• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تقسیمات کشوری

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تقسیمات کشوری، سلسله مراتبی اداری ـ سیاسی در تقسیم هر کشور به واحدهای کوچکتر، برای سهولت اداره آن و تأمین امنیت و بهبود اوضاع اجتماعی و اقتصادی است. این تقسیم بندی گاه برمبنای تاریخ و فرهنگ، اوضاع جغرافیایی و جمعیت و گاه برحسب ملاحظات سیاسی (بویژه در دوره معاصر) صورت می‌گیرد.



در این بخش از مقاله به تقسیم بندی برخی کشورهای اسلامی اشاره می‌شود. ظاهراً اندیشه تقسیم بندی سرزمینهای جهان اسلام با فتوحات و گسترش سرزمینهای اسلامی مقارن بوده البته پیش از آن نیز تقسیم بندیهایی کلی، از جمله بر اساس اقالیم و طول و عرض جغرافیایی محلّ، وجود داشته است.
[۱] ابن حائک، صفة جزیرة العرب، ج۱، ص۴۴ـ۴۹.
ابن خرداذبه در سده سوم، بخش آباد و مسکون زمین را به چهار بخش تقسیم کرد: اَروفی، شامل مناطقی مانند اندلس و روم و فرنگ و طنجه تا حد مصر ؛ لُوبِیه، شامل مناطقی مانند مصر و قُلزُم و حبشه ؛ اِتیوفِیا، شامل مناطقی مانند تهامه و یمن و سند ؛ و اِسقُوتِیا، شامل مناطقی از جمله ارمینیه و خراسان و خزر.
[۲] ابن خرداذبه، ج۱، ص۱۵۵.
او همچنین در بیان سرزمینهای اسلامی، چهار قسمت عمده را نام برده است: مشرق، مغرب، جَربا (سرزمینهای شمالی) و تَیْمَن (سرزمینهای جنوبی).
[۳] ابن خرداذبه، ص۱۸.
[۴] ابن خرداذبه، ص۷۲.
[۵] ابن خرداذبه، ص۱۱۸.
[۶] ابن خرداذبه، ص۱۵۳.
در این تقسیم بندی، سرزمینهای اسلامی عمدتاً به کوره‌ها (تقریباً معادل استان)، رُستاقها (ناحیه‌ای کوچکتر از کوره) و طَسوجها (ناحیه‌ای کوچکتر از رستاق) تقسیم شده‌اند.
[۷] ابن خرداذبه، ص۵-۸.



در سده چهارم، اصطخری
[۸] اصطخری، ج۱، ص۳ـ۴.
سرزمینهای اسلامی را به این بیست اقلیم تقسیم کرده است: دیار عرب، دریای فارس، مغرب، مصر، شام، دریای روم، جزیره، عراق، خوزستان، فارس، کرمان، منصوره (شامل مناطقی از جمله بلاد سند و هندآذربایجان، جبال، دیلم، دریای خزر، بیابان میان فارس و خراسان، سجستان، خراسان و ماوراءالنهر.


مقدسی نیز در سده چهارم، جهان اسلام را مشتمل بر چهارده اقلیم دانسته است: شش اقلیم عربی (جزیرة العرب، عراق، اَقُور، شام، مصر و مغرب) و هشت اقلیم عجمی (خاوران، دیلم، رُحاب، جبال، خوزستان، فارس، کرمان و سند.
[۹] مقدسی، ج۱، ص۹ـ۱۰.
در تقسیم بندی مقدسی،
[۱۰] مقدسی، ج۱، ص۴۷.
هر اقلیم چند کوره و هر کوره یک یا چند قصبه (به مرکزیت یکی از قصبات) دارد و هر قصبه دارای چند شهر (مدینه) و قریه تابع است. مقدسی
[۱۱] مقدسی، ج۱، ص۴۷.
شرط مدینه بودن را داشتن منبر دانسته و گفته است که گاهی «مصر» نیز چند ناحیه و شهرِ تابع دارد.

به نوشته مقدسی
[۱۲] مقدسی، ج۱، ص۴۷.
مصر مانند قَیْروان و دمشق شهری بوده که مقر سلطان در آن قرار داشته و والیان از آن‌جا به مناطق دیگر فرستاده می‌شدند و شهرهای یک اقلیم نیز به آن وابسته بودند. به نظر فقها، مصر شهری دارای مسجد جامع و محل اجرای حدود و جایگاه امیر بوده است، مانند نابلس. به نظر لغت شناسان، مصر شهری بزرگ و حائل میان دو منطقه بوده است، مانند بصره. در نظر عوام مصر شهری بزرگ و با شکوه بوده است، مانند ری و موصل ؛ بنا بر این، شهرهایی مانند سمرقند، مکه، بغداد و دمشق جزو امصار و شهرهایی مانند حِمْص، هرات، حلب، بلخ و فاس جزو قصبات بوده‌اند.
[۱۳] مقدسی، ج۱، ص۴۷ـ ۴۸.


به نوشته مقدسی
[۱۴] مقدسی، ج۱، ص۲۲۲.
تا قبل از وی کسی به کوره بندی سرزمینها و تعیین قصبات نپرداخته و برخی جاها که ابن خرداذبه آن‌ها را شهر خوانده، در طبقه بندی مقدسی قصبه شمرده شده است.


تقسیم بندی سرزمینهای اسلامی در دوره فتوحات، متأثر از تعیین والی از میان صحابه یا فرماندهان سپاه، برای مناطق فتح شده، بود. مثلاً اگر برای آن سرزمین پنج والی می‌فرستادند آن‌جا به پنج قسمت تقسیم می‌شد.

۴.۱ - سرزمین عربستان

سرزمین عربستان ــ که در نوشته‌های یونانی به سه قسمت عمده (عربستان بیابانی، شامل بیابانهای داخلی شبه جزیره؛ عربستان سنگی، شامل مناطق کوهستانی شمال و مغرب؛ و عربستان خوشبخت، شامل سواحل غربی جنوبی و جنوب غربی) تقسیم می‌شد ــ پس از اسلام به پنج قسمت تقسیم شد: حجاز، تهامه، یمن، نجد و عروض. این تقسیم بندی به عبدالله بن عباس منسوب است.
[۱۵] جواد علی، ج ۱، ص ۱۶۳.
[۱۶] یاقوت حموی، معجم البلدان، ذیل «جزیرة العرب».


۴.۲ - جزیرة العرب در سده چهارم

در سده چهارم، جزیرة العرب گسترده‌ترین اقلیم به شمار می‌رفت و مشتمل بر چهار کوره (حجاز، یمن، عمان و هَجَر ) و چهار ناحیه ( اَحقاف، اَشحار یمامه و قُرْح ) می‌شد و صنعا سرآمد شهرهای آن بود.
[۱۷] مقدسی، ج۱، ص۶۷ـ۶۹.


۴.۳ - مبنای تقسیمات کشوری عربستان در دوره معاصر

در دوره معاصر، مبنای تقسیمات کشوری عربستان منطقه و محافظه است. هر یک از مناطق سیزده ‌ ‌گانه این کشور به دو یا چند محافظه تقسیم شده است. در این تقسیمات، گاهی محافظه‌ها به سبب اهمیت طبقه بندی شده‌اند و علاوه بر شهرهای مهمِ مناطق که مرکز منطقه‌اند و شهرهای بزرگ و متوسط که مرکز محافظه‌اند، گاهی شهرهای کوچک نیز مرکز محافظه به شمار می‌روند. حاکم هر محافظه «امیر» خوانده می‌شود و پادشاه عربستان وی را انتخاب می‌کند.
[۱۸] محمد فخری، عربستان، ج۱، ص۹، تهران: موسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی.
[۱۹] اطلس المملکة العربیة السّعودیة، ریاض :، ج۱، ص۱۴ـ۱۵.


۴.۴ - یمن در قبل از اسلام

یمن ــ که قبل از اسلام بخشی از سرزمین پادشاهی سبا بود ــ در دوره فتوحات اسلامی، با انتخاب والیانی از صحابه، به چند ولایت تقسیم شد و پیامبر اکرم برای حَضْرَموت، صنعا و اراضی آن، زَبید، رِمَعْ، عدن و سواحل آن، نَجْران و ولایت کِنده و صَدِف والی انتخاب کردند.
[۲۰] بلاذری، ج۱، ص۷۶.
در سده‌های اولیه اسلامی، یمن به چند «مخلاف» تقسیم می‌شد. ابن خرداذبه نخستین جغرافیدانی است که از مخالیف نام برده است.
[۲۱] ابن خرداذبه، ج۱، ص۱۳۶ـ۱۳۹.
وی علاوه بر آن به تقسیم بندی کلی یمن به سه والی نشین جَنَد، صنعا و حضرموت (هر یک با مخلافهایشان) اشاره کرده است.
[۲۲] ابن خرداذبه، ج۱، ص۱۴۴.
پس از او، یعقوبی (قرن سوم)
[۲۳] یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۳۱۷.
از ۸۴ مخلاف یمن، بدون اشاره به وسعت و کیفیت آنها، یاد کرده است. مخلافهای یمن گاهی برابر با رستاق، گاهی برابر با کوره و گاهی تقریباً مطابق با جُند (تقریباً منطبق بر استان و به معنای لشکرگاه)، نزد مردم شام بود.
[۲۴] عماره یمنی، تاریخ الیمن، ج۱، ص۵۳ و پانویس ۳، المسمّی المفید فی اخبار صنعاء و زبید.
[۲۵] پانویس ۱، عمررضا کحّاله، ج۱، ص۲۵۴، جغرافیة شبه جزیرة العرب.
در سده چهارم، اصطخری
[۲۶] اصطخری، ج۱، ص۲۳ـ ۲۵.
در معرفی یمن، از بلاد (مانند بلاد اباضیه )، اَعمال (از جمله اعمالِ حضرموت )، شهر (مانند صنعا ) و شهر کوچک (مانند عدن ) نام برده است. بعضی از این بلاد (مانند بلاد خَیْوان/ خَوْلان ) جزو مخلافهایی‌اند که ابن خرداذبه از آن‌ها نام برده است. مقدسی
[۲۷] مقدسی، ج۱، ص۶۹ـ۷۰.
یمن را به دو قسمت عمده تقسیم کرده است: جنوب، در کرانه دریا به نام تهامه (قصبه آن زبید)؛ و کوهستانی و سردسیر به نام نجد (قصبه آن صنعا). وی قسمتی از یمن را ناحیه خوانده است.
[۲۸] مقدسی، ج۱، ص۷۰.
[۲۹] ابن حائک، صفة جزیرة العرب، ج۱، ص۹۴ـ۹۹.
در سده ششم، عماره یمنی از مخلافها و بلاد این سرزمین نام برده است.
[۳۰] مقدسی، ج۱، ص۷۹.
[۳۱] مقدسی، ج۱، ص۸۲.
[۳۲] مقدسی.



امروزه در تقسیمات کشوریِ یمن «محافظه» (تقریباً معادل استان) و «لِواء» (تقریباً معادل شهرستان) مصطلح است. بنا به ملاحظات سیاسی ــ که طبق آن شهر مرکزی و حومه آن، واحد مستقل شمرده می‌شود ــ شهر صنعا و حومه‌اش محافظه‌ای مستقل است.
[۳۳] مقدسی، ج۱، ص۵۳، پانویس ۶،.
[۳۴] داود کریملو، جمهوری یمن، ج۱، ص۲۲، تهران: وزارت خارجه.



در سده‌های اولیه اسلامی سرزمین عمان را یکی از چهار کوره بزرگ جزیرة العرب یا بلاد یا ناحیه‌ای به مرکزیت صُحار ذکر کرده‌اند. همچنین عمان را مشتمل بر کوره‌هایی
[۳۵] عُمان ۲۰۰۰: ثلاثون عاما من العطاء.
دانسته اند.
[۳۶] ابن حائک، صفة جزیرة العرب، ج۱، ص۲۳۷.
[۳۷] ابن حوقل، ج۱، ص۳۸.
[۳۸] اصطخری، ج۱، ص۲۶.
[۳۹] مقدسی، ج۱، ص۹۲.
در تقسیمات فعلی این کشور، محافظه، منطقه و ولایت اساس تقسیم بندی است. سه محافظه مسقط، ظفار و مُسَنْدَم و پنج منطقه باطنه، ظاهره، شرقیه، داخلیه و وسطی، جمعاً ۵۹ ولایت دارند.
[۴۰] عُمان ۲۰۰۰: ثلاثون عاما من العطاء، ج۱، ص۲۹.



بخش شمالی شبه جزیره عربستان که در سده‌های نخستین اسلامی شام و سواد
[۴۱] نقشه راهنمای جمهوری عراق.
خوانده می‌شد، مطابق الگوهای دیگری تقسیم بندی می‌شد. سرزمین شام که قبل از اسلام یکی از استانهای روم (به نام استان شرقی) مشتمل بر یازده اقلیم یا شهرستان بود،
[۴۲] جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ج۱، ص۱۰۹، ترجمه و نگارش علی جواهر کلام.
در این دوره به چند جُند تقسیم می‌شد. به گفته بلاذری
[۴۳] بلاذری، ج۱، ص۱۳۳ـ۱۳۴.
در این‌که چه بلادی جند نامیده می‌شد، اختلاف نظر وجود داشته است. مسلمانان، فلسطین و قِنَّسْرین و اردن و دمشق و حمص را، به سبب این‌که دارای مجموعه ای از کوره‌ها بودند، جند می‌خواندند اما گروهی دیگر به هر ناحیه‌ای که سپاهیان عایدی خود را از آن‌جا می‌گرفتند، جند می‌گفتند، مانند الجزیره که وقتی عبدالملک بن مروان آن را از قنّسرین جدا و مستقل کرد، سپاهیان عایدی خود را از خراج آن‌جا می‌گرفتند.


در تقسیم بندی شام، گاهی نقش حاکمان برای تعیین حدود مناطق داخلی، بیش از تقسیمات معمول اهمیت داشت. در عهد ابوبکر (متوفی ۱۳) هر کس که قسمتی از شام (مانند فلسطین، دمشق و اردن) را فتح می‌کرد، والی آن‌جا می‌شد. در عهد عمر (متوفی ۲۳) تمامی شام تحت حاکمیت یک نفر ( ابوعُبَیده جراح ) بود.
[۴۴] جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ج۱، ص۱۱۱، ترجمه و نگارش علی جواهر کلام.
یزیدبن معاویه قنّسرین و انطاکیه را از حمص جدا کرد و به همراه توابع آن‌ها به جند مستقلی تبدیل نمود. هارون الرشید نیز قنّسرین و کوره‌های آن را مستقل کرد و بعضی شهرهای منطقه، مانند انطاکیه، را عَواصِم (استحکامات مرزی) نامید زیرا مسلمانان پس از نبرد، برای مصون ماندن از خطر، به عواصم پناه می‌بردند.
[۴۵] بلاذری، ج۱، ص۱۳۳ـ۱۳۴.
در نوشته‌های بلاذری، گاهی سرزمین شام یا بخشهایی از آن به گونه دیگری معرفی شده‌اند، مانند ولایت شام،
[۴۶] بلاذری، ج۱، ص۱۱۲.
کوره حوران،
[۴۷] بلاذری، ج۱، ص۱۱۶.
سواد اردن
[۴۸] بلاذری، ج۱، ص۱۱۹.
و ناحیه اُقْحُوانه در اردن.
[۴۹] بلاذری، ج۱، ص۱۴۱.


۸.۱ - کوره‌های شام

به نوشته مقدسی در سده چهارم، شام شش کوره (هر کوره دارای یک قصبه و چند شهر) داشت و بعضی دیه‌های آن‌جا با آن‌که وسیعتر یا پر جمعیت‌تر از شهرها بودند، بنا بر عرف، ده محسوب می‌شدند.
[۵۰] مقدسی، ج۱، ص۱۵۴ـ ۱۵۵.
مقدسی
[۵۱] مقدسی، ج۱، ص۱۵۴ـ ۱۵۵.
نیز در توصیف شام از این امر پیروی کرده است. در سده‌های بعد، تحولات سیاسی موجب تغییراتی در نظام تقسیماتی شد. امروزه الگوی تقسیمات کشوری در کشورهای این منطقه، مانند سوریه و لبنان، بر مبنای محافظه و قضا (تقریباً معادل شهرستان) است. همچنین بنا به ملاحظات سیاسی در لبنان، شهر بیروت و حومه آن محافظه‌ای مستقل است
[۵۲] عبدالمهدی یادگاری، جغرافیای سرزمین سوریه: طبیعی، ج۱، ص۲۰۰، انسانی، اقتصادی و محیط زیست.



سرزمین عراق ــ که پیش از اسلام بخشی از آن جزو ایران بود ــ پس از اسلام سواد یا سواد عراق ( بین النهرین سفلا) و جزیره یا اقلیم اَقُور (بین النهرین علیا) خوانده شد. جزیره سه کوره یا دیار داشت و هر ناحیه به نام قبیله ساکن در آن‌جا دیار بکر، دیار مُضَرْ و دیار ربیعه خوانده می‌شد. هر کدام از این قسمتها یک قصبه داشتند و به چند ناحیه کوچکتر تقسیم می‌شدند.
[۵۳] مقدسی، ج۱، ص۱۳۶ـ۱۳۷.
سواد، که ظاهراً به درخواست اهالی در اواخر خلافت منصور تقسیم بندی شد،
[۵۴] بلاذری، ج۱، ص۲۶۷.
مشتمل برچند کوره و طسوج بود. ابن خرداذبه
[۵۵] ابن خرداذبه، ج۱، ص۵.
سواد را دارای دوازده کوره (هر کوره مشتمل بر چند طسوج) و شصت طسوج، و مقدسی
[۵۶] مقدسی، ج۱، ص۱۱۴.
آن را دارای شش کوره دانسته است.

۹.۱ - تقسیم بندی سرزمینهای شمالی عراق

با غلبه ترکهای عثمانی بر آسیای صغیر، تقسیم بندی سرزمینهای شمالی عراق بر اساس امیرنشین صورت گرفت، که حدود آن تقریباً با ایالات قدیم برابر بود.
[۵۷] حسین قره چانلو، جغرافیای تاریخی کشورهای اسلامی، ج۱، ص۳۵۴ـ ۳۵۶.
در این تقسیم بندی، آسیای صغیر به ولایات و هر ولایت به چند سَنجَق و هر سنجق به چند قضا و هر قضا به چند ناحیه تقسیم می‌شد
[۵۸] لوئیس، ص ۳۸۷ـ ۳۸۸.
[۵۹] پانویس ۱، استیون همزلی لانگریگ، ج۱، ص۱۸، عراق ۱۹۵۰ـ۱۹۰۰: تاریخ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی.
حکام عثمانی، پس از تسلط بر مناطق جنوبی آسیای صغیر، از همین الگو استفاده کردند، به طوری که در این دوره، سرزمین عراق به عنوان یکی از مناطق مهم به سه ولایت، چند سنجق (مانند سنجق بغداد و کربلا) و چند قضا (مانند قضای دَهُوک و قضای عمادیه) تقسیم شد. والیان عراق نیز با حکم سلطان منسوب می‌شدند و مقامهای اداری پایینتر را والی انتخاب می‌کرد.
[۶۰] استیون همزلی لانگریگ، عراق ۱۹۵۰ـ۱۹۰۰: تاریخ سیاسی، ج۱، ص۲۷ـ۳۱، اجتماعی و اقتصادی.
[۶۱] استیون همزلی لانگریگ، عراق ۱۹۵۰ـ۱۹۰۰: تاریخ سیاسی، ج۱، ص۸۲، اجتماعی و اقتصادی.
امروزه در عراق، لوا و قضا مبنای تقسیم بندی است. در ترکیه نیز با حذف سنجق در ۱۳۰۰ ش/ ۱۹۲۱، این کشور به ولایت و قضا و ناحیه تقسیم شد
[۶۲] لوئیس، ص ۳۹۲.
امروزه در ترکیه ایل، ایلچه و بوجاک/ بوجاق مبنای تقسیم است.
[۶۳] اطلس عمومی و مصور افغانستان، تهران، ج۱، ص۳۶.



مصر که در اوایل دوره اسلامی ولایت محسوب می‌شد و والیان مستقلی داشت،
[۶۴] بلاذری، ج۱، ص۲۱۰.
[۶۵] بلاذری، ج۱، ص۲۲۵ـ۲۲۷.
از دو قسمت صَعید
[۶۶] قاهره.
و ارض سفلا (شامل مناطق شمالی) تشکیل می‌شد.
[۶۷] بلاذری، ص ۲۱۴.
مقدسی،
[۶۸] مقدسی، ج۱، ص۱۹۳.
مصر را دارای هفت کوره (با اَعمال وسیع و دیه های بزرگ) دانسته است، هر چند شهرهای آن، به سبب نداشتن منبر، عنوان شهر نداشتند. در دوره عثمانی، تقسیمات اداری مصر بر مبنای ولایت، سنجق، کاشفیه و الامانة بود
[۶۹] سیدمحمد سید، مصر فی العصرالعثمانی فی القرن السادس عشر، ج۱، ص۲۳۸.
و بنا بر خریطة طرق المواصلات، در ۱۳۳۶ ش /۱۹۵۷ در نظام تقسیماتی این کشور محافظه و مدیریه وجود داشت. امروزه نیز محافظه در مصر به کار می‌رود.


افریقیه نیز در اوایل دوره اسلامی والیان مستقل داشت.
[۷۰] بلاذری، ج۱، ص۲۲۶ـ۲۲۷.
در تقسیم بندی مقدسی،
[۷۱] مقدسی، ج۱، ص۲۱۶.
مغرب و اندلس یک واحد مستقل اند. به نوشته وی
[۷۲] مقدسی، ج۱، ص۲۱۶.
مغرب هفت کوره داشته و هر کوره شامل چند ناحیه بوده است. بر اساس گزارشهای جغرافی نویسان در باره اندلس، این سرزمین در قرون اولیه اسلامی از چند بخش وسیع مانند شرق الاندلس تشکیل می‌شد. اصطخری
[۷۳] اصطخری، ج۱، ص۴۱.
اندلس را قسمت غربی مغرب و دارای شهرهای مهم خوانده و مقدسی،
[۷۴] مقدسی، ج۱، ص۲۲۲.
با آن‌که به اندلس نرفته تا آن را کوره بندی کند، توابع قرطبه (کوردوبا) را مشتمل بر سیزده اقلیم دانسته است. در سده هشتم، اندلس سه منطقه عمده داشت: جنوب غربی، شرقی و شمالی.
[۷۵] اسماعیل بن علی ابوالفداء، کتاب تقویم البلدان، ج۱، ص۱۶۵.



در افغانستان، الگوی تقسیماتی بر اساس ولایت است. این سرزمین در سده چهارم به کوره و ناحیه تقسیم می‌شد.
[۷۶] مقدسی، ج۱، ص۲۹۵.
در دوره معاصر، تقسیمات اداری این کشور تغییر یافته است. در زمان شاه شجاع (متوفی ۱۲۵۸)، افغانستان به صورت ولایات و مناطق اداریِ حاکم نشین یا مستقل و در زمان امیر عبدالرحمان (متوفی ۱۳۱۹) برای سهولت اداره کشور، به صورت مناطقی با حکومت نمایندگان وی در آمد.
[۷۷] بصیر احمد دولت آبادی، «ناگفته‌هایی درباره تقسیمات اداری و کشوری در افغانستان»، ج۱، ص۱۳ـ۱۴، سراج.
در پی استقلال این کشور ( ذیقعده ۱۳۳۷) در دوره امان اللّه خان، افغانستان بر اساس اصول غیر متمرکز بودن قدرت، تعیین وظایف و مسئولیتها و صلاحیتها اداره می‌شد و به دنبال آن، افغانستان به پنج ولایت و چهار حکومت اعلا (تقریباً معادل ولایت) تقسیم شد. در این الگو، هر ولایت دارای چند حکومت کلان بود.
[۷۸] بصیر احمد دولت آبادی، «ناگفته‌هایی درباره تقسیمات اداری و کشوری در افغانستان»، ج۱، ص۱۵ـ۱۶، سراج.
طبق تقسیمات کشوری افغانستان در ۱۳۱۲ ش، هر ولایت شامل یک یا چند حکومت کلان، هر حکومت کلان دارای یک یا چند وُلُسوالی، هر ولسوالی مشتمل بر یک یا چند علاقه داری بود و هر علاقه داری به حکومتهای کوچکتر درجه یک و دو تقسیم می‌شد. حکومت اعلا نیز طبق همین الگو به ولسوالی، علاقه داری و حکومتهای درجه یک و دو تقسیم می‌شد.
[۷۹] بصیر احمد دولت آبادی، «ناگفته‌هایی درباره تقسیمات اداری و کشوری در افغانستان»، ج۱، ص۲۹ـ۳۱، سراج.
در تقسیمات اداری افغانستان در ۱۳۱۳ ش، حکومتهای محلی و در ۱۳۱۸ ش، حکومتهای درجه یک و دو و سه وجود داشت.
[۸۰] اطلس عمومی و مصور افغانستان، تهران، ج۱، ص۴۱.
[۸۱] اطلس عمومی و مصور افغانستان، تهران، ج۱، ص۵۷.
در ۱۳۴۲ ش، تقسیم بندی افغانستان از هفت ولایت به ۲۸ ولایت تغییر کرد، ولایات این کشور درجه بندی شد و بر این اساس، ولایات درجه یک و دو و سه در ترکیب تقسیمات کشوری قرار گرفت.
[۸۲] بصیر احمد دولت آبادی، «ناگفته‌هایی درباره تقسیمات اداری و کشوری در افغانستان»، ج۱، ص۳۹، سراج.



پس از ورود اسلام به بخشهایی از شبه قاره هند جغرافیدانان مسلمان، این منطقه را با عنوان اقلیم سند شناساندند. در سده چهارم، مقدسی
[۸۳] مقدسی، ج۱، ص۴۷۴ـ ۴۷۸.
اقلیم سند را مانند بیش‌تر سرزمینهای اسلامی کوره بندی (مشتمل بر پنج کوره) کرده است. در سده‌های بعد بویژه در دوره تیموریان هند (۹۳۲ـ۱۲۷۴) واژه های ولایت، ناحیه، صوبه (جمع آن صوبَجات و حاکم آن صوبه دار، مشتمل بر اضلاع و پرگنه جات)، سرکار (حاکم آن فوجدار)، تحصیل (حاکم آن تحصیلدار)، جاگیر (حاکِم آن جاگیردار) و اِقطاع برای معرفی تقسیمات هند مسلمان به کار می‌رفته است
[۸۴] بابر، امپراتور هند، ج۱، ص۴۳۹، بابرنامه.
[۸۵] بایزید بیات، تذکرة همایون و اکبر، ج۱، ص۱۵۴.
[۸۶] بایزید بیات، تذکرة همایون و اکبر، ج۱، ص۳۵۳.
[۸۷] بایزید بیات، تذکرة همایون و اکبر، ج۱، ص۳۶۴.
[۸۸] محمد صالح کنبو، عمل صالح، ج۱، ص۲۲۱، الموسوم به شاه جهان نامه، ترتیب و تحشیة غلام یزدانی.
[۸۹] محمد صالح کنبو، عمل صالح، ج۱، ص۲۲۶، الموسوم به شاه جهان نامه، ترتیب و تحشیة غلام یزدانی.
[۹۰] علی الدین بن خیرالدین مفتی لاهوری، عبرت نامه، ج۲، ص۱۰۸ـ ۱۰۹.
[۹۱] علی الدین بن خیرالدین مفتی لاهوری، عبرت نامه، ج۲، ص۵۵۶.
[۹۲] محمد ساقی، منتخب عالم گیرنامه، ج۱، ص۲۷، با ترجمه انگلیسی هنری و نسیتارت.
[۹۳] محمد ساقی، منتخب عالم گیرنامه، ج۱، ص۴۱، با ترجمه انگلیسی هنری و نسیتارت.
[۹۴] بالفور، ذیل «Tahsil».
[۹۵] محمد پادشاه بن غلام محیی الدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی، ذیل «صوبه».
[۹۶] د. اسلام، چاپ دوم، ذیل «صوبه» و «تحصیل».
در دوره معاصر و بویژه پس از تجزیه هندوستان و استقلال پاکستان در ۱۳۲۶ ش/ ۱۹۴۷ تقسیمات کشوری و اصطلاحات آن‌ها تغییر کرده ولی دو اصطلاح ایالت و بخش در تقسیمات کشوریِ هند و پاکستان دیده می‌شود.
[۹۷] اطلس ایالات هند.
[۹۸] نقشه راهنمای پاکستان.




(۱) ابن حائک، صفة جزیرة العرب، چاپ محمدبن علی أکوع، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۲) ابن حوقل.
(۳) ابن خرداذبه.
(۴) اسماعیل بن علی ابوالفداء، کتاب تقویم البلدان، چاپ رنو و دسلان، پاریس ۱۸۴۰.
(۵) اصطخری.
(۶) اطلس المملکة العربیة السّعودیة، ریاض: مکتبة العبیکان، ۱۴۲۰/۲۰۰۰.
(۷) اطلس عمومی و مصور افغانستان، تهران: سحاب، ۱۳۶۶ ش.
(۸) بابر، امپراتور هند، بابرنامه، چاپ مانو ایزی نینک، کیوتو ۱۹۹۵ـ۱۹۹۶.
(۹) بلاذری، فتوح البلدان.
(۱۰) بایزید بیات، تذکرة همایون و اکبر، چاپ محمد هدایت حسین، کلکته ۱۳۶۰/ ۱۹۴۱.
(۱۱) خریطة طرق المواصلات لجمهوریة مصر، قاهره: وزارة المواصلات، ۱۹۵۷.
(۱۲) بصیر احمد دولت آبادی، «ناگفته‌هایی درباره تقسیمات اداری و کشوری در افغانستان»، سراج، سال ۴، ش ۱۳ و ۱۴ (پاییز و زمستان ۱۳۷۶).
(۱۳) جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه و نگارش علی جواهر کلام، تهران ۱۳۶۹ ش.
(۱۴) محمد ساقی، منتخب عالم گیرنامه، با ترجمه انگلیسی هنری و نسیتارت، کلکته ۱۷۸۵.
(۱۵) سیدمحمد سید، مصر فی العصرالعثمانی فی القرن السادس عشر، قاهره ۱۴۱۸/ ۱۹۹۷.
(۱۶) محمد پادشاه بن غلام محیی الدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۱۷) جوادعلی، المفصّل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بغداد ۱۴۱۳/ ۱۹۹۳.
(۱۸) عماره یمنی، تاریخ الیمن، المسمّی المفید فی اخبار صنعاء و زبید، چاپ محمدبن علی أکوع، صنعا ۱۹۸۵.
(۱۹) عُمان ۲۰۰۰: ثلاثون عاما من العطاء، مسقط: وزارة الاعلام، ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
(۲۰) محمد فخری، عربستان، تهران: موسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی، ۱۳۷۲ ش.
(۲۱) حسین قره چانلو، جغرافیای تاریخی کشورهای اسلامی، ج ۱، تهران ۱۳۸۰ ش.
(۲۲) عمررضا کحّاله، جغرافیة شبه جزیرة العرب، چاپ احمدعلی، مکه ۱۳۸۴/۱۹۶۴.
(۲۳) داود کریملو، جمهوری یمن، تهران: وزارت خارجه، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، ۱۳۷۴ ش.
(۲۴) محمد صالح کنبو، عمل صالح، الموسوم به شاه جهان نامه، ترتیب و تحشیة غلام یزدانی، چاپ وحید قریشی، لاهور ۱۹۶۷ـ۱۹۷۲.
(۲۵) استیون همزلی لانگریگ، عراق ۱۹۵۰ـ۱۹۰۰: تاریخ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، ترجمه علی درویش، مشهد ۱۳۷۶ ش.
(۲۶) عفیف بطرس مرهج، اعرف لبنان: موسوعة المدن و القری اللبنانیة، بیروت ۱۹۸۵.
(۲۷) علی الدین بن خیرالدین مفتی لاهوری، عبرت نامه، چاپ محمدباقر، لاهور ۱۹۶۱.
(۲۸) مقدسی.
(۲۹) نقشه راهنمای پاکستان، مقیاس ۰۰۰، ۲۳۰، ۴:۱، تهران: گیتاشناسی، (بی تا).
(۳۰) نقشه راهنمای جمهوری عراق، مقیاس ۰۰۰، ۰۰۰، ۲:۱، تهران: سحاب، (بی تا).
(۳۱) عبدالمهدی یادگاری، جغرافیای سرزمین سوریه: طبیعی، انسانی، اقتصادی و محیط زیست، تهران ۱۳۷۲ ش.
(۳۲) یاقوت حموی، معجم البلدان.
(۳۳) یعقوبی، تاریخ.

(۳۴) Edward Balfour, The cyclopaedia of India and of eastern and southern Asia , ۳rd ed, London ۱۸۸۵, repr Graz ۱۹۶۷- ۱۹۶۸.
(۳۵) EI ۲ , svv "S ¤ u ¦ ba" (by M Athar Ali) , "Tah ¤ s ¦ â ¤ l" (by C E Bosworth) .
(۳۶) Bernard Lewis, The emergence of modern Turkey , ۲nd ed, London ۱۹۶۸.
(۳۷) ۱۹۹۰ genel nدfus say i m i idari bخlدnد í) خzet tablolar) ۱۹۹۰ census of population: administrative divison ,Ankara:Ba í bakanl â k Devlet I statistik Enstitدsد, ۱۹۹۱.
(۳۸) States atlas of India , ed S Muthiah and PPoovendran، Delhi:Indian Book Depot، Map House، ۱۹۹۰.


۱. ابن حائک، صفة جزیرة العرب، ج۱، ص۴۴ـ۴۹.
۲. ابن خرداذبه، ج۱، ص۱۵۵.
۳. ابن خرداذبه، ص۱۸.
۴. ابن خرداذبه، ص۷۲.
۵. ابن خرداذبه، ص۱۱۸.
۶. ابن خرداذبه، ص۱۵۳.
۷. ابن خرداذبه، ص۵-۸.
۸. اصطخری، ج۱، ص۳ـ۴.
۹. مقدسی، ج۱، ص۹ـ۱۰.
۱۰. مقدسی، ج۱، ص۴۷.
۱۱. مقدسی، ج۱، ص۴۷.
۱۲. مقدسی، ج۱، ص۴۷.
۱۳. مقدسی، ج۱، ص۴۷ـ ۴۸.
۱۴. مقدسی، ج۱، ص۲۲۲.
۱۵. جواد علی، ج ۱، ص ۱۶۳.
۱۶. یاقوت حموی، معجم البلدان، ذیل «جزیرة العرب».
۱۷. مقدسی، ج۱، ص۶۷ـ۶۹.
۱۸. محمد فخری، عربستان، ج۱، ص۹، تهران: موسسه مطالعات و پژوهشهای بازرگانی.
۱۹. اطلس المملکة العربیة السّعودیة، ریاض :، ج۱، ص۱۴ـ۱۵.
۲۰. بلاذری، ج۱، ص۷۶.
۲۱. ابن خرداذبه، ج۱، ص۱۳۶ـ۱۳۹.
۲۲. ابن خرداذبه، ج۱، ص۱۴۴.
۲۳. یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۳۱۷.
۲۴. عماره یمنی، تاریخ الیمن، ج۱، ص۵۳ و پانویس ۳، المسمّی المفید فی اخبار صنعاء و زبید.
۲۵. پانویس ۱، عمررضا کحّاله، ج۱، ص۲۵۴، جغرافیة شبه جزیرة العرب.
۲۶. اصطخری، ج۱، ص۲۳ـ ۲۵.
۲۷. مقدسی، ج۱، ص۶۹ـ۷۰.
۲۸. مقدسی، ج۱، ص۷۰.
۲۹. ابن حائک، صفة جزیرة العرب، ج۱، ص۹۴ـ۹۹.
۳۰. مقدسی، ج۱، ص۷۹.
۳۱. مقدسی، ج۱، ص۸۲.
۳۲. مقدسی.
۳۳. مقدسی، ج۱، ص۵۳، پانویس ۶،.
۳۴. داود کریملو، جمهوری یمن، ج۱، ص۲۲، تهران: وزارت خارجه.
۳۵. عُمان ۲۰۰۰: ثلاثون عاما من العطاء.
۳۶. ابن حائک، صفة جزیرة العرب، ج۱، ص۲۳۷.
۳۷. ابن حوقل، ج۱، ص۳۸.
۳۸. اصطخری، ج۱، ص۲۶.
۳۹. مقدسی، ج۱، ص۹۲.
۴۰. عُمان ۲۰۰۰: ثلاثون عاما من العطاء، ج۱، ص۲۹.
۴۱. نقشه راهنمای جمهوری عراق.
۴۲. جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ج۱، ص۱۰۹، ترجمه و نگارش علی جواهر کلام.
۴۳. بلاذری، ج۱، ص۱۳۳ـ۱۳۴.
۴۴. جرجی زیدان، تاریخ تمدن اسلام، ج۱، ص۱۱۱، ترجمه و نگارش علی جواهر کلام.
۴۵. بلاذری، ج۱، ص۱۳۳ـ۱۳۴.
۴۶. بلاذری، ج۱، ص۱۱۲.
۴۷. بلاذری، ج۱، ص۱۱۶.
۴۸. بلاذری، ج۱، ص۱۱۹.
۴۹. بلاذری، ج۱، ص۱۴۱.
۵۰. مقدسی، ج۱، ص۱۵۴ـ ۱۵۵.
۵۱. مقدسی، ج۱، ص۱۵۴ـ ۱۵۵.
۵۲. عبدالمهدی یادگاری، جغرافیای سرزمین سوریه: طبیعی، ج۱، ص۲۰۰، انسانی، اقتصادی و محیط زیست.
۵۳. مقدسی، ج۱، ص۱۳۶ـ۱۳۷.
۵۴. بلاذری، ج۱، ص۲۶۷.
۵۵. ابن خرداذبه، ج۱، ص۵.
۵۶. مقدسی، ج۱، ص۱۱۴.
۵۷. حسین قره چانلو، جغرافیای تاریخی کشورهای اسلامی، ج۱، ص۳۵۴ـ ۳۵۶.
۵۸. لوئیس، ص ۳۸۷ـ ۳۸۸.
۵۹. پانویس ۱، استیون همزلی لانگریگ، ج۱، ص۱۸، عراق ۱۹۵۰ـ۱۹۰۰: تاریخ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی.
۶۰. استیون همزلی لانگریگ، عراق ۱۹۵۰ـ۱۹۰۰: تاریخ سیاسی، ج۱، ص۲۷ـ۳۱، اجتماعی و اقتصادی.
۶۱. استیون همزلی لانگریگ، عراق ۱۹۵۰ـ۱۹۰۰: تاریخ سیاسی، ج۱، ص۸۲، اجتماعی و اقتصادی.
۶۲. لوئیس، ص ۳۹۲.
۶۳. اطلس عمومی و مصور افغانستان، تهران، ج۱، ص۳۶.
۶۴. بلاذری، ج۱، ص۲۱۰.
۶۵. بلاذری، ج۱، ص۲۲۵ـ۲۲۷.
۶۶. قاهره.
۶۷. بلاذری، ص ۲۱۴.
۶۸. مقدسی، ج۱، ص۱۹۳.
۶۹. سیدمحمد سید، مصر فی العصرالعثمانی فی القرن السادس عشر، ج۱، ص۲۳۸.
۷۰. بلاذری، ج۱، ص۲۲۶ـ۲۲۷.
۷۱. مقدسی، ج۱، ص۲۱۶.
۷۲. مقدسی، ج۱، ص۲۱۶.
۷۳. اصطخری، ج۱، ص۴۱.
۷۴. مقدسی، ج۱، ص۲۲۲.
۷۵. اسماعیل بن علی ابوالفداء، کتاب تقویم البلدان، ج۱، ص۱۶۵.
۷۶. مقدسی، ج۱، ص۲۹۵.
۷۷. بصیر احمد دولت آبادی، «ناگفته‌هایی درباره تقسیمات اداری و کشوری در افغانستان»، ج۱، ص۱۳ـ۱۴، سراج.
۷۸. بصیر احمد دولت آبادی، «ناگفته‌هایی درباره تقسیمات اداری و کشوری در افغانستان»، ج۱، ص۱۵ـ۱۶، سراج.
۷۹. بصیر احمد دولت آبادی، «ناگفته‌هایی درباره تقسیمات اداری و کشوری در افغانستان»، ج۱، ص۲۹ـ۳۱، سراج.
۸۰. اطلس عمومی و مصور افغانستان، تهران، ج۱، ص۴۱.
۸۱. اطلس عمومی و مصور افغانستان، تهران، ج۱، ص۵۷.
۸۲. بصیر احمد دولت آبادی، «ناگفته‌هایی درباره تقسیمات اداری و کشوری در افغانستان»، ج۱، ص۳۹، سراج.
۸۳. مقدسی، ج۱، ص۴۷۴ـ ۴۷۸.
۸۴. بابر، امپراتور هند، ج۱، ص۴۳۹، بابرنامه.
۸۵. بایزید بیات، تذکرة همایون و اکبر، ج۱، ص۱۵۴.
۸۶. بایزید بیات، تذکرة همایون و اکبر، ج۱، ص۳۵۳.
۸۷. بایزید بیات، تذکرة همایون و اکبر، ج۱، ص۳۶۴.
۸۸. محمد صالح کنبو، عمل صالح، ج۱، ص۲۲۱، الموسوم به شاه جهان نامه، ترتیب و تحشیة غلام یزدانی.
۸۹. محمد صالح کنبو، عمل صالح، ج۱، ص۲۲۶، الموسوم به شاه جهان نامه، ترتیب و تحشیة غلام یزدانی.
۹۰. علی الدین بن خیرالدین مفتی لاهوری، عبرت نامه، ج۲، ص۱۰۸ـ ۱۰۹.
۹۱. علی الدین بن خیرالدین مفتی لاهوری، عبرت نامه، ج۲، ص۵۵۶.
۹۲. محمد ساقی، منتخب عالم گیرنامه، ج۱، ص۲۷، با ترجمه انگلیسی هنری و نسیتارت.
۹۳. محمد ساقی، منتخب عالم گیرنامه، ج۱، ص۴۱، با ترجمه انگلیسی هنری و نسیتارت.
۹۴. بالفور، ذیل «Tahsil».
۹۵. محمد پادشاه بن غلام محیی الدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی، ذیل «صوبه».
۹۶. د. اسلام، چاپ دوم، ذیل «صوبه» و «تحصیل».
۹۷. اطلس ایالات هند.
۹۸. نقشه راهنمای پاکستان.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تقسیمات کشوری»، شماره۳۷۴۹.    



جعبه ابزار