• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تفسیر آیه رجعت

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اهل بیت (علیهم‌السّلام) در ترویج و توسعه فرهنگ قرآنی، به ویژه تفسیر قرآن کریم، نقش کلیدی و اساسی در تبیین حقایق قرآنی دارند. این مهم، همزمان با نقش تاثیرگذار رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در تفسیر آیات قرآن و تربیت مفسّرانی گران‌قدر از صحابه، از جمله حضرت علی (علیه‌السّلام) به عنوان صدرالمفسّرین و آگاه‌ترین اشخاص به ظاهر و باطن قرآن آغاز می‌شود. در این مقاله نمونه‌ای از تفاسیر معتبر منقول از اهل بیت (علیهم‌السّلام) به عنوان آموزش کیفیت صحیح پرداختن به تفسیر قرآن کریم و روش استنباط معانی حکیمانه آن، مثل تفسیر آیه رجعت آورده و به بررسی آن خواهیم پرداخت.



خداوند می‌فرماید: «و یوم نحشر من کل امة فوجا ممن یکذب بایاتنا فهم یوزعون؛ و آن روز که از هر امتی گروهی از کسانی را که آیات ما را تکذیب کرده‌اند محشور می‌گردانیم؛ پس آنان نگاه داشته می‌شوند تا همه به هم بپیوندند.»


این آیه روشن‌ترین دلیل بر اثبات رجعت است -یعنی حشر اصغر پیش از حشر اکبر در روز قیامت- زیرا در این آیه، به حشر گروهی از هر امت؛ یعنی جمعی از آنان، نه تمامی اشاره شده است.
در حالی که درباره حشر اکبر می‌فرماید: «و حشرناهم فلم نغادر منهم احدا؛ و آنان را گرد می‌آوریم و هیچ‌یک را فروگذار نمی‌کنیم.» و به همین مضمون آیه «یوم نحشرهم جمیعا؛ و روزی را که همه آنان را محشور می‌کنیم.» در چند جا تکرار شده است.

۲.۱ - فرمایش امام صادق در مورد آیه

امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: این آیه -و یوم نحشر من کل امة فوجا- درباره رجعت است. به آن حضرت گفتند: ولی مردم گمان می‌کنند که منظور روز قیامت است. فرمود: آیا خداوند در روز قیامت از هر امتی گروهی را محشور می‌کند و دیگران را رها می‌سازد؟ نه، بلکه در رجعت چنین است، ولی در قیامت همه محشور می‌شوند چنان‌که فرمود: «و حشرناهم فلم نغادر منهم احدا؛
رجعت -بر حسب اعتقاد شیعه امامیه- بدین معناست که عده‌ای از مردگان پیش از قیامت کبری به زندگی دنیا بر می‌گردند، سپس دوباره می‌میرند. چنین عقیده‌ای در کنار قدرت خداوندی بدعت شمرده نمی‌شود و نمونه‌هایی از آن بارها در قرآن یاد شده است؛ از قبیل قصه عُزَیر، اصحاب کهف، آنان که از سرزمین خود -در حالی که هزاران نفر بودند- خارج شدند، هفتاد نفر از قوم موسی و غیر آن، که در امت‌های پیشین اتفاق افتاده است. بنابراین اگر در این امت هم مثل آن به وقع بپیوندد، بی‌سابقه نخواهد بود.


صاحب‌نظران در این‌باره دلایل روشن اقامه کرده‌اند و تا امکان داشته درباره آن سخن گفته‌اند که به بخشی از آن اشاره می‌کنیم:
شیخ صدوق (رحمة‌الله‌علیه) در رسالة الاعتقاد در اثبات رجعت بیانی کامل دارد. در آنجا به آیاتی استشهاد کرده که در آن به زنده شدن مردگانی اشاره شده است و خداوند آنان را پس از آنکه میرانده، از نو زنده کرده است.
آنان زمانی زیسته و سپس برای دومین بار مرده‌اند؛ همچنین درباره رجعت می‌گوییم: عده‌ای به دنیا باز می‌گردند و مدتی به زندگی خود ادامه می‌دهند و سپس می‌میرند. تمام این موارد دلالت بر امکان رجعت دارند و اثبات می‌کنند که نه بی‌سابقه است و نه در کنار قدرت خداوندی ناروا است. آیاتی که بدان استشهاد شده عبارتند از:

۳.۱ - آیه اول

«الم تر الی الذین خرجوا من دیارهم و هم الوف حذر الموت. فقال لهم الله موتوا، ثم احیاهم؛ آیا از (حال) کسانی که از بیم مرگ از خانه‌های خود خارج شدند و هزاران تن بودند، خبر نیافتی؟ پس خداوند به آنان گفت: تن به مرگ بسپارید؛ آنگاه آنان را زنده ساخت.» اینان قوم حزقیل‌اند که به او ابن العجوز «زیرا مادرش زنی پیر بود و از خدا خواست که به او فرزند عطا کند و خدا هم در آن سن به او فرزند داد.» هم گفته‌اند. آنان از جنگ یا طاعون فرار کردند؛ در نتیجه خدا آنان را میراند. حزقیل در پی آنان از خانه خارج شد که ایشان را مرده یافت. از خدا خواست تا نعمت حیات را به آنان بازگرداند و خدا هم چنین کرد. به دنیا بازگشتند و در خانه‌ها ساکن شدند و خوردند و ازدواج کردند و تا خدا خواست در این دنیا درنگ کردند. سپس با اجل طبیعی خود از دنیا رفتند. «این حدیث را حمران بن اعین از امام باقر (علیه‌السّلام) روایت کرده است.»

۳.۲ - آیه دوم

«او کالذی مر علی قریة و هی خاویة علی عروشها. قال انی یحیی هذه الله بعد موتها. فاماته الله ماة عام، ثم بعثه -تا آنجا که می‌فرماید- و لنجعلک آیة للناس؛ یا چون آن‌کس که از شهری که بام‌هایش یک سر فرو ریخته بود - عبور کرد (و با خود) گفت: چگونه خداوند (اهل) این (ویران‌کده) را پس از مرگشان زنده می‌کند؟ پس خداوند او را (به مدت) صد سال میراند؛ آنگاه او را برانگیخت (تا آنجا که می‌فرماید:) این ماجرا برای آن است که تو را نشانه‌ای (برای درستی باور داشتن قیامت) قرار دهیم.» می‌گویند: او عُزَیر یا ارمیا است که هر دو در روایات آمده است.
اولی از امام صادق (علیه‌السّلام) و دومی از امام باقر (علیه‌السّلام) روایت شده است و از علی (علیه‌السّلام) روایت شده است که فرمود: عزیر در حالی که زنش حامله بود از میان خانواده خود رفت. او پنجاه سال داشت و وقتی برگشت، هنوز در همان سن اولیه -پنجاه سال- باقی مانده بود، دید پسرش از او بزرگ‌تر است و صد سال دارد؛ و این یکی از نشانه‌های الهی است.

۳.۳ - آیه سوم

«و اذ قلتم یا موسی لن نومن لک حتی نری الله جهرة فاخذتکم الصاعقة و انتم تنظرون. ثم بعثناکم من بعد موتکم لعلکم تشکرون؛ و چون گفتید: ‌ای موسی تا خدا را آشکارا نبینیم، هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد؛ پس در حالی که می‌نگریستید صاعقه شما را فرا گرفت، سپس شما را پس از مرگتان برانگیختیم؛ شاید شکرگزاری کنید.»

۳.۳.۱ - قول طبرسی درباره آیه

مرحوم طبرسی می‌گوید: بعثناکم یعنی شما را زنده گردانیدیم تا موقعی که اجل‌های شما فرا رسد -و اضافه می‌کند:- عده‌ای از علمای ما برای اثبات جواز رجعت به این آیه استدلال کرده‌اند و سخنان آنان که گفته‌اند: احیای اموات فقط در زمان حیات پیامبر جایز است تا دلیل بر نبوت او باشد، سخن نادرستی است؛ زیرا نزد ما و بلکه در نظر اکثر دانشمندان جایز شمرده شده است که معجزه بر دست ائمه و اولیا نیز ظاهر می‌شود.

۳.۳.۲ - دفع و دخل از قول بلخی

ابوالقاسم بلخی می‌گوید: رجعت به این صورت که از قبل اعلام شده باشد جایز نیست، چون موجب تشویق به ارتکاب گناه می‌شود -به امید آنکه در موقع بازگشت توبه خواهند کرد.- جواب این سخن این است: رجعتی که ما قائل هستیم شامل همه افراد نمی‌شود.
بنابراین موجب تشویق به گناه نیست؛ زیرا هیچ فردی می‌تواند قطع پیدا کند که حتما باز خواهد گشت.
«در احادیث آمده که طبق آیه که تعبیر به فوجا نموده است، رجعت مخصوص سران کفر و ایمان است.» «لذا هر کس نمی‌تواند دل‌خوش باشد که در بازگشت و رجعت بتواند گناهان خود را جبران نماید. در دنباله این مقال به این روایات اشاره می‌شود.»

۳.۴ - آیه چهارم

خداوند در خطاب به عیسی می‌فرماید: «و اذ تخرج الموتی باذنی؛ و آنگاه که مردگان را به اذن من (زنده از قبر) بیرون می‌آوردی.»
مرحوم صدوق می‌گوید: همه مردگانی که عیسی مسیح به اذن خداوند زنده کرد، مدتی زیستند و سپس با اجل طبیعی خود از دنیا رفتند.

۳.۵ - آیه پنجم

داستان اصحاب کهف که در سوره کهف از آیه ۱۱ «و ضربنا علی آذانهم فی الکهف تا آیه ۲۵ «و لبثوا فی کهفهم ثلاثمائة؛ بدان اشاره رفته است، یکی دیگر از دلایل امکان رجعت است.
شیخ صدوق می‌گوید: حال که رجعت در امت‌های پیشین رخ داده است، تعجبی ندارد که نظیر آن در این امت هم اتفاق بیفتد چه اینکه در حدیث است: هر چه در امت‌های پیشین واقع شده است، در این امت نیز به وقوع خواهد پیوست.
[۱۷] صدوق، محمد بن علی، العقائد، ص۶۲.


۳.۶ - آیه ششم

علاوه بر موارد بالا، مرحوم مفید به این آیه استدلال کرده است: «قالوا ربنا امتنا اثنتین و احییتنا اثنتین فاعترفنا بذنوبنا فهل الی خروج من سبیل؛ گفتند: پروردگارا، دوبار ما را به مرگ رسانیدی و دو بار ما را زنده گردانیدی به گناهانمان اعتراف کردیم؛ پس آیا راه بیرون شدنی (از آتش) هست؟.»
این اعتراف و درخواست روز قیامت خواهد بود؛ و مقصود از دو حیات عبارت است از یک حیات پیش از رجعت و یک حیات پس از آن و دو مرگ نیز یکی پیش از رجعت و دیگری پس از آن است؛ زیرا آنان بر کوتاهی‌هایی که در این دو حیات کرده‌اند، پشیمانند و مسلم است که عمل نافع و تکلیف جز در زندگی دنیا متصور نیست. «شیخ مفید سخن پیرامون این آیه را به کمال رسانده است.»

۳.۷ - آیه هفتم

شیخ مفید به این آیه استدلال کرده «انا لننصر رسلنا و الذین آمنوا فی الحیاة الدنیا؛ در حقیقت، ما فرستادگان خود و کسانی را که گرویده‌اند -در زندگی دنیا- قطعا یاری می‌کنیم.»
از ایشان درباره نصرت؛ یاری در آیه پسش شده و او چند جواب به آن داده است و جواب علمای امامیه به این سوال را آورده می‌گوید: پاسخ امامیه این است که خداوند تعالی به وعده خود وفا کرده و اولیای خود را پیش از رستاخیز، به هنگام قیام قائم (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) و رجعتی که وعده آن را در آخرالزمان به مومنان داده است، یاری می‌کند.

۳.۸ - آیه هشتم

صدوق به این آیه نیز استدلال کرده است: «و اقسموا بالله جهد ایمانهم لا یبعث الله من یموت، بلی وعدا علیه حقا ولکن اکثر الناس لا یعلمون؛ و با سخت‌ترین سوگندهایشان به خدا سوگند یاد کردند که خدا کسی را که می‌میرد بر نخواهد انگیخت. آری، (انجام) این وعده بر او حق است، لیکن بیشتر مردم نمی‌دانند.»
او می‌گوید: یعنی در زمان رجعت، چه اینکه خداوند می‌فرماید: لیبین لهم الذی یختلفون فیه؛ تا (خدا) آنچه در (مورد) آن اختلاف دارند برای آنان توضیح دهد.» و تبیین تنها در دنیاست (نه آخرت).

۳.۹ - آیه نهم

جارالله زمخشری در حدیث ذوالقرنین که از علی (علیه‌السّلام) روایت کرده است می‌گوید: ابن کوا از حضرت سوال کرد: ذوالقرنین کیست؟ آیا فرشته است یا پیامبر؟ فرمود: نه فرشته است و نه پیامبر، بلکه بنده‌ای نیکوکار بود که در راه اطاعت خداوند بر فرق راست او ضربه‌ای وارد شد و مرد؛ آنگاه خداوند او را زنده کرد؛ باز بر فرق چپ او ضربه وارد آمد و مرد؛ باز خداوند او را حیات بخشید؛ لذا ذوالقرنین نامیده شد و در میان شما هم نظیر او هست. که منظور، خود حضرت است.

۳.۹.۱ - قول ابن طاووس در مورد ذوالقرنین

ابن طاووس می‌گوید: مولای ما علی (علیه‌السّلام) فرمود: در میان شما هم نظیر او هست و با این جمله اشاره دارد به ضربه‌ای که ابن ملجم بر ایشان زد و آن حضرت پس از شهادت به دنیا برمی‌گردد چنان که ذوالقرنین برگشت؛ و این روایت زمخشری نسبت به رجعت از روایات شیعه در این‌باره رساتر است.

۳.۱۰ - آیه دهم

شیخ حسن بن سلیمان در کتاب المحتضر، حدیث ائمه اثنا عشر را که سلمان فارسی از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روایت کرده است نقل می‌کند و می‌افزاید: سلمان پس از نقل حدیث گفت: من گریستم و عرضه داشتم: ‌ای پیامبر خدا! آیا من ایشان را درک خواهم کرد؟ فرمود: تو و امثال تو و هر کس آنان را با شناخت صحیح دوست بدارد، آنان را درک خواهد کرد.
سلمان می‌گوید: آنگاه خدا را فراوان شکر گزاردم و گفتم: ‌ای رسول خدا، یعنی من تا آن روزگار عمر می‌کنم؟ فرمود: ‌ای سلمان! بخوان «ثم رددنا لکم الکرة علیهم و امددناکم باموال و بنین و جعلناکم اکثر نفیرا؛ پس دوباره شما را بر آنان چیره می‌کنیم و شما را با اموال و پسران یاری می‌دهیم و نفرات شما را بیشتر می‌گردانیم.»

۳.۱۰.۱ - ضمانت پیامبر بر عودت سلمان

سلمان می‌گوید: گفتم: ‌ای رسول خدا! با ضمانت خودت! گفت: آری و نیز هر کس که از ماست و در راه دفاع از ما به او ستمی شده باشد، سپس خداوند، شیطان و سپاه او را احضار می‌کند؛ و نیز هر کسی که در ایمان خود یا در کفر خود خالص بوده است احضار خواهند شد تا انتقام گرفته شود و پروردگار تو به احدی ستم روا نمی‌دارد؛ و ما تاویل این آیه هستیم: «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثین و نمکن لهم فی الارض؛ و خواستیم بر کسانی که در آن سرزمین فرو دست شده بودند منت نهیم و آنان را پیشوایان گردانیم و ایشان را وارث (زمین) کنیم، و در زمین قدرتشان دهیم.»

۳.۱۰.۲ - قول طبرسی درباره رجعت

علامه مجلسی می‌گوید: روایت ائمه اثنا عشر را ابن عیاش نیز در مقتضب از سلمان نقل کرده است. البته این، تاویل هر دو آیه به شمار می‌رود و تفسیر معانی باطنی آنها است.

۳.۱۰.۲.۱ - عودت بهترین‌ها

طبرسی می‌گوید: کسانی از امامیه که قائل به رجعت هستند با استناد به این آیه ۸۳ نمل، بر صحت آن استدلال کرده‌اند؛ بدین بیان که مِنْ در کلام برای تبعیض است؛ لذا دلالت بر این دارد که گروهی از مردم محشور خواهند گشت نه همه؛ و این نمی‌تواند صفت روز قیامت باشد که همه در آن محشور می‌شوند و خداوند در توصیفش گفته است: «وحشرناهم فلم نغادر منهم احدا.» علاوه بر این، روایات بسیاری از طریق امامان اهل بیت رسیده است که می‌رساند: خداوند در دوران قیام مهدی (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) گروهی از پیروان حق را که پیش از آن مرده‌اند، باز خواهد گرداند تا به ثواب یاری او نایل و به سبب ظهور دولت او شادمان شوند.

۳.۱۰.۲.۲ - عودت بدترین‌ها

نیز گروهی از دشمنان را باز خواهد گرداند تا از آنان انتقام گرفته شود و به آنچه سزاوارند برسند. شکی نیست که این کار برای خداوند، مقدور است و ناممکن نیست و خداوند هم آن را در میان امت‌های گذشته انجام داده و قرآن هم در چند موضع درباره آن سخن گفته است؛ مانند قصه عزیر و غیر آن، که در جای خود به تفسیر آن پرداختیم. لیکن گروهی دیگر، اخبار مربوط به رجعت را تاویل کرده و گفته‌اند: منظور روایات از رجعت، رجوع دولت حقه امامان است نه رجوع خود اشخاص و زنده شدن مردگان. آنان به گمان اینکه رجعت با تکلیف منافات دارد دست به چنین تاویلی زده‌اند.

۳.۱۰.۲.۳ - عدم وجود جبر در رجعت

-طبرسی سپس می‌گوید:- ولی چنین نیست؛ زیرا در اخبار مربوط به رجعت نشانه‌ای از اینکه رجعت موجب اجبار کسی در انجام واجب یا ممنوع شدن کسی از ارتکاب قبیح باشد به چشم نمی‌خورد و تکلیف، هیچ منافاتی با عقیده به رجعت ندارد؛ همان‌گونه که با ظهور معجزه‌های شگفت‌آور و نشانه‌های قاطع -صحیح است و- موجب تنافی نیست. -اضافه می‌کند:- گذشته از این، رجعت تنها به وسیله ظواهر اخبار به اثبات نرسیده است تا تاویل‌بردار باشد، بلکه در این باب، اجماع امامیه دلیل است و اخبار، این اجماع را تایید می‌کند.

۳.۱۰.۳ - قول مجلسی

علامه مجلسی گفتاری مفصل پیرامون رجعت دارد؛ او بیش از دویست روایت از منابع معتبر نقل کرده آنگاه می‌گوید: چگونه کسی که به حقانیت ائمه اطهار معتقد است می‌تواند در موضوعی که به تواتر از آنان نقل شده و حدود دویست حدیث به آن صراحت دارند، تردید کند؛ آن هم احادیثی که چهل‌و‌اندی نفر از ثقات بزرگ آن را روایت کرده و در بیش از پنجاه تالیف خود آن را گرد آورده‌اند.
مجلسی آنگاه کسانی را که در خصوص رجعت تالیف داشته یا احادیث آن را در کتاب‌های خود نقل کرده‌اند، نام می‌برد سپس به آیات قرآن استشهاد می‌کند و نیز روایاتی را که از غیر طریق اهل بیت رسیده و به مساله رجعت ارتباطی دارد یا نظیر آن است می‌آورد.

۳.۱۰.۴ - قول آلوسی

آنان که معتقد به رجعت نیستند آیه ۸۳ سوره نمل را چنین تفسیر کرده‌اند: مراد از حشر در آیه، رفتن به سوی دوزخ -پس از حشر اکبر- است، و مقصود از فوجا، رؤسا و رهبران ضلالت‌اند که در پیشاپیش پیروان خود به دوزخ روانه می‌شوند، ابوجهل، ولید بن مغیره و شعبة بن ربیعه پیشاپیش گفتار مکه به سوی دوزخ روانه می‌شوند و به همین ترتیب، رهبران دیگر امت‌ها نیز پیشاپیش پیروانشان به سوی دوزخ رهسپار می‌گردند.

۳.۱۰.۵ - قول جارالله

زمخشری در تفسیر «فهم یوزعون» می‌گوید: یعنی اولین و آخرین ایشان نگاه داشته می‌شوند تا اینکه همگی جمع شوند؛ آنگاه به آتش افکنده می‌شوند. -سپس می‌گوید:- ابن تعبیر بیانگر کثرت عدد و گستردگی آنان است، چه اینکه از سپاهیان سلیمان نیز با همین وصف یاد شده است. خداوند درباره آنان می‌گوید: «و حشر لسلیمان جنوده من الجن و الانس و الطیر فهم یوزعون؛ و برای سلیمان، سپاهیانش از جن و انس و پرندگان جمع آوری شدند و دسته دسته گردیدند.»
ولی درباره دشمنان حق به صورت دسته‌جمعی آمده که محشور می‌شوند؛ آنگاه گروه گروه وارد دوزخ می‌گردند «و یوم یحشر اعداء الله الی النار فهم یوزعون؛ و روزی را که دشمنان خدا به سوی آتش گرد آورده و دسته‌دسته می‌شوند.» اعداء، جمع است و مضاف، که طبق قواعد اصولی افاده عموم می‌کند؛ لذا تمامی دشمنان الهی را شامل می‌شود. در آن روز همگان یک‌جا بر انگیخته می‌شوند و سپس فوج‌فوج به جهنم وارد می‌گردند.


اما آیه ۸۳ سوره نمل صراحت دارد که تنها از هر امتی گروهی برانگیخته می‌گردند: «و یوم نحشر من کل امة فوجا.» من، افاده تبعیض می‌کند؛ پس برخی از هر امت -که سران آنانند- محشور می‌گردند و آن، جز در غیر روز رستاخیز بزرگ، قابل تصور است و همان زمان رجعت است و فهم یوزعون به معنای آن است که گروه‌بندی می‌گردند و از هر امتی گروهی محشور می‌شوند.
آیه به خوبی بر این معنا دلالت دارد و شواهد آن از خود قرآن نیز فراوان است که چنین حادثه‌ای در امت‌های سلف واقع شده است و روایات معصومین (علیهم‌السّلام) نیز به آن تصریح دارد؛ لذا همان‌گونه که مرحوم مجلسی فرموده، دلیلی بر رد یا انکار آن وجود ندارد.
این یکی دیگر از شواهد زنده بر فهم عمیق ائمه اهل بیت (علیهم‌السّلام) از قرآن کریم است که دیگران از این منبع پر فیض الهی محروم گشته‌اند.


۱. نمل/سوره۲۷، آیه۸۳.    
۲. کهف/سوره۱۸، آیه۴۷.    
۳. انعام/سوره۶، آیه۲۲.    
۴. انعام/سوره۶، آیه۱۲۸.    
۵. یونس/سوره۱۰، آیه۲۸.    
۶. سبا/سوره۳۴، آیه۴۰.    
۷. ر. ک:فیض کاشانی، محمدمحسن، تفسیر صافی، ج۴، ص۷۵.    
۸. بقره/سوره۲، آیه۲۴۳.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۱۳۳.    
۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۱۳۴.    
۱۱. بقره/سوره۲، آیه۲۵۹.    
۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۲، ص۱۷۳.    
۱۳. بقره/سوره۲، آیه۵۶ - ۵۵.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۲۲۲.    
۱۵. مائده/سوره۵، آیه۱۱۰.    
۱۶. کهف/سوره۱۸، آیه۲۵ - ۱۱.    
۱۷. صدوق، محمد بن علی، العقائد، ص۶۲.
۱۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵۳، ص۱۲۹ - ۱۲۸.    
۱۹. غافر/سوره۴۰، آیه۱۱.    
۲۰. ر. ک:مفید، محمد بن محمد، مسائل سرویه، ص۳۴.    
۲۱. غافر/سوره۴۰، آیه۵۱.    
۲۲. مفید، محمد بن محمد، مسائل عکبریه، ص۷۴، مساله ۲۱.    
۲۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵۳، ص۱۳۰.    
۲۴. نحل/سوره۱۶، آیه۳۸.    
۲۵. نحل/سوره۱۶، آیه۳۹.    
۲۶. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، رسالة الاعتقاد، ج۵۳، ص۱۳۰.    
۲۷. زمخشری، محمود بن عمر، تفسیر الکشاف، ج۲، ص۷۴۳، ذیل آیه‌های ۸۸ - ۸۳ سوره کهف.    
۲۸. کهف/سوره۱۸، آیه۸۳-۸۸.    
۲۹. حلی، سیدعلی بن طاووس، سعد السعود، ص۶۵.    
۳۰. اسراء/سوره۱۷، آیه۶.    
۳۱. قصص/سوره۲۸، آیه۵-۶.    
۳۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵۳، ص۱۴۴ - ۱۴۲.    
۳۳. نمل/سوره۲۷، آیه۸۳.    
۳۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۷، ص۲۳۵ - ۲۳۴.    
۳۵. ر. ک:مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۵۳، باب ۲۹، رجعت، ص۳۹ - ۱۴۴.    
۳۶. آلوسی، محمود، روح المعانی، ج۲۰، ص۲۶.    
۳۷. زمخشری، محمود بن عمر، تفسیر الکشاف، ج۳، ص۳۸۵.    
۳۸. نمل/سوره۲۷، آیه۱۷.    
۳۹. فصلت/سوره۴۱، آیه۱۹.    
۴۰. نمل/سوره۲۷، آیه۸۳.    



محمدهادی معرفت، تفسیر و مفسران، ج۱، ص۵۱۴-۵۲۲.    






جعبه ابزار