ارموی بیان کرده ــ و نیز صدرالدین
شیرازی همین رأی را گزیده اند. ایشان این رأی را با رأی ابن سینا، بویژه رأی او در منطق
شفا و منطق
اشارات سازگار دانستهاند و، نیز با قول اثیرالدین ابهری در تنزیل الافکار.
این دو دانشمند تصدیق را تصور همراه با تصدیق میدانند.
تصور همراه با تصدیق، همان تصدیق اصطلاحی مقابل تصور و از اقسام علم حصولی است، بدین بیان که تصور و قسیم آن (تصدیق) هر دو در جنس تصور یعنی حصول صورت شی ء در ذهن (علم یا تصور لابشرط مقسمی) مشترکاند و با فصل خود از یکدیگر متمایز میشوند، چنانکه تصور بدون تصدیق یا بدون حکم (به معنای اذعان)، همان تصور ساده و بشرط لاست که یک قسم از علم حصولی است. تصور با تصدیق یا با حکم (به معنای اذعان) نیز قسم دیگر از علم حصولی و همان تصدیق اصطلاحی و قسیم تصور ساده و بشرط لاست، و معیّت میان تصور لابشرط مقسمی با تصدیق به معنای اقرار و اذعان نفس، از نوع معیّت جنس شی ء با فصل آن است که در اینجا نوع محصّلی از علم حصولی را به دست میدهد، مانند معیّت رنگ با قابض بصر بودن در سیاهی. بدین معنی تصدیق اصطلاحی، امر بسیطی است که در تحلیل ذهنی به تصور به منزله جنس و تصدیق (اذعان)، که فصل آن است،تجزیه میشود؛ این دو در وجود خارجی متحدند، پس دوگانگی در تحلیل ذهنی با
وحدت و بساطت تصدیق منافاتی ندارد.
قطب
الدین رازی
فرق میان تصور و تصدیقِ مقابل آن را فرق میان تصوری که معروض تصدیق (به معنای اذعان) نیست و تصوری که معروض آن است، می داند. ملاصدرا
آن را با این بیان که این عروض از قبیل عروض فصل بر جنس است، موافق نظر خود توجیه میکند. قائلان به این رأی، در باره تصدیقِ قسیم تصور برای تأیید
عینیت تصدیق با اذعان، به قول حکما در باره تصدیق کسبی استناد میکنند که گفته اند: «تصور قضیه، معلوم و تصدیق آن مجهول است». شک نیست که قضیه قبل از
قیاس با اجزایش، یعنی موضوع و محمول و نسبت بین آن دو و انتساب، حاصل است و بعد از قیاس، امری جز اذعان به اینکه این نسبت واقع است، یعنی مطابق با نفس الامر است، حاصل نمیشود.
بنا بر رأی ملاصدرا،
تصور و تصدیق دو کیف نفسانیاند که نحوه وجود آنها در نفس الامر عبارت است از حالت نفسانیِ بودن، نظیر
قدرت و
اراده و مانند آنها؛ به عبارت دیگر، تصور و تصدیق به لحاظ وجودی دو نحوه وجود ذهنیاند که به واسطه آن دو معلومات در ذهن موجود میشود و به لحاظ مفهومی، از قبیل معلومات و
معقولات ثانی منطقی اند. تصور و تصدیق از آن جهت که دو نحوه وجودند، بسیط اند، زیرا هر وجودی بسیط است و بنا بر مفهوم نیز بسیط و دو نوع از مفهوم علماند که تحت معنای علم مندرج اند، از قبیل اِندراج دو نوع بسیط تحت معنای جنسی، مانند سیاهی و سفیدی مندرج تحت رنگ و نه چون اندراج سیاه و سفید تحت انسان که از مرکّبات خارجی اند.
تصدیق عبارت است از علم به نسبت بعضی از ذواتِ تصور شده به بعض دیگر یا به سلب یا به ایجاب. بنا بر این تعریف، هر تصدیقی متوقف بر دو تصور مقدّم بر آن است. مثلاً در تصدیق به اینکه عالم
حادث است، ابتدا باید تصوری از عالم و تصوری از حادث باشد تا علم به نسبت میان آنها و تصدیق حاصل شود.
تصدیق عبارت است از موافقت با صدق حکم، و صدق حکم عبارت است از اینکه حکم چیزی بر چیزی به اثبات یا نفی در ذهن، موافق با وجود عینی آن باشد. بدین معنا در تصدیق، حکم به اثبات معنایی برای معنای دیگر یا نفی معنایی از معنای دیگر، همراه با حکم به موافقت وجود عینیِ آن با حکم در اثبات و نفی است.
تصور و تصدیق را به اکتسابی و غیراکتسابی و به تعبیر دیگر به نظری و بدیهی تقسیم کرده اند. تصور اکتسابی یا نظری آن است که مقدّم بر آن، به تصور یا تصورات دیگری نیاز باشد، مانند تصور
جسم که مقدّم بر آن باید
طول و
عرض و
عمق تصور شود. تصور غیراکتسابی و بدیهی آن است که در آن چنین نیازی نباشد، مانند تصور وجود و وجوب. تصدیق کسبی نیز تصدیقی است که حصول آن متوقف بر کسب و نظر است و تصدیق بدیهی بی نیاز از کسب و نظر برای عقل حاصل است.
صدرالدین
شیرازی هریک از تصور و تصدیق را به دو نوع فطری و حدسی، و مکتسَب تقسیم کرده و گفته است که تصور و تصدیق یا به سبب
اشراق از
قوه قدسیه حاصل میشود، یا از تصور و تصدیق فطری و حدسی کسب میشود.
ملاک
بداهت در تصور را فقط بی نیازی از کسب و نظر و تعریف دانسته اند، ازینرو اگر برای حصول آن فقط به توجه
عقل و
تنبیه یا
احساس یا
حدس یا
تجربه و مانند آن نیاز باشد، با بداهت آن منافاتی ندارد. برخی ملاک بداهت را در تصدیق، به تبع اختلاف آرا در باره تصدیق، مختلف دانسته اند. چنانچه تصدیق را همان حکم بدانیم، تصدیق بدیهی آن است که در حصول حکم محتاج به کسب و
نظر نباشد، هرچند تصور محکومٌ به ومحکومٌ علیه بدیهی نباشد. اما بنا بر رأی به ترکیبِ تصدیق از تصورات سه گانه و حکم، بداهت حکم به تنهایی برای بدیهی بودن تصدیق کفایت نمیکند
قطب
الدین رازی در شرح مطالع
گفته است که بر پایه همین نکته، فخررازی از بداهت تصدیقات، بداهت تصورات را نتیجه گرفته است.
فخررازی
قول به تصورات غیربدیهی را مستلزم محال میداند؛ چون اگر مطلوب معلوم نباشد، چگونه نفس میتواند طالب مجهول باشد؟ و اگر مطلوب معلوم باشد،
طلب آن،
تحصیلِ حاصل و بنابراین محال است. اگر گفته شود مطلوب از جهتی معلوم و از جهتی دیگر مجهول است، باز مستلزم همان محذورات است؛ زیرا وجه معلوم غیر از وجه مجهول است و طلب وجه اول تحصیل حاصل است و وجه دوم چون مجهول است، ممکن نیست مطلوب واقع شود. نصیرالدین طوسی
این قول را مغالطه ای صریح میداند؛ زیرا مطلوب یکی از دو وجه متغایر نیست، بلکه چیزی است که دو وجه دارد و بنابراین، مطلوب بهطور مطلق مجهول نیست تا محذوراتی که گفته است لازم آید.
تصور را به تام و غیرتام و فاسد نیز تقسیم کرده اند. تصور تام آن است که
صورت ذهنی شی ء بی هیچ تفاوتی مطابق صورت خارجی باشد، و غیر تام آن است که صورت ذهنی شی ء نزدیک یا شبیه به صورت خارجی آن باشد و تصور فاسد آن است که مطابق نباشد. تصور تام از یک شی ء بیش از یکی نیست، ولی تصور غیرتام و فاسد به حسب
قرب و
بعد و وضوح و خفا نسبت به متصوَّر بسیار است.
تصور را به حقیقی و غیرحقیقی نیز تقسیم کرده اند. تصور حقیقی آن است که مسبوق به علم به وجود متصوَّر باشد و در آن مطابقت شرط است، اما تصور غیرحقیقی مسبوق به علم به وجود و لاوجودِ متصوَّر نیست و فقط به حسب
اسم، تصور است و بهتر است که از معارف لفظی به شمار آید.
تصورات اکتسابی به اعتبار معنایی که از شی ء متصور در بر دارند، اقسامی دارند:
تصوراتی که شامل معانی ذاتی مختص به یک شی ء است.
تصوراتی که شامل معانی ذاتی مشترک میان چند شی ء است.
تصوراتی که شامل معانی عرضی خاص یک شی ء است.
تصوراتی که شامل معانی عَرَضی عام است.
تصوراتی که نه شامل ذاتی نه عرضی است و فقط صورت شبیه شی ء را افاده میکند.
چون اکتساب تصورات به واسطه اقوال شارح است، هریک از این اقسام متناسب با قسمی از اقوال شارح (
حد تام،
حد ناقص،
رسم تام،
رسم ناقص و
مثال) است
اقسام تصدیق عبارت است از:
۱) تصدیق یقینی، که با آن اعتقاد دیگری بالفعل یا بالقوه وجود دارد مبنی بر اینکه ممکن نیست مصدَّقٌ به غیر از آنچه هست باشد و
زوال اعتقاد در چنین تصدیقی محال است.
۲) تصدیق شبه یقینی، که یا در آن یک اعتقاد است و اگر در صحت آن
تشکیک شود استحکامش را از دست میدهد، یا اگر اعتقاد دیگری در آن باشد قابل زوال است الاّ اینکه اعتقاد اول ثابت است ولی اعتقاد به
امکان نقیض آن بالفعل نیست.
۳) تصدیق اقناعی و ظنی یا بلاغی، که در آن علاوه بر اعتقاد به تصدیق، اعتقاد دیگری بالفعل یا بالقوه وجود دارد به اینکه نقیض این تصدیق نیز ممکن است، الاّ اینکه اگر اعتقاد به امکان نقیض وجود ندارد، بدان جهت است که ذهن متعرّض آن نمیشود و تصدیق حقیقتاً مظنون است.
۴) تصدیق تخیلی، که مقتضی اعتقادی نیست، ولی در نفس تأثیر میگذارد.
از آنجا که اکتساب تصدیق به واسطه اقوال جازم یا قیاس است، تصدیق یقینی از قیاس برهانی، تصدیق شبه یقینی از قیاس جدلی یا از قیاس مغالطی، تصدیق ظنی و اقناعی یا بلاغی از قیاس خطابی و تصدیق تخیلی از شعر حاصل میشود.
تصدیق یقینی یک قسم بیشتر نیست. سایر تصدیقات به حسب قرب و بعد نسبت به یقین، یا به حسب
شدت و
ضعف در
شهرت، یا مشابهت به
یقین یا در ایقاع
ظن یا در اقتضای
تخیل دارای اقسام و مراتب بسیار و همگی قابل زوال اند؛
نصیرالدین طوسی در شرح عبارت ابن سینا در اشارات
گفته است که ابن سینا تصدیق را تقسیم کرده و تصور را تقسیم نکرده است؛ زیرا انقسام تصدیق، طبیعی است و در مقایسه با چیزی نیست، ولی انقسام تصور به ذاتی و عرضی و جنس و
فصل و غیر آنها،
عرضی و در مقایسه با چیزی است. وی
همچنین دلیل فخررازی را در این باب، مبنی بر اینکه تصور قابل قوت و ضعف نیست ولی تصدیق هست، فاسد میداند؛ زیرا اگر تصور قابلیت
قوت و ضعف نداشته باشد لازم میآید که چیزی که به
حد حقیقی و تام تصور شده، مانند چیزی باشد که به
رسم و مثال تصور شده است. خطای وی در اینجا ناشی از این است که فخررازی
تصورات را غیراکتسابی میداند.
در باره تصور و تصدیق رساله های بسیاری به عربی و فارسی نگاشته شده است. رسالههایی که از آنها اطلاعی در دست است، به ترتیب تاریخ عبارتاند از:
۱)
الرساله المعمولة فی التصور و التصدیق، تألیف قطب
الدین رازی (متوفی ۷۶۶).
این رساله را مهدی شریعتی همراه رسالة التصور و التصدیق ملاصدرا تصحیح و در ۱۳۷۴ ش/ ۱۴۱۶ منتشر کرده است.
۲)
رسالة فی تقسیم العلوم، که در
کشف الظنون به نام میرسید شریف جرجانی ثبت شده است.
۳)
رسالة فی القضیة و التصدیق، تألیف
شمس الدین محمد خَفری.
۴)
تمییز التصور عن التصدیق از
احمد جَندی. نسخه ای از آن در کتابخانه ملی ملک (ش ۲۰/۲۲۶۱) موجود است.
۵) رساله در تصور و تصدیق از عصام
الدین ابراهیم عربشاه اسفراینی حنفی. نسخه ای از آن در کتابخانه آستان قدس رضوی موجود است.
۶) تقسیم علم به تصور و تصدیق. نسخه ای از آن در کتابخانه آستان قدس رضوی،
و نیز نسخه ای در کتابخانه دانشکده الهیات مشهد موجود است.
۷) حاشیه بر شرح
شمسیه در باب تقسیم علم به تصور و تصدیق. نسخه ای از آن در کتابخانه آستان قدس رضوی
و نیز در کتابخانه دانشکده
الهیات مشهد موجود است.
دو رساله اخیر در فهرست نسخه های خطی کتابخانه ملی ملک
با عناوین تحقیق العلم و اقسامه، و حاشیه شرح رساله فی معنی العلم و اقسامه تألیف
محمد حنفی تبریزی رومی معرفی شده است.
۸) تقسیم العلم. نسخه ای از آن در کتابخانه ملی ملک (ش ۱۸/ ۲۲۶۱) موجود است.
۹) حاشیة تحریر القواعد المنطقیة که حاشیه ای است بر بحث تقسیم علم به تصور و تصدیق از شرح
شمسیه قطب
الدین رازی از ابوطالب حسینی. نسخه ای از آن در کتابخانه آیت اللّه مرعشی (ش ۷/ ۹۵۷) موجود است.
۱۰) غایة التحقیق فی تقسیم العلم الی التصور و التصدیق، از طاش کوپری زاده.
۱۱)
رسالة التصور و التصدیق، از صدرالدین
شیرازی. این رساله یک بار به ضمیمه جوهرالنضید در ۱۳۶۳ش چاپ شده است. در ۱۳۷۴ ش/ ۱۴۱۶ مهدی شریعتی آن را تصحیح و همراه رسالة المعمولة چاپ کرد. مهدی حائری یزدی نیز آن را با نام آگاهی و گواهی به فارسی بر گرداند که در ۱۳۶۷ش چاپ شده است. مواضع بسیاری از این رساله، که به بررسی آرای حکیمان گذشته در باره تصور و تصدیق اختصاص داده شده، از حیث عبارات و الفاظ و حتی گاه در ترتیب نقل و بیان مباحث با رساله قطب
الدین رازی یکسان است و گویا ملاصدرا در این رساله با نظر به آن کتاب، به بررسی موضوع پرداخته است.
در عین حال رساله ملاصدرا از این جهت که متضمن بررسی و نقد آرای قطب
الدین رازی است، و نیز درصدد ایجاد سازگاری موجه و معقول میان آرای حکیمان در باره تصور و تصدیق است، رساله ای بدیع و متمایز از رسالة المعمولة است.
۱۲) شرح الرسالة المعمولة فی التصور و التصدیق، از حسینی هروی که در ۱۳۶۱ ش/ ۱۴۰۲ با تصحیح مهدی شریعتی چاپ شده است. حدود چهل حاشیه بر این شرح نگاشتهاند و بیشتر حاشیه نویسان آن، از علمای
هند بوده اند.
۱۳)
رسالة المجمع و التفریق فی بیان التصور و التصدیق، تألیف غلام علی خِشتی متخلص به فانی. نسخه ای از این رساله در کتابخانه
شاهچراغ شیراز (ش ۷۵۴) موجود است.
۱۴) التصور و التصدیق از شیخ مهدی نوایی نوری نجفی.
۱۵) رسالة فی تعریف العلم و تقسیمه الی التصور و التصدیق، تألیف علی کاشف الغطاء که همراه نقد الآراء المنطقیة و حلّ مشکلاتها
در ۱۳۸۲ در نجف به چاپ رسیده است.
(۱) آقابزرگ طهرانی، الذریعة.
(۲) ابن رشد، تلخیص منطق ارسطو، چاپ جیرار جهامی، بیروت ۱۹۸۲.
(۳) ابن سهلان ساوی، تبصره و دو رساله دیگر در منطق، چاپ محمدتقی دانش پژوه، تهران ۱۳۳۷ش.
(۴) ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، مع الشرح لنصیرالدین طوسی و شرح الشرح لقطب
الدین رازی، تهران ۱۴۰۳.
(۵) ابن سینا، دانشنامه علائی، چاپ
احمد خراسانی، تهران ۱۳۶۰ش.
(۶) ابن سینا، الشفاء، المنطق، ج ۱: المدخل، چاپ ابراهیم مدکور و دیگران، قاهره ۱۳۷۱/، چاپ افست قم ۱۴۰۵ الف.
(۷) ابن سینا، ج ۳: الفن الخامس: البرهان، چاپ ابوالعلا عفیفی، قاهره ۱۳۷۵/۱۹۵۶، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
(۸) ابن سینا، عیون الحکمه، مع شرح عیون الحکمة لفخرالدین رازی، تهران ۱۳۷۳ش.
(۹) ابن سینا، منطق المشرقیین، قم ۱۴۰۵ ب.
(۱۰) ابوالبرکات بغدادی، الکتاب المعتبر فی الحکمة، حیدرآباد دکن ۱۳۵۷ـ ۱۳۵۸، چاپ افست اصفهان ۱۳۷۳ش.
(۱۱) مفضل بن عمراثیرالدین ابهری، تنزیل الافکار فی تعدیل الاسرار، ضمن تعدیل المعیار فی نقد تنزیل الافکار لنصیرالدین طوسی، در منطق و مباحث الفاظ: مجموعه متون و مقالات تحقیقی، چاپ مهدی محقق و توشی هیکو ایزوتسو، تهران ۱۳۵۳ ش.
(۱۲) علی اردلان جوان، فهرست کتب خطّی کتابخانه مرکزی آستان قدس رضوی، ج ۱، مشهد ۱۳۶۵ش.
(۱۳) ایرج افشار و محمدتقی دانش پژوه، فهرست نسخه های خطی کتابخانه ملی ملک، ج ۵، تهران ۱۳۶۳ش.
(۱۴) اسماعیل بغدادی، هدیة العارفین، ج ۱، در حاجی خلیفه، ج ۵.
(۱۵) علی بن
محمد ترکة اصفهانی، کتاب المناهج فی المنطق، چاپ ابراهیم دیباجی، تهران ۱۳۷۶ش.
(۱۶) عبداللّه جیلانی، الرسالة المحیطة بتشکیکات فی القواعد المنطقیة مع تحقیقاتها، در منطق و مباحث الفاظ: مجموعه متون و مقالات تحقیقی.
(۱۷) حاجی خلیفه، کشفالظنون.
(۱۸)
احمد حسینی اشکوری، فهرست نسخه های خطی کتابخانه عمومی حضرت آیه اللّه العظمی مرعشی نجفی مدّظلّه العالی، قم ۱۳۵۴ـ۱۳۷۶ش.
(۱۹) محمدزاهد بن محمداسلم حسینی هروی، شرح الرّسالة المعمولة فی التّصوّر والتّصدیق و تعلیقاته، چاپ مهدی شریعتی، قم ۱۴۲۰.
(۲۰) رسالتان فی التّصوّر و التّصدیق، چاپ مهدی شریعتی، قم ۱۴۱۶.
(۲۱) هادی بن مهدی سبزواری، شرح المنظومه، چاپ حسن حسن زاده آملی، تهران ۱۴۱۶ـ۱۴۲۲.
(۲۲)
محمود بن ابی بکر سراج
الدین ارموی، مطالع الانوار ضمن لوامع الاسرار فی شرح مطالع الانوار، از
محمد بن
محمد قطب
الدین رازی، چاپ سنگی تهران ۱۲۹۳.
(۲۳)
محمد بن ابراهیم صدرالدین
شیرازی، التّنقیح فی المنطق، چاپ غلامرضا یاسی پور، تهران ۱۳۷۸ش.
(۲۴)
محمد بن ابراهیم صدرالدین
شیرازی، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیة الاربعة، تهران ۱۳۳۷ش، چاپ افست قم (بی تا).
(۲۶)
محمد بن ابراهیم صدرالدین
شیرازی، رسالة التصور و التصدیق، در رسالتان فی التصور و التصدیق، قم ۱۴۱۶.
(۲۷) محمدحسین طباطبائی، نهایة الحکمة، چاپ عبداللّه نورانی، قم ۱۳۶۲ش.
(۲۸)
محمد بن محمدغزالی، معیارالعلم فی المنطق، چاپ
احمد شمس الدین، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۲۹)
محمد بن محمدغزالی، مقدمه تهافت الفلاسفه المسماة مقاصد الفلاسفة، چاپ سلیمان دنیا، قاهره ۱۹۶۱.
(۳۰)
محمد بن محمدفارابی، عیون المسائل، چاپ سنگی دهلی ۱۳۱۲.
(۳۱)
محمد بن محمدفارابی، المنطقیّات للفارابی، چاپ محمدتقی دانش پژوه، قم ۱۴۰۸ـ۱۴۱۰.
(۳۲)
محمود فاضل، فهرست نسخه های خطی کتابخانه دانشکدة الهیات و معارف اسلامی مشهد، ج ۲، تهران ۱۳۶۱ش.
(۳۳)
محمد بن عمر فخررازی، کتاب المحصّل، چاپ حسین اتای، قاهره ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۳۴)
محمد بن
محمد قطب
الدین رازی، تحریرالقواعد المنطقیة، و باسفله حاشیة لعلی بن
محمد جرجانی، قاهره (بی تا)، چاپ افست قم ۱۳۶۳ش.
(۳۵)
محمد بن
محمد قطب
الدین رازی، الرسالة المعمولة فی التّصوّر و التّصدیق، در رسالتان فی التصور والتصدیق، قم ۱۴۱۶.
(۳۶)
محمد بن
محمد قطب
الدین رازی، لوامع الاسرار فی شرح مطالع الانوار، چاپ سنگی تهران ۱۲۹۳.
(۳۷)
محمود بن مسعود قطب
الدین شیرازی، درة التاج، بخش ۱، چاپ
محمد مشکوة، تهران ۱۳۶۹ش.
(۳۸)
محمود بن مسعود قطب
الدین شیرازی، شرح حکمة الاشراق، چاپ سنگی تهران ۱۳۱۵.
(۳۹)
محمد بن
محمد نصیرالدین طوسی، اساس الاقتباس، در عبداللّه انوار، تعلیقه براساس الاقتباس خواجه نصیرطوسی، ج ۱، تهران ۱۳۷۵ش.
(۴۰)
محمد بن
محمد نصیرالدین طوسی، تعدیل المعیار فی نقد تنزیل الأفکار، در منطق و مباحث الفاظ: مجموعه متون و مقالات تحقیقی، تهران ۱۳۵۳ ش.
(۴۱)
محمد بن
محمد نصیرالدین طوسی، تلخیص المحصّل، چاپ عبداللّه نورانی، تهران ۱۳۵۹ش.
(۴۲) هری ا ولفسون، «دو اصطلاح تصوّر و تصدیق، در فلسفه اسلامی و معادلهای یونانی و لاتینی و عبری آنها»، ترجمه
احمد آرام، در منطق و مباحث الفاظ: مجموعه متون و مقالات تحقیقی.
(۴۳) Aristoteles, The works of Aristotle , vol ۱, in Great books of the Western world , vol ۷, ed Mortimer J Adler, Chicago: Encyclopaedia Britannica, ۱۹۹۳.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تصور و تصدیق»، شماره۳۵۸۴.