تنبیه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تنبیه، در لغت به معنای آگاهانیدن، بیدار کردن، واقف گردانیدن به چیزی و آگاه و هوشیار کردن آمده است.
برخلاف برخی نظامهای تربیتی، از نظر
اسلام و
قرآن، اصل تنبیه به طور مطلق محکوم نبوده، بلکه در جای مناسب خود لازم است.
یکی از روشهای بازدارنده
خداوند در قرآن، بازگو کردن داستانهای اقوام، ملل، یا افرادی است که به علّت سرکشی و طغیان و عدم تسلیم در برابر اوامر الهی به عذابها و عقوبتهای سخت مبتلا گشتهاند.
آیا تنبیه یک روش تربیتی است؟ کارایی آن در چه سطحی است؟ شرایط استفاده از آن چیست؟ چه کسانی اجازه اعمال آن را دارند؟
اسلام در این زمینه چه میگوید؟ روانشناسان و مربیان تربیتی چه میگویند؟ اینها و پرسشهایی از این دست، پرسشهایی است که در محافل تربیتی زیاد مطرح است. چنین مشهور و معروف شده که تنبیه از نظر روانشناسان، به دلیل اثرات منفی که از خود بر جای میگذارد مطرود و ممنوع است و باید از آن اجتناب کرد. اما بیشتر دانشمندان و علمای اسلامی تنبیه را از نظر اسلام جایز دانسته و برای آن شرایط و حدودی را تعیین میکنند. در مورد تنبیه در اسلام بحثهای مختصری از سوی برخی از دانشگاهیان صورت گرفته است که معمولا به ذکر نظرات و فتوای برخی از
فقها اکتفا نموده و تفحص کمتری در
روایت شده است. از سوی دیگر فقهای اسلامی نیز معمولا به بیان حکم فقهی مساله اکتفا کرده و به جنبههای تربیتی و اخلاقی مساله و کم و کیف تنبیه در روایات کمتر وارد شدهاند. از آنجایی که روشن شدن این بحث، بهویژه از نظر اسلام، در محافل تربیتی از اهمیت خاصی برخوردار است برآنیم تا در روایاتی که در این زمینه وارد شده است جستجوی بیشتری نموده و به سؤالات بالا از منظر اسلام پاسخ گوئیم. در پایان نیزاشارهای به نظر برخی از روانشناسان و مربیان تربیتی خواهیم داشت تا نشان دهیم که نظر روانشناسان و مربیان تربیتی چه مقدار با نظر اسلام هماهنگ است.
تنبیه در لغت به معنای آگاهانیدن، بیدار کردن، واقف گردانیدن به چیزی و آگاه و هوشیار کردن آمده است.
و در اصطلاح به عملی گفته میشود که لازمه آن آگاه و هوشیار کردن باشد و دستکم به سه معنا بکار رفته است:
۱. حذف پاسخ مثبت از ارگانیسم و یا اضافه کردن پاسخ منفی به آن. از نظر
اسکینر تنبیه به این معنا بکار رفته است. وی میگوید: «تنبیه زمانی رخ میدهد که پاسخ مثبتی را از موقعیت حذف و یا چیزی منفی به آن بیافزاییم. به زبان متداول میتوان گفت تنبیه دور ساختن چیزی از ارگانیسم است که خواستار آن است یا دادن چیزی است به او که طالب آن نیست.»
جان ایانز و همکاران نیز میگویند: «تنبیه عبارت است از ارائه محرک ناخوشایند یا حذف تقویت مثبت بلافاصله بعد از انجام یک رفتار.»
تنبیه به این معنا را تنبیه به معنای عام میگوییم.
۲. ارائه پاسخ منفی به ارگانیسم. دکتر سیف میگوید: «تنبیه عبارتست از ارائه یک محرک آزارنده یا تنبیهکننده (تقویتکننده منفی) بدنبال یک رفتار نامطلوب برای کاهش دادن احتمال آن رفتار. برای مثال اگر بعد از انجام رفتاری نامطلوب از سوی کودک مثلا گفتن یک حرف زشت با ارائه یک محرک آزارنده مثل سیلی زدن به او خواسته باشیم که احتمال بروز رفتار نامطلوب را در او کاهش دهیم او را تنبیه کردهایم.»
تنبیه به این معنا را تنبیه به معنای خاص میگوییم.
۳. تنبیه بدنی یا کتک زدن. گاهی مراد از تنبیه، به همین معناست که ما آن را تنبیه به معنای اخص میگوییم.
روشن است که بر طبق معنای اول - معنای عام - تنبیه، طیف وسیعی را در بر میگیرد که عبارتست از
تغافل، بیاعتنایی،
تهدید،
تحقیر،
سرزنش،
تمسخر، محرومسازی،
جریمه،
جبران، تغییر چهره، روی برگرداندن و تنبیه بدنی. اما بر طبق معنای دوم - معنای خاص - تنبیه دیگر شامل تغافل، بی اعتنایی محرومسازی و به عبارت دیگر حذف تقویت مثبت نمیشود.
آنچه از میان این معانی سهگانه تنبیه مورد تردید و بحث واقع شده است قسم سوم یا تنبیه به معنای اخص است، گرچه برخی از مصادیق تنبیه به معنای دوم - خاص - نظیر تهدید، تحقیر، سرزنش و تمسخر نیز کما بیش مورد رد و انکار واقع شده است. بنابراین، ما بیشترین کوشش خود را بر این مصروف میداریم که ببینیم روایات
معصومین (علیهم السلام) درباره تنبیه بدنی کودک چه میگویند. انحصار بحث به تنبیه کودک نیز به دلیل اهمیت تربیتی آن در این دوران میباشد.
تنبیه مصدر
باب تفعیل از ریشه «ن ـ ب ـ ه» است. این واژه که ابتدا به معنای بیدار کردن به کار میرفته،
به مرور زمان و پس از ورود به
زبان فارسی افزون بر کاربرد در معنای بیدار کردن، معانی هوشیار کردن و آگاه کردن پس از
غفلت را نیز به خود گرفته است. سپس در کاربرد مجازی و در عرف عام ، چوب یا کتک زدن، سیاست کردن کوته اندیشان
و تادیب و گوشمال دادن را نیز تنبیه گفتهاند.
امروزه اصطلاح تنبیه بیش از هر چیز به حوزه علوم تربیتی و روانشناسی و بهویژه به مبحث «تقویت کنندههای منفی» اختصاص داشته، تعریفی خاص یافته است. روانشناسان، به کارگیری محرک ناراحتکننده برای کاستن از احتمال وقوع رفتاری نامطلوب را تنبیه مینامند.
که عموما در پی رفتاری ناشایست صورت میپذیرد.
زیربنای تربیت اسلامی،
رحمت،
گذشت،
ارشاد،
نصیحت و
بشارت است و جایگاه تنبیه و مجازات ـ که خود جلوهای از دوستی و
محبت برای اصلاح و تربیت است و نه ابزار انتقامجویی ـ در مراحل بعدی و تنها به صورت عامل بازدارنده از انحراف و ناهنجاری مطرح است.
برخلاف برخی نظامهای تربیتی، از نظر اسلام و
قرآن، اصل تنبیه به طور مطلق محکوم نبوده، بلکه در جای مناسب خود لازم است.
تنبیه و مجازات درست و طبق آداب، روشی مناسب برای بیدار کردن، هشیار ساختن و ادب کردن آدمی و جدا کردن او از بدی و کجی بوده، در اصلاح فرد و جامعه نقشی اساسی ایفا میکند.
به علاوه
آیات فراوانی از قرآن کریم که از
توبیخ،
تهدید و عذاب اقوام و افراد سخن میگویند و نیز آیات مربوط به
حدود و
قصاص و
تعزیرات، با موضوع تنبیه پیوند دارند که به ارائه نمونههایی از آیات در هر بخش بسنده میشود. یکی از روشهای بازدارنده
خداوند در قرآن، بازگو کردن داستانهای اقوام، ملل، یا افرادی است که به علّت سرکشی و طغیان و عدم تسلیم در برابر اوامر الهی به عذابها و عقوبتهای سخت مبتلا گشتهاند. اینگونه داستانها و مواعظ میتوانند محرکی آگاهی آور و هشیارکننده باشند و
انسان را از خشم الهی ترسانده، از
گناه و سرکشی بازدارند؛ به صورت نمونه به موارد زیر میتوان اشاره کرد: مجازات
ابلیس به رانده شدن از
بهشت و دوری از رحمت الهی به علت
تکبّر و تخلف از فرمان پروردگار و سجده نکردن برای
حضرت آدم (علیهالسّلام)،
عذاب قوم نوح و حتی فرزند وی به طوفان و غرق شدن در آب،
عقوبت
قوم لوط به بارانی از سنگ
تنبیه
قوم شعیب به مرگ ناگهانی و بی نام و اثر شدن،
تنبیه
قوم عاد به بادهای سرد و توفنده به سبب تکبّر و سرکشی،
عذاب
قوم ثمود به وسیله
صاعقه به علت رویگردانی از هدایت الهی و سرکشی در برابر فرمانهای خداوند متعالی،
مرگ فرعون و فرعونیان در دریا ( رود نیل )،
فرو رفتن
قارون و خانهاش در زمین
و مسخ شدن گروهی از
بنیاسرائیل به صورت میمون به سبب سرپیچی از فرمان الهی.
قبل از ورود به بحث روایات تذکر این نکته اهمیت داردکه قطع نظر از روایات، تنبیه کودک جایز نیست چون خدای تعالی انسان را آزاد آفریده است و کسی را بر دیگری تسلط نیست مگر آنکه او اجازه کند بعلاوه تنبیه و زدن دیگری ایذاء،
اذیت و
ظلم به اوست و این اعمال در
شرع نهی شده است بطوری که برخی روایات آن را حرب با خدا و
کفر میدانند.
ابن ابی عمیر از
معاویه نقل میکند که از
امام صادق (علیهالسّلام) درباره قول خدای سبحان «ومن یرد فیه بالحاد» سؤال کردم امام فرمود:
«هر ظلمی الحاد است و زدن خادمی که گناه نکرده است از این
الحاد است.»
بنابراین اگر نتوانیم از روایات باب تنبیه جواز آن را استفاده کنیم اصل عدم جواز بجای خود باقی است. همینطور در مواردی که شک در جواز داریم باید به اصل عدم جواز تمسک کرد. در مورد تنبیه کودک، روایات متعددی از
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و ائمه معصومین (علیهمالسّلام) وارد شده است که از مجموع آنها میتوان استفاده کرد که اصل تنبیه کودک به منظور تربیت و تادیب او جایز است. از این روست که تقریبا تمام
فقهاء به جواز تنبیه کودک فتوا دادهاند. اما در کم و کیف آن و اینکه چه کسی چنین اجازهای را دارد اختلاف کردهاند.
در اینجا نظر برخی از فقهاء را به اختصار ذکر میکنیم:
آیةالله العظمی اراکی (رحمةاللهعلیه):
سؤال: هرگاه، پدر، فرزند خود را به قصد تادیب مورد ضرب قرار دهد آیا
دیه دارد یا نه؟
جواب: هرگاه تادیب طفل متوقف باشد ضرب جائز است ولی باید سرخ و کبود نشود..
آیةالله العظمی بروجردی: اگر بچه یکی از
گناهان کبیره را انجام دهد، ولی یا معلم او میتواند به قدری که ادب شود و دیه واجب نشود او را بزند.
آیةالله العظمی گلپایگانی: اگر بچه یکی از گناهان کبیره را انجام دهد
ولی یا دیگری با
اذن ولی او میتواند به قدری که ادب شود و دیه وارد نشود او را بزند.
آیةالله العظمی امام خمینی (رحمةاللهعلیه): گفته شده است که در ادب کودک زدن بیش از ده شلاق
کراهت دارد. ولی ظاهر این است که ادب کودک باید با توجه به نظر ادبکننده و ولی کودک باشد گاهی
مصلحت کودک اقتضا میکند که کمتر از ده شلاق به او زد و گاهی اقتضای بیشتر از ده شلاق میکند ولی در هر حال نباید از
تعزیر فرد بالغ بیشتر شود بلکه
احتیاط این است که از تعزیر فرد بالغ هم کمتر باشد و احوط از آن این است که به پنج و شش شلاق اکتفا شود.
در زمینه تنبیه سه دسته روایت از ائمه معصومین (علیهالسّلام) وارد شده است:
دسته اول روایاتی است که اجازه تنبیه کودک را به حاکم میدهد تا در برابر گناهانی که کودک انجام میدهد مانند
سرقت،
زنا،
لواط و... او را تنبیه و یا تعزیر کند. به دلیل اینکه این دسته از روایات در مورد حقوق کیفری است و تحقق آن به دست قاضی است و با بحث ما که تنبیه کودک در ارتباط با معلم و والدین است بیگانه است، از بحث درباره آنها صرف نظر میکنیم.
دسته دوم روایاتی است که تنبیه کودک را در جهت تربیت و تادیب او برای
پدر و معلم جایز میشمارند.
دسته سوم روایاتی است که تنبیه کودک را بر ترک
نماز جایز میشمارند.
روایات دسته دوم و سوم به بحث ما مربوط میباشند، بنابراین به بررسی برخی از آنها در این جا میپردازیم.
اسحاق بن عمار میگوید به
امام صادق (علیهالسّلام) گفتم گاهی من غلام خود را به خاطر خلافی که مرتکب میشود میزنم، امام پرسید چقدر او را میزنی؟ گفتم چه بسا صدتا او را میزنم امام فرمود: صدتا! صدتا! و اینرا دوبار تکرار کرد سپس فرمود: حد زنا را میزنی؟ از خدا بترس به او گفتم جانم بقربانت پس چقدر جایز است بزنم؟ امام فرمود یکی، گفتم به خدا قسم اگر او بداند که بیش از یکی او را نمیزنم همه چیز را از بین میبرد. امام فرمود: پس دو تا بزن، گفتم اگر چنین باشد هلاک خواهم شد، اسحاق میگوید باز هم با امام چانه زدم تا او به پنج تا راضی شد. سپس ناراحت شد و فرمود: ای اسحاق اگر حد جرم را میدانی آن را اقامه کن و از حدود خدا تجاوز نکن.
حماد بن عثمان میگوید از امام صادق (علیهالسّلام) در مورد ادب کودک و
عبد پرسیدم امام فرمود: پیج یا شش ضرب و تا میتوانی مدارا کن.
امام صادق (علیهالسّلام) میگوید: کودکان مکتبی نوشتههای خود را نزد
امیرالمؤمنین آوردند تا بهترین آنها را انتخاب کند امام فرمود این کار
قضاوت است و جور در آن مثل جور در قضاوت است. به معلمتان بگویید اگر بیشتر از سه ضربه برای تادیب به شما بزند
قصاص خواهد شد.
از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز نقل شده است که ادب کودک سه ضربه است و افزون بر آن روز قیامت
قصاص میشود.
زراره میگوید از امام صادق (علیهالسّلام) پرسیدم در مورد زدن
مملوک چه میگویید؟ امام فرمود هر کاری که خودش انجام داد چیزی بر او نیست اما اگر تو را عصیان کرد زدن او اشکالی ندارد. گفتم چند تا؟ امام فرمود: سه تا یا چهارتا و یا پنج تا.
در این جا تذکر این نکته لازم است که در روایات حکم عبد و کودک دست کم از حیث تنبیه و تادیب یکی است در روایت دوم نیز از امام راجع به ادب کودک و عبد سؤال شد امام تفاوتی قائل نشدند و برای هر دو یک پاسخ فرمودند.
حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند:
نماز را در هفت سالگی به کودک یاد دهید و در ده سالگی او را بر ترک نماز تنبیه کنید.
روایات دیگری هم در این مورد هست که جهت اختصار آنها را ذکر نمیکنیم.
اکنون با توجه به این دو دسته از روایات باید جواب سؤالات طرح شده در صدر بحث را بیابیم.
آیا از نظر اسلام تنبیه کودک جایز است؟
با توجه به روایات ذکر شده کاملا روشن است که اصل زدن کودک برای تادیب و
تربیت او جایز است، و از این روست که عموم فقهای
شیعه و حتی
اهل سنت به جواز تنبیه کودک فتوا دادهاند، به طوری که
کرکی در
جامع المقاصد در شرح قول علامه میگوید: «اما ان له الضرب المعتاد فلا بحث فیه...»
و نیز
عاملی در
مفتاح الکرامه میگوید: «اما ان له الضرب المعتاد فلا بحث فیه کما فی جامع المقاصد و هو کذلک اذا کان الصبی ذا عقل و تمییز کما نبد علیه فی التذکره والتحریر و الحواشی لانه یاخذونه مسلما فی الباب
[
الاجاره
]
و باب الدیات..
روشن است که دلیل عدم بحث، روایاتی است که ذکر شد. علاوه بر اینها از روایاتی که امر و توصیه به تادیب کودک میکنند نیز چنین استشمامی را میتوان کرد چرا که گاهی انسان در تربیت کودک ناچار از تنبیه اوست و اگرتنبیه جایز نباشد تربیت میسر نشود.
چه کسانی اجازه تنبیه کودک را دارند؟
همه فقها این اجازه را برای
پدر، پدربزرگ و جد پدری و
حاکم شرع اثبات کردهاند، اما در مورد معلم و مؤدب کودک برخی این اجازه را مطلق دانسته و برخی دیگر آن را مشروط به اذن پدر یا حاکم شرع دانستهاند. ظاهر روایات اول و دوم نیز این اجازه را برای پدر اثبات میکند و چون پدربزرگ و جد پدری حکم پدر را دارند برای آنها نیز ثابت است. شاهد این مطلب هم دو روایتی است که در آنها از ادب
یتیم سؤال میشود امام میفرمایند در مواردی که فرزند خود را تادیب میکنی یتیم را نیز تادیب کن.
همچنین
امیرالمؤمنین در روایت سوم این اجازه را به معلم میدهد. بنابراین در این دو مورد بحثی نیست اما آیا
مادر هم چنین اجازهای را دارد؟ شاید بتوان به این سؤال جواب مثبت داد؛ زیرا هدف از تنبیه تادیب و تربیت کودک است و کسی که امر تربیت را بر عهده دارد باید چنین اجازهای را داشته باشد. شاهد این مدعا این است که حضرت علی (علیهالسّلام) این اجازه را به معلم میدهد و آن را مشروط به اذن پدر نمیکند (رویات سوم) و این از آن جهت است که معلم تربیت کودک را بر عهده دارد پس ما در نیز باید چنین اجازهای را داشته باشد چون تربیت کودک بر عهده او نیز هست.
تا چه مقدار میتوان کودک را تنبیه کرد؟
به این پرسش از دو جهت باید پاسخ گفت یکی ازجهت کمیت و دیگری از جهت کیفیت. اما از حیث کمیت باید گفت روایات، جوابهای مختلف دادهاند. برخی سه تا، برخی چهارتا، برخی، پنج و برخی دیگر ششتا را مطرح کردهاند ولی در جمع بین این روایات میتوان گفت برای معلم زدن بیش از سهتا جایز نیست چون در معتبره
سکونی امام، بیش از سه تا را برای معلم جایز ندانستهاند و فرمودند
قصاص خواهد شد. اما برای پدر، پدر بزرگ، جد پدری و شاید مادر بیش از شش تا زدن جایز نیست که البته بحسب تفاوت موارد، تعداد ضرب هم متفاوت میشود ولی در هر حال بیش از شش تا جایز یست بزنند و اختلاف در روایات و یا تردید بین سه و شش در یک روایت را به اختلاف موارد بر حسب سن کودک، قوت و ضعف، مقدار تخلف و
مصلحت او حمل میکنیم.
اما در مورد کیفیت تنبیه کودک آنچه از روایات استفاده میشود چند نکته است:
۱. باید خلاف کودک را نادیده انگاشت و در صورتی که کودک عمل خلاف را تکرار نکند و بر آن اصرار نداشته باشد، این عمل را به رخ نیاورد. پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در پاسخ به سؤال جزی نسبت به عصیان اهل و خانواده او تا سه مرتبه میفرماید آنها را ببخش و عفو کن و در مرتبه چهارم میگوید اگر تنبیه کردی به اندازه
جرم و
گناه آنها را تنبیه کن.
۲. همواره باید با کودک حتی در تنبیه او با نرمی و مدارا برخورد کرد. امام صادق (علیهالسّلام) به
حماد بن عثمان فرمود پنج تا شش تا بزن و با او مدارا کن که مسلما مدارای در کیفیت مراد است اگر نگوییم که مدارای در کمیت هم مراد است.
۳. باید از زدن به جاهای حساس بدن کودک پرهیزکرد. رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در روایتی فرمود از زدن به سر و صورت بپرهیز.
۴. تنبیه کودک نباید آنقدر شدید باشد که موجب سرخ شدن یا کبود شدن بدن او شود، چه در این صورت موجب پرداخت دیه توسط تنبیهکننده میشود حتی اگر تنبیهکننده پدر باشد. (در این مورد به رسالههای عملیه رجوع شود.)
در چه سنی میتوان کودک را تنبیه کرد؟
آنچه از روایاتی که تنبیه کودک را بر ترک نماز جایز میدانند استفاده میشود این است که وقتی کودک خوب و بد را درک کند و بتواند بین خوب و بد تمییز دهد و عقل خود را در این زمینه بکار گیرد، میتوان او را تنبیه کرد. زیرا برخی از این روایات تنبیه بر ترک نماز را در۷ سالگی جایز میدانند،
برخی در ۹ سالگی
و برخی در ۱۰ سالگی.
از اینرو، میتوان گفت این سنین سنینی است که کودکان بر حسب تفاوتهای فردی میتوانند بین خوب و بد تمییز دهند و مسائل را درک کنند. شاهد این جمع روایتی است که میگوید کودک هرگاه نماز را درک کرد باید نماز بخواند بعد سؤال میشود چه موقع کودک میتواند نماز را درک کند، امام میفرماید در نه سالگی.
و در روایتی دیگر
امام کاظم (علیهالسّلام) میفرماید: «هنگامی که کودک نزدیک به
احتلام رسید و نماز و
روزه را شناخت.»
بنابراین، میتوان گفت گرچه این روایات در مورد تنبیه کودک بر ترک نماز است ولی در موارد دیگر هم جاری است؛ زیرا هدف از تنبیه کودک تادیب و تربیت اوست و وقتی کودک نتواند بدی و خوبی امور را تشخیص دهد و علت تنبیه را درک کند، اگر او را تنبیه کنیم به هدف نخواهیم رسید. همچنین در روایتی امام صادق (علیهالسّلام) در مورد کودکی که دزدی کرده بود فرمود:
از او بپرسید آیا میداند که دزدی عقوبت دارد، اگر میدانست بپرسید عقوبت آن چقدر است، اگر نمیدانست رهایش کنید.
حال اگر علم به عقوبت داشتن در تنبیه دخالت دارد آیا درک خوبی و بدی عمل و شناخت علت تنبیه دخالت ندارد؟
بر چه اعمالی میتوان کودک را تنبیه کرد؟
آیا بر هر عمل خلافی که از کودک سر زد میتوان او را تنبیه کرد یا فقط بر گناهان میتوان او را تنبیه کرد؟ کسانی گفتهاند که روایات باب تنبیه از گناهانی که کودک ممکن است انجام دهد منصرف است، چرا که برای آنها
تعزیر معین شده است و یا به دلیل
وحدت پاسخ امام نسبت به تنبیه کودک و عبد
به این بیان که چون در آن روایت جواب امام نمیتواند شامل عبدی که یکی از گناهان را انجام داده است بشود، زیرا در این صورت برای او حد یا تعزیر معین شده است پس تنبیه کودک نیز در این روایت و نظائر آن باید منصرف به غیر گناهان باشد. ولی این استدلال چندان صحیح نیست چرا که:
اولا در این روایات سؤال از تعداد ضرب شده است نه مواردی که تنبیه جایز است.
ثانیا مانعی ندارد که ادب عبد در امور عادی باشد ولی ادب کودک در اعم از امور عادی و محرم چه اینکه برای عبد در امور محرم حد و تعزیر است ولی برای کودک نیست بلکه برای او تادیب است. علاوه بر این، بعضی ازاین روایات در امور محرم صریح هستند مانند روایاتی که تنبیه کودک را بر ترک نماز جایز میدانند و یا روایت اولی که ما در صدر بحث ذکر کردیم (روایت اسحاق بن عمار). در نسخه
کافی از این روایت بجای عبارت «فی بعض ما یجرم»، عبارت «فی بعض ما یحرم» آمده است و اینکه راوی میگوید من غلام خود را تا صد تازیانه زدهام خود حاکی از این است که مرتکب گناه بوده و او بخیال خودش حد جاری میکرده است و امام نیز در پایان میگوید اگر حد جرم را میدانی آن را جاری کن. بنابراین نمیتوان روایات باب تنبیه را از گناهان منصرف دانست اما آیا شامل امور عادی، اخلاقی و اجتماعی هم میشود یا تنها شامل امور محرم میشود؟ آنچه از روایات استفاده میشود این است که در مواردی که به تادیب و تربیت کودک مربوط میشود میتوان او را تنبیه کرد خواه این خلاف، از خلافهای اخلاقی، عرفی یا اجتماعی باشد که از نظر شرع گناه محسوب نمیشود و یا خلافی باشد که از نظر شرعی گناه محسوب میشود. زیرا در غالب این روایات سؤال از ادب کودک است که تقریبا معادل تربیت امروزی است و اگر نگوییم مراد آنها تنها اموری است که از لحاظ شرعی گناه محسوب نمیشوند، دست کم آنها را نیز شامل میشود. البته نسبت به برخی از گناهانی که بیشترجنبه اجتماعی دارند حاکم شرعی میتواند بر حسب
مصلحت کودک را تنبیه کند.
تنبیه، مراتب و مراحلی دارد:
تنبیه، مراتب و مراحلی دارد که از
نکوهش و توبیخ زبانی شروع میشود و در مراحل بعدی بر اساس ضوابطی و در قالبی قانونمند به اقدامات عملی، از جمله برخی گونههای تنبیه بدنی، منتهی میشود.
بر این اساس، آیات گوناگونی که کافران و گنهکاران را سرزنش یا
تهدید کرده، یا اقداماتی عملی، مانند
قهر کردن با آنها یا بکارگیری برخی تنبیههای بدنی درباره آنان را توصیه میکنند، به این بحث مربوطند.
در برخی آیات، از محرکهای لفظی و شیوه بیان مطالب برای تنبیه مخاطبان استفاده شده است؛ به طور مثال:
در آیات آغازین
سوره عبس لحن کلام الهی حاکی از نوعی توبیخ و تنبیه است و بدین وسیله هشدار میدهد که شایسته
مؤمنان نیست از کسی به سبب
فقر و ظاهر وی روی گردانند؛ چه بسا او انسانی پاک و از مقربان درگاه الهی باشد.
در ابتدای
سوره تحریم خداوند متعالی، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را از سختگیری بیش از اندازه و حرام کردن حلالهای الهی بر خود، نکوهش میکند
که از نظر برخی مفسران در حقیقت خطاب به برخی یاران پیامبر و از باب کنایه خطاب به پیامبر بیان شده است.
آیات ۲ ـ ۳
سوره صف گروهی از اصحاب رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را که به
دروغ داستانهایی برای خود ساخته و آنها را به صورت افتخاری برای خویش نقل میکردند، به شدت نکوهش کرده، کار ایشان و هرکه را چون ایشان باشد منفور میخواند.
ابراز نارضایتی خداوند از اعمالی چون
ظلم، دروغ و
خیانت در آیاتی با عبارت «اِن اللّه لا یُحبُّ...»؛ آیات بیانگر
انذار و
تحذیر و موارد فراوان دیگر را میتوان از این قسم آیات به شمار آورد.
از دیگر محرکهای بازدارنده که پس از
بشارت و مدارا و به تناسب سماجت و لجاجت مخاطب، در قرآن به کار رفته،
تهدید و ترساندن است؛ به طور مثال، خداوند متعالی
منافقان بیمار دل و شایعه ساز
مدینه را تهدید میکند که اگر به نشر شایعه و توطئه ضدّ رسول او (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و جامعه نوپای اسلامی ادامه دهند، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را بر آنان مسلط میکند تا از مدینه بیرونشان کند. افزون بر این، به کشته شدن و به دوری از
رحمت الهی نیز تهدید میشوند
؛ همچنین آیه ۲۱
سوره سجده مشرکان را به عذاب سخت الهی در
آخرت و نیز با چشاندن کمی از عذاب کوچکتر در دنیا تنبیه و تهدید کرده است؛ شاید متنبّه و بیدار گشته، به سوی خدا باز گردند
؛ نیز طبق آیه ۱۳۰
سوره اعراف|
خشکسالی،
قحطی، کمبود محصولات و سایر عذابها و مجازاتهای دنیایی
آل فرعون، تهدید و تنبیهیاند از جانب خداوند متعالی بر فرعونیان که شاید پند گرفته، باز گردند: «لعلّهم یذکرّون».
تهدید در آیاتی دیگر نیز آمده است؛ مانند ۴۴
سوره حاقه ۲۱ و ۵۶
سوره آل عمران و ۶۸
سوره توبه .
ابزار تهدید را برخی از زورگویان و چهرههای منفی داستانهای قرآنی، مانند
زلیخا و
فرعون نیز به کار گرفتهاند. طبق آیات ۲۵ و ۳۲
سوره یوسف زلیخا ( همسر عزیز مصر ) حضرت یوسف (علیهالسّلام) را تهدید کرد که اگر به خواسته شوم او پاسخ مثبت ندهد، وی را با زندان، تازیانه زدن و خوار شدن در چشم دیگران تنبیه خواهد کرد.
طبق بیان آیه ۲۹
سوره شعراء،
فرعون،
حضرت موسی را به زندان تهدید کرد تا به پیروی از خود وادارد. آیه ۴۹ همین سوره
تهدید فرعون به ساحران را نیز چنین بازگو میکند: اگر به موسی و خدای او بگروید، دستها و پاهایتان را بر خلاف هم بریده، به دارتان خواهم آویخت.
از بهترین مراحل و روشهای تنبیه که در قرآن کریم و روایات معصومان (علیهمالسّلام) به آن توصیه شده و علم روانشناسی، به ویژه در مباحث تربیت فرزند تاکیدی فراوان بر آن میکند، رویگردانی و
قهر و در اوضاع سختتر، طرد و
تبعید است.
به طور مثال، بر اساس آیه ۹۷
سوره طه ،
تنبیه
سامری که در غیاب حضرت موسی (علیهالسّلام)
بنیاسرائیل را به
گوسالهپرستی فرا خواند، این بود که به امر خدا و توصیه حضرت موسی (علیهالسّلام) به بنیاسرائیل، کسی با سامری همسخن، همغذا و همنشین نشد
و او را از قوم و دیار بنیاسرائیل راندند و چنان مطرود گردید که در گمنامی و غربت مرد.
برخی از مفسران با استناد به این آیه، بر آناند که میتوان بدعتگذاران و گناهکاران را از جامعه طرد و با تبعید، تنبیه کرد.
آیات ۹۵ و ۱۱۸ سوره توبه
و ۸۷
سوره انبیاء نیز موارد دیگری از رویگردانی از مجرمان یا تبعید آنها را بیان کردهاند.
در روابط خانوادگی نیز اگر همسری به وظایف زناشویی خویش پایبند نباشد، ابتدا باید وی را پند و اندرز داد و از پیامدهای دنیوی و اخروی کردارش ترساند، پس اگر
نشوز را واننهاد میتوان از او کناره گرفت و از همبستری با وی پرهیز کرد تا به راه آید.
شدیدترین و آخرین روش اِعمال محرک بازدارنده از کار ناشایست، تنبیه بدنی است. کتب تفسیری و منابع فقهی شیعه و اهل سنت به بررسی جواز اینگونه تنبیه و احکام آن پرداخته و غالبا به آیات ۴۴
سوره ص و ۳۴
سوره نساء استناد جستهاند.
آیه ۴۴ سوره ص «و خُذ بِیَدِکَ ضِغثـًا فَاضرِب بِهِ...»
به تنبیه جسمی، تصریح دارد. درباره این آیه داستانهایی گفته شده است؛ امّا بیشتر مفسران آن را به زمانی مربوط دانستهاند که
حضرت ایوب (علیهالسّلام) در آزمونی الهی سخت بیمار بود و در آن حال،
ابلیس به لباس طبیب بر همسرش وارد شد و شرط معالجه وی را این دانست که ایوب (علیهالسّلام) شفای خود را از آن طبیب بداند. همسر ایوب (علیهالسّلام) نیز آن را پذیرفت. ایوب (علیهالسّلام) که از شنیدن این ماجرا سخت خشمگین شده بود سوگند یاد کرد که اگر بهبود یابد همسرش را با زدن ۱۰۰ ضربه تازیانه، تنبیه و تادیب کند؛ امّا پس از بهبودی، از جانب خداوند اجازه یافت که به جای زدن ۱۰۰ ضربه فقط با یک ضربه به وسیله دستهای علف، به عهد خود وفا کرده، همسرش را تنبیه کند.
اجرای احکام قرآنی « حدود » و « قصاص » را میتوان نوعی مجازات و تنبیه جسمی مجرمان دانست که سبب عبرت و پندگیری دیگران نیز هست؛ به عنوان مثال، آیه ۲
سوره نور با تاکید بر لزوم اجرای
حد زنا به صورت علنی و در حضور مردم، آن را مایه پندگرفتن و تنبه دیگران میداند.
(قصاص) افزون بر موارد فوق، مفسران ذیل برخی از آیات،
انواعی از تنبیه را برای حیوانات بیان کردهاند که محل نقد و بررسیاند و چندان از آیات بر نمیآیند.
تا اینجا ما جواز فقهی مساله را اثبات کردیم. تنها جواز فقهی کافی نیست بلکه باید دید آیا این امر از لحاظ اخلاقی و تربیتی نیز مطلوبیت دارد؟ در اینباره باید دو دسته دیگر از روایات را مد نظر قرار داد. یک دسته روایاتی است که به
رحم،
رفق، مدارا و
عفو نسبت به کودک امر میکنند مثل: احبوا الصبیان و ارحموهم (کودکان را دوست بدارید و به آنها ترحم کنید...). ..،
لینوا لمن تعلمون و لمن تتعلمون منه (با کسی که به او آموزش میدهید و با کسی که از او میآموزید نرمی کنید.)،
اعف عنهم (کودکان را مورد عفو قرار بده.)،
و نظائر این روایات که در منابع روایی ما فراوان است.
دسته دوم روایاتی است که از تندی،
غضب و عتاب و خطاب نسبت به کودک منع میکنند مانند: ان الله لیس یغضب (هنگام غضب کسی را تادیب (تنبیه) نکنید.)
با توجه به این دو دسته از روایات میتوان گفت
محبت، رحمت، احترام، عفو و بخشش همیشه مطلوب است و تندی و عتاب و خطاب و غضب نسبت به کودک نه تنها مطلوب نیست بلکه نهی هم شده است. اما اگر برخی از روایات تنبیه کودک را جایز میدانند در مواردی است که راه دیگری جز تنبیه برای اصلاح و تربیت کودک در کار نباشد و یا کارایی خود را نسبت به افرادی از دست داده باشد وگرنه با توجه به این دو دسته از روایات تا وقتی راه اصلاح و تادیب کودک منحصر به تنبیه نباشد و یا دستکم کارایی روش تنبیه در مواردی خاص بیشتر و یا بهتر از روشهای دیگر نباشد، استفاده از تنبیه جایز نخواهد بود. به علاوه، اگر راههای دیگری در کار باشد که کارایی بهتری از روش تنبیه داشته باشند به موجب آیه «ادفع بالتی هی احسن»
باید از آن روشها استفاده کرد.
پس راه اصلی تربیت راه رفق، مدارا، محبت، رحمت و عفو است و استفاده از تنبیه در مواردی جایز است که از راه اصلی نتوان راه به منزل برد. پزشک وقتی کارد جراحی را بدست میگیرد که از درمان بیمار یا دارو مایوس شده باشد. شاهد این مدعا این است که در سیره معصومین (علیهالسّلام) مشاهده نشده است که آنها فرزندان خود را و یا کودکان دیگری را تنبیه کرده باشند؛ البته در موارد نادری برخی از ائمه عبد خود را تنبیه کردهاند و بلافاصله پس از آن پشیمان شده و حتی طلب قصاص از عبد خود نمودهاند
ولی تا آنجا که - بنده تحقیق کردم - مشاهده نشده است که امامی فرزند خود را تنبیه بدنی کرده باشد و این مطلب میتواند شاهد بر این باشد که راه اصلی غیر از تنبیه است و ائمه از آن راه اصلی استفاده میکردهاند و نیازی به تنبیه بدنی پیدا نمیکردهاند.
برخی معتقدند که تنبیه تنها اثری که ممکن است داشته باشد این است که کودک را از دست زدن به عمل خلاف مادامی که بداند تنبیهی در کار است باز میدارد و همین که مطمئن شد که دیگر تنبیهی در کار نیست دوباره به آن کار دست خواهد زد. کسان دیگری گفتهاند اگر تنبیه به جا و به موقع و در حد مطلوب اجرا شود میتواند رفتار نامطلوب را برای همیشه از بین ببرد. اما باید دید روایات در این زمینه چه میگویند. ما در اینجا دست کم دو روایت را نقل میکنیم که میتوان از آنها استفاده کرد که تنبیه اثر اصلاحی دارد:
۱. حضرت علی (علیهالسّلام) میفرماید: «من لم یصلحه حسن المداراة یصلحه حسن المکافاة؛
کسی که
خوشرفتاری او را اصلاح نکند خوب کیفر دادن او را اصلاح خواهد کرد.»
۲. و نیز آن حضرت میفرماید: «استصلاح الاخیارباکرامهم و الاشرار بتادیبهم؛
راه و روش اصلاح خوبان به بزرگداشت آنهاست و اصلاح بدان به تنبیه و عقاب آنهاست.»
با توجه به این دو روایت روشن است که تنبیه اثر اصلاحی دارد و در مواردی که اثر اصلاحی هم نداشته باشد دستکم اثر بازدارندگی خواهد داشت که این نیز در امر تربیت مطلوب است گرچه مطلوب اصلی اصلاح و جایگزینی رفتار مطلوب بجای نامطلوب میباشد.
۱. تنبیه نباید بیش از مقدار جرم و گناه باشد. حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در روایت
اسد بن وداعه پس از آنکه سه مرتبه از تنبیه نهی کرد فرمود: اگر تنبیه کردی به اندازه گناه تنبیه کن.
۲. در تنبیه باید قوت بدنی، سن و شخصیت افراد را در نظر داشت در روایت حماد بن عثمان امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: هر مقدار که حاکم مصلحت بداند بر حسب مقدار گناه و یا قدرت بدنی شخص تعزیر کند.
و نیز ازحضرت علی (علیهالسّلام) نقل شده است که گاهی نصف یا ثلث شلاق را میگرفت و بر حسب سن کودکان آنها را
حد میزد. در مورد شخصیت افراد نیز حضرت علی (علیهالسّلام) میفرماید: «کیفر عقلاء با اشاره است و کیفر جهال با تصریح و صراحت» و یا میفرماید: «کنایه و تعریض برای عاقل شدیدترین عقاب است.»
۳. از تنبیه در حال
غضب باید اجتناب کرد چرا که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و امیرالمؤنین (علیهالسّلام) از ادب کردن در حال غضب نهی کردهاند.
۴. اگر کودک قبل از اینکه تنبیه شود، متنبه شد نباید او را تنبیه کرد؛ زیرا هدف از تنبیه آگاهی و اصلاح کودک است و وقتی هدف حاصل شد دیگر تنبیه معنی ندارد. همینطور اگر پس از تنبیه کودک رفتار او اصلاح شد دیگر نباید رفتار خلاف او را به رخ کشید و آن را بهانهای برای تنبیه و سرزنش او قرار دهیم.
قرآن کریم میفرماید: «زنانی را که به وظائف همسری عمل نمیکنند، موعظه کنید و از همبستری با آنها بپرهیزید و آنها را بزنید، اگر اطاعت کردند دیگر بهانهای برای ستم و آزار آنها مجویید»
این
آیه گرچه در مورد تنبیه زنان است اما با
تنقیح مناط میتوان آن را به تنبیه کودک نیز سرایت داد.
۵. در صورتی میتوان کودک را تنبیه کرد که علم به خلاف و بد بودن عمل و کیفر داشتن آن داشته باشد
محمد بن خالد میگوید در مدینه بودم غلامی را آوردند که مرتکب دزدی شده بود از امام صادق (علیهالسّلام) در مورد او پرسیدم، حضرت فرمود: از او میپرسی اگر میدانست که
دزدی کیفر دارد و کیفر آن چقدر است او را عقاب میکنی و اگر نمیدانست رهایش میکنی.
۶. نباید کودک را به خاطر تشفی خاطر خود تنبیه کرد بلکه هموراه باید صلاح کودک مد نظر باشد. حضرت علی (علیهالسّلام)
عمر بن عبدالعزیز را امر کرد تا بر شخصی اجرای حد کند، عمر موقع اجرای حد آن را ترک کرد، علت را از او پرسیدند در جواب گفت «وجدت فی نفسی غضبا» بعد امام علی (علیهالسّلام) فرمود: کذا ینبغی لمعلم الاطفال ان یراعی منهم حتی یخلص ادبهم لمنا فعهم و لیس لمعلمهم فی ذلک شفاء من غضبه و لا یریح قلبه من غیضه فان ذلک ان اصابه فانما ضرب اولاء المسلمین لراحة نفسها وهو لیس من العدل (برای معلم کودکان هم سزاوار است که این چنین آنها را پرورش دهد تا اینکه اگر انها را تنبیه کردن به خاطر
مصلحت آنها باشد و جایز نیست که معلم به خاطر تشفی خاطر خود و یا راحتی قلب خود از غضب نیست به آنها کودکان را تنبیه کند زیرا اگر چنین کند بچههای مسلمانان را به خاطر
هوای نفس خود زده است و این از
عدل و
عدالت خارج است.).
۷. در تنبیه باید مراحل و مراتب آن را رعایت کرد و باید از مرحله ضعیف شروع کرد چرا که شاید با اجرای مرحلهای ضعیف از تنبیه مثلا یک تغییر چهره کودک به اشتباه خود پی ببرد و اصلاح شود که در این صورت دیگر نیازی به تنبیه بدنی نخواهد بود. قرآن کریم نیز نسبت به تنبیه زنانی که به وظایف خود عمل نمیکنند میگوید «فعظوهن واهجروهن فی المضاجع و اضربوهن..
مفسرین گفتهاند در اینجا تربیت مراد است یعنی ابتدا
موعظه میکنی اگر اطاعات نکرد از همبستری با او پرهیز میکنی و اگر باز اطاعت نکرد او را میزنی. بنابراین یعنی از مرحله ضعیف شروع میکنی و فورا سراغ تنبیه بدنی نمیروی.
استفاده از تنبیه در امر تربیت همواره مخالفان و موافقانی را برانگیخته است با این تفاوت که در گذشته موافقان بیشتری داشته ولی اکنون مخالفان بیشتری دارد. معروف است که روانشناسان تنبیه را (دستکم تنبیه بدنی را) جایز نمیدانند و عدم کارایی و یا اثرات و مضرات جانبی آن را دلیل بر این امور میدانند. ولی باید گفت اولا چنین نیست که تنبیه کارایی نداشته باشد. در بسیاری از موارد، تنبیه اصلاحگر است به طوری که عموم کسانی که در اصلاح رفتار کتابی نوشتهاند تنبیه را به عنوان یکی از روشهای اصلاح و تغییر رفتار ذکر کردهاند و ثانیا در مواردی که تنبیه اصلاحگر نباشد دست کم اثر بازدارندگی و عبرتآموزی برای دیگران را دارد که این خود اثری کمی نیست چه اینکه مواردی وجود دارد که رفتار نامطلوب باید فورا متوقف شود به طوری که اگر متوقف نشود اثرات جبرانناپذیری را ببار خواهد آورد در این صورت است که تنبیه، خصوصا تنبیه بدنی تنها راه ممکن است زیرا سایر روشها زمان زیادی را برای اصلاح و یا توقف رفتار نامطلوب لازم دارند و از این روست که یکی ازمزیتهای روش تنبیه بر سایر روشها را فوریت تاثیر آن میدانند بدین جهت معمول روانشناسان، حتی کسانی که بشدت با تنبیه مخالف هستند در مواردی تنبیه را، حتی تنبیه بدنی را، جایز میدانند. بنابراین چنین نیست که از نظر روانشناسان تنبیه بدنی بکلی مطرود و ممنوع باشد. ما در اینجا نظر برخی از روانشناسان و یا فلاسفهای که در باب تربیت بحث کردهاند نقل میکنیم تا شاهدی بر این مدعا باشد.
گیج و
برلاینی در روانشناسی تربیتی میگویند: «روش دیگر برای از بین بردن یک پاسخ این است که دانشآموز را هنگامی که آن پاسخ روی میدهد تنبیه کنیم» سپس در ادامه میگویند: «آیا تنبیه مؤثر است؟ آیا تنبیه چیز خوبی است؟ به این سؤالات در دهههای اخیرپاسخهای متفاوتی داده شده است. تحقیقات بسیار اخیر نشان میدهد که در اوضاعی خاص بهویژه زمانی که تنبیه شدید مورد استفاده قرار گیرد رفتار میتواند برای همیشه از بین برود (ماتون و ویلورنزو ۱۹۶۶ ص۴۲۶). آیا تنبیه رفتار را کاهش میدهد؟ پاسخ این سؤال قطعا مثبت است (آذرین و هولز ۱۹۶۶ ص۴۲۶). بر طبق شواهدی که
جانستون (۱۹۷۲) خلاصهای از آن فراهم آورده است طرق دیگر کاهش بسامد رفتار (مثل خاموشی سازی، و (DRL در مقایسه با تنبیه در صورتی که بطور صحیح مورد استفاده قرار گیرد تاثیری دیرتر، کم دوامتر و غیر مؤثرتر دارند.» آنها در ادامه میافزایند: «آیا تنبیه با آنکه میتواند مؤثر باشد چیز خوبی است؟ پاسخ به این سؤال به عوامل گوناگونی بستگی دارد. اگر رفتاری را که میخواهید مانع از آن شوید بسیار خطرناک یا ناخوشایندباشد در آن صورت تنبیه به عنوان راهی برای دفع آن رفتار چیز خوبی است.»
گاتری که نظریه بادگیری خود را بر اصل مجاورت استوار ساخته است تنبیه را در امر تربیت و یادگیری مؤثرمی داند. وی میگوید: «تنبیه نه به سبب ناراحتیای که تولید میکند، بلکه به سبب اینکه نحوه پاسخدهی فرد به محرکهای معین را تغییر میدهد مؤثر است... تنبیه به این علت در تغییر دادن رفتار نامطلوب مؤثر است که رفتار ناهمساز با رفتار تنبیه شده را ایجاد میکند.»
وی همچنین میگوید: ما هنگام بحث درباره راههای ترک عادت سه تدبیر میکانیکی را بررسی کردیم که میتوانند در تغییر تداعی بین محرکها و پاسخها بکار روند. تنبیه یکی دیگر از این تدابیر است. تنبیه وقتی که بطور مؤثر بکار رود سبب میشود محرکهایی که قبلا پاسخ نامطلوبی را فرا میخواندند، پاسخ مطلوبی را ایجاد کنند».
جان لیانز و همکاران (۱۹۸۸) میگویند: «بسیاری از مطالعات بیانگر تاثیر تنبیه بر رفتار هستند. این یافتهها میگویند میزان تاثیر تنبیه در فرو نشاندن رفتار نامطلوب وابسته است به: الف) شدت، مدت، فراوانی و توزیع پیامدهای ناخوشایند تنبیه؛ ب) فواصل زمانی اجرای تنبیه؛ ج) شدت رفتاری که بخاطر آن تنبیه صورت میگیرد؛ د) وجود پاسخهای جانشین و ه) محدودهای که در آن رفتار متضاد یا مطلوب
پاداش داده میشود... تنبیه میتواند برای سرکوب. با حذف تقریبا هرگونه رفتار نامطلوب از کودکی اولیه به بعد بکار رود... در روان درمانی تنبیه در اصلاح رفتارهایی که برای کودکان یا دیگران خطر فوری دارد یا جاهایی که نتیجه فوری لازم است بهترین کاربرد را دارد.»
موریس در اصلاح رفتار کودکان میگوید: «درست همانطور که با پاداش دادن به کودک در هر زمان که رفتار مطلوب را انجام میدهد میتوان آن رفتار را نیرومند کرد با پاداش ندادن قاطعانه به کودک هنگام اجرای رفتار نامطلوب نیز میتوان این رفتار را در او کاهش داد... به هرحال در مواقع نادری از تنبیه بدنی (مثل یک سیلی دردناک، یا یک فریاد) باید استفاده شود.»
سیف در کتاب تغییر رفتار و رفتار درمانی در پایان بحث تنبیه چنین میگوید: «با توجه به زیانهای متعدد ناشی از تنبیه و سایر روشهای تنبیهی بهتر است هرگز از آن به عنوان روشهای تربیتی و اصلاحی استفاده نشود و به جای آنها از روشهای دیگری که در این فصل مورد بحث قرار گرفت استفاده شود. با این حال ممکن است رفتار فرد چنان وخیم و خطرناک باشد که هیچ روش دیگری باصطلاح جواب ندهد و ناچار کاربرد روش تنبیه تنها روش ممکن باشد مثل وقتی که رفتار نامطلوب فرد، سلامت و بقای خود او یا افراد دیگر را تهدید میکند.»
سال آکسلرد میگوید: «علی رغم بعضی از نواقصی که به این روش
[
تنبیه
]
نسبت دادهاند من معتقدم که تکنیکهای تنبیه میتوانند ابزار مفید برای آموزگار باشند. یک دلیل این است که تنبیه احتمالا در شرایطی مؤثر واقع میشود که تکنیکهای دیگری مانند تقویت یک رفتار ناهمساز و خاموشی کارگر نیستند، همینطور روشهای تنبیه اغلب رفتارهای نامطلوب را سریعتر از تکنیکهای دیگر کاهش میدهند.»
والترچین و بنکس (۱۹۷۲) معتقدند: «هر کودکی باید بفهمد که در صورت نافرمانی و سرپیچی از اطاعت بزرگسالان با او برخورد نامطلوبی خواهند داشت. اگر کودک به خاطر عمل اشتباه خود تنبیه نشود تصور میکند که عمل او بطور ضمنی تایید شده است.»
رونالدس. ایلنگورث میگوید: «بسیاری از والدین بر این باورند که تنبیه بدنی نادرست و نامطلوب است و به جای آن اغلب از تنبیه ذهنی و روانی که به مراتب خطرناکتر است، استفاده میکنند. هیچ پدر و مادری هرگز نباید از سلاح تهدید به ترک کودک، یا دوست نداشتن او و یا فرستادن کودک به شبانه روزیها استفاده کند. در تمام مواقع، چه در خانه و چه در
مدرسه، سلاح
تمسخر،
انتقاد و تحقیر کودک بد و نامطلوب است و نتیجهای جز اینکه کودک را غمگین و دچار نا امنی سازد نخواهد داشت. در مورد کودکان سنین پیش از دبستان که به اندازه کافی میفهمند زدن ضربهای آرام به پشت او بدون خطر است. همین تنبیه نیز پس از آن سن، غالبا غیر ضروری و نامطلوب است. به هر حال باید توجه داشت که تنبیه بدنی به هیچ عنوان نباید آسیب برساند. همچنین کودک نباید در حضور خواهران و برادران خود تنبیه بدنی شود احیانا اگر تنبیه شد، پس از آن دیگر نباید با او حرف زد.»
با توجه به آنچه که از برخی از روانشناسان و مربیان نقل شد روشن است که در روانشناسی نیز تنبیه، حتی تنبیه بدنی، بکلی مطرود و ممنوع نیست بلکه در مواردی آن راجایز و حتی لازم میدانند.
نتیجه اینکه به نظر ما روایات
معصومین (علیهم السلام) تنبیه کودک را در جهت
تربیت او
جایز میدانند. گرچه این روش مطلوبیت اولی را ندارد. یعنی مادام که برای تربیت کودک از روشهای دیگری بتوان استفاده کرد بهتر است از این روش استفاده نشود و چهبسا اگر از روشهای دیگر به نحو صحیح استفاده شود هیچگاه نیازی به تنبیه کودک حاصل نشود ولی در هر حال اگر در امر تربیت کودک از نظر مربی به تنبیه او نیاز شد تنبیه او جایز است و مضرات فرضی در برابر اصل هدایت و تربیت کودک از اهمیت چندانی برخوردار نیستند خصوصا اگر بتوان با استفاده از روشهایی مضرات فرضی را کاهش داد و یا حتی آنها را از بین برد که در صورت توفیق به برخی از آنها که معصومین (علیهالسّلام) بکار میبردهاند خواهیم پرداخت.
در پایان اشاره به این مطلب را لازم میدانم که این مقاله خلاصهای است از اصل مقاله که توسط نویسنده در دفتر همکاری
حوزه و
دانشگاه موجود میباشد لذا کسانی که خواهان مطالعه بیشتر در این زمینه هستند میتوانند به اصل مقاله مراجعه کنند.
التبیان، الطوسی (م. ۴۶۰ ق.)؛ به کوشش احمد حبیب العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ تشویق و تنبیه از دیدگاه قرآن کریم، کبری کاشانیها، تهران، نشر رامین، ۱۳۷۷ ش؛ تفسیر راهنما، هاشمی رفسنجانی و دیگران، قم، دفتر تبلیغات، ۱۳۷۳ ش؛ التفسیر الکبیر، الفخر الرازی (م. ۶۰۶ ق.)؛ قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ ق؛ جامع البیان، الطبری (م. ۳۱۰ ق.)؛ به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ ق؛ الجامع لاحکام القرآن، القرطبی (م. ۶۷۱ ق.)؛ بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۷ ق؛ جواهرالکلام، النجفی (م. ۱۲۶۶ ق.)؛ به کوشش قوچانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛ خانواده و تربیت کودک، علی قائمی، تهران، امیری؛ روض الجنان، ابوالفتوح رازی (م. ۵۵۴ ق.)؛ به کوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ ش؛ زمینه روانشناسی، هیلگارد اتکینسون و دیگران، ترجمه: رفیعی، تهران، ارجمند، ۱۳۸۴ ش؛ سیری در تربیت اسلامی، مصطفی دلشاد، تهران، نشر و تحقیقات ذکر، ۱۳۷۶ ش؛ عدة الداعی، ابن فهد الحلی (م. ۸۴۱ ق.)؛ به کوشش موحد قمی، دار الکتب الاسلامی؛ فرهنگ توصیفی روانشناسی، فرانک برونو، ترجمه: یاسائی، طاهری، تهران، ناهید، ۱۳۸۴ ش؛ فرهنگ فارسی، معین (م. ۱۳۵۰ ش.)؛ تهران، امیرکبیر، ۱۳۷۵ ش؛ الکشاف، الزمخشری (م. ۵۳۸ ق.)؛ مصطفی البابی، ۱۳۸۵ ق؛ لسان العرب، ابن منظور (م. ۷۱۱ ق.)؛ به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ ق؛ لغت نامه، دهخدا (م. ۱۳۳۴ ش.) و دیگران، تهران، مؤسسه لغت نامه و دانشگاه تهران، ۱۳۷۷ ش؛ مجمع البیان، الطبرسی (م. ۵۴۸ ق.)؛ بیروت، دار المعرفة، ۱۴۰۶ ق؛ المیزان، الطباطبایی (م. ۱۴۰۲ ق.)؛ بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ ق.
دائرةالمعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله«تنبیه»، تاریخ بازیابی ۹۶/۹/۱۸ پایگاه اطلاعرسانی حوزه، برگرفته از مقاله «تنبیه از دیدگاه اسلامی»، تاریخ بازیابی ۹۶/۹/۱۸.