• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تفسیر کلبی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تفسیر احکام القرآن اثـر محمد بن سائب کلبی از مفسران معروف شیعه و از اصحاب می‌باشد. وی منسوب به قبیله بنی کلاب یا بنی کلب از قبایل اصیل عربی، متوفای ۱۴۶ می‌باشد.



تفسیر کلبی، تفسیر احکام القرآن اثـر ابـوالـنـصر محمد بن السائب بن بشر کلبی (م ۱۴۶ ق) از مفسران معروف شیعه و از اصحاب حضرت امام محمد الباقر و امام جعفر الصادق (علیهماالسّلام). ابن ندیم در کتاب الفهرست خود هنگام ذکر کتاب‌هائی که درباره علوم قرآن تالیف گردیده است از این تفسیر به نام احکام القرآن کلبی یاد کرده است و جمعی به نام آیات الاحکام ضبط کرده‌اند و هر دو تفسیر متحد هستند.


ابن خلکان می‌گوید: کلبی، صاحب تفسیر و عالم به انساب و در این دو رشته سرآمد و مقتدای همگان بوده است. جلال‌الدین سیوطی می‌گوید: به بلندایی و پر محتوایی تفسیر کلبی کسی ننگاشته است.
آقابزرگ تهرانی در الذریعة از این تفسیر به نام آیات الاحکام نام برده و از قول ابن عدی می‌نویسد کلبی صاحب تفسیر کبیر است که از بزرگترین تفاسیر معروف می‌باشد. با این ترتیب کلبی صاحب دو تفسیر می‌باشد به نام تفسیر کبیر و تفسیر آیات الاحکام.
گـفـتـه‌اند که نخستین کسی است که در این فن در اسلام کتابی تالیف نموده است، و ابن حجر عسقلانی در کتاب خویش تهذیب التهذیب پای خود را فراتر گذاشته و ابوالنصر کلبی را به خاطر تشیع‌اش به کفر و زندقه متهم کرده است.
تـفسیرهای مورد بحث به زبان عربی و چنان چه از متون تاریخ استفاده می‌گردد در تفسیر آیات و در فقه و آیات احکام قرآن کریم و به شیوه روائی است و متاسفانه اکنون موجود نمی‌باشد.
[۳] صدر، سیدحسن، تاسیس الشیعة، ص۳۲۱.
[۴] صدر، سیدحسن، تاسیس الشیعة، ص۳۲۵.
[۵] سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، الاتقان فی علوم القرآن، ج۴، ص۲۳۹.
[۱۶] شفیعی، محمد، مفسران شیعه، ص۶۵.



این تفسیر از کهن‌ترین و با ارزش‌ترین تفاسیر سلف شناخته شده و همواره مورد استفاده مفسران قرار داشته است. البته به جهت تهمت‌های ناروایی که به وی بسته بودند، بزرگان اهل حدیث و تفسیر و نیز تاریخ، از همان دوران، در هنگام نقل حدیث از وی، با کنیه یا لقب از او یاد می‌کردند و در حالی که او را یکی از سرشارترین منبع تفسیر و حدیث و تاریخ می‌شناختند. سمعانی می‌گوید: ثوری و محمد بن اسحاق، هنگام روایت از او، می‌گفتند: حدثنا ابو النضر، تا شناخته نشود. عطیه عوفی او را با عنوان ابو سعید یاد می‌کرد و می‌گفت: حدثنی ابو سعید.
[۲۰] سمعانی، عبدالکریم، الانساب، ج۵، ص۸۶.



آراء تفسیری وی در کتب پس از وی امثال طبری، سیوطی، ابن عطیه، ابن کثیر، طبرسی و غیره فراوان به چشم می‌خورد و غالبا با همان عنوان کلبی و احیانا با عناوین دیگر از او یاد می‌شود و شاید به همین جهت، فؤاد سزگین به اشتباه رفته که می‌گوید: طبری در تفسیر، از کلبی بهره نگرفته و در تاریخ‌ اندکی از او بهره گرفته است!
[۲۱] سزگین، فؤاد، تاریخ التراث العربی، مجلد اول، ج۱، ص۸۱.

ما، با یک بررسی سردستی، بیش از هفتاد مورد در تفسیر طبری یافتیم که آراء تفسیری کلبی را با همین عنوان آورده است و شگفت آنکه در چاپ‌های اخیر تفسیر طبری مقدمه نویس آن، به پیروی از فؤاد سزگین، بدون تحقیق، سخن او را تکرار کرده و افزوده است: طبری در تفسیر، از کلبی، مقاتل و واقدی چیزی نیاورده؛ زیرا آنان را مورد اعتماد نمی‌دانست! (شیخ خلیل المیس، در مقدمه کوتاهی که بر تفسیر طبری نوشته می‌گوید: طبری، سعی داشته تا از منابع معتبر نقل کند؛ لذا از کلبی، مقاتل و واقدی چیزی نیاورده؛ زیرا آنان را مورد اعتماد نمی‌دانست.)
[۲۲] طبری، ابوجعفر، تفسیر طبری، ج۱، ص۹، انتشارات دارالفکر.
در حالی که از هر سه نفر، روایت دارد (از مقاتل بیش از ۲۰ مورد و از واقدی چهار، پنج مورد، به طور سردستی دیده شده است) که محقق مزبور، اگر به ابزار اطلاعاتی که امروزه در دست است مراجعه می‌کرد، چنین پندار بی اساسی را اظهار نمی‌داشت!
جای سوال است: این تفسیر کهن _که انباشته‌ای از علم است_ چرا تاکنون به چاپ نرسیده، با آنکه نسخه‌های فراوانی از آن هنوز در دست است؟!
فؤاد سزگین، از نسخه‌های متعدد خطی این تفسیر _با ذکر خصوصیات هر یک_ یاد می‌کند که اکنون بیش از ۴۰ نسخه تنها در شهر اسلامبول و چندین نسخه در شهرهای بغداد، کابل، پنگیپور و دمشق وجود دارد.
[۲۳] سزگین، فؤاد، تاریخ التراث العربی، مجلد اول (علوم قرآنی و حدیث)، ج۱، ص۸۲ - ۸۱.

امید است این میراث فرهنگی اصیل همانند دیگر میراث‌های جاوید اسلامی به زیور طبع آراسته گردد.


برای پی بردن به اهمیت جایگاه تفسیری کلبی به گزارشی که ابن ندیم در این باره در الفهرست آورده توجه کنید. وی می‌گوید: امیر بصره، سلیمان بن علی _عموی احمد سفاح و منصور دوانیقی_ کلبی را از کوفه خواست و در خانه‌ای در بصره جای داد تا قرآن را با تفسیر صحیح بر دانشمندان آن دیار عرضه کند؛ او املا می‌کرد و آنان می‌نوشتند تا به آیه‌ای از سوره برائت رسید و آن را بر خلاف آنچه معروف بود تفسیر کرد. آنان از نوشتن دست نگهداشتند و گفتند: ما چنین نمی‌نویسیم. او هم از گفتن زبان فرو بست و گفت: به خدا سوگند چیزی نخواهم گفت تا تفسیر این آیه را آنگونه که خداوند نازل کرده بنویسید.
این برخورد را به سلیمان بن علی گزارش کردند، گفت: هر آنچه کلبی می‌گوید بنویسید و جزا آن را بنهید.
[۲۴] ابن ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، ص۱۴۵.

اکنون لازم است بدانیم آن آیه کدام است که عامه مردم تصوری دیگر از آن داشته‌اند؟
به نظر می‌رسد آیه فانزل الله سکینته علیه و ایده بجنود لم تروها باشد که تصور عامیانه آن روز آن بود که ضمیر (هاء علیه) به صاحبه یعنی ابوبکر باز می‌گردد تا فضیلتی برای او باشد و با این دلیل که پیامبر همواره دارای سکینه (آرامش) بود و هیچگاه نگران نبود تا آرامش بدو بخشند.
جلال‌الدین سیوطی در این باره روایاتی آورده که طبری _در تفسیر_ آن را ترک کرده، تنها به این گفته بسنده کرده است: گفته شده که مراد ابوبکر است؛ ولی آیه را موقع تفسیر، با ارجاع ضمیر بر پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، شرح و تبین کرده است.
[۳۰] طبری، ابوجعفر، تفسیر طبری، ج۱۰، ص۹۶.

ابن کثیر _شاگرد ابن تیمیه_ نیز راه طبری را رفته و بازگشت ضمیر را بر پیامبر اشهر القولین دانسته است و دلیل قول دیگر را موجه ندانسته و می‌گوید: منافاتی ندارد که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) همواره دارای آرامش باشد؛ ولی در مورد بخصوصی نیاز به تجدید عنایت داشته باشد. علاوه که با ظاهر سیاق آیه سازش ندارد و دنباله آیه، تماما بر پیامبر باز می‌گردد.
علامه طبرسی با گسترش بیشتری وارد بحث شده و بدور از هرگونه تعصب‌گرایی تنها با دید تفسیری از آن سخن گفته است.
[۳۲] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۳۲.



۱. زرکلی، خیرالدین، الاعلام، زرکلی، ۶، ص۱۳۳.    
۲. امین، سیدمحسن، اعیان الشیعة، ج۹، ص۳۳۹.    
۳. صدر، سیدحسن، تاسیس الشیعة، ص۳۲۱.
۴. صدر، سیدحسن، تاسیس الشیعة، ص۳۲۵.
۵. سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، الاتقان فی علوم القرآن، ج۴، ص۲۳۹.
۶. آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعة، ج۱، ص۴۰.    
۷. آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعة، ج۴، ص۳۱۱.    
۸. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج۹، ص۴۳۶.    
۹. ابن داود، حسن بن علی، رجال، ص۱۷۲.    
۱۰. شیخ طوسی، محمدبن حسن، رجال، ص۲۸۴.    
۱۱. ابن عماد، عبدالحی بن احمد، شذرات الذهب، ج۲، ص۲۱۱.    
۱۲. داودی، محمد بن علی، طبقات المفسرین، ج۲، ص۱۴۹.    
۱۳. ابن ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، ص۵۳.    
۱۴. ابن ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، ص۱۲۴.    
۱۵. حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله، کشف الظنون، ج۱، ص۴۲۷.    
۱۶. شفیعی، محمد، مفسران شیعه، ص۶۵.
۱۷. ابن خلکان، احمدبن محمد، وفیات الاعیان، ج۴، ص۳۰۹.    
۱۸. صفدی، خلیل بن ایبک، الوافی بالوفیات، ج۳، ص۶۹.    
۱۹. ابن قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، المعارف، ص۵۳۵.    
۲۰. سمعانی، عبدالکریم، الانساب، ج۵، ص۸۶.
۲۱. سزگین، فؤاد، تاریخ التراث العربی، مجلد اول، ج۱، ص۸۱.
۲۲. طبری، ابوجعفر، تفسیر طبری، ج۱، ص۹، انتشارات دارالفکر.
۲۳. سزگین، فؤاد، تاریخ التراث العربی، مجلد اول (علوم قرآنی و حدیث)، ج۱، ص۸۲ - ۸۱.
۲۴. ابن ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، ص۱۴۵.
۲۵. توبه/سوره۹، آیه۴۰.    
۲۶. آلوسی، شهاب‌الدین، تفسیر روح المعانی، ج۱۰، ص۸۷.    
۲۷. رازی، فخرالدین، تفسیر کبیر، ج۱۶، ص۶۳.    
۲۸. سیوطی، جلال‌الدین، الدر المنثور، ج۴، ص۱۹۸.    
۲۹. سیوطی، جلال‌الدین، الدر المنثور، ج۴، ص۲۰۷.    
۳۰. طبری، ابوجعفر، تفسیر طبری، ج۱۰، ص۹۶.
۳۱. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۳۵۸.    
۳۲. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۳۲.



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «تفاسیر قرن دوم»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۳/۵.    
معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، ج۲، ص۱۴۴.    






جعبه ابزار